تعبیر خواب ازدواج
اگر دختر دم بختی خواب ببیند که او را آرایش می کنند و شب عروسی اوست، به زودی خواستگاری مناسب برای وی خواهد آمد. اما اگر در حال آرایش چهره خود را در آینه دید، خوشایند نیست و ازدواج با مرد دلخواهش، به طول می انجامد. اگر دختری خواب ببیند عروس شده است اما هیچ احساس خوشحالی نمی کند، در مسائل عاطفی شکست خواهد خورد.
اگر دختری ببیند با پیرمردی ازدواج می کند، با مشکلات روبرو خواهد شد. اگر مرد مجردی در خواب دید که قصد ازدواج دارد، به خواستگاری می رود و اگر در حال گفتگو با خانواده عروس بود، ازدواج وی با دختر دلخواهش به زودی سر انجام می پذیرد. اگر ببینید در مهمانی ازدواج کسی هستید، شادی در زندگی به شما رو می آورد. دیدن جشن ازدواج به همراه رقص تند و آواز، نشانه ناراحتی کسی است که خواب دیده اید که ازدواج می کند.
-
امام صادق (ع) می فرماید: تعبیر زن گرفتن در خواب بر چهار وجه است:
- بزرگی و مقام،
- افزایش مال،
- آسایش،
- شادی و سرور.
لوک اویتنهاو می گوید: تعبیر ازدواج، رسیدن به اهداف است.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی خواب ببیند ازدواج کرده، شرف و بزرگی پیدا می کند. اگر کسی خواب ببیند که زن خواست، دلیل که شرف و بزرگی اش زایل شود. اگر خواب دید با زنی که مرده است ازدواج کرد، دلیل که از دارایی و مال آن زن، چیزی به او می رسد.
اگر زنی ببیند که با کسی که مرده است، ازدواج کرد و آن مرده در خانه زن با وی همبستر شد، دلیل که از ثروت و مال زن کم شود یا حال وی متغیر شود.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر زن شوهردار در خواب ببیند که شوهری دیگر دارد و عروسی را ندید، دلیل است بر شرف و عزت و زیادتی مال. اگر ببیند می خواست عروسی کند و عروسی را ندید و محل عروسی را نشناخت، برایش خطر مرگ وجود دارد. اگر کسی دید که زن او شوهر کرد و آن شوهر را به خانه برد، دلیل که مالی بسیار به شوهر او خواهد رسید.
جابر مغربی می گوید: اگر ببیند با دختری دوشیزه ازدواج کرد و دوشیزگی او را گرفت، دلیل که اندر آن سال او را زنی حاصل شود و از پادشاه یا بزرگی خیر و نیکی ببیند. اگر ببیند به حرام دوشیزگیِ دختری را گرفت، دلیل که مالی حرام بدست آورد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
b : سلام خانم هراتی .
من خواب میبینم تو یه چادری دارم زندگی میکنم که نمیشه گفت چادر تو بیابونه و نه میشه گفت تو شهره . یجاهایی احساس کردم لب جادس و یه جاهایی احساس کردم تو یه محله . من تنها زندگی میکردم و دوتا توله حیوون داشتم . یکی توله ببر که اندازه نصف گوسفند شده بود و کاملا وابسته به من بود و یکی هم گربه داشتم . اینوسط یکی بود که باهاش رابطه ی خوبی ندارم و یجوری منو دشمن خودش حساب میکنه و بزور اومده بود هم خونه ی من بشه . یادمه بهش تهش گفته بودم که فقط میتونی خودت باشی و مهمون و خونواده و اینا نمیتونی بیاری باشن .خواب میبینم انگار تو خونمون عروسیه ولی یه جای کار کاملا میلنگه . داماد خونوادمو میبینم تو خوابم که تو خونه ی قدیمیمون بهمراه مهمونا نشستن و ماتم دارن . انگار سر یه چیزی مشکلی پیش اومده هنوز غذا رو پخش نکردن و بخاطرش زانوی غم بغل کردن انگار. البته دسر و میوه و چیزی هم پیششون نبوده . دامادم دست زیر چونه و گردن کج منتظر انگاری غذا بود بهمراه مهمونا . والا من هنوز متقاعد نشدم عزا بوده باشه . من برای چک کردن چیزی از خیابون پشتی خونمون رفتم که ببینم چی شده که یه درخت انجیر داره پشت خونونمون تو واقعیت هم داره ، با کمکش اومدم رو دیوار ولی اینقد شلوغ بود من چیزی نمیدیدم .دقیقا خاطرم نیست زنان زیادی بود با چادر های سیاه یا زنان و مردان قاطی بود، در هر صورت خیلی شلوغ بود. برگشتم بهمراه یه خواهرزادم که بچه ی این دامادم نمیشد باهم رفتیم بیرون با موتورش . به نظر هوا بیرون بارونی میومد یا بارون زیادی زده بود قبلش .میشد از خیابون گلی و اب جمع شدش و نم هوا براحتی فهمید اینو. یجایی وایساد بهم گفت ببین چی داره درخت . قبل از اینکه کامل نزدیک بشم به نظر درخت پرتقال یا نارنج میومد بخاطر برگاش، ولی وقتی نزدیک شدم دیدم رو درخت سیب قرمز داره. و برگاشم مال خود درخت سیبه . خواهرزادم مشغول شد به چیدن و خوردن سیب های قرمز ولی من دلم نیومد و گفتم دزدیه و من اینکارو نمیکنم .من برگشتم و از درخت دور شدم که از دور صدای صاحب باغ رو میشنیدم با حالت عصبانی داشت میومد . در هرصورت با هر مشقت ازون مکان فرار کردیم و برگشتیم خونه . وقتی رسیدیم خونه من اومدم تو چادر خودم و گربم اومده بود به استقبالم گرفتمش نوازشش کردم . بعدش لباس پوشیدم مستقیم منو بردن یه جایی انگار سر محضر عقد بود . پدر عروس همونی بود که درخت و باغ سیب مال اون بود . من نمیشناختمش ولی قویا اینجوری احساس میکردم تو خوابم . انگار بخاطر اوون کارم( همینکه دزدی نکردم سیبو ) حاضر شده بود موافقت کنه با عقد هرچند بازم روی خوش نشون نمیداد .به من گفت امضا کن و من انگار چیزیم بوود دودل نبودم زیاد اون مدلی با اخم و تخم عقد کردن بهم خوش نمیومد . بعدش دستمو گرفت با مداد سیاه روی میز درحالیکه مداد تو دستام بود ، با کمک اون و سعی خودم یه امضای کج و کوله ایی کشیدم و مداد ررو رو میز گذاشتم بعدش. دختره هم تا اون موقع من ندیده بودمش ، از پشت سرم از حاش رو نیمکت نشسته بود ، پاشد و لباس عروسم تنش نبود و اومد اون مداد سیاه رو گرفت و روی میز یکم پایینتر از امضای من امضا کرد و لبخند رضایت داشت. فقط خانم هراتی جایی که امضا میکردم یه میز چوبی بود که انگار روش قبلا ادمای زیادی امضا کرده باشن یا یجوری بود که انگار میز عمر کرده ایی بود و از بالا شیب داشت میرفت پایینتر و سطحش صاف میشد . مثل نیمکتای مدرسه ی قدیمی بود چوبش یا خیلی بهتر بگم شبیه کلیساهای دوره ی قرون وسطی بود و آدمای اونجا هم لباس یه سره داشتن شاید از جنس پوستین و شایدم لباس خرقه پوشا . رنگشونم به رنگ همون چوب یا سفیدی که به سمت قهوه ایی و طلایی میزد . نمیتونم بگم جنس چوبش چی بود بابت طولانی شدن خوابمم عذر خواهی میکنم . هنوزم متقاعد نیستم بهتون بگم مراسم خونه ی پدریم عزا بوده یا نه . میخوام بگم عزا بوده ولی آحرش ازدواج داشتم ممکنه هم عزا بوده باشه ولی تو خواب اینجوری احساس نمیکردم . ببخش خوابم خیلی طولانی شده . سعی میکردم کلا خوابم طولانی نشه ولی ...
ممنونم مثل همیشه که راهنمایی میکنید منو .
فریبا هراتی
: سلام. قبل از هر چیز خواهش می کنم از توضیحات اضافه خودداری کنید 33 خط خواب معادل 3 صفحه آ4 است :(( شما به دنبال احساس تعلق به یک گروه هستید و همزمان دلتان می خواهد که بی نیاز و مستقل عمل کنید. در روتین روزمره تان تغییراتی به وجود خواهد آمد. در موقعیت فعلی تان احساس بی امنی و ناثباتی می کنید و نمی خواهید که یک جا بنشینید. بعضی وقتها احساس قدرت بیشتری دارید و می خواهید کارها را رهبری کنید و بعضی وقتها فقط می خواهید سودببرید و به فکر خودتان باشید و سکوت می کنید. فکر دشمنتان هم ذهنتان را خسته کرده. داماد شما به مشکلات مالی دچار شده و شما می خواهید سعی کنید دنبال راه حل مشکلات او باشید و ایده های مختلفی در این زمینه به ذهنتان می رسد. شما به کاری متعهد می شوید که بتوانید به دامادتان کمک کنید. اما نمی خواهید به خاطر او سرتان کلاه برود. موقتا محبت شخص با ارزشی از شما سلب خواهد شد و با او به مشکل برخواهید خورد. شما به فکر منافع خودتان هم باید باشید و نباید بگذارید که سرتان کلاه برود چون می خواهند سرتان را کلاه بگذارند. در خواب معمولا باید نکاتی را بنویسید که دیده اید و نه صرفا نظرات خودتان یا اما و اگرهایی که مثلا در 3 خط مانده به اخر خواب ذکر کرده اید. تشکر از همراهیتون.
b : بازم ببخشید که طولانی شد . ولی طولانی بود خوابم و سعی کردم اطلاعات دقیق بدم تا اطلاعات دقیق بگیرم . ممنونم بابت راهنماییتون مثل همیشه .
فریبا هراتی
: خواهش می کنم. تشکر از همراهیتون.
b : جسارتا همین خونوادم و دامادم قصد کلاه گذاشتن به سرمو دارن؟ شخص با ارزش خواهرم میتونه باشه؟ توضیح ی راحبشون هست بهم بگید لطفا؟
فریبا هراتی
: بله ممکن است ایشان باشند احساس من همین بود ولی در خوابتان چیزی واضحتر برای توضیح بیشتر نیست. به احساس خودتان و شناختی که از ایشان دارید رجوع کنید. حدس من همین است که فرمودید.
b : سلام خانم هراتی .
من خوابی رو ساعت 00:06 دقیقه بامداد دوشنبه برای سایت تو این قسمت پست کردم ولق هنوز تعبیر نشده برام . احتراما این خواب رد شده یا به علت ازدیاد خواب ها به اخر موکول شده؟ چون من میبینم خواب های بعد از من هم نعبیر شدن ولی خواب من تعبیر نشده . ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. شما پریروز یک خواب ارسال کرده بودید و پاسخ آن داده شد. دیروز سایت تعطیل بوده و خواب 6 دقیقه بعد از 12 شب به خاطر تعطیلی سایت خودبخود از سایت حذف شده است. در روزهای تعطیل شما نمی توانید خواب ارسال کنید. لطفا مجددا خوابتان را ارسال کنید. روزهای دوشنبه و 5 شنبه سایت تعطیل است.
b : سلام ممنون بابت اطلاعتون .
قبل اینکه خواب رو تعریف کنم یه مقدمه خیلی کوتاه میگم . من قبلا با یه شخصی رفیق و حتی برادر بودم که خونوادشم بخودی خوود و با میل خودشون با من ارتباط و تماس پیدا کردن . ارتباطم باهاشون در سه تا مقطع تا هشت سال طول کشید . دستشون تو یه موردی پشت سرم کاملا رو شده و متاسفانه متوحه شدم چه سو استفاده هایی که ازم نمیکردن . حالا مهم نیس و خدارو شکر که متوحه شدم و خاتمه دادم این ارتباط رو برای همیشه. و اما خوابم . خواب میبینم که یه جایی تو یا اتاقی پایین نشستم و پدر دوستم و مادرش هم حضور دارن . پدرش روبروم و مادرش تو سایه .انگار یه مراسم خیلی رسمی بود ولی خودمونی. میبینم پدرش داره از من با چرب زبونی و طلبکار بوودن میخواد که تکلیف دخترشو تو ازدواج معلوم کنم . من هم توی خواب خیلی محترمانه و البته بدون کوچیکترین توهین و بی احترامی بهشون گفتم که بدرد دخترشون نمیخورم و این قضیه منتفیه . ( یکی از چیزهایی که مکررا به سرم اوزدن با دادن دعا و جادو وطلسم و بستگی به من بود هم بخاطر دخترشون و هم پسرشون . درحالیکه این قضیه هرگز تو واقعیت به حرف بیان نشده ولی توی واقعیت به کرات برام دعا و طلسم گرفتن . خدا بهم کمک کرده و یحایی دستشونو برام رو کرده که ابدا نمیشه بگم اشتباه میکنم سر این قضیه ) بعد از خواب با پسرشون که دوست و رفیق و برادر بودیم ، دیدم داریم بیزون دونفری یه جایی باهم قدم میزنیم و حرف میزنیم .خود دوستم هم تو نقشه هایی که تو عالم واقعیت برام کشیدن نقش اول رو بازی میکرد و پدرو مادرش هم از نقش های اصلی کارایی که پشت سرم انجام میدادن بود. البته دقیقا خاطرم نیس بخاطر این قضیه ازدواج حرف میزدیم یا چیز دیگه ایی . ولی ارتباط من با اونا برای بار سوم و واسه همیشه قطع شده و چه دشمنی هایی که ازونا بعد از قطع ارتباطم ندیدم . من ازاری براشون نداشتم و تا میتونستم بهشون کمک کردم . خدا میدونه حتی یک کلمه هم در واقعیت بابت این ازدواج پدرو مادرش بهم چیزی نگفتن و فقط دوس داشتن به هر نحوی شده با توسل به دعا و باطل و جادو و بستگی منو تو موقعیت خواستگاری قرار بدن .راستشو بخواید من با خدای خودم عهد کردم کع آبروشونو نریزم و هدفم از گفتن اینها به شما صرفا جهت مطلع بودن از بابت حداقل اتفاقاتی که تو زندگیم افتاده بود تا تو نعبیر خوابم بهتر بتونین کمکم کنین . ممنونم که مثل همیشه درک و راهنماییم میکنید . سپاس گذاری.
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که همچنان مثل گذشته مادر او، پدرش را تحریک می کند تا با شما در ارتباط قرار بگیرد چون احساس می کنند که شما برایشان سود آور هستید و دلشان می خواهد از دخترشان خواستگاری کنید. چقدر احمقند کسانی که باوردارند که جادو می تواند دو نفر را به هم برساند یا دو نفر را از هم جدا کند. در قرآن در سوره بقره آیه 102 آمده که (عده ای از بنی اسرائیل از دو فرشته که در بابل نازل شده بودند، به اسم هاروت و ماروت که دعاهایی می آموختند، که بین زن و شوهران جدایی می انداخت، و جدایی نمی انداخت مگر آنکه خدا می خواست!! ) و این به این معنی است که حتی اگر جنیان بخواهند کاری کنند، موفق نمی شوند مگر اینکه خدا بخواهد! حالا جای سوال است که مگر خدا می خواهد؟ خداوند انسان ها را دوست دارد و عاشق آنان است زیرا از روح خود در بدن انسان دمید. تنها کسانی اسیر جادو جنبل می شوند و آسیب می بینند، که معتقد هسنند که قدرت شیاطین از قدرت خداوند بیشتر است. معتقد هستند که خداوند مهربان نیست و حامی بنده های خود نیست. معتقد هستند که خدا نمی بیند و نمی شنود و آنان را رها کرده تا شیاطین و اجنه بتوانند آنان را اذیت کنند. خداوند به واسطه چن ها، باور انسانها را نسبت به قدرت خودش آزمایش می کند. تا بفهمد که چه کسانی به او توکل می کنندو چه کسانی به اجنه!! و اینها که می خواهند شما را به ضرب و زور دعا و جادو به دخترشان وابسته کنند در نهایت شر کارهایشان به خودشان بر می گردد و آخر سر دیوانه خواهند شد. تشکر از همراهیتون.
nedaaa : سلام خسته نباشيد.خواب داييم كه فوت شده ديدم كه توي خواب بهش التماس كردم كه تورو به امام حسين به من بگو من با اوني كه دوسش دارم ازدواج ميكنم كه چون قسمش دادم اومد دست به سرم زد و گفت سرنوشت تو عوض شده و تو ديگه با اين شخص ازدواج نميكني و از خواب بيدار شدم ناراحت بودم و چند روز بعد خواب مادربزرگم كه اونم فوت شده ديدم و اين سوالو ازش كردم اون ولي گفت اره با همين شخص ازدواج ميكني و از همه بهتر ميشي ولي بگو از پدر مادرش بخاد . كه پدر اين اقا فوت شدن و مادرش هم مريضه. ميخاستم ببينم مُرده ها حرفاشون درسته و چرا هر كدوم يه جواب به من دادن؟ ممنون،مجردم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحشان شاد. دوست خوبم در مورد ازدواج شما باید از زنده ها نظر آنها را بپرسید و نه از مرده ها!! کسی که دوستش دارید یا در جریان عشق و علاقه شما نسبت به خودش هست یا نیست. اگر نیست که اصلا نمی داند که دوستش دارید و وقتی او خودش چیزی را نداند مطمئن باشید که سوالی که از مرده هایتان پرسیده اید پاسخ درستی نخواهد داشت و صرفا ساخته پرداخته ی ذهن شماست. اما اگر خودش می داند که او را دوست دارید و او هم شما را دوست دارد باید با هم صحبت کنید و بدانید که ایراد کار کجاست و چرا علیرغم عشقتان به یکدیگر با هم ازدواج نکرده اید. یک مرد اگر زنی را دوست داشته باشد به هر صورت که شده سعی می کند او را به دست بیاورد و اگر عشق شما یکطرفه باشد هیچ کسی نمی تواند محبت شما را در قلب او قرار دهد حتی خدا هم با ضرب و زور دعا کسی را عاشق کسی نمی کند.چون خداوند به انسان اختیار عمل داده و او را آزاد آفریده است. شما تنها زمانی به یک پیام از اموات می توانید مطمئن باشید که بدون قسم و زور و جبر، خودشان چیزی از آینده به شما بگویند. اگر اینطور بود که اموات با قسم می آمدند مو به مو زندگی شما را می گفتند که همه شب تا صبح می نشستند و هی راجع به آینده می پرسیدند. تشکر از همراهیتون.
fatemeh : سلام
دیشب خواب دیدم که توی لابی یک هتل نشسته بودم و منتظر کسی بودم که دوسش دارم .تو زمانی که منتظر بودم یادم اومد که من شب قبل رو با عشقم توی هتل گذروندم و باهم رابطه جنسی داشتیم و بعد یادم اومد که ما دیروز باهم ازدواج کردیم و حالا میخواستیم بریم خونه پدری اون آقا .
بعد دیدم که توی خونه ی اونا هستم و منتظریم که پدر و مادرش بیان و من خیلی خجالت میکشیدم .بعد یهو دیدم تو کوچمون هستیم و ماشین های خانواده اون اقا هم تو کوچمون بود مثل اینکه اومده بودن خونه ی ما و برای یک مراسمی اومده بودن.
بعد از اون دیدم که توی حیاط یک قصر نشسته بودم و ساعت از نیمه شب گذشته بود و مردم در حال رفت و امد بودن ولی من نشسته بودم و تکیه داده بودم به یکی از دیوارای قصر و اسمون رو نگاه میکردم و دلم گرفته بود.بعد مادرم هم اومد کنارم نشست.بعد دوباره به آسمون نگاه کردم دیدم آسمون پر ستاره هست و دارن آتش بازی میکنن.خیلی خوشم اومده بود از آتش بازی تو آسمون و با خودم میگفتم چرا این مردم به آتش بازی دقت نمیکنن،اینکه خیلی زیباست.و یکمی حالم بهتر شد .درست یادم نیست ولی انگار مادرم بهم لبخند زد و حس میکردم برای امیدواری دادن به من کنارم اومده.
ممنون واسه تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. حالت ذهنی شما تازه شده است و در هویت شخصی شما تغییراتی به وجود آمده است. شما سعی می کنید که چیزی را بشناسید. زندگی شما دارد متحول می شود و می خواهید از عادات و طرزفکرهای قدیمی بیرون بیایید. شما به خاطر مسئله ای از عشقتان ناراحتید و البته هنوز نسبت به او متعهد هستید. سعی می کنید روحیات و عقاید عشقتان و خانواده اش را بشناسیدو درک کنید و گزینه های شما محدود هستند. شاید خودتان را در شرایط بغرنجی می بینید. ولی موقعیت درستی در دست شما قرار گرفته و به رفاه و امتیاز و برتری می رسید. آرمانهای شما و آرزوهایتان برآورده خواهد شد و مادرتان هم با افکار شما موافق است و تاییدتان می کند. تشکر از همراهیتون.
Samaneh : سلام من خواب دیدم که توی خونمون مراسم عقد من و خواهرمه(من مجردم و خواهرم متاهله)من و خواهرم آماده بودیم برای عقد.کسی که قرار بودبا خواهرم ازدواج کنه یک مرد جوان خوشتیپ بود که روی صندلی نشسته بود و هنوز همسر من نیومده بود که یکباره دیدم یک روحانی سن بالا(تقریبا۵۵ ساله)اومد و نشست جای داماد و اونجا بود که فهمیدم قراره با اون روحانی ازدواج کنم و واقعا ناراحت شدم و خواهرم سعی میکرد من رو قانع کنه که اون مورد خوبیه.بعدش از خواب بیدار شدم
فریبا هراتی
: سلام. شما و خواهرتان متعهد خواهید شد که کارهایی را انجام دهید. خواهرتان گشایش کار خواهد یافت و احساس قدرت و ثبات در زندگی خواهد داشت. شما نسبت به یک سری مسائل دینی احساس مسئولیت خواهید کرد. انسانیت در وجودتان بیشتر خواهد شد و باعث خواهید شد که خودتان و دیگران در زندگی به آرامش و شادی برسند و به مردم کمک های انسانی خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
Samaneh : سلام من خواب دیدم که توی خونمون مراسم عقد من و خواهرم است(من مجردم وخواهرم متاهله) من و خواهرم لباس زیبا پوشیده بودیم و آرایش کرده بودیم.کسی که قرار بود با خواهرم ازدواج کند یک مرد جوان خوشتیپ بود که روی صندلی نشسته بود و هنوز همسر من نیومده بود که یکباره دیدم یه روحانی سن بالا(تقریبا۵۵ ساله) با محاسن سفید اومد و نشست جای داماد و من اونجا بود که فهمیدم قراره با اون ازدواج کنم و واقعا ناراحت شدم.و خواهرم سعی میکرد من رو قانع کنه که اون مورد خوبیه.و بعدش از خواب بیدار شدم
فریبا هراتی
:
سلام. طبق قوانین سایت که شما آن را هنگام ثبت نام در سایت اخیرا مشاهده فرمودید، و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بسیار بالای تعابیری که فرستاده می شود، هر کاربر فقط مجاز به ثبت یک خواب در 24 ساعت است. در صفحه پرداخت قسمتی که که تیک می زنید قوانین رو قبول دارم بالای اون قسمت قوانین نوشته شده. و یک خواب شما امروز تعبیر شد. لطفا مجددا خواب خود را فردا ارسال کنید . تشکر از همراهیتون.
Mahsa : سلام و عرض ادب.خواهرم خواب دیده باخانواده همه رفتیم محضروعقدکنان من هست ومن با یه آقایی که خیلی خوشتیپ وجوان هست عقد کردیم توی محضرو این آقاغریبه هست ونمیشناختش.ومن یه آرایش غلیظ هم داشتم.درضمن من مجردم.ممنون ازتعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما مجبور به تعهد به کاری می شوید که اصلا دوست ندارید آنکار را انجام دهید و خیلی ناراحت خواهید شد. فورا برای دفع شر صدقه بدهید و بگویید برایتان یک مرغ قربانی کنند و گوشتش را به فقیر ببخشید. تشکر از همراهیتون.
Razi : سلام ساعت چهار و نیم صبح ،هفتم رجب خواب دیدم ک با کسی ک دوستش دارم ازدواج کردم و خونمون بودیم ( مراسم ندیدم ،مستقیما دیدم در خونمون هستیم و با هم ازدواج کردیم) من و اون تنها بودیم،دیدم ک دارم صبحونه آماده میکنم ک بخوریم،از جعبه نبات شاخه( بدون سیخ بود) براش نبات برداشتم ک چایشو شیرین کنه ،( نبات ها نسبتا درشت بودند) بعد رفتم سر سفره پیشش ،چای ریختم و میخواستم آبجوش بریزم که دیدم ابجوش ها هم چای دم کرده اند،گفتم ععع چرا اینجوری شده،بهش گفتم من برم آبجوش بزارم ک رفتم چای ساز رو آب کردم ک جوش بیاد
فریبا هراتی
: سلام. شما و کسی که دوستش دارید نسبت به هم متعهد هستید و با هم همفکرید. شما می خواهید شروعی تازه بسازید و به موفقیت هم کمک کنید. شما می توانید او را خوشبخت کنید و رفاقت و دوستی قوی و زیادی بین شما و او به وجود می آید. شما اصلا کنار هم عصبانی نخواهید شد و استرس نخواهید گرفت. همه اش دوستی خواهد بود و محبت. انشالله با هم ازدواج می کنید. البته این اول ازدواجتان است ولی بعد ممکن است از هم عصبانی هم بشوید. تشکر از همراهیتون.
Razi : ببخشید ی سوال داشتم اینک چون زمانش چهار و نیم صبح بوده،یعنی منکه بیدار شدم چهار و نیم بود اشکال نداره یعنی قابل تعبیره؟؟ چون نگاه کردم اونروز اذان صبح چهار و بیست و یک دقیقه بوده
فریبا هراتی
: خیر اشکالی ندارد.
Sanaz : سلام و درود خدمت شما خانوم هراتى عزيزم ،
دو شب پيش خواب ديدم ، با آقايى كه در حال حاضر باهم دوست هستيم و قصد ازدواج با ايشان را ندارم،
عقد كردم و گويا عقد ما صورى و موقتا براى رفع مشكلى
( انگار چون يك آقاى ديگر قصد مزاحمت داشت) بود ، ولى كم كم داشت جلوه واقعى به خود ميگرفت و من از اين موضوع خيلى ناراحت بودم و غصه ميخوردم ، و مادربزرگمم كه هميشه دعايم ميكنه در خواب من بودن البته در خواب دعا نميكردن،
شب بعد خواب ديدم همين آقا در حينى كه از درب واحد من خارج ميشدن، كلى از اقوام ايشان به همراه خواهرش وارد منزل من شدند،
انگار حالت زورى بود و من خيلي نگران و مضطرب بودم و قصد اينها را از ورود به خانه م نميدانستم و انگار شيرينى هم همراهشان بود!
در خواب كمى هم با خواهرش بحثم شد و اينكه انگار فرزند كوچك انها با آب پاش به چشمان سگ كوچولوى من آب پاشيد كه من سر همين موضوع دعوا كردم با خواهرش ولى ترسيدم و ساكت شدم،
در اواخر خواب هم به يكى از اقوام آنها گفتم فشارم افتاده يك عدد از آن شيرينى ها ( شيرينى تر و خامه اى بود انگار ) به من بدهيد، كه ديگر از خواب پريدم...
شرمنده كه طولانى شد تعبيرش خيلي برام مهمه ، ممنون از شما
خانوم هراتى مهربانم
فریبا هراتی
: سلام. دوست خوبم همانطور که قبلا به شما اطلاع رسانی شده شما فقط حق ثبت یک خواب در 24 ساعت را دارید و نمی توانید در یک کامنت چند خواب ارسال کنید و تحت عنوان خوابهای مرتبط با هم همه را یکجا ثبت کنید. من اینبار پاسخ شما را با حق کسر 2 خواب برایتان می نویسم ولی لطفا به هیچ وجه منبعد این کار را تکرار نکنید. تعبیر خواب شما این است که شما و این آقا مجبور خواهید شد نسبت به انجام کاری با هم متعهد شوید و توافق کنید که برای پیشبرد منافعتان نوعی شراکت یا همکاری با هم داشته باشید. شراکت شما با ایشان به ضرر شماست چون حد و مرزها در روابط تا اندازه ای متاثر از این موضوع، راحت تر از میان برداشته می شوند! دخالت ها شروع می شود و این شراکت شاید برای شما شراکت بین شما و او باشد ولی برای او شراکت خانواده اش و او و شما خواهد بود. یا به این صورت است که او منافع خانواده اش را در نظر می گیرد و به شما به چشم یک شریک نگاه نمی کند بلکه شما هم یکی از دوستان می شوید ( زیادی پسرخاله شدن!! ) شما قادر نخواهید بود که شرایط را کنترل کنید و مجبور می شوید خودتان را الکی خوش نشان دهید تا اوضاع خرابتر از اینکه هست نشود. تشکر از همراهیتون.
zahra : سلام خواب دیدم در اتاقی با مادر شوهر برادر شوهر و همسرم هستیم . مادر شوهرم برایمان کیک خیلی خوشمزه ای پخته بود که همه خوردیم. برادر شوهرم خیلی میخواست به من نزدیک بشه یا باهام حرف بزنه ( در حقیقت اینگونه نیستن) من هم به بهانه آوردن فرزندم به اتاقی دیگر رفتم رفتم که بالای جایی قرار داشت موقع پایین آمدن خواستم از پله ها بیام که دیدم پله ها از نرده هایی بافاصله بود که ارتفاع از زیر آن مشخص بود اما به ترسم غلبه کردم ولی دیدم وسط راه سه گربه خشمگین نشستن منم ترس از گربه داشتم و برگشتم همسرم و برادرش فقط میگفتن از اینجا نیا در حالیکه میتونستن گربه ها رو دور کنن. از مسیر دیگه ای اومدم بیام که کمی تاریک و ترسناک بود اما چند نفر داشتن از اونجا میرفتن منم با اونا امومدم . وسط راه یه تمساح یا اژدهای بزرگی میخواستن به من حمله کنن. همراهان کاری نکردن و رفتن اما خودم به خاطر بچم وحشی شده بودم انگار و دندونام و نشون دادم و ترسوندمش تا رسیدیم پایین. اونجا همسرم بچه رو گرفت و رفتیم مهمانی خانه عمه ش . برام عجیب بود چرا سر سفره همش سبزی و سالاده و غدا نبود یا داشتن میاوردن. بعد اون داشتیم به خونه دیگه ای وارد میشدیم اینبار تنها بودم و انگار همسر پسرعموم بودم ( زمان ابتدایی راهنمایی بهش علاقه داشتم ولی زود ازدواج کردو سه تابچه داره) از اینکه همسر اونم خوشحال بودم وارد اتاق شدیم عموم کنار خودش برام جا باز کرد و نشستم. بعد مهمونی متوجه شدم پسرعموم مجرده یا انگار طلاق گرفته به پدرم گفتم نمی بخشمت اگر میدونستم موقع ازدواج من مجرد بوده هرگز ازدواج نمی کردم تو دلم با خودم گفتم اون دنیا حتما همسر اون میشم ( من از همسرم خیلی راضیم و اصن بهش فکر هم نکردم تاحالا) بعد دیدم با مامانم در جایی داریم میریم و مامانم علت مخالفتشون با ازدواج مارو داره میگه بعد هم دوتا شربت خریدیم و داشتیم با هم میخوردیم و همه فامیل از جمله زن عموم هم لیوان شربت تخم شربتی دستش بود..
فریبا هراتی
: سلام. مادر شوهر شما در رابطه با مسئله خاصی از هر کدام از شما ، همسرتان و برادر او، انتظار دارد در تقسیم کار به صورتی که مادرشوهرتان اراده می کند، عمل کنید. شما احساس می کنید که به خاطر فرزندتان مجبورید خیلی چیزها را نادیده بگیرید. و در مقابل بعضی دشمنانتان کوتاه بیایید. شما احساس می کنید که روحیه عمه همسرتان هم با شما خیلی مساعد نیست. ذهن انسان گاهی خودش گذشته را کندوکاو می کند و بعضی خواسته ها را از پس زمینه ی ذهنی به تصویر می کشد. چنانچه نسبت به او احساسی ندارید باقی خوابتان ساخته پرداخته ی ذهنتان است و تعبیر خاصی ندارد. تشکر از همراهیتون.