کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب بیمارستان

لوک اویتنهاو میگوید: اگر خواب بیمارستان دیدید، دوستانتان نیازمند کمک شما خواهند شد. اگر خود را در درون بیمارستان ببینید، خبرهای غمگین خواهید شنید. اگر خواب ببینید در بیمارستان بستری هستید، نشانه آن است که باید با دقت و هوشیاری از بیماری مسری فرار کنید. اما اگر خواب ببینید برای عیادت شخصی به بیمارستان می روید، نشانه آن است که از حال یکی از نزدیکان خبرهای بدی خواهید شنید.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

182 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

علی

علی : سلام.خواب دیدم به همراه یک مردی در بازار شهرمون راه میرم و توی آینه ای که از بالای یه مغازه آویزون بود خودم رو دیدم که بصورت یه پسر ۲۰ساله خوشگل و خوشتیب شده بودم واصلا شبیه قیافه فعلیم نبودم(من ۴۲سالمه)و یک پیراهن سرمه ای تنم بود و شکمم هم بصورت تخت بود بعدش از روبرو دیدم ۲۰یا۳۰دختر دبیرستانی دارن میان و من یه خورده پیراهن و موهای لختم رو مرتب کردم و بعدش رسیدیم سر چهارراه که دیدم اون فردی که کنارم بوده ،برادرمه و میگه من باید برگردم چون خواهرم گفته باید برم توی درمانگاه کار کنم،ولی از چهار راه با هم رد میشیم و کنار اداره تامین اجتماعی خواهرم رو میبینیم و خواهرم میگه اگه برادرمون بره توی این درمانگاه کار کنه احتمالا
در آینده معاون درمان وزارت بهداشت میشه چون رییس این درمانگاه یه ماشین بنز اس ۵۰۰ و یه شاسی بلند داره ،بعدش متوجه میشم که خودمم معاون همون درمانگاه هستم با اینکه هیچ کدوم پزشک یا پرستار نیستیم.بعدش من میام سمت خونمون و سعی میکنم از یه نردبون چوبی و از بالای دیوار وارد حیاط خونمون بشم که میبینم مادرم در حالیکه یک زنبیل قرمز رنگ پر از سبزی تازه داره بهم میگه از پله بیا پایین و بعدش من از پله و دیوار میام پایین و وارد حیاط خونه میشیم.ببخشید که طولانی بود

پاسخ
لینک۳ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۲۴:۲۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. قدرت و نیروی درونی شما زیاد شده و روحیه ای جوان و با انرژی دارید. به انتخاب های پیش رویتان نگاه می کنید و سعی می کنید که فکرتان آرامش داشته باشد و رفتار خوبی داشته باشید. شما می خواهید تصمیمی برای زندگی تان بگیرید و مردد هستید که کاری را انجام دهید یا خیر. شما به انجام کار خیری مبادرت می کنید و اقتدار و توانایی شما برای کنترل اوضاع و بهبود شرایط زندگی مردم بالاتر خواهد رفت. شما می خواهید به مادرتان نشان دهید که شخصیت اجتماعی قوی و با سیاستی دارید و بر مشکلات پیروز می شوید. مادر شما اما معتقد است که باید برای حفظ زندگی و شرایط موفقتان همیشه تلاش کنید و خیلی به داشته های خودتان مغرور نباشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۱۱:۲۸
Ghoncheh

Ghoncheh : سلام من خواب ديدم توي بيمارستان بودم براي اينكه مريض وضعيف بودم بعد ديدم مردي اومد توي بيمارستان كه توي بيداري من مي شناسم با دو تا بچه كه ظاهرا بچه اون مرد بود بعد من توي خواب اون بچه ها و مرد احساس خوبي داشتم و دوستشون داشتم وبعد بچه ها با من روبوسي كردن و رفتن و بعد من شيريني كه خيلي لطيف و خوشمزه بود داشتم مي خوردم نمي دونم اون مرد داد ويا نه ولي اون لحظه خوردن شيريني اون مرد پيش من ايستاده بود

پاسخ
لینک۲۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۱۹:۱۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما از لحاظ روحی احساس می کنید که نیاز به حمایت دارید و دست به دعا برمی دارید تا افسردگی و ناراحتی از شما دور شود. شاید شما این مرد را در واقعیت دوست دارید و احساستان این است که او و بچه هایش می توانند به شما آرامش ببخشند. شما از وجود او احساس شوق و آرامش دارید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۱۶:۲۳
khorshid

khorshid : سلام.خواب دیدم انگار قسمت داروخونه یه بیمارستان کار میکنم و حسابدار بودم ولی حسابداری کردنش واسم سخت بود و داشتم فکر میکردم که چکار کنم برم با کامپیوتر و با برنامه فوتوشاپش اونجا کار کنم بجای حسابداری کردن که کار راحت تر باشه،و مونده بودم چی بگم به پرسنل اونجا و نمیدونستم اونجا موندگارم یا نه.بعد عموم اومد اونجا اتفاقی منو دید بهش گفتم من اینجا کار میکنم اونم منو بوسید و گفت آفرین خیلی خوشحال شد و لبخند داشت.(در واقعیت من چند وقته حسابدار مغازه ای شدم و همه چی خوب پیش میره ولی یبار خواب دیدم صاحب مغازه با اینکه خیلی ازم راضیه میگفت من خودم اینارو بلدم خودم انجام میدم! رشتش حسابداریه ولی بلد نیست کار کنه. و اینکه هر لحظه اگه کار بهتری بهم معرفی کنن میرم اونجا) .بعد خواب دوست دوران دبستانمو دیدم که ازش بیخبرم، و مادرامونم همو میشناسن، به مادرم گفتم دلم میخواد دوستمو ببینم گفت من مادرشو میشناسم باهاش هماهنگ میکنم خونشونم همین بغل دست خونمونه،بریم تو یهویی دوستتو غافلگیر کن.(در واقعیت خونشون جای دیگس) رفتیم خونشون یه دختر 10 ساله درو باز کرد که خواهرش بود با اینکه در واقعیت یه برادر کوچیکتر داشت،و رفتیم نشستیم،هنوز منو نشناخته بود منم گفتم این نمیدونه من کدوم دوستشم وگرنه الان گریه میکرد و عکس دوران بچگیمون تو مدرسه رو آورد گفت حالا فهمیدم تو کی هستی و گریه کرد منم با گریه اون اشک میریختم و خیلی از من خوشش میومد، ولی مادرش انگار خوشش نمیومد چون یه تعریفی از یه اخلاق خوبم کردم ولی مادرش اصلا بهم نگاه نکرد و لبخند نزد.و من بعدش پیش خودم میگفتم نکنه مادرش بخاطر ظاهر شیطونم فکر میکنه من منحرفم، کاش از عقاید مذهبیمم حرف بزنم .و دیدم بجای اینکه خونه اونا باشیم خونه خودمونیم انگار از اول خونه ما بودیم و دیدم اونا مبلاشونم کامل با خودشون آوردن و چیدن تو حال که مدلش ازین مبلای سلطنتی معمولی و کوچیک و طرحدار کرم طلایی رنگه و متوجه شدم دوستم اسمشو چیز دیگه ای صدا میکنن یادم نمیاد مثل اسمای کردی یا عربی بود و من آروم به مادرم میگفتم اسم اصلیش که لاله هست که قشنگتره من میخوام اونو صدا کنم،و موهای دوستم فر ریز و مشکی رنگ شده بود تو خواب،در واقعیت قبلا صاف بود.و بعد دیدم که با خانواده پدریم تو ماشینیم داریم از خیابون رد میشیم دیدیم یجا تو پیاده رو شبیه دریاس سنگای بزرگی داشت که آب بهشون برخورد میکرد و مردم مینشستن اونجا و منم گفتم بریم اونجا مثه دریای شماله با اینکه من ظاهرشو مثه دریا ندیدم ولی حسم این بود و رو زمین نشستیم و متوجه شدم اونجا یه خانواده با شخصیت از دختر عمم خواستگاری کردن و منم حسودی میکردم میگفتم چرا از من خوششون نیومد و پیش خودم گفتم حتما با این چکمه هام جلب توجه میکنم و یه چکمه اسپرت نیمه ساق خیلی خاص و گرون پام بود که رنگش عدسی رنگ بود و پشت ساقش یه نوار باریک شبرنگ گلبهی یا عسلی رنگ داشت و موهامم که مشکی رنگه کمی بلندتر شده بود تا زیر کمرم اومده بود و لخت ریخته بودم دورم و وقتی از کنار اون خانواده رد شدم میگفتن نگاه چکمه هاشو، براشون جدید و عجیب بود چکمه هام.و بعد دیدم یه زن شیک و مو بلوند اونجا داره آواز آمریکایی میخونه و دو سه تا پسر جوان هم بودن اونجا و فکر میکردم جای اون زنم،یا شایدم منم میخواستم بخونم .ممنون

پاسخ
لینک۱۳ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۵۱:۱۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست عزیزم مجددا از شما خواهش می کنم به هیچ وجه خوابهایتان را طولانی ارسال نکنید همیشه خوابتان را خلاصه نویسی کنید در غیر اینصورت از تعبیر آن معذور خواهم بود. شما می خواهید در حساب و کتاب زندگی، راجع به کسانی که شما را اذیت کردند و روابط اجتماعی تان با دیگران، مسائلی را مرور کنید و نیاز دارید که عده ای را ببخشید یا عده ای شما را ببخشند تا خیالتان راحت شود. شما از اینکه با شما بد تا شده ناراحت هستید. شما به دوران کودگیتان فکر می کنید که چقدر زندگی راحت تر بود و آدمها شیله پیله نداشتند. دوست کودکیتان الان شرایط اقتصادی خیلی خوبی دارد و شما را هم به خاطر می آورد. شما اما به خاطر افکاری که در سرتان دارید و تناقضاتی که در افکار شما که مدرن تر شده، با افکار سنتی بعضی از دوستانتان، وجود دارد، نگران هستید که شما را دوست نداشته باشند و گاهی سعی می کنید که رفتاری متدین از خودتان نشان دهید. از لحاظ روحی آنها شباهت زیادی با شما دارند و فرهنگ خانوادگی شان با شما همخوانی دارد. دوست شما سیاستمدارانه رفتار می کند و احساساتش را بروز نمی دهد و افکار زیادی در ذهن اوست که راجع به آنها حرف نمی زند ولی شخصیت او مثل قبل نیست و ذاتا عصبی شده است و دیگر با شما روراست نیست. در زندگی روزمره تان احساسات پاکی جریان خواهد یافت و به ثروت می رسید و موفقیت به زندگی تان می آید. شما از لحاظ مالی مشکلی ندارید و دختر عمه تان موقعیتی خواهد یافت که ثروت بیشتری به زندگی او راه پیدا کند. شما گاهی ناراحت هستید گاهی شاد گاهی مهربان و دوستان و احترامتان نسبت به قبل زیادتر شده است. دنیا به شما رو می آورد و می خواهید که اجتماعیتر و مدرنتر باشید و همه ی کارهایتان به نفعتان پیش برود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۳ دی ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۰۶:۱۷
maryam

maryam : آخه جدا شدن روح از بدن فقط در زمان مرگ اتفاق میفته ، این جدا شدن روح از جسم رو نفهمیدم چه معنایی میده، وتعبیرش چیه ،ممنون که وقت میزارید و دقیق تعبیر میکنید واقعا متشکرم و اگه اذیت کردم با سوالام عذر میخوام.

پاسخ
لینک۳ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۵۶:۴۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : تا حالا شنیده اید می گویند روحم پر می کشد فلان کار را بکنم؟ این همان است. اشتیاق برای شفا. تله پاتی ارتباط روح با شما. وقتی که کسی حرف نمی زند شما می توانید احساس او را از طریق ارتباط تله پاتی دریافت کنید. دوست عزیز بنده وظیفه دارم خوابها را تعبیر کنم ولی تفسیر کلمه به کلمه خوابها با توجه به حجم بسیار بالای کاربران بسیار وقت گیر و زمانبر است و از توان بنده خارج است. همینطوری هم بنده تا ساعت 12 شب مشغول تعابیر هستم و شما فقط فکر نکنید که خواب شما بوده .. لطفا به این مسائل دقت بفرمایید و از ارسال کامنت اضافه جدا خودداری کنید. مضافا به اینکه هر دو کامنت شما یک حق خواب از شما کسر می کند. من الان هیچ حق خوابی از شما کسر نکرده ام اما جنانچه این مسئله ادامه پیدا کند ملزم به این هستم و جهت اطلاع عرض کردم.

پاسخ
لینک۳ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۰۵:۴۷
maryam

maryam : ببخشید واقعا شرمنده، اونجا که دکتر به خانم گفت حالش بد منظورش این بود که خیلی دیر و مثلا انگار جای امیدواری نیست و داره میمیره ،واینکه روح همسرش از جسمش جدا شده و میگه بریم بیرون معنی خاصی نداره، آخه یه جوریه!
تو معنی که فرستادین پاراگراف آخر که گفتید در حال حاضر خیلی گیر میدهد منظورتون خانمه هست یا آقا که مریض بود؟
ببخشید شرمنده میدونم اذیتتون کردم که دوباره ازتون سوال پرسیدم ولی مهمه خیلی

پاسخ
لینک۳ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۰۵:۵۳:۲۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : دوست عزیز بنده یک کلمه هم از خوابتان را جا نیانداخته ام و تعبیر کلی این است که عرض کردم. سرطان به شوهر ایشان مربوط می شود و این خصوصیات منفی همه مال شوهر ایشان هستند نه خود خانمه. متوجه منظور شما از یه جوریه نمی شوم.

پاسخ
لینک۳ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۵۶:۳۰
maryam

maryam : سلام وقتتون بخیر، خواب دیدن تو یه بیمارستان شوهرش تو یکی از اتاقا بستری شدن و دکتر از اتاق بیرون اومده ،خودش دنبال دکتر میره که ازش بپرسه ، دکتره هم یه چیزایی میگه که خیلی یادش نیست ولی از کلیات حرفاش انگار که مثلا دیر اوردین و حالش جالب نیست، همش سعی میکرد که خوب گوش کنه دکتر چی میگه دقیق ،بعد یهو از اون اتاق که شوهرش بستری بود میبینه که انگار روح از تنش جدا میشه و روح میاد سمت زنش و به زنش میگه بیا بریم بیرون از اینجا ، ولی زنش میگه صبر کن بزار ببینم دکتر چی میگه ، بعد دوباره میره پیش دکتر ازش میپرسه مشکلش چیه ؟ دکتر میگه سرطان
الان به نظر شما تعبیرش چیه دقیق؟؟این چجور خوابیه به نظرتون؟ببخشید طولانی شد ولی میشه راهنمایی کنید لطفا، خدا خیرتون بده انشاله.

پاسخ
لینک۲ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۴۶:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. کسی که خواب دیده که همسرش بستری شده، نگران حال اوست و امیدوار است که خداوند بتواند مشکلات زندگی شان را حل و فصل کند. نرای حل مسائل روحی نباید هیچوقت دست روی دست گذاشت و کوتاهی کرد. همسر این خانم که دیده اند که مبتلا به سرطان شده، در واقعیت به ناامیدی، غم و اندوه، دلسوزی به حال خود و کینه مبتلا شده است. او حس می کند که زندگی اش را بیهوده هدر داده و یک مساله ی احساسی مثل خوره او را می خورد. اینکه همسر او برای سرطان تحت درمان است، بیانگر یک تغییر مثبت در زندگی شان است. همسر او باید سعی کند که طرز فکر منفی خود را تغییر داده و شروع به مثبت اندیشی کند.
در جال حاضر او تمایل دارد که به هر چیزی گیر بدهد و به خاطرات تلخ قدیمی بچسبد . او حساس، دمدمی مزاج و احساساتی است و خیلی به خانواده وابسته است و می خواهد حرف حرف خودش باشد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۰۲:۲۷
Neda

Neda : سلام روزتون بخیر
دیشب خواب میدیدم خبر دادن مادر آقایی که یک سال پیش قراربود‌باهم ازدواج کنیم ولی نشد بیمارستان هستن و گویا حالشون خوب نیست،با وجود اینکه خیلی ناراحتمون کرده بودن ولی منو مادرم رفتیم بیمارستان که حالشون رو بپرسیم،رفتم حال تک تک بیمارا رو پرسیدم ولی اون خانم اونجا نبود گفتن چون حالشون بد بود بردنشون شهربزرگ
مادرم گفتن رفتی اونجا حتما بروملاقات فقط پسرشون اونجا نباشه منم گفتم خب اذیتمون کردن بی احترامی کردن چرا باید برم؟!گفتن نه حتما برو زشته

پاسخ
لینک۱۶ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۱۷:۱۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. او دست به دامان خداوند شده تا خداوند او را ببخشد و گناهانش را بیامرزد. اما گناهان او کم نیست و نیاز به حلالیت شما دارد. شما باید قلب بزرگی داشته باشید تا بتوانید او را حلال کنید چون گناهان ایشان کم نیست. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۴۳:۱۲
نیکو

نیکو : سلام وقتتون بخیر.خانم هراتی من خواب دیدم معشوق خواهرم لباس زرد پوشیده رو تخت بیمارستان بود داداششم بالا سرش وایساده بود بعد در ادامه دیدم من تو حیاط خونه کودکی خواهرم وایساده بودم همون داداشه در حیاطو باز کرد و معشوق خواهرم با ماشینش اومد تو حیاط و اومد داخل خونه من با دلخوری بش سلام کردم و اونم جوابمو داد از کنار هم رد شدیم تعبیرش چیه.ممنونم

پاسخ
لینک۲۴ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۳۴:۰۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. فکر این آقا ناراحت است و می خواهد برای زندگی اش تصمیمی بگیرد یا عملی را انجام دهد که احساس ناتوانی و ضعف می کند و از خدای مهربان می خواهد که مشکلات او را حل کند و برادر او رازدار این آقاست. برادر او آرزو دارد که این آقا و خواهرتان به هم برسند و هر کاری در این مورد می تواند انجام می دهد و با شما دشمنی ندارد شما هم نباید نسبت به او فکر بدی بکنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۳۱:۵۶
تارا

تارا : سلام خدمت خانم هراتی عزیز
خواب دیدم تو بیمارستان هستم و پرستار به من گفت شما به مدت ۲ ماه این جا بستری هستین بعد لباس های که به رنگ طوسی تیره بود رو به من داد لباس ها استین بلندی داشتن با خودم گفتم حالا که دوماه این جا هستم بزار استین و جیب این لباس رو گلدوزی کنم که قشنگ تر باشه با نخ قرمز شروع به گلدوزی کردم ،من ازین که تو بیمارستان به مدت طولانی می خوام بستری باشم هیچ نگرانی نداشتم و خیلی ظاهری ارام داشتم
صبح که بلند شدم صدقه گذاشتم و خوابم رو برای شما ارسال کردم که تعبیرش کنید ، متشکرم از لطف و زحمات شما

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۲۱:۰۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. سلامت ذهنی و فیزیکی شما شفا داده خواهد شد . شما به خداوند نزدیک تر می شوید ایمانتان قوی تر خواهد شد و خوش بین تر و مهربانتر و امیدوارتر از قبل خواهید بود. حالات ذهنی و احساسی شما هماهنگ می شوند و به سعادت خانوادگی می رسید. از لحاظ روحی قویتر خواهید شد و دست به خیر تر از قبل خواهید بود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۵۵:۳۵
Xanum

Xanum : سلام بانو وقت بخیر...خواب دیدم با زنداییم سر سفره با بچه هاش داریم غذا میخوریم که یهو متوجه شدم زنداییم شکمش خوش فرم و لاغر شده به مامانم نشون‌دادم اونم دید گفت چقد خوشگل شدی زنداییم سیاه پوشیده بود بعدش یهو نمیدونم چطور شد مریض شد رفتیم بیمارستان رو تخت بیمارستان استراحت میکرد که سه نفر یکیش اسمش وزیر بود و زن میانسال بود خیلی اذیتش میکردن که من با صدای بلند چندبار صدا کردم آقای دکتر، پرستار ولی کسی جواب نداد، حالش بهتر شد درومدیم و منم همراه اونا بودم سوار شدماشین داییم شدیم که ماشین داییم شاسی بلنده ولی تو خواب یه پیکان سفید بود تو حیاط بیمارستان که شبیه قبرستون شهرمون بود یه سگ سفید صورت درازی هم بود که میلرزید از مریضی داشت میمرد نزدیکش شدم گفتم طفلک بو گندم گرفته داشت میلرزید بعدش بیدار شدم.ممنون از تعابیرتون

پاسخ
لینک۳۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۲۲:۳۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. زن دایی شما از بی محبتی و بی تفاوتی کسی در زندگی اش به شدت رنج می برد و روحیه ی او افسرده و فکرش خراب شده است ولی به کسی اعتماد نمی کند که بخواهد حرفش را به او بزند. او نیاز به حمایت و کمک خداوند دارد. افکار و احساسات سرکوب شده ی او بی محلی دیگران و دخالت آنان در کارهای او و نیز مشکلات مالی باعث شده که او کاملا اعصابش خراب شود. دایی شما متمول است ولی امکاناتی که در اختیار خانمش می گذارد محدود و پیش پا افتاده است. او احساس می کند که دنیایش مثل قبر سوت و کور است و با وجودی که زن دایی تان از بینش و درک و فهم بالایی برخوردار است ولی به او بسیار بی مهری می شود و دایی تان از او بد می گوید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۲۶:۰۳
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.