تعبیر خواب کشتن (قتل)
اگر کسی خواب ببیند که او را کشتند، عمرش طولانی می شود و اگر ببیند که دشمن خود را کشت، بر دشمن پیروز می شود.
امام صادق (ع) می فرماید: اگر دید ستوری یا جانوری یا چیزی دیگر را بکشت، دلیل که بر خصم غالب شود.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر درخواب ببیند که او را بکشتند، دلیل که عمرش دراز شود. اگر دید کسی را بکشت بی آن که سرش را از تن ببرد، دلیل که منفعتی بدان کس رساند.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر دید او را گروهی بکشتند، دلیل منفعت است. اگر دید شخصی او را بکشت به ظلم، دلیل که بیننده مظلوم است و حق تعالی کسی را به او بگمارد تا مکافات آن باز کند.
جابر مغربی می گوید: اگر دید فرزند خود را بکشت، دلیل که روزی حلال یابد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
سایه : خانم هراتی عزیزم خواستگار قبلیم یک دامادی داره که عاشق من بوده و الان هستش نمی دونم ولی سه سال با هم کار کردیم ولی الان قهریم
فریبا هراتی
: در تعبیر خواب شما مهم نیست. صرفا ناراحتی در خواب همان قهر او در بیداریست.
سایه : سلام خانم هراتی
خواب دیدم تو خونه ای هستم که خیلی های دیگه هم هستن ولی الان یادم نیست سربازان تو خیابون ها هستن و ما از ترس بیرون نمی ریم بچه های بدل را تحویل خونه ها می دن که بزرگ بشن جای بچه های اصل را پر کنن من بچه بدلی که بهم دادن را کشتم و اینها می بعدا که آمدن چک کنن من همش ترس داشتم بعدش دیدم با یکی از دوستانم می خوام به سفر تفریحی اتریش برم به دوستم می خواستم بگم پول بلیط را آن حساب کنه دیدم تو اتریش هستم تو تصوراتم می خواستم روسریم را بردارم دیدم حجاب دارم تو یک خونه ناآشنایی هستم ولی خونه خیلی زیبا بود غذاهاشون بی طعم بود دوستم نمی دونم کجا رفت واسع همین من مجبور شدم تو آن خونه بمونم یکی از خواستگارهام آنجا بود و فکر می کنم سرم رو پاهای آن گذاشته بودم دراز کشیده بودم خیلی از دست من دلگیر و ناراحت بود بلند شدم رفتم وضو بگیرم خونه ای که من توش بودم دو تا دختر داشت و خونه اش ویلایی زیبا به سبک خونه های خارجی بود
فریبا هراتی
: سلام. یک سری افکار باطل وارد اذهان عمومی مردم می شود و عده ای سعی می کنند تفکرات خود را به مغز مردم تزریق کنند و طرز تفکر واقعی مردم را عوض کنند. شما اجازه نمی دهید که کسی روی اعتقادات شما تاثیری بگذارد و اصالت خودتان را حفظ می کنید. زندگی شما رو به مثبت پیش خواهد رفت و عزت و احترامتان حفظ خواهد شد. در موقعیتی قرار خواهید گرفت که ترجیح می دهید مجددا روی تصمیمات خود تجدید نظر کنید زیرا حس می کنید که شرایط موجود برای شما در زندگی لذت بخش نیست. فکرتان باز خواهد شد و مشکلات را پشت سر می گذارید. ثروت و خوشبختی در انتظار شماست.
b : سلام خانم هراتی عزیز
خسته نباشید بابت زحماتتون
من خوابی دیدم که یه زن و شوهر که در جای ناشناسی هستیم و اتفاقا اون زنو شوهر هم کاملا ناآشنا هستم باهاشون اما گویا باهاشون صمیمی هستم به از من سو استفاده کردن تو یه جایی و من توی اون خواب موهای خیلی بلند در حالیه که بهم بافته شده بود و میتونستم تا نقطه ناف شکمم انتهاشو وقتی جلوی بدنم میندازم ببینم ، داشتم .. وقتی اونها از کمک من سو استفاده بدی کردن و رفتن من بحدی عصبی شدم که با یه تیزی کاملا کوچیک و البته کاری رفتم خونشون در زدم ابتدا خانمش اومد دم در و من تیزی رو تو گلوش فرو کردم و اون افتاد و فک کنم مرده بود و رفتم داخلبرای کشتن شوهرش و حسم این بود که انگار داشتم شوهره رو میکشتم ولی قیافه ی شوهر خیلی جوون بود در حد بین سی تا سی و پنج اما در عمل داشتم یه ادم لاغر و البته با ریشهای کاملا پر پشت که بیشتر از دوسانا نمیشد ، رو به قتل میرسوندم .. یبار تیزی رو موازات گلو مثل چاقو فرو کردم زیر فکش و از بینیش بیرون اوردم ولی احساس کردم نمیمیره با این حرکت دفعه دوم تیزی رو بصورت بعلاوه از سمت راست گلو کشیدم تا سمت چپ و اینکارم با تسلط کامل اتفاق نمیفتاد .. حسی که سر انجام این کار داشتم مخصوصا آخریش احساس رضایت بود ولی من سر کشتن هیچکدومشون ابدا خون ندیدم از گلوی هیچکدومشون بیرون بیاد .. راستشو بخواید خیلی باخودم کلنجار رفتم این خوابو بنویسم یا نه .. اولش فک کردم این خواب ، بی ربطه و جز خوابهای الکی میتونه باشه ولی بازم نشونه های داخل خواب به بیربط بودن خواب حکایت نمیکرد ..
لطفا راهنمایی کنید ..
ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما عزم و اراده و طرز فکری قوی دارید ولی خیلی مسائل هست که در فکرتان دارید و ذهنتان را مشغول کرده و شما احساس می کنید که قربانی شده اید و از شما سو استفاده کرده اند. شما دارید از کوره در می روید و کنترل احساساتتان را از دست می دهید. شما احساس می کنید که باید کاری کنید که رابطه عقلی و احساسی دشمنانتان از بین برود. بریدن گلو یعنی رابطه بین عقل ( مغز) و قلب( احساس) یک نفر مختل شود. اگر این دو نفر را در خواب نمی شناسید، شما به سرتان زده است تا یک کاری را ول کنید و ناتمام بگذارید و یا از خیر مالی بگذرید ... تا فکرتان راحت شود. اینجوری اعصابتان هم راحت خواهد بود. میخواهید زیر همه چیز بزنید. تشکر از همراهیتون.
b : سپاس گذارم از تحلیل زیباتون
زهرا : سلام وصبح بخیر
خواب دیدم که یکی یا دونفر در گیر میشن وبعد جسد یکی از اونها که فقط استخوانش مانده بود(استخوان سینه اش مشخص بود) را داخل یک تعمیرگاه دیدم وفکر کنم یکی از اونها گوشت دیگری را خورده بود .البته من خوردن گوشتش توسط دیگری را ندیدم ولی حس کردم گوشت فرد کشته شده را خورده وفرد دیگر فربه تر وحالت خاصی شده بود ودر ضمن روی جسد فرد کشته شده یک سگ تقریبا سیاه بود که داشت روی جسد بو میکشید وفکر کنم وابستگی به جسد داشت.
فریبا هراتی
: سلام. شما باید به موانعی که در راه دستیابی به اهدافتان از آنها می گذرید به خوبی دقت کنید. باید تیزبین و هوشیار باشید. کسانی هستند که برای رسیدن به ثروت حتی اگر شده به راحتی از طریق حرام اقدام می کنند و سر همدیگر را کلاه گذاشته و مال و ثروت دیگری را چپاول می کنند و باعث ورشکستگی و نابودی دیگری می شوند. در آن صورت حتی دوستان هم نمی توانند دیگر کمکی باشند که بتوانید به زندگی عادیتان برگردید. این خواب هشداری به شماست که با توجه به شرایط دیگران، خودتان زندگی تان را کنترل کنید.
فرينا : سلام عزيزم عيدتون مبارك
خواب ديدم زنداييم خيييلى ناراحته و گرفته و بهم ريخته ، سر در گريبان بود، خالم گفت ميخواد خودكشى كنه ، يا دم نيست يا گفت خودكشى كرده ممنون ميشم تعبيرشو بگيد
فریبا هراتی
: سلام. تشکر عید شمام مبارک. زن دایی شما احساس گناه و عصبانیت می کند و از زندگی اش راضی نیست. او می خواهد خودش را متحول کند و شخصیتش را عوض کند یا شاید هم تا حالا کرده. تشکر از همراهیتون.
محمد مهران فر : سلام .دوست خواهرم خواب دیده که خواهرم یک نفر رو کشته بعد فرار کرده .دوستش بهش میگفت وای چکار کردی
فریبا هراتی
: دوست خوبم خواب شما یک ساعت پیش تعبیر شد. لطفا قبل از بازنویسی خوابتان دنبال پاسخ آن بگردید. کپی پاسخ مجددا ارسال می شود.
فریبا هراتی
نویسنده یوتاب : سلام. خواهر شما عصبانی می شود، از کوره در رفته و کنترلش را از دست می دهد. او حس می کند که اختیار و هویت خود را از دست می دهد. خواهر شما یا سعی می کند ویژگی ها و عادات منفی را از وجود خودش دور کند و یا اینکه احساس می کند کسی به او خیانت کرده یا او را کنار گذاشته و از این جهت آن شخص در قلب خواهرتان خواهد مرد.
پاسخلینک1 ساعت پیش ویرایش حذف
محمد مهران فر : دوست خواهرم خواب دیده که خواهرم آدم کشته بعد دوستش میگه وای چکار کردی
فریبا هراتی
: سلام. خواهر شما عصبانی می شود، از کوره در رفته و کنترلش را از دست می دهد. او حس می کند که اختیار و هویت خود را از دست می دهد. خواهر شما یا سعی می کند ویژگی ها و عادات منفی را از وجود خودش دور کند و یا اینکه احساس می کند کسی به او خیانت کرده یا او را کنار گذاشته و از این جهت آن شخص در قلب خواهرتان خواهد مرد.
مریم : با سلام و وقت بخیر،
این چند شب پشت سر هم کمی بعد از نماز صبح تقریبا خوابی با همین محتوا می بینم :خانه یمان پر از مهمان های غریب و خودی می باشد همه هم خیلی به من احترام می گذراند، همگی در حیاط خانه برای صرف شام نشسته بودن بنده هم رفته بودم داخل خونه که دنبال عینکم بگردم(در واقعیت نیز عینکی هستم) داخل یکی از اتاق ها چند تا دیگر از مهمان ها هم بودن که می شناختمشون همگی از مردهای فامیل بودن در حال کشیدن سیگار که ناگهان برادرم را دیدم در بینشان سیگار می کشد بهش چی گفتم گفت تفریحی می کشه منم تصمیم گرفتم بعد از مهمانی مفصل باهاش حرف بزنم خیلی هم عصبانی شده بودم ولی خودم را کنترل می کردم که در انتهای راهرو در حال ورود به حیاط بودم که همین حین مامانم اومد با حالت کنایه بهم گفت برو حموم اونم به نحوی که بنظر می اومد که مردهای تو اتاق شنیده باشن منم ناراحت شدم اول دقت کردم متوجه شدم تمیزم احتیاجی به حمام ندارم آروم گفتم مامان ی خواهش من پیش اینها اعتبار دارم اینگونه تو جمع باهام حرف نزن همینطور که داشتم این حرفها را می زدم وارد جمع مهمون ها شدیم مامانم نه گذاشت نه برداشت جلوی همه که در حال صرف شام بودن فکر کنم غذا را هم خودم پخته بودم عالی درومده بود،جلوی همه ی اونها حرفم را اشتباه برداشت کرد و شروع کرد به تحقیر کردن من تو جمع و ی حرفی در مورد غذام زد و پدرمو تحریک کرد پدرمم بدتر از مادرم خیلی تحقیرم کرد و مادرم هم به مهمانها گفت غذا را بدین مریم ببینم آروم میشه و از این حرفها مادر و پدرم تمام غذاها را مهمانها گرفتن مهمونها هم ناراحت شدن نه از من از پدر و مادرم،بعد من حرفای پدر و مادرم روم فشار آورد رو کردم به پدرم گفتم ببخشید هیچ وقت نمیخاستم دست به چنین کاری بزنم و در چشم بر هم زدنی با چاقویی رگ گردنم را زدم خون خیلی زیادی بیرون می اومد ودرحین نگاه به پدرم که معلوم شد پشیومنه و در حال دویدن به سمتم بود، مردم. همه پدر و مادرم را توبیخ می کردن که چرا اینقدر اذیتش کردین که ایطور شد همه با گریه به سمتم دویدن جز مادرم...بعد دیدم روحم را فقط خواهرم میتونه ببینه بهش گفتم آجی دلم خیلی شکسته ،از خدا خواستم اجازه بده حرف بزنم باهاتون همین ی فرصت را دارم بگو مامان نمیتونم حلالت کنم و ببخشمت اونم طفره می رفت تو دلم گفتم خدایا ی راه بهم بگو که در همین حین خواهرم درب یخچال را باز کرد ی پرتقال آب دار بزرگ که اندازه ی هندوانه بزرگ بود تو یخچال بود اسمم روش نقش بست پدرم که از مرگ من دلگیر بود گفت اسم مریمه شاید توش چیزی از مریم باشه مامانم گفت ولش کن که بابام برش داشت و پوستش را جدا کرد روی پوستش ی جمله نقش بست گفت گوش بدین این وصیت مریمه و این تنها فرصتی است که داره منم شروع کردم به گفتن همه هم می شنیدن اولا با بغض از پدرم حلالیت خواستم اونم گریه اش گرفت و بعد به برادر بزرگترم گفتم برادر به حرمت اسمت که هم اسم پیغمبره از خدا خواستم راهی بهت نشون بده گفت همچون پیغمبر که در غار حرا بود غار حرا هم متعلق به تو دل ببند به پیغمبر کعبه هم راهگشات دور نشو از این راه پر فراز و نشیب که انتهایش نوره که ناگهان برادرم بعد شنیدنش گفت چرا بهش فکر نکرده بودم و رو زانو افتاد و گریه می کرد ،بعد به برادر کوچکترم که قبلا در حال سیگار کشیدن دیده بودمش گفتم خیلی دوستت دارم بهترینها در انتظارته دل بکن از هر آنچه تو را از خدا دور می کنه برو سمتش ول کن حرفها و افکار پوچ را خدا خیلی دوستت داره منم همینطور هی دعاش می کردم خیلی خیلی دعاش می کردم بعد رو کردم به مامانم گفتم ببخشید ولی نمی تونم از تو بگذرم تو نابودم کردی تو فرصتها را ازم گرفتی نمی بخشمت که خواهرم ازم پرسید چکار کردی که خدا با این حال چنین فرصتی داد تا با ما حرف بزنی که با بغض و گریه گفتم هر آنچه پیش خدا داشتم را بخشیدم الان دیگر هیچ ندارم و گریه می کردم و از خدا شرمنده بودم ولی با این حال در کنار خدا آرامش حقیقی را حس می کردم ی صدایی بهم گفت خدا ارحم اراحمین تو را بخشیده کاری هم به قضاوت بقیه نداشته باش قاضی خداست و که ناگهان از خواب می پرم
با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. وقت شمام خوش. شما و خانواده تان آدم های خیری هستید که سعی می کنید که مشکلات مردم را حل کرده و در رفع اختلافات آنها بکوشید. برادر کوچک شما از اینکه دیگران مشکلاتی دارند و غصه می خورند، ناراحت می شود و خودخوری کرده و نمی تواند صرفا به عنوان منفعل از بیرون تماشا کند و کمک کند بلکه روحی نسبتا نابالغ دارد که خودش هم مشکلات خودش را بزرگ می کند و فکر می کند داشتن مشکل و غصه خوردن امری طبیعی است و اگر اینطور به افکار خود ادامه دهد، تسلیم ناامیدی و شیطان خواهد شد و شما از این مسئله نگران هستید. اینکه مادرتان به شما می گوید برو حمام بگیر یعنی او می خواهد که شما درون و بیرونتان را پاکسازی کنید، افکار منفی و قدیمی را دور بریزید و به غرایز خودتان هم توجه کنید. می خواهد که شما ببخشید و رها کنید. پدر و مادر شما و فامیلتان همگی شما را تحسین می کنند و از شما تعریف می کنند و شما خیالتان راحت است چون خود را از بیخ و بن به خدا سپرده اید و چیزی در فکرتان نیست که نگرانتان کند. بعدا به وقتش شما زندگی شادی خواهید داشت که هم به ثروت می رسید و هم به امیال انسانی تان به نحو احسن رسیدگی خواهد شد و پدر شما خیلی شما را عزیز دردونه خود می داند و به حرفتان گوش می دهد. نصایح شما به برادر بزرگتان هم این است که راه خدا را پیش بگیرد و خود را به او بسپارد و برادر کوچکتان که به هیچ وجه به غصه رو نیاورد و مادرتان هم می خواهید که نگران شما نباشد و فکر نکند که جوانی نمی کنید و درکتان کند. تشکر از همراهیتون.
مریم : بسیار سپاسگزارم،واقعا تعبیرتون به حقیقت بسیار نزدیکه تا به الان این چند مورد خوابی که برام تعبیر نمودید متوجه شدم واقعا در کارتون منصف و وارد هستید ان شاءالله خدا حامیتون باشه ،متشکرم :-) اجرتون با خدا و اهل بیت
فریبا هراتی
: تشکر. التماس دعا .
Shantia : سلام خانم هراتی
وقت بخیر
من دیشب خواب دیدم به همراه همه فامیل پدری ام به روستایی رفته بودیم که خانه دخترعمه ام در آن روستا قرار داشت. دختر عمه ام بچه دار شده بود و همه برای دیدن فرزندش به خانه او رفته بودند. ناگهان بچه گم شد و ما همه روستا را دنبال پیدا کردن او گشتیم ولی او را پیدا نکردیم. ناگهان دیدم که مردی که شبیه دیوانه ها یا جادوگرها بود بچه را به خانه خود برده و با چاقویی او را کشت. بعد از یک مدت خبر به دختر عمه ام هم رسید و او گریه و بی تابی می کرد. اما یک نفر به او گفت ما که می دانستیم چون آن کسی که بچه را به دنیا آورد گفت که این بچه ۴۰ روز دیگر می میرد. و من ۴۰ روز قبل را دیدم که بچه به دنیا آمد و خیلی هم خوشگل و سفید بود. قابله ای که بچه را به دنیا آورده بود او را بغل کرد و گفت این بچه ۴۰ روز دیگر بیشتر زنده نیست.
خیلی خواب عجیبی بود. ممنون میشوم تعبیر آن را بگوئید.
فریبا هراتی
: سلام. دختر عمه شما به موفقیت می رسد و از غم فارغ می شود ولی کسی موفقیت او را می دزدد و مانع رسیدن او به اهدافش می شود. بنابراین نقشه های دختر عمه تان برای رسیدن به موفقیت نقش بر آب خواهد شد. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
rahmani : سلام خواب دیدم بین خواب وبیداری یه پسری یک پسر دیگه روکشت قاتل فکر میکرد من خواب هستم در حالی ک شاهد قتل بودم پدرم شک کرده بود که من قتل و دیدم و بطور غیر مستقیم میخواست ک من به زبون بیارم اما من خیلی ترسیده بودم وهیچی نمیگفتم هرموقع هم میرفتم بخوابم میدیدم همون پسر میاد صحنه جرم رو پاک میکنه وهمش فکر میکنه که من خواب هستم یه بار موقعی میاد که من در حال نوشتن یه نامه بودم ک همه چیو تو نامه بگم چون شدیداَ عذاب وجدان گرفته بودم .اونجا بود ک فهمید من همه چیو دیدم که من از اونجا فرار کردم.این خواب تعبیرداره؟؟؟
فریبا هراتی
: سلام. نه خواب شما تعبیری ندارد چون شما آنها را نمی شناسید و صرفا خستگی ذهن شماست که اینطور به تصویر در آمده. شاید هم قبلا شاهد ظلم و بی عدالتی کسی به کسی بوده اید و سکوت کرده اید و در پس ذهن شما مانده است.