کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب کلید

اگر کسی خواب دید که نمی تواند با کلیدش قفل در را باز کند، قصد انجام کاری را دارد ولی سعی او بی نتیجه است. اگر به راحتی با کلید، قفل در را باز کرد، گره از کارهای بسته اش باز می شود. کلید در خواب، به توانایی انجام امور مشکل تعبیر می شود. اگر در خواب ببینید کلیدی بزرگ دارید که نمی دانید که به کدام قفل می خورد، قدرت انجام کارهای بزرگ را خواهید یافت ولی فرصت و موقعیت به دست نمی آورید.

اگر ببینید قفل بزرگی هست و شما کلید کوچکی در دست دارید، برای انجام کاری بزرگ احساس حقارت و کوچکی خواهید کرد یا امکان به دست نمی آورید. اگر ببینید دیگری کلید می سازد و به شما می دهد، خدمتی در حق شما انجام می دهد و راه موفقیت را به رویتان می گشاید. اگر دیدید خودتان کلید می سازید، تدبیر کاری را می کنید. اگر در خواب ببینید کلید شما در قفل شکست، در کاری شکست می خورید. اگر ببینید با کلیدی دری را قفل می کنید، زیرکانه رازی را از دیگران پنهان نگه می دارید.

    امام صادق (ع) می فرماید: دیدن کلید در خواب بر هشت وجه است:
  1. بشارت،
  2. فرج از غم،
  3. شفا از بیماری،
  4. یافتن مراد،
  5. قوت دین،
  6. گذاردن حاجت،
  7. اجابت دعا،
  8. علم.

محمد ابن سیرین می گوید: دیدن کلید، دلیل بر مردی است که گشاینده کارهاست و ظفر یافتن بر دشمن. اگر ببیند که کلید بسیار داشت، دلیل است که بزرگی یابد.

حضرت دانیال می گوید: اگر در خواب ببیند که کلید آهنین داشت، دلیل قوت است. اگر کلید مسین داشت یا برنجین، دلیل است که سخنش گیرا شود. اگر کلید را چوبین ببیند، دلیل که منفعت آن کمتر خواهد بود. اگر ببیند که کلیدِ سیمین داشت یا زرین، دلیل که مال حاصل کند.

جابر مغربی می گوید: اگر ببیند که قفل را نتوانست گشود و کلید ضایع شد، تاویلش به خلاف این است. اگر ببیند که به کلید قفل گشود، دلیل است که زن خواهد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

244 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Akou

Akou : سلام و عرض ادب خدمت خانم هراتی عزیز دیشب خواب دیدم خانه ای که ۲۰ سال پیش زندگی میکردیم تو حیاطش بودم ماشین پدرم رو با کلید روشن کردم و سوییچ رو ماشین بود اومدم بیرون وناگهان دیدم دسته کلید سوییچ ماشین تو دستمه رفتم به زیر زمین خانه،۲ نفر اقا بودند که ظاهر قبلا ازشون خرید کرده بودم در زمین دسته کلیدهای خیلی خیلی زیادی وجود داشت که ظاهرا برای اون ۲ آقا بود و همه کلیدها رو در اختیار من گذاشتند و من هرچی میگشتم ببینم این کلیدها مربدط به کدوم درب و قفله چیزی متوجه نمیشدم! و ناگهان یکی از اقایان دسته کلیدی برداشت و گفت دفتر کارت میرم و با این کلید دربش باز میکنم من گفتم طبقه چهارمه رفت گفت باز شد من‌گفتن نه نه اشتباه میکنی کلیدش پیشه منه بیا بهت بدم تا باز کنی و اون گفت باز شده!!!!
تعبیرش لطفا........سپاس

پاسخ
لینک۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۰۹:۲۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. شما می خواهید به امنیت و آرامش گذشته برگردید و بتوانید با عقلانیت کامل کارهایتان را کنترل کنید. شما کلید حل همه ی مشکلاتتان را پیدا می کنید و وقتی که به ضمیر ناخودآگاهتان رجوع می کنید متوجه می شوید که مشکلی نیست که راه حلش را نداشته باشید. شما گشایش کار خواهید یافت و تمام مشکلات کاریتان در هر زمینه ای هم حل خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۵ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۴۳:۲۱
آرامش

آرامش : سلام روزتون بخیر..
ظهر خواب دیدم .با همکارام و مدیرمون تو حیاط خلوت خونه مون هستیم و نم نم بارون داره میاد..و برای رفتن به پشت بوم کلید داره ..میدش دست من و میگه باز کن دو سه نفر اون بالا هستن..و وقتی میخوایم بریم میگه کلید رو بده بهشون..حالا که میام اینور یادم نیست کلید رو بهشون دادم یا از دستم افتاده ..هی میگم وای چه کنم کلید گم شده باشه .حالا شر میشه...دست میکنم تو جیب مانتوم میبینم چندین کلید هست ولی نمیدونم کلید کجا هستن..به یک همکارپ میگم ببین این کلیدا تو جیبم بودن تو میدونی برای کجا هستن میگه یکیش که کلید پایین دفتر هست بقیه اش نمیدونم...یک کیلد دو تایی بود و دو تا تک کلید ..هردو هم معلوم بود تازه هستن..گفتم بیخیال حتما کلید جایی هستن گذاشتم جیبم..ولی هی استرس این داشتم گفتم ببین کلید مدیرمون رو گم کردم نمیدونم دادمش به اون دو نفر که گفت یا ...از خواب بیدارشدم

پاسخ
لینک۱۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۳۰:۰۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما در پس زمینه ی ذهنتان به این فکر می کنید که احساسات مثبتی در زندگی تان در جریان است و مدیرتان هم به شما امکانات رشد و توسعه و پیشرفت را داده است ولی خودتان را به اندازه ی کافی قوی نمی دانید و فکر می کنید که آمادگی ذهنی شما برای رسیدن به موفقیت کافی نیست. اعتماد به نفستان کم است و فکر می کنید که اگر موفق نشوید که وظائفتان را به خوبی انجام دهید چه می شود؟ اگر کارهای بزرگی که به شما واگذار شده را نتوانید به خوبی به سرانجام برسانید وجهه تان خراب می شود یا نه شما همیشه خیلی از مشکلات را حل کرده و خودتان را ثابت کرده اید... تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۳۷:۵۲
eli

eli : سلام وقتتون بخیر خواب دیدم به خونه نگفتم و با دوست پسرم رفتم خونشون تو روستا اونجا همه دوستان بودن و همش با اونا بود من تنها اونجا بودم دختری هم نبود باهاش حرف بزنم و سرگرم بشم تا اینکه بهترین دوستش حالش بد شد افتاد زمین دورش جمع شده بودند و هیچ اینور و اونور میبردن میزدن تو صورتش تا به خودش بیاد دورش که خلوت شد ازش پرسیدم آب میخوای گفت آره براش یه لیوان آب آوردم گفتم یه قلپ بخور بعد قند بریز توش آب قند بخور گفت نه بهش تند شدم گفتم بخور گفت باشه همین موقع دوست پسرم اومد از اینکه به دوستش توجه کردم ناراحت شد و باهام دعوای لفظی کردید حتی به مادرش حرف زدم یه لحظه تو فکر رفتم که ما الان دوستیم اینطوری دعوا کردیم حتی به مادرش حرف زدم وای به روزی که سر زندگی باهم دعوا کنیم پس نمیتونیم با هم ازدواج کنیم بهش گفتم دیگه دیره منو برسون خونه تو کوچه پس کوچه راه میرفتیم یه سگ خوشکل و کوچولو افتاد دنبال اون من فکر میکردم گاز بگیره ولی نگرفت و دوستمو دوست داشت جاش گذاشتیم سوار ماشین شدیم کمی از روستا دور شدیم بهش گفتم گوشی و کیف لپتاپم و کلیدام رو جا گذاشتیم خونه بفهمن میکشنم نمیشد برگشت داشت شب میشد از دیر رسیدن هم میترسیدم یهو دیدم خونم میپرسیدن کلیدا کو؟ منم میگشتم دوتا از دسته کلیدا رو خونه پیدا کردم سومی مهم بود نگران بودم که داداشم داد بهم گفت کلیدات دو تا کلید تو دسته کلید بود یه مسی و یه آهنی تو مشتم بود تو کوچه بودم انگار که فهمیدم همسایه روبرویی ما هم از اونجا رفتن کس آشنایی دیگه تو کوچه نبود احساس تنهایی میکردم با دوستمم دعوام شده بود همش هم نگران این بودم بفهمن گوشیمو تو خونه دوستم جا گذاشتم
ممنون از تعبیرتون.

پاسخ
لینک۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۱۱:۵۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما بدون اینکه با کسی در خانواده تان همفکری کنید، می خواهید ارتباط تان را با دوست پسرتان حفظ کنید و او باعث ناراحتی شما خواهد شد. او بی منطق و بی فکر عمل می کند و رفتار نامعقولی از خودش نشان خواهد داد که باعث می شود شما احساس کنید در شرایط بغرنجی قرار گرفته اید. شما و دوست پسرتان از لحاظ فرهنگی و اخلاقیات به هم نمی خورید و او باعث خواهد شد که احترام شما کم شده و حرمت ها از بین برود و برایتان مشکل سار بشود. خودش اما خیلی راحت با کسی دیگری دوست خواهد شد. شما در مقابل خانواده تان نمی خواهید که به سلامت عقلی و جسمی تان و یا به قدرت و توانایی تان لطمه ای وارد شود و شما را دست کم بگیرند. به نفع شماست که ارتباط تان را با او قطع کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۴۲:۲۶
Mahnaz

Mahnaz : خانم هراتى جان دستكش مشكى نه
لباساش مشكى بوده عزيزم

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۲۶:۰۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : لباس مشکی به پشیمانی و ناراحتی او اشاره می کند. انشالله به شما بر می گردد و از کرده ی بد خودش پشیمان است. گل رز عشق او به شما و ابراز عشق است.

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۴۲:۱۳
Mahnaz

Mahnaz : سلام خانم هراتى جان اين خوابو از زبان دوستم براتون مينويسم كه براى من ديده .
دم دم صبح بود دیدم با مامانمینا هستیم تو مراسم بعد مامانم دويد سمت در درو باز کنه گفتم مامان درو با کلید من باز کن من نیت مهناز کردم و توفکرم گفتم این در با كليد من باز بشه حمید میاد(حميد معشوق من هست) مامان با كليد من درو باز کرد پریدیم بیرون دیدم تو اونطرف خیابون وایستادی با یکی حرف میزنی بعد از سمت چپ دیدم حمید من و صدا میزنه ولی یه دست مشکی پوشیده یه دست گل بزرگ رز هم دستشه بعد میخندید گفت مرضی برگشتم دیدم حميد هست گرفت منو محکم بغل کرد گفت من برگشتم دستت درد نکنه گفت مهناز کو گفتم اونجا ست دوییدم گفتم مهناز حمید اومده برات گل آورده دیگه از خیابون ردت کردم آوردمت اینور و از خواب پريدم... (خانم هراتى جان خودمم يك مرتبه ديدم كه اومده و لباس مشكى داشت بازم ...) ممنون ميشم تعبير كنيد.

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۳۴:۱۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست شما امیدوار است که رابطه ی شما با دوست پسرتان خوب شود و برایتان دعا می کند. او در حالی که برای شما احترام قائل است و عاشق شماست ولی نمی تواند با شما ازدواج کند. دستکش به مدیریت کردن کارها از نظر دوست پسر شما اشاره می کند و دستکش مشکی به جدایی شما اشاره می کند. لابد مسائلی در زندگی او هست که علیرغم میل باطنی او برای ازدواج با شما، او از ازدواج با شما ناامید است و به این خاطر هم ناراحت است. شاید بتواند دوست شما باقی بماند ولی بعید می داند که بتواند با شما ازدواج کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۱۰:۵۹
مریم

مریم : سلام وقتتون بخیر
من با پسری سه سال همدیگر را می خواستیم و دوست داشتیم همدیگه رو.حالا به یه دلایلی رابطه مون قطع کردیم دیشب من خواب رفتم خواب دیدم این آقا اومدن خونه ما و دوتا کلید که با حلقه ای این دوتا کلید بهم وصل بود جا گذاشتند و رفتن .بعد من به مادرم گفتم خودم کلیدهارو میبرم در خونه این اقا بهش میدم بعد با مادرم رفتیم در خونشون که کلیدهارو پس بدیم مامانم گفت برگردیم خونه لباس نوهاتو بپوش و با لباس نو بیایم درخونشون

پاسخ
لینک۲۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۵:۴۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. این آقا به شما فکر می کند و معتقد است که اگر شما او را دوست داشته باشید، با او تماس می گیرید و امکان این کار را هم به شما داده و قلبا تمایل دارد که شما خودتان درهای بسته را باز کنید. مادر شما می خواهد که شما رفتار تازه ای از خودتان نشان دهید و احتمالا با او ارتباط تان را برقرار کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۳۱:۲۶
Sana

Sana : سلام روز بخیر
خواب دیدم در اتوبوسی نشسته ام به همراه خاله و مادرم که اتوبوس اماده حرکت است پسرعمویم در حال رد شدن بود خیلی لاغر و تکیده شده بود خاله ام را دید و احوالپرسی کرد و بعد مرا دید و امد نزدیک و همدیگر رابغل کردیم و کلی گریه کردیم فکر میکنم بخاطر احوال پسرعمویم بود که در خواب غمگین و لاغر شده بود بعد مادرم را بغل کرد و گریه کردند و مادرم میگفت خیلی دوستش دارد وقت رفتن کلید خانه که دو تایی بود رابه او دادم گفتم هر زمان خواستی بیا و خیلی خوشحال شد و خداحافظی کردیم

پاسخ
لینک۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۸:۱۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما روی مسیر زندگی تان کنترلی نداریدو همرنگ جماعت می شوید ولی حواستان به این هست که از دیگران حمایت کنید. پسر عموی شما نگرانی دارد که فکرش را ناراحت کرده و شما همیشه آماده هستید که در شرایط مختلف او را کمک کنید. او از این بابت احساس آرامش خواهد داشت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۰۸:۳۳
sara

sara : سلام خانم هراتی عزیز. خواب دیدم با مادرم در دفتر کارم هستم. انگار قرار بود خانمی بیاید و من دفتر را به او اجاره دهم. آن خانم خیلی با اعتماد به نفس به همراه همسرش وارد آپارتمان ما شد.من مشغول جابه جایی چندتا میز بودم و آن خانم هم مرتب با موبایلش صحبت می کرد. من کلید آپارتمان را به او دادم تا دست خودش بماند. اما او چند دقیقه بعد گفت که کلید را به یک پسری داده. من خیلی ناراحت و عصبانی شدم و گفتم خانم اصلا کلید را به من بدید. قرار بودکلید دست شما باشه و همین الان زنگ بزنید به اون پسر و بگید کلید را بیاره. بعد رفتیم بیرون آپارتمان و دم پاگرد من گقتم پس به پلیس می گم. بعد اون خانم از پله ها رفت پایین و انگار فرار کرد. من به شوهر اون خانم که همچنان ایستاده بود گفتم آقا لطفا به خانمتان بگید کلیدای من را بیاره اگرنه به پلیس و همسایه ها می گم. خیلی عصبی بودم. با سپاس از شما.

پاسخ
لینک۲۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۴۶:۲۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما سعی می کنید که عاقلانه و خردمندانه رفتار کنید و اولویت های خودتان را به خاطر کسی کنار می گذارید. سعی می کنید که شرایط را درست ارزیابی کنید ولی بعد متوجه می شوید که کسی که به خاطر او دلتان شور می زد و می خواستید به او کمک کنید، اصلا نیاز به کمک شما ندارد و به شما دروغ کفته است. شما اختیار و اجازه ی انجام کاری را به کسی می دهید که با شما صادق نیست یا اختیار خودتان را به کسی می سپارید که با شما صادق نیست. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۰۶:۰۹
یاش گین

یاش گین : سلام. خواب دیدم عشق سابقم اومده فرودگاه دنبالم بعد از مدت ها قهری اومده بود. نشسته بودم تو ماشینش کنارش دلخور هم بودم ولی اون انگار از دیدن و بودن من خیلی خوشحال بود. یهو دست کرد یه پاکت داد بهم با لبخند گفت این هدیه برای شماست من حتی گفتم هنوز که تولدم نیست البته تو دلم گفتم. باز کردم دیدم دو ملیون و پانصد پول داخلشه تو ذهنم گفتم یعنی پول داده خونه بگیرم با اینکه نمیشه خونه گرفت ولی من کلا قصد قبول کردن پول نداشتم که یهو با یه خنده قشنگی گفت سورپرایز اصلی اینجاست و دست کرد از جیب داخلی کتش یه دسته کلید درآورد داد به من . من گفتم خونه واسم گرفتی گفت راستش این خونه مال خودمون پدر مادرم دادن به تو. گفتم یعنی چی مگه ممکنه. گفت تو این چند ماه اتفاقات زیادی افتاد خیلی باهاشون بخاطر تو جنگیدم خیلی دعواها شد حتی وقتی گفتم تو خونتو پس دادی به بنگاهو رفتی حاجی ( پدرش) گفت پس چرا زودتر اینو نگفته بودی به ما. من انگار دنیارو داده بودن بهم اینقدر جیغ میزدم شادی میکردم تو ماشینو میبوسیدمش که انگار واقعا معجزه شده بود. منو برد خونه. نشسته بودیم حرف میزدیم که آیفون زدن. نگاه کرد گفت پدر مادرم هستن. اونا به شوخی پشت آیفون گفتن سرزده اومدیم پیشتون. اون رفت پایین من داشتم کم کم آماده میشدم که برم که مامانم هم اون لحظه اونجا بود. بخاطر اتفاقات بدی که در واقعیت افتاده مادرم تو خواب هم از اونا ناراحت بود نمیخواستم اون روز چیزی خراب شه. نگفتم پدر مادرش اومدن. یه لباسو روسری تقریا شیری رنگ پوشیدم تنها رفتم بیرون. پدرش پشت در منتطرم بود با خنده جواب سلاممو داد. رفتیم پایین مادرش سفره گذاشته بود یه دیس برنج رو سفره بود گفتم ببخشید دیر کردم. عشقم گفت نه دیر نیس بشین. به شوخی به پدرش میگفت ببین چقدر غذا خوردم حالا واسه نامزدیمو چاق میشم. همه لبخند میزدن. یهو مامانم رسید با صدای یکم بلند و کمی عصبانیت گفت سلام حاج خانم و دست داد به مادرش. من گفتم ببخشید یکم حق بدید مادرم هنوز از اتفاقایی که برای من افتاد ناراحته. مادرش هم گفت حق داره ما معذرت میخوایم. ببخشید طولانی شد میخواستم همه چیزو بگم. ممنون میشم تعبیر بفرمایید

پاسخ
لینک۱۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۶:۲۲:۱۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. زندگی شما متحول خواهد شد. او از مسائلی که در گذشته اتفاق افتاده ناراحت است ولی برای شما اعتبار قائل است و می خواهد به شما بگوید که زمان گذشتن از یک مسئله یا موضوع رسیده. فرصتی جدید و جایگاه قدرت و اختیار به شما داده شده و شما حق انتخاب دارید. احتمالا پدر و مادر او راضی شده اند که به خواستگاری شما بیایند. دست دادن مادر شما و مادر او هم اشاره به ارتباطی مجدد و حاکی از تعجب و شوک مادرتان دارد. امیدوارم آشتی کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۱۵:۲۵
Zohreh

Zohreh : سلام،آقایی که از قبل میشناختم، چند ماه پیش از من خواستگاری کرد اما سرانجام نداشت،در ایام خواستگاری خواب دیدم من ومادروخواهرم درهتلی هستیم من وارد اتاقی شدم پرازگونی خشکبار مثل کشمش وبرگه هلو‌زردآلو...پدر خواستگارم که فوت کردن گفت هرقدر میخوای از اینا بردار،بخاطر کارهای خواهر و‌مادرت که در هتل انجام دادن،حساب شده،منم مقداری برداشتم بعد دیدم نزدیک خونه خواستگارم پدرش با لبخند جلوم ایستاده، گفت یه کلید خونه من مال تو هست، کلید توی کوچه بنام غزه بغل پارک هست،همون کوچه که گربه توش ادرار نکرده

پاسخ
لینک۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۵۵:۵۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و مادر و خواهرتان دوست داشته اید که هویت تان را تغییر دهید و آداب و اصول زندگی و عادات های تان را عوض کنید و شخصیت تازه ای برای خودتان بسازید. خواستگار شما احتمالا فکر کرده که سن شما نسبت به معیار او برای ازدواج بالاست و این افکار او به خاطر فرهنگی است که در خانواده ی او مد است و او از پدرش اینطور آموخته است. از نظر خواستگارتان یا خانواده ی او شما می خواهید به دستاوردهای مالی برسید ولی برای اینکه بخواهید باروری داشته باشید و تشکیل زندگی بدهید از نظر آنان مسن هستید. او از لحاظ عقلانی به این نتیجه رسیده است که شما باید بروید یک جای آرام و دنج و بی دغدغه و راحت زندگی کنید و خوش باشید و برای زندگی پر دردسر مناسب نیستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۴۹:۵۵
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.