کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب گِل

اگر کسی در خواب مشاهده کرد خانه اش را با گل تعمیر و گل اندود می کرد، به غم و اندوه دچار می شود. گل قرمز نشانه لهو و لعب است و گل سیاه نشانه غم. اگر کسی در میان گل فرو رفت، به بلا و مصیبت دچار می شود. گِل در خواب هر قدر چسبناک تر و غلیظ تر باشد، ابتلا به گرفتاری و غم و رنج بیشتر است. کمترین ناراحتی آب گِل آلود یا گِل رقیق و سیال است که اوقات تلخی ساده تعبیر می شود.

امام صادق (ع) می فرماید: اگر ببیند که از میان گل برآمد و خود را بشست، دلیل که از غم برهد.

محمد ابن سیرین می گوید: اگر ببیند که گل خورد، دلیل که مال بر عیال هزینه کند. اگرببیند که خانه خود را به گل اندود کرد، دلیل غم است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

64 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

aida

aida : سلام.وقت بخیر.من دیشب خواب دیدم که من به همراه مادر و پدر و خواهرم داریم از یک مسیری که پر از گل عبور میکنیم به طوری که این گل پای ما رو به سمت داخل میکشید یه اقایی هم جلوی ما بود که ما را به سمت مسیری هدایت میکردن که البته غریبه بود ما یه مسیر کوتاهی رورفتیم و به خشکی رسیدیم وناگهان دیدم تمام کفشم از گل پاک شده و هیچ اثاری از گل نیست.

پاسخ
لینک۱۷ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۲۷:۳۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما و خانواده تان به اجبار و بنا به تقدیر با دوره ای از مشکلات دست و پاگیر و یک سری ناراحتی ها مواجه خواهید شد ولی این ناراحتی ها کوتاه مدت است و به زودی دوباره افکار منفی و نگرانی ها از زندگی تان پاک می شود و ناراحتی هایتان به کل از بین خواهد رفت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۵۵:۰۶
b1

b1 : سلام روزتون بخیر.
خواب دیدم که یه برنامه ی دعوت از مهمون یا چیزی شبیه برنامه ی دعوت از مهمان سیما، داخل یه گودالی از گل(gel ) که گل هاش مرطوب هم بودن و تقریبا چند متر پایین بود توی گودال و یک مجری آقا داشت و یک مهمان و یک مانیتوری از جنس آب که روبروی مهمون مسطح و افقی بودو تصویری شفاف از مهمون روی اون بوود ، داره برگزار میشه و چنتا نماشا چی هم داره اون داخل . من لباس کهنم تنم بود و خیلی ساده با اینکه جای پله و اینچیزا نداشت بهم گفتن از دستش نده و من با همون وضعیت لباس خیلی ساده و بدون دردسر رفتم داخل و اتفاقا از قسمتی که مجری و مهمان داشت ، وارد شدم
ممنون بابت وقتی که میزارید

پاسخ
لینک۱۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۰۲:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما در مورد کسی یا موقعیتی احساس ناامیدی می کنید و می دانید که نمی توانید به او اعتماد داشته باشید. برای شما پر واضح است که او برایتان مانع تراشی می کند و دردسر درست می کند هر چند که خودش هم مجبور است که برای بقای خودش دروغ بگوید و با مشکلاتی هم مواجه است. مردم به این شخص اعتماد دارند و او از اعتماد مردم سو استفاده می کند و جور دیگری خودش را به دنیا نشان می دهد. شما همان روش قدیمی و رفتار همیشگی تان را در مقابل او از خودتان ابراز می کنید و مثل مردم گول او را نمی خورید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۴۸:۱۸
Afsun

Afsun : با سلام خانم هراتی، من دیشب خواب دیدم سیل اومده ولی خود سیل را ندیدم فقط چیزهای که در شهر بهم ریخته بود را دیدم وهمه جمع شدند و درون یک چاله خیلی بزرگ که سنگهایی گرد بزرگی ریخته شده بود رونگاه میکنند ومن فکر کنم از تلویزیون نگاه میکردم، وبعد تصمیم گرفتیم که با دوستان بریم ببینیم که پسر م17ساله ویازده ماه پیش فوت کرده 4یا5سالشه د نبال من گریه میکنه باباش میگه بیا وبا خودت اینو هم ببر ومن که میبینم گریه میکنه میرم ومیارمش ودستهای زیبا وسفیدوکوچکش رو یکی یکی میبوسم وازش معذرت میخوام که تنهاش گذاشتم واون خوشحال میشه وبا هم میریم تورا ه که چند نفر بودیم وشدیدا گل ولای بود ومن دمپایی پوشیده بودم وبا خودم میگفتم کاش چکمه میپوشید م ودمپاییم تو گل گیر کرد ومن دوباره آن را پوشیدم پسرم هی دستش ول میشد ومن دنبالش می گشتم ودوباره دستش رو میگرفتم چند بار این اتفاق افتاد ودوباره دستش را گرفتم وادامه دادیم تا اینکه سواراتوبوس شدیم وادامه دادیم فکر کنم توخواب گریه هم کرده بودم چون صبح چشمام خیلی باد کرده بود، ممنون میشم که تعبیر کنید.

پاسخ
لینک۵ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۵۵:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روحشان شاد. شما نگران ناملایمات و استرس های موجود در جامعه هستید و اینکه چطور با این سختی ها مقابله کنید. شما هنوز به خاطر طبع مادریتان احساس می کنید که پسرتان به شما نیاز دارد و باید از او حمایت کنید. اما در واقع این احساس شما به صورت دیگری درست است!! او به شاد بودن شما نیاز دارد. به آرامش شما نیاز دارد. به اینکه خودتان را قوی بدانید نیاز دارد. او می خواهد که شما در مقابل سختی ها جا نزنید و خودتان را نبازید. او می خواهد که به خاطر او قوی باشید و باید بدانید که ثانیه به ثانیه در تمام لحظات زندگی تان روح او واقف به کارهای شماست و قلبش پیش شماست. شما او را فقط در خواب می بینید اما او شما را در خواب و بیداریتان می بیند. پس باورش داشته باشید و به خاطر او قوی باشید. نهایتا شما به امنیت خاطر خواهید رسید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۵ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۵۷:۱۹
احسان

احسان : با سلام و شب بخیر 
چهارشنبه شب نزدیک صبح خواب دیدم تو ی پارکینگی هستم نا آشنا ولی انگار مال خودمون بود بعد با دو نفر رفتیم تا از ی سوپری چیزی بخریم تو راه مسیر پر از گل بود و ما هرچه میرفتیم عمیق تر میشد طوری که میشد تو شنا کنی خوب یادم نمیاد من کامل تو گل رفتم‌تا صورت یا نه ولی چنین صحنه ای یادمه بعد من از اونا جدا شدم داشتم برمیگشتم مادرم رو دیدم تو همین مسیر گلی داشت میرفت تو دستشو گرفتم اوردم بیرون بعد انگار که ی گرد باد اومد عین سیل گلارو میخواست ببره من از ی ماشین گرفتم که اب و گل نبرتم مامانمم از همون گرفت بعد رفتم سمته ی خونه ای انگار مهمون بودیم بعد رفتم دست و صورتم شستن و تمیز کردن خودم.ممنون از تعببییرات خوبتون

پاسخ
لینک۳۰ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۴۵:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. طبق قوانین سایت که شما آن را هنگام ثبت نام در سایت اخیرا مشاهده فرمودید، و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بسیار بالای تعابیری که فرستاده می شود، هر کاربر فقط مجاز به ثبت یک خواب در 24 ساعت است. در صفحه پرداخت قسمتی که که تیک می زنید قوانین رو قبول دارم بالای اون قسمت قوانین نوشته شده. و یک خواب شما امروز تعبیر شد. لطفا مجددا خواب خود را پس فردا ارسال کنید. سایت روزهای دوشنبه و پنج شنبه تعطیل است . تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۵۲:۰۵
احسان

احسان : با سلام و شب بخیر
چهارشنبه شب نزدیک صبح خواب دیدم تو ی پارکینگی هستم نا آشنا ولی انگار مال خودمون بود بعد با دو نفر رفتیم تا از ی سوپری چیزی بخریم تو راه مسیر پر از گل بود و ما هرچه میرفتیم عمیق تر میشد طوری که میشد تو شنا کنی خوب یادم نمیاد من کامل تو گل رفتم‌تا صورت یا نه ولی چنین صحنه ای یادمه بعد من از اونا جدا شدم داشتم برمیگشتم مادرم رو دیدم تو همین مسیر گلی داشت میرفت تو دستشو گرفتم اوردم بیرون بعد انگار که ی گرد باد اومد عین سیل گلارو میخواست ببره من از ی ماشین گرفتم که اب و گل نبرتم مامانمم از همون گرفت بعد رفتم سمته ی خونه ای انگار مهمون بودیم بعد رفتم دست و صورتم شستن و تمیز کردن خودم.ممنون از تعببییرات خوبتون

پاسخ
لینک۳۰ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۲۸:۰۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. در نوبت هستید و باید خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۳:۳۰
خداوردی

خداوردی : سلام وقت بخیر
خواب دیدم یه جای جدید و دور رفتم. انگار مکه بود ولی اصلا شبیه مکه نبود.
اونجا یه تخته سنگی بود که میگفتن جزء معجزات به حساب میاد و وقتی به یه چاله نزدیک میشدی، اون سنگ میومد روی چاله تا بتونی رد بشی.
ولی وقتی من بهش رسیدم، برای من کاملا برعکس عمل میکرد، یعنی وقتی من بهش نزدیک میشدم سنگ کنار میرفت و وقتی ازش دور میشدم سنگ میومد روی چاله.
بعدش یهو دیدم اطرافم زمین گل آلود شده و قسمت‌های خشک زمین خیلی کمه. سعی میکردم از قسمت‌های خشک عبور کنم ولی هر لحظه به قسمت‌های خیس اضافه میشد.
ناگهان خودمو دیدم که توی گل گیر کردم. اولش نترسیدم ولی لحظه به لحظه بیشتر میرفتم توی گل. شبیه باتلاق بود. تا سینه رفته بودم توی گل و دیگه ترس تمام وجودم رو گرفته بود و داشتم تقلا میکردم که کامل توی گل فرو نرم.
دیگه یادم نیست چه اتفاقی افتاد.

خانم هراتی
قابل ذکر است که بنده در حال تغییر محل کارم و رفتن به محل کار جدید هستم و البته تصمیم قطعی خود را نگرفته و هنوز برای انجام این کار کاملا دودل هستم و شک دارم که محل کار فعلی ام را ترک کنم یا خیر و اینکه آیا رفتن به محل کار جدید به نفع من در آینده خواهد بود.
حدس میزنم این خوب در رابطه با این موضوع میباشد.

پاسخ
لینک۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۵۲:۰۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید به خداوند توکل کنید و شرایط زندگی تان را عوض کنید. ولی تصمیم شما مبنی بر جابجایی به ضرر شماست! اگر شما چیزی را بخواهید که به صلاحتان نیست، به مشکل بزرگی برخواهید خورد و نمی توانید خودتان را از این مشکل بیرون بیاورید. اگر مشکل خاصی با محل کارتان ندارید از تصمیمتان مبنی بر جابجایی صرفنظر کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۵۹:۰۴
 maryam19

maryam19 : سلام من صبح امروز بعد از طلوع افتاب خواب دیدم تو سالن آرایشگاه بودم از یکیشون خاستم موهامو کوتاه کنه اما خیلی طول کشید من منتظر بودم تا اینکه صبرم تموم شد گفتم پس کی میای گفت سه دیقه دیگه بعد یه دختر نوجون اومد بهم گفت موهای کوتاه بهت نمیاد بعد خودش جلوشو برام گیس کرد گفت ببین اینجوری بهتره منم خوشم اومد تو دلم گفتم خوبه ازش مدلای دیگه هم یاد بگیرم ، تو همون حین از تلویزیون سالن که صحفش مثل اینستگرام بود یه صحنه خنده دار بود که من با صدای بلند اما خیلی کم خندیدم شبیه قهقه ، اون دختر یه چیز کوچیک شبیه لیزر تو دستش بود یواشکی طوری که اونایی که حضور داشتن نبینن یه دونه از موی پیشونیمو کند بعد من بلند شدم چادر مشکی پوشیدم اولش نمیتونستم بپوشم ولی درنهایت پوشیدمش (من مانتویی هستم ولی یه دونه چادر مشکی دارم فقط اگه لازم بشه بپوشم ،خیلی کم میپوشم ،اونم به مناسبتی چیزی ،)بعد میخاستم از سالن برم که همون دختره که عینکی بود گفت وایسا خودم با ماشین میرسونمت بعد که رفتم بیرون جاده گل و لای بودانگار من منتظر یه پسر بودم تا دختر اولش یه پسر نوجون با دوچرخه رد شد گفتم این نبود که این که خودش نمیتونه تو این گلا و لای حرکت چطور باهاش برم اصن این اون نیست اون پسر تو گلا هر طور بود با زحمت رفت ،من وایساده بودم منتظر که هی عقبو نگاه میکردم که اون بیاد باهاش برم حالا پسر بیاد یا دختر یادم نیست ،البته من تو جاده گل و لای نبودم فقط نظاره گر صحنه بودم ساعت 8:20از خواب بیدار شدم

پاسخ
لینک۲۰ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۰۹:۱۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید از افکار منفی راحت و خلاص شوید و یا با یک سری از آدمها قطع ارتباط کنید تا در کارتان دخالت نکنند. ولی به جای قطع ارتباط با کسی یاد خواهید گرفت که افکارتان را مرتب و دسته بندی کنید و با سیاست برخورد کنید. عزم و اراده و طرز فکرتان قویتر خواهد شد و احترامتان بالاتر خواهد رفت. شما خودتان را کنترل می کنید که ناراحتی هایتان را زود بروز ندهید و به خاطر هر چیزی فکرتان را خراب نکنید. با سیاست برخورد خواهید کرد و می خواهید در مقابل مشکلاتی که در زندگی تان وجود دارد به امنیت برسید. باید صبور باشید تا دنیا به شما رو بیاورد و زندگی بر وفق مرادتان شود. تصمیم عجولانه ای برای آینده تان نگیرید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۲۵:۳۸
Atena

Atena : سلام وقت بخير
خواب ديدم تو زمينهاي كشاورزي روستاي بابابزرگم هستيم موقع كاشت برنج بود ميخواستيم رد شيم تمام زمينا گل و لاي بودن به سختي ميشد راه رفت بعضي جاهاش تا نصف پامون ميرفت تو اب تمام سعيمو كردم كه ازش عبور كنم ولي بيفايده بود چند بار غرق ميشدم ولي وقتي ميرفتم زير اصلا آب گلي نبود كاملا زلال بود انگار سبزي و ميوه ها ديگه اي هم كاشته بودن تو زميناشون ولي ريز بودن پسرعموم وزن بچه ش اون سمت جاده منتظرمون بودن بريم پيششون خيليا تو زمين گلي بودن خواهرم و داداشم هم بودن خواهرم باوجوديكه ٢٢ سالشه ولي حس ميكردم خيلي بچه س خيلي مواظبش بودم ميگفتم اگه اون غرق شه من ميميرم هي داداشمو صدا ميكردم كه با خودش اروم بيارش منم موندم تا رسيد پيشم بين اونهمه ادم منو خواهرم با هم غرق شديم گفتم الان ديگه ما دوتا ميميريم چون عميق ترين قسمتش بود ولي هرچي مي گذشت طوريمون نميشد حتي قطره اي آب هم نرفت تو گلومون اينقد اين آب هم زلال و پاك بود لذت ميبردم از ديدنش گفتم ٥٠ متر شده پس مطمينا نميميريم خدا ميخواد زنده بمونيم همه حواسم هم به خواهرم بود

پاسخ
لینک۲۴ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۲۱:۱۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما احساس می کنید که مشکلات زیادی برای مردم روستای پدربزرگتان یا برای خودشان وجود دارد ولی اینطور نیست. بر خلاف ظاهر امر که به نظر می آید که زندگی های خیلی سختی دارند، احساسات مثبتی در زندگی ایشان در جریان است که خبر از صداقت و پاکی روح و حل مشکلاتشان خواهد داد. شما هم امیدوارید که زندگی تان پرثمر باشد. خواهر شما کم تجربه است و شما به او اعتماد ندارید که به تنهایی بتواند با مشکلات احساسی کنار بیاید. در واقع شما و خواهرتان هر دو شخصیت هایی احساساتی دارید و با تمام وجودتان غرق مسائل احساسی می شوید ولی خوش بین و مثبت اندیش هستید و به همین دلیل، جای نگرانی نیست و در زندگی تان به شادی و جشن و سرور خواهید رسید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۴۳:۴۶
Sahar

Sahar : سلام خسته نباشید
خواب دیدم با دوست پسرم دارم ویدیو کال میکنم و هرچی گله دارم ازش بهش میکنم اونم هی دلیل میاره و انگار کوتاه میاد بعد یهو میبینمش انگار تو یه کشور خارجی بودیمو بهم بر میخوریم بعد بهش میگم این ساختمونو میبینی چقد قشنگه یه ساختمون بلند رنگی رنگی بود انگار آثار باستانی میگه چشام ضعیف شده خوب نمیبینم انگار یه بچه ای که همراهشون بود یه عینک با شماره بالا داشت گفتم از اینم میتونی بگیری بعد گفتم نه با این عینکم نمیشه شمارش بالاست گفتم اینجام نمیتونی بخری چون گرونه بعد جلوتر تو کشور غریب انگار آشناشونو میبینن مارو دعوت میکنن خونشون انگار مادرش و پدرشم همراهمون هستن میریم خونه دوستشون میشینیم بعد من همش سعی میکنم حرفامو بهش بزنم بعد مامانبزرگم کنارم نشسته بود نمیتونستم خوب حرف بزنم گفتم بعدا میحرفم،انگار مامانش زیاد از من خوشش نمیومد و برخورد سردی داشت.. بعد یهو خواب میبینم که خونه ماییم میریم پشت بوم که باهم حرف بزنیم(در واقعیت ‌پشت بوم نداریم) پشت بوم پر از میزهایی که دورش صندلی بود ته پشت بومو انتخاب میکنه یه جایی که گل بود میگم اینجا تو گل فرو میری امتحان میکنم که از گل درمیاد یا نه میگم بشین و من رو صندلی میشینم که تو گل فرو نرفته بود ولی صندلی این کامل رفته بود بعد شروع میکنیم به صحبت میگه تو فکر کردی تو زندگیم کسی هست ولی هیچکی نیست من خیلی درگیرمو.. بعد مامانم میاد اونم شروع میکنه به صحبت و یهو دورمون خیلی شلوغ میشه انگار مثلا دوره هست یکی از دوستای خانوادکی دورمون فرشته هم اونجا بود میگم جامونو عوض کنیم بریم یه جای دیگه رفتیم یه جایی که کافی شاپ عمومی بود ونشستیم به صحبت و دوست پسرم انگار حقو به من میداد..و من خیلی قاطع حرفامو زدم..(در واقعیتم دوست پسرم سفر خارجیه و باهم کاتیم)

پاسخ
لینک۲۸ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۴۷:۳۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و دوست پسرتان می توانید ذهنیت هم را خوب متوجه شوید. شما احساس می کنید که دوستی تان در حال حاضر در هرج و مرج قرار دارد و او انگار خاطرات خوبتان را فراموش کرده. شما فکر می کنید که او نمی خواهد واقعیات را ببیند و شما هم نمی خواهید هر چیزی را مطرح کنید و انتظار دارید که او خودش همه چیز را درک کند. از جهتی احتمالا فرهنگ شما و دوست پسرتان خیلی با هم تناسب ندارد. شما می خواهید به اوج موفقیت برسید و جایگاهتان را در ارتباط با او پیدا کنید. او خونسردتر است از شما و شما بیشتر ناراحتی می کنید. اگر سعی کنید که شرایط همدیگر را درک کنید و خودتان را جای هم بگذارید برای شما حل مشکلاتتان راحتتر خواهد بود. شما نمی خواهید مشکلاتتان را با دیگران مطرح کنید. ترجیح می دهید که مشکلاتتان خیلی دوستانه بین خودتان حل شود و قبل از اینکه هر تصمیمی بگیرید خوب فکر کنید و به عواقب کارتان بیاندیشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۵۵:۳۶
Hoshang

Hoshang : سلام روزتون شاد . شهره هستم خواب دیدم تو یه خونه دوبلکس خیلی بزرگ با پنجره های بلند هستم و آفتاب قشنگ زمستونی هم تو خونه هست و دارم همکف رو برای مراسم عروسی همسرم تزیین می کنم لباسم پلور و‌شلوار طوسیه که نو نیست مث لباس کار هست و موهام هم پشت بسته و مرتب نیست مشغول کار هستم خواهر بزرگترم هم طبقه دوم هست. همسرم میادبه من می گه بیا بریم برا حلقه یه چیز تزیینی بخریم و من خوشحال میشم و می گم باشه خواهرم از طبقه دو نگاه می کرد و ناراحت میشد که چرا به اون نگفته. با ماشین رفتیم میدون آزادی پیاده شدیم و (مث همیشه پر رفت و آمد) و به سمت انقلاب پیاده رفتیم، به گل فروشی بزرگی که زیرزمین بود رسیدیم بعد من یه طرح که شبیه بافت خوشه گندم و به رنگ برنزی با رگه های طلایی و ظریف بود انتخاب کردم و گفتم این قشنگه. سریع میام بیرون به سمت ماشین حرکت می کنم تا برم بقیه تزیینات رو انحام بدم و لباس مرتب بپوشم و خودم هم آماده بشم ( البته عروس معلوم نیست کیه) به میدون انقلاب نزدیک میشم و‌به پشتم نگاه می کنم آیا همسرم داره میاد؟ که می بینم همسرم با سی چهل تا گل گلایول سفید خیلی شاداب و گلهای ژروا بزرگ با رنگهای بسیار ملایم آبی صورتی سفید کرمی رنگ بسیار تازه که‌در بغل داشت داره میاد همسرم پالتو بلند مشکی و نو با شلوار مشکی نو اتو کشیده با صورتی بسیار مرتب و تمیز بود انگار تازه حموم کرده بود و خیلی خونسرد ، هوا زمستان بود ولی خیلی آفتابی و زیبا. ماشین هم شاسی بلند مشکی متالیک و خیلی تمیز که من کنارش وایسادم تا همسرم برسه. نیم ساعت قبل از طلوع آفتاب بود که بیدار شدم

پاسخ
لینک۷ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۴۸:۴۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. ایده ها و افکار جدیدی به زندگی شما می آید و شما زمینه سازی می کنید که موفقیت همسرتان را برای تعهد جدیدی که برای انجام کارش می بندد، جشن بگیرید و موفقیت او را با حمایت خودتان، تضمین کنید. خواهر شما از لحاظ ثروت خودش را بالاتر می داند ولی این صمیمیت و محبتی که بین شما و همسرتان هست، در زندگی او نیست. شما در زندگی به پیشرفت بزرگی می رسید که احساس آزادی می کنید و تحولی مثبت در زندگی تان جریان پیدا می کند. مهربانی و عشق و احترام بیشتری به زندگی تان راه می یابدو عزت و احترام همسرتان بالاتر خواهد رفت. ذهن او باز می شود و سختی های زندگی در مقابل امیدی که شما به موفقیت تان دارید، دیده نمی شوند. پرستیژ و افتخارات همسرتان بالا خواهد رفت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۷ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۰۲:۲۲
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.