تعبیر خواب غذا
خوردن غذای مطبوع در خواب، نشانه صحت و تقویت بدنی است. اگر طعام از اجزاء بدن حیوانات باشد، نیکو است و اگر از گیاهان باشد مفید است. غذا به طور کلی نعمت و روزی است ولی اگر غذایی که پیش روی داشته باشید بد رنگ و متعفن و بد بو باشد و در شما کراهت پدید آورد، تعبیر غذای سالم را ندارد و به بیماری و رنجوری تعبیر می شود.
اگر از آن غذا بخورید و شور باشد، گرفتار ندامت یا خشم می شوید و اگر ترش باشد غم می آورد. چنانچه تلخ باشد، تلخ کامی و شکست است .اگر غذایی که می خورید دارچین و فلفل داشته باشد، همین تعبیر را دارد یعنی گرفتار تلخ کامی می شوید و چنانچه زردی زعفران و زردچوبه را تشخیص دهید، غمگین می شوید. به کار گرفتن زعفران و زردچوبه اگر ندانید و به شما نگویند و زردی آن را نبینید مهم نیست و تعبیر بد ندارد.
محل خوردن غذا هم اثر می گذارد. اگر در خواب دیدید که در بیابان سفره گسترده اید و غذا می خورید و از آن غذا خوشتان می آید، در سفر مالی به دست می آورید. اگر محل صرف غذا در شهر و یا آبادی و در خانه یک دوست باشد، به پولی می رسید که تامین می شوید و احساس آرامش می کنید. اگر دیدید که در آشپزخانه غذا صرف می کنید، به وسیله همسرتان پولی به دست می آورید.
حضرت دانیال می گوید: هر طعام، که خوردن آن دشوارتر و بیمزه تر است، تاویل به خلاف خوشی است و دلیل بر رنج و اندوه کند و هر طعام که ترش بود، دلیل بیماری است. طعام شیرین به خواب، دلیل بر عیش خوش است.
جابر مغربی می گوید: اگر ببیند هر طعام که در خانه داشت بخورد، دلیل که آخر عمر او نزدیک است. اگر ببیند طعام او را مرده خورد، دلیل که آن طعام گران شود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
ariana : سلام خانم هراتی اون فسمت از خواب رو که مدفوع الاغ قاطیه غذا بود چه تعبیری داره و اینکه پدر بزرگم زندست
فریبا هراتی
: سلام. ثروت است.
ariana : سلام وقتتون بخیر.مادرم خواب می دیده پدرم توی جاده هست و داره برف میاد و حالت هراسانی داره که می رسه به خونه مادربزرگ پدریم.مادرم تو خونه مادربزرگ پدریم بودن.و خونه پر مهمون بوده و سفره باز بوده و داشتن پذیرایی می کردن مادرم می بینه یه قسمتی از سفره خالیه و غذا نیست و یه عده مهمون ناشناس اومدن و دارن نون خالی می خورن.مهمون ها هم مرد بودن هم زن.مامانم به مادربزرگم می گه برم از اون همه غذا که هست براشون بیارم.مادر بزرگمم می گه برو بیار.مامانم می ره غذارو بیاره می بینه از ا و ن غذایی که به بقیه مهمون ها دادن نیست و گوشت چرخ کرده و جگره که مدفوع الاغ هم توش هست.وقتی می خواسته بشقاب ورداره از کمدی که توش پره چینی بوده می ریزه یکم روش ولی بلاخره یه بشقاب ملامین بر می داره و غذارو می کشه و بودن مدفوع الاغ تو غذا مثل یه چیز عادی بوده براش.می بره برای مهمون ها و اونا غذارو با به به و چه چه می خورن ولی آخرش می گن غذا خیلی خوب بود ولی حیف توش مدفوع الاغ بود.بعد اون مامانم متوجه میشه اونا خواستگار عمم شدن.از مامانم می پرسن پدر دختر چیکارست مامانم می گه بازنشستست.(پدربزرگ از اول عمرش زیاد کار نکرده و خرج زندگیش رو دیگران دادن و مامانبزرگم رو خیلی اذیت کرده)اونا می گن جهازش چطور می شه مامانم می گه نگران نباشید برادراش پولدارن اونا می دن.یکی از اونها که خانم بوده به مامانم می گه می خوام پدر عروس رو ببینم مامانم میگه باشه و تو ذهنش بوده زودتر از اون برسه پدربزرگم تا دروغش که گفته بازنشستست در نیاد.می رن یه جایی شبیه قهوه خانه بوده و پدربزرگم اونجا بوده.اونجا پر آدم بوده و همه مدل آدمی توش بوده.اون قهوه خانه پلکانی داشته مامانم می گه پدر بزرگم رو صدا بزن.بعد پدربزرگم رو از بالاترین نقطه اون قهوه خانه در حالی که با یه نفر دیگه باهم دستبند زده شده بودن آوردن.مانم میگه اون یکی مرد کمی شبیه پدربزرگم بوده و هردوتاشون شبیه آدم های جهنمی بودن.پدربزرگم بشدت لاغر شده بود و پوستش سیاه سیاه بوده.مامانم می خواسته زود پدربزرگم رو رد کنه که اون خانمه نبیندش ولی موفق نمی شه و اون خانم می بیندش.اون خانم می ره یه طرف دیگه تو داخل قهوه خونه مامانم قکر می کنه می خواد سوال بپرسه ولی میبینه اون خانم داره استفراغ می کنه و به حالت دراز کش شده.مامانم می ره از دربان می پرسه این جا کجاست واونجایی که پدربزرگم رو ازش آوردن کجاست اون هم بهش می گه اون بالا جای آدمای خیلی گناه کاره.ادم های گناه کار رو می یارن اینجا و اونا اینجا فقط مشروب می خورن.ببخشید که طولانی شد.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. همسر شما در مسیر زندگی اش با رکود اقتصادی یا سردی روابط از جانب اشخاصی مواجه می شود و از مادرش برای رهایی از مشکلاتش کمک خواهد خواست. مادر بزرگ شما شخصیتی مهربان و کمک رسان به دیگران دارد و سعی می کند که مشکلات مردم را حل و فصل کند. اما باید برای حل مشکلات خودش و پدر بزرگتان که ننوشته اید که در واقعیت مرده است یا زنده، خیلی خیرات و نذری بدهد. بی تفاوتی پدر بزرگتان نسبت به دیگران و سردی روابط او با دیگران برایش گناهانی را به وجود آورده که با این خیرات ها و صدقات قابل بخشش خواهد بود. مادر بزرگتان به ثروت رسیده و اگر عمه ی شما مجرد است، برای او خواستگار خواهد آمد. کارها برای مادر بزرگ شما به آن راحتی و سهولتی که انتظارش را داشته به پیش نمی رود ولی با این وجود، او از تمام امکانات خودش مایه می گذارد تا زندگی خانواده و عمه تان همگی به خوبی به پیش برود. شما هر قدر هم که سعی کنید که اعمال بد پدربزرگتان را نادیده بگیرید، و آن را از دیگران مخفی کنید، فایده ای نخواهد داشت و دیر یا زود همه متوجه ی خصلت های بد اخلاقی او خواهند شد. شاید پدر بزرگتان رفیق باز باشد یا اهل خوشگذرانی باشد ولی در درگاه خداوند، این اعمال او تقبیح شده و گرفتار و مستاصل خواهد شد و اگر زنده است و این روش را ادامه دهد، در اخرت نیز از جهنمیان خواهد بود. تشکر از همراهیتون.
Bahar : سلام عزیزم
توخواب دیدم ک تومهمونی بزرگ با فامیلام هستم ک نشستیم سرسفره و من با اشتها کلی غدا خوردم غذاها متنوع بود و طعمشون خیلی خوب بود و من خیلی پرخوری کردم از همه مدلشون تست کردم
همه داشتن ازسرسفره بلند میشدن ولی من هنوز داشتم غذامیخوردم
همه بلندشده بودن ک ازسالادماکارونی ک خالم درست کرده بود کشیدم و بهش گفتم ک خیلی خوب درست کردی و داشتم میخوردم ک ی نفر بهم گفت میای ظرف بشوری گفتم اینو بخورم میام کمی منتظرم موند ولی قبل اینکه غذامو تموم کنم ظرفمو ک بغلدستم بود برد منم بلندشدم رفتم تامثلا ظرفارو بشورم
تو خواب بخاطر پرخوریم خواهرم بد نگام میکرد و میخواست بگه ک بسه دیگه کم بخور بقیه هم متوجه پرخوریم بودن
راستش بخاطرشکست عشقی ک ب تازگی داشتم یخورده مشکلات روحی پیداکردم ولی نمیدونم این ب خوابم میتونه ربط داشته باشه یانه
ممنونم ازتعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید که همه از شما حمایت روحی کنند و همه جوره به شما خدمتات و سرویس ارائه کنند. شما تشنه ی محبت هستید و دیگران هم خیلی به شما کمک خواهند کرد. ولی باید برای اینکه آرامش تان بیشتر حفظ شود و درکتان بالاتر برود و توقع کمتری از دیگران داشته باشید، به مشکلات بی سر و ته دیگران هم فکر کنید که هیچ قابل حل نیستند و مثل کلام سردرگمی، به زندگی آنان پیچیده شده اند. شما به غنا و ثروت خواهید رسید و باید از این حس ترحم به خودتان دست بردارید، شروعی تازه داشته باشید و برای آینده تان برنامه ریزی کنید. باید به خودتان بیایید و نشان دهید که بالغ و مسئول هستید. باید خردمند باشید تا بتوانید از خودتان حمایت کنید. تشکر از همراهیتون.
دانیال سپهر : سلام.خسته نباشید
خواب دیدم پدر شوهرم که زنده هست مریض شده وسرم خون بهش وصل بودوچندتا دکتر کنارش بودند بعد دیدم مادرشوهرم اومده خونه مابرای شوهرش غذا میپزه که خیرات کنه ومن هم بهش کمک میکردم وبعدهم یکی از خواهرشوهرام اومدکمک ولی نمیدونم که پدر شوهرم مرده بود یا نه بعد من در یک ظرف کوچک پلاستیکی رو برداشتم که توش برنج پخته بود و به خودم گفتم چرا این برنجا مونده شده ومادرشوهرم به خواهرشوهرم گفت زنگ بزن رستوران که ته دیگ بیارن و یه ظرف خیلی بزرگ دیدم که گفتند صبر کنید الان ته دیگش در میاد و چندتا ظرف ته دیگ طلایی شده دیدم.تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. پدر شوهر شما از خستگی مفرط رنج می برد یا اینکه احساس می کند که هیچ انرژی در وجودش نماند و رُس او کشیده شده است. شاید با کسی دعوا کرده و اعصابش ناراحت است. او نیاز دارد که انرژی تازه ای بگیرد و با داشتن آرزوهای خوب، به خودش انگیزه ی بیشتری بدهد تا بتواند با شور و شوق بیشتر زندگی کند. مادر شوهر شما می خواهد از همسرش حمایت کند و باید برای سلامتی او نذر کند. شما به ثروت خواهید رسید و انشالله مشکلات پدر شوهرتان تمام خواهد شد. زمان خوابتان در تعبیر می توانست موثر باشد که ذکر نکرده اید. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : با سلام و احترام خدمت خانم هراتی عزیز
خواب دیدم رفتم تو جایی اداری مثل یه دانشگاه که قبلا نبودم..یه استاد با دو تا دانشجو داشتند سوپ نودل خوبی میخوردند(که میگفت شاگرد مراکشی اون درست کرده) بعد برای من هم یه کاسه چینی پر از سوپ دادند که واقعا خوشمزه بود ولی توی اون پیازچه کاملا درسته و سبز دیدم اول فک کردم تند هست نخوردم. اما دیدم اونا میخورند..خوردم .دیدم شیرینه.و کل سوپ رو خوردم ..
بعد رفتم محوطه دانشگاه ..یکی از بچه ها داشت میرفت مسابقه ماشین سواری..من تو بیداری ماشین ندارم ..اما تو خواب دیدم یه وانت پیکان دارم...به اون آقا گفتم تو رو خدا ماشین من رو یه جایی پارک کن که جای امنی باشه و بهش بنزین بزن .تا من تمرین کنم ماشین راندن رو ..اون گفت سوئیچ بده ..اما من نداشتم ..بعد خودش با یه آهن پیدا کرد..بعد دیدم انگار نیمه شعبان هست و تو کوچه ما برادرام خیابان رو تزئین کردند و من دنبال یه لباس خودم بودم..رفتم تو اتاقی که خوراکی و شیرینی رو چیده بودند ..لباسم تو انباری بالای یه اتاق بود ..ازشون اجازه گرفتم و رفتم اون بالا لباسم رو برداشتم و اومدم پایین .وقتی رفتم کوچه دیدم بچه ها فشفه روشن کردند و جشن هست ..
بعد یکی از خانم ها دیدم که پسربچه داشت و کنار مادرم نشسته بود ..و داشت لباس بچه اش رو مرتب میکرد..بعد دیدم مادرم به صورتش پودر حنا زده ،همانطور حنای خشک ،پیش خودم گفتم اگه این بچه مادرم رو ببینه میترسه ..اما اون بچه نترسید..و شروع کرد به بازی کردن..
ممنون میشم از تعبیر خواب شما
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. شما به دنبال این هستید که از شما حمایت شود و این حمایت را دریافت خواهید کرد. طول عمر و ثروت و فراوانی خواهید یافت. ذهنتان فعالتر خواهد شد و الهامات و بینش بیشتری دریافت خواهید کرد. درک شما و روابط اجتماعی تان قویتر خواهد شد. شما سخت کوش هستید و می خواهید که توانایی و انرژی تان برای رسیدن به موفقیت بالا باشد و قصد ندارید که با دیگران رقابت کنید- سرتان به کار خودتان گرم است و می خواهید که مهارت هایتان را در پیشبرد کارهایتان افزایش دهید. شما برای رسیدن به موفقیت باید متوسل به امام زمان ع شوید و انشالله حاجت روا خواهید شد. انشالله موفقیت و شادی به زندگی تان راه می یابد. انشالله مادرتان هم خوشحال خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
leili : سلام خواب دیدم سرزده رفتیم .خواب مخفی بشه
فریبا هراتی
: سلام. شما نیاز به حمایت و راهنمایی کسی دارید و بار فکری خودتان را به او تحمیل می کنید به صورتی که می خواهید او را وادار کنید به شما کمک کند و او ممکن است فکر کند که دارید از دوستی تان سو استفاده می کنید. شما می خواهید اشتباهات گذشته تان را بشویید برود و برای آینده تان برنامه ریزی کنید ولی دوستتان را وادار می کنید که به خاطر شما وقتش را تنظیم کند و مطابق با برنامه های زندگی او پیش نمی روید بلکه سررده خودتان را می اندازید به داخل زندگی او و وقتش را می گیرید. شما درگیر مشکلی هستید که سرو ته آن برایتان مثل کلافی سردرگم شده و این مشکلی است که شما به آن مبتلا هستید و نه این دوستتان. دوست شما گاهی می خواهد فکرش را از مشکلات شما منحرف کند و به آرامش برسد و خانم او هم از اینکه برایشان درددل می کنید خوشش نمی آید. شما به آنها می گویید که اگر آنها هم با سردی روابط و مشکلاتی مواجه شدند، شما حاضرید برای آنها از وقتتان مایه بگذارید و به آنها گوش کنید و از ایشان حمایت کنید. شما سعی می کنید که خردمندانه برخورد کنید ولی رفتارتان بیشتر احساساتی می شود تا منطقی و می خواهید که خیلی عجولانه به مشکلاتی که ذهنتان را درگیر کرده رسیدگی کنید. همین دوستتان که در ابتدا می خواستید با او درددل کنید، حالا می خواهد که شما به حرفهای او گوش کنید ولی شما برای او وقت ندارید؛ چون آنقدر مشکلات خودتان و فامیل و خانواده تان هست که دیگر فرصت رسیدگی به مشکلات دوستتان را ندارید. خواهرتان سعی می کند که کمی صمیمی تر از شما با دوستتان رفتار کند. شما وقتی که حالتان خوش است و در امنیت هستید از اینکه دیگران بی موقع وقتتان را بگیرند و برایتان دردسر درست کنند خوشتان نمی آید!! با این وجود سعی می کنید که از همه ی فامیل و خانواده تان حمایت کنید و رفتاری دوستانه با آنها داشته باشید. همسرتان هم سعی می کند که مشکلات خودش را بعدا حل کند و اول به فامیل برسد و از آنها حمایت و پشتیبانی کند. تشکر از همراهیتون.
Massi : با سلام من شاغل هستم و پسرم کنکوری است خواب دیدم با هم تو محل شلوغی بودیم پر از میزهایی که روشون غذا بود من جلو جلو میرفتم و یه بشقاب خالی دستم بود پسرم انگار کوچک شده بود و یه سطل خالی دستش بود و گوشه لباس منو گرفته بود و دنبالم می آمد ما از بین میزها رد میشدیم یه جا یه خانمی ما را صدا کرد که بریم رو میز اونا غذا بخوریم اما من اهمیت ندادم و رد شدیم تا به یه میز در از غذا رسیدیم و من ایستادم و غذا ریختم تو بشقابم و شروع کردم به خوردن پسرم کمی کنارم ایستاد بدون خوردن بعد رفت سر همون میزی که ما را صدا کرده بودن و گفت من میخام اینجا غذا بخورم و شروع به خوردن کرد برای من باعث تعجب بود و میگفتم مگه میشه ما اونجا غذا بخوریم
فریبا هراتی
: سلام. شما به دنبال این هستید که خودتان از خودتان حمایت کنید و پسرتان که نسبت به شما کم تجربه تر و یا شاید نسبت به سنش، ساده دل تر و کم تجربه تر است، به حمایت دیگران خوشنود است و می خواهد دوروبرش شلوغ باشد. شما نمی خواهید که دیگران قضاوتتان کنند ولی پسرتان نیاز به این دارد که دوستان بیشتری داشته باشد و در تصمیماتی که می خواهد برای زندگی اش بگیرد، نصایح و نظرات دیگران را هم به کار ببرد. تشکر از همراهیتون.
Sana : با رییسم و شریکش به رستورانی رفته بودیم و شریکش خودش را به من نزدیک کرد و گفت دوستت دارم بعد رییسم آمد و گفت این شریکش دارد خودکشی میکند منظورش کنایه ای بود سینی غذا رو گرفتم که بشینم آنها را پیدا نکردم غذا کمی زمین افتاد و از نون باقی مانده در سینی کمی خوردم نون و خیارشور را از زمین جمع کردم و به گوشه گذاشتم دیدم یه خانمی آمد و منو تهدید میکنه حس کردم همسر شریک رییسم است گفتم برو و خیارشور سمتش پرت کردم .در برگشت بامادرم سوار ماشینی بودم و خیابون پر از گل و برف بود و ماشینها با شدت حرکت میکردند پیاده شدیم و در جمع مدیران شرکتها بودیم صحبت همکاری میکردیم که باد شدیدی وزید مقنعه سر میکردم یهو مقنعه رو کنار زد و گوشی ام پرت شد برداشتمش دیدم قاب گوشی کمی شکسته و همسرم و دیدم که صورتش تیره شده و از روی گونه به بالا صورتش پر شده بود از تاول
فریبا هراتی
: سلام. شما و رئیستان و شریک او نیاز به حمایت و پشتیبانی در موردی خاص دارید. شریک او ممکن است بخواهد از شما به نوعی سو استفاده کند و رئیستان که شناخت کافی روی شما دارد، می داند که با این تفکر شریک او، احتمالا وجهه ی شریکش پیش شما خراب می شود و او دیگر هیچ شانسی در مقابل شما برای اینکه از او حمایت کنید، نخواهد داشت. شما با دست و دلبازی و سخاوت می خواهید که ارتباط خوبی با آنها داشته باشید ولی به خاطر بی احترامی که نسبت به خودتان حس می کنید، فقط به این نتیجه می رسید که حقوقتان را بگیرید و کارتان را انجام دهید بدون اینکه خیلی انتظار بالایی از آنها به عنوان دوستان خودتان داشته باشید. شما سعی می کنید که رفتار بد آنان را نادیده بگیرید و راجع به آن حرف نزنید. شما ممکن است نگران باشید که با بی توجهی به شریک رئیستان، ممکن است شرایط مالی تان به خطر بیافتد و از این جهت دلشوره دارید. شما شخصیتی مهربان و خردمند دارید و به ناراحتی ها و نگرانی ها و رکود اقتصادی و بی مهری ها و روابط سردی که از جانب رئیستان ممکن است با شما داشته باشند ؛ فکر می کنید و دلتان شور می زند. شما می خواهید زود به اهدافتان برسید و شاید عجولانه قضاوت می کنید یا تصمیمات عجولانه ای اتخاذ می کنید. به خاطر آشفتگی فکری و استرسی که شما آن را تجربه می کنید، ممکن است ناخودآگاه حرمت ها از بین برود و شما افکار واقعی تان را نسبت به کسی بیان کنید و در نتیجه ارتباط شما با آن شخص مختل شود. شاید حرمت ها از بین برود و همسر شما به خاطر این که با شما بد رفتاری شده، عصبانی خواهد شد و به شدت دچار استرس و نگرانی می شود. تشکر از همراهیتون.
Shahrzad : با سلام.من خواب دیدم با نامزدم رفتیم غذاخوری.عین اون غذاخوری که تو خواب بود در بیداری رفته بودیم ولی در خواب یکجا دیگه بود.نامزدم غذا سفارش داده بود.یک تیشرت سبز که در بیداری داشت پوشیده بود قدیمی بود لباسش.یکجا نگاهش اونور بود و ناراحت.گفتم همین جا بخوریم گفتم نه غذا رو میگیریم میبریم.همش پشت من و اشتی بود.
فریبا هراتی
: سلام. شما و نامزدتان نیاز به حمایت روحی و پشتیبانی از همدیگر دارید. او در ظاهر ، مانند گذشته ، رفتار مهربان و آرام و صلح طلب و مثبت اندیش از خودش بروز می دهد ولی خوب از شما ناراحت است. شما دوست ندارید که از غریبه ها حمایت روحی بگیرید و می خواهید خودتان مشکلاتتان را حل کنید. اینبار مثل این است که شما هستید که قهر هستید و او تمایل به آشتی با شما دارد. تشکر از همراهیتون.
smamb : با سلام و خسته نباشيد.این خوابو یک آقای متاهل دیدن:تو خواب همیشه میخوام غذا یا نذری بخورم یک آقای متاهل از اقوام میاد باهام شریک میشه و نصفشو میخوره.دوباره خواب دیدم دارم چلو کوبیده نذری میخورم این آقا اومد کنارم نشست و یکیشو خورد.به خانمش گفتم چرا من همیشه غذا خوردنی این میاد باهام شریک میش؟خانمش گفت حسودی تورو. میکنه.ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما نیاز به حمایت و پشتیبانی دارید و می خواهید که دعای خیر ائمه ی اطهار ع شامل حال شما باشد و حاجت روا شوید. کسی که دیده اید غذای شما را می خورد، التماس دعا دارد و می خواهد که دیگران و شما او را هم دعا کنید تا او هم حاجت روا شود. او هم می خواهد که گشایش کار پیدا کند و به ثروت برسد. دعا در حق دیگران هم مثل صدقه عمل می کند و به این گونه است که وقتی شما در حق کسی دعا می کنید، دعای خودتان هم بیشتر مستجاب می شود همانطور که وقتی صدقه می دهید، ثروتمند تر می شوید. تشکر از همراهیتون.