تعبیر خواب اتومبیل
اگر خواب ببینید مشغول رانندگی هستید، در کار و زندگی خود تغییری می دهید و این تغییر باعث نشاط و خوشحالی شما می شود. اگر هنگام رانندگی، ماشین شما خراب و متوقف شد، دلالت برآن دارد که خوش گذرانی به آن حدی که شما انتظار دارید، ادامه نمی یابد. اگر دیدید از مقابل ماشینی که در حال حرکت است فرار می کردید، از رقابت و چشم و هم چشمی پرهیز می کنید.
اگر زن جوانی ببیند به جستجوی اتومبیلی می گردد، برای جلب حمایت فردی تلاش می کند، اما موفق به جلب حمایت او نمی شود. اگر سوار اتومبیل کسی شدید و او رانندگی میکرد، از نظر فکری با او همراه هستید یا او کنترل موضوعی که شما نیز در آن دخیل هستید را به عهده دارد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
زهرا : سلام من خواب دیدم رفتیم خونه پدربزرگ همسرم جاشون انگار عوض شده بود مراسمی بود همه بودن حتی خانواده خودم انگار قرآن میخوندن یکی از آشناها که آقای دکتر هست به جای نوه هاش سه تا عروسک دختر بچه خوشگل بغلش بود منم که از بغل کردن بچم و اذیتاش کلافه بودم گفتم چ کار خوبی کرده بعد اتمام مراسم پدربزرگش گفت واسه غذا بمونید من گفتم خونه نزدیکه برم بچم و عوض کنم بیام بیرون کوچه دیدم یه ماشین استیشن سفید قدیمی و تمیزه که بابام خریده بعد دیدم داداشم سوار یه بنز سفید خیلی خیلی قدیمی اومد و گفت اینم بابا خریده باخودم گفتم خوبه ولی چرا قدیمی داداشم گفت خوش قیمت بوده بعدم میتونه جای عتیقه بفروشه خیلی قشنگ بود داداشم اون و کنار خونمون پارک کرد رفتیم تو بچم و عوض کردم بعد گفتم خودمم یه دستشویی برم نمیدونم چرا روی تخت دراز کشیدم ادرار کردم بعد اومدم خودم و بشورم شلوارمم خیس شد بعد یه عالمه آب زلال از کنار تخت اومد بالا مجبور شدم دوباره لباس عوض کنم موقع عوض کردن داشتم پیش خواهر همسرم شکایتش و میکردم از الکی خرید کردنش (در واقعیت همسرم خواهر نداره) بعد دوباره با بچم و همسرم برگشتیم خونه پدربزرگش اما همه رفته بودن فقط ما بودیم...
فریبا هراتی
: سلام. زندگی پدر بزرگ همسرتان متحول خواهد شد و ممکن است ایشان فوت کنند. آقای دکتر ایده آل گرا هستند و به نظم و دیسیپلین زیاد وابسته هستند و می خواهد به دیگران یاد بدهد که چطور باید رفتار کنند. خانواده ی شما از شما به خوبی حمایت می کنند و پدرتان شخصیتی قوی دارد که باو افتخار می کنید و می تواند کنترل زندگی شما را به خوبی حفظ کند و حامی شماست. او اصیل و ریشه دار است. شما در شرایط احساسی قرار می گیرید که کنترلتان را از دست می دهید و فکر می کنید که فشار زیادی روی شماست و ممکن است به خاطر باورها و اعتقاداتتان مورد قبول واقع نشوید. از اینکه همیشه احساستان را در خودتان نگه داشته اید و راجع به آن صحبت نکرده اید خسته شده اید . اما زندگی تان مشکلی نخواهد داشت. شخصیت شما احساساتی است و دلتان می خواهد که همسرتان صرفه جوتر باشد و بیشتر به زندگی توجه کند. شما احساس می کنید که در خانواده همسرتان ، شما حامی و یاور محکمی ندارید. تشکر از همراهیتون.
Eli : سلام و خسته نباشید....من مدتی بود رابطه ام با دوست پسرم قطع شده بود اما الان دوباره باهم هستیم ولی به حالت بلاتکلیف...چون ایشون بیمار هستن ....چند شب پیش خواب دیدم که با همدیگه توی یه ترمینال اتوبوس هستیم و دنبال یه اتوبوس به یه مقصدی که الان یادم نمیاد می گشتیم...اونجا اتوبوس زیادی نبود.....لاین های اتوبوس ها رو می رفتیم با هم و بالای اتوبوس ها رو میخوندم ....بالای یکی از اتوبوس ها مقصد زندان نوشته بود....اما گفتیم این که زندان میره و دوباره دنبال اتوبوس دیگه ای گشتیم...توی اون محوطه چندین سرویس بهداشتی هم بود .نهایتا یادم نیست که تونستیم اون اتوبوس مورد نظر رو پیدا کنیم یا نه....بعد دیدم که من با آقایی غریبه سوار ماشین شدم. اون مرد خیلی خودش رو علاقمند به من نشون میداد اما من نه..... صحنه عوض شد و دیدم من و دوست پسرم توی خونه ای هستیم که خانواده و فامیلهای من بودن و دوست پسرم داشت با فامیلهای من راحت حرف میزد....و هی به من نگاه می کرد....منم بهش محل نمیذاشتم و میخواستم اذیتش کنم و برم پیش همون مردی که سوار ماشینش شده بودم اما نرفتم.....بعد دوست پسرم رفت بیرون منم گفتم الان از خونه برم بیرون خانواده ام میفهمن که من با دوست پسرم رفتم ...صبر کردم که کمی بعد برم...ممنون میشم معنی این خواب رو بفرمائید....روزگارتون خوش.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما و دوست پسرتان به سطح یا مرحله ی جدیدی از زندگی فیزیکی یا احساسی تان رسیده اید. می خواهید که رابطه یا موقعیت قبلی تان را پشت سر بگذارید و زندگی تان را متحول کنید. شما به تنهایی قادر هستید که گشایش کار پیدا کنید و خوب زندگی تان را به پیش ببرید. او می خواهد که مجددا با شما ارتباط داشته باشد اما شما می ترسید که این موضوع را با خانواده تان مطرح کنید و می خواهید به او بگویید که بدون او هم می توانید موفق باشید اما ته دلتان او را دوست دارید و فکرتان پیش اوست. تشکر از همراهیتون.
Elif : سلام
خواب دیدم باید به مراسمی مانند خیریه میرفتم و سینی شیرینی که خودم چیده بودم را می بردم. سوار اتوبوس بزرگی شدم و در شهر به تنهایی رانندگی میکردم. ماشین را در سراشیبی تندی پارک کردم که شروع به حرکت کرد. آقایی به من گفت باید ترمز بگیرم. منم ترمز گرفتم. ابتدا سخت بود اما در انتهاماشین به خوبی ایستاد. تعبیرش چیست؟
با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما مسئولیت های زیادی را به دوش می کشید و می خواهید زندگی تان را کنترل کنید. شما می توانید پیشران و رهبر یک گروه باشید. با سخاوت و دست و دلبازی به دیگران کمک می کنید و در هنگامی که به استیصال می رسید و اوضاع برایتا خوب پیش نمی رود، عجله نمی کنید و زود تصمیم نمی گیرید. شما می دانید که نباید ریسک کنید و باید سعی کنید که زندگی تان را کنترل کنید. در اینکار هم موفق خواهید بود. تشکر از همراهیتون.
zahra : سلام.بعدازظهر میدیدم.کسی از مادر و دختری بدگویی میکرد.که اینها فساد اخلاقی دارن.ولی گفتم :چه ربطی به ما داره.ولی وقتی از نزدیک اونها را دیدم .از رفتارشان بیزار شدم.وبه مادرم گفتم:بیا بریم.اتوبوس بزرگ وسفیدی به چشمم خورد.مادرم سوار آن شد.یکمرتبه خودم و خواهرم در در وسط جاده میدیدم .هوا خیلی تاریک بود.مادرم را از اتوبوس بیرون کرده بودن.پیراهن مادرم از قسمت زانو به پایین پاره شده بود.میترسیدم مادرم وسط جاده با آن حال خسته ومجروح بماند و ماشینی به او بزند.به خواهرم گفتم:برو مامان را کمک کن.منم حالت ترس والتماس از راننده ها میخواستم.به مادرم برخورد نکنند.آنطرف جاده خواهرم را دیدم که زیر بغل مادرم را گرفته و میبرد.تشکر فراوان از خانم هراتی
فریبا هراتی
: سلام. دوست خوبم شما تحت تاثیر حرفهای کسی ، مادر و دختری که در ابتدا نسبت به آنها بی تفاوت بودید ، و بعد به حالت انزجار رسیدید را قضاوت کرده و آنان را آدمهایی فاسد و بد می دانید. خودتان خوشبخت و سلامت و زندگی تان هم خوب است. اما یک لحظه به این فکر کنید که اگر اینطور نبود چه می شد؟ اگر شما این موهبت و شانس را نداشتید و در جاده ی زندگی تان با سختی ها و مشکلات عدیده ای مواجه می شدید، اگر مادرتان را طرد می کردند و به او انگ بد بودن می زدند و اجازه نمی دادند که مسیر زندگی اش را دنبال کند، چه می شد؟ طبیعی است که دور از جان وقتی کسی از زمین و زمان تحت فشار قرار بگیرد و به استیصال برسد برای بقای خودش هم که نباشد، برای بقای فرزندش هر کار که در توان داشته باشد انجام می دهد حتی کارهایی که من و شما امروز باورمان نمی شود که دور از جانمان انجام دهیم!! همیشه راحت است که آدم کنار گود ایستاده و بگوید لنگش کن!! اگر خدای نکرده در همان شرایط قرار بگیریم و این رفتار مشابه را نداشته باشیم درست است !! نه اینکه جایمان گرم باشد و هر که بدبخت و فاسد و فقیر و ... هست را قضاوت کنیم که او در شان و رتبه و مقام ما نیست یا فاسد و عوضی است. شما باید به خاطر قضاوتی که در حق او کرده اید سریعا توبه کنید و از خدای بزرگ طلب بخشش کنید. مادر این دختر در همان شرایط وسط جاده و شب و لباس پاره است و راننده های زیادی او را له کرده اند بدون اینکه کمکش کنند. لااقل اگر کمکشان نمی کنیم قضاوتشان هم نکنیم. تشکر از همراهیتون.
hediehh : سلام. خواب ديدم كه توي خواب مادرم ب من ميگه كه خاهرت برات خواب ديده كه يكي برات ماشين خريده و تعبيرش خيلي خوبه و از طرفي مادربزرگمو ميبينم كه مياد ميگه تو و خالت رو ميفرستم كربلا و اينگار بهم ميگه خواب ديدم كه بهت سكه طلا دادم حالا يادم نيست كه گفت خواب ديدم سكه طلا بهت دادم يا اينكه توي خواب بهم گفت ميخام بهت سكه طلا بدم و منم توي خواب با گفتن اين حرف خوشحال شدم ميگفتم پس من به اوني كه دوسش دارم ميرسم يا اينكه گفتم پس تعبيرش اينه كه به اوني كه دوسش دارم ميرسم و يهو عشقم رو ديدم كه توي بغلش بودم و قربون صدقش ميرفتم و بوسش ميكردم . ممنون
فریبا هراتی
: سلام. خواهر شما احساس می کند که شما به کمک عشقتان قادر خواهید بود کنترل زندگی تان را به خوبی بدست بگیرید و مادر بزرگتان هم برای شما دعا کرده و متوسل به امام حسین ع شده که شما خوشبخت باشید و می خواهد که موفق و شاد باشید. انشالله به آرزویتان خواهید رسید و ازدواج خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
khorshid : سلام دختر مجردم.خواب ديدم توي صحرايي هستم به همراه جمعي که نميشناختمشون و من از يه پسر غريبه خوشم ميومد ولي اون به من اهميت نميداد و به دختر ديگه اي توجه ميکرد و رفتم تو يه ماشين قديمي نشستم کنارم يه دختر غريبه که انگار اشنا بود نشسته بود و نميتونستم ماشينو کنترل کنم و ماشين دور ميزد با سرعت و نزديک بود از لبه پرتگاهي که جلوش درخت بزرگي بود پر از برگاي نارنجي و پايين پرتگاه هم ادامه ي همون صحرا بود که منظرش پاييزي بود بيوفتيم و من پيش خودم گفتم اگه قراره بيوفتيم باز بهتره سمت اين درخت بيوفتيم و فقط فرمونو گاهي ميچرخوندم ترمز نميکردم پاهام بي حرکت بود و دو سه تا پسر غريبه بيرون وايساده بودن نگاه ميکردن داد ميزدم به يکيشون ميگفتم که نميتونم کنترل کنم و اونم نميتونست کاري کنه.و ماشين روبه روي همون پرتگاه لبش وايساد يا ادامشو نديدم.و ديدم توي خونه مادربزرگم که بيمارستان مريضه هستيم،شلوغ بود و اون پسراي غريبه هم بودن و فقط اونارو ميديدم و همه روبه رو تلويزيون نشسته بودن تا برنامه اي رو ببينن ولي تلويزيون تصويرش خراب بود برفک داشت و من رفتم با تلويزيون ور رفتم گفتم درستش ميکنم ولي انگار بقيه نا اميد بودن و سيماي پشتش رو تکون دادم درست شد ولي تصويرش خيلي شفاف نبود و به همون پسري که ازش خوشم ميومد و توجهش رو ميخواستم گفتم ديدي درست کردمش ولي توجهي نکرد و همه مشغول تماشا شدن.ببخشيد که توضيح اضافه ميدم ولي من در واقعيت خيلي اميدوارم به آينده و آينده شغليم، چون تنها نگرانيم سر کار رفتنه ولي توي خواباي اخيرم همه تعبيرام اين بوده که فکرم به اطرافم و زندگي منفيه يا حس ميکنم نميتونم زندگي رو کنترل کنم ولي فعلا که اينطور نيست و مثبتم ممکنه آينده پيش بياد؟و اينکه ممکنه براي کار در شرکتي به شهر دوري برم.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس تنهایی و خشک و خالی بودن می کنید و می خواهید که به شما ابراز عشق شود و ایزوله و تنها نباشید. فکر می کنید که مورد توجه و علاقه دیگران نیستید و به روش قدیمی خودتان ادامه می دهید و نشسته اید تا تقدیر شما را کجا ببرد. شما خودتان نمی توانید زندگی تان را اداره و کنترل کنید و تند تند از اهداف و تصمیماتتان پشیمان می شوید و اگر درست فکر نکنید در زندگی تان شکست خواهید خورد. شما عجولانه رفتار می کنید و فکر نمی کنید. شما به مادر بزرگتان هم فکر می کنید ولی بیشتر از هر جیز برایتان این مهم است که عشقی به زندگی تان بیاید ولی کسی در زندگی تان در حال حاضر نیست. سعی می کنید که زندگی تان را خوب کنید و اینده تان را بسازید و ارتباطاتتان را با دیگران قویتر کنید. عزیز دلم خوابها گاهی از گذشته می گویند گاهی از امروز و گاهی از آینده. اگر شما تصمیم گرفته اید که مثبت باشید و زندگی خوبی برای خودتان بسازید، این خواب به گذشته ی شما اشاره می کند. در واقع شما شب که می خوابید، ذهنتان گذشته ها را مرور می کند و تصویر آن زمان را دوباره تکرار می کند. با این کار ذهن از خستگی بیرون می آید و روال زندگی شما را از گذشته تا الان مرور کرده و بعد دورشان می ریزد!! درست مثل زمانی که شما برای کسی درددل می کنید و بعد سبک می شوید، ذهن هم با دیدن خوابهای مربوط به گذشته سبک می شود. انشالله آینده ی خیلی مثبتی برای خودتان خواهید ساخت و روزهای بد واقعا تمام می شوند. خصوصا که شما قدمهای اول را برای ساختن آینده تان ( درست کردن تلویزیون ) برداشته اید که نشان دهنده ی مثبت فکر کردن شماست. تشکر از همراهیتون.
2020 : با عرض سلام و خسته نباشی خدمت شما دوست عزیز و مهربون،
خواب دیدم، داشتم تو خیابان با ماشین میرفتم یک دفعه تو خیابون یک آشنایی دیدم که داخل یک خانهای شد و بعد به هوای اون خانم رفتم داخل خانه و یک خانمی که به گمانم خانم صاحبخونه بود، سوئیچ ماشینشا داد به من و گفت ماشینشا بیارم داخل کوچه پارک کنم. منم رفتم سوار ماشین بشم یک مزدا 3 آبی کاربنی بود (در واقعیت من خیلی ماشین به رنگ آبی کاسپین را دوست دارم) که سر کوچه پارک شده بود. اول فکر کردم دنده اتوماته تو دلم گفتم من که دنده اتوماتیک بلد نیستم، ولی سوار که شدم ماشین دنده اتومات نبود و داخل ماشین زیاد به بیرونش نمیخورد و امکاناتش کم بود و یکجورایی داخل ماشین نامرتب و به هم ریخته بود. آوردمش داخل کوچه و دیدم داخل کوچه تمامش در خونه بود یا جای پارک نبود اگه پارک میکردم جلوی درب خونه پارک میشد و بعد دو تا وانت از دو تا از خونه ها اومدند بیرون، این ماشینی که من سوار بودم بین اون دو تا ماشین بود و من بین اون دو تا گیر بودم و گذاشتم اون دو تا بروند و من ماشینا بالاخره پارک کردم. بعد رفتم داخل خونه و سوئیچا دادم و همش میگفتم این که امکاناتش از ماشین ما که 206 کمتره و داخلش یکجورایی به هم ریخته است. بعد روی میز یک عود روشن بود و داشتم بهش نگاه میکردم و تو اون مجلس یک خانمی به میز تکیه زده بود و من بهش گفتم نسوزی تکیه زدی به میز و اون خانم خودشا مرتب چک میکرد که نسوخته باشه...
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما گول ظاهر آدمها را می خورید و فکر می کنید که زندگی شما از آنان پایین تر است. در حالی که اگر کنترل زندگی آنان را به مدت کوتاهی به عهده ی شما می گذاشتند، لحظه ای نمی توانستید که آرامش داشته باشید. مسئولیت های مضاعف، استراحت کم، امکانات و رفاه کم... و اینکه دیگران را نباید از روی ظاهر قضاوت کنید. در واقع کسی که دیده ای که آشنای شماست زندگی خوبی ندارد. تشکر از همراهیتون.
منیره : سلام خانم هراتی عزیز وقتتون بخیر،من خواب دیدم دوست پسرم با یه کت شلوار مشکی با ماشینش اومده بود دنبالم که منو برگردونه پیش خودش (ما بعد از چند سال رابطه دو ماه که کات کردیم)همینطور که تو خیابون در حال رانندگی بود یه ماشین که بد جایی پارک کرده بود ما رو مجبور کرد که متوقف بشیم بعد اول من از ماشین پیاده شدم که ماشین سبک بشه بتونه از اونجا ردش کنه اما بعد خودشم پیاده شد بعد یه آقایی از خونش اومد بیرون وه با کمک چند نفره دیگه خونشو یه کم جا به جا کرد تا جا باز بشه و ما بتونیم ماشین و حرکت بدیم (اینجای خوابم یه کم عجیب بود )بعد خودمونو سوار یه چهار چرخ دیدم (این چرخی های تو بازار هستن که بار جا به جا میکنن) که دیواره های آهنی داشت و من در حال خوردن یه چیز شیرین بودم یه جیزی مثل عسل اما عسل نبود بعد اون آقا که خونشو جا به جا کرده بود بابت این کارش میخواست از ما پول بگیره و ما قبول نمیکردیم و من میگفتم اگر بابت استفاده از این چهار چرخ پولی بخواید بگیرید قبوله اما بابت جا به جایی خونه نه، که وقتی به دوستم گفتم بابت چهار چرخم قبول نمیکرد که پولی بده
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوست شما مجبور شده که به خاطر یک سری مسائل شما را کنار بگذارد. در واقع او خودش این تصمیم را به خاطر فکر خودش نگرفته و کسانی در این تصمیم او دخیل بوده اند و مجبور شده به خاطر رفاه آنان این کار را بکند. کسی ایده ای بزرگ در سرش بوده و او در این جدایی شما تاثیر گذار بوده و همینطور به خاطر عدم توافق با شخص دیگری که دوست پسر شما نمی خواسته با او کار به اختلاف و دعوا بیانجامد، او دوستی اش را با شما به هم زده. حالا آن شخصی که تصمیم بزرگی داشته اگر تصمیمش را عوض کند، برای دوستتان و شما ارزشی ندارد چون همچنان دوستی شما به هم خورده و حتی اگر آشتی هم بکنید مثل قبل نیست که شما احساس آرامش داشته باشید. این باعث عصبانیت دوست پسر شما شده و قلبش هنوز پیش شماست. تشکر از همراهیتون.
Hoshang : سلام وقتتون بخیر شهره هستم خواب دیدم تو یه خونه ای دوطبقه هستم که گویا خونه مادرشوهرمه و هوا آفتابی طوری که آفتاب به دیوار خونه می تابه و خونه خیلی روشن هست( البته مادرشوهرم به رحمت خدا رفتن و خونه اونها در روستا بود ولی این خونه توی شهر هست) من دارم تو دستشویی دستمو می شورم و درب دستشویی نیمه باز هست و همزمان دارم با مادرشوهرم ( که اصلا قیافه واقعی خودش نیست زن دیگه ای هست)و در حال چای ریختن هست صحبت می کنم البته خواهرشوهری هم هست که اصلا به خواهر شوهرم شباهت نداره او لباس سفید با گل ریز طوسی رنگ آستین کوتاه تا روی زانو داره و خوش هیکله و رو زمین دراز کشیده و دستاش زیر سرشه داره فیلم نگاه می کنه و از دیدن فیلم می خنده موی قهوه ای صاف و کوتاه تا گردن داره و چشمای خیلی ریز(. در واقعیت خواهرشوهرم پیراهن شلوار می پوشه و همیشه روسری داره و سبزه تیره هست لباسای خوبی نمی پوشه) مادرشوهرم از من می پرسه شوهرم کجاست و من می گم رفته ماشینو بیاره مثلا یه ماشین جدید خریدیم و همسرم با ماشین خودمون رفته شهر دیگه ای اونو با تریلی بیاره و بعد می بینم مادشوهرم با سینی استیل چای که دوتا چای هست میاد پیش خواهرشوهرم میذاره رو زمین روی فرش که باهم بخورن و منفقط نگاه می کنم . بعد یه صحنه می بینم که ماشین با تریلی هست یه ماشین مدل قدیمی که سپرهاش و قاب چراغهاش از استیل هستن قرمز براق و متالیک و بسیار زیبا و شیک . به نظرم ساعت ۲ نیمه شب بود
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحیات شما عوض خواهد شد. امید و روشنایی بیشتری به زندگی تان می تابد. روح مادر شوهرتان شاد. او هم به خاطر شما خوشحال است و آرامش بیشتری دارد. خواهر شوهرتان هم از اینکه شرایط زندگی شما متحولتر شده و زندگی بهتری نسبت به قبل دارید روحیه ی تازه ای پیدا کرده و خیال او هم راحت است و آرامش دارد هر چند که او خیلی پولدار نیست ولی از رفاه شما خوشحال است. همسر شما مسئولیت های سنگینی را به دوش می کشد و سعی می کند که شخصیتی برازنده و پر شور و شوق داشته باشد و باعث رسیدن خوشبختی و ثروت بیشتر به خانواده اش شود. تشکر از همراهیتون.
soha : با سلام و خدا قوت. خواب دیدم سوار ماشین خودم در حال رانندگی هستم و صندلی کنار هم یکی از دوستان قدیمی(هم دانشگاهی قدیمی که سالهاست ندیدمش و دختر خوبی بود)نشسته، من با سوسن صحبت میکنم و رانندگی میکنم تا اینکه میرسیم به جایی من کنار پارک میکنم و ماشینم رو میسپارم به سوسن و سوسن داخل ماشین نشسته و من میرم داخل سازمان کارم رو انجام بدم و برگردم، وارد اونجا میشم شبیه مکان کار قبلی من ست دنبال گمشده ای میگردم و کمی میگردم و اتاق به اتاق میگردم، پرس و جو هم میکنم و پیدا نمیکنم، حتی یکی از منشیهای اون مکان که منو میشناسه منو میبینه و من ازش میپرسم چنین چیزی نیوردن پیش شما و اونم میگه نه، از اونجا هم خوشم نمیاد و خاطرات خوبی ندارم وتمایل دارم زودتر خارج بشم، به خودم دقت میکنم میبینم با تاپ و شلوار هستم و مانتو و روسری ای به تن ندارم و حتی کمی از سوتینم هم از پشت زده بیرون با خودم میگم بهتره برگردم و از سازمان خارج میشم و میرم سمت ماشینم که یه دفعه از صحنه ای که میبینم خشکم میزنه، ماشینم به شدت کوبیده شده به تیر چراغ براق و از جلو جمع شده و رفته داخل، از پشتم انگار بهش کوبیدن و رفته داخل و کلا داغون شده و سوویچ روی درب خودرو هست و از سوسن خبری نیست، زبونم بند اومده و با خودم میگم چه اتفاقی افتاده یعنی سوسن این کارو کرده من بهش اعتماد کردم و سوئیچ رو هم گذاشته روی درب و رفته و نگفته دزد ماشین رو میبره و اینقدر ناراحت بودم که داشتم دق میکردم و با خودم میگفتم خدا کنه این صحنه و این وضع خواب باشه و من از خواب بیدار شم و ماشینم سالم باشه، مدام تکرار میکردم خدا کنه خواب باشه و اصلا نمیتونستم تحمل کنم چون ماشینم تقریبا غیر قابل بازگشت و تعمیر بود و کلا از بین رفته بود و اوراقی شده بود... ممنون میشم این خواب وحشتناک رو برایم تعبیر فرمائید و اگر هشداری برایم دارد بازگو کنید.ان شاالله که خیره.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما کنترل زندگی تان را بدست گرفته اید و خیلی خوب دارید زندگی می کنید. اما یاد یک خاطره قدیم باعث می شود که از هدف اصلی خودتان منحرف شوید. شما به یک دوست اعتماد می کنید و گول می خورید. افکارتان را بی پرده با او در میان می گذارید. عملکردتان را برایش توضیح می دهید. از رفاه و منابع مالیتان برای او می گویید و به خیالتان او از شما تبعیت و پیروی می کند. سیر در گذشته کردن و مرور خاطرات نه تنها برای شما فایده ای ندارد بلکه اگر زبان بگشایید و درددل کنید، برایتان خبر چینی خواهند کرد و در غیابتان جاسوسی می کنند و حرفهایتان را به دیگران انتقال می دهند. شما با مقامات و کسانی که زورشان می چربد درخواهید افتاد!! مطلقا افکارتان را به هیچ احدی از دوستان نگویید و اعتماد نکنید. چون در اینصورت جوری زندگی تان را از دست خواهید داد که هیچ برگشتی برایتان موجود نیست و خودتان را در مخمصه خواهید دید. درست است که شما اختیار خودتان را همچنان حفظ می کنید ولی بی پول و بی سرنوشت و باید از صفر مطلق شروع کنید. تیر چراغ برق مقام مهمی است که اگر از او بد بگویید روزگارتان را سیاه می کند. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.