کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب غذا

خوردن غذای مطبوع در خواب، نشانه صحت و تقویت بدنی است. اگر طعام از اجزاء بدن حیوانات باشد، نیکو است و اگر از گیاهان باشد مفید است. غذا به طور کلی نعمت و روزی است ولی اگر غذایی که پیش روی داشته باشید بد رنگ و متعفن و بد بو باشد و در شما کراهت پدید آورد، تعبیر غذای سالم را ندارد و به بیماری و رنجوری تعبیر می شود.

اگر از آن غذا بخورید و شور باشد، گرفتار ندامت یا خشم می شوید و اگر ترش باشد غم می آورد. چنانچه تلخ باشد، تلخ کامی و شکست است .اگر غذایی که می خورید دارچین و فلفل داشته باشد، همین تعبیر را دارد یعنی گرفتار تلخ کامی می شوید و چنانچه زردی زعفران و زردچوبه را تشخیص دهید، غمگین می شوید. به کار گرفتن زعفران و زردچوبه اگر ندانید و به شما نگویند و زردی آن را نبینید مهم نیست و تعبیر بد ندارد.

محل خوردن غذا هم اثر می گذارد. اگر در خواب دیدید که در بیابان سفره گسترده اید و غذا می خورید و از آن غذا خوشتان می آید، در سفر مالی به دست می آورید. اگر محل صرف غذا در شهر و یا آبادی و در خانه یک دوست باشد، به پولی می رسید که تامین می شوید و احساس آرامش می کنید. اگر دیدید که در آشپزخانه غذا صرف می کنید، به وسیله همسرتان پولی به دست می آورید.

حضرت دانیال می گوید: هر طعام، که خوردن آن دشوارتر و بیمزه تر است، تاویل به خلاف خوشی است و دلیل بر رنج و اندوه کند و هر طعام که ترش بود، دلیل بیماری است. طعام شیرین به خواب، دلیل بر عیش خوش است.

جابر مغربی می گوید: اگر ببیند هر طعام که در خانه داشت بخورد، دلیل که آخر عمر او نزدیک است. اگر ببیند طعام او را مرده خورد، دلیل که آن طعام گران شود.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

317 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

محمد

محمد : سلام خواب دیدم مادرم که فوت شده داره برام غذا میپزه ولی انگشت دست خودش لاغر شده بود ازش پرسیدم چرا انگشتت لاغر شده گفت نمیتونم غذا بخورم ممنون میشم تعبیرش رو بگید. (ساعت تقریبا ۹ صبح خواب دیدم)

پاسخ
لینک۹ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۰:۵۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روحشان شاد. دعای خیر مادرتان پشت سر شماست تا شما به خواسته تان برسید ولی خودش نگران است که آیا با این دعاها خداوند وسائل موفقیت شما را فراهم خواهد کرد و فکر او به آرامش خواهد رسید یاخیر. او نمی داند که چطور می تواند با این اندازه قدرت و مهارت ها و تجاربی که در دست دارد، به شما کمک کند تا خیال خودش راحت شود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۹ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۵۲:۵۷
دانیال سپهر

دانیال سپهر : سلام.خسته نباشید
خواب دیدم پدر شوهرم که زنده هست مریض شده وسرم خون بهش وصل بودوچندتا دکتر کنارش بودند بعد دیدم مادرشوهرم اومده خونه مابرای شوهرش غذا میپزه که خیرات کنه ومن هم بهش کمک میکردم وبعدهم یکی از خواهرشوهرام اومدکمک ولی نمیدونم که پدر شوهرم مرده بود یا نه بعد من در یک ظرف کوچک پلاستیکی رو برداشتم که توش برنج پخته بود و به خودم گفتم چرا این برنجا مونده شده ومادرشوهرم به خواهرشوهرم گفت زنگ بزن رستوران که ته دیگ بیارن و یه ظرف خیلی بزرگ دیدم که گفتند صبر کنید الان ته دیگش در میاد و چندتا ظرف ته دیگ طلایی شده دیدم.تشکر

پاسخ
لینک۲۰ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۴۲:۳۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. پدر شوهر شما از خستگی مفرط رنج می برد یا اینکه احساس می کند که هیچ انرژی در وجودش نماند و رُس او کشیده شده است. شاید با کسی دعوا کرده و اعصابش ناراحت است. او نیاز دارد که انرژی تازه ای بگیرد و با داشتن آرزوهای خوب، به خودش انگیزه ی بیشتری بدهد تا بتواند با شور و شوق بیشتر زندگی کند. مادر شوهر شما می خواهد از همسرش حمایت کند و باید برای سلامتی او نذر کند. شما به ثروت خواهید رسید و انشالله مشکلات پدر شوهرتان تمام خواهد شد. زمان خوابتان در تعبیر می توانست موثر باشد که ذکر نکرده اید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۰۶:۲۷
الهه

الهه : سلام خانم هراتی گل مسیحام.قسمت دوم خوابمو این بود با همون خانم که از اشناها بود داشتیم تو یه پارک جنگلی قدم میزدیم گفتمش چه زیباس گفت اره گفت فردا یاپس فردا دوست داشتی بیا بریم اونجا قدم بزنیم گفتمش خیلی خوبه بعد محکم بغلم کرد بعد گفت میخوای بریم ماهی بخریم ببریم سرخ کنیم بخوریم گفتم عالیه(هر دو خیلی ماهی دوست داریم)منو برد فروشگاه ماهی بخریم چند پیرمرد و صندلی نشسته بودن(خیلی نگامون میکرد خوشم نیومد مراقب بودم بهشون نخورم)ماهی گرفتیم من داشتم نگاه میکردم فروشگاه چی داره دیدم اشنامون نیست خواهر شوهراین خانمو دیدم گفت میدونی کجا رفته نگاه اسمون کردم از خورشیدفهمیدم عصر هست گفتمش با شوهرش رفته نماز بخونه گفت از کجا میدونی گفتمش، از خورشید که وقت عصر رو نشون میده.مکان جایی مثل امام زاده یا زائر سرا بود یه ساعت رو دیوار دیدم ۱۰ دقیقه یا ۱۲ دقیقه به ۵عصر بود گفتم باید برم تا وقت نگدشته منم نمازمو بخونم ترسیدم نرسم وضو بگیرمو نمازم قضا شه رفتم رو یه سنگ که داخل یه اتاق بزرگ،که مردا خوابیده بودن تیمم کردم اون خانمو دیدم که نماز خودشو شوهرش تموم شده منو دید اومد گفت اینجا نماز نخون ممکنه قالیش احتیاط داشته باشه قبول کردم ولی گفت اومدی بیرون صورتتو بپوشن کسی نشناسدت انگار میترسید برام مشکلی پیش بیاد منم یه شال کرم رنگ سرم بود صورتمو پوشوندم دیدم خودشو خواهرشوهرش حایل شدن که کسی منو نبینه و نشناسه گفت سریع برو اونطرف یه اتاق هست مثل نماز خونه نمازتو بخون تو مسیر متوجه شدم انگشترامو دراوردم که تیمم بگیرم با لبام گرفتم که نیفتن دوتاش تو واقعیت دارمشون یه انگشتر نقرهی فیروزه و یه انگشتر طلا با ذکر حسبی الله و نعم الوکیل و یه انگشتر که جدید(نو) بود میدونستم مال منه،وقتی نزدیک نماز خونه رسیدم چند دختر جوون خواستن انگشترامو بدزدن با هر طرفندی بود نداشتم،تو محوطه یه اقا نمایش میداد توجهشون جلب شد راه باز شد و از اونجا خارج شدم.فضا عوض شد دیدم خونه ی همون اشنا مون مهمونم از پنجره ی اتاق دیدم داره تو حیاط قالی زرشکی رنگی رو میشوره و اب شلنگ همینجور از روش میره در کنارش ظرفا رو هم میشست،ولی رنگش پریده بود معلوم بود حالش زیاد خوب نیست لباس مشکی تنش بود نگرانش شدم گفتم مهمانشم نباید بزارم همه ی کارا رو انجام بده رفتم ازش خواستم بزاره کمکش کنم چون میزبان بود نخواست اجازه بده بعد به شوخی به شوهرش که اونجا بود گفتم عجب زنی داری ها اصلا حرف گوش نمیده،هر دوشون لبخند زدن و اجازه داد کمکش ظرفا رو بشورم ظرفا رو شستم،رو همون قالی خیس تو حیاط نشستم(به یاد بچگیام) شوهر این خانم به عنوان پذیرایی تو یه سینی زیبا ۶ طرف ژله اورد و تعارف کرد منم برداشتم با یک قاشق،ولی دختر کوچولوشون که تو خواب دو یا سه ساله بود قاشقمو برد(در واقعیت دوماهشه)منم برای اینکه میزبان به زحمت نیفته بدون اینکه متوجه بشه رفتم و یه قاشق برداشتم و ژله رو خوردم.ممنون میشم تعبیرشو بفرمایید.

پاسخ
لینک۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۵:۳۹:۰۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام مجدد. شما می خواهید به آرامش برسید و افکار منفی را از زندگی تان پاک کنید. می خواهید لذت و شادی بیشتری را تجربه کنید. مردم شما را خیلی خوش شانس می دانند و در چشم هستید. اولین و آخرین کسی که صمیمی تر از همه به شماست، فقط خداست و هرگز نباید هیچ کاری را به نماز اول وقت خواندن، ترجیح بدهید. دستاوردهای بزرگ و موفقیت شما زمانی حاصل می شود که روحتان در آرامش باشد. (تعبیر ساعتی که ذکر کردید). شما باید سعی کنید در خفا خدا را شکر کنید و همه ی جاهایی که به این منظور در نظر گرفته شده قطعا بی عیب و حلال نیستند! همینطور دقت خواهید کرد که نسبت به تعهداتی که به خدای بزرگ بسته اید، پایبند بمانید و اجازه نخواهید داد که سرگرمی ها و کارهای دنیایی حواس شما را پرت کند و شما را از یاد خدا غافل کند. آشنای شما سعی می کند که اشتباهات گذشته اش را بشوید و از خطاها و گناهان توبه کند. زمینه ی زندگی او از آلودگی ها پاک خواهد شد و برای آینده برنامه ریزی خواهد کرد. زندگی آنان از هر جهت شیرین خواهد شد و به آرامش و کمال، تعادل در زندگی و سعادت خانوادگی خواهند رسید چون در راه خداوند تلاش می کنند و ابراز خستگی نمی کنند. شما هم دوستی تان را با اینان حفظ می کنید و زندگی شما هم شیرین و موفق خواهد بود. ثروت آنان زیادتر خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۱۸:۵۵
leili

leili : سلام خواب دیدم سرزده رفتیم .خواب مخفی بشه

پاسخ
لینک۶ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۱۷:۵۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما نیاز به حمایت و راهنمایی کسی دارید و بار فکری خودتان را به او تحمیل می کنید به صورتی که می خواهید او را وادار کنید به شما کمک کند و او ممکن است فکر کند که دارید از دوستی تان سو استفاده می کنید. شما می خواهید اشتباهات گذشته تان را بشویید برود و برای آینده تان برنامه ریزی کنید ولی دوستتان را وادار می کنید که به خاطر شما وقتش را تنظیم کند و مطابق با برنامه های زندگی او پیش نمی روید بلکه سررده خودتان را می اندازید به داخل زندگی او و وقتش را می گیرید. شما درگیر مشکلی هستید که سرو ته آن برایتان مثل کلافی سردرگم شده و این مشکلی است که شما به آن مبتلا هستید و نه این دوستتان. دوست شما گاهی می خواهد فکرش را از مشکلات شما منحرف کند و به آرامش برسد و خانم او هم از اینکه برایشان درددل می کنید خوشش نمی آید. شما به آنها می گویید که اگر آنها هم با سردی روابط و مشکلاتی مواجه شدند، شما حاضرید برای آنها از وقتتان مایه بگذارید و به آنها گوش کنید و از ایشان حمایت کنید. شما سعی می کنید که خردمندانه برخورد کنید ولی رفتارتان بیشتر احساساتی می شود تا منطقی و می خواهید که خیلی عجولانه به مشکلاتی که ذهنتان را درگیر کرده رسیدگی کنید. همین دوستتان که در ابتدا می خواستید با او درددل کنید، حالا می خواهد که شما به حرفهای او گوش کنید ولی شما برای او وقت ندارید؛ چون آنقدر مشکلات خودتان و فامیل و خانواده تان هست که دیگر فرصت رسیدگی به مشکلات دوستتان را ندارید. خواهرتان سعی می کند که کمی صمیمی تر از شما با دوستتان رفتار کند. شما وقتی که حالتان خوش است و در امنیت هستید از اینکه دیگران بی موقع وقتتان را بگیرند و برایتان دردسر درست کنند خوشتان نمی آید!! با این وجود سعی می کنید که از همه ی فامیل و خانواده تان حمایت کنید و رفتاری دوستانه با آنها داشته باشید. همسرتان هم سعی می کند که مشکلات خودش را بعدا حل کند و اول به فامیل برسد و از آنها حمایت و پشتیبانی کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۰۷:۴۰
hediehh

hediehh : اين خواب از يك پسر نوجوان؛ سلام
خواب دیدم که پسر عموم و دختر عموم مریض شدن و من برای آن ها غذا درست كردم و بردم و این غذا درون قابلمه بود و قرار بود به آن ها بدهم که انگار دادم و زن عموم مادرشون غذارو تحویل گرفت ولی انگار استرس خاصی داشتم که هنگام بیدار شدن هم این استرس رو داشتم.( پسر عموم در حال جداشدن از زنش هست و دختر عموم مجرده)

پاسخ
لینک۱۴ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۰۲:۱۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید از پسر و دختر عمویتان حمایت کنید تا مشکلات آنان از بین برود و بخاطرشان احساس دلسوزی و نگرانی دارید. سعی می کنید که نصایح و یا ابراز همدردی تان را به زن عمویتان برسانید ولی نگران هستید که آنان نصایح شما را نپذیرند و خوششان نیاید که نسبت به مشکلات پسر عمو و دختر عمویتان بخواهید ابراز نظر کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۸:۱۳
 Reyhan

Reyhan : سلام خانم هراتی گل امیدوارم که حالتون بهتر باشه و به لطف خدا سالم و سلامت باشین.جمعه شب گذشته خوابی دیدم که حدسم براینه که یه لحظه از خواب بیدار شدم ولی مطمئن نیستم ولی از باب احتیاط که مدیون سایت و اعضا نشم قسمت اول خوابمو با این اکانت میفرستم و ادامشو با اکانت دیگم تو همین صفحه میفرستم چون خوابم بهم مرتبط هست که شما اذیت نشید که تو دو روز بفرستم و دوباره خوابمو پیدا کنید و بخونید.خواب دیدم تو خونمون که خیلی بزرگ بود تعداد زیادی مهمون دارم سر سفره نشستن و گرسنه هستن و من تدارک غذاشون رو دیدم حدودا 40 نفر سر سفره بودن ولی چون دختر کوچیکم بهونمو میگرفت نمیذاشت غذا بکشم رفتم دنبال دختر بزرگم،تو مسیر آشپزخونه و اتاق متوجه شدم حجاب ندارم و یکی از مهمونا که اقا بود متوجه شد ولی بقیه منتظر غذا بودن و حواسشون نبود خجالت شدم سریع رفتم تو اتاق ،به دخترم گفتم بچه رو بگیره تا من به مهمونا غذا بدم گفت بچه رو بده بابا منم درگیر مهمونام گفتم به بابا اعتماد ندارم حواسش پرت میشه از بچه غافل میشه بعد دیدم انگار شوهرم پیش دوستاش بود،گفتمش پیش تو باشه خیالم راحتتره.برگشتم تو آشپزخونه دیدم یکی از آشناها(خانم)که منم خیلی دوسش دارم و خیلی با محبته،دیده بود بچم نمیزاره کارامو انجام بدم ظرفا رو شسته بود و غذا ها رو گذاشته بود تو فر گرم بشن گاز رو هم تمیز کرده بود خیلی خوشحال شدم در فر رو باز کردم دیدم پر از کباب کوبیده و یه غذایی که لالی نون تافتون به شکل 4گوش تا شده و خیلی عالی به نظر میرسه هست،دیدم چند نفر دیگه که جزو مهمونا نبودن خیلی گرسنن و ضعف دارن(هنه مهمونا و اونایه که جزو ممهمونا نبودن تقریبا هنه اقا بودن)ازم میخوان بهشو غذا بدم خانم هراتی جان این قسمت اول خوابم بود.

پاسخ
لینک۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۵:۳۸:۳۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. تشکر از محبت شما. زندگی شما تحولی مثبت خواهد یافت و شرایط اقتصادی شما قویتر خواهد شد. عدد 40 بیانگر این است که دور دور شماست و اوضاع به نفع شماست. دوره ی تذهیب، مهیا شدن و رشد رسیده است. شما باید به شکرانه ی این تحول مثبت، نذر کنید که غذا درست کنید و به فقرا نذری بدهید. کارهای شما طبق برنامه هایتان پیش خواهد رفت و مشکلات زندگی تان محو می شود. دستاوردهای مالی و مادی زیادی خواهید داشت. سعی کنید که این نذرتان را خیلی زود عمل کنید و مردم فقیر و مستاصلی که مدتهاست غذای خوبی نخورده اند را کباب بدهید انشالله خداوند فقر و سختی را هرگز به زندگی تان راه نخواهد داد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۰۳:۲۶
Massi

Massi : با سلام من شاغل هستم و پسرم کنکوری است خواب دیدم با هم تو محل شلوغی بودیم پر از میزهایی که روشون غذا بود من جلو جلو میرفتم و یه بشقاب خالی دستم بود پسرم انگار کوچک شده بود و یه سطل خالی دستش بود و گوشه لباس منو گرفته بود و دنبالم می آمد ما از بین میزها رد میشدیم یه جا یه خانمی ما را صدا کرد که بریم رو میز اونا غذا بخوریم اما من اهمیت ندادم و رد شدیم تا به یه میز در از غذا رسیدیم و من ایستادم و غذا ریختم تو بشقابم و شروع کردم به خوردن پسرم کمی کنارم ایستاد بدون خوردن بعد رفت سر همون میزی که ما را صدا کرده بودن و گفت من میخام اینجا غذا بخورم و شروع به خوردن کرد برای من باعث تعجب بود و میگفتم مگه میشه ما اونجا غذا بخوریم

پاسخ
لینک۴ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۲:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به دنبال این هستید که خودتان از خودتان حمایت کنید و پسرتان که نسبت به شما کم تجربه تر و یا شاید نسبت به سنش، ساده دل تر و کم تجربه تر است، به حمایت دیگران خوشنود است و می خواهد دوروبرش شلوغ باشد. شما نمی خواهید که دیگران قضاوتتان کنند ولی پسرتان نیاز به این دارد که دوستان بیشتری داشته باشد و در تصمیماتی که می خواهد برای زندگی اش بگیرد، نصایح و نظرات دیگران را هم به کار ببرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۲۰:۱۶
Sana

Sana : با رییسم و شریکش به رستورانی رفته بودیم و شریکش خودش را به من نزدیک کرد و گفت دوستت دارم بعد رییسم آمد و گفت این شریکش دارد خودکشی میکند منظورش کنایه ای بود سینی غذا رو گرفتم که بشینم آنها را پیدا نکردم غذا کمی زمین افتاد و از نون باقی مانده در سینی کمی خوردم نون و خیارشور را از زمین جمع کردم و به گوشه گذاشتم دیدم یه خانمی آمد و منو تهدید میکنه حس کردم همسر شریک رییسم است گفتم برو و خیارشور سمتش پرت کردم .در برگشت بامادرم سوار ماشینی بودم و خیابون پر از گل و برف بود و ماشینها با شدت حرکت میکردند پیاده شدیم و در جمع مدیران شرکتها بودیم صحبت همکاری میکردیم که باد شدیدی وزید مقنعه سر میکردم یهو مقنعه رو کنار زد و گوشی ام پرت شد برداشتمش دیدم قاب گوشی کمی شکسته و همسرم و دیدم که صورتش تیره شده و از روی گونه به بالا صورتش پر شده بود از تاول

پاسخ
لینک۲۵ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۵۷:۳۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و رئیستان و شریک او نیاز به حمایت و پشتیبانی در موردی خاص دارید. شریک او ممکن است بخواهد از شما به نوعی سو استفاده کند و رئیستان که شناخت کافی روی شما دارد، می داند که با این تفکر شریک او، احتمالا وجهه ی شریکش پیش شما خراب می شود و او دیگر هیچ شانسی در مقابل شما برای اینکه از او حمایت کنید، نخواهد داشت. شما با دست و دلبازی و سخاوت می خواهید که ارتباط خوبی با آنها داشته باشید ولی به خاطر بی احترامی که نسبت به خودتان حس می کنید، فقط به این نتیجه می رسید که حقوقتان را بگیرید و کارتان را انجام دهید بدون اینکه خیلی انتظار بالایی از آنها به عنوان دوستان خودتان داشته باشید. شما سعی می کنید که رفتار بد آنان را نادیده بگیرید و راجع به آن حرف نزنید. شما ممکن است نگران باشید که با بی توجهی به شریک رئیستان، ممکن است شرایط مالی تان به خطر بیافتد و از این جهت دلشوره دارید. شما شخصیتی مهربان و خردمند دارید و به ناراحتی ها و نگرانی ها و رکود اقتصادی و بی مهری ها و روابط سردی که از جانب رئیستان ممکن است با شما داشته باشند ؛ فکر می کنید و دلتان شور می زند. شما می خواهید زود به اهدافتان برسید و شاید عجولانه قضاوت می کنید یا تصمیمات عجولانه ای اتخاذ می کنید. به خاطر آشفتگی فکری و استرسی که شما آن را تجربه می کنید، ممکن است ناخودآگاه حرمت ها از بین برود و شما افکار واقعی تان را نسبت به کسی بیان کنید و در نتیجه ارتباط شما با آن شخص مختل شود. شاید حرمت ها از بین برود و همسر شما به خاطر این که با شما بد رفتاری شده، عصبانی خواهد شد و به شدت دچار استرس و نگرانی می شود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۵ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۱۷:۳۵
Shahrzad

Shahrzad : با سلام.من خواب دیدم با نامزدم رفتیم غذاخوری.عین اون غذاخوری که تو خواب بود در بیداری رفته بودیم ولی در خواب یکجا دیگه بود.نامزدم غذا سفارش داده بود.یک تیشرت سبز که در بیداری داشت پوشیده بود قدیمی بود لباسش.یکجا نگاهش اونور بود و ناراحت.گفتم همین جا بخوریم گفتم نه غذا رو میگیریم میبریم.همش پشت من و اشتی بود.

پاسخ
لینک۱۲ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۲۲:۰۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و نامزدتان نیاز به حمایت روحی و پشتیبانی از همدیگر دارید. او در ظاهر ، مانند گذشته ، رفتار مهربان و آرام و صلح طلب و مثبت اندیش از خودش بروز می دهد ولی خوب از شما ناراحت است. شما دوست ندارید که از غریبه ها حمایت روحی بگیرید و می خواهید خودتان مشکلاتتان را حل کنید. اینبار مثل این است که شما هستید که قهر هستید و او تمایل به آشتی با شما دارد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۲ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۲۸:۱۴
smamb

smamb : با سلام و خسته نباشيد.این خوابو یک آقای متاهل دیدن:تو خواب همیشه میخوام غذا یا نذری بخورم یک آقای متاهل از اقوام میاد باهام شریک میشه و نصفشو میخوره.دوباره خواب دیدم دارم چلو کوبیده نذری میخورم این آقا اومد کنارم نشست و یکیشو خورد.به خانمش گفتم چرا من همیشه غذا خوردنی این میاد باهام شریک میش؟خانمش گفت حسودی تورو. میکنه.ممنون از تعبیرتون

پاسخ
لینک۶ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۳۴:۳۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما نیاز به حمایت و پشتیبانی دارید و می خواهید که دعای خیر ائمه ی اطهار ع شامل حال شما باشد و حاجت روا شوید. کسی که دیده اید غذای شما را می خورد، التماس دعا دارد و می خواهد که دیگران و شما او را هم دعا کنید تا او هم حاجت روا شود. او هم می خواهد که گشایش کار پیدا کند و به ثروت برسد. دعا در حق دیگران هم مثل صدقه عمل می کند و به این گونه است که وقتی شما در حق کسی دعا می کنید، دعای خودتان هم بیشتر مستجاب می شود همانطور که وقتی صدقه می دهید، ثروتمند تر می شوید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۳۹:۴۸
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.