تعبیر خواب آمپول زدن
تعبیر خواب آمپول و آمپول زدن نشان از سرزنش توسط فرد تزریق کننده نسبت به شما دارد.
مطیعی تهرانی می گوید: اگر دیدید دیگری میخواهد به شما آمپول بزند و سرنگ را آماده کرده و شما اکراه و ابا دارید، کاری کرده اید که مستحق شماتت و سرزنش هستید یا کاری می کنید که میباید به شما تذکر بدهند و اگر اکراه نداشتید و ابا نشان ندادید و در واقع نترسیدید مشکلی دارید که به اندک کمکی آسان میشود.
آمپول زدن و رفتن جهت زدن آمپول ترس و بیم از خطرات پیش رو است. اگر آمپول زده و برمیگشت ترس و بیمی در مقیاس خفیف است.
تعبیر خواب آمپول خریدن
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: رفع مشکل بوسیله راهنمایی دیگران است.
تعبیر خواب کسی که آمپول دارد
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: او فرد خیرخواهی است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
فرناز : با سلام و خسته نباشید
من خواب دیدم در جمعی بودیم که یک نفر خواست آمپول مورد نیاز همسرم را تزریق کند. اما مثل اینکه بلد نباشد به طرز وحشیانه ای بارها و بارها آمپول را با شدت شبیه به کوبیدن به ایشان میزد و انگار نمیشد تا وقتی نهایتا موفق شد بدن همسرم کاملا کبودی پهن و بزرگی شده بود و در همان جمع صحبت از خانه ای بود که برای ما پیشنهاد داده بودند که از صحبت های بینشان اینطور متوجه شدم که گویا نفرین شده بوده. نکته اینکه هم موضوع آمپول و هم پیشینه خانه را از من پنهان میکردند ...
خواب خیلی بدی بود و اصلا مفهومش را نفهمیدم لطفا راهنمایی کنید. ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. کسی سعی می کند که نگرش های منفی خودش را با زور به همسر شما تزریق کند و ایده ی تازه ای را با زور به همسرتان بقبولاند. در اثر این فشار و تحمیل عقیدتی، همسر شما با استرس و نگرانی مواجه می شود و او شاید نمی خواهد که شما هم مثل او نگران شوید. تشکر از همراهیتون.
ابراهیم : با سلام و احترام. دیروز افرادی درباره واکسن آنفولانزا و اینکه به مادرم نیز بزنم توصیه هایی به من کردند مقداری هم مطالعه کردم در اینترنت برخی اخبار بود که واکسن آنفولانزا صرفا جنبه فروش تجاری دارد و بلکه مضراتی دارد مثل خبرگزاری فارس به نقل از یورونیوز. حالا در هرصورت تصمیم گرفتم که این کار را امروز انجام دهم. امروز 98.09.17 صبح (ساعتش رو نمیدونم) خواب دیدم دستی که متعلق به پزشکی بود به مادر آمپولی زد یا شاید هم داشت از خون او آزمایشی میگرفت و حروفی انگلیسی، مثلا A C A در نتیجه این فرایند بود و گفت که مادر شما آلوده نیست یا مشکلی ندارد و انگار نیازی نداشته است
آیا این خواب به همین معناست یا تعبیر معکوس دارد؟ یا نظرتون چی هست و اصلا تعبیر دیگری دارد؟
فریبا هراتی
: سلام. اگر مادر شما بالای 60 سال هستند و به تخم مرغ آلرژی ندارند و قبلا هم از این واکسن استفاده کرده اند می توانند از واکسن انفولانزا استفاده کنند و خطری برای ایشان نیست هر چند که واکسن های آنفولانزا باید ترکیبی از ویروسهای آنفولانزایی باشد که هنوز به آنتی بیوتیکها مقاوم نشده اند و واکسن های قدیمی دیگر موثر نیستند چون ویروسها دی ان آی خودشان را با انتی بیوتیک هایی که مرتب به بیماران تزریق می شود، تطبیق می دهند و مقاوم سازی می شوند. بنابراین ویروس های جدید آنفولانزا به وجود می ایند که اگر واکسن با این ویروسها مطابقت نکند عملا زدن و نزدن واکسن یکیست. پس اگر در گذشته مادرتان واکسن زده و حساسیت نداشته و به تخم مرغ و ژلاتین حساسیت ندارند زدن آن خطری برای ایشان ندارد حتی اگر نفعی هم نداشته باشد. حروفی که دیده اید به همین توضیحات بنده در خوابتان اشاره می کند. تشکر از همراهیتون.
ابراهیم : پاسختون رو که خوندم واقعا با خودم فقط یه کلمه گفتم: Wow و لبخند زدم. هرچقدر ارادت داشتم، باز هم ارادتم بیشتر شد. Wow به خاطر اطلاعات شما بود که مثل یک پزشک پاسخ دادید و من البته هیچ اطلاعی از آگاهی ها و تحصیلات شما ندارم. شاید هم واقعا پزشک و متخصص باشید. و اما لبخند به خاطر چیز دیگری بود.
مادر من 83 سالشون هست. به تخم مرغ و ژلاتین آلرژی ندارند. اما قبلا از این واکسن استفاده نکرده اند.
nedaaa : سلام. خسته نباشيد. خواب ديدم كه اينگار توي خواب انرژي بدنم خيلي كم بود و توانايي نداشتم و با خودم ميگفتم كاش انرژي داشتم كه اينگار يكي به من گفت يه آمپولي هست كه قيمتش پانصد هزار تومنه كه يك ساله بهت انرژي ميده و منم اولش با خودم گفتم گرونه ولي رفتم خريدم و رفتم بيمارستان كه بزنم كه يه دفعه از دستم افتاد مايعش و سرش شكست ولي چيزي ازش نريخت و من به خاطر اينكه اثرش نره هي به پرستارا ميگفتم يكي مياد اينو به من بزنه چون سرشون شلوغ بود و بالاخره يه آقاي پرستار غريبه پيدا شد كه بزنه و به من گفت الان شب هست خوب نيس بزني چون تقويتيه صبح بزن كه من گفتم نه الان هفت شب هست و دير نيس بزنيد و برام زد و من اصلا نترسيدم و درد هم نداشت و امپول رو زدم از اونجا اومدم بيرون.(مجرد هستم و در بيداري هم انرژي بدنم كم هست)
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما نیاز دارید سطح روحی و ذهنی و جسمی خودتان را توسعه دهید و انرژی بیشتری به زندگی تان تزریق کنید. به شما می گویند که لذت و جشن و سرور را از خدای بزرگ طلب کن و به او رو بیاور و شما اول فکر می کنید که خدای بزرگ زیاد به شما توجه ندارد در صورتی که اینطور نیست. بی توجهی شما به رحمت الهی باعث نمی شود که خدای بزرگ شما را نادیده بگیرد و از عشق او نسبت به شما کم شود. شما باید اول مثبت اندیش باشید و امیدتان را نسبت به خدای بزرگ از دست ندهید و بعد به او دعا کنید تا به خواسته هایتان برسید. با ناامیدی از خدا نمی توانید چیزی را از او بخواهید! شما بر کشمکش های شخصی تان نسبت به کمک خداوند غلبه خواهید کرد و از کمک خواهی به درگاه خداوند تردید از خودتان نشان نخواهید داد. خداوند به شما کمک خواهد کرد تا به خواسته هایتان برسید. مثبت اندیش باشید و به محبت او شک نکنید. تشکر از همراهیتون.
khorshid : سلام .چند ماه پيش خواب ديدم توي يه مکاني يا شايدم خونه ي قديمي هستم که حياط داره و آدماي ديگه اي هم بودن که نميشناختمشون دو سه تا مرد و پيرمرد بودن انگار شبيه خلافکارا و معتادا بودن و حس خوبي به اون آدما و محيط نداشتم رفتم طبقه بالاي اونجا توي آشپزخونه که شبيه خونه ي مادربزرگم شد و انگار اونجا بودم و يه خانمي که ميانسال بود اومد نزديکم و باهم حرف زديم بنظرم زن خوبي بود يکدفعه دور از انتظار يه سورنگ آلوده که نميدونم چي بود فقط توي خواب فهميدم که آلودس شايدم فکر ميکردم ايدزيه رو فرو کرد توي بازوم و خاليش کرد و منم شوکه شده بودم و همينطوري مات بهش نگاه ميکردم بدون اينکه کاري کنم.آدماي حسودو بدذات که هميشه ميخوان بهم آسيب بزنن اطرافم زياد هستن و هميشه باعث نگرانيم ميشن ممکنه اين خواباي بدي که ميبينم با صدقه دادن رفع بلا بشه؟و درستي صدقه دادن به مقدارش و به اينکه به چه شخصي بدم هم ربط داره؟.ممنون از تعبيرتون
فریبا هراتی
: سلام. بله تاثیر آدمهای بد روی شما زیاد است. سلامت روانی شما در خطر است و احساس می کنید که ضعیف و بی یاور و بی دفاع و بی قدرت هستید. شما باید سعی کنید معلومات خودتان را بالا ببرید و اعتماد به نفستان را افزایش دهید تا برای انجام هر کاری، مجبور نباشید خودتان را وابسته به دیگران حس کنید. صدقه هم دفع شر و بلا می کند. به اندازه وسعتان صدقه بدهید نه افراط کنید و نه خست. صدقه را به فقرای واقعی بدهید. کسانی که هیچ راهی ندارند که به ثروت برسند ولی گدایی هم نمی کنند. تشکر از همراهیتون.
الهام : ممنونم عالی بود تعبیرتان دقیقا به زندگی الانم اشاره کردین
الهام : سلام, خواب دیدم که روی تختی دراز کشیدم و یک خانم ناشناس میخواد بهم آمپول بزنه و او پنبه الکی رو به باسنم زد ولی آمپول و به پهلوم زد و دردم اومد , بهم گفت از اول باید به پهلوت میزدم من الکی پنبه رو به باسنت زدم که فکر کنی به باسن میزنم ,بهم گفت که در عوض این تو رو خوب میکنه. و یکی از دوستام و توی خوابم دیدم که هروقت ایشون و میبینم اتفاق بدی برام میوفته نمیدونم تلقین میکنم یا واقعا همچین چیزی صحت داره .ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. شما به تزریق انرژی بیشتر در زندگی بیداریتان نیاز دارید. زمان شفا برای شما فرا رسیده. شما نگرش منفی در مورد شخص خاصی دارید ( شاید همین دوستتان که می گویید) و احساس می کنید که او ارزشهای منفی و ناخوشایندی را به شما تحمیل می کند. شما در مورد مسائل مالی یا تاهل نگرانی دارید که رفع خواهد شد. اگر به دلتان بد آمده برای دیدن دوستتان، صدقه بدهید. ولی از نظر من فقط این یک تلقین منفی است که شما به خودتان می کنید و باورتان به این تلقین است که این بلا را سرتان می آورد. تشکر از همراهیتون.
الهام : سلام خانم هراتی بزرگوار , خواب دیدم که در مجلسی هستیم که پدر و مادر و برادرم هستن انگار قصد مسافرت بجایی داشتن که یکی از این جمع مخالف بود که دیدم همسرم که قیافه اش کاملا عوض شده بود و اصلا شبیه همسرم نبود موهاش کمی بلند شده بود ولی زیباتر شده بود همسرم رفت و پیش مادرم نشست و به ظاهر موافق مادرم بود بعدش دیدم که من و همسرم (اینجا قیافه و موهای خودش بود)و خواهر شوهرم به مطب دکتر رفتیم که یکی خانم بود که میشناختمش و دیگری آقا بود که همسرم رفت اتاقشون و میخواستن به همسرم آمپول بزنن ولی بیرون از مطب میومد و خوشحال بود که انگار آمپول نمیزدن اونجاها بود که به ما ماهی های بزرگ میدادن و با اون دکترها خیلی صمیمی شده بود و اونا هم خیلی ازش خوششون اومده بود و اونجا حتی براش مشتری میفرستادن که شوهرم از اون مشتری استقبال خوبی نکرد و در اون میان خواهر شوهرم از مطب اون دکترها دنبال لباس برای دخترش بود که منم دیدم مطب دکتر پر از لباسهای خوشگل زرد بود و بین اینا یکی سیاه بود که من بهش میگفتم لباس زرد و انتخاب کن. انگاری اونم اومده بود که برای دخترش آمپول بزنه و ناراحت بود البته دخترش 2ساله هست. آخرش دیدم که شوهر روی تخت دراز کشید و بهش سرم زدن دیدم شوهرم یه سوشرت مشکی تن داشت که دراورد و از زیرش پلیور آبی کمرنگ دیده شد که من رفتم بهش گفتم که چرا دراوردی سردت میشه و بپوش که شوهر با ناراحتیی گفت گرمم هستش و منم ناراحت شدم و اتاق ترک کردم او متوجه خروج من نشد داشت با دوتا پسر بچه ناشناس صحبت میکرد از بیرون دیدم دستاش و برده بالای سر تختش و دنبال من میگرده , بعدش سوار ماشینمون شدیم که پسرمون نبود میخواستیم بریم جای گردشگری شهرمون که دیدیم راه و اشتباه رفتیم و داریم نزدیک تونلی میرسیم که بالای کوه بود و جاده خاکی یهو از بالای کوه نگاه کردم دیدم که راه برگشت نداریم و به بالای کوه رسیدیم و وحشت کردم دیدم ماشینها همینجوری پریدن پایین که اکثرا سالم بودن و فقط یکی اتش گرفته بود که به شوهرم گفتم که ماهم باید اینجوری با ماشین بپریم پایین که یا زنده میمونیم یا اینکه ماشینمون آتش میگیره . که از خواب بیدار شدم .منو ببخشید که بازم خوابم طولانی شد .
فریبا هراتی
: سلام. خانواده شما می خواهند شرایط امروزشان را عوض کنند و اجازه ندهند که دیگران از آنان سو استفاده کنند. همسر شما فکرش درگیر ناراحتی های شماست و روحش زیباست. او از مادرتان حمایت می کند. شما و همسرتان برای رسیدن به خواسته هایتان دعا می کنید و چیزی منفی در وجود همسرتان نیست که خدای مهربان بخواهد با زور نگرش او را عوض کند. شما به مسائل احساسی متفاوتی فکر می کنید و شوهرتان دیگران را نصیحت و راهنمایی می کند. البته شاید دیگران همیشه از نصایح همسرتان خوب استقبال نکنند. شوهر خواهرتان هم امیدوار است که دخترش در آینده رفتار مناسبی داشته باشد و شما می خواهید که او سرزنده و شاد باشد نه افسرده و نگران. شوهر شما ممکن است گاهی از این که مردم نصایحش را نمی پذیرند ناراحت شود و احتیاج داشته باشد که خدای بزرگ به او انرژی بیشتر و امید تزریق کند. شما باید سعی کنید شوهرتان را درک کنید و از او انتظار نداشته باشید که همیشه از خود گذشته به نظر بیاید و بخندد چون در این صورت زندگی تان با مشکل مواجه خواهد شد و پسرتان از لحاظ روحی از شما دور می شود. اینکه بخواهید با هم دعوا کنید و روش زندگی تان را عوض کنید و با چالشهای بزرگ روبرو شوید زندگی تان را خراب خواهد کرد و صمیمیت بین شما از بین می رود و خیلی ها در این شرایط از هم جدا می شوند و زندگی شان از هم می پاشد. خوابتان به وضوح می گوید که تقصیر شماست که توقع بالایی از همسرتان دارید و با این کار و ادامه این رفتار زندگی تان را خراب خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
نرجس : سلام خانم هراتی عزیز.
ببخشید خواب رو اینجا میذارم.صفحه مرتبطتری پیدا نکردم.
خواب رو برادرم دیدن و از زبون ایشون مینویسم:
خواب دیدم توی شهر خودمون، که در خواب بافتی متفاوت با واقعیت داشت و خونه هاش شبیه ماسوله بود، با پسرعموم قدم میزدیم. آخر شهر و نزدیک کوهپایه بودیم که یکدفعه پهپادی حامل دارو (که داروها رو برای همین شهر داشت میاورد) سقوط کرد. دو جعبه آب بود که پر از آمپول بود. من دلشوره داشتم و به این فکر میکردم که مبادا کسی به این آمپولها نیاز داشته باشه یا اصلا به چه درد من میخوره، با این حال دو مشت آمپول برداشتم. پسر عموم خوشحال بود و میخندید و چهار تا برداشت.
ممنون و متشکر بابت تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. شرایط زندگی مردم در شهر شما عوض خواهد شد و روابط اجتماعی شما با دیگران مانند قبل نخواهد بود. یا بهتر و قویتر می شود یا بدتر و ضعیفتر منوط به اینکه شهر شما نسبت به ماسوله پیشرفته تر است یا ضعیف تر است. شما قادر خواهید بود که از لحاظ روحی و ذهنی شرایط بهتری برای خودتان فراهم کنید. تشکر از همراهیتون.
مینو : خواب دیدم وارد مطب دکتر خانم میشم در مورد نتیجه ازمایش تخصصی ایمنی که کم یا زیاد باشه صحبت میکنه بعد میگه که من باید امپول بزنم یه اقایی میاد و امپول ها بشکل اماده و بسته بندی بودن یذره درشت تر و زییاتر از امپولای معمولی ماده نارنجی رنگ اسمش تخصصی برای گلبول سفید بود داخلشون بود و سوزن اونا نرم و نازک بود نمیخواستم بزنم ولی به بازوی راستم زد و درد هم نداشت ولی نصفش کافی بود .بعد اومدم بیرون نمی خواستم بپذیرم مشکل پیدا کردم و خدا گفتم و زدم زیر گریه.ممنون از تعبیر شما(این روزها مشغول ازمایشات خواهرم هستم که سخت بیمار هستن)
فریبا هراتی
: سلام. شما خودتان هم احتیاج به همدردی و محبت دارید. این نیروی عشق که در اثر اجتماعی بودن و دوستی و تواضع و سرزندگی و طبیعت برون گرای شما به شما می رسد، موجب می شود تا مقاومت و ایمنی بدنتان نسبت به بیماری ها بالا برود و در واقع انسان هایی که سرحال تر و شادتر هستند، گلبول های سفید خونشان بیشتر است و در مقابل بیماریها مقاوم تر می شوند درحالی که آدمهای افسرده، زودتر مریض می شوند. شما نیاز به ارتباط بیشتر با مردم دارید و آنها با شما مهربانی خواهند کرد. اجازه ندهید به شما فشار عصبی برسد. تشکر از همراهیتون و با آرزوی سلامتی برای خواهرتان.
ziba : سلام و وقت بخیر.چند شب پیش خوابی دیدم که خیلی آشفته م کرد.خواهرم پزشک هستن توی خواب دیدم به همه خانواده داره آمپول هوا میزنه که همه رو بکشه و کلا حالش حال جالبی نبود خیلی آشفته و عصبانی بود. غیر از خانواده م خیلی تعداد زیادی آدمایی بودن که یادم نمیاد کیا بودن.من خیلی مقاومت کردم و حتی بعد تزریق هم بیحال شدم فقط ولی نمیذاشتم بفهمه که من به هوشم. ولی در نهایت بیهوش شدم بعد از به هوش اومدنم دیدم همه حالشون خوبه و بهم میگن که خواهرم شوخی کرده ولی من تو دلم میدونستم که شوخی نبوده...
در ضمن قبل از اینکه بخواد به من تزریق کنه راجع به کارهایی که داره انجام میده و مخفی کرده بهش گفتم که من میدونم و این خیلی عصبانیش کرد.
فریبا هراتی
: سلام. خواهرتان نسبت به احساسات دیگران بی توجه است و احساس آنان را سرکوب می کند و برایش مهم نیست که دیگران جه حسی دارند بلکه می خواهد الکی تظاهر کند که از آنان حمایت می کند و اگر زندگی کسی به سمت منفی متحول شده و یا او باعث افسردگی یا تغییر منفی در زندگی کسی شود، برایش مهم نیست. تشکر از همراهیتون.