کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب دانش آموختن

اگر کسی در خواب دید که حکمت می آموزد، به قرائت و خواندن قرآن راغب می شود و اگر کسی به او حکمت می آموخت، از آن شخص مسایل دینی خود را فرا خواهد گرفت. اگر ببیند که خودش به کسی حکمت می آموخت، کسی را به راه داست هدایت خواهد کرد و اگر کتابی که حاوی حکمت بود، به دست وی خراب و پاره شد یا آسیب دید، دین و ایمانش رو به فاد و تباهی می رود.

محمد ابن سیرین می گوید: اگر به خواب ببیند که حکمت و علم می خواند، دلیل است که قرآن خواندن، او را کرامت گردد. اگر ببیند کتابی درحکمت و علم خرید، دلیل که مصحفی بخرد. اگر ببیند کتاب حکمت بسوخت، دلیل بر تباهی دین او است.

ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند اوراق کتاب حکمت می خورد، دلیل است که علم و حکمت بسیار خواند. اگر دید اوراق حکمت می درید، دلیل که نمازها نگذارد. اگر ببیند کتاب حکمت می خواندند و او می شنید، دلیل که هوس علم و حکمت خواندن داشته باشد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

53 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

b

b : سلام خانم هراتی عزیز .
خواب دیدم وارد یه فضای دانشکده ایی شدم که تو ساختمونش امکانات و تسهیلات حداقلی رو داره . داشتم توی ساختمون رو بازدید میکردم که مثلا یکی از جاهاش باشگاه بدنسازیش بود و رفتم توش یه دوری زدم و برگشتم . ساختمون دو طبقه به نظر میومد و هر طبقه کلاس هایی داشت . تمام طبقات و کلاساش پر بودن . از در هر کلاس رد میشدم توش دختر و پسرای کاملا شیک و پیک بودن . با اینکه کلاس داخل کشورمون بود ولی هیچ دختری با حجاب توش نبود.از در هرکلاسی رد میشدم بیشتر دانشجو ها منو با یه نگاه خاصی ، شاید اشتیاق یا شاید حسرت .نگاهشون قابل درک نبود. یه دختری بود که تو جمع دخترا خیلی سر تر از دیگران بود . چندباری که داشتم دنبال کلاس میگشتم کاملا با چشاش بصورت آشکارا منو نگاه میکرد.یه کلاسی رو شرکت کرده بودم و برای زنگ تفریح اومدم بیرون و دوباره میخواستم برگردم و کلاس بعدیمو پیدا کنم ، کلاسو گم کرده بودم .چنتا کلاس در طبقه ی دوم رو سرک کشیده بودم و یکی داشت حضور غیاب میکرد که اتفاقا استاد رو ذهنم کاملا آشنا برام طراحی کرده بود و استاد دانشگاه من بود تو واقعیت . حضور غیابش در لحظات آخر بود و من چند بار ازش پرسیدم ببخشید میشه ببینید اسم من تو لیست هست یا نه ؟ اهمیت نداد . آخرش پا شدم و رفتم نزدیکش و ازش پرسیدم . مکث کرد و یکی خوابوند تو گوشم. بهم گفت بخاطر اهمیت کلاس چک میکنم . بعد چک کردن گفت تو لیست نیستی . من تو حالت عادی عصبانی میشدم و شاید بدجوری حق اون ادم رو میزاشتم کف دستش که اینجوری با من برخورد میکرد . ولی من خونسردیمو حفظ کردم و یه جمله عاقلانه بهش گفتم . گفتم شخصیت ادما در قامت انسان نیست بلکه درونشونه و بی اینکه چیزی دیگه بگم از کلاس اومدم بیرون .
مثل همیشه ممنون از بابت وقتی که میزارید.

پاسخ
لینک۱۱ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۰۱:۴۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما روحیه و درک جدیدی نسبت به مسائل پیدا کرده اید. می دانید که با شرایط و حداقل امکاناتی که در زندگی داشته اید سعی کرده اید که بسیار ورزیده و مجرب عمل کنید و به تمام نکات مهم زندگی با دقت، توجه کنید و درسهای لازم را از زندگی تان بگیرید. می دانید که در انجام کارها همیشه سعی کرده اید به بهترین وجه رفتار کنید و با روشنفکری و دیدگاهی مدرن به مسائل نگاه کنید. ولی با این وجود، این را متوجه شده اید که قدرتان را ندانسته اند و احساسات و مهارت های شما را دست کم گرفته اند و یا در راه رسیدن به اهدافتان به شما خیانت کرده اند. شما اهمیتی به کوتاه فکری کسانی که دم از روشنفکری می زنند نمی دهید و به عمق شخصیت آدمها توجه می کنید و نه به رفتاری که در ظاهر از خودشان نشان می دهند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۱ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۴۲:۳۵
hana

hana : سلام ، ايام سوگواري سالار شهيدان رو تسليت عرض ميكنم. من ديشب تو خواب ديدم جواب كنكور امده اول فكر كرديم پسرم قبول نشده بعد ديديم تو همون رشته اي كه دوست داره قبول شده بعد پسرم ميگه امسال تا رتبه ١٢٠٠٠ تو اين رشته قبول شدن كه من تعحب كردم پسرم گفت كه دانشگاهشون تو جمهوريه بعد ديدم دم خونه مادرم هستم منتظر سرويس بودم يه اقايي اونجا بود كه فكر ميكردم راننده سرويس هست هي بامن صحبت ميكرد كه من به خاطر فاصله اي كه داشتيم خوب نميشنيدم همش در مورد گنج صحبت ميكرد كه ميگن قديم اينجا زير خونه هاش گنج بوده ولي همه رو بردن ومن ميگفتم اره هنوزم هست بعد دوتا دختر خانم رو ديدم كه اومدن سوار ماشين شدن يكي از دخترها رفت جاي راننده نشست ومن خيلي تعجب كردم راننده سرويس اون خانم بود خانمي كه بامن تو ماشين نشست روبه من گفت شماهم دانشگاه ميريد گفتم من امروز به جاي پسرم اومدم اون خانم گفت رشته پزشكي با رتبت ١٦،١٨ قبول شده ومن تحسينش كردم موقع رانندگي ماشين تو خيابان گيشا بود ماشين با سرعت حركت ميكرد خيلي موانع بود ولي ماشين همه رو رد كرد من يه كم ترسيده بودم رسيديم دانشگاه تو دانشگاه همه دختر بودن من تو تراس طبقه دوم ايستاده بودم يه خانمي كه من فكر ميكنم استاد بود اهنگ تركي ميخوند وبعضي از دانشجوها كه فكر ميكردن رقصشون خوبه يكي يكي ميرقصيدن (مثل رقصهاي اصيل باكويي كه تكنفره ميرقصن يكي يكم ميرقصه بيرون مياد نفر بعدي ميرقصه ورقصشون بايه هارموني خاصي هست ) ومن از اون بالا نگاهشون ميكردم بعد من به راننده سرويس كه حالا مرد بود گفتم از فردا پسرم با سرويس مياد البته اينم بگم كه من براي قبولي پسرم تو رشته مورد علاقش خيلي دعا ميكنم وكلي نذر كردم وخيلي نماز حاجت ميخونم .ممنون از همراهيتون

پاسخ
لینک۱۷ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۳۶:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. همینطور برای شما. 12 اشاره به کمال الهی و خواست خداوند می کند و این تعبیر را دارد که پسرتان می گوید انشالله قبول می شوم ( اگر خدا بخواهد). شما می خواهید این گنج را برنده شوید و پسرتان به موفقیت برسد و ناامید نیستید. این رشته خرج زیادی دست شما می گذارد و باید پولدار باشید و شما هم حاضرید از امکانات مالی تان مایه بگذارید. اما تعداد بسیاری هستند که رد شده و ناراحتی می کنند اما شما از بالا به آنها نگاه کرده اید و نمی رقصیدید و این اشاره به این دارد که انشالله شما خوشحال خواهید شد و پسرتان احتمال قوی قبول می شود. 16 به تولدی جدید اشاره دارد و 18 به بزرگسال شدن و مسئولیت پذیر شدن پسرتان اشاره می کند. انشالله خوش خبر باشید و بنویسد که پسرتان قبول شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۰۰:۵۳
majid

majid : سلام وقت بخیر من دانشجو هستم ادبیات انگلیسی هستم و یکی از اساتید به شدت با احساس فوق العاده و خاصی راجع به اشعار انگلیسی صحبت میکردن جدا از این موضوع من شخصا شیفته شخصیت ایشون شدم درست مثل پدرم..تااینکه ایشون رو تو خواب دیدم و توخواب فهمیدم که پدر واقعیمه حتی خواست دستمو بگیره اما من خیلی ترسیدم دوتا پسرهم داشتن درصورتیکه ایشون اصلا بچه دار نمیشن و توخواب خیلی ناراحت بودن که این همه دیربهم گفتن من بچشونم..میخواستم تعبیرشو بدونم البته راجع به اینکه گفته میشه وقتی کسی میاد به خوابتون یعنی روحش اجاز داده و دوس داشته وارد خواب شماا بشه هم ممنون میشم اطلاعاتی دراختیار بذارین...بابت طولانی شدن پیام عذرخواهی میکنم

پاسخ
لینک۹ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۴۷:۵۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. استاد شما شخصیتی حمایتگرایانه از خودش در مقابل شما نشان می دهد و شما با عملکردتان، اختیار او را برای کنترل بعضی از احساسات یا رفتارتان، بالا می برید چون می دانید که او خیرخواه شماست و نصایحش را می پذیرید و متکی به او می شوید. پدر شما در خوابتان، نمادی از حمایت و اختیاراتی است که شما از این آقا دریافت می کنید و او هم چنین احساس مثبتی را به شما دارد که شما را مثل فرزندش دوست داشته باشد. پسران او اختیارات و گشایش کار و مسئولیت های اوست. اینکه کسی به خوابتان بیاید، به خاطر انرژی قوی شما در درک محیط اطرافتان است و به اصطلاح به خاطر حس ششم شماست. انسان می تواند مثل دیش ماهواره، در خواب یا حتی در بیداری، تمام انرژی های موجود در اطراف خود را گرفته و به تصویر بکشد. در خواب به صورت رویا و در بیداری به صورت انرژی مثبت و منفی که شما از اطرافیان می گیرید، این حالات محسوس می شوند. کافیست کسی به شما فکر کند، انرژی او به شما می رسد و شما می فهمید ( البته اگر گیرنده های خودتان هم قوی باشد و روحتان بزرگ باشد). تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۹ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۱۳:۳۲
م ح

م ح : با سلام و وقت بخیر
خواب دیدم که کارشناسی رو خوندم و تموم شده
واینکه نمی تونم ارشد رو بخونم باید برگردم به خونه واز این موضوع خیلی غمگین هستم.
در صورتی که من کارشناسی ارشد رو واقعا گرفتم
در ضمن در خارج از کشور هر دو مدرک رو گرفتم
با تشکر

پاسخ
لینک۱۲ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۰۶:۱۱:۱۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما از اینکه مدرکی که گرفته اید مورد قدردانی و تشویق کافی قرار نگرفته راضی نیستید و احساس می کنید که قدرت و معلومات شما نادیده گرفته شده و نتوانسته اید به جایی که دوست داشتید پیشرفت کنید یا اعتماد به نفستان کم شده و دستاوردهای خودتان را دست کم می گیرید. از نظر ذهنی آماده ی فاز بعدی زندگی تان نیستید و احساس می کنید که برگشته اید سر جای اول و دنبال هیجان و امکانات بیشتری هستید که بتوانید خودتان را اثبات کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۲ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۳۹:۴۰
پیمان

پیمان : سلام من خواب دیدم که رفتم یه کلاس اموزشی بعد خیلی کلاس خوبی بود قرار بود بعد ۳ ماه بریم تورنتو برا ادامه تحصیل سه تا دختر بودن یه دختره بود لات بود ولی دختر خوبی بود ممنونم

پاسخ
لینک۹ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۴۰:۴۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما درسهای خوبی از زندگی تان خواهید گرفت و به اوج موفقیت خواهید رسید. درک شما برای تعامل با مردم بالاتر خواهد رفت و سطحی نگری را کنار خواهید گذاشت و از روی ظاهر مردم دیگران را قضاوت نخواهید کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۹ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۲۴:۳۳
پیمان

پیمان : سلام من خواب دیدم که موجوز از دانشگاه شریف بهم دادن که اونجا سه ماه درس بخونم و ترن اخرم اونجا باشم خیلی دانشگاه خوبی بود فروشگاه داشت غذا خوری تمیز داشت خییییلی سرسبز بود انگار تو جنگل بودیم و خیلی خوشحال بود مخصوصا وقتی سردرشو نگاه میکردم بعد اینکه رفتم داخل دیدم که یه دختری که سال های قبل میخواستمش اونجا بود تو خواب بغلش کرده بودم و داشتیم از نظر جنسی با هم بودیم و لذت میبردیم ممنونم

پاسخ
لینک۱۲ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۵۹:۲۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به درک بسیار بالایی در زندگی تان خواهید رسید و مقام و احترام بالایی کسب خواهید کرد. تجارب بهتری کسب می کنید و اعتبار بالاتری به دست خواهید آورد. به انتخاب ها و خواسته هایتان خواهید رسید. از شما حمایت روحی خواهد شد. امید و خوشحالی به زندگی تان راه می یابد. ثروتی به دست خواهید آورد که باعث شادی و شور و نشاط زندگی شما خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۲ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۲۴:۰۶
ص

ص : با سلام
ابتدای خواب را به درستی یادم نیست. برای تیم ملی سرمربی جدید خارجی اورده بودند که اسمش رادرخواب به من گفتند و به من گفتند بروم بازیکنان تیم ملی را برای بازی مقایل یک تیم صدابزنم. من آمدم و از پشت نرده از مسول مشخصی خواستم بازیکنان تیم ملی را صدابزند. بعد از صدا زدن بازکنان تیم ملی تعداد کمی امدند فکر کنم چهار نفر. بعد برخی از آنها رفتند تا بازیکنان دیگر را درمحل اقامت صدا بزنند.
بعد دیدم گویی هم آن مربی خارجی هست و هم کارلوس کی روش. بهم درخواب القا شده بود که کارلوس کی روش مربی حوانان است و آن مربی خارجی دیگر مربی بزرگسالان.
من ابتدا قصد داشتم به عنوان بازیکن جوانان بازی کنم اما در همین حین دوستی را صدا زدم که تو هم می توانی برای تیم ملی بازی کنی و یهو یادم امد که من 37 سالمه و برای تیم جوانان نمی توانم بازی کنم و در واقع از سن ام گذشته است. برای همین رفتم درصف بازیکنان بزرگسال.
در همین حین دیدم دو تا از دوستان دوران لیسانس ام -که در واقعیت برای ادامه تحصیل خارج رفتند و من خبری ازآنها ندارم- در صف بازیکنان تیم جوانان بودند. به شخصی گفتم که انها سن شان زیاد است که پشت سری ام گفت تیم جوانان دو تا بازیکن بزرگسال می تواند داشته باشد. بعد گویی کسی یا صدای گفت در صورتی که در ذوبازی اول دو بازیکن بزرگسال بازی کنند و به بازی سوم کشیده شود و در واقع به بازی سوم راه یابند، ان دوبازیکن دیگر کاملا می توانند برای تیم جوانان بازی کنند.
بعد به همراه صف بازیکنان بزرگسال در حال بالا رفتن از پله ها و رفتنبه سوی مکان بازی بودیم که درذهن ام خطور کرد آیا من هم در تیم ملی بازی می کنم در حالی که فوتبالیست نیستم ولی امیدوار بودم.
بعد صحنه عوض شد و گویی در دانشگاهی در کشوری خارجی بودم و مسوولی آمد تا تیمی از جوانان برای درس خواندن در دانشگاه و تحقیق و پژوهش گویی در رشته خاصی(شاید شیمی) انتخاب کند. من هم انجا بودم و به همراه مسوول مربوطه وارد اتاق شدم. مسوول مربوطه برگه های درخواست پذیرش را نگاه می کرد و برخی را میپسندید و اسامی شان را می خواند و انها به عنوان دانشجوانتخاب می شدند و در صفی میایستادند. بعد به برگه در خواستی رسید که با خودکار سبز پر شده بود و ذر یک طرف اسم برادرم و مشخصات او و در طرف دیگر اسم و مشخصات من بود. آن فرد خارجی به فارسی گفت این برگه کیست که اسم دونفر در آن است؟ من با دیدن اسم خودم و برادرم گفتم در خواست من و برادرم است. آن مسوول هم گویی به خاطر اینکه اسم دو نفر در یک برگه درخواست آمده آن را به کنار انداخت و من و برادرم را به عنوان دانشجو انتخاب نکرد. من قدری دلخور شدم بعد آن فرد یک برگه دیگر خواند و آن را پذیرفت و کارش تمام شد و رفت.
بعد من دیدم یکی از دوستان دوران دبیرستان که دیگر با او رابطه ای ندارم، به عنوان دانشجوی Junior انتخاب شده و برخی دیگر که با انتخاب اسمشان در صف رقته بودند. من گفتم مگر نمی خواست تیمی جوان انتخاب کند که شماها را انتخاب کرد؟ او هم توضیحاتی داد.
من با دیدن اینکه دوستان دبیرستانی من پدیرفته شده اند در حالی که در دبیرستان و کنکور بسیار ضعیف بوده اند و من که شاگرد اول بوده ام،انتخاب نشده ام قدری ناراحت شدم و قدر کنکور را دانستم و با سرعت به راه افتادم تا با مسوول پذیرش صحبت کنم. در حال دویدن بودم که دوست دیگر دوران لیسانس ام را دیدم که برای ادامه تحصیل به آمریکا رفته است. ابتدا نمی خواستم من را بشناسد اما در وسط دویدن و در حالی که او هم میدوید، خواستم با او دست دهم. بعد به راهم ادامه دادم اما مسوول مورد نظر را نیافتم و فردی دیگر را دیدم و چیزی نگفتم و بازگشتم.
در حال بازگشتن بودم که مادرم به موبایل ام اس ام اس زد به این مضمون که: کسانی که می خواهند در رشته فلسفه درس بخوانند برای بررسی درخواست باید در دانشگاه فرانسه باشند.
من زنگ زدم که بگویم برادرم دریک برگه درخواست اسم دو تایی ما را نوشته و به خاطر همین رد شده ایم که مادرم در پشت تلفن اسم کوچک من را صدا کرد و من بیدار شدم.
راستش من در واقعیت دوست دارم فلسفه بخوانم اما درکشور امریکا و همچنین در چند سال اخیر اصلا تلاشی نکرده ام.
برادرم ولی پیگیر است قدری که بتواند پذیرش بگیرد اما در رشته مهندسی.

پاسخ
لینک۲۳ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۰۵:۱۹:۴۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست عزیز قبل از هر چیز از شما خواهش می کنم با توجه به صدها کاربری که هر روز برای تعابیر به بنده مراجعه می کنند خوابتان را کوتاه بنویسید و ازشرح مسائلی که اهمیت ندارند خودداری کنید. من آخر خوابتان که می رسم اولش را یادم می رود و خواندن خوابهای طولانی بسیار زمان بر و مشکل آفرین است. شما در زندگی احساس می کنید که برای پیشرفت و موفقیت باید حالت رقابتی به خودتان بگیرید و البته این احساس را هم دارید که بعضی مطالب و مفاهیم از جانب اشخاصی به شما ارائه می شود که برای درک آنان مشکل دارید و هم فکر شما یا هم سطح شما نیستند و اینکه بتوانید از کسی تبعیت کنید که نتواند موقعیت شما را درک کند برایتان مشکل است. اگر شما به اندازه کافی مجرب باشید و احساس کنید اعتماد به نفستان بالاست، و تجربه بیشتری کسب کنید، دلتان جوانتر خواهد شد و احساس نشاط بیشتری خواهید داشت و افسرده و ناراحت نمی شوید. هدفتمند تر و شادتر برای زندگی تان رقابت خواهید کرد. شما امیدوار هستید که در زندگی پیشرفت کنید و در این راه قدم برمی دارید اما در حال حاضر زندگی تان در هرج و مرج قرار دارد. شما باید باد بگیرید که چطور با دیگران رفت و آمد و تعامل داشته باشید و در این مورد ضعیف هستید. باید اجازه بدهید که دیگران حرف خودشان را بزنند و از حقوق خودشان دفاع کنند و شما هم از حق خودتان دفاع کنید. در صورتی که بخواهید زبان گویای دیگران باشید در روابط اجتماعی تان شکست خواهید خورد. شما دوستانی را که از شما کمتر و یا بالاتر بودند از نظر هوش و قابلیت ، با خودتان مقایسه می کنید و گاهی به آنان فکر می کنید و به شدت برای رسیدن به خواسته هایتان می کوشید. برای رسیدن به موفقیت در کارهایتان شما باید سعی کنید با پرستیژتر رفتار کنید و دنیای اطراف خودتان و روحیات مردم را بهتر بشناسید. با مردم با عشق و محبت بیشتری رفتار کنید و خوش برخورد باشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۲۲:۴۳
Sara

Sara : سلام خواب دیدم .جاری سابقمو دیدم انگار رو ویلچر بود و دوستش داشت هلش میداد.با خودم گفتم این که تو عکسهاش سالمه. بعد احساس کردن با سرعت دارم از یک جایی میگذارم.اون خانم و دوستش پشت سر من بودند و حرف میزدند با خودشون.اون خانم سالم بود و راه میرفت.من تند تند حرکت میکردم تا منو یک موقع نبینه.
یک دفعه یک فرعی پیدا کردم و پیچیدم داخلش.بعد انگار وارد یک جایی شدم که مثل خونه های سازمانی بود و ورودی داشت.داشتم میرفتم که دور بزنم، دیدم داره به یک خرابه میرسه.راهمو کج کردم و دوباره برگشتم که خارج بشم ‌.یک دفعه احساس کردم یک جایی شبیه دانشگاه هستم. همه بهم نگاه میکردن.البته نگاه مثبت و پرانرژی. دوستم رو دیدم که( در واقعیت میخوام باهاش کاری رو شروع کنم) ، با دوستم داشتیم نمره هامون می دیدیم و کلی راضی و شاد بودیم.
در واقعیت من بیمارم و مستاسل شدم.از نظر روحی هم این بیماری ناامیدم کرده.

پاسخ
لینک۶ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۵۲:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. جاری سابق شما به خاطر مسئله ای نیاز به حمایت و پشتیبانی دارد و احساس استیصال می کند. دوست او سعی می کند که او را راهنمایی کند. شما سعی می کنید که خیلی زود به خواسته هایتان برسید و در این راه عجولانه اقدام می کنید. می خواهید در کمترین زمان به بیشترین بازدهی در کارتان برسید. شما افکارتان را سازماندهی و برنامه ریزی می کنید. تصمیم می گیرید که درست فکر کنید تا برنامه هایتان خراب نشود. حتی در مرحله ای از انجام تصمیمتان پشیمان خواهید شد ولی بعد، درک و آگاهی شما نسبت به موضوعی که می خواهید اجرایش کنید، بیشتر می شود. دیگران شما را تشویق خواهند کرد و عملیات شما را زیر ذره بین می گذارند. نمرات شما می توانست در تعبیر موثر باشد که ننوشته اید. مشکلات شما هم حل خواهد شد دوست خوبم. با امید سلامتی و بهبودی برای شما. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۱۷:۵۱
Sara

Sara : سلام .خواب دیدم .دارم اماده میشم برم دانشگاه .نوشت افزار نداشتم .با مادرم رفتیم بخریم .عجله داشتم .انگار ۳۰ دقیقه بیشتر وقت نداشتم .میخواستم سریع برم سر کلاس . چیزهایی که میخواستم انتخاب کردم وقتی دادم صندوق دار .گفت، شما ۴ سال پیش از اینجا خرید کردید و دیگه نیومدید .انگار اسمم تو دفترشون بود.یادم نیست جه بهانه ای اوردم.خواستم کارت بکشم که گفت باید پول نقد بدید .بهش گفتم عجله دارم .گفت میره از مسوول بپرسه.منم دیدم داره دیر میشه. با مادرم بودم و سریع بیرون اومدم تا جای دیگه ای رو پیدا کنم .یک دفعه اون خانم صندوق دار رو دیدم که گفت ،چرا رفتید بیا کارت بکش .یک دفعه احساس کردم تو ماشین همسر سابقم هستم .عمش و شوهر عمش هم بودند .انگار منو آورده بودن دانشگاه . بعد احساس کردم با شوهر عمش هستم .بهش گفتم کارت بانکی من پیش شماست؟ . گفت نه پیش شوهرته.بعد کارت خودش رو داد که برم لوازماتحریرم ف حساب کنم . تو راه فهمیدم رمزش رو نداده.منم حوصله نداشتم و خسته بودم که دوباره برگردم . بعد احساس کردم یکی از دوستام داره راه کلاس رو بهم نشون میده . بعد انگار سوار یک آژانس بودم و میخواستم برم پیش ماشین همسر سابق . انگار تو دانشگاه اونا منتظرم مونده بودند .بعد احساس کردم با شوهر عمش و یکی از دوستای همسرم ، داریم میایم طرف ماشین . من یک بلوز سفید و یک دامن مشکی میدی ، پوشیده بودم و کاملا زیبا بودم .شوهر سابق پیاده شد تا احوالپرسی کنه.ولی منو تحویل نگرفت . تنها که شدیم با لبخند بهش گفتم سلام .چیزی شده .سرش پایین بود و گفت نه . منم دیگه خودمو زدم به بیخیالی .گفتم از کارت شوهر عمت لوازم التحریر خریدم .پولشو پس بده .بی تفاوت پیاده شدم و انگار میخواستم بدم سر کلاس .(من در واقعیت از شوهر عمه و عمش دلخورم .و در جدایی ما خیلی آتیش سوزاندن.)

پاسخ
لینک۱۷ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۰۸:۱۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید زندگی تان را بهتر درک کنید و به همه ی اوضاع و احوال زندگی تان مسلط باشید. می خواهید تاثیر مثبتی در زندگی تان بگذارید ولی خیلی معطل کرده اید و کم کم دارید اعتبارتان را از دست می دهید و اگر این دست و آن دست کنید، مدتی دیگر، حرف شما هیچ اعتباری نخواهد داشت و قادر نخواهید بود که مسائل زندگی تان را حل و فصل کنید. همسر سابق شما معتقد است که به شما درس بزرگی داده. شما می خواهید بدانید که هنوز هم شوهر عمه ی او نسبت به شما بدبین است یا خیر. او شاید به ظاهر ادعا می کند که حاضر است وساطت کند و حاضر است به خاطر شما با همسرتان صحبت کند. اما او دروغ می گوید و نمی خواهد اعتبار خودش را به خاطر شما به خطر بیاندازد. شما سعی می کنید که تمیز زندگی کنید و خونسرد باشید. همسر سابقتان کماکان به شما کم محلی می کند و شما از اینکه دنبال او باشید که برگردد خسته شده اید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۳۲:۱۶
zaahraa

zaahraa : سلام خواب ديدم كه در يك مكاني بوديم كه هم مثل دانشگاه بود هم اينكه در اونجا اكثر فاميلمون بودن و اساتيد اونجا چند نفرشون رو ديدم آدمهاي مهم بودن مثل دكتر آزمنديان و اينگار اينها اساتيد خاهرم بودن و من هم در حال عكاسي بودم(عكاسي بلدم) و يكي از دوستام كه از خارج اومده بود از خودش و بچش عكس گرفتم ولي يكدفعه اون دكمه ي عكس كار نكرد و رفتم به يكي از اساتيد كه استاد عكاسي بود گفتم دوربينم كار نميكنه و او كل مموري دوربين را پاك كرد و درست شد و با خودم گفتم عكسايي كه از دوستم گرفتم پاك شد ولي برام مهم نبود و خيلي آدم اونجا بود زن و مرد و فاميل و غريبه و ديدم در حياط اونجا بابامم هست و يك كت و شلوار خيلي براق رنگ مِسي و يك كمي مايل به طلايي خيلي كمرنك و همينطور يك كمي قهوه اي خيلي كم رنگ ميخورد، كه يك رنگ خاصي بود ،پوشيده بود و با همه ميگفت و ميخنديد و رفت قسمت زير زمين اون مكان و يك قسمت اون مكان ديدم مامانم داشت شله زرد درست ميكرد و اينگار براي اونجا درست ميكرد و اكثر فاميل اونجا نشسته بودن و يكسري از سيدهاي فاميل هم بودن(مادر خودمم سيده) و من ديگه ميخاستم برم خونه كه يكي از فاميل منو صدا زد گفت صبر كن ما هم باهات مياييم و مامانت گفته از اين شله زردا ببر خونه و ديدم يك عالمه ظرف خيلي بزرگ يك بار مصرف شله زرد اوردن كه من ببرم خونه و خيلي داغ بود و من گفتم اينهمه چرا ببرم خونه؟ و به خنده گفتم مگه مامانم مهموني يا مولودي داره و يكم ازش خوردم خيلي خوشمزه بود و ديدم يك ظرف حليم هم بود اونم خيلي خوشمزه بود كه مزه اش هنوز حس ميكنم و اينگار چيزاي ديگه هم ميخاست مامانم بده كه ببرم خونه كه همه رو خودش درست كرده بود و در اين حين از خواب بيدار شدم.مجردم.

پاسخ
لینک۶ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۲۱:۵۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. درک شما بالاتر خواهد رفت و تجربیات جدیدی خواهید آموخت. شما یاد خواهید گرفت که احساساتی فکر نکنید و به گذشته نچسبید؛ در تصمیم گیریهایتان هدفمند تر رفتار کنید و روی وظائفتان تمرکز کنید؛ یاد می گیرید که درست قضاوت کنید و از اشتباهات گذشته درس بگیرید ولی در خاطراتتان زندگی نکنید. روابط اجتماعی شما قویتر خواهد شد و خردمندانه تر رفتار خواهید کرد. پدر شما نگرشی جدید و شخصیتی موفق تر و ثروتمند تر خواهد داشت و مادرتان از زندگی احساس رضایت و شادی خواهد کرد. دعای خیر مادرتان در حق شما مستجاب خواهد شد. مادر شما از ته دلش و با تمام احساسش برای شما آرزوی موفقیت کرده و انشالله شما حاجت روا می شوید و مادرتان هم مولودی خواهد داد و شله زرد هم خواهد پخت ( باید بپزد). شما شخصیتی صبور از خودتان نشان داده اید و مادرتان برای رسیدن به حاجتش خیلی صبر کرده و او می خواهد به شدت از شما حمایت کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۴۵:۳۷
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.