کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب انفجار

لیلا برایت می گوید :
تعبیر خواب انفجار همراه کشته شدن عده ای، نجات از مشکل است.
تعبیر خواب منفجر شدن یک کارخانه، پیشرفت و پیروزی در انجام کارها است.

آنلی بیتون می گوید:
تعبیر خواب انفجار، زیان و ضرر بخاطر اعمال ناپسند دیگران است.
تعبیر خواب زخمی شدن صورت در اثر انفجار، بی دقتی است.
تعبیر خواب هوا پر از دود و تکه های پاره اشیا منفجر شده، بیزاری از اجتماع است.
تعبیر خواب گرفتار شدن در میان شعله های انفجار، سوء استفاده از اعتماد شما است.

تعبیر خواب انفجار از دید کتاب سرزمین رویاها
تعبیر خواب انفجار، دوستان شما را به خاطر اعمالتان سرزنش می كنند.
تعبیر خواب در یك انفجار زخمی شده اید، عذاب است.
تعبیر خواب بر اثر انفجار علامتی روی صورت شما افتاد، شما را به ناحق متهم خواهند كرد.
تعبیر خواب شما ناگهان به دنبال یك انفجار غرق در آتش میشوید، دوستان شما از حدشان تجاوز می كنند.
تعبیر خواب دیگران در انفجار گرفتار شده اند، یكی از بستگان در خطر است .
تعبیر خواب شما باعث انفجار شده اید، اعتماد دوستانتان به شما از بین خواهد رفت.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

40 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

hediehh

hediehh : سلام، خواب ديدم پسري كه باهاش در ارتباطم به من گفت من زمينمون فروش بره و فقط بيست ميليون دستم بياد سريع اومدم خاستگاري( حالا اصلا احتياج ب اين پول نداره و وضع ماليش خوبه)بعد يهو ديدم در كربلا هستم يعني از نجف اومديم كربلا و با خانوااده و دختر خاله ها بوديم و سه روز ديگه مونده بود كه سفرمون تموم بشه ، داخل هتل بوديم كه يهو يكي گفت بريد بيرون لوله نشتي كرده يعني لوله هتل منظور نبود اينگار به كل كربلا منظور بود حالا دقيق يادم نيست و همه مردم ريختيم بيرون، بعد ديدم راه كربلا رو بستن و ديگه كسي نميتونست برگرده ايران و همه نگران و ناراحت بوديم و عراقي ها و سربازا خيلي بد بودن و جوري شده بود كه اگه ناراحت باشي از اين وضعيت ميكشتنت چون اونجاها پر از فيلمبردار و خبرنگار بود كه ايرانيارو نشون ميده كه خوشحالن از اين وضعيت در صورتي كه همه ناراحت بوديم و منم از ترسم الكي لبخند ميزدم كه سربازا نفهمن من ناراحتم و همش با خودم ميگفتم حكومت ايران هم مثه اين عراقياس و يه روزي اونا با ما اينكارو نكنن.بعد يهو دختر خالم اومد بهمون گفت يكي رو پيدا كرديم كه برامون بليط بخره برگرديم ايران و گفت بليطش واسه هر نفر ٤٠ميليونه و من گفتم خيلي گرونه بذاريد سه روز ديگه كه سفرمون تموم ميشه ميريم كه گفت نه اينجا خطرناكه و اين كسي كه برامون بليط ميگيره فقط برا ما داره ميگيره و ما فقط ميتونيم بريم و اينكه اين عراقيا ميخان توي اين چند روز براي عثمان (منظور دشمن امام حسين)جشن بگيرن و تو ميخاي بموني واسه عثمان خوشحالي كني؟!، و من به اون مردي كه دخترخالم بليط ازش ميخاست بگيره گفتم ميشه برامون تخفيف بگيريد خيلي گرونه و گفت باشه صحبت ميكنم خبر ميدم و ديگه قرار بود حتما برگرديم،بعد هممون رفتيم دوباره داخل هتل و توي يك سالن نشستيم و هممون ايراني بوديم خيلي جمعيت بود و همه داشتن به عراقيا بد و بيراه ميگفتن كه من ميگفتم اينجا يهو دوربين داره حرف نزنيد كه يكي گفت نه اينجا نداره و يهو يه صداي انفجار شديد داشت ميومد اينگار به عراق داشتن هواپيماي جنگي حمله ميكردن و همه خيلي ترسيده بوديم و من ميگفتم واي الان ميميريم و من چشمامو بستم و گوشامو محكم گرفتم كه چيزي نبينم و اگه مردمم نبينم اين لحظه رو و هواپيماهاي جنگي داشتن به ما نزديك ميشدن و من انفجار كه دو قدمي ما بود رو كاملا حس كردم و تا ميخاست به هتل ما بزنه من از خواب پريدم ولي نديدم كه بميريم و از خاب بيدار شدم خيلي ترسيده بودم.

پاسخ
لینک۲۳ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۳۳:۱۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. او می خواهد زمینه ی لازم برای خواستگاری شما را داشته باشد و باید بتواند حمایت و پشتیبانی خانواده اش را برای خواستگاری شما جلب کند. شما احساس می کنید که شرایطتان در هرج و مرج قرار دارد و باید اول متوسل به حضرت علی ع و بعد متوسل به امام حسین ع شوید تا خداوند در کار شما سهولت و آسانی به وجود بیاورد. شما همیشه باید به ایشان متوسل شوید . شما سعی می کنید که هویت و رفتارتان را عوض کنید ولی برای توسل به ایشان لازم نیست که به کربلا و نجف بروید. خوابتان به شما تاکید می کند که نباید به کربلا و نجف بروید و از خانه ی خودتان در ایران متوسل به حضرت علی ع شوید. دور دور شماست و اوضاع به نفع شما پیش خواهد رفت. شما خودتان را به خاطر تنش های موجود بین ایران و عراق خیلی ناراحت می کنید و از این جهت تحت فشار و استرس هستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۵۱:۱۶
nur

nur :
سلام این خواب خواهرم دیدن،ممنون میشم تعبیر کنید: خواب دیدن یکی از بستگان به همراه پسرشون توی استادیوم بودن که یکدفعه یه انفجاری رخ میده و اونا غرق خون میشن و پسرشون در حالی که به پشت خوابیده بودن دست راستشون قطع میشه که همه میگفتن قطع شده و دیگه امیدی به بهبود نیست، ولی خواهرم اصرار داشتن که ببرنشون بیمارستان و امید داشتن دستشون وصل میشه ولی کسی به ایشون توجهی نمی کرد و مادرشون مدام میگفتن قطع نشده ...قطع نشده...‌ان شاالله خیره ... سپاس فراوان از وقتی که میذارید

پاسخ
لینک۴ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۲:۰۵:۳۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عزم و اراده فامیل شما برای رسیدن به موفقیت و دستیابی به اهدافش بالاست و به همین دلیل او فعالتر و تهاجمی تر و جسورانه تر برای رسیدن به اهدافش تلاش می کند. اما او تحت فشار و استرس زیادی قرار می گیرد و با او ناعادلانه رفتار می شود بنابراین ارتباط او با کسانی که می خواهد از طریق آنان به اهدافش برسد قطع می شود و یا ارتباطش با آنان خراب می شود ولی مادر او امیدوار است که او بتواند ارتباط خودش را با کار و اهدافش حفظ کند. برای دفع شر صدقه بدهید و هرگز در مقابل سختی ها نباید ناامید باشند بلکه به خداوند توکل کنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۴۳:۰۴
Sara

Sara : سلام خواب ديدم كه من و دختر خاله ام ، پرنيان،كه در حال حاضر بيست ساله هست اما توي خواب دو ساله بود به همراه يه شوهرخاله ديگرم ، نه پدرپرنيان ، در ماشين نشسته ايم . من پشت فرمان هستم ودر حال استارت زدن كه يهو شوهر خاله ام داد ميزنه الان منفجر ميشه و خودش از ماشين ميپره بيرون ، اما من به فكر پرنيان كه روي صندلي بچه در پشت ماشين نشسته بود ، بودم و پريدم كه اون رو نجات بدم كه ماشين منفجر شد . اما به هر حال من نجاتش دادم و ماشين توي اتيش سوخت و اما ، ما هيچ اسيبي نديديم.

پاسخ
لینک۸ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۰۶:۴۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید از دختر خاله تان حمایت کنید و او از شما تبعیت می کند. عقلانیت او نسبت به شما پایین است و شما سعی می کنید که از مهارت ها و تجاربی که از زندگی تان آموخته اید و این مهارت ها با فرهنگ خانوادگی تان مطابقت دارد، پیروی کنید. شما اشتباهی را مرتکب می شوید که استرس و فشار زیادی به شما وارد خواهد شد و نقشه هایتان را نقش بر آب می کند. اما مسئولیت حمایت و حفاظت از دختر خاله تان را هم همچنان تقبل می کنید و نمی گذارید که اشتباه شما به ضرر او منجر شود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۲۹:۴۴
Raha

Raha : سلام روزتون خوش
کلا تو خواب اشفته بودم
خواب دیدم که به خانه میروم و خانه ما جلوی رودخانه بود و شنیدم ک کل رودخانه را بنزین گرفته تا به خانه رسیدم رودخانه منفجر شد لحظه انفجار رو دیدم یه نور سبز از کل انفجار کم کم کل رودخانه را گرفت منم دویدم دنبال برادرم که جلوی رودخانه بود و او را نجات دادم و از پنجره به داخل خانه اوردم حال همه خانواده خوب بود ولی مقداری دود خانه را فرا گرفته بود
پدر و مادرم در مورد چیزی در ان موقعیت با هم بحث میکردنند پدرم زور میگفت ویه هو الکی گفت حالا که این کارو کردیید منم اصلا کاری نمیکنم مادرم حالش بسیار بد بود و در کل خواب دنبال نجات دادن همه بودم و جایی هم بخاطر اینکه مادرم حالش خوب نبود با او دعوا کردم و محیط خانه همه چیز به هم ریخته بود و حس میکردم خانه دیگر امن نیست میخواستم همه چیز را ارام کنم

پاسخ
لینک۳ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۶:۴۰:۴۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. خشم زیادی وجود شما را گرفته و انرژی منفی زیادی در زندگی تان جریان دارد که به هر جرقه ای ممکن است منفجر شود ولی شما نمی خواهید که خانواده تان تحت تاثیر این تنش های عصبی شما قرار بگیرند و فکرشان ناراحت شود. از جهتی نگرانی هایی هم در منزلتان دارید. خودخواهی ها و بگومگوهای بین پدر و مادرتان... و تلاش شما برای آرامش بخشیدن به همه. شما باید برای دفع شر صدقه بدهید و عرق بهار نارنج زیاد بخورید تا روحتان به آرامش برسد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۳۴:۱۲
فرشته

فرشته : سلام.خواب دیدم در یک پمپ بنزین بودم که بزرگ بود و شلنگ های گاز هم به میز مسئول دفتر اونجا متصل بود.نمیدونم چرا ولی من در انجا تردد داشتم.ناگهان پام میخوره و یک شلنگ گاز از جایگاهش که به میز مسئول اونجا وصل بود،جدا میشه.یک لحظه متوجه میشم صدا در اونجا قطع میشه و همچنین نوری همه جا ساطع میشه.من در هاله ای از نور انفجار بودم و یک کتابی جلوی من باز شد و نوشته هاشو روشن کرد.نه درد بود نه صدای انفجار خیلی قشنگ بود،با خودم گفتم پس لحظه رفتن این شکلیه!گفتم خدایا الان نمیخوام برم،الان اینجا بمونم بسوزم سوختگی و زشتی هم نمیخوام،اروم بخودم گفتم پاشو و ازین عبور کن .ممنون از شما

پاسخ
لینک۲۴ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۴۰:۵۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما لازم دارید که به خودتان شور و نشاط و انرژی بیشتری تزریق کنید و ذهن و جسمتان خسته است و تحت فشار و استرس زیادی قرار دارید. شما از خودتان زیاد کار می کشید ولی در عین حال که زحمت زیاد می کشید خیلی هم خیرتان به دیگران می رسد. شما می دانید که حق زندگی دارید و می خواهید از زندگی تان لذت ببرید و در عین حال می خواهید پاک زندگی کنید. پس از خدای مهربان می خواهید که به شما سخت نگیرد و مشقات دنیا را از روی دوشتان بردارد . تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۵۰:۳۱
سروناز

سروناز : سلام خانم هراتي عزيزم ، ببخشيد هرشب خواب ميبينم:) ديشب خواب ديدم دوتا ماشين توي حاشيه ي يه كوه بلند لب يه جاده پارك شده بودن كه اون كوه به رودخونه يا دريا انگار منتهي ميشد. وجاده هم شبيه جاده شمال بود.موقعيت پارك ماشينها خيلي عجيب بود و به سختي اونجا پارك شده بودن چون لبه جاده جا نداشت.يكي ماشين شاسي بلند تيره رنگ بود و اونيكي يه ماشين معمولي سفيدشبيه ال نود، كه از هم فاصله داشتن،(من تو واقعيت ٢٠٦ مشكي دارم).يك دفعه متوجه شدم كه اون ماشين شاسي بلند ميخواد منفجر شه و از اين ور جاده رفتم اون سمت كه ماشينا پارك بودن و سريع پشت ماشين سفيد كه انگار مال من بود پناه گرفتم و پاهام رو روي سنگاي كوه گذاشتم و سرمو با دستام گرفتم. يك دفعه اون ماشين شاسي بلند به حالت خيلي وحشتناك و عظيم منفجر شد. ولي من و ماشين سفيد چيزيمون نشد.در ادامه همين خوابم قرار بود يه نقش توي تآتر بازي كنم درباره مراسم يادبود همين اتفاق(منفجر شدن اون ماشين) بود كه اصلا واسش تمرين نكرده بودم و آماده نبودم و حتي ديالوگم رو حفظ نبودم. وكارگردان داشت باهام صحبت ميكرد.
خانم هراتي جانم اين مدت بهتون خيلي زحمت دادم و واقعا از لطف شما و تعبيراي بينظيرتون ممنونم، حتما در جريان هستين از بس گفتم:)) كه دوتا خاستگار دارم كه نميتونم تصميم بگيرم گفتم شايد مربوط به خواب باشه❤️

پاسخ
لینک۲۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۳۲:۳۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما با چالشی بزرگ روبرو هستید و در نهایت می خواهید که احساس آرامش تان را با کسی تجربه کرده و دیگری را کنار بگذارید. می خواهید به اوج موفقیت برسید و شرایط کنونی برای خواستگاران شما ریسکی است. یک کدام از خواستگاران شما متمول تر ولی دارای افکار کینه توزانه تر و تیره تری است و دیگری ساده تر و خیلی هم پولدار نیست ولی بی شیله پیله تر است و شما به خواستگاری که ظاهر با پرستیژتری دارد ولی ذاتش بد است نه خواهید گفت و او را از عصبانیت منفجر می کنید. :))))) شما نمی توانید نسبت به احساستان در رابطه با او دروغ بگویید و نقش بازی کنید و خیلی رک و بی شیله پیله همه ی احساستان را تعریف می کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۴۸:۵۵
ساره

ساره : ممنون خیالم راحت شد. چو خیلی خوتبم وحشتناک بود مربوط به هر کی بود داشتم سکته می کردم. چون عکاسی می کرد فکر کردم مربوطه.

پاسخ
لینک۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۴۷:۲۴
ساره

ساره : سلام خانم هراتی عزیز امروز بعد از اذان صبح قبل از اینکه سپیده بزنه از خواب پریدم بعد به خواب رفتم. خوابی دیدم که خیلی حالمو بهم ریخته لطفا اگه امکانش هست زودتر تعبیر بفرمایید خیلی آشفتم.
خواب دیدم توی سالن انتظار بیمارستان روی صندلی نشستم و به جز صندلی من کنار دیواره های راهرو ردیف تخت چیدن که روشون به جای مریض پر از پرچم های کوچک و ایستاده کشور کره است. یه مرد جوان عکاس که چهرش روشن و بور و شبیه به یکی از بازیگرای ترکیه بود همراهم بود. پدرش توی بیمارستان بستری بود. مرد جوون پایین پای من روی زمین نشسته بود و با دوربینش به سمت این تختها نشونه می رفت و از پرچم های روشون یواشکی عکس می گرفت. من برام عجیب بود که چرا پدرش بیمار این داره عکس می گیره که انگار یکی یهو بهش شلیک کرد این از جا پرید و منفجر شد افتاد و یکی از پاهاش جدا شد. بعد دیدم نیم تنه بالاش یعنی از قفسه سینه تا سرش جدا شده و صورتش سیاه شده و چشماش بسته و ورم کردست ولی در صحنه بعد خوابم با همون چهره که دیگه شبیه سیاه پوستا بود و کچل شده بود در شمایل یه پزشک زنده شده و لبخند می زنه.
خانم هراتی فکر می کنم خوابم مربوط به همکارم که آقا هستن و صمیمی هستیم باشه. شغلم عکاسی و آخرین روزی که دیدمش مربوط به ۲ ماه پیش بهش گفتم که باید مرز داشته باشیم. نگران همکارم هستم از وقتی از خواب بیدار شدم. ممنون می شم خوابمو تعبیر کنید.

پاسخ
لینک۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۵۸:۰۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. من فکر می کنم خواب شما به کل باطل است. اصلا نمی فهمم چرا ربطش می دهید به آن آقا. اگر این خواب تعبیری هم داشته باشد این است که از نظر ایران بزرگ نمایی یک کشور دیگر در این شرایط و موفق جلوه دادنشان قابل قبول نیست. دیدن پرچم یک کشور دیگر به مسائل جهانی اشاره می کند و شما هم ننوشته اید کره جنوبی یا شمالی. اما هر کدام اینها که باشد رابطه ی ایران با این کشور قویتر شده و در مورد بیماری کرونا شاید با ایران همکاری می کنند و خبرش نباید جایی درز پیدا کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۵۶:۲۳
نازی

نازی : سلام .
خواب دیدم یه پسر بچه بود که هرچی خانوادشو پیدا میکردمو بچه رو تحویل میدادم بازم بچه پیش من بود خیلی کلافه شده بودم همه میگفتن خودت بزرگش کن دیگه. بچه رو بردم بیمارستان انگار دنبال مادرش میگشتم دیدم یه عده آدم تو حالت صف دارن سینه خیز حرکت میکنن بچه رو اوردم گذاشتم تو جعبه عقب ماشین دیدم مامانمو خواهرمم تو جعبه نشستن تا در جعبه رو بستم انگار بمبی چیزی توش منفجر شد با هراس به سمتشون نگاه میکردم گفتم حتما مردن دیدم هر سه تاشون سو چشاشون رفته مثل ادمهای نابینا که رنگ چشمها عوض میشه چیزی شبیه طوسی چند لحظه بعد هرسه چشماشون بازم به حالت عادی برگشت .
علاوه بر اینها خانم هراتی میدونم ربطی نداره به این خواب ولی ۴ شبه درکنار خوابهام خواب میبینم با یه عده کردی میرقصم واقعا موندم چی میشه ممنون از زحماتتون

پاسخ
لینک۲۴ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۳۷:۳۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به جبنه هایی از خودتان و ویژگی هایی که از بچگی با شما مانده فکر می کنید و نمی خواهید مثل قبل وابسته باشید و نیاز شدید به حمایت داشته باشید و احساس بی پناهی کنید هر چند که هنوز هم این احساسات را در وجود خودتان شدیدا می بینید. جعبه هم انگیزه های مخرب و محدودیت های شماست. شما دلتان می خواهد که تمام گذشته ی محدود خودتان را فراموش کنید و شخصیت هایی جدید برای خودتان و خانواده تان بسازید ولی نمی شود! اینکه روی حقایق چشم تان را ببندید چیزی را عوض نمی کند. شما عصبانی هستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۱۵:۵۵
xanum

xanum : سلام خانم هراتی عزیز پنجشنبه خواب دیدم با فامیلامون جلوی مدرسه ابتدایی محلمون هستیم نمیدونستم جریان چیه مانتو سبز تیره که کم میپوشم تنم بود دخترعموم اینا بودن. سوار یه ون سبز شدیم با عموم اومدیم درمون من یه کلید برداشتم برگشتیم، بعد همگی رفتیم خونه ی پسرعموم که تازه رفتن خونشون، ولی خونشون تو یه ساختمانی که تاحالا نرفته بودم، طبقه چهار بود و انگار خونه ما بود که اونا اومده بودن اصلا متوجه نبودم چه اتفاقی میوفته داییمم اونجا بود، دو نفر ناشناس میانسال افتاده بودن دنبالم، نمیدونم چرا ولی قبلش شهربازی و چرخ فلک میدیم که دقیق یادم نیست چی بود محتواش، انگار از اونجا اومده بودن.اسلحه هم داشتن بعد اینا که میخواستن منو بگیرن انگار از همکاراش بطرز زیرکانه اسلحه کش رفتم گرفتم روشون گفتم تکون بخورین میزنمتون فک کردن بلد نیستم گفتم ماشه رو میکشم اوناهم ترسیدن رفتن پایین بعد هنوز دنبالم میگشتن که اسلحه رو بندازم تا بگیرنم که من برگشتم خونه پیش مهمونا.بعد به داداشم گفتم جریانو با آسانسور با داداشم رفتیم زیر زمین پارکینگ ببینیم چه خبره دیدم دونفرو گروگان گرفتن یکیش نگهبان بود یکیش آشپز. انگار بیمارستانم بود.برگشتیم همون طبقه اوناهم دنبال ما بودن نمیدونم طبقه دورو زدم ولی آسانسور رفت طبقه چهار.همه مهمونا رفتن پایین، منو داییم و داداشم موندیم. داییم یه بمب انداخت منفجر شد اون افراد خلافکار مردن ولی ما نمیدونم چطور زنده موندیم. بعد بیدار شدم دوباره خوابیدم ادامشو ببینم که دیدم همش حس میکردم تو همون طبقه موندیم قصد نداریم برگردیم. :))) تابحال اسلحه دستم نگرفتم اما خیلی حس خوبی داشت منفجر شدن و نمردن و اسلحه گرفتن سمت خلافکارا آدرنالین ترشح کردم :)))

پاسخ
لینک۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۰۴:۴۷:۳۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما از فریب و خیانت می ترسید و نمی خواهید که حرفتان را به هر کسی بزنید و این برای شما ابتدایی ترین درس زندگی است که فرا گرفته اید. شما به مناسبات و رفت و آمدهای خانوادگی و ارزشهای خانوادگی تان احترام می گذارید. احساس می کنید که کسانی شما را هدف بازیهای خودشان گرفته اند و به این جهت، می خواهند به شما ابراز علاقه کنند و شما تمایلی به اینکه مورد علاقه این افراد باشید، ندارید. شما افکارتان را با برادرتان در میان می گذارید. کسی هست که سعی می کند روی شما تاثیر مثبت بگذارد و نشان دهد که حامی شماست تا شما به او وابسته شوید و دیگری منطقی فکر می کند، محتاط و دست به عمل است و زود جبهه می گیرد. چنین شخصی میخواهد شما را محدود کند و از ترس اینکه نکند اشتباه کنید، نمی گذارد که زندگی را تجربه کنید و همش بکن نکن می گوید. شما اینها را نمی خواهید و دوست دارید در زندگی از هر جهت راحت باشید و منفی بافی ها را از خودتان دور می کنید. از بیشتر فامیلتان روشنفکر تر هستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۵۷:۴۱
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.