کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب بیمارستان

لوک اویتنهاو میگوید: اگر خواب بیمارستان دیدید، دوستانتان نیازمند کمک شما خواهند شد. اگر خود را در درون بیمارستان ببینید، خبرهای غمگین خواهید شنید. اگر خواب ببینید در بیمارستان بستری هستید، نشانه آن است که باید با دقت و هوشیاری از بیماری مسری فرار کنید. اما اگر خواب ببینید برای عیادت شخصی به بیمارستان می روید، نشانه آن است که از حال یکی از نزدیکان خبرهای بدی خواهید شنید.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

182 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

amir por

amir por : خانم هراتی میتونه یه اقا باشه یا به کس خاصی .من که تو فکر یه اقا بود که میگفتم ارتباتشو باهاش داره می تونه اون باشه.تو این خوابی که دیدم اکثرا تو خواب گریه میکردم به شدت.از تو خواب نمیشه پی برد به جنسیت این کسی که باهاش ارتباط داره .بقیه خواب این بود که دیدم من و خواهرم داریم راه میریم یه کسی با پارچی که دستش بود بهم مشروب داد .

پاسخ
لینک۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۲۷:۰۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست عزیز از خواب شما مشخص نیست که این خانم با چه کسی می خواسته ارتباط داشته باشد و تمایلی نداشته که شما بفهمید. ولی منطقا" اگر او در خواب می خواسته با خانمی در ارتباط باشد، ترس او برای اینکه شما این موضوع را بفهمید، بی معنی می شد! پس به احتمال قوی او می خواهد با کسی در ارتباط باشد که نگران است شما از این موضوع با خبر شوید- یعنی یک آقا. شما فکرتان راحت خواهد شد و به آرامش می رسید.

پاسخ
لینک۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۹:۴۶
amir por

amir por : سلام خانم هراتی .دیشب خواب دیدم کسی که دوسش دارم تو بیمارستان بستری انگار رفته باشه کما من رفتم عیادتش خودم چنان زیبا و خوشگل شوده بود تو خواب لباسم مرتب کت شلوار به پام با یه پالتو.داخل بیماریستان که شودم برادرش و شوهر این خانم تو بیمارستان بودن که من با برادر این خانم درگیر شود و زدمش زمین برفم باریده بود.بعد رفت تو داخل بخش ای سی یو به یه پرستان پول در اوردن بدم گفتم بزار برم یه لحضه ببینمش که اجازه نداد پول زیادی خاست تو همین حین دیدم شوهرش بهم میگه امیر اون مرده گفت برم براش خاک بیارم انگار فکر کنه دیگه میمیره من دنبالش کردم بزنمش گفتم این یارو دعا نویسه .ولی پرستار عوض شود بهش دوتا تراور دادم که اونم یکمش پیش من بخشید به یه نیاز مند تا اجازه داد رفتم پیش خانم خودش بی هوش بود ولی تا من صداش کردم ملی بیدار شو یهو بیدار شود اولش ترسید افتاد از تخت پاین که داد زدم اومدن بلندش کردیم گذاشتیم رو تخت یکم اروم که شود دستمو کشیدم یه مواهای سرش همیه موهاش تراشیده بود نمیتونست حرف بزنه لباساش بالاتنش لخت بود خیلی داغون افتاده بود بهش گفتم بگم دخترتو بیارن ملینارو پیشت با سرش میگفت اره بهش گفتم بگم شوهرت بیاد کنارتمیگفت اره بعد تو دستش سیگار بود من تعجب کردم که سیگارم مگه میکشی گوشیشو محکم گرفته بود تو دستش تو قلب خودم فکر میکنم که این حتمی دوس پسر جدیدش حلش داده افتاده پاین با همین فکر از اتاق اومدم بیرون .البته خانم هراتی قبلش یه جورای بدنم تمیز نبود اصلا تمیز نبودم

پاسخ
لینک۱۶ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۰۸:۵۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. فکر این خانم بسیار ناراحت است و احساس بی یاوری و ناتوانی می کند . بر عکس او شما رفتاری بسیار برازنده و متین دارید و وجهه ی خوبی دارید و در امنیت و آرامش و رفاه به سر می برید. برادر این خانم رفتار سرد و خشکی با او دارد و او قلبش شکسته است. همسر او امیدی به خوب شدن اخلاق و رفتار او ندارد و از او کلا ناامید شده است و او دارد به شدت افسرده می شود. او احساس تنهایی می کند و عزت و احترام او به کل از بین رفته است و احتمالا شوهرش با او بد رفتاری می کند. او حمایتی ندارد ولی تنها دلخوشی اش به ارتباطی است که او با کسی حفظ کرده است. تمیز نبودن بدنتان در تعبیر خواب بی تاثیر است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۵۶:۱۸
ابراهیم

ابراهیم : با سلام و احترام. دیروز سحر 99.03.30 یکی از بستگان در رویا دیده است که در حیاط بیمارستان است و مادر من (که البته میدانید مبتلا به آلزایمر هستند) ظاهرا در بیمارستان بستری است و سپس مرحوم پدر مرا میبیند (13 سال پیش فوت شده اند) که با لباس های شیک و مرتب به عیادت مادرم آمده بوده و داشته برمیگشته. سپس او به داخل بیمارستان می آید که مادر مرا ببیند و دم درب اتاق من (یعنی ابراهیم که خب با مادر زندگی میکنم) و خواهرم(که پزشک است و من هر کار درمانی را با او مشورت میکنم) را میبیند که دم درب اتاق ایستاده ایم و شروع به گفتگو با ما میکند. (خواب اینجا تمام میشود و او مادرم را در خواب ندیده فقط میدانسته که در بیمارستان بستری است)

پاسخ
لینک۳۱ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۱۶:۴۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. روح پدرتان شاد. شما همگی نگران مادرتان هستید و برای سلامت و آرامش او دعا می کنید. روح پدر شما زنده است و از شرایط مادرتان با خبر است و نگران اوست. دعای خیر پدرتان پشت سر مادرتان است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۱ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۲۵:۵۷
ابراهیم1

ابراهیم1 : با سلام و احترام. امروز شنبه 99.04.21 حدود 7 صبح در خواب دیدم در بیمارستان هستم و پشت ورودی یک سالن ایستاده بودم. مثلا جایی که مامور می ایستد و برای جلوتر رفتن باید از آنجا رد شد. و با فاصله ده متری میدیدم که مادرم روی تخت بیمارستان است و یکی دو نفر پرسنل با لباس کامل پزشکی بالای سر او بودند و من فقط پاهای مادرم را میدیدم که روی تخت بود و مادرم مرده بود. ولی من ناراحت نبودم و تقریبا آرام یا نهایتا کمی نگران نگاه میکردم. بعد همان مامور بیمارستان که سر راه ایستاده بود روی یک پلاستیک که داخل آن شاید نان یا چیز دیگری بود (دقیق نفهمیدم) یک تکه برگه رسید دستگاه های کارتخوان (Pos) را به آن پلاستیک منگنه زد و این پلاستیک در دستان من بود و مامور مذکور با یک لبخند خاصی به من نگاه میکرد که من خوشم نیومد. نمیگم لبخندش موزیانه بود ولی من خوشم نیومد مثلا انتظار داشتم مهربان تر باشد یا در آن شرایط که من در بیمارستان هستم لااقل لبخند نزند مثلا میتوانست عادی این کار را بکند.

پاسخ
لینک۲۱ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۵۰:۱۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. شما می دانید که می توانید به حضور مادرتان در بیمارستان اعتماد کنید که به دستاوردهای بالا و موفقیت خواهد رسید و لزومی برای نگران بودن و دلشوره ندارید. اما مادرتان از اینکه در این شرایط قرار گرفته نگران است و دلشوره دارد. او تحولی را تجربه خواهد کرد که شرایط سابق را نخواهد داشت. شما پزشکان مادرتان را قبول و تایید می کنید و می دانید که پولی که به ایشان سخاوتمندانه پرداخت کرده اید، موفقیتی تضمین شده برای شما به همراه خواهد آورد و مادرتان و شما زمانهای بهتری را پیش رو خواهید داشت. لبخند موذیانه به این اشاره می کند که شما خودتان هم می دانید که هیچ جای نگرانی نیست و خوب آقای دکتر هم به پول خوبی رسیده که نانش در روغن است. شما توقع ندارید که در این شرایط دکتر به پول و ثروت فکر کندو ذوق کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۴۴:۴۹
hamid

hamid : با سلام.دخترم خواب دیده دست در دست همسرش در راهروهای یک بیمارستان یا درمانگاه قدم می زده و لباسهای شیک تن هردو بوده و ظاهرا برای دوره زمانی که روی دور تند زمان طی میشده و اتاقی آنجا بوده که ازیر درش مقداری چیز شبیه پوسته ریخته بوده در آنجا یه آقای شیک پوشی بوده که برای دختر نوجوانش می آمده دخترم میگوید بعد از مدتی انگار باید داخل آن اتاق میشده ولی قبول نکرده ودست همسرش را رها کرده و بیرون آمده . در ضمن همان طور که گفتم همسرش پالتو مشکی شیک کفشهای بسیار عالی داشته خودش هم لباسهایش خوب بوده ممنون از شما. در ضمن در اتاق بسته بوده وبخشهای مختلف را قدم میزدن.

پاسخ
لینک۲۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۵:۰۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دختر شما نگران است و قادر نیست که با استرس روزمره ی زندگی اش کنار بیاید. هم او و هم همسرش می خواهند تصویر تازه و روش متفاوتی در زندگی شان از خودشان بروز دهند و از اینکه عمرشان دارد خیلی زود می گذرد و پیر می شوند ناراحت هستند و می خواهند که مشکلاتشان را حل کنند. حرمت ها بین آنها شکسته و دختر شما حاضر نیست که گول ظاهر کسی را بخورد و ساده لوحی به خرج دهد. همسر او می خواهد که از خودش حمایت کند و "شاید به فکر جداییست". او می خواهد که خودش و همسرش درست فکر کنند و مشکلاتشان را حل کنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۰۷:۴۲
جهانتاب

جهانتاب : ببخشید خانم هراتی من مطلبی رو باید اضافه کنم که من دستشون رو گرفته بودم و گویا داشتم میکشیدمشون ببرمش توی طبقه ی دادگاه از سمت همون پله ها که جمعیت اومدن و ایشون رو با خودشون بردن به سمت پله ها و خروج از دادگاه.ممنون

پاسخ
لینک۱۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۱۴:۱۹
Vahideh

Vahideh : سلام خانم هراتی عزیز
از خواب پریدم و برای شما پیام گذاشتم و دوباره ساعت۴:٣٠خوابم برد که مجدد خواب دیدم و با ترس از خواب پریدم ساعت ۵! خواب دو قسمتی بود که بینش بیدار نشدم. در دو قسمت مختلف مینویسم. لطفا هرچقدر لازم بود حق خواب کسر بفرمایید:
/١/میدیدم رفته‌ام دبستانم، که دوستم ویدا هم اونجا بود بعد تبدیل شد به یک قسمت از بیمارستانی که دوستم اونجا کار میکنه. (ویدا تو بخش آزمایشگاه بیمارستانه) همینطور که راه رفتیم مانتو و مقنعه مشکیش تبدیل شد به روپوش سفید کارش. بعد رفت داخل اتاقی که دیوار شیشه‌ای داشت. چندتا دکتر و پرستار اونجا بودن دور یونیت دندون‌پزشکی که بیماری روش بود! دکتره داشت از بالای کمد وسایل و دیش پزشکی می‌آورد که از دستش افتاد و دوستم رفت بقیه رو کنار زد و به اون دکتر کمک کرد و وسایل رو برداشت. برای من جالب بود که دکتره خودش کارهاش رو انجام میده! حتی تو جمع بقیه. اونجا چندتا از دکترها و پرستارها لباس سبز جراحی تنشون بود! بعد از اون قسمت دوستم اومد تو سالن و دوباره دبستان شد. داشتیم میرفتیم سمت حیاط که نمیدونم چرا دستام رو بالا سرم کشیدم که خستگیم در بره انگار. تو حیاط پسرهای دانش‌آموز بودن که روپوش سرمه‌ای مدرسه تنشون بود، ولی به سن و سال ما بودن!!! و میفهمیدم پسرهایی هستن که من رو میبینن و میخوان بیان سمتم جهت شکل‌گیری رابطه

پاسخ
لینک۳۱ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۵:۵۳:۵۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما احساس می کنید که هنوز درسهای زیادی هست که باید از دنیا بیاموزید. هر چند که الان بزرگ شده اید. نیاز به درد دل کردن با یک دوست خوب دارد که از گذشته شما را بشناسد و همه ی احساستان را درک کند. کسی که خودش روشنفکر و مثبت اندیش باشد و هیچ مشکلی هم در زندگی اش نداشته باشد تا خالصانه و با خیال راحت بتواند به شما کمک کند و حرفهایتان را درک کند. شما نیاز دارید که با کسی که درک بالایی دارد و رازدار است، صحبت کنید. البته می دانید که هیچ کسی صد در صد بی گناه و مجرب نیست ولی دوست دارید با کسی صحبت کنید که اشتباه خودش را بپذیرد و روی آن پافشاری نکند. کسی که آگاهانه بتواند به شما کمک کند که خودتان را از نظر احساسی برای او کاملا و به صورتی شفاف، باز کنید و او بتواند روح شما را التیام ببخشد. شما نیاز دارید که بعضی از چیزها و اخلاقیات را از زندگی تان حذف کنید و می خواهید یک فرد آگاه و مقتدر باشد که شما را راهنمایی کند تا به شیوه یخاصی عمل کنید و بتواند در مورد صداقت و افتخار افراد و نحوه ی آگاهانه و صحیح تعامل با مردم، به شما بیاموزد. شما می دانید که خیلی از اشخاصی که در زندگی تان می خواهند با شما در ارتباط باشند، همه از یک قانون اجتماعی و فرهنگی تبعیت می کنند همه شان مثل هم هستند و همه شان مردهایی هستند با افکاری کودکانه و نامجرب که می خواهند نشان دهند که خردمند و آگاه و از خود گذشته هستند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۱ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۰۳:۰۸
roksana68

roksana68 : سلام.دوشنبه برای نمازصبح بیدار شدم دعای آمرزش گناه خوندم به امیدپاک شدنم.خواب دیدم بادوستام میریم بیمارستان عیادت مرد همسایه(توواقعیت نمیشناسمش)دوستم پوتینشوگم کرده یایه جفتش رو،یاداده به کسی. اون یکی دوستم اومد تعریف کردکه پوشیده بیادولی بلندوسفیدبوده ونپوشیده فهمیدیم پوتین دست اون بوده (اماکاملادیدم دوستموباپوتین سفید توپاش که داشت ازراهرو میومد)ولی نپوشیده بود.نمیتونستیم اتاق روپیداکنیم توراهروهامیگشتیم. دوستام رفتن عیادت منودوستم هم اتاق روپیداکردیم یادوستام ادرس دادن ورودی بخش میله ای بود،وجمع میشدتو زیرپله توش چنتامرد بودن انگار قهوه خونه بود بازکردن رد بشیم ترسیدم گفتم نریم الان بریم داخل درو ببندن زلزله ای چیزی بشه ادم سالم درنمیادمرده عصبانی شدیه کاسه مِسی زدزمین.برگشتیم یه دختربچه نازدیدم به دوستم نشون دادم اون بی توجه بودبه دختره(توواقعیت نمیتونه بارداربشه دوستم).بعدش حیاطش نشستیم بادوستام میخندیدم چندخانم اومدن گفتن پاشیدما بشینیم زورمیگفتن منم نزاشتم پاشیم باچیزی ازبالا زدن توسرم خیلی دردکردمنم خواستم انتقام بگیرم فهمیدم قفل بوده باهمون قفل زدم تو سرطرف دوبار،انگاربعدش به چشمم چنتاازهم کلاسی هام بودن دلم نمیومد اروم میزدم.بعد ماه رمضون وقت افطارخونه قدیمی مادرم با خواهرام بودیم برای بچم قطارخریدم ولی ازاونادوتا خونه مادرمم بوده برای نوه ها.سفره پهنه ماماغذاپخته،چادربه سرمیرم نمازمغرب بخونم تو اتاق خلوتتر.ماماگفت یعنی میرسیم بریم مسجد تی وی روشن بود مسجدرونشون میداد،ساعتو دیدم ۹هست گفتم اره.اتاق یه پسرکوچولولاغر بازی میکرد بابچه هامون.فک کنم پسرم بود(توواقعیت باردارم) کسی ظرف خواست پسررفت از کمدظرف اورد داد منم تو دلم گفتم نباید ظرف شکستنی اونجابزارن خطرناکه بچه برمیداره.توخواب متوجه صدای اذان نشدم اصلا،ولی وقتی بیدار شدم کاملا صدای اذان تو گوشم بود.اول فک کردم اذان ظهره ولی دیدم ساعت ۱۰ نیمه.تشکر.

پاسخ
لینک۱۴ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۲۶:۴۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب :
سلام خواب شما از حد مجاز طولانی تر است. لطفا یک خواب شارژ کنید و بفرمایید تا تعبیر شود. تشکر.

پاسخ
لینک۱۴ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۴:۰۵
ta

ta : سلام خواب دیدم پدر مرحومم که ده سال پیش فوت شدن برگشتن و بیماری عصبیش شدید شده و بستری بودن ولی از بیمارستان بیرون اومده بود وقتی دیدمش گفت یکی رو کشتم من نمیتونستم به حرفش اعتماد کنم وازطرفی هم نگران بودم این کارو کرده باشه خیلی آروم دستش گرفتم و به بهانه یه بیماری دیگه که داره بردمش بیمارستان تا بستریش کنن داخل بیمارستان همش نگران بود رفتار افراد داخل بیمارستان عصبیش کنه و واکنش نشون بده و با یه حالت دور از چشم پدرم اشاره میکردم که مراقب حرف زدن و رفتارشون باشن و اونا هم رعایت میکردن. در واقعیت ایشون بیمار عصبی بودن ولی هیچ وقت چنین شرایطی رو که تو خواب دیدم تجربه نکردم

پاسخ
لینک۱۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۳:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روحشان شاد. پدر شما از اینکه در زمان حیاتش باعث افسردگی و ناراحتی کسی شده، ناراحت است هر چند که این ناراحتی را به تعمد به کسی وارد نکرده. برای آرامش روح او دعا کنید. او الان که فوت شده و از بیماری رها شده واقعیت را می فهمد و از اینکه دیگران را ناخوداگاه رنجانده و یا ترسانده، متاسف است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۵۷:۱۹
Yaseman

Yaseman : سلام خدمت خانم هراتى گرامى. لطفاً خوابم نمايش داده نشود.

پاسخ
لینک۴ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۴:۵۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روحشان شاد. روح عموی شما البته زنده است و گناهان او آمرزیده شده است. او به شما واقعیت را گفته و شما باید مراقب مادرتان باشید. بگویی برای دفع شر برای مادرتان یک مرغ قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشید. نان خوردن آنها در بیمارستان به این اشاره می کند که هر کسی فکر خودش است و می خواهد که به منفعت برسد و کسی هوای مادرتان را ندارد. مدتی کنار او باشید تا استراحت کند و به او بگویید که اصلا چیزی به اسم مرگ در واقعیت برای انسان مومن وجود ندارد چون با وجودی که جسم انسان می میرد ولی تمام عواطف و احساسات و وجود او در غالب روح تا ابد زنده است. مگر اینکه کسی گناهکار و معذب باشد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۱۰:۱۹
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.