تعبیر خواب غذا
خوردن غذای مطبوع در خواب، نشانه صحت و تقویت بدنی است. اگر طعام از اجزاء بدن حیوانات باشد، نیکو است و اگر از گیاهان باشد مفید است. غذا به طور کلی نعمت و روزی است ولی اگر غذایی که پیش روی داشته باشید بد رنگ و متعفن و بد بو باشد و در شما کراهت پدید آورد، تعبیر غذای سالم را ندارد و به بیماری و رنجوری تعبیر می شود.
اگر از آن غذا بخورید و شور باشد، گرفتار ندامت یا خشم می شوید و اگر ترش باشد غم می آورد. چنانچه تلخ باشد، تلخ کامی و شکست است .اگر غذایی که می خورید دارچین و فلفل داشته باشد، همین تعبیر را دارد یعنی گرفتار تلخ کامی می شوید و چنانچه زردی زعفران و زردچوبه را تشخیص دهید، غمگین می شوید. به کار گرفتن زعفران و زردچوبه اگر ندانید و به شما نگویند و زردی آن را نبینید مهم نیست و تعبیر بد ندارد.
محل خوردن غذا هم اثر می گذارد. اگر در خواب دیدید که در بیابان سفره گسترده اید و غذا می خورید و از آن غذا خوشتان می آید، در سفر مالی به دست می آورید. اگر محل صرف غذا در شهر و یا آبادی و در خانه یک دوست باشد، به پولی می رسید که تامین می شوید و احساس آرامش می کنید. اگر دیدید که در آشپزخانه غذا صرف می کنید، به وسیله همسرتان پولی به دست می آورید.
حضرت دانیال می گوید: هر طعام، که خوردن آن دشوارتر و بیمزه تر است، تاویل به خلاف خوشی است و دلیل بر رنج و اندوه کند و هر طعام که ترش بود، دلیل بیماری است. طعام شیرین به خواب، دلیل بر عیش خوش است.
جابر مغربی می گوید: اگر ببیند هر طعام که در خانه داشت بخورد، دلیل که آخر عمر او نزدیک است. اگر ببیند طعام او را مرده خورد، دلیل که آن طعام گران شود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
علی : با سلام
خواهرم خوابی به شرح ذیل دیده است:
<< برادرم و پدرم به منزل یکی از اقواممان دعوت شده بودند که تقریبا مسیر منزل ما تا منزل آنها زیاد است. مهمانی که ترتیب داده بودند یک مهمانی کاملا مردانه بود .و من تعجب کردم که چرا با وجود مسافت زیاد پدر و برادرم به آن مهمانی می روند . در خواب دیدم زمانی که از آن مهمانی برگشتند غذاهای زیادی از منزل خویشاوندمان آورده بکدند و روبروی برادرم پُر از غذا از جمله مرغ بود و برادرم مشغول مِیل کردن آنها بود و مقدار بسیار کمی از یکی از غذا ها را به من داد.>>
فریبا هراتی
: سلام. برادر و پدر شما با کسی که از نظر فرهنگی یا عقیدتی با شما بسیار مغایرت دارد و نمی توانید او را درک کنید، همفکری خواهند کرد و سعی می کنند که احساس و نظریات او را بشنوند و مشکلاتش را با خبر شوند. شما از اینکه برادرتان و پدرتان با کسی که از نظر فکری با آنها فاصله دارد، صحبت یا همدردی می کنند خوشتان نمی آید. ولی درک برادر و پدرتان با این گفتگو نسبت به یک سری مسائل بسیار بالاتر خواهد رفت. برادرتان از ترس ها و نگرانی های دیگران با خبر خواهد شد و سعی می کند که آنها را درک و مشکلاتشان را هضم کند. شما هم کمی در درک و هضم تفکرات دیگران سهیم خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
ariana : سلام وقتتون بخیر.مادرم خواب می دیده پدرم توی جاده هست و داره برف میاد و حالت هراسانی داره که می رسه به خونه مادربزرگ پدریم.مادرم تو خونه مادربزرگ پدریم بودن.و خونه پر مهمون بوده و سفره باز بوده و داشتن پذیرایی می کردن مادرم می بینه یه قسمتی از سفره خالیه و غذا نیست و یه عده مهمون ناشناس اومدن و دارن نون خالی می خورن.مهمون ها هم مرد بودن هم زن.مامانم به مادربزرگم می گه برم از اون همه غذا که هست براشون بیارم.مادر بزرگمم می گه برو بیار.مامانم می ره غذارو بیاره می بینه از ا و ن غذایی که به بقیه مهمون ها دادن نیست و گوشت چرخ کرده و جگره که مدفوع الاغ هم توش هست.وقتی می خواسته بشقاب ورداره از کمدی که توش پره چینی بوده می ریزه یکم روش ولی بلاخره یه بشقاب ملامین بر می داره و غذارو می کشه و بودن مدفوع الاغ تو غذا مثل یه چیز عادی بوده براش.می بره برای مهمون ها و اونا غذارو با به به و چه چه می خورن ولی آخرش می گن غذا خیلی خوب بود ولی حیف توش مدفوع الاغ بود.بعد اون مامانم متوجه میشه اونا خواستگار عمم شدن.از مامانم می پرسن پدر دختر چیکارست مامانم می گه بازنشستست.(پدربزرگ از اول عمرش زیاد کار نکرده و خرج زندگیش رو دیگران دادن و مامانبزرگم رو خیلی اذیت کرده)اونا می گن جهازش چطور می شه مامانم می گه نگران نباشید برادراش پولدارن اونا می دن.یکی از اونها که خانم بوده به مامانم می گه می خوام پدر عروس رو ببینم مامانم میگه باشه و تو ذهنش بوده زودتر از اون برسه پدربزرگم تا دروغش که گفته بازنشستست در نیاد.می رن یه جایی شبیه قهوه خانه بوده و پدربزرگم اونجا بوده.اونجا پر آدم بوده و همه مدل آدمی توش بوده.اون قهوه خانه پلکانی داشته مامانم می گه پدر بزرگم رو صدا بزن.بعد پدربزرگم رو از بالاترین نقطه اون قهوه خانه در حالی که با یه نفر دیگه باهم دستبند زده شده بودن آوردن.مانم میگه اون یکی مرد کمی شبیه پدربزرگم بوده و هردوتاشون شبیه آدم های جهنمی بودن.پدربزرگم بشدت لاغر شده بود و پوستش سیاه سیاه بوده.مامانم می خواسته زود پدربزرگم رو رد کنه که اون خانمه نبیندش ولی موفق نمی شه و اون خانم می بیندش.اون خانم می ره یه طرف دیگه تو داخل قهوه خونه مامانم قکر می کنه می خواد سوال بپرسه ولی میبینه اون خانم داره استفراغ می کنه و به حالت دراز کش شده.مامانم می ره از دربان می پرسه این جا کجاست واونجایی که پدربزرگم رو ازش آوردن کجاست اون هم بهش می گه اون بالا جای آدمای خیلی گناه کاره.ادم های گناه کار رو می یارن اینجا و اونا اینجا فقط مشروب می خورن.ببخشید که طولانی شد.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. همسر شما در مسیر زندگی اش با رکود اقتصادی یا سردی روابط از جانب اشخاصی مواجه می شود و از مادرش برای رهایی از مشکلاتش کمک خواهد خواست. مادر بزرگ شما شخصیتی مهربان و کمک رسان به دیگران دارد و سعی می کند که مشکلات مردم را حل و فصل کند. اما باید برای حل مشکلات خودش و پدر بزرگتان که ننوشته اید که در واقعیت مرده است یا زنده، خیلی خیرات و نذری بدهد. بی تفاوتی پدر بزرگتان نسبت به دیگران و سردی روابط او با دیگران برایش گناهانی را به وجود آورده که با این خیرات ها و صدقات قابل بخشش خواهد بود. مادر بزرگتان به ثروت رسیده و اگر عمه ی شما مجرد است، برای او خواستگار خواهد آمد. کارها برای مادر بزرگ شما به آن راحتی و سهولتی که انتظارش را داشته به پیش نمی رود ولی با این وجود، او از تمام امکانات خودش مایه می گذارد تا زندگی خانواده و عمه تان همگی به خوبی به پیش برود. شما هر قدر هم که سعی کنید که اعمال بد پدربزرگتان را نادیده بگیرید، و آن را از دیگران مخفی کنید، فایده ای نخواهد داشت و دیر یا زود همه متوجه ی خصلت های بد اخلاقی او خواهند شد. شاید پدر بزرگتان رفیق باز باشد یا اهل خوشگذرانی باشد ولی در درگاه خداوند، این اعمال او تقبیح شده و گرفتار و مستاصل خواهد شد و اگر زنده است و این روش را ادامه دهد، در اخرت نیز از جهنمیان خواهد بود. تشکر از همراهیتون.
Bahar : سلام عزیزم
توخواب دیدم ک تومهمونی بزرگ با فامیلام هستم ک نشستیم سرسفره و من با اشتها کلی غدا خوردم غذاها متنوع بود و طعمشون خیلی خوب بود و من خیلی پرخوری کردم از همه مدلشون تست کردم
همه داشتن ازسرسفره بلند میشدن ولی من هنوز داشتم غذامیخوردم
همه بلندشده بودن ک ازسالادماکارونی ک خالم درست کرده بود کشیدم و بهش گفتم ک خیلی خوب درست کردی و داشتم میخوردم ک ی نفر بهم گفت میای ظرف بشوری گفتم اینو بخورم میام کمی منتظرم موند ولی قبل اینکه غذامو تموم کنم ظرفمو ک بغلدستم بود برد منم بلندشدم رفتم تامثلا ظرفارو بشورم
تو خواب بخاطر پرخوریم خواهرم بد نگام میکرد و میخواست بگه ک بسه دیگه کم بخور بقیه هم متوجه پرخوریم بودن
راستش بخاطرشکست عشقی ک ب تازگی داشتم یخورده مشکلات روحی پیداکردم ولی نمیدونم این ب خوابم میتونه ربط داشته باشه یانه
ممنونم ازتعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید که همه از شما حمایت روحی کنند و همه جوره به شما خدمتات و سرویس ارائه کنند. شما تشنه ی محبت هستید و دیگران هم خیلی به شما کمک خواهند کرد. ولی باید برای اینکه آرامش تان بیشتر حفظ شود و درکتان بالاتر برود و توقع کمتری از دیگران داشته باشید، به مشکلات بی سر و ته دیگران هم فکر کنید که هیچ قابل حل نیستند و مثل کلام سردرگمی، به زندگی آنان پیچیده شده اند. شما به غنا و ثروت خواهید رسید و باید از این حس ترحم به خودتان دست بردارید، شروعی تازه داشته باشید و برای آینده تان برنامه ریزی کنید. باید به خودتان بیایید و نشان دهید که بالغ و مسئول هستید. باید خردمند باشید تا بتوانید از خودتان حمایت کنید. تشکر از همراهیتون.
elham : با سلامواحترام
همسرم خواب دیدن که من در پاساژ پالادیومتهران دارم غذا میخورم و عده ایمزاحمم شدن ومن غذامورها میکنم ومیرم خونه و فرداش همسرم میره پاساژ پالادیومو منتظر من میماند که برم اونجا ووقتی میرسد هنوز پشت من حرف میزدن
تا اینکه من میرسم ومیفهمند من مرد دارم و میان عذر خواهی وهدیه میارن و حتی پول غذا را حساب میکنند و بعد من جلوجلومیرم سمت خونه و از همسرم هم خجالت میکشیدم..(در واقعیت ما بدلیل شغل فروش همکاریمو یکی از پاساژ هایی که کار میکنیم ودر انجا بار ارسال میکنیم پالادیومهست)
محبت میکنید تعبییر خواب را بفرمایید
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. شما در تعامل با کسانی که در پالادیوم کار می کنید، انتظار حمایت و پشتیبانی و نیز رفتاری خوشایند از مردم دارید ولی عده ای باعث ناراحتی شما می شوند و نمی توانند درک کنند که یک خانم بخواهد خیلی راحت مثل یک مرد کارش را به پیش ببرد و راحت صحبت و با دیگران مراوده کند. همسرتان فکر می کند که اگر آنان بدانند که شما متاهل هستید، رفتار مودبانه تر و موقرتری در رابطه با شما از خودشان نشان خواهند داد و اعتبار بیشتری برای شما قائل خواهند شد و از شما عذرخواهی خواهند کرد. شما دوست دارید آرامش داشته باشید و دلتان نمی خواهد که همسرتان خیال کند که از پس خودتان به خوبی برنمی آیید. در محیط بازار همه جور آدمی با یکدیگر مراوده و تعامل دارند و هر کسی بر طبق فرهنگ خودش، دیگران را قیاس می کند. تشکر از همراهیتون.
Farid : با سلام من خواب دیدم یه کارت بانکی دستمه که میخوام از پولش خرج کنم و غدا سفارش بدم که رییسم گفت از اون رستورانی سفارش بده که دو تا از همکارامم سفارش دادن غذاهاش خوبه ممنون میشم تعبیرشو بهم بگید.
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید که از اعتبارتان استفاده کنید تا حمایت کافی در کارتان را دریافت کنید. شما باید به همان نصایحی که در رابطه با کارتان، به همکارانتان شد استفاده کنید و مانند آنها رفتار کنید تا در کارتان موفق باشید. تشکر از همراهیتون.
Ommolbanin : سلام خواب دیدم طبقه دوم یه خونه سفید خیلی بزرگ زندگی می کنیم توی حیاط مقداری گوشت گوسفندی دارم سرخ می کنم و متوجه میشم کم شده میرم چیزی بردارم متوجه میشم پسری روی موتور بزرگی نشسته و منتظره دوستشه . از پشت دیوار متوجه شدم اون پسر به دوستش میگه کمی گوشت بخوره و خوشمزه هست من از دیدن این صحنه خوشحال شدم و می گم نوش جونشون خوششون اومد. بعد می بینم گوشت خیلی کم شد از پله ها که دارم بالا میرم همسایه پایینی آقای رحیم پور با خانم و دو بچه اش میان بیرون و احوالپرسی می کنیم گویا منتظر بودن من چیزی بگم، میرم داخل خونه همسرم تشک پنبه ای پف دار سفیدی که کمی از قدش کوتاهتر بود رو زمین انداخته بود و منتظر من بود . میرم پیشش بهش می گم اینقدر کتاب می خونه خسته میشه و بهتره هر دوروز درمیون یه روز استراحت کنه تا افسردگی نگیره چون تکرار یه کار باعث خستگی میشه اون هم قبول می کنه دستی به صورتش می کشم و می بوسمش . دوتا دخترام از در وارد میشن و دختر بزرگم تو دستش دیس بزرگ پلوی سفید که کنارش گوشت بود میاد و می گه غذای برگشت از سفر سوریه مادر آقای رحیم پور هست، با خودم می گم من باید به آقای رحیم پور زیارت قبول می گفتم، البته پشت دخترم مادر جاری بزرگم بود که پیراهن بلند سفید و روسری سفید سرش بود. میاد و میشینه، همسرم به من می گه باید پول برق رو بدیم و من هم گفتم۲۷۵۰ پرداخت کردم. مادر جاریم زیرلب میگه (چقدر زیاد پول برق میدیم). از پنجره حیاط رو می بینم روی موزاییکهای سفید روفرشی بزرگی انداختن و سفره طلایی رنگی پهن کردن پر از غذا و مردم نشستن و دارن شام برگشت سفر سوریه مادر همسایه مون رو می خورن خیلی قشنگ بود و من خوشم اومده بود.
فریبا هراتی
: سلام. درک شما بالاست و زندگی راحت و توام با آرامشی دارید. سردی روابط بین شما و دیگران از بین خواهد رفت و شما سعی می کنید که همیشه به دیگران کمک کنید. شما از هیچ کاری که برای دیگران از دستتان بر می آمده دریغ نکرده اید و به سهم خودتان برای شادی و رفاه همه تلاش می کنید. خدای مهربان هم به همین دلیل مشکلات شما را حل می کند و در زندگی تان پیشرفت خواهید کرد. همسر شما فکرش به خاطر شرایط کنونی که شاید احساس می کند رفاهش نسبت به گذشته کمتر شده، فکرش مشغول است و می خواهد به دانش و آگاهی لازم برای تغییر شرایط زندگی اش دست پیدا کند ولی شما برای او به خاطر شخصیت خودش ارزش قائلید. روزی شما زیاد خواهد شد و اگر در واقعیت چنین همسایه ای هم دارید، او هم حاجت روا خواهد شد و خردمندانه تر از گذشته فکر خواهد کرد و مرفه تر از قبل زندگی خواهد کرد. دنیا به شما رو می آورد و آرامش و شادی تان بیشتر خواهد شد. زمینه ی زندگی شما سرشار از موفقیت و خوشی خواهد شد. فکر مادر جاری تان هم از مشکلات پاک شده و او نیز به آرامش می رسد. تشکر از همراهیتون.
کیمیا : خواب دیدم دور یه سفره ایم و خانواده های من و دوست پسرم بودن و غذا قرمه سبزی بود، مامانم هم کمی اونور تر سر سفره بود( فوت شده) دختر برادر کوچکم کنار برادر وسطم نشسته بود و توی خواب دختر اون بود و اون بهش غذا میداد(در بیداری این برادرم بچه دار نمیشه)حدود بیست سی نفری سر سفره و دوست پسرمم بود و قرمه سبزی کشیده بود و میخورد و گوشت هم داشت و همزمان با قاشق به منم غذا میداد، منم دم در ایستاده بودم و شال سرم نبود با اینکه در اون جمع نامحرم هم بود و توی خواب هم با خودم گفتم داماد دوستم اینا اینجان پس من چرا شال سر نکردم، مامانم بهم گفت دختر بیا بشین غذاتو بخور و من بهش گفتم مامان میل ندارم و کمی حالت تهوع دارم، یه ذره با دوستم میخورم کافیه( در واقعیت 10 روزی میشه حالت تهوع دارم و کم غذا میخورم) که بعدش ته بشقاب دوستم بود که گوشت و قرمه سبزی رو نصف کرد با قاشق داد به من که بقیه اش رو خودش بخوره، تشکر
فریبا هراتی
: سلام. روح مادرتان شاد. دعای خیر او پشت شماست و امیدوار است که از شما حمایت کافی به عمل بیاید. شما فکرتان را صادقانه و صریح با خانواده خودتان یا دوست پسرتان ( در صورت لزوم) مطرح می کنید و دوست دارید که برایتان شفاف سازی شود. دوست دارید که نشاط و شادی به زندگی تان بیاید و سردی روابط بین شما و دوستتان کم شود و البته این خواسته ی دوستتان هم هست ولی هر دوی شما کمی مضطرب هستید و دلشوره دارید. برادر وسطی شما دختر برادر کوچکتان را مثل فرزند خودش دوست دارد و از او حمایت می کند. تشکر از همراهیتون
Lia : با سلام و تبریک عید غدیر خانم هراتی عزیز. خواب دیدم دو تا ساندویچ با گوشت همبرگر پخته خودم رو بخاطر رودربایستی ب شخصی با چشمان زاغ دادم. ایشون شبیه سازنده ای بود ک خانه ازش خریدم. ایشون در خواب همراه دوست دختر هنر پیشه اش بود(در واقعیت ایشون همسر دارن). خود سازنده واسطه خرید این خونه شدن ک متاسفانه با مستاجر ب مشکل خوردم. خانم هنرپیشه داد سخن داد ک من برند مشابه نمیخورم همبرگر با برند اصل میخورم. گفتم این همیرگر فلان برند اصل هست و ما برند متفرقه نمی خریم. فک کنم امکانش بود ک همیرگرا روپس بگیرم اما من این کارو تو رودربایستی نکردم ولی حسم بد بود. بعد ی میز غذا بود روش ی ظرف نستا بزرگ ی جور خرشت کرفس یا قرمه سبزی ک از سبزی ب سیاهی میزد با حلقه های پوست پرتقال داخلش. با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. فشار و استرس زیادی روی شماست و چند کار را همزمان با هم انجام می دهید. با شما با سردی رفتار می شود و موقعیت یا رابطه ای هست که شما را راضی نمی کند و از لحاظ احساسی یا فیزیکی چیزی را کم دارید که احساس کمال داشته باشید. اما شما تمام این ناراحتی هایتان را به کسی که شخصیتی حسود و پولدوست دارد را به کسی که مسبب ناراحتی های شماست انتقال خواهید داد. این شخص با نقش بازی کردن و کلاه گذاشتن سر دیگران به ثروت رسیده است. کاری که با شما کرده، سرش خواهد آمد و تقاص آن کار را خیلی درست و کامل پس خواهد گرفت. شما بعدا شرایط را ارزیابی خواهید کرد و متوجه می شوید که همانطور که با شما رفتار شد، و با گرفتن پولتان به ثروت رسید حالا یکی پولش را خواهد گرفت و تازه شرایط او بدتر هم خواهد بود و حسابی داغ پولهایش به دلش که می ماند، هیچ، سلامتی اش را هم از دست خواهد داد. بیشتر از اینکه شما سرتان کلاه رفت؛ سر کسی که آزارتان داده را کلاه خواهند گذاشت. تشکر از همراهیتون.
Nasim : سلام وقت شما بخیر. خواب میدیم من که وارد یک خانه ای شدم گویا مهمانی بود. درست در خاطرم نیست. یک میز غذای بزرگ به شکل یو لاتین،پر از غذاهای متنوع و نگارنگ همه پلویی و خورشتی با روغن های زیاد و گوشت زیاد و کباب.
عطر غذاها مست میکرد ادم و. من هرچی میخوردم سیر نمیشدم بس که خوشمزه و لذیذ بودن همین طور شکلات های کاکائوی خارجی و بسیار خوشمزه ای اونجا بود که از اون هاهم خوردم کنار میز غذا مادربزرگم فوت شده اند نشسته بود فک کنم خورده بود رفته بود کنار و با لبخند به من نگاه میکرد من هم لبخند زدم گفتم بهش خوردما، اما بسته خوشمزه ان دلم میخاد بازم بخورم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به نقطه ی عطفی در زندگی تان رسیده اید، و خیلی بزرگسالانه، خردمندانه و مسئولیت پذیر شده اید. شما مورد حمایت شدیدی قرار خواهید گرفت هر چند که شاید درک درستی نداشته باشید که چرا و چگونه. اما همه جوره از نظر عاطفی و فیزیکی و مالی از شما حمایت خواهد شد. احساس مثبت و خوب و خوشی های زیاد خواهید داشت و در مصرف خوشی ها حتی ممکن است اصراف هم بکنید. روح مادر بزرگتان شاد. روح او زنده است و به خاطر شما به آرامش رسیده و شاد است و دعاهای خیر او هم پشت سر شماست. شما خوشبخت و سعادتمند خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
shahila13 : با سلام،
خواب دیدم رفتم خونه خواهرم، داریم باخواهرم و شوهرش صبحانه میخوریم.
یهو درخونشونو میزنن شوهرخالم، همراه دو تاخاله هام(خاله بزرگتر از همه و شوهرش، و خاله کوچیکم) بدون دعوت و اطلاع اومدن یهو شک شدیم، باز خواهرم دعوتشون کرد داخل، دو تا خالم میرن تو اتاق رختشویی میشینن مشغول حرف زدن میشن اتاق بزرگتر شده بود البته توخواب،بعدشوهرخالم تعارفش کردیم برا صبحانه بیادهمراهمون نون وپنیر بخوره،گفت من گشنمه (یعنی با نون و پنیر سیر نمیشم) گفتیم نیگا قرمه سبزی بارگذاشتیم واسه ناهار اونم آماده شه با هم میخوریم، خودش رفت از یخچال سه تاتخم مرغ برداشت گفت تخم مرغ میخورم.
عددسه جالب بود داخل خوابم سه تا تخم مرغ، سه نفر ما، سه نفر مهمون
چند بار دیگم خواب دیدم فامیل مادرم بدون دعوت میان خونه خواهرم میشینن و نمیرن ، من به زور بیرونشون میکنم از اتاق خواب.
فریبا هراتی
: سلام. فامیل مادری شما همیشه در گذشته و حال و آینده رفتاری داشته اند که شما احساس می کنید که می خواهند از شما سو استفاده کنند. خاله های شما غیبت می کنند و مرتب حرف این و آن را می زنند و شوهر خاله تان هم می خواهد از سرمایه ها و امکانات مالی شما سو استفاده کند. شما می خواهید زندگی تان را متحول کنید و شروعی تازه داشته باشید ولی اینها همیشه شما را با رفتارشان غافلگیر می کنند و توقع حمایت و پشتیبانی شما را دارند. تشکر از همراهیتون.