تعبیر خواب دشمن
تعبیر دیدن دشمن درخواب، روبرو شدن با دوست است. اگر ببینید دشمنتان به سوی شما آمد، دوستی به سوی شما خواهد آمد و ترسی از دشمن در خواب احساس می کنید، شادی و شعفی است که او به شما می بخشد. اگر فکر کردید که خودتان با کسی دشمن شده اید، در واقع نسبت به او محبت خواهید کرد. اگر در دعوا با دشمن بر او پیروز شدید، در بیداری نیز بر دشمنتان پیروز خواهید شد و اگر مغلوب دشمن شدید، در بیداری به ناراحتی دچار می شوید که باید با صدقه رفع بلا کرد.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی ببیند با دشمن در نبرد بود، اگر ببیند از دشمن شکست بخورد، دلیل که در بلا و مصیبت افتد و توبه باید کرد و صدقه باید داد، تا از آن برهد.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن دشمنی به خواب بر سه وجه است:
- بستگی کارها،
- غم و اندوه،
- خسران مال.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
b : سلام روزتون پر از نیکی ...
خواب میبینم جایی هستیم که خونوادم هستن و یجایی میبینم دشمنم هست و پشت در اتاقی وایساده که در خواب میدونم خواهر کوچیکم اون تو داره زندگی میکنه . متوجه شدم که میخواد با خواهرم ارتباط برقرار کنه . رفتم به دشمنم گفتم با حالت تهدید که اگه سمتش بری یا باهاش کاری داشته باشی یا باهاش ارتباطی برقرار کنی ، خودت میدونی چیکارت میکنم . بعدش خواهر متوسطم اومد و درحالیکه دشمنم پشت در اتاق خواهر کوچیکم نشسته بود ، من برگشتم و با خوهر متوسطم شروع به حرف زدن کردیم و ازونجا رفتیم .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خطری خواهر کوچکتان را تهدید می کند و ممکن است بخواهند سرش را کلاه بگذارند. تعبیر دوم این است که دشمن شما ممکن است بخواهد به شما ضرر مالی وارد کند. به هیچ وجه نباید اجازه بدهید که کسی از زندگی شخصی خانواده تان و یا امور مالی شما با خبر شود. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
الهه : سلام وقت بخیر
بنده در خوابم ، یک دوست و یک دشمن خودمو دیدم ،اینکه میگم دوست یا دشمن بخاطر کارهایی که در حقیقت برای بنده انجام دادن،به هر تربیت دوستمو دیدم که کلاسمون تموم شده و اون داره تدریس میکنه و مدام با خودم فک میکنم اونکه تدریس کردن بلد نبود و دشمنم که ازاین وسایل صخره نوردی و اینا بسته بود هم آویزون بود و هم میرفت بالا یعنی عکسهاشو تو تلگرام برام فرستاده بود و من هم حرصم دراومده بودتو خواب اون به من انقد بدی کرده چطور میره بالا ولی چیزیش نمیشه اگه نفرینای من به اون رسیده بود انقد شاد و شنگول نبود
ممنون از شما
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوست شما درسهای خوبی به دیگران خواهد آموخت و باید مردم از او یاد بگیرند که چطور انسانیت به خرج می دهد و دشمن شما هم شخصیت جاه طلبی دارد و عزم خود را جزم کرده و اراده کرده است که به مقام بالایی در زندگی اش برسد. او اجازه نمی دهد که موانع سر راه او، مانع رسیدن او به اهدافش بشوند. او احساس خود بزرگ بینی و برتری نسبت به دیگران را دارد. تشکر از همراهیتون.
Ghoncheh : سلام
من خواب دیدم مثل اینکه جنگ بود و یک عده ای که دشمن ما بودن دنبال من و خانواده ام بودن و ما فرار می کردیم و همش درگیر که قایم بشیم و ادامه خواب دیدم خواهرم رو گروگان گرفته بودن و شوهر خواهرم و وپدرم که فوت کردن می خواستن که نجاتش بدن اخر خواب یادم نیست ولی فکر کنم خواهر برگشت بود
فریبا هراتی
: سلام. احساسات منفی و تنش ها و ناراحتی های فکری در جامعه جریان پیدا خواهد کرد و شما سعی می کنید که از درگیری مستقیم با این ناراحتی ها اجتناب کنید. خواهر شما به صورت موقت تحت تاثیر اینگونه مسائل قرار گرفته و برای خودش دردسر درست می کند. دعای خیر پدرتان ( روحش شاد) پشت سر خواهرتان است و نگرانی های او هم رفع و مشکلاتش حل و فصل خواهند شد. تشکر از همراهیتون.
khorshid : سلام.خواب دیدم تو خیابون وایساده بودم یه گوشه ای انگار منتظر کسی بودم و مرد دستفروش پیرو کثیف بد ذاتو منحرفی رو میبینم که داره یه چیزی رو میفروشه که مال لذت جنسیه و من الکی چون فقط اون مرد نزدیکم بود ازش پرسیدم اینا چنده کدوم بهتره گفت اگه چند بار از هرکدوم در روز با چه روشی استفاده کنی لذت بیشتری میبری و اومد نزدیکم اندام جنسیشو مالید به پاهام قسمت زانوم چون اون لحظه نشسته بودم و منم بدم اومد ازش و وایسادم و شروع کردم به داد زدن و گریه کردن چون دیدم که مردی که منتظرش بودم داره میاد سمتم یه مرد ناشناس جاافتاده که تو خواب اشنام بود و اون دستفروشه انگار یه سیلی هم زده بود صورتم که صحنشو ندیدم و منم دستمو گذاشتم رو صورتم تا اون مرد ببینه که اون دستفروش منو زده و از پیشم تکون نمیخورد.و رفته بودم خونه دیدم رو میز اتاقم سه تا پایه فلزی بود که روشون یه چیزی وصل شده بود و رو هرکدوم مدرکه راجب همون چیزای مصرف جنسی که مرده میفروخت یکیش این بود که من باکرم و دخترم واسه ثابت کردن اینکه نیازی به رابطه جنسی ندارم یا تا حالا نداشتم، دوتاشم انگار خود وسیلش بود برای این بود که هرکدوم نحوه استفادش چطوره برای رابطه جنسی و گذاشته بودم واسه مدرک رو میزم که مادر پدرمم بدونن ولی از برادرم قایم میکردم و دیدم یکی خونمونه و بابام داره از من پیش اون راجب این مسعله دفاع میکنه!و من خوشم میومد. و بعد دیدم یه جایی ام که یه گروه پر از ادمای بدجنسن منم شاید عضوی بودم دوتاشون ماسک ترسناک داشتن که شکل گرگ یا گربه بود و همون که ماسک داشت با من خوب نبود هی میجنگیدیم و یکیشون یه زن میانسال شیک و چشم رنگی که یه بازیگر خارجی معروف بود،بود که اولش باهم دشمن بودیم ولی بعد که حرف زدیم من دیدم ادم جذابیه و گفتم بخاطر سنت چون بزرگتری کوتاه میام و ازت معذرت میخوام و باهم دوست شدیم و راجب خودش تعریف کرد گفت خانوادم ثروتمندن و خارج از کشورن و من اینجا تنهام و واسم ادم جذابی شد ولی ینفر بهم اخطار داد که نباید بهش اعتماد کنی.بعد دیدم تو جمع خانواده عموم هستم و زن عموم پیش همه گفت فهمیدیم دوبار از حساب بانکی پسرم(که متعهله) پول برداشتی یا ریختی،منم گفتم چند بار اینو گفتی بله اشتباه شده!همون پسر عموم با زنش اومده بودن خونمون و با زنش تعریف میکردم و دنبال پسر عموم گشتم نبود زنش گفت رفته قند یا شکلات بخره چون تازگیها خیلی داره میخوره.ممنون.
فریبا هراتی
: سلام. شما نمی خواهید که شما را به بی مسئولیتی و بی احتیاطی متهم کنند، به شما خیانت کنند و یا از خوبیهای تان قدر دانی نکنند. شما سعی می کنید که خردمندانه رفتار کنید و از عصبانیت و افکار منفی برحذر باشید. شما سعی می کنید که همیشه اصول مرتب و قوانین خاصی را برای مسائل اخلاقی در زندگی تان رعایت کنید و می دانید که پدر و مادرتان به شما اعتماد دارند و از شما حمایت می کنند. شما از آدمهایی که نقش بازی می کنند و دیگران را گول می زنند و ادای دوست بودن را در می آورند بدتان می آید و نمی خواهید که گول آدمهای به ظاهر مهربان را بخورید و اجازه دهید که برایتان نقش بازی کنند. شما نسبت به پسر عمویتان اعتباز زیادی قائل بوده اید و فکر می کردید که می توانید روی او حساب کنید ولی این اشتباه شما بوده است. پسر عموی شما خیلی شیرین زبانی می کند و احتمالا به این دلیل است که شما خیال کرده اید که مهربانی زبانی و ظاهری او، واقعیست. در انتها اگر خوابتان را بعد از نماز صبح امروز دیده باشید احتمال باطل بودن آن بالاست. تشکر از همراهیتون.
Mahy : سلام. روزبخیر. یکی از اقوام ما آدم دروغگو و خبرچینیه. همیشه در حال اختلاف انداختن بین آدماست. یک دشمن به تمام معناست. ما رفت و آمدی باهاش نداریم. خواب دیدم با خانواده ام خونه اش هستیم، خونه قدیمیشون که مربوط به دوران دور و بچگی منه. بعد دیدم شوهرم با بچه اش اومد اونجا. لباس شوهرم آبی روشن و لباس بچه اش زرد رنگ بود. بهش گفتم چرا اومدی اینجا من دلم‌نمیخواد کسی از مشکلات ما باخبر بشه. احساس می کردم میخواد آبروریزی کنه. ولی شوهرم گفت من همسرتم و باید هرجا تو هستی منم باشم. به هر صورت تسلیم شوهرم شدم و اومد تو خونه این فامیلمون. و همگی دور سفره نشستیم که ناهار بخوریم. فامیلمون هم با خوشرویی با ما رفتار میکرد. البته ظاهرا همیشه همینطوره. بعدش هم خداحافظی کردیم و اومدیم بیرون ولی من ناراحت بودم که فامیلمون از زندگی من سردر اورده. ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. فامیل شما در مورد شما و همسرتان حرف زده ( به نحوی از کارتان سردراورده) و معتقد است که همسرتان خردمند و از خود گذشته و آرام است و بچه ی او هم باهوش است و از این شرایط ناراحت است. او شما را مورد قضاوت قرار داده و چطور راجع به همسرتان صحبت نکند... به هر جال شما به هم وابسته اید. در ظاهر او از شما حمایت می کند و در باطن طرف همسرتان را می گیرد. تشکر از همراهیتون.
Mahy : خانم هراتی جان، ببخشید، ممنون
فریبا هراتی
: در این صورت اگر بداند، از همسرتان طرفداری خواهد کرد. شاید خواب شما به زمینه ی ذهنی خودتان نسبت به او اشاره می کند.
محمد : سلام.من و رضا و امیر قبلا با هم دوست بودیم که بر اثر دعوای فیزیکی من و رضا و بدجنسی رضا رابطه هر سه نفرمان با همدیگه قطع شد.خواب دیدم در یک خانه ناشناس که خیلی هم محقر و کوچیک بود وظاهرا خونه منه .رضا اومده خونم و مهمونم شده و من انگار امیر رو فرستاده بودم که بره غذایی تهیه کنه و بیاد در این حین به رضا میگم که چرا تو و برادرت(که اونم به خاطر رضا باهام قهر کرده)فقط تنهایی میاید پیش من و دوتاتون با هم نمیاید.در این لحظه رضا میگه من گشنمه و من سفره پهن میکنم ولی چیز خاصی تو سفره نیست و پیش خودم میگم عجب ادم بی معرفتی هست که حتی حاضر نیست منتظر امیر بمونه که رفته براش غذا تهیه کنه بعدش میرم توی آشپزخونه که چیزی بیارم ولی متوجه میشم که کلی ظرف نشسته توی آشپزخونه هست که قرار بوده امیر اونارو بشوره ولی اصلا نشسته بوده بعدش توی سینک یه لوله شیشه ای میبینم که توش پر مورچه است و من با آب سعی میکنم که مورچه ها رو از لوله بشورم و در حین شستن لوله با خودم میگم فعلا همین جا توی آشپزخونه بمونم و پیش رضا بر نگردم .بعدش از خواب پریدم.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما روحیات و افکار تازه ای به ذهنتان می رسد و احساس تنهایی می کنید. رضا امیدوار است که بتوانید دوستی تان را مثل قبل با او ادامه دهید در حالی که این با کمک امیر و حمایت روحی او از شما دونفر، امکان پذیر است. رضا آدمی خودخواه است که فقط به خودش فکر می کند و شما در حال حاضر به تنهایی هیچ قدم مثبتی برای بهبود شرایط دوستانه تان مانند گذشته، نمی توانید بردارید. اما به هر جهت تصمیم می گیرید که مثبت اندیش باشید و به گرمی و حمایت دوستانتان علاقه دارید. اما امیر هیچ اهمیتی به شرایط سختی که امروز بین شما حکمفرماست نکرده است. او هیچ قدمی برای بهبود اوضاع برنداشته و برای گرم شدن روابط شما در آینده کوچکترین برنامه ریزی و اقدامی نکرده است. شما می خواهید این همه نگرش های منفی که برایتان پر واضح و شفاف و مشخص است که بین شما به وجود آمده را از بین ببرید. شما می خواهید گذشته ی سخت و احساسات منفی مربوط به آن را از بین ببرید. می خواهید احساستان را کنترل کنید و تا آن زمان صلاح نمی دانید که اصلا با رضا دوستی داشته باشید. ( خوابتان بخشی مربوط به گذشته و بخشی مربوط به الان است و بنده همه ی افعال خواب را در زمان حال حاضر به کار برده ام). تشکر از همراهیتون.
مریم : سلام خانم هراتی عزیز، خواب دیدم جایی هستم در حال ساخت بود وخیلی بزرگ، مادرم اونجا در خواست نوره کرد یکی از مسئولین بسیج که اونجا بود به دو تا بچه گفت برید وبیارید اونها هم رفتن جایی که خطرناک بود تا بیارن، من به دوتا از خواهرام گفتم منم میرم باهاشون، اونا میخواستن مانع بشن ولی خودشون هم اومدن، یکی از اون خواهرام خواهر کوچکتر از خودم بود که مرده ومن اونو کوچکتر از سنش خواب دیدم، جایی که رفتیم به صورت عربی حرف میزدن ومن متوجه نمی‌شدم، واونجا جنگ بود همه گروگان گرفته شده بودیم حتی اونایی که عربی بودن واونجا کشور اونها بود، من باعث شده بودم که خواهرام هم گروگان گرفته بشن، با اسلحه تیر اندازی میکردن و اونایی که فرار نمیکردن رو کاری نداشتن، من در حال فرار بودم حتی به سختی بالای دیواری بودم ، ولی از دید دشمن مخفی نمونده بودم، خواهرام ازم میخواستن که فرار نکنم وهمونجا پیششون بمونم، ممنونم لطفاً تعبیر کنید وهم دعام کنید
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید روی جنبه هایی از خودتان کار کنید و ذهن و جسمتان را بهتر کنید. مادرتان می خواهد که فکرش آرام باشد و از تند خویی و بد اخلاقی دوری کند. روح خواهرتان شاد. او هم می خواهد که مادرتان در آرامش زندگی کند. شما از اینکه کسی بیخود و بیجهت تندخویی کند و خودش را به جهالت و نادانی بزند ناراحت می شوید و نمی توانید درک کنید که چرا بعضی ها اینقدر از دیگران متوقع هستند. برای آدمهای متوقع، خوب یا بد فرق نمی کند آنها تر و خشک را با هم می سوزانند مگر اینکه کلا بی تفاوت باشید و اصلا محلشان نگذارید و از آنها دوری کنید. شما نمی خواهید که به شما زور بگویندو سعی می کنید که موانع و مشکلات زندگی تان را پشت سر گذاشته و بر آنها غلبه کنید. خواهران شما اما احساس می کنند که گیر افتاده اند و نیاز به کمک شما دارند. امیدوارم شما در مقابل تمام کسانی که فکرشان بیمار است و روحیه ی شما را هم خسته کرده اند مقاومت کرده و قوی عمل کنید و خودتان را نبازید. تشکر از همراهیتون.
محمد : سلام . خواب دیدم من و دگر خانواده ام داخل ماشین در فضای سبز هستیم. من به بیرون رفتم تا چیزی بخرم و دیدم شخصی ناآشنا تعقیبم میکند و انگارقصد صدمه زدن به من دارد. چون عموم آنجا بود کاری نکرد .بعد خودم را در بیرون از مجلسی در خانه ای دیدم. من آن شخص را دیدم پسر دایی ام رفتار دوستانه ای با او داشت,هنگامی که مجلس تمام شد وقتی به طرف در رفتم او را دیدم, بدون ترس به او نگاه کردم با خنده به من گفت فک کردی میخواستم به تو با چاقو اسیب زنم و با دست به کمر و دنده هام زد و گفت نه من قصد نداشتم این جوری بهت اسیب بزنم .که مادرم گفت بریم دیگه.و بهم گفت به مو و بدنش دقت کن, با دقت دیدم که موی سرش و پوست های بدنش انگار از بین رفته بود یا سوخته بود .در هنگام رفتن با قدم زنان مادرم بهم گفت که دکترا بهش (اون شخص) گفتن که بیشتر اندام داخلی بدنش از بین رفته . و کلیه هاش کاملن از دست دادن.
فریبا هراتی
: سلام. شما و خانواده تان شخصیت هایی امیدوار و مثبت اندیش هستید. اما ناامیدی و یاس سعی می کند که شما را دنبال کرده و افکار منفی را به شما القا کند. پسر دایی تان شاید تا اندازه ای احساس افسردگی می کند و با ناامید و نگرانی همدم شده باشد و ناامیدی به شما گفته که برای از بین بردن شما، چاقو لازم نیست!! کافیست که دلتان را بشکناند ( شما باید خودتان را از دل شکستگی حفظ کنید- دنده ها) و اجازه ندهید که افکار منفی به شما راه یابد. بزرگترین دشمن شما ناامیدی است. تشکر از همراهیتون.
ninaa : سلام خانم هراتی عزیز. در خواب دیدم من و عشق سابقم و خانمی که در بیداری دشمنم هست و بین ما اختلاف انداخته بود، هر سه در جایی نشسته بودیم و باهم شوخی و خوش و بش می کردیم. در واقعیت از این خانم بیزارم و همیشه از خدا می خواستم رسوا بشه و همه چی درست بشه..با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما به عشق سابقتان و باعث و بانی جدایی شما فکر می کنید و از او کینه به دل دارید و این کینه و ناراحتی در پس زمینه ی ذهنتان وجود دارد و حتی اگر یاد او نباشید، در خوابتان ضمیر ناخودآگاه شما برای خستگی در کردن از فشار و استرسی که به شما تحمیل شده، بعضی از مسائل را موشکافی می کند و به صورت خواب آن را مشاهده می کنید. تعبیر دوم این است که عشق شما به شما فکر کرده و مشکلات گذشته را مرور کرده و شما از طریق تله پاتی افکار او را گرفته و به صورت خواب مشاهده کرده اید. تشکر از همراهیتون.
Saeed : سلام من دیشب خواب دیدم که مدت زیادی توی ی بیمارستان بودم انگار ک ی آشنای خانم اونجا داشتم بعدش مریض شدم و دو تا آمپول بهم زدند یکی خیلی بزرگ یکی کوچیک وقتی ک از روی تخت اومدم بیرون دیدم توی بیمارستان کسی نیست اومدم بیرون ما ی کشتی داشتیم هرچی شنا کردم بهش نرسیدم و کشتی ازم دور میشد دیدم کشتی از جلوی درخونمون دور زد و رفت و منم پشت سرش شنا می کردم آخرش زنگ زدم ب گوشی مادرم یکی دیگه از اقوام جواب داد و گفت ک فلان دشمن دارن با خانواده جلسه میگیرن و من خیلی نگرانم رفتم خونه و دیدم ک ما کل خانواده ک 10 15 نفر بودیم داریم با دو تا از اونا سر ی سفر غذا میخوریم اونا ساکت بودن و ما شاد و خندون با هم شوخی می کردیم
تعبیر این خواب چیه؟
با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما فکرتان ناراحت است ( احتمالا به خاطر مسائل مالی - اگر خانم غریبه بوده است) و به خاطر مسئله ای تاسف می خورید. ولی انرژی مثبتی به زندگی شما تزریق می شود و احساسات مثبتی به زندگی تان راه می یابد. شما سعی می کنید که تعادلتان را در زندگی به دست بیاورید. به دنبال حمایت احساسی هستید ولی سعی می کنید که روی پای خودتان بایستید و مستقل عمل کنید. سعی می کنید که روابط خانوادگی و دوستی هایتان را محکمتر و قویتر کنید و از همدیگر در مقابل دشمنانتان حمایت کنید. اینطوری شما قادر خواهید بود شر و ناراحتی را از زندگی تان دور کنید. تشکر از همراهیتون.