تعبیر خواب گم شدن
اگر کسی در خواب دید در جایی است و راه خانه خود را گم کرده، راه دیانت و دین را گم کرده و اگر در شهری غریب راه به جایی نمی برد، سرگردانی در کار و حرفه اوست.
تعبیر خواب گم کردن
اگر همسر و فرزند خود را گم کرده دید، زیان و ضرر به او می رسد. اگر مالی را گم کرده بود، در حرفه اش خسارت خواهد دید.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی ببیند گم شد، دلیل که در آن موضع ضایع بماند و قدر او را ندانند. اگر ببیند فرزند یا عیالش گم شد، دلیل زیان خواهد بود. اگر ببیند چیزی از او گم شد، اگر آن چیز به تاویل نیک بود، غم است. اگر بد بود، کارش به نظام شود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
فهیمه فروتن : سلام خواب دیدم رفتم مهدکودک دنبال پسرم تعطیل شدن منم لابلای بچه ها گشتم دنبالش ولی پیداش نکردم ینفر از بچه ها گف من رحیمی ام رفتم با دویدن سمتش دیدم الکی گفته گفتم ابن بچه من نیست .وایسادم همه بچه ها رفتن ولی نبود رفتم دفتر مهد اونجام کسی نبود جوابگو باشه یه خانمی رو از سر کلاس اوردم بیرون و گفتم بهش اونم گف حالا مهم نیست مگه بچه ماست که مهم باشه بگرد پیداش کن خودت. اینقد تو خواب داد زدم چیز شکوندم ک صدام در نمیومد دیگه همش میگفتم اون مبترسه بدون من . پیداش نکردم. هوا سرد بود و کاپشن تن بچه ها بود بیدارشدم
ضمنا الان کلاس دومه نه مهدکودک ۸ سالشه
فریبا هراتی
: سلام. شما خیلی حمایتگرایانه نسبت به پسرتان فکر می کنید و به شدت دلتان شور می زند که او نتواند از خودش حمایت کند و باور ندارید که او دارد بزرگتر می شود. شما باید به جای دلشوره برای فرزندتان به او مسائلی را بیاموزید که او احساس امنیت و استقلال بیشتری داشته باشد و بتواند خوب و بد را کم کم از هم تشخیص بدهد. پسر شما دارد بزرگ می شود و شما باید سعی کنید که راه های تازه ای را برای حمایت از او پیدا کنید. برای دفع شر هم صدقه بدهید که خیالتان راحت باشد خداوند انشالله قضا بلا را از شما دور خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
لیلا : سوار اسنپ بودم هرچی دنبال موبایلم میگشتم نبود خیلی ترسیده بودم خیلی گریه کردم یه دفه موبایلم پیدا شد یعنی راننده اشاره کرد موبایل صندلی عقب ماشین افتاده انقدر خوشحال شدم احساس ارامش و حتی وقتی که از خواب هم بیدارشدم حس می کردم
فریبا هراتی
: سلام. شما از اینکه ارتباطات تان را با کسی که دوستش دارید یا با دوستتان یا خانواده تان از دست بدهید، یا نتوانید همدیگر را بخوبی درک کنید، به شدت ناراحتید ولی نگرانی شما بی مورد است. تشکر از همراهیتون.
مریم : سلام پریشب مامانم خواب دیده که با من و مادربزرگم که خیلی ساله فوت شدن و داییم که باهاش رابطه نداریم تو خونه قدیمی مادربزرگم هستیم تو حیاطیم و هوا بشدت باد و ابریه، بعد مامانم میره بالا داخل خونه یهو فکر میکنه که من تو خونه گم شده م، هراسان میشه و در حالی که منو صدا میزده خونه رو دنبالم میگرده با نگرانی و اضطراب داشته وارد سالن اصلی میشده که متوجه میشه پرده در سالن رو باد میزنه و میچسبونه پشت در ،پرده هم در اصل اونجا نداشتیم قبلاً، و یه پرده سفید بوده، همین که میخاد پرده رو کنار بزنه و وارد سالن بشه صدای منو میشنوه که از حیاط صداش میکنم و میگم من تو حیاطم نگران نباش، میگه یه لحظه آرامش عمیقی احساس کردم خیالم راحت شد داشتم از پله ها میامدم پایین تو حیاط و پیش خودم فکر میکردم چطور پس من ندیدمش تو حیاط و انقدر نگران شدم از خواب بیدار شدم.
فریبا هراتی
: سلام. روح مادر بزرگتان شاد. مادر شما به سنت ها و اعتقادات و فرهنگ مادرش پایبند است و شما شخصیتی اجتماعی تر و بازتر دارید. او فکر می کند که شما از او به خاطر این اختلاف فکری یا فرهنگی فاصله دارید و می ترسد که چیزی را از او مخفی کنید یا موردی باشد که او از آن با خبر نباشد. در حالی که شما شرح حالتان را خیلی راحت و با آرامش با مادرتان مطرح می کنید و او نباید نگران باشد که شما چیزی را از او مخفی کنید. تشکر از همراهیتون.
Atefeh : شوهرم دفعه چندمه این خوابو میبینه:
میره سوار ماشینش بشه(در واقعیت ماشین لوکس گرونی دارن)
میگرده پیداش نمیکنه و بعد یه حسی بهش میگه دزدیدنش.و با استرس زیادی بیدار میشه
سپاس
فریبا هراتی
: سلام. اینکه همسرتان می بیند که ماشینتان دزدیده شده، بیانگر این است که او دارد شخصیت و مقام یا هویت و کنترلش را روی زندگی و کارهایش از دست می دهد. تعبیر ممکن است به از دست دادن شغل او، یا شکست در یک رابطه کاری، یا یک موقعیتی مربوط باشد که نقش مهمی در هویت همسرتان و شخصیت کاری او ایفا می کند. برای دفع شر به اندازه ی وسعتان گوسفند یا مرغ قربانی کنید و گوشتش را به فقرا ببخشید. تشکر از همراهیتون.
Atefeh : بانو سلام ، همسرم( شوهرم) طی این ماه چهار دفعه چنین خوابی رو دیده:
میره که سوار ماشبنش بشه (در واقعیت ماشبن لوکس گرونی دارن )
میگرده پیداش نمیکنه و بعد یه حسی بهش میگه دزدیدنش .
خیلی هم بعد بیدار شدن از این خواب اذیت میشه
اینم بگمدر واقعیت اصلا نگران دزدیده شدن ماشبن نیستن یعنی ضمیرشون نیست .
سپاس
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیز همانطور که در کادر صورتی رنگ در تمام صفحات تبعیر خواب آمده، تعدان 750 کاراکتر یک حق خواب محسوب می شود و شما در خواب اولتان 1567 کاراکتر و معادل 3 خواب ثبت کرده بودید که با توجه به توضیحات اضافه بنده آن را فقط دو خواب محسوب کردم. الان شما دیگر حق خوابی ندارید که برای تعبیر خواب دومتان استفاده کنید. ضمن اینکه هر کاربر فقط مجاز به ثبت 1 خواب در هر 24 ساعت است. تشکر.
Atefeh : سلام بانو هراتی ، موفق و موید و سلامت باشید
این هفته دومین بار است خواب میبینم پسر ۴ ساله ام را در حین انجام کاری گم میکنم دیشب دیدم در فرودگاه هستم و تصمیم سفر به کیش دارم که قرار هست با شوهر خواهرم که در بیداری ایران زندگی نمیکنن دو تایی بریم کیش(بدون نیت بد و همان حالت برادرانه ) من در واقعیت چادری هستم اما در خواب چادرم را برداشنم و با مانتو استین کوتاه و موها و تیپ دیزاین شده دارم میرم و توی گیت اخر میگن باید لنز انتخاب کنید بزنید من لنز های خیلی روشن مثل سبز یا طوسی روشن انتخاب میخواستم بکنم چون خیلی بهم میاد. همش نگران بودم اگه شوهر خودم بفهمه چادرمو برداشتم یا با سید رضا (شوهر خواهرم )داریم میریم چی کارم میکنه. به گیت اخر سوار هواپیما شدن رسیدیم دیدم پسرم نیست توی اون ازدحام. همه سوار هواپیما شدن و من دویدم داخل ساختمان فرودگاخ دنبال بچم همش دعا میکردم زنده باشه. یهو متوجه شدم تمام ۱۰۰۰ نفر سرنشین هواپیما بخاطر فرزندم پیاده شدن و گفتن هر موقع بچه پیدا شد همه دوباره سوار هواپیما میشیم.من بچمو پیدا کردم و رفتیم بالا ی ساختمان برای سوار شدن هواپیما وقتی متوجه شدم بقیه بخاطر ما چیکار کردن ، گفتم پسرم همه رو نجات داده یه حسی بهم میگه حکمتی داشته گم شدن پسرم ، هواپیمای قبلی سقوط میکنه و همه شما بخاطر محبتون به پسرم و پیاده شدن زنده میمونید. فقط یادم نمیاد آخر خواب رفتیم با هواپیمای جدید یا نه.
دفعه پیش هم توی جریانات خواب همش میدونستم پسرم رو دارم اما نمیدونستم کجان و چرا الان ما با هم نیستیم و همش میگفتم اگه الان پسرم اینجا بود و این دریای زیبا و زلال رو میدید دلش میخواست اب بازی کنه . همش فکرم پیش بچم بود اما انگار حسرتشو داشتم و جدا شده بودیم از پدرش و نمیدونستم حتی کجان .(قصد تعبیر شدن دو خواب رو ندارم جهت اطلاع شما عرض کردم )
سپاس
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. تشکر از محبت شما. شما برای رسیدن به آرزوها و خواسته های بلند پروازانه تان که نسبت به آن خواسته ها شور و شوق زیادی دارید، سعی می کنید که بسیار با شور و شوق رفتار کنید و برای رسیدن به ثروت با نگاهی مادیگرایانه دست به کار شوید ولی تلاش زیاد شما به این منظور، موجب خواهد شد که فرزند شما، احساس کند که برای او زیاد وقت ندارید و احساس گیجی و گم شدگی و افسردگی به او دست دهد. خواب شما به شما می گوید که اگر دستاوردهای مادی که شما در انتظارش هستید، 100 برابر هم بود، نباید به خاطر رسیدن به آن دستاوردها، کاری کنید که فرزندتان دچار تنش و اضطراب شود. این تربیت فرزند شما و حمایت از او برای شما بزرگترین وظیفه و کاریست که از هر چیزی با ارزشتر است و نجات فرزندتان از این اضطراب برابر نجات 1000 نفر انسان برایتان ثواب دارد. شما در شرایط حاضر به فرزندتان برسید، بعدا اگر خداوند بخواهد انشالله شرایط پیشرفت و موفقیت شما را در زندگی تان دوباره فراهم خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
مینا : خواب دیدم دختره هفت سالمو همسرم فرستاده دو تا کوچه اون ور تر مغازه ولی دخترم برنگشت خونه منو خواهرم رفتیم بیرون دنبالش میخواستیم بریم جایی به اسم لاله زار نو، خواهرم از من جدا شد و از مسیر دیگه رفت، تو مسیر خودم زنگ زدم همسرم گفتم دخترم برنگشته اونم گفت نه و ناراحت نباش گفتم برو مسیر رو بگرد خودمم آدرس پرسیدم رفتم اداره پلیس لاله زار نو، اونجا گریه میکردم و کمک میخواستم تا بگردن پیداش کنن و اسم بیشتر امام ها رو میاوردم و متوسل میشدم، اینم بگم ما اصلا دخترمو تنهایی جایی نمی فرستیم. خیلی نگرانم، ممنونم از شما
فریبا هراتی
: سلام. دختر شما دارد بزرگ می شود و شما باید مراقب رفتارتان با او باشید. صرفا نباید خواسته های خودتان را به او تحمیل کنید و او را وادار کنید که کاری را انجام دهد که فقط شما می خواهید. اینکار ممکن است به او احساس بیگانگی بدهد و متوجه شود که نظراتش مهم نیستند. با او مثل یک آدم بزرگ برخورد کنید به خواسته هایش احترام بگذارید و نظراتش را بپرسید. اگر نظرات شما با او مخالف است، برایش توضیح دهید و راهنمایی اش کنید وگرنه به مرور زمان بین شما و او فاصله می افتد و دیگر به نظرات شما اهمیتی نخواهد داد. برای دفع شر از خطرات احتمالی هم صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
Rose : سلام.مامان من خواب دیده که رفتیم مسافرت خارج از کشور با تور؛بعد رفته بودیم خرید کنیم که من گم شدم مامانمم وقتی داشت دنبال من میگشت احساس کرد خودشم گم شده یعنی از اون تور جدا شد(البته این قسمتو درست یادش نیس که خودشم گم شده بود یانه)
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید توانایی ها و جنبه های پنهان خودتان را کشف کنید و می خواهید خودتان باشید که برای زندگی خودتان تصمیم می گیرید و دیگران از شما سو استفاده نکنند و مثل زالو خونتان را نمکند. شما به هر تغییر جدیدی که رخ می دهد، روی خوش نشان می دهید و این در حالی است که اصلا از محیط و اطرافتان مطمئن نینستید! و نمی دانید که چه در انتظار شماست. شما ایده های زیادی در سرتان است و به انتخاب های پیش رویتان نگاه می کنید و می خواهید که زندگی تان را عوض کنید. ولی حس گم شدن در جهان را دارید و مسیر زندگی تان را گم خواهید کرد. شما نگرش هایتان را نسبت به اهدافتان گم می کنید و از اینکه نمی دانید چه چیزی منتظر شماست و چه خواهد شد، احساس نگرانی و نامطمئن بودن دارید. مادر شما هم از اینکه شما دیگر از حمایت او برخوردار نیستید و نمی تواند خودش هم از حمایت شما برخوردار باشد و به شما تکیه کند، احساس گم شدن و ناراحتی خواهد کرد. شما هیچ کدام کسی را نخواهید داشت که بتوانید به او تکیه کنید و مجبور هستید که با موقعیت های جدید که قوانین و شرایطش مدام تغییر می کند خودتان را سارگار کنید. همینطور مسائل حل نشده و احساسات حل نشده ای در مورد همدیگر خواهید داشت و دلتان برای جنبه هایی از وجودتان که در همدیگر آن جنبه ها را می بینید، تنگ خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
mahta : سلام خواهرم خواب دیده ک بابام رفته خارج کشور (هیچ وقت همچین چیزی ممکن نبوده تو واقعیت)و اونجا گم میشه و ما خیلی نگران میشیمو دنبالش میگردیم بعدش خبر میاد ک...بابای من فوت شدن
فریبا هراتی
: سلام. روح پدرتان شاد. خواهر شما احساس می کند که بعد از فوت پدرتان، یا به دلیل فوت او، زندگی اش دچار هرج و مرج شده و نمی تواند به هر کسی اعتماد کند یا با هر کسی مشورت کند و نمی داند زندگی اش به کجا خواهد کشید. اما ارتباط خواهرتان با خدای بزرگ، ( که این روش ارتباطی از آموزه های دینی است) باعث خواهد شد که او بتواند زندگی اش را بهبود ببخشد و از این حالت افسردگی و استرس تنهایی بیرون بیاید. و شما از اینکه روحیه خواهرتان به واسطه ی عشق به خداوند از افسردگی بیرون بیاید، احساس خوشحالی خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
ناشناخته : باسلام وعرض ادب.خواب دیدم که انگار تو خواب هستم ومیخوام برم خونه ی مادربزرگم(که تو واقعیت فوت شدند)ولی راه گمو میکنم وسر از یه خونه ی زن دیگه درمیارم که وقتی میفهمه تو خونه ش وارد شدم ناراحت میشه وبهم میگه اینجا چیکار میکنی ومن بهش میگه میخوام برم خونه ی مادربزرگم ولی راهو گم کردم که اون خانم که مادربزرگمو میشناسه میگه کلثوم(اسم مادربزرگم هست)که مرده ومن بهش میگم اره مرده ولی خونه ش که هست ومن میخوام برم نصف خونه شو وقف کنم که با نشون اون خانم راهو پیدا میکنم ومیرم وتو راه دوباره به یه اقای میرسم که یه نوشته ی به دستم میده راجب وقف خونه که من بهش میگم من نمیتونم اون خونه رو وقف کنم چون خیلی ها دنبالشند(تو واقعیت اون خونه مال عموم هست که ازورثه خریده)وبعدش نوشته رو میخونم که نوشته حرمله وحرمله های زیادی هست که بایدباهاشون بجنگی.دخترومجردم
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. روحشان شاد. شما شرایط و وقایع اطرافتان را نادیده می گیرید و همه را مثل خانواده ی خودتان می دانید که این اشتباه است!! شما نمی توانید در کار هر کسی دخالت یا اظهار نظر کنید و یا با هر کسی صمیمی شوید چون شما فکر می کنید می خواهید مهربان و خردمند باشید و مطابق با سنت هایتان رفتار کنید ولی صمیمیت با غریبه ها گاهی سوء تعبیر و دخالت در کار آنها قلمداد می شود. شما سعی می کنید مثل مادر بزرگتان رفتار کنید و لااقل بخشی از افکار او را ترویج کرده و در زندگی تان به کار ببرید. اما شما به خاطر افکار زیادی که در سر دارید و توقعات و انتظارات زیادی که دیگران از شما دارند، نمی توانید مثل مادر بزرگتان رفتار کنید. شما باید در طی مراحل مختلف زندگی تان تجربه کسب کنید و بدانید که چطور باید با آدمها تعامل کرد تا دلشان را بدست بیاورید و تفکرات آن ها را همسو با خودتان کنید. تشکر از همراهیتون.