تعبیر خواب حیوانات
لوک اویتنهاو میگوید :تعبیر دیدن حیوانات در خواب خوشبختی، ثروت و رفاه در بیداری است. اهلی کردن حیوانات، نشانه رسیدن به بهره و سود است. غذا دادن به حیوانات، رضایت از کار و زندگی در بیداری و دیدن حیوان خشک شده، به معنی این است که شما خود را برای هیچ و پوچ نگران کرده اید. دیدن حیوانات وحشی به معنی مواجهه با مشکلات و دیدن حیوانات خانگی به معنی رسیدن به آسایش است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
hasta90 : سلام وقت تون بخیر. خواب دیدم یه قرقاول زنده ی تقریبا متوسط که پراش رنگارنگه روی در تابه بود و تابه روی گاز بود ولی شعله ی گاز روشن نبود.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما یا کسی در زندگی شما هست که حس مادر بودن و پرورش دیگران در وجود او قویست. اما هنوز ازدواج نکرده اید و آماده اید که عشق به زندگی تان راه پیدا کند و بعد با شور و شوق حس خوب مادر بودن را تجربه کنید. تشکر از همراهیتون.
Hesam : سلام خانم هراتی
مامانم خواب دیده که یه جا دعوت بود با خواهرم رفته بودن بعد یهو نمیدونه چی شد که از اون جا اومد بیرون و دید همه نوع حیوانات پیشت خوار بیرون بودن و یکی یک لنگ کفش خواهرم رو آورد و گفت فکر کنم حیوانات خوردنش و از ترس و وحشت بیدار شد تعبیر این خواب چیه
با تشکر از خانم هراتی
فریبا هراتی
: سلام. مادر و خواهرتان با کسانی تعامل می کنند که به جای انسانیت در زندگی شان، از غرایز حیوانی شان تبعیت می کنند و فقط به فکر منافع خودشان هستند و اینکار آنان باعث می شود که خواهرتان نسبت به باورها و اعتقاداتی که دارد، مردد و دو دل شود. اشخاص را از روی ظاهرشان قضاوت نکنید و سطحی نگر نباشید. تشکر از همراهیتون
D : سلام بزرگوار لطفا مشخص نشه
فریبا هراتی
: سلام. زندگی شما دچار نوعی هرج و مرج و آشفتگی شده و کارهای شما مطابق با برنامه ریزی تان به پیش نمی رود در نتیجه اعتماد به نفس شما کم شده و توانایی تان برای رسیدن به اهدافتان تضعیف شده است. شما به صورت معمول اما شخصیتی روشمند دارید و دوست دارید برنامه های زندگی تان را سازماندهی کنید و تمیز و خوب زندگی کنید. ذهن شما خسته است و خیلی نگران هستید. به موانع کوچکی که برای شما پیش آمده و به احتمال قوی خودشان خود بخود درست می شوند؛ زیاد فکر می کنید و دقت شما به این مسائل ناراحت کننده زیاد شده و نسبت به آنها حساس شده اید. شما باید سعی کنید که خودتان را قویتر کنید و شخصیت قویتری از خودتان بروز دهید تا بتوانید به خوبی مشکلاتتان را حل کنید. شما به این فکر می کنید که بد آورده اید و این سختی ها با زور به شما تحمیل شده در حالی که مرتکب گناهی نشده اید که استحقاق این سختی ها را داشته باشید. دخترتان به شما فکر می کند و شاید نگران هستید که اگر دختر عمه تان متوجه ی این ناراحتی های شما بشود؛ باز هم سوژه ی تازه ای می سازد که راجع به آن حرف بزند. او البته خودش تلاش می کند که ته وتوی قضیه را در بیاورد. شما از مسائل کوچک برای خودتان مشکلات بزرگتری می سازید و از کاهی کوه می سازید. به بدجنسی های مردم و خشونت ها و زورگوییهای افراد بی رحمی که اطرافتان هستند فکر می کنید و شاید نگران این هستید که بچه ی برادرتان تحت رفتارهای بد مادرش، احساس استرس و فشار زیادی را تحمل کند. خدا بزرگ است باید ببینید که انشالله چه مشکلی هست و آن را رفع کنید. نگران نباشید. خواب شما شامل 1873کاراکتر و 3 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون.
Maryam : سلام خداقوت، من در واقعيت يك سگ خونگي كوچولو دارم ، ديشب دو بار خواب ديدم تو خونه در حال مدفوع كردنه ( فكر كنم سرجاي مخصوصش تو خونه بود چون اصلا ناراحت نشدم و فقط نظاره ميكردم) ( جسارتا مدفوعشم مثل هميشه قهوه أي تيره و همون مقدار بود)صبح زودم با صداي پارسش كه تو خواب ديدم بيدار شدم(ولي وقتي بيدار شدم مطمئن نيستم صداش رو خواب ديدم يا واقعيت صدا كرد). (چون رفتم سراغش بيدار بودو نشسته بود). ممنون از تعابير عاليتون.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. او در کنار شما احساس آرامش می کند و شرایط مالی شما تقویت خواهد شد که بتوانید از او بهتر مراقبت کنید. به خاطر کمک به این حیوان، زندگی خودتان هم از مشکلات پاک خواهد شد و روزی تان زیاد می شود. تشکر از همراهیتون.
محمدرضا : سلام و درود،دیدم بین درخنان گردوی باغ پدری ایستاده و در باغ بغلی _همسایه_حیوانی که در برنامه های مستند و راز بقا به عنوان حیوان تنبل نامیده می شود ودر طی یک روز فاصله کوتاهی را سپری می کند روی درخت گردو ایستاده ودستانش به طرفین یاز کرده ودر همانجا فضولانش را که همگی خیلی سفید بود به تنه وشاحه های دور و برش در حدود یک متر ریخته و قطر فضولاتش حدود 3 سانتیمتر هست به طوریکه تقریبا این قسمت از درخت سفید بود ،ضمنا این درختان گردو طی خشکسالی های چند سال اخیر از بین رفته اند،ممنون.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما و شاید بعضی دیگر از افراد خانواده تان از توانایی های زیادی برخوردار هستید ولی در استفاده از توانائیهایتان تنبلی می کنید و عمرتان را بیهوده به هدر می دهید. شما به وظایفی که در دست دارید، خیلی فکر می کنید و وقت خودتان را هدر می دهید. گذشته از این تمام انرژی تان را گذاشته اید پی کسب مال و ثروت و رفاه مالی ( یا رویا بافی در باره ی رفاه مالی ) تا از این بابت راحت زندگی کنید. تشکر از همراهیتون.
نیکو : سلام وقتتون بخیر.خوابم زیاد بود ولی این مقدار یادمه که یه جای بزرگی بودم ویه کسایی که انگار داور بودن بهم گفتن که باید با حیوانی که بیماری اختلال هشت ضلعی داره مبارزه کنم ،منم لباس سفید پوشیده بودم ،همه اونایی که اونجا بودن سفید پوشیده بودن .آماده میشدم برا مبارزه که بیدار شدم.ممنون ازتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. مسئله ای در زندگی بیداری شما وجود دارد و می خواهید به کمال برسید و بدانید که قدرت شما تا چه اندازه می تواند در موفقیت شما تاثیر گذار باشد و اختیارات شما تا چه اندازه جایز هستند. شما نوعی کشمکش درونی با خودتان دارید و نمی توانید تشخیص دهید که ایده آلهای خودتان و ارزش های خودتان صحیح هستند و یا ایده آلها و ارزشهای دیگران درست هستند و باید تابع دیگران باشید. شما باید به بینش و شهود خودتان اعتماد کنید. این زندگی شماست!!! اجازه بدهید که صاحب زندگی خودتان باشید و چشم و گوش بسته هر چه دیگران بخوردتان دادند را نپذیرید. تشکر از همراهیتون.
نیکو : سلام وقت بخیر.خواب دیدم تو یه دشتم دور تا دورم حصار هست بیرونه حصار دو تا پلنگ دیدم یکی از پلنگ ها به یه حیوون دیگه حمله کرد و پای عقبشو کند و خورد بعد من خیلی ترسیدم خواستم فرار کنم توجه پلنگه بهم جلب شد خودشو داخل حصار کرد و بهم حمله ور شد همون لحظه یه گراز سیاه اومد و پلنگه رو پرت کرد اونور کلی باهم جنگیدن و باز پلنگه به من حمله ور شد و من فرار میکردم که یه مار رو خارج از حصار دیدم که اومد داخل حصار و با پلنگ جنگید، ولی باز هم پلنگه به من حمله ور شد که دوباره گراز سیاه با سرش کوبید به پلنگ و از خواب بیدار شدم.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما هر چند که شاید تنها باشید و دوستان زیادی نداشته باشید یا احساس ایزولگی کنید، اما از شر آدمهایی که به ظاهر با پرستیژ و متمول و در باطن وحشی صفت و بیرحم هستند، در امان هستید. این گونه اشخاص، باعث می شوند که مردمی که با آنان در تعامل هستند، استقلال عملشان را از دست بدهند و مستاصل و عاجز از این باشند که بتوانند به سمت اهدافشان پیشرفت کنند. کسی بد ذات ولی با ظاهری متمول تلاش می کند که به شما نزدیک شود؛ یا خطری در کمین شماست و از موفقیت ها ی آینده تان بیش از حد مطمئن هستید. چالشها و مشکلاتی برایتان در راه است که شما درک درستی از آنها ندارید. کسی از خانواده ی شما که بسیار در ناز و نعمت به سر می برد و نسبت به خطرات و آدمهای غریبه بسیار بدبین است از شما حمایت می کند تا بتوانید در مقابل سختی های زندگی پیروز باشید. رنگ مار در تعبیر موثر است که شما متاسفانه ننوشته اید ولی به اینصورت که توضیح داده اید، نمادی از خطراتی است که می تواند خارج از این حوزه ی امنی که برای خودتان فراهم کرده اید؛ وجود داشته باشد. تشکر از همراهیتون
Mehri : سلام .خواب دیدم با دوستم فریده رفته بودیم محل کار عشقم .(در واقعیت عشقم با فریده ارتباط دوستانه و کاری دارن.) خلاصه با فریده رفته بودیم محل کارش تو پروژه جدیدش که در واقعیت یه ساختمان پنج طبقه هست ولی در خواب یه ویلای بزرگ بود که حیاط داشت . وارد حیاط شدیم ماشینش اونجا پارک بود و منو فریده دیدیم که کلی حیوانات در حیاط اونجا بود که خیلیاشون مشغول جفت گیری بودن .فکر کنم همشون اهلی بودن. به فریده نشون میدادم و خجالت میکشیدم به خاطر جفت گیریشون . بعد میدیدم که کلی درخت تقریبا نازک ولی دراز در حیاط بود .وارد ساختمان که شدم مهندس اونجا اومد با اسمم بهم سلام کرد منو میشناخت فکر کنم همون مهندسی بود که قبلاً تو یه پروژه ای که من و عشقم دو سال پیش اونجا کار میکردیم بود ،.ولی انگار مهندس اونجا هم بودو خیلی تحویلم میگرفت ولی خود عشقمو ندیدم اونجا
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید که خودتان را در امور مربوط به کارتان ارتقا دهید و آرمانها و اهدافی که از گذشته داشته اید را تقویت کنید. شما می خواهید از خودتان حمایت کنید و مثل همه ی انسانهای دیگر خانه و زندگی شادی برای خودتان بسازید. اما عشق شما نه به شما توجه دارد و نه به فریده. تشکر از همراهیتون
nazanin : باسلام لطفا محتوارومخفی کنید
فریبا هراتی
: سلام. قبل از تعبیر خوابتان لازم به یادآوری می دانم که اولا شما باید هر خواب را در صفحه ی تعبیر خواب مربوط به خودش ثبت کنید و این خواب شما هیچ ربطی به حیوانات نداشت که در صفحه ی تعبیر خواب حیوانات آن را ثبت کرده اید. دوم اینکه مبلغی که شما برای تعبیر خوابتان پرداخت می کنید، فقط برای تعبیر یک خواب در هر کامنت و در هر 24 ساعت است. الان شما فرموده اید که بعدش از خواب پریدم و در قسمت دیگری دیدم.... که با توجه به این که بین خوابها بیدار شده اید، دیگر یک خواب محسوب نمی شود. شما محبت کرده اید و صداقت داشته اید و نوشته اید که بیدار شدید، و این باعث می شود که شرعا خدای نکرده مدیون سایت و کارمندان آن نباشید. ولی متاسفانه فقط یک حق خواب باقی داشتید. ( 5 حق خواب معادل 22 تومان خریداری کرده اید و 4 حق خوابتان در تاریخ 13 شهریور مصرف شده) و من نمی توانم با صرفا یک حق خواب باقیمانده ی شما 2 خواب را همزمان برایتان تعبیر کنم. اما خواب اول شما به این تعبیر است که مادر شما با واقعیت های تلخی در دنیا مواجه شده و سعی کرده مانند مادر بزرگتان که او هم با مشکلاتی مواجه شده بوده، نسبت به حل این مشکلات و برای رویارویی با این واقعیت های تلخ، مبارزه کند ولی او دوست ندارد که شما هم با سختی هایی در زندگی تان مواجه شوید. شما با این وجود تلاش می کنید که برای رسیدن به خواسته هایتان مبارزه کنید و سختی ها و نامرادی های زندگی تان را از بین ببرید. در صورتی که تمایل داشته باشید باقی خوابتان تعبیر شود لطفا مجددا خوابتان را شارژ بفرمایید. تشکر از همراهیتون.
nazanin : باسلام ساعت ۶:۷ صبح امروزخواب دیدم منوهمسرم سوار ماشین شدیم منو همسرم با چندنفردیگه (که اصن نمیشناختمشون)داشتیم میرفتیم من عقب ماشین سوارشده بودم ولی یادم نمیادکه همسرم جلوبودیاعقب،راننده باسرعت زیاد ماشینو میروندخیلی توراه حرف میزدوبه همسرم گفتم چرااین راننده خیلی حرف میزنه گفت چون میترسه بلدنیست رانندگی کنه میترسه خوابش بگیره،وقتی میرفتیم یهو راننده ماشینو به سرعت پیچوند وتوی یک تقاطع پیاده شدیم،همسرم بش گف میتونستی ازراه دیگه ای بری چرا نرفتی،ولی راننده بلدنبودچجوری رانندگی کنه وخیلی استرس داشت همسرم چرخهای ماشینو در آورد واز خاک اوناروپاک کردوقتی همه چی اوکی شد دوباره سوار شدیم چیزی که یادم میادفک میکنم نزدیک فرودگاه بودیم وآدمارو میدیدم که از هواپیما بالباس سفیدپیاده میشدن وقتی همسرم به راننده کمک کردوبهش روحیه داد راننده ازاوخوشش اومده بودودیگه از رانندگی نمیترسیدواینبار باجرئت رانندگی کرددوباره همون ماشینو سوار شدیم اینبار من جلو سوار شدم و همسرم عقب،ولی وقتی جلو سوار شدم توی بغلم یک بچه بودکه نگران بودم تصادف کنیم وخدایی نکرده چیزیش بشه ویک دختربچه تقریبا۷ ساله هم کنارم بودچون ماشین پرشده بود وجانداشت پیشم نشستن اینبار هم باسرعت باماشین رانندگی میکرد و راه خیلی پرپیچو خم بودحتی حیوون توراه بود نزدیک بودماشین اونارو بزنه وچپ کنه حیوون هایی که توی راه بودن خیلی زیاد بودن ولی معلوم نبوددقیقا چی بودن که رد شدن از اونا واقعا سخت بودولی بلاخره رد شدیم،راه خیلی بدبود وهمچنین ناهموار،من توی راه همش آیه الکرسی میخوندم،پیاده شدیم وانگار آدمای زیادی بامابودن، من جلوی همه بودم و باجرئت میرفتم جلو از هیچی نمیترسیدم تااینکه یکی جلومونو گرفت گفتم یاامام حسین یا امام حسن همه ی اسامیه ائمه رو آوردم ولی اسم امام حسین روبیشترازهمه گفتم حتی یادمه میگفتم یاحضرت یوسف اینقد گفتم که بلاخره همه رفتن وما به راهمون ادامه دادیم
یه چیزی هم هست انگار اونجا جای خوبی نبودوهمه فساد میکردن ومن باخواندن چن بار آیه الکرسی و نام بردن اسامیه ائمه اونارو از کنارمون کنار زدم به همسرم هم گفتم چند بار آیه الکرسی بخون حتی یادمه اون فردی که جلومونو گرف لباسش سیاه بودکه بعدش وقتی دید خیلی مقید هستم از جلوی ما محو شدانگار پدرم هم توی خواب بود بم گف این آدمی ک میبینی رئیسشونه نمیتونیم ازش رد بشیم ولی من باتمام قوا همه ی اسامیه ائمه رو آوردم اینو هم یادمه که قشنگ آیه الکرسی رو مرتب میخوندم واینکه چطور آیه هارو از اول میخوندمو یادمه اما بعدش انگار به پدرم آسیب رسوندم ولی اونو نزدم که بعدش بابام گف دستم داره میلرزه چرا اینطوری شدی دخترم،انگشت کوچیک بابام لرزیدولی بعدش خوب شدوماتونستیم رد بشیم.توی یه قسمت دیگه ای ازخواب توی همین روز دیدم که انگار رفتم خونه پدرم خواهرمو بغل کردم بش گفتم دلم برات تنگ شده ولی اون زد زیر گریه وبلند گریه کرداومدن بم گفتن چی به خواهرت گفتی که گریه کردبشون گفتم فقط بغلش کردم مادرمو هم توی خواب دیدم که صورت بسیارمعصومی داشت انگار خواهرزن برادرم ومادرزن برادرم هم توی خواب بودن که انگار یک چیزی برامون آورده بودن وقتی دیدن من باخواهرم خوبم خیلی حسودیشون شدوحسادتو توی چشماشون دیدم
بعدش انگارچادرسفیدنماز رو برداشتم ومیخاستم نماز بخونم ودیگه از خواب پریدم.
فریبا هراتی
: سلام. شما و همسرتان از کسی در کارتان پیروی می کنید که او به نظرات شما اهمیت نمی دهد ولی ادعای زیادی مبنی بر اینکه بلد است شما را راهنمایی کند دارد. او مرد حرف است و نه مرد عمل و قادر نخواهد بود در رسیدن به اهدافش موفق شود. او فقط در گذشته زندگی می کند و از گذشته حرف می زند و در انجام هیچ کاری نمی تواند موفق باشد. تصمیم گیریهای او عجولانه هستند و به عواقب حرفهایش فکر نمی کند. با این وجود، همسر شما به این شخص کمک می کند که اهداف خودش را دوباره ارزیابی کند و مسیر جدید و متفاوتی را در پیش بگیرد. با این وجود شما باید برای آینده تان تصمیم گیری کنید. شما می خواهید در کار و زندگی تان موفق باشید. نگران هستید که از نظر اقتصادی ضرر کنید و با موانع و مشکلات زیادی در راه رسیدن به هدفتان مواجه خواهید شد. شما مقصد جدیدی را در زندگی تان به پیش می گیرید ولی با اشخاص زیادی در راه رسیدن به اهدافتان مواجه خواهید شد که بر طبق غرایزشان رفتار می کنند و از نظر فکری شباهتی با شما ندارند. برای رسیدن به موفقیت شما به ائمه ی اطهار توسل خواهید کرد و انشالله مشکلات از سر راه شما دور خواهند شد. شما تلاش می کنید که اسیر هوای نفس نشده و گول شیطان را نخورید. آیت الکرسی برای دفع شیاطین و افکار منفی در زندگی تان بسیار مجرب است. شما ممکن است سعی کنید که ذهنیت، و خرد و حافظه و یا قدرت ارتباطات پدرتان را با دیگران مطابق با میل خودتان عوض کنید و او را متقاعد کنید که مثل شما فکر کند. شما باید بیشتر به خواهر و مادرتان محبت کنید، علیه آنان گارد نگیرید و احساس خوب خودتان را با آنان شریک شوید. شما می خواهید در کارها نقش تاثیرگذاری داشته باشید ولی این نباید باعث شود که از صمیمیت و ابراز محبت به خانواده تان غافل شوید. در نهایت فکرتان آرام خواهد شد و خیالتان راحت می شود و به خاطر آن خدای بزرگ را شکر خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.