کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب آشپزی (طباخی)

اگر کسی در خواب در کار طباخی بود و خواب دید که غذاهای خوشمزه می پزد، مورد تشویق و توجه بزرگ خانواده و یا فرمانروای آن سامان واقع می شود. اگر در این شغل نبود و دید که غذای پخته که اطرافیان از آن خیلی تعریف می کنند، مورد تمجید قرار می گیرد و اعمال نیکی از او سر خواهد زد.

محمد ابن سیرین می گوید: اگر به خواب ببیند طباخی می کرد، اگر آن چه می پخت خوش طعم بود، دلیل منفعت است از پادشاه. اگر آن چه می پخت بدطعم و ناخوش است، تاویل به خلاف این است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

53 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Azita

Azita : سلام خانم هراتي عزيزم. روزتون به خير و شادي
من در واقعيت معلم هنرستانم و گرافيك درس مي دم. ديشب به يك خواستگار سمج جواب رد دادم.
خواب ديدم تو مدرسه ام و دارم بِه بچه ها آشپزي درس مي دم، غذائي كه داشتيم درست مي كرديم متنوع بوديكيش شبيه پيتزا بود خمير نون داشت و روش حلقه حلقه سبزيجات مي ذاشتيم ، ماهي هم داشتيم و بعضي از بچه ها به غذاها و بورگ ها و خميرها برشهاي هنري مي زدند.
زنگ تفريح همكارانم از غذاهام تعريف كردند و من گفتم من دستپختم خوبه اما چون مجردم يه كم كُندم.
بعد كلاس درس جدي داشتم و ديدم دو زن چادري بي اجازه اومدند تو سالن هنرستان رو ميز نون و پنير و سبزي گذاشتند و مي فروشند و نظم كلاسم رو بهم ريختند. مي دونستم اينكار غير قانونيه. اول تذكر دادم كه بساط رو جمع كنند اما وقتي گوش ندادند مقدار خيلي كمي از پنير سبزيهاشون رو ريختم زمين ، دلم نيومد همه رو بريزم كه ضرر كنند فقط مي خواستم بفهمند اشتباه كردند.اونها خيلي ناراحت شدند و تصميم گرفتند بساط رو جمع كنند اما زير لب به من با اغراق غر مي زدند.
خيلي ممنون از تعابير هميشه عاليتون.

پاسخ
لینک۱۸ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۳۵:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما می خواهید که به همه یاد دهید که از خودشان به خوبی حمایت کنند و روی پای خودشان بایستند. شما می خواهید که فراوانی و ثروت به زندگی تان راه یابد و دنیایتان را خودتان کنترل کنید. می خواهید به غنی و ثروت برسید و زندگی با نشاطی داشته باشید. می خواهید نگرش های مثبت به زندگی تان راه یابد و درکتان بالا برود و اینرا می خواهید به همه بیاموزید. طرز فکر شما را همه حمایت می کنند ولی معتقدید که چون تنها هستید نمی توانید خیلی زود به خواسته هایتان برسید. شما می خواهید در کارهایتان جدی عمل کنید و از اینکه دنیا بخواهد نقشه هایتان را به هم بزند و با خواستگاری فکر بچه ها را از حفظ استقلالشان معطوف کنند، بدتان می آید. بنابراین اگر کسی به خواستگاری تان بیاید به خاطر بعضی شئونات کمی متضرر خواهد شد ولی بهتر است از اینکه شما ضرر کنید!!! :)))))))) تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۴۸:۲۸
leili

leili :
سلام خواب دیدم کلی مهمون دارم دارم آشپزی میکنم مرغ پختم برنجم داشتم از قبل،همش هم نگران بودم غذا کم بیاد در واقع اندازه غذا هم کم شده بود.
مادر شوهرمم با من قهر بود اصلا از غذای من نمیخورد برا خودش جدا غذا میپخت و میخورد.
غذا رو که آوردم سر سفره دیدم همه فامیل جز دو سه نفر آماده میشن برن میگن نه زحمت نمیدیم ,نیومده بودیم شام بمونیم منم ناراحت شدم از طرفی هم بخاطر کم بودن غذا خوشحال بودم که نمیمون.انگاری عروسیم بود داشتم شام عروسی میدادم به فامیل ولی هیچی از عروسی ندیدم.
توی همین خوابم دیدم که همسرم منو میبره به جایی شبیه آتلیه عکاسی یکی دوتا عکس دونفره ساده معمولی میگیریم ومنم ته دلم خوشحال بودم.
درواقعیت بخاطر خیانت همسرم خیلی دعوا و درگیری داریم

پاسخ
لینک۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۲۰:۲۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما سعی می کنید که به صورتی پخته و خردمندانه صحبت کنید و از عده ای حمایت کنید ولی نگران هستید و می ترسید که حرفتان را بد برداشت کنند یا نتوانید دیگران را متقاعد کنید که حق با شماست. مادر شوهرتان حرف شما را نمی پذیرد و نمی تواند شما را درک کند. فامیل یا دوستان شما نمی خواهند در تصمیم گیریها و زندگی خصوصی شما دخالت کنند و شما به این فکر می کنید که خوب است که اینها تصمیم گیری را به خودتان واگذار می کنند چون شاید نمی توانستید همه را متقاعد کنید که حق با شماست. شما مشکلی دارید که می خواهید این مشکل زود تمام شود. همسرتان می خواهد که خاطرات زندگی مشترک و ساده ای که با هم داشتید همیشه در ذهنتان بماند و شما از این بابت ناراحتید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۳۶:۵۹
Lia

Lia : گاهی ی بخش خواب خواب بیننده رو اذیت میکنه بنده سوال کردم شما فقط میفرمایید خیر.میدونم ک خواب رو توضیح دادید.شاید من بد سوال پرسیدم. ایکاش سوال بنده رو تو اون قسمت ک برام سوال بود ی کم توضیح میدادید دلم اروم بگیره. اون خانم خانم خوبیه و اگه کاری از دستم بربیاد برای هر کسی ک باشه انجام میدم. خوابها بیخود برای ما بتصویر کشیده نمیشن.اگه خودم متوجه میشدم از شما سوال نمیکردم . لطفا صورت خواب و کامنتا رو پاک کنید

پاسخ
لینک۲۵ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۴۶:۱۳
زهرا

زهرا : با سلام و احترام، عیدمبعث بر شما مبارک.

پاسخ
لینک۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۰۶:۰۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. تشکر عید مبعث بر شما هم مبارک. او به شما فکر می کند و به اینکه جای شما خالیست و کنجکاو است که بداند شما چه می کنید و شما از جهتی فکر می کنید که رابطه ی شما بیات شده، و ارتباطتان قطع شده و چرا باید از اول آن را ادامه دهید. همینطور خامی و ساده لوحی او یا شما در گذشته باعث شده بوده که ارتباط تان قطع شود. شما از جهتی احساساتی هستید و دلتان نمی خواهد او را برنجانید و از جهتی می خواهید از او حمایت کنید. دوست خوبم افراط و تفریط هر دو بد است. نه با او قطع رابطه ی کامل کنید و نه خیلی با او صمیمی شوید. عید است. پیامی کوتاه به او بفرستید و عید را به او تبریک بگویید. اینطوری هم قهر نکرده اید ( که گناه است) هم خیلی قاطی نشده اید ( که این هم نوعی اشتباه است). سالی یکبار سلام علیک کسی را نمی کشد عزیزم. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۱۶:۲۱
atrinV

atrinV : سلام، خواب دیدم تو یه خیابون راه میرم چندتا پسر مزاحمم میشن، یکی ترقه میندازه جلوم، یا تیکه میپرونن، منم عصبی میشم و باهاشون بحث میکنم، یهو تو خیابون یه مردی رو میبینم که انگار همسرم بود (من مجردم، اون مرد شبیه مرد دلخواهم بود، من امید صداش زدم) مشکی پوشیده بود بمن لبخند میزد. خیلی متشخص رفتار میکرد و منو برد خونش، یه خونه قدیمی با چندتا آشپزخونه و سه دست کابینت، جای حموم و یکی از آشپزخونه‌ها رو عوض کرده بود!! کابینتها خیلی نامرتب وسط هال بودن. یه بخشی از خونه نامرتب بود اما بخش دیگه‌ش مرتب! گف بریم تو اتاقش. اتاقش بزرگ و مرتب بود. یه تخت خواب کنار پنجره بود و ویوی اتاقش برخلاف خونه‌ی قدیمی تو محله متوسط، یه ویوی خیلی شیک رو به ساختمونای مرتفع و پر نور بالاشهر بود، ما باهم یه رابطه جنسی برقرار کردیم، اون رابطه احساس پرازعشق داشت.

پاسخ
لینک۱۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۲۶:۰۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما از اینکه زندگی تان سرشار از مشکلات باشد و اوضاع به نفعتان پیش نرود خسته هستید. به کسی که دوستش دارید و امیدوار هستید که به او برسید، احساس تعهد می کنید. از نظر شما او شخصیتی متشخص دارد و با اصالت و مرفه است و فکرش خیلی خوب کار می کند. اما در واقع او با مشکلات زیادی مواجه است و دوست ندارد که از شرایط مالی او کسی زیاد با خبر باشد. فکرش خیلی ناراحت است و در ظاهر این مسائل را برای کسی بروز نمی دهد. ذهن او خوب کار می کند و می خواهد که چشم انداز مثبتی نسبت به اینده و زندگی داشته باشد و سعی می کند که مرفه و روشنفکر و متمول شود. شما از او دور هستید ولی عاشق او هستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۴۷:۰۹
ناری

ناری : سلام و ادب
خواب دیدم کنار خواستگار سابق م ایستادم و در حال حرف زدن باهم هستیم. روسری م تقریبا از سرم دراوردم و درست کردم طوری ک کلا موهای جلوی سرم مشخص شد موهام رنگ کرده بودم یه نگاهی بهش انداخت و چیزی نگفت(در واقعیت هم رنگ کردم). در ادامه خواب گوجه قرمز برش داده بودم برای اینکه با ناهار بخورم گویا برنج هم بود. در ادامه مادرم در حال اشپزی پای اجاق گاز بود من هم پیشش ایستاده بودم مقدار زیادی گوشت گوسفند در حال اب پز کردن بود. چندتا ماهی بزرگ پاک شده کنار دستش بود تیکه میکرد به همون دیگ بزرگ گوشت اضافه میکرد من بهش میگفتم زیاد درست کنه کم نیاد.
سپاس

پاسخ
لینک۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۷:۳۴:۲۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. شما افکارتان را با خواستگارتان مطرح کرده و تمام آرزوها و یا ایده آلهایتان را از او مخفی نکرده بودید و او استنباط کرده که شما در بیان افکارتان راستگو نیستید یا خود واقعی تان را نشان نمی دهید. شادی و سلامتی و اشتیاق زیاد به زندگی شما راه می یابد و به ثروت می رسید. مادر شما تمام تلاشش را می کند که از شما حمایت و پشتیبانی کند. او می خواهد که سردی روابط در زندگی شما و بین شما و خانواده تان وجود نداشته باشد، پخته تر و عاقلانه تر صحبت و رفتار کنید و به امنیت و گرمی در زندگی تان برسید. نگرش های تازه ای به ذهن شما می رسد و سعی می کنید که درک جدیدی از احساسات و روحیات مردم پیدا کنید( او به شما از مردم می گوید تا مجرب تر شوید). تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۴۶:۳۵
ناری

ناری : سلام مجدد
نمیشه ناشی از فکرکردن ایشون به من باشه؟ در واقعیت من موهام همین رنگی زدم. دو شب پشت سرهم خواب میبینم ایشون رو.

پاسخ
لینک۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۲۶:۵۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. بله. بنده که عرض کردم ایشان استنباط کرده که شما راستگو نیستید.... پس به شما فکر کرده است.

پاسخ
لینک۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۴۹:۴۵
ناری

ناری : سلام وقت بخیر
خواب دیدم همکار مجردم(که اسمش علی هست) به همراه مادر و پدرش به خانه ما امده بودن قصدشون خواستگاری بود. اما در این مورد با خانواده من اصلا صحبتی نکردن.
من داخل اتاق خوابم روی زمین دراز کشیده و در حال نوشتن یه سری مطالب با خودکار داخل دفتری بودم که داخلش جملات انگلیسی هم نوشته شده بود. در حالی که روی زمین دراز کشیده بودم علی سراغ کمد لباسهام داخل اتاق خوابم رفت و یه بسته نوار بهداشتی از داخل کمدم برداشت و از من اجازه گرفت که خودش نوار بهداشتی رو گذاشته و میخواد ببره برای خواستگاری دختر دیگه!! من از جام بلند شدم به همراه علی و مادرش سوار ماشین شدیم.من صندلی عقب ماشین نشسته بودم و علی رانندگی میکرد و با یه خانم که فک کنم مادرشون بود داشت در مورد موضوع خواستگاری با یه دختر دیگه یه ذره بحث می کردن.
در ادامه خواب داخل اتاقی در حال تدریس بودم. علی به همراه شخص مورد علاقه من(محمد) اونجا بودن.
محمد میخواست اشپزی کنه وسایل اشپزی رو از اتاقی که در حال تدریس بودم برداشت و رفت سمت اشپزخانه که اشپزی کنه.علی روی صندلی نشسته و سرجاش اصلا تکون نخورد. و من هم تدریس میکردم.
محمد رفت اشپزخونه به نطرم میخواست املت درست کنه من گوجه رو داخل دست محمد دیدم. محمد غذا رو درست کرد و داخل سینی گذاشت و اورد اتاقی که من تدریس میکردم.داخل همون اتاق با علی غذا خوردن.
در واقعیت علی و محمد باهم دوست هستن و همکارم هستن. و به نظرم هردو به من علاقه دارن و باهم رقابت دارن و ما باهم فقط رابطه کاری داریم.
با سپاس

پاسخ
لینک۷ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۰:۳۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. همکارتان علی از دلبستگی به شما دست می کشد و ترجیح می دهد که از کسی دیگر مراقبت کند و توجه اش را به کسی دیگر معطوف کند. شما به محمد این اختیار و امکان را داده اید که از شما حمایت کند ( در قلبتان اینطور می خواهید) و او هم برای حمایت از شما اقدام خواهد کرد. در حالی که علی بی تفاوت نظاره گر خواهد بود. البته محمد پیامد کار خودش را هم می پذیرد و نسبت به ارتباطش با علی و شما متعهد باقی می ماند. او سعی می کند که علی را درک کند و دوست خوب او باقی بماند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۷ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۲۲:۱۳
سهراب

سهراب : سلام خواب دیدم پدرم ک فوت شدن دارن بزام غذا درست میکنند من مدتی هست مریض هستم

پاسخ
لینک۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۵:۳۰:۲۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روحشان شاد. غذایی که پدرتان برای شما می پزند، دعای خیری است که او به حمایت از شما و برای سلامت شما، برایتان می فرستد و از خدای بزرگ می خواهد که شما به سلامت و صحت و آرامش برسید. انشالله سلامتتان را باز خواهید یافت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۵۹:۳۸
Sorakhrshd

Sorakhrshd : خانم هراتی من هنوز تهرانم و استرس زیادی دارم برای اینکه ایا به ایده هام می زسم یا نه.

پاسخ
لینک۲۵ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۰۱:۰۹:۱۹
طاهره

طاهره : سلام خانم هراتی عزیز.خواب دیدم مدرسه پسرم رفتم تابا معلمش صحبت کنم واز وضعیت درسهایش بپرسم شکل ساختمان مدرسه اش با انچه در واقعیت بود فرق داشت.وارد مدرسه شدم دنبال معلمش گشتم بعد اوراپیدا کردم وبااو صحبت کردم بعدبه زیر زمینی که اشپزخانه بزرگی بود رفتم به من گفتند همسرم میخواهد با کسانی مهمانی بیاید من شروع کردم با دوستم به آشپزی کردن وخوشحال بودم .یه خانم غریبه ای پخت وپزم را نگاه میکردانگار سر آشپز یا ناظر بود.یادمه چیزی شستم مثل سیب زمینی یا پیاز.از رنده استفاده کردم ودر اخر یادمه ماکارانی پیچ پیچی وپیراشکی گوشت درست کردم ،خیلی خوشرنگ ورو بود ،خوش روغن هم بود رویش رب قرمز ریخته بودم داخل یه ظرف سفید بایک تزیین قشنگ گذاشتم. خانم ناظر که نمیشناختمش و خودم ودوستم ازغذاها شروع کردیم به خوردن خیلی خوشمان امد .بعد بیدار شدم.(من از همسر وفرزندانم دورم)
سپاس وتشکر فراوان به خاطر تعابیر راهگشایتان.از خدا عاقبت بخیری را برایتان خواهانم.

پاسخ
لینک۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۴۹:۱۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. پسر شما تجاربی در زندگی اش آموخته و مثل قبل نیست. شما در پس زمینه ی ذهنتان خیال دارید که به شدت از فرزند و همسرتان حمایت کنید. زندگی تان متحول خواهد شد. شما راجع به لایه به لایه مسائلی که مضطربتان کرده اند و نیز راجع به سادگی ها و خامی ها و بی تجربگی هایتان صحبت می کنید و مسائلتان را موشکافی و پردازش می کنید. انشالله مشکلاتتان را از بین می برید. رنگ و بوی تازه ای به زندگی تان می آید. کارهایتان به سهولت انجام می شود و برکت و ثروت به زندگی تان راه می یابد. انشالله خدا با شماست و موفق خواهید شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۵۶:۰۳
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.