تعبیر خواب اتومبیل
اگر خواب ببینید مشغول رانندگی هستید، در کار و زندگی خود تغییری می دهید و این تغییر باعث نشاط و خوشحالی شما می شود. اگر هنگام رانندگی، ماشین شما خراب و متوقف شد، دلالت برآن دارد که خوش گذرانی به آن حدی که شما انتظار دارید، ادامه نمی یابد. اگر دیدید از مقابل ماشینی که در حال حرکت است فرار می کردید، از رقابت و چشم و هم چشمی پرهیز می کنید.
اگر زن جوانی ببیند به جستجوی اتومبیلی می گردد، برای جلب حمایت فردی تلاش می کند، اما موفق به جلب حمایت او نمی شود. اگر سوار اتومبیل کسی شدید و او رانندگی میکرد، از نظر فکری با او همراه هستید یا او کنترل موضوعی که شما نیز در آن دخیل هستید را به عهده دارد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
زهرا : سلام من خواب دیدم رفتیم خونه پدربزرگ همسرم جاشون انگار عوض شده بود مراسمی بود همه بودن حتی خانواده خودم انگار قرآن میخوندن یکی از آشناها که آقای دکتر هست به جای نوه هاش سه تا عروسک دختر بچه خوشگل بغلش بود منم که از بغل کردن بچم و اذیتاش کلافه بودم گفتم چ کار خوبی کرده بعد اتمام مراسم پدربزرگش گفت واسه غذا بمونید من گفتم خونه نزدیکه برم بچم و عوض کنم بیام بیرون کوچه دیدم یه ماشین استیشن سفید قدیمی و تمیزه که بابام خریده بعد دیدم داداشم سوار یه بنز سفید خیلی خیلی قدیمی اومد و گفت اینم بابا خریده باخودم گفتم خوبه ولی چرا قدیمی داداشم گفت خوش قیمت بوده بعدم میتونه جای عتیقه بفروشه خیلی قشنگ بود داداشم اون و کنار خونمون پارک کرد رفتیم تو بچم و عوض کردم بعد گفتم خودمم یه دستشویی برم نمیدونم چرا روی تخت دراز کشیدم ادرار کردم بعد اومدم خودم و بشورم شلوارمم خیس شد بعد یه عالمه آب زلال از کنار تخت اومد بالا مجبور شدم دوباره لباس عوض کنم موقع عوض کردن داشتم پیش خواهر همسرم شکایتش و میکردم از الکی خرید کردنش (در واقعیت همسرم خواهر نداره) بعد دوباره با بچم و همسرم برگشتیم خونه پدربزرگش اما همه رفته بودن فقط ما بودیم...
فریبا هراتی
: سلام. زندگی پدر بزرگ همسرتان متحول خواهد شد و ممکن است ایشان فوت کنند. آقای دکتر ایده آل گرا هستند و به نظم و دیسیپلین زیاد وابسته هستند و می خواهد به دیگران یاد بدهد که چطور باید رفتار کنند. خانواده ی شما از شما به خوبی حمایت می کنند و پدرتان شخصیتی قوی دارد که باو افتخار می کنید و می تواند کنترل زندگی شما را به خوبی حفظ کند و حامی شماست. او اصیل و ریشه دار است. شما در شرایط احساسی قرار می گیرید که کنترلتان را از دست می دهید و فکر می کنید که فشار زیادی روی شماست و ممکن است به خاطر باورها و اعتقاداتتان مورد قبول واقع نشوید. از اینکه همیشه احساستان را در خودتان نگه داشته اید و راجع به آن صحبت نکرده اید خسته شده اید . اما زندگی تان مشکلی نخواهد داشت. شخصیت شما احساساتی است و دلتان می خواهد که همسرتان صرفه جوتر باشد و بیشتر به زندگی توجه کند. شما احساس می کنید که در خانواده همسرتان ، شما حامی و یاور محکمی ندارید. تشکر از همراهیتون.
Eli : سلام و خسته نباشید....من مدتی بود رابطه ام با دوست پسرم قطع شده بود اما الان دوباره باهم هستیم ولی به حالت بلاتکلیف...چون ایشون بیمار هستن ....چند شب پیش خواب دیدم که با همدیگه توی یه ترمینال اتوبوس هستیم و دنبال یه اتوبوس به یه مقصدی که الان یادم نمیاد می گشتیم...اونجا اتوبوس زیادی نبود.....لاین های اتوبوس ها رو می رفتیم با هم و بالای اتوبوس ها رو میخوندم ....بالای یکی از اتوبوس ها مقصد زندان نوشته بود....اما گفتیم این که زندان میره و دوباره دنبال اتوبوس دیگه ای گشتیم...توی اون محوطه چندین سرویس بهداشتی هم بود .نهایتا یادم نیست که تونستیم اون اتوبوس مورد نظر رو پیدا کنیم یا نه....بعد دیدم که من با آقایی غریبه سوار ماشین شدم. اون مرد خیلی خودش رو علاقمند به من نشون میداد اما من نه..... صحنه عوض شد و دیدم من و دوست پسرم توی خونه ای هستیم که خانواده و فامیلهای من بودن و دوست پسرم داشت با فامیلهای من راحت حرف میزد....و هی به من نگاه می کرد....منم بهش محل نمیذاشتم و میخواستم اذیتش کنم و برم پیش همون مردی که سوار ماشینش شده بودم اما نرفتم.....بعد دوست پسرم رفت بیرون منم گفتم الان از خونه برم بیرون خانواده ام میفهمن که من با دوست پسرم رفتم ...صبر کردم که کمی بعد برم...ممنون میشم معنی این خواب رو بفرمائید....روزگارتون خوش.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما و دوست پسرتان به سطح یا مرحله ی جدیدی از زندگی فیزیکی یا احساسی تان رسیده اید. می خواهید که رابطه یا موقعیت قبلی تان را پشت سر بگذارید و زندگی تان را متحول کنید. شما به تنهایی قادر هستید که گشایش کار پیدا کنید و خوب زندگی تان را به پیش ببرید. او می خواهد که مجددا با شما ارتباط داشته باشد اما شما می ترسید که این موضوع را با خانواده تان مطرح کنید و می خواهید به او بگویید که بدون او هم می توانید موفق باشید اما ته دلتان او را دوست دارید و فکرتان پیش اوست. تشکر از همراهیتون.
zahra : سلام.بعدازظهر میدیدم.کسی از مادر و دختری بدگویی میکرد.که اینها فساد اخلاقی دارن.ولی گفتم :چه ربطی به ما داره.ولی وقتی از نزدیک اونها را دیدم .از رفتارشان بیزار شدم.وبه مادرم گفتم:بیا بریم.اتوبوس بزرگ وسفیدی به چشمم خورد.مادرم سوار آن شد.یکمرتبه خودم و خواهرم در در وسط جاده میدیدم .هوا خیلی تاریک بود.مادرم را از اتوبوس بیرون کرده بودن.پیراهن مادرم از قسمت زانو به پایین پاره شده بود.میترسیدم مادرم وسط جاده با آن حال خسته ومجروح بماند و ماشینی به او بزند.به خواهرم گفتم:برو مامان را کمک کن.منم حالت ترس والتماس از راننده ها میخواستم.به مادرم برخورد نکنند.آنطرف جاده خواهرم را دیدم که زیر بغل مادرم را گرفته و میبرد.تشکر فراوان از خانم هراتی
فریبا هراتی
: سلام. دوست خوبم شما تحت تاثیر حرفهای کسی ، مادر و دختری که در ابتدا نسبت به آنها بی تفاوت بودید ، و بعد به حالت انزجار رسیدید را قضاوت کرده و آنان را آدمهایی فاسد و بد می دانید. خودتان خوشبخت و سلامت و زندگی تان هم خوب است. اما یک لحظه به این فکر کنید که اگر اینطور نبود چه می شد؟ اگر شما این موهبت و شانس را نداشتید و در جاده ی زندگی تان با سختی ها و مشکلات عدیده ای مواجه می شدید، اگر مادرتان را طرد می کردند و به او انگ بد بودن می زدند و اجازه نمی دادند که مسیر زندگی اش را دنبال کند، چه می شد؟ طبیعی است که دور از جان وقتی کسی از زمین و زمان تحت فشار قرار بگیرد و به استیصال برسد برای بقای خودش هم که نباشد، برای بقای فرزندش هر کار که در توان داشته باشد انجام می دهد حتی کارهایی که من و شما امروز باورمان نمی شود که دور از جانمان انجام دهیم!! همیشه راحت است که آدم کنار گود ایستاده و بگوید لنگش کن!! اگر خدای نکرده در همان شرایط قرار بگیریم و این رفتار مشابه را نداشته باشیم درست است !! نه اینکه جایمان گرم باشد و هر که بدبخت و فاسد و فقیر و ... هست را قضاوت کنیم که او در شان و رتبه و مقام ما نیست یا فاسد و عوضی است. شما باید به خاطر قضاوتی که در حق او کرده اید سریعا توبه کنید و از خدای بزرگ طلب بخشش کنید. مادر این دختر در همان شرایط وسط جاده و شب و لباس پاره است و راننده های زیادی او را له کرده اند بدون اینکه کمکش کنند. لااقل اگر کمکشان نمی کنیم قضاوتشان هم نکنیم. تشکر از همراهیتون.
هلیا : ببخشید و عذرخواهی میکنم دوباره کامنت گذاشتم
دوست پسرم بعد اینکه من از ماشین پیاده شدم ،از کامیون خودش هم پیاده شد و اونجا بود که گفت اگر تو را را بازی میدادم ،خونه ماشین بهت نمیدادم قرار بوده که بهم بده ولی بخاطر شرایط و گرفتاریهاش تا حالا یکسال طول کشیده هنوز نداده و من خسته شدم و نگرانم فقط در حد حرف باشه و ازدواج نتونیم بکنیم ،باتشکر
هلیا : ممنون از نعبیرتان وخسته نباشید خدمت شما
ببخشید منظورم دختر دامادشان هست که گفت به فاطمه بدم، در واقعیت خونه ماشین نداده فقط قول داده ،که هنوز به قولها عمل نکرده است بخاطر شرایط مالی نمیدونم میتونه عمل کنه یا نه ،از رفتارها ی دوست پسرم وبی توجهی اش خسته شدم همش میگه بی توجه نیستم گرفتارم، با این حال وبا توجه به خواب ،فکر میکنید رابطه ما جدا میشه سرانجام نخواهد داشت ؟بانشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. چون شما از فاطمه خوشتان نمی آیدو داماد او گفته دخترش را به فاطمه بدهید من فکر می کنم وعده سرخرمن به شما داده و قادر نخواهد بود که خواسته هایتان را عملی کند. او خودش هم از بار و مسئولیت سنگین خسته شده. به هر حال به نظر من تا موقعیت مناسب بهتری برایتان پیش نیامده صبور باشید و ببینید چه کار می کند. تشکر از همراهیتون.
هلیا : با سلام واحترام خدمت شماخانم هراتی عزیز
من خواب دیدم ،داماد دوست پسرم بهم گفت دخترش را بدم به فاطمه (فاطمه یکی از آشناهاشونه ،وهمون خانمی است که من ازش بدم میاد)منم گفتم باشه .بعد خواب دیدم تو یک کامیون بزرگ تو صندلی کمک راننده نشسته بودم و دوست پسرم اومد سوار شد و و تو صندلی راننده نشست ،خیلی ناراحت بود ومن گله و شکایت میکردم وبا تمام وجود گریه میکردم و میگفتم یک سال با تمام وجود با هات بودم و...ودوست پسرم .ساکت بود ،ومن انگار میخواستم دو تا برگه متعلق به دوست پسرم بود بهش بدم در واقعیت نمیدونم این برگه ها چیه ویک برگه را داخل کامیون دادم وبرگه نوشته شده بود با خودکار آبی وقرمز ومعطل میکردم که بیشتر دوست پسرم پیشم بمونه و با دوست پسرم صحبت کنم بعد از کامیون اومدم پایین و دوست پسرم هم اومد پایین وی برگه از اون دو برگه را پایین کامیون نزدیک جوب دادم گفتم یک سال من را بازی دادی گفت اگر بازیچه بودی آخرسر، بهت خونه وماشین نمیدادم گفتم بسه ،چون در واقعیت خیلی قولها داده بود ودوست پسرم چند روزه بهم تماس نمیگیره واحساس میکنم میخواد جداشه خیلی ناراحتم فکر میکنم قولهایی که به من و خانوادم داده الکی بود ،بعد از خواب بیدارشدم ممنون میشم تعبیرش را بفرمائید باتشکر.
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. شما دوست ندارید ضرر مالی کنید ولی احتمالا ضرر مالی متوجه شما خواهد بود. من متوجه نشدم دختر دوست پسرتان منظورتان است یا دختر داماد او. به هر جهت فاطمه به سود مالی خواهد رسید. مسئولیت ها و بارهای سنگینی روی دوش دوست پسر شماست و شما می خواهید با او به توافق برسید ولی اینکه از ماشین پیاده شدید به معنی عدم همراهی شما با اوست که یا به خاطر بی توجهی او خواهد بود و یا اینکه شما از رفتار او خسته خواهید شد. اگر در واقعیت به شما خانه و ماشین نداده او می خواهد به شما بگوید که به فکر شما بوده و اختیار عمل داشته اید. اگر هم داده که خوب راست می گوید که برایش مهم هستید. احتمالا رابطه شما به جایی نخواهد رسید. لطفا سعی کنید خوابهایتان را با توجه به عدم اطلاع من از زندگی تان طوری بیان کنید که برای من جای ابهام نباشد. مثل داماد دوست پسرتان گفت دخترش را بدم .. دختر کی منظورتان است دختر داماد یا دختر دوست پسر... یا همین خانه و ماشین.... من از شرایط زندگی شما خبری ندارم و علم غیب هم ندارم. توضیحات ناقص خدای نکرده اشتباه در تعبیر به وجود می آورد. تشکر از همراهیتون.
خرسند : سلام خانم هراتی، خسته نباشید
مادرم پدربزرگ مرحومه ام رو خواب دیدن سرحال و شاداب آمده اند به برادرم می گویند اومدم ماشینت رو بگیرم. برادرم در واقعیت یک ماشین شاسی بلند سفید دارد. بعد مادرم به پدربزرگم می گوید که برای بخت و اقبال من دعا کند. پدر بزرگم می گوید باشد و به دو نفر که آنجا هستند حرفی در اینباره می زند. بعد پدربزرگم با اینکه در واقعیت رانندگی بلد نبود سوار ماشین برادرم می شود و از جاده های بسیار باریک رد می شود که عبور از آن با ماشین غیر ممکن است. بعد مادرم می بیند الان خودش نشسته و دارد رانندگی می کند و از آن جاده های باریک رد می شود. خیلی ممنون از وقتی که می گذارید.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحشان شاد. دعای خیر پدر بزرگتان پشت سر همه ی شماست. او دعا می کند که شما بختی خوب داشته باشید و همینطور هم خواهد شد و همینطور او برادرتان را کمک می کند که در راههای پر فراز و نشیبی که در زندگی اش وجود دارد با موفقیت به پیش برود و سقوط اخلاقی نکند و از لحاظ اجتماعی هم شکست نخورد. مادرتان هم قادر خواهد بود روی روحیات برادرتان مسلط باشد و برادرتان به حرف او گوش خواهد داد تا بتواند زندگی اش را در مسیری درست هدایت کند. تشکر از همراهیتون.
poneh : سلام خواب دیدم که منتظر ماشین هستم دستم چاقو و داریه (ساز جشن که به زبان علمیانه دایره میکن) بود اتومبیل آمد . یه آقای جوانی کمک کرد سوار شدم ترسیدم چاقو دستمان رو ببرد . بعد سوار شدن یه حای کنار یه آقای جوان بود ننشستم عقبتر یه صندلی دیگه خالی بود رفتم بشینم یه بچه کنار صندلی خالی بود که یه کیف مشکی رو نشونم داد گفت جای مادرش و فکر کنم گفت مادر رفته دستشویی. احساس میکنم داخل اتوبوس هم مسافرها داشتن شادی میکردن (اینو خیلی مطمین نیستم ) ممنون میشم تعبیر بفرمایید
فریبا هراتی
: سلام. موقعیت یا رابطه ای در زندگی شما هست که شما روی آن کنترل و قدرت ندارید و به خاطرش عصبانی هستید و می خواهید از این شرایط جدا شوید. از اینکه کسی در زندگی شما نقشی سلطه گرایانه داشته باشد خسته اید. شما می خواهید با صدای بلند اعتراض کنید و اگر لازم شد حتی دروغ بگویید و از خودتان دفاع کنید. دلتان نمی خواهد که وابسته به کسی باشید و خودتان را به تقدیر می سپارید. ابتکاری در ذهنتان ندارید که چه باید بکنید و نمی دانید که چه پیش می آید و کجا خواهید رفت. ولی سعی می کنید زندگی خودتان را داشته باشید و دوست دارید که کسی هم به فکر شما باشد. تشکر از همراهیتون.
Hoshang : سلام وقتتون بخیر شهره هستم خواب دیدم تو یه خونه ای دوطبقه هستم که گویا خونه مادرشوهرمه و هوا آفتابی طوری که آفتاب به دیوار خونه می تابه و خونه خیلی روشن هست( البته مادرشوهرم به رحمت خدا رفتن و خونه اونها در روستا بود ولی این خونه توی شهر هست) من دارم تو دستشویی دستمو می شورم و درب دستشویی نیمه باز هست و همزمان دارم با مادرشوهرم ( که اصلا قیافه واقعی خودش نیست زن دیگه ای هست)و در حال چای ریختن هست صحبت می کنم البته خواهرشوهری هم هست که اصلا به خواهر شوهرم شباهت نداره او لباس سفید با گل ریز طوسی رنگ آستین کوتاه تا روی زانو داره و خوش هیکله و رو زمین دراز کشیده و دستاش زیر سرشه داره فیلم نگاه می کنه و از دیدن فیلم می خنده موی قهوه ای صاف و کوتاه تا گردن داره و چشمای خیلی ریز(. در واقعیت خواهرشوهرم پیراهن شلوار می پوشه و همیشه روسری داره و سبزه تیره هست لباسای خوبی نمی پوشه) مادرشوهرم از من می پرسه شوهرم کجاست و من می گم رفته ماشینو بیاره مثلا یه ماشین جدید خریدیم و همسرم با ماشین خودمون رفته شهر دیگه ای اونو با تریلی بیاره و بعد می بینم مادشوهرم با سینی استیل چای که دوتا چای هست میاد پیش خواهرشوهرم میذاره رو زمین روی فرش که باهم بخورن و منفقط نگاه می کنم . بعد یه صحنه می بینم که ماشین با تریلی هست یه ماشین مدل قدیمی که سپرهاش و قاب چراغهاش از استیل هستن قرمز براق و متالیک و بسیار زیبا و شیک . به نظرم ساعت ۲ نیمه شب بود
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحیات شما عوض خواهد شد. امید و روشنایی بیشتری به زندگی تان می تابد. روح مادر شوهرتان شاد. او هم به خاطر شما خوشحال است و آرامش بیشتری دارد. خواهر شوهرتان هم از اینکه شرایط زندگی شما متحولتر شده و زندگی بهتری نسبت به قبل دارید روحیه ی تازه ای پیدا کرده و خیال او هم راحت است و آرامش دارد هر چند که او خیلی پولدار نیست ولی از رفاه شما خوشحال است. همسر شما مسئولیت های سنگینی را به دوش می کشد و سعی می کند که شخصیتی برازنده و پر شور و شوق داشته باشد و باعث رسیدن خوشبختی و ثروت بیشتر به خانواده اش شود. تشکر از همراهیتون.
soha : با سلام و خدا قوت. خواب دیدم سوار ماشین خودم در حال رانندگی هستم و صندلی کنار هم یکی از دوستان قدیمی(هم دانشگاهی قدیمی که سالهاست ندیدمش و دختر خوبی بود)نشسته، من با سوسن صحبت میکنم و رانندگی میکنم تا اینکه میرسیم به جایی من کنار پارک میکنم و ماشینم رو میسپارم به سوسن و سوسن داخل ماشین نشسته و من میرم داخل سازمان کارم رو انجام بدم و برگردم، وارد اونجا میشم شبیه مکان کار قبلی من ست دنبال گمشده ای میگردم و کمی میگردم و اتاق به اتاق میگردم، پرس و جو هم میکنم و پیدا نمیکنم، حتی یکی از منشیهای اون مکان که منو میشناسه منو میبینه و من ازش میپرسم چنین چیزی نیوردن پیش شما و اونم میگه نه، از اونجا هم خوشم نمیاد و خاطرات خوبی ندارم وتمایل دارم زودتر خارج بشم، به خودم دقت میکنم میبینم با تاپ و شلوار هستم و مانتو و روسری ای به تن ندارم و حتی کمی از سوتینم هم از پشت زده بیرون با خودم میگم بهتره برگردم و از سازمان خارج میشم و میرم سمت ماشینم که یه دفعه از صحنه ای که میبینم خشکم میزنه، ماشینم به شدت کوبیده شده به تیر چراغ براق و از جلو جمع شده و رفته داخل، از پشتم انگار بهش کوبیدن و رفته داخل و کلا داغون شده و سوویچ روی درب خودرو هست و از سوسن خبری نیست، زبونم بند اومده و با خودم میگم چه اتفاقی افتاده یعنی سوسن این کارو کرده من بهش اعتماد کردم و سوئیچ رو هم گذاشته روی درب و رفته و نگفته دزد ماشین رو میبره و اینقدر ناراحت بودم که داشتم دق میکردم و با خودم میگفتم خدا کنه این صحنه و این وضع خواب باشه و من از خواب بیدار شم و ماشینم سالم باشه، مدام تکرار میکردم خدا کنه خواب باشه و اصلا نمیتونستم تحمل کنم چون ماشینم تقریبا غیر قابل بازگشت و تعمیر بود و کلا از بین رفته بود و اوراقی شده بود... ممنون میشم این خواب وحشتناک رو برایم تعبیر فرمائید و اگر هشداری برایم دارد بازگو کنید.ان شاالله که خیره.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما کنترل زندگی تان را بدست گرفته اید و خیلی خوب دارید زندگی می کنید. اما یاد یک خاطره قدیم باعث می شود که از هدف اصلی خودتان منحرف شوید. شما به یک دوست اعتماد می کنید و گول می خورید. افکارتان را بی پرده با او در میان می گذارید. عملکردتان را برایش توضیح می دهید. از رفاه و منابع مالیتان برای او می گویید و به خیالتان او از شما تبعیت و پیروی می کند. سیر در گذشته کردن و مرور خاطرات نه تنها برای شما فایده ای ندارد بلکه اگر زبان بگشایید و درددل کنید، برایتان خبر چینی خواهند کرد و در غیابتان جاسوسی می کنند و حرفهایتان را به دیگران انتقال می دهند. شما با مقامات و کسانی که زورشان می چربد درخواهید افتاد!! مطلقا افکارتان را به هیچ احدی از دوستان نگویید و اعتماد نکنید. چون در اینصورت جوری زندگی تان را از دست خواهید داد که هیچ برگشتی برایتان موجود نیست و خودتان را در مخمصه خواهید دید. درست است که شما اختیار خودتان را همچنان حفظ می کنید ولی بی پول و بی سرنوشت و باید از صفر مطلق شروع کنید. تیر چراغ برق مقام مهمی است که اگر از او بد بگویید روزگارتان را سیاه می کند. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.