کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب بچه

اگر خواب بچه ‏اى را دیدید، در انجام کارها فرصت مناسبى را به دست خواهید آورد. دیدن بچه ‏ى لاغر، نشانه‏ دچار شدن به مشکلات است. بچه‏ چاق، موفقیت در انجام کارهاست. اگر در خواب ببینید که بچه‏ اى خوابیده، زندگى خوبى خواهید داشت. اگر ببینید که بچه‏ اى را به قتل رساندید، به یکى از اشتباهات خود پى خواهید برد. بازى کردن با بچه ‏ها نشانه موفقیت در همه کارهاست.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

707 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

b

b : سلام روزتون بخیر ..
خواب دیدم جنب خونه ی دشمن من ، خونه ی دوست صمیمی منه ( که خانم هست) . من زنگ خونه رو زدم و دوستم بهمراه خواهرش تو خونه بودن و از پشت پنجره میشد دید سایه دوستم بهمراه خواهرش . دوستم درو باز کرد و از چنتا پله رفتم بالا . دوستم یه بچه ی دختر گویا که طفل دو ساله اینها بیشتر نبود بغلش بود و بهم داشت راجب چیزی دربارش حرف میزد . وقتی اومدم بالا دستمو باز کردم به سمت طفل و اون اومد تو بغل من .
ممنون از وقتی که میزارید .

پاسخ
لینک۱۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۰۰:۲۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما اگر دشمن دارید اقلا دوست خوبی هم دارید که پذیرای شماست و ارتباط با او باعث بالا رفتن احترام یا توانایی های مالی شما خواهد شد. دوست شما نسبت به مسائل مالی ایده و پروژه ای دارد که با شما مطرح می کند و شما هم پذیرای ایده ی او هستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۴۵:۲۶
b1

b1 : سلام روزتون بخیر ..
خواب دیدم که یک بچه ایی رو بدنیا اوردم . نقش مادر رو خودم داشتم . البته که من یک پسرم. این بچه بحدی خندان و گوگولی :) بود که نمیتونستم ازش دور بمونم . ما توی ملک خونوادگیمون بودیم و یکی دوتا از اعضای خونوادمم بودن و چن نفر آدم ناشناس هم بودن . همه میخواستن بچه ی منو از من دور کنن. یجایی چن نفر رو میخواستن بفرستن جایی و بچه ی منم پیش پیش بردن من نخواستم برم اونا داشتن خودشون میرفتن . به فامیل نزدیکم گفتم بره بچه رو بیاره . اون رفت و وقتی برگشت برای اذیت من بچه رو ده قدم تونورتر رو زمین گذاشت و بهم به شوخی گفت اونا رفتن . من بچه رو دیدم و خیالم راحت شد .
ممنون از وقتی که میزارید .

پاسخ
لینک۲۷ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۰۰:۳۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما هدف، ایده و پروژه ای را طرح ریزی و برنامه ریزی می کنید که می تواند برای شما بسیار موفقیت آمیز و شادی افرین باشد. خانواده شما یا مردم غریبه همه به شما غبطه خواهند خورد و شاید به شما بگویند که این پروژه به درد نمی خورد ولی شما با جان و دل برای پیشبرد و زنده نگه داشتن ایده تان تلاش خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۷ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۴۸:۴۲
Mah11111

Mah11111 : سلام خانم هراتی، روز بخیر
قبلا خواستگاری داشتم که بخاطر مخالفت خانوادشون ازدواج ما بهم خورد. یه مدتیه که مجدد به هم رجوع کردیم ولی ایشون گفتن قصد ازدواج ندارن و برای دوستی. خواب دیدم یه بچه ۳ ماهه تپل که بزرگتر از سنش بنظر میومد از این آقا دارم (ظاهرا پسر بود) ولی به خودش نگفته بودم. دست بچه را گرفتم بردم تو ماشین نشوندمش رو صندلی جلو کنار خودم که میخواستم رانندگی کنم و کمربندشو بستم. داشت میخوابید. با خودم فکر میکردم: کاش به اون آقا گفته بودم ازش بچه دارم. اگه قبول نمیکرد میتونست ازمایش بده. شاید براش مهم باشه بچه داره و بفکر ازدواجمون بیوفته. چرا این مدت از بچم عکس خوب نگرفتم؟ منکه اینقد بچه دوست داشتم چرا بهش نمیرسم؟ شاید برا اینه که من تنهایی باید مواظبش باشم و حوصله ندارم. باید دیگه حواسم بهش باشه.
تو خوابم همراه پدر و مادرم با یه خانواده رفت و آمد داشتیم که ۲تا پسر جوان داشتن. پسر بزرگه خواستگار من بود ولی پسر دومی که چند سال از من کوچیکتر بود هم از من خیلی خوشش میومد (مثل اینکه نمیدونست برادرش خواستگار منه). یه روز که اومده بودن خونه ما پسر کوچیکه گفت تو خیلی جوونتر از سنت بنظر میای. من با بچه کوچیکت هم هیچ مشکلی ندارم برای ازدواجمون. کلا خیلی دور من میچرخید و ازم تعریف میکرد.

پاسخ
لینک۲۰ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۰:۰۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. ارتباط او با شما ، برایتان نشاط و سرزندگی، قدرت درونی، تکامل، انرژی، خودشناسی و تجربه به همراه خواهد آورد. اما شما این ثمره ی احساسی را به او ابراز نمی کنید. شما سعی می کنید که زندگی تان را کنترل کنید و با همین نتیجه و بازدهی که از ارتباط با او دارید دلخوش هستید. شما فکر می کنید که کاش احساستان را به او می گفتید. دلتان می خواهد تصویر ذهنی تان را از روابطی که با او دارید برای خودتان محفوظ نگه دارید. می خواهید سعی کنید که این احساس مثبت را برای خودتان زنده نگه دارید. خانواده شما می خواهند که شما ازدواج کنید آنها معتقدند که شما کم تجربه و ساده دل هستید. ضمن اینکه کسی که عاشق شما باشد با خاطراتتان هم مشکلی نخواهد داشت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۱۹:۰۵
مونا بهرامی

مونا بهرامی : من‌ در حال آشنایی برای ازدواج هستم، خواب دیدم بیمارستان بودم برای ملاقات بچه ای که میدونم بچه ی من بود و تازه به دنیا آمده بود و اولین بار میخواستم ببینمش
یه پسربچه ی فوق العاده خوشگل بود ، آنقدر که من متعجب شدم این بچه به کی رفته که آنقدر زیباست و چهره ی اون بچه چند روزه از جلوی چشمم روز نمیشه
این خواب چه تعبیری داره؟؟

پاسخ
لینک۲۴ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۲۶:۳۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما از غم فارغ شده اید و برای رسیدن به خواسته هایتان از خدای بزرگ کمک خواسته اید. شما هدف و پروژه ی نوپایی در دست دارید که از وجود آن خوشحالید و احساس می کنید که با وجود این هدف زندگی شما شیرین و سرشار از امید و شادی می شود. شما از رابطه ای که دارید خوشحالید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۵۱:۰۳
پروین

پروین : با سلام
قبل از اذان صبح خواب دیدم که صاحب پنج فرزند پنج قلو شده بودم و با کمک همسرم به صورت دوتایی به آنها شیر میدادم.
بعد به آینه نگاه کردم دیدم قالب ابروهایم هست ولی داخلش خیلی ریزش داشته و خالی شده بود.

پاسخ
لینک۲۴ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۵۵:۳۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و همسرتان ایده و پروژه های جدیدی را مطرح و عملی می کنید که برای رسیدن به موفقیت مجبور خواهید بود که خیلی پررنگ و جسورانه و با رفتاری سرشار از انسانیت عمل کنید. این موقعیت بسیار حساس است و شما هم باید تمام حواستان را حمع کنید تا مسیر زندگی تان را عوض کنید. شما و همسرتان با تمام وجود برای پیشبرد اهدافتان تلاش خواهید کرد. شما برای موفقیت در اینکار، مجبور خواهید شد که از کارهای دیگرتان که در نظر داشتید انجامشان دهید بگذرید و آنها را منتفی اعلام کنید و شاید به نظر برسد که نسبت به آن کارها احساسی ندارید و بی تفاوت هستید در حالی که اینطور نیست. برنامه تان این است و در نظر دارید که بعدا به آن کارها برسید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۰۷:۱۱
Sara

Sara : سلام . در واقعیت مدیر شرکتی که کار میکنم یه پسر بچه داره که هنوز نمیتونه حرف بزنه بعد خواب دیدم تو یجای جای خیلی شلوغی هستم خیلی ادم ها رفت امد دارن مدیرمون با بچش و خانمش هم میان بعد بچشو میدن بغلم خیلی اروم نشسته بود تو بغلم خیلی شمرده بهم میگه سردمه کنارم یه شوفاژ بود بازش میکنم خیلی سریع شوفاز حرارت میده و بچه گرم و اروم میشه بعد یجا خواب دیدم با خواهرم هستم انگار قبل از اینکه بریم سرکار خواهرم یه مرغ درسته میزنه به سیخ بریون بشه از تیکه های مرغ پخته شده میکنم و میخورم مزش خیلی خوب بود بعد یه غذای دیگه هم داشتیم میخوردیم دو تا قالب تن ماهی پخته شده یه بشقاب برنج با تن ماهی قاطی شده بود با ولع زیاد میخوردم

پاسخ
لینک۱۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۹:۴۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما در کارتان پیشرفت می کنید و پروژه یا هدفی به شما واگذار می شود که خیلی خوب از پس انجام آن بر خواهید آمد. شما به ثروت می رسید و شخصیت شما به زودی خیلی قوی و چابک و با استقامت خواهد شد. احساسات مثبت به زندگی تان راه می یابد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۲۰:۴۸
سپینود

سپینود : سلام. ببخشید که بد نوشتم. توی خوابم فقط دونفر یه دختربچه و یه خانم بود. خواب دیدم توی یه اتاق نسبتا تاریک که یه وان حمام قدیمی پر اب بود یه دختربچه سبزه و چشم و مو مشکی با لباس کهنه توی وان دراز کشیده بود و سرش بیرون بود قیافش خیلی غمگین بود. کنار وان روی یه صندلی یه خانم جوون نشسته بود. یهو دختربچه با یه تیغ رگ گردن خودش زد خانمه فقط نگاه میکرد و اشک میریخت من تو خواب به خودم میگفتم چرا کاری نمیکنه چقدر افسرده است .خانمه فقط به دختربچه نگاه میکرد و اشک میریخت من بیشتر از دختره نگران حال داغون خانمه بودم یهو حس کردم اون خانم خود منم.

پاسخلینک11 ساعت پیش

پاسخ
لینک۱۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۲۴:۳۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما خاطرات تلخی از زمان بچگی تان دارید. افکار سرکوب شده و احساسات تلخی که امیدوار بوده اید که بتوانید این احساسات را بشویید برود و زندگی تازه ای را شروع کنید. حالا که یک خانم جوان شده اید و به گذشته ی خودتان نگاه می کنید، فکر می کنید که باید این گذشته ی تلخ را از بین ببرید و هیچ خاطره ی خوشی نیست که بخواهید یاد آن را زنده نگه دارید. می خواهید گذشته را فراموش کنید و شروعی تازه داشته باشید. شما می خواهید خصوصیاتی را که در گذشته داشته اید و به خاطر آن افسرده و ناراحت بودید را بکشید. شما می خواهید قادر باشید که درست تصمیم بگیرید و نه خشک و منطقی برخورد کنید و نه احساساتی و خام و بی عقل. از اینکه قبلا این قدرت را نداشتید که درست فکر کنید و رفتاری صرفا احساساتی و بی فکر داشتید ناراحتید و این را باید در خودتان عوض کنید. شما مسائل را از زاویه ای متفاوت می بینید، از خود قدیمیتان خداحافظی می کنید و به خود جدیدتان سلام می کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۵۰:۱۷
سپینود

سپینود : سلام. دیشب خواب دیدم توی یه اتاق نسبتا تاریک که هیچ وسیله ای نبود یه وان حمام قدیمی پر اب بود یه دختربچه سبزه و چشم و مو مشکی با لباس کهنه توی وان دراز کشیده بود و سرش بیرون بود قیافش خیلی غمگین بود. کنار وان روی یه صندلی یه خانم جوون و شکل دختر بود اون غمگین یهو دختربچه با یه تیغ رگ گردنش زد من اونجا خودم نمیدیدم اما انگار ناظر بودم خانمه فط نگاه میکرد و اشک میریخت من هی میگفتم چرا کاری نمیکنه بعد با خودم گفتم اون از بس افسرده است هیچ کار نمیکنه خانمه فقط نگاه میکرد و اشک میریخت من بشتر از دختره نکران حال داغون خانمه بودم یهو حس کردم اون خود منم با اینکه اصلا شبیهم نبود. من دختر مجردم در واقعیت

پاسخ
لینک۱۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۱:۳۱:۵۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست خوبم من متوجه منظور شما نشدم ! یک دختر در وان بوده و یک دختر و یک خانم حوان در بیرون؟ نوشته اید روی صندلی یک خانم حوان بود و شکل دختر بود . منظورتان این است که بیرون وان دو نفر بودند؟ یا دختر عمگین درون وان رگ گردن خودش را زد؟ شما ناظر بوده اید و نوشته اید حس کردم اون خود منم. کی خود شماست؟ خانم جوان، دختر بیرون وان یا انکه درون وان بود. لطفا توجه داشته باشید که بنده خوابی را که شما دیده اید ندیده ام و باید طوری بنویسید که من که در سر شما نیستم هم بتوانم بفهمم چه نوشته اید. لطفا دوباره زود خوابتان را بازنویسی و اصلاح کنید و برایم بفرستید. حق خواب مجدد از شما کسر نخواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۲۶:۳۷
ساره

ساره : ممنون برای تعبیر خوبتون جالب چون خودش بهم گفت بعضی وقتا خیلی آدم کثیفی می شه. من واقعا افکار بچگانه و شیطنت آمیز اون برام مهم نیست ولی مادر من فقط دورادور اوتو می شناسه که همکارمه ولی هیچی در موردش نمی دونه ولی توی بیشتر خوابهام که در موردش می بینم مادرم حضور داره. خانم هراتی نمی دونم اینکه خیلی از مسائل و افکار آدما رو توی خواب می بینم موهبت یا نه ولی حس ششم قوی دارم و مطمئن باشید یه تار مدی همسرمم به یکی مثل اون نمی دم.

پاسخ
لینک۲۹ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۰۲:۱۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : آفرین.

پاسخ
لینک۲۹ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۰۴:۲۱
ساره

ساره : سلام خانم هراتی عزیز در ادامه اون ماجرا که هفته پیش بهتون گفتم که به همکارم هفته قبلش گفتم از توجه و محبتش به من کم کنه چون منو معذب می کنه و جلوه خوبی نداره یک خواب دیگه هم دیدم.
چند شب پیش خواب دیدم با همکارم که آقا هستن در منزل مادرم هستیم. اون گوشه کاناپه راحت نشسته بود انگار دفعه اولش نبود که اونجا اومده بود. مادرم هم بود‌ و اون مادرمو می شناخت. طرز برخوردش با مادرم خیلی شببه همسرم بود و با آرامش بود. چون مادرم اخلاقای خاصی داره. من شلوارک پام بود ولی بالاتنه هیچی تنم نبود و سینه هام معلوم بود و نزدیک اتاق دوتا بچه کوچیک که یکیشون دختر ۳-۴ ساله و اون یکی کوچولوتر بود از سروکولم بالا می رفتن و بازی می کردیم.(الان که فکر می کنم انگار بچه هاش بودن ولی هویتشون تو خواب معلوم نبود) بعد من رفتم تو اتاق اونم اومد دوتامون نشسته بودیم از پشت بغلم کرد دستاشو دورم حلقه کرده بود یه جوری انگار چسبیده بود بهم گونمو دائم می بوسید در همون حال که بغلم کرده بود من سرمو بردم سمت بندیکس(رخت آویز) که از ردیف پایینش لباس بردارم بپوشم چادر نمازم تا شده بود و کنارش یه سری لباس روی هم تاشده بودن که من به تاپ نارنجی که در واقعیت دارمش برداشتم پوشیدم شلوارکم نارنجی بود. یه جوری حالت التماس بغلم کرده بود و مامانم اومد تو اتاق و من که خواستم بلند بشم نمی ذاشت بلند بشم و انگار به پام افتاده بود. من ایستادم و اون نشسته بود بعد مامانم گفت شام بمونه منم اسم همسرشو آوردم پرسیدم زنگ زده؟ گفت آره اگه شام بمونم فلانی می فهمه عاشق یه دختر شدم. بعد مامانم انگشت وسطشو(بغل اشاره) نشان داد و گفت من گفته بودم.
راستش خانم هراتی بعد از صحبت های من چند روز بعدش همکارم گفت که زمان گذراست و ما ممکنه چند سال دیگه جای دیگه تو زندگی هم باشیم. نمی دونم این خواب چقدر به افکار اون مربوطه. ببخشید خوابم و توضیحاتم طولانی شد. ممنون می شم خوابمو تعبیر کنید.

پاسخ
لینک۲۹ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۲:۰۱:۱۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما شخصیتی اجتماعی و برونگرا دارید و از نظر همکارتان توانایی ها و اعتبار و قدرت مالی تان برای حمایت از خودتان خوب است و اوضاع اقتصادی شما برای همکارتان به چشم می آید و به این مسئله توجه دارد. او می داند که نسبت به شما به آخر کار رسیده و می خواهد سعی کند که در زندگی تان بماند. مادر شما می خواهد که برای او مشخص کنید که ته این ارتباط به کجا می رسد و می داند که او از شما خوشش می آید یا اگر بفهمد ، از این موضوع تعجبی هم نمی کند. همکار شما مزخرف زیاد می گوید و دلش می خواهد هرجور شده به شما بگوید که ارتباطی با او خواهید داشت. نوعی افکار شیطان صفتانه در وجود این بشر وجود دارد و امیدوارم شما تحت تاثیر این افکار کثیف او قرار نگیرید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۲۱:۲۵
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.