کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب خرس

خرس در خواب، دشمنی قوی، هرزه و هوس باز است که دشمنی او از روی حماقت است. اگر دیدید که خرس را کشتید، بر مشکلات پیروز می شوید یا دشمن را از پای در می آورید. اگر دیدید که بر خرسی نشسته اید، از طرف حاکم آن سامان مورد خطر و تهدید قرار دارید.

اگر دیدید که از خرس فرار می کنید، از مشکلات فرار می کنید. خوردن گوشت خرس و داشتن پوست آن، دچار ترس شدن ولی رسیدن به بهره و سودی از قبال دشمن، یا چیره شدن بر او است. دسترسی پیدا کردن به خرس ماده، وارد شدن زنی دیوانه و کودن در زندگی مرد است و اگر زنی چنین خوابی ببیند، شوهر وی مرد احمق و بوالهوسی است.

محمد ابن سیرین می گوید: خرس به خواب دیدن، دشمنی فرومایه، دزد و احمق است. اگر ببیند بر خرس نشسته بود، دلیل که از پادشاه خواری یابد. اگر ببیند خرس را بکشت، دلیل که بر دشمن ظفر یابد. اگر ببیند گوشت او می خورد یا پوستش را با خود داشت، دلیل که ترس و بیم به وی رسد.

ابراهیم کرمانی می گوید: خرس به خواب، انسانی بدبخت و دیوانه است. اگر ببیند خرس ماده را بگرفت، دلیل که زنی بدین صفت به نکاح بخواهد. اگر ببیند که خرس به خانه او آمد، دلیل که زنی بخواهد اگر ماده بود و اگر نر بود، مردی بدین صفت به خانه او درآید. اگر ببیند خرس را بکشت یا بر وی نشست، دلیل که بر دشمن ظفر یابد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

101 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

آسمان‌

آسمان‌ : سلام، چند ماه تشکر

پاسخ
لینک۹ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۳۴:۳۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مسئله ای در زندگی شما هست که احساس استقلال و خودمختاری و رفاه شما را به خطر انداخته و زمینه ی زندگی و فکرتان را با تنش و ناراحتی درهم آمیخته است. احساس خشم و حالت پرخاشگری کنترل نشده ای، در زندگی شما به وجود آمده و شما احساس می کنید که گیر کرده اید. شاید شما در یک موقعیت تهدید کننده، مانع گیج کننده و یا یک رابطه کنترل کننده هستید و فکر می کنید که استقلال و قدرت تان را دارید از دست می دهید. پدرتان می خواهد که شما شرایط زندگی تان را متحول کنید و تفکراتتان را عوض کنید و روش زندگی تان را عوض کنید تا فکرتان آرام باشد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۹ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۳۱:۱۶
بهنام

بهنام : سلام وقت شما بخیر
خواب دیدم خرسی بزرگ و سیاه که قدش ۳ برابر من بود با لاکپشتی به همین اندازه در حال گلاویز شدن و جنگ بودن من با این که کنار خرس ایستاده بودم ترسی از خرس نداشتم احساس دوستی باهاش داشتم و فقط صدای زوزه مانند و بلند لاکپشت آزارم میداد .
خرس قسمت هایی از لاک لاکپشت رو شکسته بود. خرس با این که نمیتونست حرف بزنه ولی حرف های من رو متوجه میشد.
من به خرس گفتم که با سنگ بزرگی که همونجا بود به لاکپشت ضربه بزنه و خرس هم با همین روش لاکپشت رو شکسته و مشغول خوردن گوشت اون شد .
من خاطرم نیست که از گوشت لاکپشت خورم یا نه.
خیلی ممنون میشم تعبیر رو بهم بگید .
با تشکر

پاسخ
لینک۲۱ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۰۷:۰۰:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما می خواهید رستاخیزی تازه داشته باشید و قدرت و استقلال تان را حفظ کنید. هر چیزی که مانع رسیدن شما به موفقیت شود، شما را شدیدا عصبانی می کند و خشم و حالت پرخاشگری تان، از کنترلتان خارج می شود. شما چنان مترصد هستید که به اهدافتان برسید، که اصلا تحمل ندارید که بیشتر از این صبر کنید. کما اینکه دیگر رودرواسی هم از کسی ندارید که بخواهید خودتان را پست لاک و نقابی مخفی کنید و لاپوشانی کنید. شما از اینکه خردمندانه و صبورانه بنشینید تا به آرامی در زندگی تان پیشرفت کنید خسته اید. خشم شما بر خردتان غلبه کرده و می خواهید منبعد حرفتان را اگر شده با زور به پیش ببرید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۳۹:۳۸
hediehh

hediehh : سلام خواب ديدم خونه ي قديميان بودم و همه بوديم و خاله ام ودخترش با يك موتور اومد توي خونمون ولي موتور گازي و فرسوده بود و دختر خالم گفت من ميرم خونه و موتور رو برداشت كه بره ولي گفتم اين خرابه نميخاد بري و گفت پس پياده ميرم و موتور رو برديم حياطمون و ديدم توي حياط يك خرس خاكي رنگ خيلي بزرگ بود و براي دختر خالم بود و ميخاست اون خرس رو بزاره پشت موتور با خودش ببره( البته دقيق يادم نيست اين حيوان خرس بود ولي شبيه خرس بود و خيلي گنده بود) و من به دختر خالم گفتم ولش كن حالا اين خرس گنده رو نميتوني ببري بزار همينجا باشه فردا بيا ببرش و گفت باشه و به سمت خرس رفت و اين خرس خيلي مطيع دختر خالم بود و هر چي بهش ميگفت انجام ميداد و بهش گفت همينجا بخاب و دراز كشيد و گوشه ي حياطمون خابيد و دختر خالمم رفت و فردا كه شد من توي خونه تنها بودم و ديدم خرس بيدار شد و خيلي ترسيدم گفتم به من حمله نكنه و اومد توي خونه و سمت من كه به من حمله كنه من بهش گفتم برو توي حياط فاطمه اونجاس(فاطمه همون دخترخالم كه صاحب اين بود) و منو ول كرد رفت توي حياط و بعد صحنه عوض شد و وقتي رفت توي حياط اينگار اونجا هتل بود و دم در هتل يك شخصيت مهم دنيا كه خارجي بود ماشينش رو كه يك ماشين بسيار گرون خارجي و مشكي رنگ بود جلوي هتل گذاشته بود و خودش هم داخل هتل بود و اون خرسه ماشين رو كه ديد خوشش اومد و سوارش شد و با سرعت خيلي زياد از اونجا رفت و من با خودم گفتم چجوري اين خرس ميتونه رانندگي كنه و تمام كاركنان هتل ناراحت شدن و همه دسته جمعي راه افتادن كه برن ماشين رو از خرسه بگيرن و من گفتم اين خرس خيلي خطرناك و وحشيه حتما تفنگ ببريد و همه تفنگ برداشتن و به دنبالش رفتن و منم رفتم ب دنبالشون و پليس هم به دنبالش بود و تونستن اون خرس رو بگيرن و داخل يه خونه گرفته بودنش و داشتن بازخواستش ميكردن و من رفتم داخل خونه كه خرسه رو ببينم ديدم اون خرس تبديل شده بود به يك پيرمرد مظلوم كه يك پسر بچه هم داشت و خيليا اونجا ميگفتن ايشالله به خاطر بچش پيرمرد رو ازاد كنن و همينطور اون ماشين گرون رو هم ازش گرفته بودن و باز ترسيدم و يواشكي از اون خونه اومدم بيرون ديدم توي حياط اون خونه يكي اومد و يك خرس مشكي اسباب بازي كه تقريبا كوچولو بود و تيرخورده بود و يك قسمتش پاره شده بود به من نشون داد و اينگار اين همون خرس واقعيه بود كه تير بهش زده بودن و تبديل به اسباب بازي شده بود و من گفتم من اينو نميخام بزار همينجا باشه و پيش خودم گفتم الان دختر خالم اين خرس رو اينجوري ببينه ناراحت ميشه.( اين خرس كه اولش خاكي رنگ بود خيلي مطيع دخترخالم بود و مظلوم بود ولي وقتي فردا شد و خرس بيدار شد يك خرس ترسناك و خطرناك شد). خودم و دخترخالم مجرديم

پاسخ
لینک۲۴ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۲۶:۵۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما مانند گذشته تان فکر می کنید و به اعتقادات گذشته تان پایبند هستید. خاله ی شما و دخترش می خواهند با کمترین میزان مسئولیت پذیری، زود به اهدافشان برسند ولی امکانات آنها هم قوی نیست. خاله تان تحت تاثیر اخلاقیات و اعتقادات شما قرار می گیرد و مطابق شما فکر می کند ولی دخترش اینطور نیست. او با وجودی که با شما زندگی کند و نظریات شما را بشنود، ولی در واقع، او وارد یک دوره درون گرایی و تفکر بسیار قوی شده و اصلا نمی خواهد که احساسات و افکارش را بروز دهد. او مغرور و کم حرف است و نظراتش را خیلی بیان نمی کند ولی فکرش ناراحت است و ایده های بزرگی برای خودش در نظر گرفته که اگر با او مخالفت شود به شدت عصبانی می شود. دختر خاله ی شما می خواهد مستقل باشد و در کارهایش استقلال داشته باشد، قوی باشد و شروعی تازه برای خودش بسازد. شما نباید سعی کنید که با بحث های بیجا او را با خودتان دشمن کنید و کاری کنید که از شما بیشتر فاصله بگیرد. دختر خاله ی شما در حضور شما وانمود می کند که شما درست می گویید و هویت واقعی خودش را نشان نمی دهد. اما او در روابط احتماعی اش و خارج از محیط فامیل و خانه، ایده های بالایی برای خودش درنظر گرفته که شما نمی توانید آن ها را درک کنید. او می خواهد با پرستیژ بیشتری زندگی اش را کنترل کند و افکاری که دارد خالی از کینه یا گناه نیستند. دختر خاله تان سعی خواهد کرد که کاملا بی فکر و عجولانه و از روی تنفر و کینه نسبت به کسانی که مخالف او باشند، دنبال خواسته های خودش برود ولی بعد که با او صحبت کنند که چرا اینطور رفتار می کند، مثل یک آدم خردمند و دنیا دیده که می خواهد دنبال اهدافش برود صحبت می کند. وقتی که او متوجه شود که نمی تواند اهدافش را عملی کند، دوباره برمی گردد به همان دوران گذشته و به همان حالت قبلی. او خاطرات کودکی و امنیت و راحتی آن زمان را به یاد خواهد آورد و از اشتباهاتش پشیمان خواهد شد. او ذهنی نابالغ دارد که تا زمانی که ضربه نخورد و سرش به سنگ نخورد، عقلش به کار نمی افتد. شاید دختر خاله تان عاشق یک آدم هوسباز به ظاهر با پرستیژ ولی گناهکار شود و به خاطر همین هم به حرف هیچ کسی گوش نکند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۲۲:۵۵
g m

g m : سلام و روزبخیر.خواب دیدم جلوی در یه جایی شبیه انباری منتظرم برم دستشویی؛پدر مرحومم خواست زودتر از من بره بهش گفتم بابا نوبت منه خیلی فوریه و رفتم تو. سنگ دستشویی نداشت رو زمین صاف مدفوع کردم و زیاد بود و معذرت می خوام یه چیزی شبیه یه دسته شوید خشک کنارش بود با خودم گفتم این همون شویدیه که دیشب خوردم. بعد دیدم رفتم یه جایی فکر کنم تو طبیعت بود که یه خرس سیاه اومد کنارم, ترسیدم ولی باهام کاری نداشت بعد یهو نگاه کردم دیدم با 8-9 تا خرس روی یه تنه درخت افتاده نشستم اونا دارن سرسره بازی می کنن و میخواستن منم باهاشون بازی کنم. هم سیاه بودن هم سیاه و سفید! بعد دیدم رفتم یه جایی که دو تا از همکارای قدیمم هستن و اونا به نشانه دلداری بغلم کردن ولی نفهمیدم چرا؟!

پاسخ
لینک۴ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۰۵:۴۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما در پس زمینه ی ذهنتان احساس می کنید که خاطرات سختی داشته اید و می خواهید که از مشکلاتتان رها شوید. شما می خواهید که از روابط قدیمی و یا شرایط بدی که در زندگی داشته اید خلاص شوید ولی نمی دانید که حرفتان را با چه کسی بزنید. مشکلات مالی تان حل می شود و به ثروت خواهید رسید ولی با این وجود این ثروت باعث نمی شود که خیالتان راحت شود. شما اجازه نمی دهید که افکار منفی روی شما تاثیر بگذارند. روح پدرتان شاد. او نیز مثل شما می خواهد فکرش راحت باشد و شما باید برای او هم خیلی دعا کنید و فقط فکر خودتان نباشید. شما می خواهید مستقل باشید و می خواهید برای زندگی تان تصمیم بگیرید. وارد یک دوره ی درون گرایی خواهید شد و نیاز دارید که خیلی فکر کنید. زندگی شما متحول می شود و شروعی تازه خواهید داشت. شما نوعی بی ثباتی را در زندگی تان تجربه خواهید کرد. چیزی یا کسی جلوی رشد و پیشرفت شما را در زندگی تان می گیرد و مجبورید مسیر زندگی تان را عوض کنید. شاید مسئله ای در محیط کارتان مانعی برای پیشرفت شما به وجود می آورد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۲۰:۵۴
نینا

نینا : سلام روز بخیر خواب دیدم خونه مادرشوهرم هستیم و درحال خوردن بودیم رفتم آشپزخونه دیدم سینک پر از ظرف نشسته است و نگاه انداختم دیدم دوتا از خواهرشوهرام دراز کشیدن که انگار ظرف نشورن اول می خواستم نشورم بعدش گفتم ولش کن حالا چند روز اینجاییم حوصله غر و دردسر ندارم و شروع کردم به شستن که خواهر شوهر کوچیکم فقط تعارف کرد کمک بدم بعد دیدم تو ماشین شوهرم رانندست و کسی مثل مادربزرگش جلو نشسته و من و دوتا خانم دیگه که از اقوام شوهر هستن عقب نشستیم و شوهرم می خواد حرکت کنه میگه تو راهمون سری هم به مزار عموهات بزنیم در واقعیت دوتا از عموهام تو این دو سه ماه اخیر فوت کردن که یکی از خانمها کنار من گفت نه بخاطر کرونا اگه اونجا برید من نمیام بعد دیدم با تعدادی از همینها انگار جایی رسیده بودیم و اونجا من احساس دستشویی داشتم مونده بودم برم یا نه که انگار رفتم و دستهامو هم شستم گفتم هیچی نمیشه ولش موقع برگشت انگار جایی که بودیم بالای تپه ای چیزی بود و قرار بود پیاده برگردن که من دیدم فقط یه صندلی مثل تله کابین هست من سوار بودم و یه دختر بچه زیبا هم رو پام بود و همو محکم گرفته بودیم می خواستیم راحت برگردیم که شوهرم رفت ببینه باز تله کابین هست واسه بقیه بگیره تا راحت برگردن همون موقع دایی خودمو دیدم که اومد سمتم و گفت کمردردم واسه منم جا پیدا کن بهش گفتم بزار من پیاده میشم شما سوار شین ولی انگار این اتفاق نیافتاد و آخر خوابم دیدم بجایی دوتا اتاق و یه حیاط و چند نفر تو اتاق بودیم که یه بچه خرس سیاه اومد تو اتاق من به خواهرم گفتم حواست باشه بچه خرس آروم خودش رو چسبوند به یه چیزی انگار یه حیوون بود و شروع کرد خونش رو‌اروم آروم خوردن و محو کارش بود بعد من آروم یه ظرفی که آب خون توش بود رو برداشتم بردم اتاق بغلی و درش رو بستم و بعدش بچه خرس به خودش اومد غذاش نیست و اومد بیرون اتاق و ظاهراً آروم بود من و تعدادی که بنظرم اقوام همسربودن واستاده بودیم گفتم زنگ بزنم آتش نشانی بیان ببرنش

پاسخ
لینک۱۸ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۱۴:۳۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما شخصیتی ملایم و مهربان دارید و در مقابل مشکلات سعی می کنید که خردمندانه رفتار کنید و با حل مشکلات برای آینده تان و بهبود شرایط برنامه ریزی می کنید. خواهر شوهر کوچکتان مردمدار تر و با سیاست تر از دیگریست. در خانواده ی همسرتان شما سعی می کنید با متانت و احترام با بزرگترها برخورد کنید ولی آنان آنقدر که شایسته و درخور شما باشد، جبران محبت های شما را نمی کنند. شما ناراحت می شوید و اندوهتان را در خودتان تلمبار می کنید و نیاز دارید که گاهی با کسی درددل کنید و احساسات منفی را از وجودتان دور کنید. شما سعی می کنید که از ارتکاب به اشتباهات گذشته خودداری کنید و شرایطی برایتان فراهم می شود که به خاطر رفتار سازشکارانه تان با دیگران، زندگی به کامتان پیش خواهد رفت و راحت به اهدافتان خواهید رسید. شما در زمانهایی که عصبانی و خسته شوید و خشمتان به شما چیره شود، سعی می کنید که جلوی استرس و نگرانی تان را بگیرید و خشمتان را یکباره بروز ندهید. کم کم که زمان می گذرد، عصبانیت تان هم رفع می شود و آرام می شوید. شما سعی می کنید که بسیار خونسرد و خردمندانه رفتار کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۳۹:۵۳
نینا

نینا : سلام روز بخیر خواب دیدم رفتیم طبیعت خونه ویلایی پسر خاله شوهرم که چند نفر رفته بودن جایی ولی من رو نبرده بودن بعد دیدم داخل خونه هستم از دم در دیدم یه خرس سیاه با بچش دارن میچرخن دو سه تا پسر بیرون بودن بهشون گفتم سریع بیاین تو ولی اونا می دویدن این ور و اونور و خرس دنبالشون بود بعد به خواهرم گفتم بیا در رو ببندیم در رو بستیم من رفتم اتاق که دیدم انگار یکی در خونه رو باز گذاشته و خواهرم دم در داره با خرس میجنگه اول ترسیدم برم جلو ولی بعدش رفتم که خرس اومد سمت من اومدم برم تو اتاق در رو ببندم ولی خرس اومد تو و می خواست حمله کنه و من با دستام سرش رو گرفته بودم که منو گاز نگیره که تو خواب موهای بلند صورتش تو دستم بود با اینکه با دست دهنش رو هل میدام ولی تیزی دندونش رو حس نمی کردم بعد یهو تو خواب بلند بلند همش میگفتم کمک کمک که از خواب پریدم

پاسخ
لینک۱ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۲۱:۲۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما می خواهید به آرامش برسید و استقلال خودتان را حفظ کنید. شما به خاطر مسائلی در فامیل شوهرتان شاید لازم می دانید که شروعی تازه داشته باشید و درونگرا شده و به فکر فرو می روید. خشم و حالت پرخاشگری کنترل نشده ای در شما به وجود آمد و احساس می کنید که گیر کرده اید و مورد تهدید قرار گرفته اید. خواهر شما هم مانند شما از اینکه دیگران او را محدود کنند بدش می آید. مانعی در زندگی شما وجود دارد و احساس می کنید که دیگران می خواهند شما را کنترل کنند و آزادی و استقلال شما را از شما سلب کنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۱۹:۴۵
Vahideh

Vahideh : سلام عزیزم
میدیدم ظهره علی(همسرسابق)اومده خونه‌مون،با لباس‌های مشکی،٢زانو نشسته وسط هال.پدر ومادرمم مقابلش نشسته بودن و او داشت صحبت میکرد!!جالب بودکه پدرم با زیرپیرهنی نشسته بود مقابلش(تابحال چنین نبوده)مشخص بود موضوع صحبت مهمه.پشت سرعلی هم انگار٢نفر کوچیکتر ومشکی پوش بودن(شاید بچه‌هاش بودن) بعد انگار تو خونه جدیدهش بود وجلوی آیینه داشت خودشو مرتب میکرد!میدیدم که چقدر سرامیک‌های خونه سفیده و اونجا مرتب بود(برخلاف همیشه‌)اما لباساش همچنان مشکی بود وشیطنت هم تو صورتش بود.بعدش تو کلاسی بودیم و ردیف وسط میز٢ تو یک نیمکت بودیم!او همونطور با لباس‌های مشکی ومن با لباس‌های سفید باحالتی از بی‌رغبتی نشستم کنارش.بعد او ازپشت موی من رو کشید باشیطنت وشوخی که بخواد سر حرفو بازکنه.بعدش تو پارکی بودم که خرس و ماری که تو خواب قبلی دیده بودم هم بودن

پاسخ
لینک۱۸ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۰۱:۵۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. علی از نظر مالی قویتر شده و پیش خودش احساس می کند که الان اگر شما از تحولات مثبت زندگی او با خبر بودید، دوست داشتید که کنارش می ماندید. فکر می کند که می توانست شما را مجاب به برگشت کند. اما ذات خراب او همان است که هست. شما نگرانی های مالیتان را دارید و می خواهید زندگی تان تحول مثبت پیدا کند و دوست دارید همه چیز عوض شود. ولی کنار علی هرگز هیچ چیز عوض نمی شد! تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۱۳:۲۷
Vahideh

Vahideh : سلام عزیزم
دیشب خواب میدیدم شب بود.با بولیز و شلوار سفید از اتاق خواب رفتم تو هال.اول یه حشره‌ای مثل مگس از اتاق اومد بیرون. بعد یه مار و خرس اومدن!!خرس قهوه‌ای روشن بود و مار ١متری میشد.تقریبا همون رنگ!وسط هال یه سری چیزا جمع بود،مثل مبل٣نفره برعکس و...ترسیدم و شروع کردم دور اونا چرخیدن تا خرسه بهم نرسه. مامان و بابا تو آشپزخونه بودن و چراغ روشن بود اونجا.انگار باهم صحبت میکردن و بابا پشتش بهم بود با لباس آبی نفتی! همونطور که میدویدم گفتم بابا یه چیزی پرت کن بخوره بهش!!مطمئن نیستم اما اون مار انگار چیزی بهشن خورد ولی خرس دوید دنبالم و خیلی بهم نزدیک شد، حتی بهم رسید!

پاسخ
لینک۱۵ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۳۵:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما احساس نگرانی و افکار منفی راحع به آینده ی نامطمئن، و حرص و خشم و نگرانی های مالی را با رفتار با کرامت و آرام خودتان، پشت سر می گذارید و صبورانه منتظر تحولی مهم در زندگی تان هستید. پدر شما نسبت به آینده خوشبین است و ذهنی شفاف دارد. پدر شما می تواند مشکلات مالی شما را از بین ببرد ولی شما باید سعی کنید که خودتان حالت خشم و یا پرخاشگری های خودتان را کنترل کنید. شاید شما احساس می کنید که در یک موقعیتی گیر کرده اید و مانعی برای رسیدن شما به موفقیت وجود دارد و زود از کوره در می روید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۵ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۰۵:۳۹
محیا

محیا : سلام و عرض ادب! دوستی‌ گفتن‌ خواب می‌دیدن‌ شب بود و یه خرس‌ قهوه‌ای اندازه‌ی‌ بره‌ وارد‌ خونه‌ باغشون‌ شده و داشته دنبال یه چیزی‌ می‌گشته‌ برای خوردن و من مهمون‌ آشنا از جمله شوهرخواهرم داشتم که روی تخت‌‌های‌ باغم خواب بودن و من استرس‌ اینو داشتم که مهمون‌هام‌ خوابن اون خرس‌ بیاد طرفشون‌ که یهو‌ اون‌ خرس به من حمله کرد و دست چپمو‌ گاز گرفت و چند بار سرشو تکون‌ داد که دستمو قطع کنه، اما نتونست دستمو‌ رها‌ کرد. ممنون‌ می‌شم تعبیر بفرمایید

پاسخ
لینک۵ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۶:۵۳:۴۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. شما در مورد مسئله ای نگران هستید و نمی دانید که آخر کار چه خواهد شد. نمی خواهید که مشکلاتتان را با دیگران مطرح کنید، می خواهید که مستقل و قوی باشید و با درونگرایی مشکلاتتان را حل کنید ولی تا حدی دچار خشم و حالت پرخاشگری می شوید و کنترل این خشم برایتان دشوار می شود. شما احساس می کنید که گیر کرده اید و به خاطر بعضی مسائل( خصوصا از نظر مالی و مادی) احساس خطر و تهدید شدن دارید و عقلتان به جایی قد نمی دهد که چطور باید این مشکلات و خشم درونی تان را کنترل کنید. اما در نهایت به خشمتان غلبه می کنید و شروعی تازه و بهتر از گذشته خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۵ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۵۶:۵۰
Zahra

Zahra : سلام، خواب دیدم منو مادرم وارده منطقه ای شدیم که اهالیش به ظاهر کشاورز و مزرعه دار بودن
کل مزارع سوخته بودن و از اون ها دود بلند می شد
انگار روز قبلش خرس و گرگ به اونها حمله کرده بودند و گوسفنداشونو خورده بودند
اما در نهایت مزرعه دارا تعدادی از خرس و گرگ ها رو کشته بودند و پوستشون رو به عنوان لباس پوشیده بودن. تو خواب می گفتن برای دور کردن گرگ باید سرکه رو بجوشونی تا خشک بشه و بسوزه و خاکستر شه :|
من سعی کردم با یکی از مزرعه دارا حرف بزنم اما اون سعی کرد منو گول بزنه و با دودی منو بیهوش کنه
شخصی که منو از اونجا نجات داد به دنبال منافع شخصی خودش بود و بعد که دید منفعتی عایدش نمیشه منو کتک زد بعدش شخص دیگه ای به کمکم اومد که اونم دقیقا مثل شخص قبلی بود در نهایت به کمک مادرم از اونجا فرار کردیم

پاسخ
لینک۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۵۱:۵۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما شاهد این هستید که زحمت مردم و هر چه که در دنیا تلاش کرده اند به واسطه آدمهای پست و فاسد و بی وجدان، از بین رفته و فقط به مردم استرس و نگرانی و ناامیدی رسیده است. مردم به خاطر رفتار خشونت آمیز کسانی که می خواهند آنها را وادار کنند تا به نفعشان کار کنند و به خاطر عده ای که دندان تیز کرده اند تا ثروت مردم را از چنگشان درآورند، ساده لوحانه به حرفهای این آدمهای بی ایمان و خدانشناس گوش داده اند و در نهایت مردم با تفکر و درون گرایی به این نتیجه رسیده اند که باید به فکر نجات خودشان باشند. اما باز کسانی از مردم، در زمانی که به قدرت رسیدند مثل همان گرگ ها و خرسهای طماع ( آدمهای موذی و آبزیرکاه و خشن) رفتار کرده اند و پا جای پای آنها گذاشته اند. آنها مردم را به خرافات و دعانویسی تشویق کرده اند و چون می دانند که باید مردم جاهل باشند تا آنها بتوانند از جهل مردم استفاده کرده و از ایشان سو استفاده کنند. شما هم بر اثر تجربه و گذشت زمان به این نتیجه می رسید که به هیچ کسی نمی توانید اعتماد کنید مگر به مادرتان و یا به عقلانیت خودتان. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۳۹:۱۳
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.