تعبیر خواب اتومبیل
اگر خواب ببینید مشغول رانندگی هستید، در کار و زندگی خود تغییری می دهید و این تغییر باعث نشاط و خوشحالی شما می شود. اگر هنگام رانندگی، ماشین شما خراب و متوقف شد، دلالت برآن دارد که خوش گذرانی به آن حدی که شما انتظار دارید، ادامه نمی یابد. اگر دیدید از مقابل ماشینی که در حال حرکت است فرار می کردید، از رقابت و چشم و هم چشمی پرهیز می کنید.
اگر زن جوانی ببیند به جستجوی اتومبیلی می گردد، برای جلب حمایت فردی تلاش می کند، اما موفق به جلب حمایت او نمی شود. اگر سوار اتومبیل کسی شدید و او رانندگی میکرد، از نظر فکری با او همراه هستید یا او کنترل موضوعی که شما نیز در آن دخیل هستید را به عهده دارد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Ad : با عرض سلام. شارژ شد. با تشکر
فریبا هراتی
: تشکر. در نوبت هستید.
Ad : با عرض سلام و خسته نباشید. امروز صبح بعد از اینکه از خواب بیدار شدم، مجددا خواب رفتم. ساعت شش و نیم به بعد، خواب دیدم جایی بودم داخل یک اتاق شدم، مشابه دفتر کار اداری بود. میز و صندلی هم بود که آقایی روی صندلی و پشت میز نشسته بود، فکر میکنم که این آقا پدرم بودند. یک تخت، از نمونه تختهای چوبی که برای نشستن هست هم اونجا بود. یک مرد غریبه هم بود. من نشستم روی این تخت. دیدم یک نفر دستش رو زد به پشت من، متوجه شدم که مرد غریبه این کار رو انجام داده. منم ناراحت شدم. در یک لحظه دیدم این مرد غریبه نیست، زیر تخت رو نگاه کردم، دیدم زیر تخت مخفی شده بود. منم از این شخص پیش آقایی که پشت میز نشسته بود (احتمالا پدرم بودن) شکایت کردم و گفتم که چه کاری کرده. بعد دیدم این مرد غریبه از زیر تخت اومد بیرون در حالیکه صورتش را پوشونده بود، برای اینکه صورتش دیده نشه (به این شکل که کلاه مشکی بافتنی از نمونهای که میشه کلاه رو تا روی صورت باز کرد و صورت رو پوشوند سرش بود و صورتش رو پوشونده بود) و میخواست از اتاق بره بیرون (میخواست در بره). بعد دیدم با برادرم (که در بیداری در قید حیات هستند) توی یک ساختمان بودم، برادرم داشت خیلی تند و سریع میرفت و منم دنبالش میرفتم. میخواستیم برای انجام کارمون وارد یک قسمت بشیم که برادرم که جلوتر میرفت در رو فشار داد و در باز شد و وارد شدیم. کاری هم که قرار بود انجام بدیم در مورد ماشین بود و فکر میکنم که برادرم میخواست ماشین بخره. بعد دیدم توی خونه خودمون بودم، روی حیاط کنار یک حوض کوچک که یک شیر آب هم داشت (توی بیداری هم این حوض رو داریم، ولی یه جای دیگه از حیاطمون هست). دیدم نوه یکی از فامیلهامون که دختر هفت سالهای هست هم ایستاده بود. این دختر بچه در بیداری و واقعیت زیبا هست، توی خواب پیراهن زرد قشنگی پوشیده بود و خودش هم زیباتر از قبل شده بود. دقیق یادم نیست ولی یا توی آینه یا شیشه این دختر رو دیدمش و با خودم میگفتم که چقدر قشنگه. بعد دیدم روی حیاط خونمون بودیم، عمهام هم بودن و سرشون پایین بود. یک لحظه سرشون رو بالا گرفتن و چشمشون به اتاق برادرم افتاد (این برادرم در بیداری فوت کرده). عمهام با حالت ناراحتی به اتاق برادرم اشاره کرد، منم نگاه کردم، ناراحت بودم و بغض کردم. بعد دیدم در خونمون باز بود و من میخواستم ماشینم رو از خونه بیارم بیرون. ماشین رو که میخواستم بیارم بیرون دم در خونه این حالتی شده بود که یک میله افقی بلند بود که این میله وسط بود و راهی که ماشین وارد خونه میشد با راهی که ماشین از خونه بیرون میومد رو از هم جدا میکرد. من که داشتم ماشین رو از خونه بیرون میاوردم، سر ماشینم به طرف در بود. یه جای اینکه از طرفی که برای بیرون آمدن بود بیام، از روی میله وسط که بلند هم بود اومدم بیرون بطوریکه میفهمیدم که میله داره به زیر ماشینم میگیره، از خونه که بیرون اومدم هم دیدم که زیر ماشینم داره صدا میده، ماشین رو توی خیابون گذاشتم، اومدم پایین. دم در خونه دیدم برادرم (که توی واقعیت فوت کرده) میخواست یک ماشین وانت نیسان آبی رنگ رو از خونه بیاره بیرون. اول میله وسط راه رو برداشت، جا برای بیرون آوردن ماشین بازتر شد. بعد شروع کرد ماشین رو بیرون آوردن، ته ماشین بطرف در بود و باید عقب عقب میآمد بیرون. اول موقع آوردن، ته ماشین کج بود و میخورد به در، نوه فامیلمون هم (همون دختر هفت ساله) کنار در بود ولی با یک لباس معمولی بود. من نگران بودم ماشین به این دختر نخوره. برادرم ماشین رو برد جلو که دوباره برگرده و بیاد بیرون از خونه، منم داشتم بهش میگفتم که چه جوری بیاد (برای اینکه به در خونه نخوره). با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید که کاری را از روی حکمت و عقلانیت و خردمندانه انجام دهید و صبورانه نشسته اید تا به موفقیت برسید. شما سعی می کنید که سیاستمدارانه رفتار کنید. شما رازی خطرناک یا دردناک را پیش خودتان نگه داشته اید و این را مثل باری روی دوش شما گذاشته شده و نگه داشتنش برایتان سخت است. شما راجع به یک موقعیت خاص، تمایل دارید که گمنام مانده و اصلا کسی متوجه عمل شما نباشد. از مسئله ای می ترسید و سعی می کنید که ترستان را سرکوب کنید. شما تصمیم و ایده ای را می خواهید عملی کنید و سعی می کنید که مصمم و قاطع در راه رسیدن به هدفتان به پیش بروید. برادر شما در خوابتان یا به صمیمیت برادرتان و شما اشاره می کند که شما از او تبعیت می کنید و یا به جنبه ی قوی و مصمم و مستقل خود شما اشاره می کند که می خواهید هر طور که شده، به هدفتان برسید. شما می خواهید که کنترل زندگی تان را به دست بیاورید. برای رسیدن به هدفتان شما خوشبین و مثبت اندیش هستید و می خواهید که با استفاده از عقلانیت و خردتان، به سرمایه ی لازم برای عملی کردن هدفتان برسید. روح برادرتان شاد. از نظر اصالت و فرهنگ خانواده تان، شما نمی خواهید که اشتباهی را مرتکب شوید و باعث ناراحتی خانواده تان شوید ولی در عین حال جلوی پیشرفت شما را گرفته اند و با شما برای آزادی عملتان مخالفت می کنند. شما هرجور شده می خواهید به آزادی عمل برسید حتی اگر به ضررتان تمام شود و مرحوم برادرتان می خواهد که شما به تجارب و اشتباه او که مثل باری بر دوشش سنگینی می کند، نگاه کنید و او را آینه ی عبرت خودتان قرار دهید. برادرتان سعی می کند که نگرانی هایی را که به دوش خانواده تان با مرگش، تحمیل شده است را از زندگی آنان خارج کند. شما کاری نکنید که مثل برادرتان از انجام کارهایتان پشیمان شوید. تشکر از همراهیتون.
Azad : با سلام خواب ديدم با همكلاسي هاي دوره دانشگاه يك جايي ايستاديم منتظر اتوبوس انگار قراره با هم بريم دور همي بعد يكي از همكلاسيا رو من توي مسير ديدم اون سراغ بقيه رو گرفت گفتم بيا همه هستن خيلي خوشحال شد بعد آخر كار اومد پيشم و يه شاخه بلند و باريك از درخت جدا كرده بود براي من به عنوان تشكر آورد بعد همه با هم سوار اتوبوس شديم من زود اومدم بالا كه جا بگيرم و برگردم وسايلامو بيارم ديدم كه رديفاي اول پر شده صندلي رديف وسط نشستم وسايلا و كيفم جاموند پايين بچه ها وسايلم و كيفم رو آوردن انگار دفترم جا موند پايين البته مطمئن نبودم دفتر خودم هست، استادم دفتر رو برداشت و ميخوندش ميگفتم كاش نخونه چيزاي خصوصي توش نوشتم، كه اتوبوس حركت كرد.
فریبا هراتی
: سلام. شما و دوستانتان می خواهید که زندگی تان متحول شود و به خواسته هایتان برسید. همه ی شما احساس می کنید که از رسیدن به اهدافتان بازمانده اید. شانس و موفقیت، رشد و دوستی های جدید، و تحولی مثبت به زندگی تان می آید و زندگی جدیدی خواهید داشت. این دوران می گذرند و فقط خاطرات آنها برای شما باقی خواهد ماند. سرنوشت شما هم در حال تحولی مثبت است و گشایش کار خواهید یافت. تشکر از همراهیتون.
فرزان : سلام خواب دیدم که میخواهیم بریم خونه یه نفر ،یه پسرنااشنا نشسته بود پشت فرمون ماشین ماکه پیرهن سفید،وصورت گرد ومو مشکی بودمن کنارش نشسته بودم وسعی مبکردم که بهش نخورم گاهی وقت ها بهش میخوردم.یه مسیر و اشتباه رفت گفتم اشتباه رفتیم اول قبول نکردولی بعد متوجه شد ،دیدیم که درجاده کوهستانی هستیم اطرافمون کوه بود فکر کنم یه نفرشلیک کردولی مانخوردفقط به کوه برخورد کرد،مثل جایی که قاچاقچیها هستن ترسیده بودیم داداشم و دیدم داشت یه چیزی تعمیر میکرد دستش و گرفتم گفتم بیا تو رانندگی کن(اومدرانندگی کرد.)تا گرفتمش یه کامیون از کنارداداشم سقوط کردتودره(مثل جایی که گروگان گرفته باشن)اون اقا با ماشین خودش برگشت ماهم با ماشین خودمون (مثل اینکه برادرم با ماشین اون اومده بود ما با ماشین خودمون )زنداداشم یه حیوون کوچیک مثل سنجاب داشت.(شبیه حیوون خاصی نبود)گفت اسمش فرشته هست گرفتم یکم باهاش بازی کردم .دیدیم که سوار یه وسیله شبیه گاریم فقظ یه صندلی داشت (صندلی راحتی داشت)و یه پیرمرد اون و حرکت میداد(هیچ حیوانی بهش وصل نبود)من توکوچه های باریک به راحتی میبرد(همه پیاده بودن )میخواستم دست یه دختر و بگیرم که سوار بشه نتونستم)من با گاری بردتو یه پاساژخیلی سریع وراحت رسیدم بالاترین طبقه.اونجا یه دریاچه داشت (اونجا برادر وزنداداشم وبرادرزاده ام ودیدم)که مردم ماهی میگرفتن ازش من به اون اقاگفتم ساعت چند میای دنبالم گفت الان 11ونیمه12ونیم میام .به داداشم گفتم نگاه کن اینجادوتا پیش دبستانی بزرگ سه طبقه داره( یکی سمت چپ ویک راست)ومن این همه سال نمیدونستم وپیش دبستانی دیگه میرفتم (مربی پیش دبستانیم)بعد یکی از شاگردهام ودیدم گفت خانم کی خونه میخری که قول داده بودی گفتم الان گرون شده ولی انشاالله میخرم.با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. کسی به شما پیشنهادی می دهد و شما می خواهید روی پیشنهاد او فکر کنید و ببینید که آیا راه عملی کردن این پیشنهاد وجود دارد یا خیر. اما نمی دانید که این ایده، ایده ی درست و عملی هست یا نه. در ظاهر همه چیز مثبت به نظر می رسد و شما سعی می کنید که تا زمانی که برایتان کاملا مشخص نشده که این کار به ضررتان است یا خیر، در انجامش هیچ دخالتی نکنید. اما روش پیشبرد این راه به نظر شما غیر اخلاقی و اشتباه است و شما با چالشی بزرگ در زندگی تان مواجه هستید. این چالش اشتباه است و خشم عده ای را علیه شما بر می انگیزد و شما ممکن است ناخواسته، قربانی شرایطی شوید که دیگران به شما تحمیل کرده اند. برادر شما هم در این راه شما را با شیوه و روش خودش همراهی می کند و می خواهد کنترل کارها را از راهی که خودش دوست دارد، بدست بگیرد و اشتباهات شما را تعمیر و اصلاح کند. شما از اینکه پیرو پیشنهادات دیگران باشید، صرفنظر می کنید و می خواهید با برادرتان همکاری کنید و از او تبعیت کنید. مسئولیت های سنگینی در این راه وجود دارند که با کوچکترین اشتباه شما، این مسئولیت ها با شکست مواجه خواهند شد و شما مرتکب گناه و احساس عذاب وجدان می شوید. زن برادر شما خصلت هایی در وجودش دارد که خیلی به آن وابسته است. او احتمالا اهل احتکار کردن است و یا اینکه کینه ایست، یا خیلی به کارهای بی ثمر و پروژه های بی فایده می چسبد. او می خواهد سخت بکوشد تا به آرامش برسد. شما سعی خواهید کرد که از طریقی سیاستمدارانه و خردمندانه، به ایمنی برسید و روی خودتان کار می کنید تا احترامتان بالا برود و وضعیت بهتری داشته باشید. شما در شرایط بغرنج و با تمام محدودیت هایی که دارید، خودتان را در زندگی به پیش می برید و نمی توانید سرمایه ای را که لازم دارید بدست بیاورید. شما مجبور می شوید با صرفه جویی زندگی کنید و تا زمانی که موقعیت خوبی پیدا کنید و درک و آگاهی تان نسبت به مسائل بالاتر برود. شما نگرش های تازه ای نسبت به مسائل پیدا خواهید کرد. و توافق می کنید که کاری را انجام دهید که تعادل در زندگی تان به وجود بیاید ولی خیلی با احساساتتان صاف و صادق برخورد نمی کنید. اما سعی می کنید که قدرت و درکتان را بالاتر ببرید تا به کمال برسید. شما می خواهید زندگی تان متحول شود، از شما مراقبت بشود و هیچ نگرانی نداشته باشید و به آرزویتان هم خواهید رسید. اما تصمیم می گیرید که منبعد هرگز ایده های تازه ای را که نمی شناسید را شروع نکنید چون این پیشنهادی که در اول به شما داده شد، برایتان خیلی گران درامد و به خاطرش سختی خواهید کشید ( یا کشیده اید). تشکر از همراهیتون.
Maryam : با سلام بانو.من خواب دیدم که من و مامان و خواهرکوچکم با عمه خدابیامرزم از شیرازبسمت تهران میخوایم بریم.نمیدونم چجورشد که من و مامانم رسیدیم و پیاده شدیم ولی عمه و خواهرم نه.مامانم گفت شاید تو شلوغی با اتوبوس یا مترو بعدی میان و منتظرشدیم اما تو سرویس آخر همه پیاده شدن و نبودن .من شروع به گریه کردم برا خواهرم که چه بلایی سرش اومده و گم شده همون موقع خواهر دیگرم اومد پیشمون در حالیکه حامله بود و یکم غمگین.ممنون میشم تعبیر شو بفرمایید.خطری متوجه خواهرام نیست؟کوچیکه نوزاد داره و اون یکی بارداره الان.
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. شما می خواهید که زندگی تان از گذشته هم بهتر شده و تحولی مثبت در زندگی تان پیدا کنید. اما به خاطر سنت های خانوادگی و مسائل فرهنگی خانواده ی خواهرتان، او نمی تواند آنطور که باید و شاید در زندگی پیشرفت کند و نمی تواند خودش را با شرایط جدید سازگار کند. او نیاز به حمایت بیشتری از جانب شما دارد. شاید یک سوء تفاهم و یا عدم درک بین خواهرتان ( که گم شده ) و شما به وجود بیاید. برای دفع شر از همه ی خطرات احتمالی بگویید که برای خواهرتان یک مرغ قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشید. تشکر از همراهیتون.
Leila : با سلام.
خواب دیدم که با دوستپسرم قرار دارم تو خیابون و اون منتظرم بود دستم رو گرفت و باهاش به سمت ماشینش که سفید رنگ بود و قسمت عقب ماشین دو ردیف صندلی رو به روی هم داشت رفتیم. یکسری لباس مجلسی از صندلی عقب برداشت و داخل صندوق عقب که اونجا هم پر از لباس های مجلسی رنگی از جمله قرمز و سبز فسفری و...بود گذاشت. همه اون لباسا مال مامانش بودن. مامانش روی یکی از صندلی های عقب نشسته بود من سلام کردم بهش اما جواب نداد حس میکردم از من خوشش نمیاد. دوستپسرم گفت مامان سلام کردا! که بعد یک سلام و احوالپرسی خشک با هم کردیم. من کنار دوستپسرم که پشت فرمون بود و رانندگی میکرد نشسته بودم. از یه جایی به بعد داداشم هم اضافه شد و همه ما 4نفر قسمت عقب ماشین نشستیم. من از جیبم 4 تا شکلات کاکائویی مغزدار دراوردم و به همه تعارف کردم. پیشاپیش ممنون بابت تعبیرش.
فریبا هراتی
: سلام. دوست پسر شما شخصیتی با کرامت و مثبت اندیش و احتمالا متمول دارد و شما احساس می کنید که می توانید در کنار او خوشبخت باشید. مادر او رفتاری با پرستیژ و اجتماعی و پرشور ولی متکبر و مادیگرا دارد و دوست پسرتان نمی خواهد که شما از این سابقه ی مادرش با خبر باشید. او ترجیح می دهد که خودش همسر پسرش را انتخاب کند یا کسی به زندگی شان بیاید که متمول و از خودشان هم برتر باشد. اما نظر دوست پسرتان این است که مادرش باید ساکت باشد تا خود او همسرش را انتخاب کند. در نهایت شما هم نشان خواهید داد که مصمم و مقتدر و مستقل هستید و اینکه اجازه نخواهید داد که به شما فخر بفروشند. شما نشان می دهید که از ایشان کمتر نیستید. تشکر از همراهیتون.
م ح : با سلام و وقت بخیر
خواب دیدم دختر مورد علاقه توی ماشین با دوست پسر سابقش نشسته بهم میگه چیزی شبیه این توی که می تونی بدون من زندگی برو با دیگران زندگی کن با طعنه و اعصبانیت بعد دوست پسر سابقش گاز ماشین می گیره میده
من میدوم دنبالش که بهش بگم نرو ولی نمی رسم به ماشین.
بعد یه خونه میبینم با دوتا فرش دستباف توی حال.
حال مثل طرح خانه های قدیم با در جدا میشده که در ها رو برداشته بودن و یه اتاق خواب
بعد میرم توی فرودگاه پدرم رو می بینم با ۳ تا خانم جوان در حال تفریح و خوشگذرانی کمی هم جلف بودن
بهش میگم می تونی برای توی فرودگاه کار پیدا کنی
کار خوب .اون شروع میکنه به تلفن زدن ولی من فکر می کنه موفق نمیشه. خودم میرم توی قسمت با یه خانمی خوش لباس مرتب می گم من دنبال کار فنی هستم
بعد اون خانم بهم قسمت تعمیرات موتور هواپیما رو نشان میده که توش یه موتور باز شده از هواپیما که کمی از موتور هواپیمای های معمولی پیچیده هست نشون میده برای کار.
ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما سعی می کنید که رابطه تان را با کسی که دوستش دارید ترمیم کنید. از اینکه او تصمیمات عجولانه ای بگیرد و شما را در معرض عمل انجام شده قرار دهد ناراحت هستید. اما کاری از دستتان برنمی آید. شما سعی می کنید که زمینه ی زندگی تان را درست برنامه ریزی کنید و خردمندانه و عاقلانه فکر کنید. می خواهید که زندگی تان را متحول کنید. شما روحتان خسته و ناراحت است و نیاز به شفا و آرامش دارد. شما می خواهید که در مورد یک موقعیت یا رابطه در زندگی تان دوباره فکر کنید و آن را دوباره ارزیابی کنید. برای شما اوج گرفتن و رسیدن به آرزوهایتان و غلبه بر مشکلات و سختی های زندگی تان یک هدف بزرگ است و می خواهید که از این سختی و موقعیت بد بیرون بیایید. شما سعی می کنید که عادات و روشهای قدیمی خودتان را برای کنترل کارها کنار گذاشته و قوی و با قدرت بیشتری زندگی تان را بازسازی کنید. شما جاه طلب هستید و اهداف بالایی برای خودتان در نظر گرفته اید. تشکر از همراهیتون.
م ح : با سلام و وقت بخیر
خواب دیدم صبح می خواهم برم سرکار
دو طرف اتوبان شلوغ بود ماشین ها از هر دوسمت اتوبان دارند میرند بالا به سمت شمال شهر که برن محل کارشون(طرف خلاف جهت حتی)
من دیدم ماشین اصلا گیر نمی آید با مترو هم دیدم حوصله هم نمی گرفت برم تا اینکه یه اتوبوس اومد تو ایستگاه بی آر تی. اتوبوس بین شهری بود ولی کوچک تر
کسی سوار نمیشد من رفتم سمتش از در وسط سوار شدم بعد از من چند تا جوان دیگه هم آمدن که سوار بشن
من رفتم داخل اتوبوس داخلش آدمهای دانشجو دانشگاهای سطح خوب کشور بودن هر کدوم تکی نشسته بودن تو صندلی های دونفره.من دیدم جلوی اتوبوس یه صندلی یه نفره هست خالی برم اونجا بشینم
ولی قبلش یه نفر بود نمی دونم چرا خوش اومد رفتم پیشش نشستم و اون شخص شلوار قهوه ای پوشیده بود
خانم یا آقا بودنش خیلی مطمئن نبودم.
راننده اتوبوس تو جهت درست می خواست بره جنوب شهر دور بزنه تا برگرده به سمت بالا نه از جهت خلاف
با تشکر فراوان
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می دانید که در جریان زندگی تان، همه ی مردم سعی می کنند که به موفقیت برسند و چه از راه درست و با استفاده از توانایی هایشان و چه از راه غلط و خلاف و دروغ و فریب می خواهند جایگاه بالا و سطح زندگی متمول و عالی برای خودشان بسازند. شما در شرایط حاضر نمی توانید به تنهایی زندگی تان را به اختیار خودتان کنترل کنید و نمی خواهید که عجولانه رفتار کنید و سعی خواهید کرد که خودتان را به تقدیر بسپارید و اجازه دهید که جریان زندگی شما را به پیش ببرد و مثل خیلی از آدمهای فرهیخته و با فرهنگی که موقعیت مالی خیلی قوی ندارند سعی می کنید که خودتان زندگی تان را از مسیر درست بسازید حتی اگر شده از صفر شروع کنید ولی بعد در زندگی تان پیشرفت خواهید کرد. الان هم شما متمول و یا با امکانات مالی خوب هستید و فقر مطلق ندارید ولی دوست دارید که درست و خوب زندگی کنید و اهل خلاف نیستید. تشکر از همراهیتون.
سحر : سلام
من خواب دیدم انگار تو خیابون درحال رانندگی بود که طوفان شده بود دو دستی فرمونو گرفتم که تعادلم بهم نخوره بعد یهو وسط خیابون انگار تصادف شده بود مردم جمع شده بودن میگفتن یه نفر هم مرده ناراحت شدم ماشینمو زد بغل یه جا که درخت نباشه پارک کردم گفتم تا طوفان تموم بشه فک کنم رفتم تا یه جایی و برگشتم دیدم ماشینم نیست دزدیده بودنش هی پلاکا رو نگاه میکردم گفتم پلاک من ۲۰ س بود انگار شک داشتم اونایی که اون اطراف بودن بردنش داشتم گریه میکردم گفتم الان زنگ میزنم ۱۱۰ زنگ زدم و گفتم میخوام اعلام سرقتی ماشینمو کنم تو ذهنم میگفتم مثه دفعه پیش زود پیدا میکنن(یه بار چندسال پیش ماشینمو دزد برد ولی ۳روزه پیدا شد)
ممنون میشم تعبیر کنید
فریبا هراتی
: سلام. شما با مشکلاتی در مسیر زندگی تان مواجه می شوید که فکرتان را به هم می ریزد. شما نیاز به استراحت و آرامش دارید و نمی خواهید که به خاطر اشتباهات و گناهان دیگران، کنترل زندگی تان را از دست بدهید. یک رابطه یا موقعیتی که شما در آن نقش مهمی دارید، به خطر می افتد و شما به خاطر شکست این رابطه یا از دست دادن این موقعیت، ممکن است احساس کنید که دارید شخصیت و هویتتان را از دست می دهید. شما نیاز به حمایت دارید و نمی خواهید احساس تنهایی و ایزوله بودن داشته باشید. بلکه می خواهید که شرایط سخت به زودی برایتان تمام شود و خیلی زود مشکلاتتان را از بین ببرید. شما با توکل به خدای بزرگ به امنیت خواهید رسید و زندگی تان به تعادل خواهد رسید. تشکر از همراهیتون.
Sina : من خواب دیدم سوار ماشینم هستم و در مسیری حرکت میکنم. ولی چشمانم جایی را نمیبیند و خیلی تار میدیدم و همه چی مبهم بود و با این که حرکت میکردم ولی معلوم نبود کجا میرم. تا این که به زحمت ماشین رو توی پیاده رو پارک کردم و پیاده شدم که حالم بهتر بشه. مدتی گذشت و تونستم حرکت کنم در مسیر دیدم ماشینم یک دفعه خراب شد و مجبور شدم کنار خیابان ایست کنم. توی این فکر بودم که چی شد ماشین خاموش کرد که حس کردم یک تار عنکبوت افتاد روی سرم و با دست برش داشتم ولی هر چه بیشتر تلاش کردم تارها بیشتر میشدن. از ماشین سریع پیاده شدم که ازش دور بشم. و خواب تمام شد
محلی که ماشین خراب شد رو توی یک خواب دیگه هم دیده بودم. و باید بگم یک بیل کوچک که از پنجره نصفه داخل ماشین بود هم همش همراهم بود
لازمه بگم شرایط روحیم به دلیل جدا شدن از همسرم خوب نیست
خواب رو هفته قبل دیدم
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید زندگی تان را کنترل کنید و به پیش بروید ولی در باره ی مسیر زندگی تان اطلاعات کافی ندارید و نمی توانید درست تصمیم بگیرید. بینش شما و آگاهی تان ضعیف است و باید در باره ی کارتان و نتیجه ی عملکردتان به خوبی تحقیق کنید. باید مدتی به خودتان استراحت دهید تا ذهنتان باز شود. شما شورو شوقتان را برای پیگیری اهدافتان از دست داده اید. احساس می کنید که به شما خیانت شده و روش های قدیمی و یا عادات کهنه ای که به آن طریق کارهایتان را انجام می دادید، دیگر برای امروز شما موثر واقع نمی شوند. فکر خانمتان که شما را ناراحت کرده و دست و پای شما را اینطور بسته و احساس استیصال به شما داده، ذهنتان را خراب می کند. شما به دنبال دانش و بینشی جدید هستید تا زندگی تان را بهتر کنید. می خواهید درک واقعی نسبت به خودتان داشته باشید، ببینید علایقتان چیست. حقیقت را کشف کنید و بدانید که کسی که ارزش و قدر شما را ندانست، آیا آنقدر به او ارزش می دهید که آینده تان را خراب کند؟ می خواهید در مقابل نقشه های او خوار شوید و شکست بخورید و یا می خواهید به او نشان دهید که بازنده ی واقعی اوست؟ پس خودتان را جمع و جور کنید مدتی به خودتان استراحت دهید. ورزش کنید. آرامشتان را بدست بیاورید و بعد کم کم درمی یابید که باید جه کاری انجام دهید. تشکر از همراهیتون.