کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب دوست

اگر در خواب دوستان خود را شاد و سرحال ببینید درحالی که قهقهه خنده به راه انداخته اند، نشانة آن است که بزودی از طرف دوستان اخبار ناخوشایندی به دست شما می رسد. اگر در خواب دوستان خود را درمانده ببینید ، علامت آن است که دوستانتان بیمار و پریشان خواهند شد.

اگر در خواب چهره دوستان خود را سیاه ببینید ، نشانه آن است که بیماری یا حادثه بسیار بدی برای شما یا دوستانتان اتفاق خواهد افتاد . اما اگر آنها را در هیئت ببینید ، علامت آن است که دشمنان ، شما را از دوستان و نزدیکان جدا خواهند کرد.

اگر خواب ببینید دوستانتان چون مجسمه روی تپه ای ایستاده اند ، نشانة آن است که عقاید خود را مبنی بر داشتن انصاف و آگاهی حفظ خواهید کرد . اگر سکویی که پیکر دوستان بر آن قرار گرفته، بلند نباشد، علامت آن است که پس از پیشرفت و ترقی در کار، دوستان قبلی خود را از یاد می برید.

اما اگر پیکر دوستانتان بر سطح زمین قرار گرفته باشد، نشانه آن است که برای رسیدن به درجات بالاتر شکست می خورید. اگر درخواب بخواهید از کنار مجسمة دوستانتان بگذرید، نشانة آن است که دوستی را مورد سرزنش قرار می دهید و او را وادار می کنید تا در زندگی خود تغییراتی بدهد .

اگر خواب ببینید با دوستی که در حق شما بد کرده، دست می دهید و او بی اعتنا و غمگین به راه خود می رود، نشانة آن است که با یکی از دوستان خود اختلاف پیدا می کنید و ممکن است نسبت به هم دلسرد بشوید.
ملاقات با یک دوست در خواب و گفتگو با او، نشانة آن است که کارهایتان به شکل دلخواه انجام خواهد گرفت.

اگر در خواب با دوست خود جرو بحث کنید و سر او فریاد بکشید، نشانة آن است که دچار حقارت و تزلزل و نگرانی خواهید شد ولی رابطه شما با دوستتان گرم و صمیمی خواهد شد.
اگر در خواب با دوست از دیدن دوستی احساس شرمساری کنید یا او را در وقت نامناسبی ملاقات کنید، دلالت بر آن دارد که به خاطر مرتکب شدن خلافی، گناهکار شناخته خواهید شد و هم دستان شما همه چیز را لو می دهند.

اگر زن جوانی خواب ببیند دوستان فراوانی دارد، نشان می دهد که به منافع زیادی دست خواهد یافت . و محبوبش ارزش تصاحب دارد. اما اگر خواب ببیند دوستانی اندک دارد، از محبوبیت اجتماعی نصیبی نخواهد برد.

لوک اویتنهاو می گوید : دیدن دوست خوب در خواب، نشانه رسیدن خبرهای شادی بخش است. دیدن کسانی که به ظاهر دوست هستند، اعلان خطر و هشدار به شماست که مراقب اطرافیان خود باشید. اگر خواب ببینید با دوستی، دیدار اتفاقی دارید، اتفاقی غیر منتظره در پیش رویتان قرار می گیرد.
اگر خواب ببینید دوست خود را ترک می کنید، از سختی به شادی خواهید رسید. آشنا شدن با دوستان جدید نشانه خوشبختی و مرگ یک دوست نشانه رسیدن خبری غیر منتظره است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

793 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

مهدخت

مهدخت : با عرض سلام و ادب
(خواب خواهرم)
قبلش یه نکته ای رو بگم. من ماه پیش تولدم بود و روز تولدم به دوست پسرم پیام دادم و بهش گفتم تولدمه ولی ایشون حواسش نبود تولدمه و من ناراحت شدم. ایشون خیلی معذرت خواهی کرد و گفت فکر کردم تولدت 4 تیره.
بعد دیشب خواب دیدم که ایشون چهار تیر به من پیام تبریک تولد دادند. تعبیرش چیه؟

پاسخ
لینک۲۴ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۳۰:۲۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. خواب شما بازتابی از افکار قدیمتان است و اثری که روی ذهن شما گذاشته، ذهنتان هنوز با این مسئله کنار نیامده که چرا او این تاریخ تولدتان را فراموش کرده بوده. اما تعبیری ندارد و باطل است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۵۳:۲۶
ahijan

ahijan : درود بر شما.ممنونم از تعبیرتون.
من دومرتبه که ایشون رو توی خواب دیدم چهره ی زیبا وروشنتری داره نسبت به واقعیت.(یکی در خواب قبلی ویکی هم درخواب زیر)
_مجددا خواب دیدم که از خواب بیدار میشم انگار توی یک کلاس بودم تمام صندلیها خالی بود.کسی در کلاس نبود.ایشون روی صندلی استاد نشسته بودن.(ایشون مدرس دانشگاه هم هستن)انگار منتظر بودن من از خواب بیدار شم.من بهشون گفتم بیایین پیش من بخوابین وانگار مطمئن بود که من این درخواست رو ازش میکنم به خاطر همین منتظر بود که من از خواب بیدار شم.(درخواست برای خوابیدن کنارم توی خواب انگار معنی انتخابش رو میداد) بعد اومدتوی رختخواب کنار من دراز کشید.
(_کلا ایشون از لحاظ اجتماعی واقتصادی آدم توانمندی به نظر میاد،اما من دراین مورد اطمینان کامل ندارم.با وجود اینکه با من صادقانه رفتار میکنه اما این عدم اعتماد قلبیمو نمیتونم نادیده بگیرم)
متوجه نمیشم که خوابهام چیو میخان به من بگن خانم هراتی؟

پاسخ
لینک۸ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۵۹:۲۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. خواهش می کنم. همانطور که گفتم او جایگاه خودش را بالا می داند و مغرور است و تا خودتان از او نخواهید به شما توجهی که انتظارش را دارید را نشان نخواهد داد. شما می توانید از کسی که تکبر دارد یا خود بزرگ بین است خواستگاری کنید؟! :)))) چون گویا کسی دیگر حاضر نیست این درس را بگیرد!! و کلاس کلا خالی است و شما هستید که به خیال او خوابیده اید. بسته به نوع روحیه ی هر کسی، بعضی مسائل خیلی هم اوکی هستند و در حالی که برای عده ای دیگر، همان مسائل قابل تحمل نیستند. او ناز شما را نمی کشد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۵۸:۱۱
Aliteza

Aliteza : سلام وقت بخیر
امشب ساعت ۶به بعد یکی از دوستاهای قدیمی ام را تو خواب دیدم تو خواب فکر میکردم که نمایشگاه ماشین هستش دوستم یک صندلی پشت میز نشسته و دو تا از برادرش که من اصلا تا حالا ندیدمشون جلو میز ایستادن رنگ صورت برادرها سیاه لاغر و بدنش خیلی لاغر بودن و این دوست میگه ببینن داداش ام وضعیتشون چه جوریه لاغر شدن دارن میمیرن از من پول میخواست دقیقا یادم نیست ولی من ۲۵ت یا ۵تا پول دادم که مثلا ماشین بخرم یکی از برادراش گفت خیلی کمه و دوستم میگفت باید زیاد بدی و هی اصرار میکرد منم به دوستم میگفتم من با تو کاری ندارم حرف نزن و یکی از برادراش مضلومانه به من نگاه میکرد،بعد جای دیگه ایی که شبیه سالن بود بابام را در یک سالن دیگر دیدم بابام به من گفت دوستت بازداشت هستش من خبر دارم چرا به من نگفتی که منم تایید کردم بابام منو برد داخل یک سالن بزرگ چند نفر مامور اطلاعات سپاه بود از من خواست به مامورها کمک کنم و همکاری کنم تا مامورها از من مواظبت کنند بعد بلافاصله خواب دیدم بالکن خونه ایی نشستم دیدم دوستم داره یک توالت را که من نمیشناسم خراب کرده و من بلند شدم که مطمئن بشم توالت خراب شده که از صندلی بلند شدم با دقت نگاه کردم دیدم خراب شده و یکمی هم خاکبرداری شده و دوستم پشتش به منه داره کار میکنه.البته من با این دوستم کلا ۳سال دوست صمیمی بودم که بعد از ۳سال دوستی میانه ما شکراب شد و شدیم دوشمن همدیگه که ۳ساله ازش خبری ندارم ولی اخرین روزهای دوستیمون از پشت به من خنجر زده بود در حق من بدی کرد و به من خیانت کرد و در یک کار مالی شراکتی از من سواستفادهدمالی کرد منو گرفتار کرد و چون میخواست به من ضربه بزنه متاسفانه خودش به دست خودش گرفتار شد و ابرویش تو شهر رفت و چون کارمند بود دستش برای همه باز شد.با تشکر

پاسخ
لینک۱۸ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۰۱:۴۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. دوست شما شاید در ظاهر سعی کند خودش را خوب جلوه دهد ولی اوضاع کاری او خیلی به هم ریخته شده است. دیدن 25 به شما می گوید که زمان گذشتن از یک مسئله یا موضوع رسیده. او تاوان کاری که با شما کرده را داده و خودش و خانواده اش همگی با مشکلات بزرگی دست به گریبان هستند. منبع درامد او خراب شده و راه حلی فعلا برای او موجود نیست و گیر افتاده است. شما باید او و خاطراتش را فراموش کنید و بیشتر از این از او ناراحت نباشید و او را حلال کنید چون چوب کارش را خورده است. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۹ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۷:۰۸
b

b : سلام روزتون بخیر ..
من خواب دیدم دارم غذایی گرم میکنم که یدفعه یکی از دوستای قدیمیم که الان باهم دیگه دوست نیستیم اومده و رفتیم تو خونش .
من رفتم غذارو گرم کنم بهم گفته وایسا الان خونوادم دارن میان و غذا میارن .( من تو عالم بیداری دیگه هیچوقتی اونجا نمیرم و هیچوقتی با این دوستم ارتباط برقرار نمیکنم . چون خیلی چیزا ازشون دیدم و دیدم کاملا نسبت به خودش و خونوادش هیچوقتی عوض نمیشه ). اون رفته سر کارش که تو خونش انجام میده و من گرم کردم غذامو و شروع کردم به خوردن که دوباره اومد بهم گفت نخور الان خونوادم دارن غذا میارن . من هیچ حرفی نمیزدم و اصلا از بابت اونجا بودنم راضی نبودم . دوباره رفت و من غذامو تموم گردم اومدم برم قابلمه یادم رفت برگشتم و دوباره اومدم برم گفتم سریعتر برم تا خونوادش نیومدن . با خودشون هزارتا جادو جمبل میارن . اومدم کفشامو بپوشم دیدم اینا از دم در حیاط وارد شدن . من سرمو بلند نکردم ببینمشون . و حابجا شدم و جای دیگه کفشمو پوشیدم و اینام متوجه من نشدن . چون اونجا محل شلوغ و پر رفتامدیه متوجه من نشدن . جتی ازون دوست قدیمیم خدافظی نکردم و اومدم بیرون . ازین ببعد هرکاری که انجام میدادم دستم خیر بود و برکت . دقیقا یادم نیست چکارهایی میکردم ولی یادمه که خیر و برکت دستام زیاد شده بودن و هرکاری میکردم پربار میشد . احساسم اینه حقی که اونجا ازم گرفتن رو دوباره تونستم بدست بیارم .
ممنونم بابت راهنماییتون مثل همیشه خانم هراتی عزیز .

پاسخ
لینک۱۴ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۲۱:۳۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما باید سعی کنید که خودتان حامی خودتان باشید و به هیچ وجه از دوستتان کمک نگیرید. شما مسیر زندگی تان را از دوستتان جدا کرده اید و همین باعث می شود که انرژی منفی از زندگی تان بیرون برود. قطع رابطه با دوستتان و خانواده اش، بهترین کاری است که در زندگی تان کرده اید. انرژی مثبت و موفقیت به زندگی شما خواهد آمد و انشالله خداوند پشتوانه و تکیه گاه شماست نه دوستانی که به جادو جنبل رو آورده و می خواهند به خاطر منافع خودشان ، خودشان را دوست شما جا بزنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۹:۲۳
هلیا

هلیا : با سلام واحترام خدمت شما خانم هراتی عزیز
یک خانمی که ، از آشناهای دوست پسرم هست ومزاحم من و دوست پسرم هست. خواب دیدم دوست پسرم، درحالی که دستمو گرفته بود وراه میرفتیم، دوست پسرم گفت : اون خانمه گفته یک ساختمان برای مطبم میخوام، منم با صدای بلند گفتم اگر قرارباشه مطبی باشه ده سال دیگه است، از الان برای ۱۰ سال دیگه مطب را میخواد ،که دوست پسرم سرش را تکان داد به منظور اینکه حرفم درست است آخه اون خانم سال آینده میخواد کنکور پزشکی بده به همه گفته من دکترم هنوز نه کنکور داده نه نتیجه اومده .بعد تو ماشین دوست پسرم بودم ،سرم رو شانه دوست پسرم بود و درد و دل میکردم ودوست پسرم هم اشک تو چشمهاش جمع شده بود . بعد یک صحنه خواب دیدم وارد یک منزلی بودم در واقعیت نمیدونم منزل کی بود ولی انگار تو خواب اون منزل آشنا بود و همه جمع بودند. یکی از دوستهای دخترم با من که صحبت میکرد قسم خورده بود که دوست پسرم بهش گفته قراره پول تو حساب دوست پسرم بیاد, وهمین دوست دخترم بعدش این حرف را انکار کرد بعد من به دوست دخترم گفتم ،تو قسم خورده بودی چرا الان حرفت را انکار میکنی بعد با مادر دوست دخترم صحبت میکردم ومیگفتم دخترت قسم خورده والان حرفش را انکار میکنه گفت پس دخترم کار خیلی بدی کرده که قسم دروغ خورده(این دوست دخترم در واقعیت،دوست صمیمی من نیست و تو خوابگاه هم اتاقی من است واز رابطه من و دوست پسرم خبر نداره شاید متوجه شده باشه کسی تو زندگیم هست وخیلی هم حسود وفضوله) ، تو خواب خیلی ناامید بودم مضطرب ونگران بودم از اینکه نکنه پول تو حساب دوست پسرم نیاد .صحنه های پرتلاطم میدیدم که یادم نمیاد،بعد تو آشپزخانه بودم یک گوشه آشپزخانه، با همون دوست دخترم رو صندلی نشسته بودم وصحبت میکردیم و دوباره حرفش را انکار میکرد ،یک گوشه دیگه آشپزخانه ، اون خانمه، که آشنای دوست پسرم بود ومزاحم ما بود هم آنجا ایستاده بود و یک آقای دیگه که نمیدونم کی بود ،در داخل آشپزخانه بود .که ناگهان دوست پسرم وارد آشپزخانه شد وبا خوشحالی دستش را بالا گرفته بود و یک دسته چک کامل دستش بود و گفته دسته چک را گرفتم اون آقا را از خوشحالی دوست پسرم، بغل کرد. بعد اون خانمه را، که مزاحم مابود روبروش ایستاد فکر کنم بغلش کرد یادم نمیاد فقط میدونم دوست پسرم، دماغش را به دماغش چسبوند تو خواب این صحنه،خیلی واضح بود.آخه قرار نبود دوست پسرم به اون خانمه بگه ،که پول قراره بیاد تو حساب (در واقعیت این پول قراربود برای شروع زندگی و کار باشه)ومن خیلی تعجب کردم که اون خانمه از کجا میدونه،بعد من فکر کنم به دوست پسرم سلام کردم یه چیزی گفتم که دوست پسرم، متوجه من درون آشپزخانه شد قبلش دوست پسرم، متوجه نشده بود ،دوست پسرم جا خورد که من تو آشپزخانه هستم.بعد به من یک نگاهی کرد و اون خانمه که آشنای دوست پسرم بود و مزاحم ماست یک لبخندی زد و به دوست پسرم گفت اینکه اینجاست منظورش من بودم ،دوست پسرم به من یک نگاهی کرد جوابم را دادوسرش را انداخت پایین واز آشپزخانه رفت بیرون . بعد دوست دخترم به من گفت چرا دوست پسرت تحویلت نگرفت، گفتم از روی حجب وحیاشه ،نمیخواستم بگم بخاطر اون خانم است که مزاحم ماست ونمیخواد اون خانمه را تا رسمی نشدیم جریحه دار نکنه،بعد از خواب بیدارشدم ،ممنون میشم تعبیرش را بفرمائید ،با تشکر .

پاسخ
لینک۴ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۵۲:۱۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست خوبم قبل از هر چیز از شما خواهش می کنم خوابتان را با توجه به صدها کاربری که هرروز خواب ارسال می کنند کوتاه بنویسید و از ذکر احساسات خودتان و جزئیاتی از خواب که مهم نیستند جدا خودداری کنید. شما خوابتان را به اندازه ای طولانی نوشته اید که وقتی من می خواهم در باکس پاسخ تعبیر آن را بنویسم نمی توانم همه ی خوابتان را مشاهده کنم و وقتی به ته خواب میرسم اولش یادم می رود! خانمی که می خواهد کنکور بدهد بلندپرواز است و خودبزرگ بینی کاذب دارد و شما می خواهید که کنترل زندگی تان را به دوست پسرتان بسپارید و او هم از این موضوع خوشحال است. دوست دختر شما خواسته به شما بگوید هر کسی با شما ازدواج کند بدبخت می شود - این احساس اوست. دوست پسر شما گشایش کار می یابد و به موفقیت خواهد رسید. دوست پسر شما از اینکه پیش خانم " دکتر بعد از این" موفق جلوه کند خوشش می آید و از اینکه در واقعیت این احساس را دارد پیش شما احساس شرمندگی می کند. به نظر من خانم دکتر بعد از این اگر به خودش اجازه می دهد برایتان مزاحمت درست کند تقصیر خودش نیست بلکه دوست پسر شما به او این اجازه را می دهد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۰۳:۲۷
Atena

Atena : ببخشيد نميدونستم اصلا برام ثبت نميشد

پاسخ
لینک۴ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۵۰:۰۷
Atena

Atena : سلام صبحتون بخیر
دیشب خواب دیدم رفته بوديم جايي شبيه خوابگاه يا مهمانسرا تو راهي با دوستم(دختر) نشسته بوديم اونيكه دوستش دارم(پسر) هم مياد کنار دست راستم میشینه من بين جفتشون نشسته بودم تقريبا درازكش طوري كه تكيه داده بودم به پسره آستيناش يكم بالا بودن مشخص بود كه دستم كنار دستشه شونم هم چسبيده بود به شونه ش ولي باوجوديكه ميدونستم دوستم ميبينه اينقد كه دوستش داشتم دستمو نميكشيدم اونم همینطور خیلی سعی کردم دستمو بکشم ولی نتونستم. دوستم(دختر) همينطور داشت نگاه ميكرد پسره خيلي عاشقانه بهم نگاه ميكرد ولي دوستم همش سعي داشت كاري كنه يا حرفي بزنه بهم راجع به پسره انگار خوشش نميومد ناراحتی و عصبانیت از چشاش می بارید ديگه نميدونم چي شد حرفایی که گفت هم یادم نمیان فقط خودمو ديدم كه كنار خالم نشستم همونجا تو یه سالن بزرگ خواهرم اینا هم بودن همون لحظه زن داييم اومد يكم با فاصله از ما بود پایین ساختمون با صدای بلند صدام ميكنه ميگه امروز رفتم پيش آقاي فلاني(برادر همين پسره) برا كارم خيلي خیلی ازت تعريف ميكرد بعدش درد دل كرد گفت از روزي كه برادرم ازدواج كرد يكساعت از ٢٤ ساعت خوشي نداره گرفتار شده نميدونيم چيكار هم بكنيم اين جملشو به زور متوجه ميشدم چندبار هي ازش پرسيدم و متوجه نميشدم چي ميگه بال بال ميزدم كه بدونم چي ميگه در موردشون همه هم میشنیدن از خالم ميپرسيدم از مامانم ولي بازم جملات نامفهوم بودن برام ولي آخرش فهميدم همينو گفت تعجب كردم گفتم برا چي اين حرفا رو به تو گفت!
ديگه همش دنبال بالش و پتو و تشك خوب بودم كه بخوابم يه خانمه مسئول اونجا بود خيلي خوش اخلاق و مهربون بود رفت يه عالمه تشك و پتو بالش آورد گذاشت کلیدا رو هم گذاشت همونجا 2 بسته چند تایی بودن من رفتم یه بستشونو ور داشتم که بهشون میخورد مال همونجا باشن نگاش کردم یه لبخند ملیح زد منم به اون خیلی ازش خوشم میومد يه ملافه روشون كشيده بود ورداشتم شروع كردم بينشون خوبترين و خوشگلترينا رو انتخاب كنم تعدادمون هم زیاد بود همه دراز کشیده بودن زیر پتو بعضیا خواب بعضی هم بیدار اصلا روشون هم نمیدیدم ولی میدونستم خونواده خودمن.

پاسخ
لینک۴ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۶:۳۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام دوست عزیز خوابتان را 10 بار ثبت کرده اید خواهش می کنم دیگر ارسال نکنید!!!! سرعت نت کم است و شما مرتب دارید اینها را ارسال می کنید و من باید بارها از صفحه حذفشان کنم که کار راحتی نیست.

پاسخ
لینک۴ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۴۴:۰۶
Atena

Atena : سلام صبحتون بخیر
دیشب خواب دیدم رفته بوديم جايي شبيه خوابگاه يا مهمانسرا تو راهي با دوستم(دختر) نشسته بوديم اونيكه دوستش دارم(پسر) هم مياد کنار دست راستم میشینه من بين جفتشون نشسته بودم تقريبا درازكش طوري كه تكيه داده بودم به پسره آستيناش يكم بالا بودن مشخص بود كه دستم كنار دستشه شونم هم چسبيده بود به شونه ش ولي باوجوديكه ميدونستم دوستم ميبينه اينقد كه دوستش داشتم دستمو نميكشيدم اونم همینطور خیلی سعی کردم دستمو بکشم ولی نتونستم. دوستم(دختر) همينطور داشت نگاه ميكرد پسره خيلي عاشقانه بهم نگاه ميكرد ولي دوستم همش سعي داشت كاري كنه يا حرفي بزنه بهم راجع به پسره انگار خوشش نميومد ناراحتی و عصبانیت از چشاش می بارید ديگه نميدونم چي شد حرفایی که گفت هم یادم نمیان فقط خودمو ديدم كه كنار خالم نشستم همونجا تو یه سالن بزرگ خواهرم اینا هم بودن همون لحظه زن داييم اومد يكم با فاصله از ما بود پایین ساختمون با صدای بلند صدام ميكنه ميگه امروز رفتم پيش آقاي فلاني(برادر همين پسره) برا كارم خيلي خیلی ازت تعريف ميكرد بعدش درد دل كرد گفت از روزي كه برادرم ازدواج كرد يكساعت از ٢٤ ساعت خوشي نداره گرفتار شده نميدونيم چيكار هم بكنيم اين جملشو به زور متوجه ميشدم چندبار هي ازش پرسيدم و متوجه نميشدم چي ميگه بال بال ميزدم كه بدونم چي ميگه در موردشون همه هم میشنیدن از خالم ميپرسيدم از مامانم ولي بازم جملات نامفهوم بودن برام ولي آخرش فهميدم همينو گفت تعجب كردم گفتم برا چي اين حرفا رو به تو گفت!
ديگه همش دنبال بالش و پتو و تشك خوب بودم كه بخوابم يه خانمه مسئول اونجا بود خيلي خوش اخلاق و مهربون بود رفت يه عالمه تشك و پتو بالش آورد گذاشت کلیدا رو هم گذاشت همونجا 2 بسته چند تایی بودن من رفتم یه بستشونو ور داشتم که بهشون میخورد مال همونجا باشن نگاش کردم یه لبخند ملیح زد منم به اون خیلی ازش خوشم میومد يه ملافه روشون كشيده بود ورداشتم شروع كردم بينشون خوبترين و خوشگلترينا رو انتخاب كنم تعدادمون هم زیاد بود همه دراز کشیده بودن زیر پتو بعضیا خواب بعضی هم بیدار اصلا روشون هم نمیدیدم ولی میدونستم خونواده خودمن

پاسخ
لینک۴ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۴۷:۳۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. دوست پسر شما آستین هایش را بالا زده و آماده است که از شما حمایت کند و شما به او تکیه کرده اید. شما هم به دنبال تامین نیازهای اولیه زندگی تان هستید و می خواهید به ثبات در زندگی برسید. دوست دختر شما نسبت به افکار شما و موفقیتتان تردید دارد و یا حتی شاید حسادت می کند و خشم خودش را نشان نمی دهد. زن دایی شما در خواب هم می تواند به طرز فکر خانواده شما اشاره کند و هم به معنای خود شخصیت او باشد و به این تعبیر است که او یا طرز فکر خانواده تان بیشتر به این جهت است که شما را از ازدواج و ادامه رابطه با دوست پسرتان منصرف کنند در حالی که او و خانواده اش از شما تعریف می کنند. اما می خواهد به شما بگوید که ازدواح اصلا کار راحتی نیست و می خواهد که شما را منصرف کند. شما و خانواده تان به امنیت و گرمی و حمایت لازمه در زندگی تان خواهید رسید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۰۸:۵۷
Atena

Atena : سلام صبحتون بخیر
دیشب خواب دیدم رفته بوديم جايي شبيه خوابگاه يا مهمان

پاسخ
لینک۴ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۴۲:۴۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : دوست خوبم سرعت نت کم است و خوابتان را 10 بار ثبت کرده اید!!! لطفا تند تند روی ثبت کلیک نکنید.

پاسخ
لینک۴ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۰۸:۵۵
Raha

Raha : سلام خانم هراتي عزيز
ظهر خواب ديدم. ديدم كه خونه دوست پسر كه از او جدا شديم هستم با هم حرف ميزنيم انگار زياد حوصله نداشت با هم هستيم حرف ميزنم تو خونش به غير از فرش هيچ چيز ديگري نبودولي خونه كلي بزرگ بود .دوستش ميايد خونش در كنار هم مينشينيم با هم صحبت ميكنيم انگار از حرفي ناراحت ميشوم و به اتاقي ميروم در اتاق نشسته بودم كه ديدم دوستش صدايم ميزد دوست پسرم رفته بود از بالكن خونه يه چيزي واسش بياره دقيقا نميدونم چي بود نميديدم دوستش به من ميگويد آخرش ميخواهيد چه كار كنيد اين دوستي رو منم ميگم ميبيني كه نمي خواد منم نمي تونم كه زورش كنم تو رو خدا با من ازدواج كن در حين صحبت كردن دوستش احساس ترس ميكرد كه يه وقتي بياد ببينه ما داريم با هم حرف ميزنيم هي طرف بالكن نگاه ميكرد دوست پسرم از بالكن اومد داشت يه چيزي رو كه اورده بود ميشست با ناراحتي اصلا رو به راه نبود من ديدم دوست پسرم داره مياد به دوستش گفتم منو نخواد ولي ميدوني چيه يهو يكي رو من دست ميزاره منم خدايي دارم يه دفعه از خواب پريدم

پاسخ
لینک۱۹ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۳۹:۱۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست پسر شما زیاد دوست و اشنا و کس و کاری ندارد که دوروبرش را شلوغ کند و روحیه ی او هم خوب نیست. دوست او هم کنجکاو است که با این شرایط ، شما هستید که او را دوست ندارید یا او هست که شما را کنار گذاشته و کنجکاوی می کند. اما از آنجاییکه دوست پسر شما احتمالا از لحاظ اقتصادی قویتر از دوست خودش است، او از دوست پسرتان به دلیلی کمک می گیرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۹ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۱۵:۵۸
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.