تعبیر خواب کیف (ساک)
کیف یا ساک در خواب، هم به روابط بین زن و شوهر تعبیر می شود و هم به تدبیر خانوادگی و عقل معاش. اگر در خواب ببینید ساک نوی تمیز و خوبی در دست دارید، روابط شما با همسرتان خوب است. اگر ببینید ساک شما سوخته یا آسیب دیده، یا نشانه عدم موفقیت شما در کسب معاشتان است و یا همسرتان بیمار می شود.
داشتن کیف بدون دسته، از جدایی بین زن و شوهر خبر می دهد. اگر کسی ببیند در کیف خود به دنبال چیزی می گردد که نمی یابد، با همسرش بگو مگو می کند و یا کاری پر تلاش پیش روی او قرار می گیرد که خستگی ایجاد می کند.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
ساحل : سلام وقت بخیر. دوشنبه بعد ازظهر خواب دیدم (در واقعیت هم کیف سرکارم قرمز هست)جایی هستم و میخوام برگردم .دنبال کیفم که قرمز هست میگردم..هر گوشه یک کیف قرمز مدل ها دیگه بزرگ مجلسی کوچیک و یا تقریبا شبیه کیف خودم میبینم و هی برمیدارم...ولی کیف خودم نیس...با اینکه اینها هم خوشگلن و میخوام برشون هم دارم ولی میگم خب کیف خودم اصلی..باز چشم چشم میکنم دنبال اون ..از خواب بیدار شدم
فریبا هراتی
: سلام. شما مسئولیت پذیر هستید و می خواهید مطابق با افکار خودتان زندگی کنید. نمی خواهید که اعتبار و هویت تان را از دست بدهید و از کسی تقلید کنید. شاید در موقعیتی شما احساس نبود قدرت و یا عدم کنترل روی شرایط موجود را احساس می کنید. تشکر از همراهیتون.
مایا : با سلام و درود و عرض ادب
امروز خواب دیدم یه کیف دوختم چرمی و به رنگ کرم کیف هم کوله پشتی بود و هم کیف دستی خیلی خوب دوخته شده بود با خودم بردم به چند نفر نشان دهم ( به نظر میامد شغلم دوختن کیف چرمی است )قبل از اینکه حرکت کنم یه اقایی بسته ایی بزرگ کارتن پیچی آورد گفت نصف محتویات داخل بسته مال شماست . کیف در دست دم در دستشویی مکانی ایستادم نمیدونم کجا بود میخواستم برم دستشویی یه جارو دسته بلند هم دستم بود باهاش جارو کرده بودم فکر می کنم جایی که ایستاده بودم برای دستشویی رفتن جارو کرده بودم ۲ تا خانم چادری هم تو دستشویی بودند بعد برگشتم به محل کارم و به رییس گفتم این کیف خیلی زیبا دوخته شده چند نفر خانم هم می خواستن کیف رو بخرند رییس اون رو ورنداز کرد و دید درست می گم .ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما ذهنتان به خوبی کار می کند و تجارب خوبی هم کسب کرده اید، با سماجت و سخت کوشی سعی می کنید وظائفتان را اجرا کنید و همه ی اینها به نفعتان تمام خواهد شد. شما گشایش کار می یابید و کارها و وظائف بیشتر و نیز دستاوردهای مالی بیشتری خواهید داشت. مشکلات تان را در زمینه ی کارتان از بین می برید و از نگرانی بیرون خواهید آمد. رئیس شما طرز فکر و توانایی تان را تصدیق می کند و همکارانتان امیدوارند بتوانند مانند شما باشند. تشکر از همراهیتون.
Khamani : سلام وقتتون بخیر.مادرم دیشب خواب میبینه که سه بسته گوشت دستش هستش که میبره توی صندوقچه پنهان کنه وقتی در صندوقچه رو باز میکنه کیف بزرگ مشکی رو دوشی توی بوده که برای من بوده ومیاره میده به من.وقتی به من میده من درش رو باز میکنم و میگم وای مامان اینم اینجاست
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. مادرتان سعی می کند که خواسته هایش فراهم شود و احساس امنیت داشته باشد و به ثروت برسد و متوجه می شود که شما ذهنی قوی و شانس زیادی برای رسیدن به موفقیت دارید. شما جنبه ای از استعدادها و توانایی هایتان را کشف می کنید که به نفعتان تمام می شود. فکرتان خوب کار می کند. تشکر از همراهیتون.
Vahideh : سلام خانم هراتی عزیزم
میدیدم/١/جایی هستم که محیط تاریک بود،پله میخورد و میرفت بالا اطرافش شیشهای بود.کتابفروشی و لوازم تحریری بود.رفتم کتابهارو نگاه کردم.پادوی مغازه پسری بود که با لباسای سفید ایستاده بود. پشت میز(دخل)سیلوستر استالونه نشسته بود(بازیگر معروف!)با اشاره بهم گفت اون خیلی خوبه قیمت وکیفیتش خوبه.ترغیبم میکرد به خرید.اون وسط میز چوبی قشنگی بود که روش یه کیف کوله مانندِ مشکی از جنس چرم مخملی بود،به پیشنهاد او رفتم و دست زدم و نگاهش کردم(اما فکرکنم قصد خرید نداشتم)/٢/بعد دیدم تو بوستانی کنار خیابون با مامانم نشستم.مادرشوهرم هم با چادر مشکی نشسته بود جلوی پامون!(در واقعیت مانتوییه)انگار میخواست نظرمو جلب کنه برگردم.ناراحت بود و عذاب وجدان داشت.دو تا جمله گفت که دقیق یادم نیست اما منم باحالت بغض و غم رو به مامانم کردم و واقعیت اون جملهها رو گفتم(چون یه سری چیزا رو نگفته بودم بهش که غصه نخوره) گفتم: "تا یه چیزی گفتم،ریختن سرم که آی اینجوری،آی اونجوری!و..." اینو که گفتم مادرشوهرم نتونست حرفی بزنه و نگاهم کرد و ساکت موند!همونطور دو تا دستام تو دست مامانم بود،انگار که بخواد تسلی بده.بعد بلند شدیم که بریم(مامانم هیچ راضی نبود به برگشتم)رفتیم توی پیادهرو،اون خیابون شبیه شیراز بود که قبلا با همسرم رفته بودیم. دیدم همسرم هم هست.پراید نوکمدادیش پارک بود کنار خیابون.دقیقا برخلاف جهت حرکت من و مامان. خودشم با لباسای سفید ایستاده بود کنارش که سوار بشن و برن.پشتش رو میدیدم.مادرشوهرم داشت میرفت سمت در که سوار بشه. باز با عذاب وجدان و حسرت به ما نگاه کرد.انگار شوهرم آورده بودتش که خودش ببینه من خودم دیگه نمیخوام اونو
(خوابها متصل بود.هرچقدر لازمه حق خواب کسر کنید عزیزم)
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. شما می خواهید درکتان را بالاتر ببرید و دانشتان را برای پیشرفت زندگی تان تقویت کنید و از اشتباهات گذشته بیرون بیایید. می خواهید که امادگی کافی و کرامت کافی داشته باشید تا از خودتان در برابر سختی ها حمایت کنید. گاهی اوقات به خودتان نهیب می زنید که باید شدیدا قوی بود و با سیاست! فکر می کنید که می توانید از تجارب خوبی که کسب کرده اید استفاده کنید، مجرب و سخت کوش ولی مهربان و قوی باشید. اما خوب حالا برنامه ای ندارید که بخواهید به این مسائل زیاد فکر و تعمق کنید. مادر شوهر شما می خواهد باز دروغ بگوید و افکار واقعی اش را مخفی کند و ادای متدین ها را دربیاورد. او حسابی پشیمان است که برای شما یاوه گویی کرده و الان از اینکه می فهمد که بعضی چیزها را شما می دانستید ولی به رویش نیاوردید، شوکه می شود. ولی مادر شما حامی شماست ( بر خلاف مادر شوهرتان که حامی او نیست). شما می خواهید آرامشتان را حفظ کنید و از فکر این خانواده ی منفور بیرون بیایید. مسیر زندگی شما و همسرتان کاملا خلاف یکدیگر است. همسر شما فقط کت و شلوارش است که با کرامت است !! :)))))))))) شب خوش. تشکر از همراهیتون.
کیمیا : سلام و وقت بخیر
خواب دیدم یه جایی هستم و قراره با دوستم بریم بیرون که یهو یادم افتاد کیفم پیشم نیس، همون کیف قرمز که الانم استفاده میکنم رو برداشته بودم،یه جای تقریبا شلوغ و بالا بود، با سرعت اومدم طبقه پایین به آقایی گفتم کیف من اینجا بود ندیدینش؟ آقا که پول جمع کن کمیته امداد بود یه مکثی کرد و گفت دیده و بعدش رو به سرایدار کرد و گفت شما گفتین یه بسته ویژه برای کمک دارین و من فکر کردم این کیف همونه، بعدش به من گفت پولهای توی کیف رو برداشتم و اجازه بدین برگردونم، منم گفتم نمیخوام همه اونها مال شما و کیف منو بدین، کیف پولمو داخل کیف قرمزم گذاشت و تحویلم داد و دیدم گوشی و همه چیزم توشه و بیرون ساختمان رفتم، بعد فهمیدم آپارتمان دوستم اینا بود و بیرون ساختمان دوست پسرم داخل ماشین منتظرم بود و سوار نشدم و اشاره کردم کمی بیا جلوتر تا کسی نبینه، کمی جلوتر که اومد دوست پسرم نبود و دوست قبلی ام بود که بیشتر از یه ساله باهاش تموم کردم( نمیدونم توی خواب اینطور دیدم) و از ماشین پیاده شد و اومد سمت من و من قیافه گرفته بودم که زیاد صمیمی حرف نزنم و بفهمه دلمو شکسته، کنار منم دوستم مونا بود، اومد به مونا کاکائو تلخ خوشمزه که من دوست دارم داد و گفت این آخراشه و دیگه تموم شد، منم ناراحت شدم که چرا به اون داد و به خودم نداد درحالیکه میدونستم به مونا داده تا منم بخورم ، تشکر از تعبیرهاتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید به آرامش بیشتر برسید پس لازم است که قبل از هر چیز، به خاطر شادی و نشاط و سلامتی تان صدقه بدهید و به فقرا کمک کنید تا سختی ها از زندگی تان رفع شود و اعتبار شما نزد خداوند بالاتر برود. شما ارتباطاتتان را با کسانی که دوستشان دارید، حفظ خواهید کرد و از لحاظ مالی هم قویتر خواهید شد. شما نمی خواهید که خیلی راحت از دوست پسرتان تبعیت کنید و نیاز به زمان بیشتری دارید تا احساس آرامش بیشتری به زندگی تان وارد شود. دوست قبلی تان هم از زمانهایی که با شما رابطه داشته خاطرات خوب و حالت ذهنی آرامی دارد هر چند که آخرش تلخ بود و دوست دارد که شما این مسئله را بدانید و حس کنید چون شاید شما در ظاهر خیلی نشان نمی دهید که برایتان ارتباط با او ارزشمند و یا مهم بوده است. تشکر از همراهیتون.
mina : سلام عزیزم روز بخیر
امروز صبح خواب دیدم دوست پسرم کلید ویلاش رو داده و تلفنی بهم میگفت هر چند روز که دوس داشتی بمون کسی اونجا نیست منم داخل خونه(ویلا) شدم داخلش میچرخیدم و همه جا سرک کشیدم خیلی خونه زیبایی بود دیدم رو میز ناهارخوریش یک کاسه بزرگ آبگوشت بود انگار تازه پخته شده بود و کنار ظرف پشم سیاه گوسفند بود .بعد رفتم سمت آشپزخانه دیدم خیلی بزرگ و قشنگه و پایین و بالاش پر از کابینت های قهوه ای رنگ هست و محو تماشا بودم
بعد دیدم تو ی خونه دیگه ای هستم که انگار خانمی تازه زایمان کرده بود و نوزادش بغلش بود (زن ناشناس) بعد مادربزرگم که فوت شده بود اونجا بود و یک سطل حلوا(دقیق نمیدونم شبیه حلوا بود)مادرم جلو صورتش گرفته و مادربزرگم داشت زیر لب دعا میخوند و بهش فوت میکرد و هر بار یک انگشت به داخل ظرف میبرد من فکر میکردم نذر است
اومدم بیرون در دخترعموهامو دیدم که از اتاق کناری چند تا جعبه برداشتن که توش کیف دستی زنانه بود هر کدوم یک رنگش رو انتخاب کرده بودن یکی بنفش بود یکی دیگه آبی . مادربزرگم هدیه داده بود بهشون. به من و خواهرمم داده بود ولی برای ما دو تا رو خودش داده بود ولی دخترعموهام خودشون رفته بودن انتخاب کرده بودن و من خیلی از این بابت ناراضی بودم و میگفتم برای ما خیلی ساده است ولی شما قشنگ هاشو برداشتین
منم باید خودم برم انتخاب کنم و فکر میکنم برای ما رنگش مشکی بود
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوست پسر شما می خواهد که شما آن کسی باشید که به او آرامش می دهید. او شرایط شما را مورد قضاوت و بررسی قرار می دهد و از شما حمایت روحی خواهد کرد و احتیاجاتتان را از نظر مالی برآورده خواهد کرد. او با شما با احساس و پخته و با درایت رفتار می کند، اما در کنار این رفتار، او بسیار طماع و حریص است و وسوسه های زیادی پشت این حمایتش نسبت به شما دارد. افکار او مادیگرایانه و محافظه کارانه است و عملگراست و شخصیتی دنیادوست دارد. متمول است و می تواند گرمی و امنیت لازم را به راحتی به دست بیاورد. ایده های تازه و یا افکار تازه ای به ذهن شما راه می یابد. تحولی مثبت در زندگی تان بوجود می آید. روح مادر بزرگتان شاد. مادر شما می خواهد که شما شاد و خوشحال باشید و مادر بزرگتان هم دعا می کند که انرژی منفی از زندگی شما برود. دختر عموهای شما می خواهند ازدواج کنند یا کاری داشته باشند که بتوانند از خودشان حمایت مالی کنند. آنها مطابق با سلیقه ی خودشان کار یا ازدواج می کنند و شما مطابق سلیقه ی مادرتان. شما ممکن است نسبت به زندگی تان تفکری منفی یا نوعی بدبینی پیدا کنید و یا اینکه بخواهید که خیلی با عزت و سنگین رنگین زندگی کنید. تشکر از همراهیتون.
نوش آفرین : سلام،خواب ديدم با خواهرم درمسيرجاده هاي شمال پياده ميرفتيم از تونل هاي مختلف رد ميشديم و هرلحظه استرس داشتيم ي ماشين باما برخورد كنه به خواهرم گفتم اين چه كاري بود آخه كه اين مسير رو پياده اومدي خطرناكه بياادامه نديم درهمين حين ي گاو وحشي ب خواهرم حمله كرد باخودم گفتم با پاي پياده توي اين جاده چطور خواهرمو نجات بدم كه يدفعه ي ماشين با گاو برخورد كرد ويكي از پاهاي گاو از مچ قطع شد بلافاصله ي گاو ديگه ام پشت سر اون گاو باماشين برخورد و سرش جداشد،بعد ازين اتفاق يدفعه خودمو توي ي جلسه اي ديدم كه همه آذماي بسيار بزرگي بودن و از كشوراي خارجي اومده بودن جلسه اشون درمورد اتفاقي بود كه براي اون گاوها افتاده بود و من چون ناظرداستان بودم توي اون جلسه شركت كردم وقتي رسيدم فقط رديف جلو كنار مهمانان خارجي خيلي مهم جابود كه همونجا نشستم ولي يدفعه چشمم به كيفم افتاد كه ديدم كيف لوازم ارايشم كه دسته نداره همراهمه و زيپش خراب شده و نميتونم ببندمش و زيپش باز مونده درتعجب بودم ك چرا يدفعه اين زيپ خراب شذ
فریبا هراتی
: سلام. شما و خواهرتان می خواهید در زندگی تان قدمهای بزرگی بردارید و به اوج موفقیت برسید. ولی امکانات لازم برای رسیدن به این موفقیت در اختیار شما نیست. شما سعی می کنید که در مسیر زندگی تان به صورت مستمر و به آرامی پیشرفت کنید ولی این نوع پیشرفت آرام و مستمر با آن اهداف بلندی که برای خودتان در نظر گرفته اید، مغایرت دارد. خواهر شما اما با لجاجت و سرسختی می خواهد که به این روش ادامه دهد ولی او با موانع بزرگی در کارش مواجه خواهد شد و کسانی که امکانات قویتری دارند در حق او مرتکب خطا و یا گناه و اشتباهی خواهند شد که او قادر نخواهد بود استقلال و خودمختاری اش را حفظ کند. شما هم متعاقبا به خاطر شکست خواهرتان، از فکر عملی کردن اهدافتان پشیمان می شوید و اینها همه به خاطر این است که ایده آلهای شما بزرگتر از توانایی ها و امکانات شماست. شما سعی می کنید که در مقابل اشخاصی که نمی توانند مقاصد شما را درک کنند ولی خودشان به مقام و منصبی رسیده اند، کار و افکارتان را توجیه کنید. شما هیچ توجیهی نمی توانید برای این کارهایتان پیدا کنید و البته دروغ هم نمی توانید بگویید و نمی توانید رفتاری سیاستمدارانه داشته باشید چون به اندازه ای اشتباه شما مشخص و بر همه مسلم و واضح است که اصلا جایی برای دروغ باقی نمی ماند. تشکر از همراهیتون.
سحرم : سلام خانم هراتی عزیز خوابم مخفی باشه مخفی باشه خوابم. مچکرم
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که این کاری که می فرمایید دور است؛ پروژه ی بزرگی است که اصلا با روحیات شما جور نیست و هیچ کسی هم حاضر نیست آنجا کار کند. اگر این کار را انتخاب کنید، به شما وعده ی زندگی مثبت ولی پوشالی و توخالی و دروغ را می دهند و یک پاپاسی هم عایدتان نخواهد شد. کیف خالی به بی اعتبار بودن این وعده اشاره می کند. می خواهند از شما بیگاری بکشند و هیچ و هیچ عایدتان نشود. حالا با این شرایط اگر می خواهید بروید انشالله موفق باشید. تشکر از همراهیتون.
Neda : سلامخانمهراتی بعد از این مدت و دلتنگی سلام.منخواب دیدم انگار جایی حالت نمایشگاه بود رفتیم برای خرید با مامان مادرم ویلچرداره در واقعیت ولی در خواب میتونست راه بره مغازهای اونجا حالت کانکس بود.و خیلی هم شلوع بوددر قسمتی یک سری دختر دبیرستانی انگار از مدرسه بودن به همراه مدیرشون حرکات موزون انجام میدان همه چادر و مقنعه داشتن و حرکات هماهنگبود.مردم پوزخند میزدن بهشون منم خندم گرفت رفتم به سمت کیف فروشی با مامانم.کیف فروش ی اقای مهربان مسن بود و موهاش جو گندمی انگاردر خواب قبلا ازش کیف گرفته بودیم ولی کیفهاش خیلی تنوع نداشت مامانم برای خواهرم یک کیف خرید سفید و تیکه صورتی بچگونه بود بهم نشونش داد گفتم بچگانس من برای خودم توی کیفها دنبال یک کیف خاص میگشتم توی کیفهای مشکی بعدش رفتم قسمت دیگه که پول کیفها رو حساب کنم بسته بود.اونا میگفتن بعدا
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. شما یاید به جنبه های مختلف زندگی تان نگاهی نزدیک تر داشته باشید و آگاهی تان را نسبت به یک سری مسائل بالاتر ببرید. ایده های زیادی در سرتان هست و به انتخاب های پیش رویتان نگاه می کنید. بعضی از مردم ادعا می کنند که همه چیز خوب است و هیچ مشکلی نیست و هماهنگی و هارمونی در زندگی وجود دارد، که از نظر عده ای دیگر، این حرف مضحک و بی معنی است و نمی توانید مشکلات زندگی تان را نادیده بگیرید. مادرتان هم شیوه ی فکری خودش را دارد و مستقلا فکر می کند و نیاز ندارد که کسی او را به جلو هول بدهد و به او بگوید که چه شیوه ی فکری غلط است یا درست. شما افکارتان را بر مبنای تجاربی که در طی سالها کسب کرده اید، تنظیم می کنید و ایده های تازه را بر همین مبنا انتخاب می کنید. از نظر مادرتان و بر حسب احساسی که او نسبت به خواهرتان دارد، او هنوز خواهرتان را آسیب پذیر و یا بچه حساب می کند. شما اما افکار خودتان را دارید ولی اعتبار زیادی برای این افکار شما در زمان حاضر فائل نیستند. شاید خوابتان به شما می گوید که باید منتظر باشید ببینید بعدا تجربه ی شما ثابت می کند که آیا افکارتان درست هستند یا خیر. الان روی هیچ چیزی نمی توان به صورت قاطعانه تصمیم گیری کرد. مادر شما نگران آینده است و نمی داند که چه پیش خواهد آمد و از این بابت شدیدا می ترسد. شما می خواهید نیازها و امیال سرکوب شده تان ارضا شوند و به آرامش برسید. سعی می کنید که اشتباه و خطایی در زندگی تان مرتکب نشوید و با درددل کردن با دیگران این احساسات منفی را دور بریزید. شما با آدمهای سرد و بی عاطفه و پوست کلفت و خودخواهی مواجه می شوید و سعی می کنید که از اینها فاصله بگیرید. خلاصه فکرتان حسابی ناراحت است و در حالی که سعی می کنید عاقلانه فکر کنید ولی نمی دانید که این مسیر زندگی به ناکجا آباد می رود یا آخرش چه خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
Sh : سلام خواب دیدم شمال هستم کناردریا با بستگانمون که یه کیف دستی همراهم بود تواین کیف دستی موبایل وکیف پول وعینکم بود به خاطر این که بتونم با بستگان بازی کنم کیف رو گوشه ای از ساحل گذاشتم وقتی برگشتم ک بردارم دیدم نیس همه جارو گشتم خیلی حالم بود. تو خواب بیشتر نگران گوشیم بودم ک پراز عکسای من ونامزدم بود بودم رفتم پیش پلیس ک مستقر تواون منطقه بود مشخصات گرف گفتن به ماموران سپاهمون اعلام میکنیم بعد چند دقیقه فقط عینکم یه پسر بچه اورد گفت پیداش کردم .ولی کیفم نبود
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید به موفقیت برسید و می خواهید که خرد و عقلانیت را در کارهایتان به کار ببرید. ولی به خاطر مسئله ای احساساتی می شوید و عقلانیت را فراموش می کنید. اعتبارتان را از دست می دهید، ارتباط تان با عده ای قطع می شود و تازه به خودتان می آیید و متوجه ی اشتباهاتتان می شوید. شما خرد و بینشتان را پس خواهید گرفت و متوجه خواهید شد که اشتباه کردید که عقلانیت و فکرتان را فدای احساساتتان کردید. این خواب هشداری به شماست که درست فکر کنید. تشکر از همراهیتون.