کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب ابرو

اگر جوانی خواب ببیند که ابروی او سفید شده است، نشانه این است که او جوانی عاقل و دور اندیش است. ابروهای سفید و پر پشت، شان و شخصیتی است که بر مبنای علم و دانش تحصیل می نمائید. اگر در خواب، ابروی کسی از میزان طبیعی در حالت سنی موجود، کاسته شده باشد، از اندیشه و عقل او کاسته شده است.

اگر ببیند که ابروهایش ریخت، انجام کاری که نیت انجام آن را در بیداری داشته، منتفی شده و اگر به انجام آن کار اقدام کند، باعث بدنامی وی خواهد شد. نداشتن ابرو درخواب، هتک حرمت و خدشه به آبرو و حیثیت بیننده خواب است. داشتن یک ابرو، زیان مالی است. تراشیدن ابرو، نشانه کاری است که روی جهالت و نادانی انجام می دهد که با دخالت عقل می تواند مانع زیان و خسران گردد. ابروهای پر پشت و سیاه احترامی است که مردم برای شما قائلند.

محمد ابن سیرین می گوید: دیدن ابروها در خواب تعبیرش دین است. اگر ببیند که ابروهایش تمام است و هیچ نقصان در آن نیست، دلیل است که دین وی در کمال است. اگر دید که ابروهایش فرو ریخت، تاویلش به خلاف این است.

ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند که ابرو نداشت یا موی ابرویش فرو ریخت، دلیل است که قصد دارد چیزی را به دست بیاورد و آن چیز برایش حاصل می گردد و اگر به خلاف این ببیند، دلیل میکند که از آن چیز برای او بدنامی حاصل گردد. اگر دید که ابروهایش سفید گشته بود، دلیل که علم وی زیاد گردد ولی از مالش کم می شود.
جابر مغربی می گوید: اگر یک ابروی خویش را ریخته و دیگری را کنده دید، دلیل که در مال و جاه وی نقصان افتد و بعضی گفته اند که دین او کم می شود.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

132 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

الهه

الهه : سلام وقت بخیر
در عالم خواب خواهرم یه توصیه ای در یک زمینه ای داشتن و گفتن یادته گفتم ابروتو اینجوری اصلاح کن و من تو خواب یادم اومد چه شکلی شده بودم
الان در تعبیر خواب دیدم ابرو با آبرو در ارتباطه
در واقعیت بنده یه مشاوری رفتم و مشکلمو مطرح کردم که مدام میترسم و استرس دارم مشاور مشکلمو به خانواده م یا هرکس دیگه ای بگه و آبروم بره

پاسخ
لینک۶ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۰۵:۴۸:۰۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. دوست خوبم ابرو بیانگر احساسات شماست و اینکه ابرویتان را چطور بردارید به این اشاره می کند که چطور احساستان را ابراز کنید که باعث شگفتی و ناباوری و یا شک کسی نشود. صرفا مسئله به آبرو بر نمی گردد. متونی که به عنوان رفرنس در اینجا عرضه شده اند، بر طبق نظرات معبران قدیم است و امروزه بیشتر باید بر اساس زمینه های روانشناسی خواب را تعبیر کرد چون در گذشته سیستم فرهنگی و فکری انسانها با امروز متفاوت بوده است. در تعبیر واقعی اگر شما ابرویتان کلفت باشد یعنی نمی خواهید احساستان را نشان دهید و ابراز کنید و اگر ابرویتان نازک باشد یعنی شما به خوبی احساستان را به دیگران نشان خواهید داد. خواهر شما هم می خواسته به شما یاد دهد که چطور باید سیاست مدارانه رفتار کنی کجاها باید ساکت باشی ( احساسی بروز ندهی) و کجاها باید از خودت دفاع کنید و نظرت را رک و پوست کنده ( ابرو نازک) مطرح کنید. نگران آبرویتان نباشید. مطلقا این خواب به این موضوع اشاره نمی کند چون روانشناسان مثل پزشکان از لحاظ قانونی موظف هستند که رازنگه دار بیمارانشان باشند و خلاف این انجام دهند مجرم محسوب می شوند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۳۶:۳۸
مه شاد

مه شاد : سلام. من بیشتر از این نتونستم خلاصه ش کنم اگه میتونید تعبیر کنید و ۲ تا از حق خوابام کم کنید اگر هم نمیتونید ایرادی نیست.با چند نفر کارمند یه اداره اشناشدم یکی از اونا آقایی با چهره سیاه و زشت و یونیفورم نارنجی شبیه پاکبانها بود ( سمتش پایین بود)خیلی مهربون و خیرخواه بود چون رشته م اصلا به اونا نمیخورد داشت بهم یه چیزایی رو یاد میداد که بتونم تو اداره شون استخدام شم و  خیلی هوامو داشت بعد مامان و بابام به اینا یه چیزی گفتن که من خجالت کشیدم و اینم توجهش بهم کمی کمتر شد. بعد رفتیم دانشگاه سر کلاسشون . این اقا این واحدو با نمره خوب گذرونده بود ولی از علاقه دوباره اومده بود و بقیه بچه های کلاس ازش راهنمایی میگرفتن ، اینجا یونیفرم نداشت و بهم کمتر توجه میکرد و من کمی  حس ناراحتی و غریبه بودن داشتم (درس خیلی سختی بود و بچه ها خیلی استرس داشتن) این اقا پشت سرم نشسته بود. بعد بعضی از شاگردا میرقصیدن و دورو برم رفت و امد و رقص بود، این اقا صندلی منو که بزرگ هم بود کشیدعقب کنار دیوار و گفت بیا اینجا بشین اونجا اذیتی. بعد این اقا پیش استاد رفت که زیبایی چهره ش  بخصوص زیبایی و پرپشتی ابروهاش (سیاه) توجهمو جلب کرد، به خودم میگفتم فقط قدش کوتاهه. اون اقا دید نگاهش کردم (اینجا بی تفاوت بود نسبت به من) و من ناراحت بودم که چرا کسیو که قبلا (توواقعیت) دوسش داشتم فراموش کردم و اینو دوس دارم!(همزمان هم اونو دوس داشتم هم این) و میدونستم خیلی دخترا دوسش دارن. بعد گفتم این درسا به درد من نمیخوره و خواستم برم خونه( البته ارتباطم با اونا تموم نمیشد)، رفتم یه قسمت انگار ابدارخونه ی اونجابود یه عالمه نقل ( نقلهای سفید و ریزی که قدیم رو سر عروس و دوماد میپاشیدن )تو یه پلاستیک خیلی بزرگ و یه عالمه قند قهوه ای روشن تو یه پلاستیک دیگه بود انگار با این نقلها که مال اون اقا بود ولی دست مامانم بود از مردم پذیرایی میکردن و منم انگار یه حس مالکیتی داشتم که میتونستم هر چی بخوام بخورم ولی فقط یه نقل سفید خوردم ( مامانم یه قند قهوه ای هم بهم داد ولی نخوردم). بعد خواهرم ازم پرسید بچه اون اقا خوب شده (مشکل قلبی داشت)؟ گفتم نه هنوز . یک دختر چادری از همکارای اون آقا همونجا بود و گوش میداد. از اون دختر خوشم نمیومد خیلی فضول بود و  خیلی هم دور و بر اون اقا میپلکید، با اینکه اون اقا توجهش فقط به من بود و با این دخترا فقط ارتباط کاری داشت.[نمیدونم صحنه نقلها و مامانم اول بود یا خواهرم و سوالش]
در ضمن من مطمئنم اون اقا همون اقایی هست که تو واقعیت دوسش دارم ولی تو خواب ۲ تا میدیدمشون. فقط ابروهاش اینقدر مشکی و پرپشت نیست. اون اقا تو واقعیت استاد رشته سختی هست.

پاسخ
لینک۱۱ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۳۹:۱۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما می خواهید روی جنبه هایی از خودتان کار کنید و شروعی تازه داشته باشید. می خواهید که اشکالات خودتان را از بین ببرید و شخصیتی موفق از خودتان نشان دهید. اقایی که دیده اید پاکبان است با شخصیتی اجتماعی و برونگرا سعی می کند که مشکلات همه را رفع کند و خودش را بی احساس و قصی القلب یا سخت گیر نشان می دهد ولی در واقعیت او اینطور نیست و فقط ظاهر اوست که اینطور بی احساس خودش را نشان می دهد تا دیگران از او سو استفاده نکنند. اما در عمل او بسیار اجتماعی و برونگراست و خیلی هم احساساتی و بلندپرواز و آینده نگر است. او به شما علاقه دارد و می خواهد که شما در کارتان پیشرفت کنید ولی به دلائلی شاید به خاطر نگرانی از عکس العمل پدر و مادرتان یه به خاطر اینکه فکر می کند که شاید شما سنتی فکر کنید و نمی خواهد برایتان مشکلی به وجود بیاید، احتمالا او سعی می کند که جدی تر و خشک تر رفتار کند و احساس واقعی اش را از شما مخفی کند. این آقا باعث خواهد شد که شما به موفقت برسید ( او به موفقیت همه کمک می کند و اگر از تجربیات و نصایح او در درسها استفاده کنید همگی می توانید به ثروت و موفقیت برسید. مادر شما می خواهد که شما رفاه مالی قویتری داشته باشید ولی شما به کرامت و آرامش و بزرگی شخصیت خود این آقا فکر می کنید نه به امکانات مالی قوی او. بچه ی او در خواب در واقع هدف اوست و اینکه مشکل احساسی برایش پیش آمده و نمی خواهد احساسات او جریحه دار شود. کسانی دیگر هم هستند که نسبت به شما حسادت و کنجکاوی می کنند. شما آنها را 2 تا می بینید چون او سعی می کند که شخصیت اصلی خودش را مخفی کند و نوعی دوگانگی شخصیت از خودش نشان می دهد. احساسات اصلی و واقعی اش را مخفی می کند تا ضربه ی احساسی نخورد. از شما فقط یک حق خواب کسر شد و تشکر از کوتاه نویسی و همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۱ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۰۶:۱۹
مه شاد

مه شاد : ببخشید من یادم رفت بگم قند سبزارو مامانم تو بچگیم واقعا درست میکرد هرچند رنگشون زرد بود ولی بهش میگفتم قند سبز! و اینکه اون اقا تو واقعیت استاده و چون درسش سخته شاگرداش خیلی تو اون درسا میافتن(اون کلاسی که من رفتم خیلی نزدیک به رشته واقعی این اقا بود).

پاسخ
لینک۱۱ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۰۵:۵۳:۱۱
مه شاد

مه شاد : سلام روز شما بخیر. انگار من با چند نفر کارمند یه اداره اشنا شدم یکیشون یادمه آقا بود چهره سیاه و زشتی داشت یونیفورم نارنجی تنش بود (به نظر سمتشم پایین بود شبیه پاکبانها بود یونیفورمش) ولی خیلی مهربون و خیرخواه بود من بهش گفتم نمیشه منو همونجا استخدام کنین با اینکه رشته م اصلا به اونا نمیخورد ولی این  میخواست بهم یه چیزایی رو یاد بده که بتونم برم تو اون اداره و داشت یاد میداد. خیلی هوامو داشت بعد مامان و بابام نمیدونم به اینا چی گفتن که من خیلی خجالت کشیدم اینم توجهش بهم کمی کمتر شد. بعد رفتیم سرکلاس دانشگاه. انگار این اقا این واحدو گذرونده بود ولی بس که این درسش خوب بود از علاقه دوباره اومده بود نشسته بود و بقیه بچه های کلاس ازش راهنمایی میگرفتن ، اینجا بهم کمتر توجه میکرد و من کمی  حس ناراحتی و غریبه بودن داشتم (کلاس حل تمرین بود و انگار خیلی سخت بود و بچه ها خیلی استرس داشتن، اینجا هم میدونستم مربوط به رشته اوناست) منم صندلی ردیفای جلو نشسته بودم و میخواستم درسو یاد بگیرم  این اقا پشت سرم نشسته بود انگار چایی میدادن بهم گفت بیا چایی بخور ولی من نخوردم(ناراحت بودم). بعد کلاس شلوغ شد انگار بعضی از شاگردا میرقصیدن صندلی من یه جورایی انگار وسط بود و دورو برم رفت و امد و رقص بود، این اقا صندلی منو که بزرگ هم (شبیه مبل اداری)بود کشید عقب کنار دیوار و گفت بیا اینجا بشین اونجا اذیتی. بعد این اقا رفت جلو کلاس و با استاد صحبت میکرد(استاد خیلی جوون بود و خوش اخلاق و تعجب کردم که چرا بچه ها اینقدر ازش میترسن. استاد با این اقا خیلی خوب بود ) داشتم به این اقا نگاه میکردم دیدم چقدر چهرش زیباست بخصوص زیبایی و پرپشتی ابروهاش (سیاه) توجهمو جلب کرد، به خودم میگفتم فقط قدش کوتاهه. اون اقا دید نگاهش کردم (اینجا بی تفاوت بود نسبت به من)گفتم چه بد تابلو شد که دوسش دارم و تو دلم ناراحت بودم که چرا کسیو که تو واقعیت دوسش دارم فراموش کردم و اینو دوس دارم! بعد خسته شدم و چون کمتر بهم توجه میکرد ناراحتم شدم و گفتم این درسا به درد من نمیخوره و خواستم برم خونه( قرار نبود ارتباطم با اونا تموم شه فقط کلاسو بیخیال شدم)، رفتم یه قسمت انگار ابدارخونه ی اونجابود یه عالمه نقل ( نقلهای سفید و ریزی که قدیم رو سر عروس و دوماد میپاشیدن )تو یه چیزی فک کنم پلاستیک خیلی بزرگ بود و مامانمم بود و بهم از یه پلاستیک دیگه خیلی بزرگ (که پر بود از قند قهوه ای) یه قند قهوه ای داد و گفت ببین اینا همون قند سبزایی هستن که قدیم من درست میکردم فقط رنگش فرق داره(قهوه ای روشن بود)ولی من اونو نخوردم فقط از اون نقل سفیدا یه دونه خوردم انگار با این نقلها از مردم پذیرایی میکردن و مامانم پذیرایی رو مدیریت میکرد و این نقلا مال اون آقا بودن و منم انگار یه حس مالکیتی داشتم که میتونستم بخورم ولی فقط یه دونه خوردم. بعد خواهرم اومد ازم پرسید بچه ش (بچه اون اقا) خوب شده؟ انگار بچه ش مشکل قلبی جدی ای داشت گفتم نه هنوز  . یک دختر چادری که با اون اقا ارتباط نزدیک داشت همونجا بود و من از سوال خواهرم خیلی خجالت کشیدم. نسبت به اون دختر حس خوبی نداشتم خیلی به همه چیز توجه میکرد( یه جور فضولی) و اینکه خیلی دور و بر اون اقا میپلکید، با اینکه اون اقا توجهش فقط به من بود و با اینا فقط ارتباط کاری داشت.[نمیدونم صحنه نقلها و مامانم اول بود یا خواهرم و سوالش]
آخرای خواب دیگه به نظرم یونیفرم نارنجی تنش نبود .در ضمن من مطمئنم اون اقا همون اقایی هست که تو واقعیت دوسش دارم ولی تو خواب اینارو دوتا میدونستم حتی دانشگاهی که رفتیم هم دانشگاه همون اقا تو واقعیت هست.فقط اینکه ابروهای اون اقا تو واقعیت پرپشت و  تیره نیست. چهره ش تو واقعیت هم خوبه.و قدش هم همونطور که تو خواب میدیدم هست. من این روزا خیلی درگیر این فکرم که اون منو دوست داره یا نه؟ و به نظرم دوستم داره ولی اینکه چرا نشون نمیده و جلو نمیادو نمیدونم ! ممنون بابت تعبیر. ببخشید که طولانی بود. امیدوارم تعبیر کنید.

پاسخ
لینک۱۱ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۰۵:۲۵:۲۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست عزیز خیلی خوابتان کوتاه هست یک قسمتش را هم فراموش کرده اید. بارها از کاربران عزیز خواسته ام نهایتا در 10-15 خط خواب ارسال کنند. این همه کاربران در صف منتظرند و من باید الان 50 خط خواب شما را که بعضا توضیحات غیر ضروری راجع به قیافه ی یک نفر است را بخوانم. لطفا خوابتان را کوتاه و خلاصه مجددا ارسال کنید تا تعبیرش را عرض کنم.

پاسخ
لینک۱۱ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۶:۳۲
meysam

meysam : سلام وقتتون بخیر خسته نباشید
خواب دیدم یکی از همکارهای مونث شرکت که ابرو مشکی داره وابروشون یه مدلی هست که احتیاج به برداشتن نداره و من به ایشون دارم که البته ایشون فرمودن که ارتباطمون رو کم کنیم چون داریم به هم وابسته میشیم ومن دوست پسر دارم وارتباطمون هم کم کردیم، ابروشونو رو هم بر داشتن وهم رنگ قهوه ای روشن زدن

پاسخ
لینک۲۳ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۲۱:۰۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. همکار شما کم کم به شما نشان می دهد که احساسات واقعی او و دلیل کارش برای پس زدن شما چیست و خود واقعی اش را به شما نشان می دهد. او شخصیتی مادی دارد و دنیاپرست، عملگرا و محافظه کار است و می خواهد با کسی ارتباط داشته باشد که او را به خوبی تامین کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۲۰:۰۳
نیوشا

نیوشا : سلام خانم هراتی خسته نباشید
من جدیدا شخصی در محیط کار به من علاقه مند شده
ولی من مطمئن نیستم.از حس این اقا
من ۲۰ سالمه وهنوز ابروهامو بر نداشتم خیلی ها بهم میگن بردار ولی من هنوز به فکر این کار نیستم البته دوست دارم این کارو انجام بدم ولی هنوز دنبالش نرفتم
دیشب خواب دیدم با یه دختری در یه اتاقی هستیم. و دیدم برام ابروهام رو برداشته با موچین من اول یکم جا خوردم و خوشم نیومد ولی دوباره که نگاه کردم خوشم اومد و خیلی خوب شده بود

پاسخ
لینک۲۲ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۴۶:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب :
سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. در نوبت هستید و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۲ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۳۰:۳۶
 همسفر

همسفر : سلام خانم هراتی عزیز خواب دیدم مامانم که در جوانیش فوت شده، انگار روی خاک فقط ابروهای مادرم بیرون زده بود مشکی و کلفت و خیلی پر و پیوندی و کشیده بودند، برعکس واقعیت، بعد انگار مادرم یه گوشه در یه گودال کوچولو وایستاده بود و چادر مشکی سرش بودو ناراحت و غصه دار و پر از بغض بود به گونه ای که انگار آه می‌کشید و کنترل می‌کرد دهانشو و چهره اشو که گریه نکنه. بعد تو روستامون که در خواب خیلی سرسبز بود و پیچهای زیبایی داشت آقام سوار ماشینمون بود داشت میرفت من میخواستم سوارشم، کلید ماشین رو داشتم میچرخوندم در داخل درب گیر داشت باز نمی‌کرد، خواهر شوهرم کلید رو گرفت درب ماشین در حال حرکت رو باز کنه کلنجار میرفت عموم رو دیدم بهش گفتم بفرمایید من قصد داشتم بروم صندلی جلو بنشینم، اما شما بفرمایید بروید بنشینید، انگار عموم سوار شد با آقام رفتند بعد به خواهر شوهرم نگاه کردم گفتم تو این جاده آسفالت و پیچ دار و مسیر طولانی کاش قبول نکرده بودیم که پیاده برویم تا روستا، در واقعیت مقداری راه قبل روستامون هم پیچ دار هست ولی در خوابم جاده آسفالت و زیبا و اطرافش پر گل بود

پاسخ
لینک۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۰۶:۴۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روحشان شاد. مادر شما به خاطر شما ناراحت است و غصه می خورد. شما احتمالا با شوهرتان حرفتان شده و مدتی قهر هستید و مشکلی دارید که عموی شما می تواند به شما کمک کند که اختلافتان حل شود. همسر شما به خواهرش هم اجازه ی دخالت در کار زندگی تان را نمی دهد. شما نگران این هستید که در مسیر پر پیچ و خم زندگی تان چطور می توانید مسئولیت های سنگین را به دوش بکشید هر چند که خوشبین هستید که آشتی کنید. برای شادی روح مادرتان خیلی قرآن بخوانید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۴۳:۳۳
sara

sara : سلام ووقتتون بخیر ..خواب دیدم که دست کشیدم روی ابروی سمت راستم یک عالمه مو اومد تو دستم اما ابروهام هیچ تغییری نکرده بود.
در ضمن شما خیلی خوبین :-) مرسی که انقدر خوب تعبیر میکنید :-*

پاسخ
لینک۸ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۵:۰۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما سعی می کنید که احساسات واقعی خودتان را همانگونه که هست نشان دهید و نظراتتان را ابراز می کنید. تشکر عزیزم. مرسی از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۵۰:۴۴
Shamim

Shamim : سلام روز بخیر
دوشب پیش خواب دیدم که تو خونمون بودم ولی خونمون یه شکل دیگه بود ومن ودوستم توی هال خونه دراز کشیده بودیم و من توی اینه نگاه میکردم دیدم ابروهامو مداد کشیدم و پررنگ و خوشگل شده ،با خودم میگفتم همیشه ابروهامو
اینجوری مداد بکشم.
(چندبار هم کف دست هامو زدم به هم ولی نمیدونم چرا)
بعد چند خانم دیگه اونجا بودن که یکیشون که جوان تر از بقیه بود رفت از تو کیفش پول آورد که به منو دوستم بده ولی من رفتم تو حمام ،اون خانم به دوستم پول داد،بعد صدام زد گفت بیا بهت پول بدم.منم گفتم نمیخوام،میخوام برم حمام.توی ذهنم میگفتم اگه بخواد خودش برام پول میذاره ولی بعد گفتم بهتر که نداد.بعدش رفتم حمام کردم ونور اول صبح ،توی حمام میتابید.
توی یه صحنه ی دیگه دیدم ،با یه عده آدم دیگه توی یه اتوبوس هستم ومنو نامزد سابقم پشت سر راننده بودیم و داشتیم میرفتیم شهر بازی.داشتم فکر میکردم بازی های شهر بازی هیجان و ترس زیادی دارن ،که همون لحظه نامزد سابقم دستمو گرفت ،منم نگاش کردم دیدم با جدیت به جاده نگاه میکنه (اطراف جاده دشت های سرسبز بود ،مثل جاده ای که به یک دهکده میرسه)بعد از اینکه دستمو گرفت با خودم گفتم خب خوبه دیگه اونجا هرچقدر خواستم جیغ میزنم ولی دیگه نمیترسم چون نامزد سابقم باهام هست.
مرسی واسه تعبیر

پاسخ
لینک۲۰ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۱۶:۲۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما احساس واقعی تان را نسبت به مسئله ای می پوشانید و بروز نمی دهید. سعی می کنید که منبعد با سیاست بیشتری رفتار کنید. شما اجازه نمی دهید که منبعد ناراحتی و ناامیدی به شما رو بیاورد. می خواهید افکار منفی را از سرتان پاک کنید و شروعی تازه داشته باشید. امید و شادی به زندگی تان راه می یابد. شما و خیلی از مردم بنابه تقدیر در زندگی پیش رفته اید و حالا باید سعی کنید نگرانی های گذشته تان در رابطه با نامزد سابقتان را دور بریزید، استراحت کنید و ریلکس باشید. دنیا بازیچه ای بیش نیست که در آن خوبی و بدی با هم وجود دارد و نامزد سابقتان هم همینطور فکر می کند. او و شما باید سعی کنید که شاد باشید و جنبه های مثبت زندگی تان را هم در نظر بگیرید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۴۶:۴۴
Zahragh

Zahragh : سلام خانم هراتی عزیز.من باردارم. با خانواده همسرم رفت وآمد ندارم.دیشب خواب دیدم باهمسرم دست در دست هم توی تاریکی در حال حرکت هستیم گوشه ی جای خاکی یک فروشگاه صنایع دستی دیدیم که همسرم گفتن بریم اونجا.به محص بالارفتن از دوتا پله دیدم همسرم جلو تر ازمن هستن وب یکی تو کارگاه میگن آره اومد.دیدم جاریم اومد وبا خوشرویی باهام احوال پرسی وروبوسی کرد بعد از اونم خواار شوهرم که باهاش قهرم اومد در حالی که ابرو نداشت اصلا اومد وروبوسی کرد بعد از روبوسی بامن نگاه کردم خیلی کم ابروهاش دیده شد.بعدم دیدم جلوم دراز کشید ومن به ابروهاش دست میکشیدم وبا خودم میگفتم دور ابروهاش رو تمیز کنم ابروهاش دیده میشه موهای ابروهاش خیلی کوتاه بود مثل پرز.

پاسخ
لینک۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۳۸:۱۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. به سلامتی. شما سعی می کنید که در شرایط نامعلومی که پیش رویتان قرار دارد با تکیه به همسرتان و متحد با او، به مشکلات قدیمی و نگرش هایی که کنارشان گذاشته اید دوباره رجوع کنید و او می خواهد که شما روابط تان را با خانواده اش ترمیم کنید. جاری شما به شما احترام خواهد گذاشت و خواهر شوهرتان نمی خواهد که احساسات خودش را نسبت به شما بروز بدهد. شما با موشکافی در باره ی روحیات او سعی می کنید که احساسات واقعی او را متوجه شوید. دوست خوبم برای تعامل و رفت و آمد با مردم شما مجبور نیستید که قلبا کسی را دوست داشته باشید ولی به خاطر شوهرتان سعی کنید که با سیاست با فامیل او ارتباط داشته باشید تا همسرتان متقاعد شود که شما واقعا به او اهمیت می دهید و آرامش او را می خواهید. این به نفع شماست!! تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۳۷:۱۵
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.