تعبیر خواب دعوا (جدال)
تعبیر دعوا و جدال در خواب، دوستی و رفاقت در بیداری است. اگر خواب ببینید با عده ای دعوا می کنید دوستان فراوانی خواهید یافت و اگر مشاهده کنید که شما دسته جمعی با یک نفر سرگرم جنگ و دعوا هستید، انسان شریفی سر راهتان قرار می گیرد که همه مشتاق دوستی با او می شوند.
تعبیر دعوا با آشنا یا غریبه
اگر دعوا منحصر به عصبانیت و ابراز خشم باشد و با کسی دعوا کنید که او را نمی شناسید، از خویشاوند و عضوی از فامیل، آزردگی پیدا می کنید که بعد به صلح و دوستی می انجامد ولی اگر آن که با او دعوا می کنید آشنا و از اعضای خانواده بود، و او بود که با شما دعوا می کرد، از طرف بیگانه ای به شما خیر و نیکی می رسد و اگر شما با او دعوا می کردید شما هستید که به دیگری محبت و خدمت می کنید که ناآشنا و غریبه است. اگر دیدید دو نفر با هم دعوا می کنند، موردی پیش می آید که خوشحال می شوید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
آروینا : با سلام واحترام خدمت شما
خوابم نمایش داده نشود.باتشکر
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. شما هرج و مرج درونی را تجربه می کنید و نیاز به کمک و مداخله ی کسی دارید که دوست پسرتان متوجه باشد که تنها نیستید و از شما حمایت می شود. شما باید با برادرتان صحبت کنید و او را در جریان کار قرار دهید. برادرتان هم باید جوری وانمود کند که طرف شماست در اینصورت او شرش دفع خواهد شد و به شما آسیبی نخواهد رسید. تشکر از همراهیتون.
bahar : سلام عزیزمراهنمایی کنید .لطفا خواب پنهان بمونه
فریبا هراتی
: سلام. شما به دنبال اعتبار و حقیقت در مورد یک موقعیت هستید. دید شما وسیع است و درک بالایی نسبت به مسائل دارید و سعی می کنید که با مشورت دیگران مشکلاتتان را حل کنید و یا حتی به دیگران حمایت روحی و پشتیبانی برسانید. خواستگار قدیمی شما شخصیتی مغرور و حمایتگرایانه به خودش می گیرد و سعی می کند که نشان دهد که قدردان شما نیست و به نحوی شما را عصبانی کند یا به شما خیانت کند و شما را مجاب کند که از او تبعیت کنید. در حالی که شما می دانید که خیلی ها مثل شما مطیع او نیستند و بیشتر مردم نظرات شما را تصدیق می کنند و حق را به جانب شما می دهند. پدر و مادر شما دعا می کنند که همانطور که او شما را آزار داد، احساسات او جریحه دار شود و او هم به استرس و تنش عصبی دچار شود. پدر شما معتقد است که این آقا انسانیت نمی فهمد. مطلقا اینکار را نکنید و از او کمک نخواهید. تشکر از همراهیتون.
Zahra : سلام عرض ادب۳شنبه صبح درخواب درآپارتمانی دریک مکان ناشناس بودم ک بایک دخترچینی هم اتاق بودم واون میخواست بره ووسایلشابذاره بمونه،بعدیهودرایوان خونه خودمون بودم ک گوشیم زنگ خوردوکسیکه ک دوسش دارم بامن شروع کردب دعواکردن و من فقط گوش میکردم بعدیهوشارژگوشیم تموم شدوتلفن قطع شد(موضوع دعوادرخواب معلوم بودولی وقتی بیدارشدم یادم رفته بودولی یادمه ک مشکلی براکارش پیش آمدبود ک فکرمیکردازجانب من هست ولی من کاری نکرده بودم)بعدآمدم داخل خانه ک گوشیم شارژبزنم وهم اینکه برادرم ک درایوان بودمتوجه نشه باکی حرف میزنم ولی وقتی داخل شدم یهوکارای دیگه پیش آمدک پاک یادم رفته بودگوشی قطع شده واون حرفاش نصفه مونده ومیخواستم تماس بگیرم ک دیگه ازخواب بیدارشدم(درواقعیت مامدت خیلی طولانی هستش باهم قهریم)
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما نسبت به مسئله ای بدبین هستید و دارید روی بد بینی تان قویتر می شوید.. کسی که دوستش دارید به فکر شماست و حرفهای ناتمام زیادی هست که در دل او مانده و فرصت بیانشان را پیدا نکرده است. شما احساس می کنید که فرصت و یا انرژی تان برای تلاش برای ارتباط مجدد با او تمام شده و یا موقعیت مناسبی ندارید که بخواهید این ارتباط را مجددا برقرار کنید. مسائل دیگری در زندگی تان پیش آمده که مجبور به انجامشان بوده اید و به نظر می رسد که کسی که دوستش دارید دیگر اولویت اول شما نیست. تشکر از همراهیتون.
حسین : سلام
دیشب خواب دیدم که بایکی از دوستان صمیمیم بحث لفظی بسیارشدید داشتیم و به صورت لفظی بشدت دعوا میکردیم(دست به یقه و کتک کاری نداشتیم)
و درآخر باهم آشتی کردیم اما ازهم ناراحت بودیم
ممنون میشم تعبیرکنید ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید از خودتان دفاع کنید و از دوستتان هم به شدت حمایت کنید و دوست ندارید که کسی او را آزار بدهد؛ کما اینکه دوست ندارید که کسی هم از شما سو استفاده کند. احتمالا شما در باره ی موضوعی یا در یک موقعیت اضطراری از همدیگر به اندازه ی کافی حمایت نکرده اید. تشکر از همراهیتون.
علیرضا : سلام شنبه ۹ صبح دیدم رفتم خونه پدریم ورفتم طبقه سوم خونه برادرم اینا وقتی داخل حال شدم از یه مسیری تنگ وارد اتاق کوچیکه شدم واثاث مادرم تو اون مسیر واتاق کوچیکه بود ورفتم پیش مادرم و تلویزیون روباکنترل روشن کردو هی صفحه تلویزیون پر پر زد ومادرم باکنترل ور میرفت که روشن شه ومادرم میگفت وای خراب نشه بعد تلویزیون صفحه ش سیاه شد وخراب شد بعد برادرم اومد منو تواتاق مادرم دید وبامن دعوا کرد و باهم درحال نشسنه گلاویز شدیم بعد پسرم یا همسرم ما روجدا کرد بعد برادرم به مادرم گفت اگه این بازم بیاد اینجا خودمو میکشم
فریبا هراتی
: سلام. شما به مادرتان و شرایط او فکر می کنید. به نظر شما مادرتان در سختی و ناراحتی به سر می برد و سلامت او در خطر است. مادرتان سعی می کند که اعصابش را کنترل کند و سلامت باقی بماند ولی شاید به خاطر سختی هایی که در منزل برادرتان با آن مواجه است و خودش را تحت فشار می داند، روحیه اش خراب شود و افسرده شود. شما و برادرتان به خاطر مادرتان با هم بحث خواهید کرد و اختلاف نظر خواهید داشت. برادر شما رفتارش را با فشار و دعوا بهبود نخواهد بخشید. شما باید از طریق رفاقت و دوستی با او کنار بیایید تا مادرتان هم آرامش بیشتری داشته باشد وگرنه برادرتان بداخلاق تر خواهد شد و متعاقبا مادرتان بیشتر آزار خواهد دید. تشکر از همراهیتون.
Maryam : سلام وقت بخيرخداقوت، من مقدار زيادي ازاصل پولم در بورس ضرركردم وخيلي ناراحتم وخيلي زمان بابت پيگيري اخباربوزس ميزارم تا اينكه امروز ظهربه خودم قول دادم تا مدتها ديگه سراغ پرتفوم نرم و پيگيري هم نكنم تا زمانيكه خودش برگرده و خوابيدم ، خواب ديدم با ماشين در كوچه هاي شلوغ و پرپيچ و تاب و تنگ رانندگي مي كنم ولي با اينكه يك بار سر ماشين منحرف شدولي تونستم اونو كنترل كنم و به راحتي از كرچه عبور كنم كه نميدونم چي شد يه دفعه ديدم دارم دوچرخه سواري ميكنم و وارد كوچه تنگي شدم كه يه طرفش سوپرماركت بود و طرف ديگه ميوه فروشي بود كه چندنفر داخل ميوه فروشي بودن و وسط كوچه يه نَفَر دستفروش ايستاده بود بايه ميز جلوش و جلوي اون هم يه موتور سيكلت پارك كرده بود كه سر موتوره جلوي سوپرماركت بود (به صورت أفقي)و عملا كوچه بسته شده بود و نميشد عبوركني و منم كه عصباني و بي حوصله بودم به دستفروشه گفتم كه يا نبايد ميزاشتي اين موتوريه اينجوري پارك كنه يا خودت بايد بري كنار و اونم كه زير بارنرفت با هم داشتيم لفظي جروبحث ميكرديم كه ميوه فروشيه خودشو قاطي كرد و گفت چي شده منم گفتم نبايد بزاريد مشترياتون اينطوري پارك كنن و ميوه فروشه هم كه ميخواست قلدري كنه با حالت فوق العاده عصباني شروع كرد بحث كردن و منم با جسارت تمام براي اينكه كم نيارم و نشون بدم نميتونه زور بگه و جلوش واميستم رفتم داخل مغازه و با جسارت روبروش وايسادم و جوابشو دادن كه شروع كرديم بحث كردن وكم كم بحثمون اروم شد و شروع كرديم همديگرو قانع كردن و سه چهارنفرديگه هم اونجا بودن(بعضياشون جزصاحباي ميوه فروشي بودن)و در آخرش آشتي كرديم و اونا قانع شدن كه درسته نبايد سدمعبركرد و اين حرفا كوتاه اومدن و همه چيز با مسالمت به پايان رسيد بعد از اونم رفتم رستوراني كه ظاهرا ادماي گنده و پولداري اونجا رفت و امدميكردن (بعضياشونم ادمايي بودن كه خيلي قديمترا اونا روً مي شناختم و الان مسن ترشده بودن و پولدار شده بودن) ولي من زياد بهشون توجه نميكردم و دوست نداشتم فكركنن به خاطر پولشون بهشون توجه ميكنم ، كه يه خورده نشستم و پشتم بهشون بود بعد كه بلندشدم بيام سرجاشون نبودن و منم اومدم بيرون و بقيه خواب رو خرشبختانه درست يادم نمي ياد:))) فقط يادمه يكي از همكاراي خانومم كه خيلي اهل اخلاق و نظمه رو هم ديدم كه حرفايي زِد كه من و دوسه نفرديگه به حرفاش احترام ميزاشتيم .موفق و پايدارو سالم باشيد،بي نهايت سپاسگذارم بابت راهنماييها و تعابيرتون.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواب شما در واقع بازتاب ذهنیت شما در مورد همین بورس است و گویای این است که در این محدودیت ها و شرایط بغرنجی که برای پیش روی شما به سمت اهدافتان، موانع و مشکلات زیادی وجود دارد، شما نمی توانید مستقیم به اهدافتان برسید و پیچ و خمها و بالا پایین های زیادی را مجبور می شوید تحمل کنید. تا جایی که ضرر زیاد در بورس به شما احساس تنگی و فشار وارد می کند. شما مجبور می شوید برای حفظ تعادل در زندگی تان با امکانات کمتری به پیش بروید و محدودیت های بیشتر سد راه رسیدن شما به موفقیت می شود. تا زمانی که شرایط و تحولاتی که خارج از حیطه ی عملکرد و اختیارات شماست، موانع موجود را در بازار از بین ببرد و شما بتوانید دوباره به سود برسید. شما هم تمایل دارید مثل خیلی از پولدارهایی که از آنان حمایت می شود، امکاناتی قوی داشته باشید و احساس امنیت کنید. همکار خانمتان احتمالا نصایح ارزنده ای در این موارد می تواند به شما ابراز کند. تشکر از همراهیتون.
مهربان : راستی یادم رفت بگم من و دوست پسرم ۳۴ ساله هستیم ولی پسرایی که باهاش دعوا داشتن بنظرم خیلی کوچکتر بودن و از نظر ظاهری هم عادی و قد متوسط بودن.
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. او به شما فکر می کند و به این که آیا می تواند ارتباطش را با شما ترمیم کند یا خیر. زن پسر عمویتان و دختر عمویتان حرفتان را زده اند و با وجودی که با هم در ارتباط نیستید، ولی شما احساسشان را از طریق تله پاتی دریافت کرده اید.دوست پسرتان گاهی به شما فکر می کند و دوست دارد که نظرات شما را مورد بررسی قرار دهد و از روشی خردمندانه مشکلاتتان را حل کند. شما اهدافتان را می دانید ولی گاهی وسوسه می شوید که متمولانه تر زندگی کنید. دوست پسر شما می داند که شما نتوانسته اید به فرصت هایی که آرزویشان را دارید برسید و خواسته هایتان را بدست بیاورید. او در مقابل خواسته های شما که خیلی هم زیاد و سنگین نیستند، احساس استیصال می کند و البته تقصیر خودش هم نیست بلکه شرایط اقتصادی جامعه اینطور ایجاب می کند که او با وجود توانایی ها و زحماتش نتواند نقش موثری برای برآورده کردن اهداف شما داشته باشد. قلب او پیش شماست ولی از پس خواسته هایتان بر نمی آید. شما خودتان را در شرایط بغرنجی می بینید و می خواهید که درکتان را قویتر کنید. اما شما هم ایده آل گرا هستید و هم حاضر نیستید که از خواسته هایتان کوتاه بیایید. پس اگر دوست پسرتان هم برگردد با این اخلاق ایده آل گرای شما نخواهد توانست شما را خوشبخت کند. برای همین شما هم او را رها خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
مهربان : سلام و عرض ادب. دو هفته پیش هم براتون نوشتم که بیش از ۳ ماهه که از دوست پسرم خبر ندارم و باهاش خداحافظی کردم. دوباره امروز (۳شنبه) خواب دیدم تو خونمون بود و انگار داشت لپ تاپ من که مشکل داشت رو درست میکرد و یه جایی فک کنم تو خونه یاتالار بود مهمون زیاد بود. بعد زن پسر عموم اومد پیشم و مثل همیشه آراسته و زیبا و موی بلوند، باهام سلام و احوالپرسی گرم کرد و دستش رو دراز کرد و باهام دست داد و من کمی بیشتر تعجب کردم بعد دختر عموم رو یکمی اونورتر دیدم اونم با کلی احترام و محبت باهام سلام و احوالپرسی کرد( تو واقعیت سالهاست خونه هم نرفتیم و میانه خوبی با هم نداریم و فقط تو مراسمی چیزی همدیگرو میبینیم). یه جای دیگه از خوابم خودم و دوست پسرم رو دیدم روی یک نیمکت فضای بیرون نشسته بودیم. یه مرد میانسالی هم نزدیکمون بود. بهم گفت خب بگو برنامه ات چیه گفتم تو بگو بعد گفت تو اول بگو ببینم یه چیزی خرج کنیم و بیاییم (منظورش خواستگاری و ازدواج بود). شروع کردم به صحبت در مورد آرزو و علایقم بهش و یه سری حرفهای دیگه و میخواستم بهش بگم از اولم هدفم این بوده نامزد باشیم و تو کارها بهم کمک کنیم تا امتحانم رو بدم ( آیلتس) بعد به امید خدا کارامون جور بشه و مردی هم که نزدیکمون ایستاده بود همش میگفت بهش بگو شیر بها هم میخام و من میخاستم حرف این مرد رو نشنوه. یکدفعه چشمم به چند تا پسر افتاد ازم پرسیدن سی دی ها اونجاست، دوست پسرم اشاره کرد که بگم نه و منم خیلی عادی گفتم نه چیزی نیست. بعد دوست پسرم رفت یکم دورتر و پسرها اونو دیدن و اومدن باهاش دعوا کردن و یکدفعه اونو هل دادن زمین ونگذاشتن تکون بخوره و یک نفرشون ببخشید بی ادبیه شلوارش رو از پاش درآورد و منم خیلی ناراحت شدم و روم رو برگردوندم که نکنه شلوار زیرش هم دربیارن و آبروش بره و یکمی گذشت و اومد کنارم و یه شلوار محلی خودمون مشکی و مرتب پاش بود و گفت خب بقیه حرفاتو بگو و یکم حرف زدم و دوباره خواستم مطلب اصلی رو بگم یکی دو تا دیگه پسر دیدم و باز رفت دعوا. بعد منتظر شدم و خودم رو تو یک کوچه دیدم و پسر جوانی که میدونستم در مورد زبان میدونه و تو تلگرام تعریفش رو شنیدم. رفتم پیشش که ازش سوال بپرسم که چجور زبانم رو تقویت کنم و دیدم انگار به یه مرد میانسال تبدیل شد و منم ولش کردم . اومدم ببینم دوست پسرم اومده. ندیدمش و انگار منتظر شدم برگرده و حرفهامون رو بزنیم که بیدار شدم. ببخشید طولانی شد.
فریبا هراتی
:
سلام خواب شما از حد مجاز طولانی تر است. لطفا یک خواب شارژ کنید و بفرمایید تا تعبیر شود. تشکر.
م ح : با سلام و خسته نباشید
خواب دیدم پدرم با با دوتا پسر عمه ها دعوا کرد و اونا را ناراحت کرده بود. بعد من به پسر عمه هام کمک می کردم که تلویزیونش که جدا شده بود از وسط بست هاش محکم بکنند (تلویزیون به جای پیچ یه پلاستیک داشت که بعد از گذاشتن لبه ها روی هم با اون با پایین آوردن اون پلاستیک به هم چفت میشدن لبه هاش). فکر میکردم که می خواهن شبکه ۳ رو ببیند بعد فهمیدم می خواهن شبکه ورزش ببینید.
ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. پدر شما روش زندگی پسر عمه هایتان را نمی پسندد. عزم و اراده ی پسر عمه هایتان برای قوی ساختن ستون زندگی شان کم است و آنها همه چیز را سر سری گرفته اند. آنها می خواهند یاد بگیرند چطور زندگی کنند و مهارت هایشان را گسترش بدهند ولی ثبات و قدرت شان در ساختن زندگی شان ضعیف است و خیلی با قدرت و اقتدار رفتار نمی کنند. تشکر از همراهیتون.
abas : سلام عرض ادب خواب دیدم در کتار اوتوبانی دعوا هست و خیلی ها میرن میان اون ور این فرار میکنند و من و چهار نفر دیگه که کنار جاده بودیم چند نفری ریختن و انها را سر دست و پاشان را قطع کردند و هی بع من میگن تو هم بودی من هم یه مقداری با ترس میکم نه که میرن ولی از بریدن و جدا کردن دست پای سر انها خونی ندیدم اصلا
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما در مسیر زندگی تان شاهد این خواهید بود که کسانی که با موضوعی مخالفت می کنند، با مشکلاتی مواجه می شوند و مجبور می شوند که فکر نکنند اقدام به انجام کاری نکنند و از تماس و ارتباط با دیگران هم خودداری کنند!! حالا برنده ی این دعوا چه کسیست از خوابتان مشخص نیست ولی شما دوست ندارید که حق فکر و ارتباط و عملتان از شما سلب شود. تشکر از همراهیتون.