تعبیر خواب تفنگ
اگر کسی خواب ببیند که تفنگ دارد، دوستی صالح و راستگو دارد که هیچ وقت به او خیانت نمی کند. اگر ببیند که تفنگ های زیادی دارد، با جمعی که صداقت و پاکی در رفتار و گفتار دارند، دوستی می کند. اگر تفنگ از دست او افتاد، دوستی را از دست می دهد که می توانست در سختی ها بر او متکی باشد. برای دختران جوان، تفنگ هدف و محبت و شوهر است؛ بخصوص اگر ببینند که با تفنگ کسی را هدف قرار می دهند.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Parvaneh : ببخشید خانم هراتی با اینکه میدونم
فریبا هراتی
: سلام مجدد . از شما اصلا حق خواب مجدد کسر نکردم چون اشتباه از برداشت خودم بود. چشم صورت خوابتان را هم ویرایش می کنم.
Parvaneh : من متاهل هستم ونوشته ام دوست یا رفیق پسرم اشتباه برداشت شده
فریبا هراتی
: سلام مجدد. همسایه ی شما به شما فکر می کند و می خواهد از کارتان سر در بیاورد و شما از نیت او خبری ندارید. مسائلی هست که از گذشته به جا مانده و نگرانی هایی راجع به بعضی مسائل است که شما از آن با خبر خواهید شد. کسی در زندگی شماست که شخصیتی آبزیرکاه و موذی دارد و او به بهانه ی درددل کردن یا شنیدن درددل به شما می خواهد نزدیک شود. دوست عزیز این شخص در غالب فالگیر و پیشگو یا دعانویس ممکن است به شما نزدیک شود و به اسم خداوند بخواهد افکار شیطانی اش را به شما غالب کند. شما نباید مطلقا حرفهای این اشخاص را باور کنید و یا اصلا نباید به ایشان نزدیک شوید. در بین اشخاص مذهبی کسانی هستند که متاسفانه به این مسائل باور دارند و معتقد هستند که توسل به جنیان و دعای دعانویسان می تواند شما را و بچه هایتان را به خوشبختی برساند. در حالی که اینطور نیست!!! این دعانویسان از گذشته ای بسیار دور طلسم و دعا را از قوم یهود آموخته اند و ادله ی این سخنانم را در انتهای صحبت هایم برایتان ارسال خواهم کرد. شما از او تبعیت نمی کنید و این دعانویس با شما دشمنی می کند و حرص می خورد. شما قادر خواهید بود با نیروی ایمانتان این خرافات را از زندگی تان بیرون کنید ولی باور کنید که اگر به قدرت خداوند به عنوان قدرتی بالاتر از همه ی موجودات باور داشته باشید، هرگز هیچ دعا یا جادویی در حق شما عملی نخواهد شد. حالا لطفا این منابعی که از قرآن کریم برای ادله ی صحبت خودم برایتان فراهم کرده ام را با دقت بخوانید: جادو فقط برای کسانی موثر واقع می شود که به جادو ایمان دارند و قدرت آن را بالاتر از قدرت خدا می دانند. آیه 6 سوره جن می فرماید: یک عده از انسان ها و نوع بشر، به جای پناه بردن به خدا، به جن پناه می برند در صورتی که اجنه نمی توانند پناه آنها باشند. ( پس این کارهای دعا نویسان برای اجیر کردن اجنه برای موفقیت انسان ها در زندگی شان وعده ای دروغ و باطل است. هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خدا نیست! ) در جای دیگری در قرآن در سوره بقره آیه 102 آمده که (عده ای از بنی اسرائیل از دو فرشته که در بابل نازل شده بودند، به اسم هاروت و ماروت که دعاهایی می آموختند، که بین زن و شوهران جدایی می انداخت، و جدایی نمی انداخت مگر آنکه خدا می خواست!! ) و این به این معنی است که حتی اگر جنیان بخواهند کاری کنند، موفق نمی شوند مگر اینکه خدا بخواهد! حالا جای سوال است که مگر خدا می خواهد؟ مگر خدا دوست دارد که کسی بد بخت شود؟ حقیقت این است که اگر جنیان به خودی خود می توانستند به انسان ها آسیب برسانند، احدی بر پشت زمین باقی نمی ماند زیرا شیطان از بدو خلقت انسان با او دشمنی داشت!! خداوند انسان ها را دوست دارد و عاشق آنان است زیرا از روح خود در بدن انسان دمید. تنها کسانی اسیر جادو جنبل می شوند و آسیب می بینند، که معتقد هسنند که قدرت شیاطین از قدرت خداوند بیشتر است. معتقد هستند که خداوند مهربان نیست و حامی بنده های خود نیست. معتقد هستند که خدا نمی بیند و نمی شنود و آنان را رها کرده تا شیاطین و اجنه بتوانند آنان را اذیت کنند. خداوند به واسطه چن ها، باور انسانها را نسبت به قدرت خودش آزمایش می کند. تا بفهمد که چه کسانی به او توکل می کنندو چه کسانی به اجنه!! این باور منفی انسانها، انرژی منفی دشمنانشان و اجنه را جذب کرده و آنان را آسیب پذیر و مغلوب می کند. اگر شما به خدای بزرگ و الرحم الراحمین ایمان داشته باشید و مطمئن باشید که عشق او شامل حال بندگانش است، هرگز آسیبی از هیچ جنی نخواهید دید. برای کارهایتان هم مطلقا از این دعا نویسان کمک نگیرید. گر اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی!! تشکر از همراهیتون..
Parvaneh : سلام ممنون از تعبیر خوابتون ببخشید طولانی شد ممنون از تعبیر خوابتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوست خوبم توضیحات شما در خوابتان بسیار پس و پیش و ناقص و اجزای خوابتان با هم همخوانی ندارد. من نمی دانم که شما اصلا در واقعیت مجرد هستید یا متاهل. یک بار نوشته اید رفتم خونه ی دوست پسرم، بعد نوشته اید به شوهرم زنگ زدم!! اصلا در واقعیت بچه دارید یا در خواب داشتید؟ توجه داشته باشید که من جادوگر و غیبگو نیستم و خوابتان زمانی معنی و مفهوم پیدا می کند که شما توضیحات کامل بنویسید و صرفا اگر یک بار نوشته اید که متاهل هستید دلیل بر این نیست که با توجه به هزاران کاربری که در هر هفته خواب ارسال می کنند، من یکی یکی زندگی همه را حفظ باشم. لطفا توضیح کامل و درست بنویسید تا خوابتان قابل تعبیر باشد. تشکر از همراهیتون.
Azad : سلام و عرض ادب، خواب ديدم با تفنگ بادي پسر داييم دارم گنجشك ميزنم، شب بود و چشمام درست نميديد يكي برام نور مينداخت اومدم تير بندازم ديدم تفنگ بادي كار نميكنه، قبلش انگار يه گنجشك زده بودم، روي پشت بوم بودم
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما در شرایط سخت و دشوار، که قدرت تشخیص خوب یا بد را از شما گرفته، اشتباه خواهید کرد و به خاطر احساس غرور و قدرتی که دارید، ار موضع قدرت به شخصی که بسیار با کرامت و پاک است نگاه می کنید و او را مورد آزار قرار خواهید داد. همه ی اینها به خاطر این است که کسی شما را وادار می کند که فقط یکجانبه به موضوعی نگاه کنید و واقعیت ها را آنطور که او می خواهد ببینید. شما دوباره نزدیک است که از کوره در بروید و نتوانید خشمتان را کنترل کنید. ولی اینبار از رویکردی متفاوت به مسائل نگاه خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
Azad : با سلام و عرض ادب خانم هراتي سوال داشتم تعبير خواب تفنگ بادي به خطر درك نشده و كنار گذاشتن محافظه كاري هم تعبير ميشه چون دوبار اين خواب رو ديدم يكبار گنجشك و يكبار كبوتر شكار ميكردم كه داخل هر دوتاش بقيه اونارو بهم نشون ميدادن كه من بزنم ولي در كل فكر كنم نتونستم بزنم.
فریبا هراتی
: سلام. در کلیت خواب، تعبیر را باید بر حسب عناصر تشکیل دهنده ی خواب، دریافت و نه اینکه کلمه به کلمه مثل دیکشنری تعابیر را گفت! بله بنده عرض کردم که اینبار از زاویه ای دیگر به مسائل نگاه می کنید و اجازه نمی دهید که خشمتان از کوره به در برود!! شما اینبار محافظه کارانه رفتار می کنید. درست رفتار می کنید.
مینا : سلام وعرض ادب خدمت خانم هراتی عزیز
خواب دیدم تو یه حیاط قدیمی و نااشنا که وسط بود ودورتادورش یه ساخت قدیمی واز این پله های اهنی وقدیمی بود هستم وپسرم که در واقعیت هم سربازه از سربازی امده ولباس سبز چهارخونه سفید که در واقعیت داره تنشه انگار شوهرم زندان بود وبا پسرم ودختر همسایمون که وکیله در مورد شوهرم صحبت می کردیم دوتا پسر غریبه رو دیدم که یکیشون تنفگ داشت دیدم اون دوتا پسر با یه دختر که بیشتر شبیه پسرا بود ولی مانتوی طوسی تنش بود و سنش زیاد نبود دارن حرف می زنن بعد امد پیش پسر من( با خودم گفتم نکنه دوست دخترشه چقدرم زشته ) وشروع کردن باهم حرف زدن وپسرم عصبانی بود وهی می گفت چه کار کردی؟ چرا اینکارو کردی ؟و...من داشتم به سختی از یه پله اهنی که تا طبقه اول نیومده بود و از طبقه دوم شروع شده بود داشتم وبا گذاشتن پاهام به وسایل و سکوها بالا می رفتم که صدای تیر شنیدم دیدم یه تیر تو پای پسرم زدن بچمو پشت در انداختن شروع کردم به داد زدن که این پسرمنه دوتا از پسرهای همسایمون دویدن وبردنش بیمارستان وبه من گفتن تو وسایلش و بردار بیار با تلفن هرچی ازشون می پرسیدم کدوم بیمارستان بریدنش هی می گفت تخت ۸۰۰ بعد از چند بار پرسیدن هی صداشون قطع و وصل می شد بالاخره گفتن ولی الان یادم نیست اسم بیمارستان و . بعد به رون پام نگاه کردم دیدم یه تیر تو رونمه بعد دیدم خواهرم وخانوادش دور برمن وبا انگشت روی تیری که تو پام بود بهش نشون می دادم می گفتم یادم باشه به دکتر بگم این و برام دربیاره وقتی داشتم از اپارتمانی که توش بودم میومدم بیرون چند تا پسر ۱۴ ۱۵ ساله جلوم و گرفتن انگار از این بچه های کار بودن به من می گفتن پسرت هنوز پول مارو نداده گفتم چقدره مگه میشه پسرمن خیلی مهربونه محال پول کسی رو نده .گفتن ۲۱ تومن گفتم باشه خودم میدم با خودم می گفتم اینا از این بچه هان که تو خیابونا چیز می فروشن . خانم هراتی دیشب یه فیلم دیدم که اعصابم و خرد کرد و دم دمای صبح از خواب پاشدم همش با خدای خودم برای سلامتی وپاکی بچه هام دعا می کردم و وقتی خوابیدم این خواب و دیدم خیلی ترسیدم ممنون از صبوریتون
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما در شرایطی قرار می گیرید که افکاری تازه ولی نگران کنند و دمده یا روحیه ی بدی خواهید یافت. شما با اشخاصی که قدیمی فکر می کنند و برای رسیدن به موفقیت بسیار سخت می گیرند مواجه خواهید شد. پسر شما شخصیتی با کرامت و معتقد به اصول و موازین اخلاقی دارد. همسر شما به جهاتی احساس استیصال می کند و خودش را تحت فشار و استرس می داند. یک سری مسائل باعث عدم پیشرفت پسرتان برای رسیدن به اهداف مالی و مادی اش می شوند و شما امیدوار هستید که خدای بزرگ اهداف پسرتان را محقق کند و کسی جلوی رسیدن او به موفقیت را نگیرد. شما هم مانعی برای ایستادگی و پیشرفت در کارتان خواهید داشت و با خواهرتان درددل می کنید. شما برای رهایی از مشکلاتتان باید صدقه بدهید!! اگر صدقه بدهید مشکلاتتان حل می شود پسرتان هم باید برای دفع شر و مشکلاتش قطعا صدقه بدهد، به اندازه ی غذای چند نفر کمک کنید. مسئولیت این کار به عهده ی شماست و شما باید منبعد خودتان را مسئول کمک به فقرا بدانید تا مشکلات خانواده تان حل شود. تشکر از همراهیتون.
بیتا مقیمی : سلام. خواب دیدم دارملطفا خوابم نمایش داده نشه ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید مشکلاتتان را با کسی که زورش به همسرتان بچربد و بتواند از شما حمایت کند، مطرح کنید. شما می دانید که همسرتان صحبت های شما را نادیده می گیرد و در مقابل همسرتان حرفهای شما شنیده نمی شود. شما برای رسیدن به قدرت بیشتر و موفقیت در زندگی تان باید تکیه تان به خودتان و کارتان باشد و نباید فکر کنید که دیگران با استفاده از مقام و موفقیت هایشان پشتیبان شما خواهند بود ( این آقا یا کسانی مثل او نمی توانند حامیان شما باشند). آنها فقط قدرتشان را نمایش می دهند ولی اینکار برای بزرگ جلوه کردن خودشان است و نه به خاطر حمایت از شما. شما باید فکرتان را آماده کنید و از خانواده ی خودتان پشتیبانی و کمک بگیرید. از این آقا به شما خیری نخواهد رسید. توکلتان به خدای بزرگ باشد. برای شما آرزوی آرامش و موفقیت می کنم. تشکر از همراهیتون.
reza : سلام، وقت به خیر، خانم هراتی خواب دیدم تفنگ شکاریم رو فروخته بودم و داشتم غصه میخوردم که چه تفنگی بود حیف که فروختمش، پسر عمه م دلداریم میداد و بهم میگفت غصه نخور ولی چه تفنگی بود مشتری تا دیدش امتحانش کرد و دید اصله و رو هوا زدش. ممنون میشم تعبیرش رو بهم بگید.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما تمایلاتان برای پیگیری کردن اهدافتان را از دست داده اید و مثل گذشته با قدرت و غرور به دنبال این نیستید که با چالش ها مبارزه کنید و به اهدافتان دست پیدا کنید و این به نفع رقیب شماست!! شما باید سعی کنید برای رسیدن به خواسته هایتان مبارزه کنید و هدفمندی تان را از دست ندهید. تشکر از همراهیتون.
سوگندم : سلام .خانم هراتی ممنون از تعبیرتون در حقیقت من تعجب کردم از تعبیرتون وهم از خوابم چون من اصلا دنبال قضاوت دور وبرم نیستم ومحافظه کار هستم.به نظز شما تعبیرش همینه
فریبا هراتی
: خواب شما امکان دارد باطل باشد، به خاطر شرایط فکری یا اینکه بعد ناهار خواب دیده باشید. ولی اگر تعبیری داشته باشد همان است که عرض کردم. من نگفتم که قضاوت شما غلط است عرض کردم دیگران شما را مورد قضاوت قرار می دهند!!! افکار و اعتقادات شما را مورد قضاوت قرار می دهند.
سوگندم : سلام وعرض ادب،چند روز پیش حدود ساعت دو چند لحظه خوابم برد وخواب عجیبی دیدم .خیلی طولانی بود .من سعی می کنم خلاصه بگم.خواب دیدم در جایی هستم ومتوجه حضور جمعی می شوم.در خواب به نظرم امد یهودیان هستند .شاید هم اسراییل ولی حس می کردم که مانند زمان نازی ها کوره های ادم سوزی راه انداختند .من می بینم که جمعی از مردم را داخل کوره کردند ودر بین انها سگی بود که مال برادرزاده ام(دختربچه)هست.بودمناین صحنه ها را از اتاقی می دیدم .مثل اتاقی که دوربین های مدار بسته را رصد می کند .وبسیار خشمگین. شدم.رفتم به جایی که این اتفاق در ان افتاده بود وبا فریاد بلند اعتراض کردم ومی خواستم مانعشان شوم .که انها کار خودشان را می کردند .من انگار اولین نفر بودم که اعتراض کردم .بعد افراد دیگرکردند وشلوغ شد .شبکه بی بی سی از من فیلم گرفته بود تصویر وصدایم ضبط شده بود .بعد دیدم در مغاز ه ایی هستم وخانم فروشنده اشنا بود از او دکمه خواستم وچیزهای دیگر یادم نیست در حال خرید مردی اشنا امد وخواست که مارکی روی کلاهش بگذارم وچوب نازکی همراهش بود ومثل اینکه من به عنوان اولین نفری که اعتراض کرده معروف شده بودم وبی بی سی می خواست از من مصاحبه کند. این اقا می خواست به گروهی بپیوندد ومن قبول نکردم مصاحبه کنم وگفتم عصبانیت من به خاطر سگ برادر زادهام بود که سوزاندند در راه برگشت به خانه چیزی دستم بود ومی خواستند که ترورم کنند وچند خانم همراهم بودند دو تا ماشین بودند که یکی تعقیبم کرد وجلو ایستاد مردی با تفنگ تیر اندازی به سمت ما می کرد ومن جاخالی می دادم والبته تیر که به سمتم می امد با چشمم می دیدم.وهدفش من بودم والبته به خانم های پشت سرم هم نمی خورد ودراین تیراندازی یک تیر به انگشت اشاره دست چپم خورد وخود مرد تیر انداز متوجه شد مرا زده ولی خانم های دیگر نفهمیدند .تیر باعث درد نشد ولی کمی خون امد ونصفش بیرون بود ودوباره که دیدم در انگشتم فرو رفته بود ومی گفتم حتما به سمت قلبم می رود .مثل سوزن وبا خودم فکر می کردم اگر به هر جای دیگر از بدنم خورده بود مرده بودم.تشکر از زحمتی که می کشید.
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما شخصیتی منصف و مهربان دارید ولی از نظر احساسی و جهت دهی و قضاوت تان نسبت به زندگی، مورد بررسی قرار دارید و کسانی هستند که به احساس شما در قبال مسائل دقت دارند و می خواهند شما را به این دلیل قضاوت کنند و شما باید دقت داشته باشید که احساستان و حرفتان را جلوی هر کسی مطرح نکنید. قضاوت و احساس شما هر چه که باشد، چه به حق و چه اشتباه، شما تاثیری در روند جریانات موجود اجتماعی، به تنهایی نمی توانید داشته باشید. پس لزومی ندارد که چلوی بعضی آدمهای کوتاه فکر حرف دلتان را بزنید و فردا به شما انگی بزنند که ناحق باشد! تشکر از همراهیتون.
Yaldaaa : سلام من خواب دیدم داخل زیرزمین خونمون که در واقعیت نیمه کاره ساخته شده هستم در خوابم زیرزمینون موکت شده و تکمیل بود و در داشت و من لخت بودم دوتا آقا ناشناس داخل زیر زمین بودن و یکیشون تفنگ داشت من از لای در اون ها را میدیم کسی که تفنگ داشت وقتی نگاهش به من افتاد اومد داخل و تفنگ گذاشت کنار شقیقه ام و شلیک کرد من حس کردم فشنگ داخل سرم رفت ولی خون نیومد و فقط بی حال شدم و روی متکا افتادم دوباره یکم گذشت اون آقا اومد داخل و گفت تو هنوز نمردی و تفنگ گذاشت رو پیشانی ام و شلیک کرد من خیلی ترسیده بودم حس کردم که دارم میمیرم وقتی اون آقا رفت من به خودم گفتم برای اینکه نجات پیدا کنم باید از این جا فرار کنم و چادر مامانمو برداشتم (زیر چادر لخت بودم) و در خونه مون رو باز کردم و فرار کردم همینطور که توی کوچه می دویدم و فصل بهار و بعدازظهر بود فضای کوچمون و تمام کوچه ها و خونه ها عوض شده بود رسیدم به یک کوچه بزرگ که چند تا کوچه کوچک داخلش بود و حالت قدیمی داشتن و در تمام خونه ها تو کوچه سبز بودن و حالت نیمه باز داشتن در یکی از خونه ها را باز کردم و رفتم داخل چند تا خانم و آقا داخل بودن من رفتم داخل اتاقشون و خودمو توی آینه دیدم ،دیدم که خط چشم کشیده بودن رنگم زرد شده و بی حال بودم و روی پیشانی ام لکه خون بود و سوراخ شده بود صاحب خونه که زن و شوهر مسن بودن اومدن داخل اتاق و گفتن تو اینجا چیکار میکنی ...منم با حالت التماس و گریه بهشون گفتم خانم اگه میخوای من نجات پیدا کنم منو ببرید پیش حاج قاسم توی مسجد جامع اصفهان(شهر خودم) گفتن تو دروغ میگی ولی بهشون گفتم من دروغگو نیستم و حاضرم قسم بخورم و دست روی قرآن بذارم.ببخشید طولانی شد ...ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما فکرتان ناراحت است و احساس می کنید که با مشکلات و سختی هایی مواجه هستید که اعصابتان به هم ریخته و دارید افسرده می شوید. دلتان می خواهد از این شرایط و از نگرانی هایتان رها شوید و احساس واقعی تان را با کسی مثل مادرتان در میان بگذارید. شما خودتان را در شرایط بغرنجی احساس می کنید و به خاطر ایمانی که دارید، در این محدودیت ها و شرایط بغرنج به دنبال شفیع و کسی هستید که دعای خیر او بتواند راه گشای شما باشد. کسی شما را گول زده و خواهد رنجاند ( یا رنجانده) و شما برای رهایی از شر این شخص، باید متوسل به امام حسن ع شوید و از او بخواهید که برایتان دعا کند. روح حاج قاسم شاد ولی خواب شما اشاره به حضرت قاسم بن حسن مجتبی پسر امام حسن ع دارد که از شهدای کربلاست و در روز عاشورا به شهادت رسید. تشکر از همراهیتون