کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب دوست

اگر در خواب دوستان خود را شاد و سرحال ببینید درحالی که قهقهه خنده به راه انداخته اند، نشانة آن است که بزودی از طرف دوستان اخبار ناخوشایندی به دست شما می رسد. اگر در خواب دوستان خود را درمانده ببینید ، علامت آن است که دوستانتان بیمار و پریشان خواهند شد.

اگر در خواب چهره دوستان خود را سیاه ببینید ، نشانه آن است که بیماری یا حادثه بسیار بدی برای شما یا دوستانتان اتفاق خواهد افتاد . اما اگر آنها را در هیئت ببینید ، علامت آن است که دشمنان ، شما را از دوستان و نزدیکان جدا خواهند کرد.

اگر خواب ببینید دوستانتان چون مجسمه روی تپه ای ایستاده اند ، نشانة آن است که عقاید خود را مبنی بر داشتن انصاف و آگاهی حفظ خواهید کرد . اگر سکویی که پیکر دوستان بر آن قرار گرفته، بلند نباشد، علامت آن است که پس از پیشرفت و ترقی در کار، دوستان قبلی خود را از یاد می برید.

اما اگر پیکر دوستانتان بر سطح زمین قرار گرفته باشد، نشانه آن است که برای رسیدن به درجات بالاتر شکست می خورید. اگر درخواب بخواهید از کنار مجسمة دوستانتان بگذرید، نشانة آن است که دوستی را مورد سرزنش قرار می دهید و او را وادار می کنید تا در زندگی خود تغییراتی بدهد .

اگر خواب ببینید با دوستی که در حق شما بد کرده، دست می دهید و او بی اعتنا و غمگین به راه خود می رود، نشانة آن است که با یکی از دوستان خود اختلاف پیدا می کنید و ممکن است نسبت به هم دلسرد بشوید.
ملاقات با یک دوست در خواب و گفتگو با او، نشانة آن است که کارهایتان به شکل دلخواه انجام خواهد گرفت.

اگر در خواب با دوست خود جرو بحث کنید و سر او فریاد بکشید، نشانة آن است که دچار حقارت و تزلزل و نگرانی خواهید شد ولی رابطه شما با دوستتان گرم و صمیمی خواهد شد.
اگر در خواب با دوست از دیدن دوستی احساس شرمساری کنید یا او را در وقت نامناسبی ملاقات کنید، دلالت بر آن دارد که به خاطر مرتکب شدن خلافی، گناهکار شناخته خواهید شد و هم دستان شما همه چیز را لو می دهند.

اگر زن جوانی خواب ببیند دوستان فراوانی دارد، نشان می دهد که به منافع زیادی دست خواهد یافت . و محبوبش ارزش تصاحب دارد. اما اگر خواب ببیند دوستانی اندک دارد، از محبوبیت اجتماعی نصیبی نخواهد برد.

لوک اویتنهاو می گوید : دیدن دوست خوب در خواب، نشانه رسیدن خبرهای شادی بخش است. دیدن کسانی که به ظاهر دوست هستند، اعلان خطر و هشدار به شماست که مراقب اطرافیان خود باشید. اگر خواب ببینید با دوستی، دیدار اتفاقی دارید، اتفاقی غیر منتظره در پیش رویتان قرار می گیرد.
اگر خواب ببینید دوست خود را ترک می کنید، از سختی به شادی خواهید رسید. آشنا شدن با دوستان جدید نشانه خوشبختی و مرگ یک دوست نشانه رسیدن خبری غیر منتظره است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

781 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

amir

amir : سلام.یه معلم معروف تو واقعیت هست که دلم میخواست ازنزدیک ببینمش و برم سرکلاسش.خواب دیدم اون امده سرکلاس ما.داشت درس میداد.بعضی ها گوش نمیدادن و مزاحم درس میشدن.یکی از همه بدتر بود و اول از همه شروع کرد به صداهای مسخره درآوردن و مزاحم درس شدن(شخص1).من خیلی ازشون عصبانی شدم و حتی واکنش دادم و لفظی بحثمون شد.بعد معلم معلوم بود که ناراحته ولی کاری نکرد و اوناییرو که میخواستن گوش بدن جدا کرد و آورد نزدیک خودش که من بودم و یکی دیگه هم یادمه که اونم از این کار بچه ها ناراضی بود ولی چیزی نگفت(شخص2).صحنه ی بعدی یه کلاس دیگه بود.من نرفتم سرکلاس.رفتم دستشویی.دستشویی آب نداشت(البته منم فقط ادرار کردم و بعد از اینکه کارم تموم شد فهمیدم آب نیست).چند نفر که میشناختم بیرون بودم و یه درخت انگور رو زمین رشد کرده بود و اوناهم داشتم جمع میکردن انگور از تو شاخه ها(اشخاص 3)منم رفتم انگور جمع کردم.منم کنارشون بودم ولی اونا مثه یه گروه باهم بودن ولی من انگار جدا بودم(ازلحاظ فاصله نزدیک بودم البته).دور و بر اونا انکور کمتر بود ولی من یه کم اونطرف تر رفتم و دیدم انگور اونجا زیاده.اونا اول انگورارو میشستن و بعد میخوردن ولی من انگورا رو ازشاخه میکندم و همون موقع میخوردم(انگورا خیلی تمیز و خوشگل بودن و خیلم درشت اندازه گردو).بعضی انگورا یه خورده به اندازه بقیه خوب نبودن و چون انگورزیاد بود من اونارو مینداختم دور.یکی از اونا گفت کار بیشعورانه ایه و منم ناراحت شدم ازحرفش ولی پشیمون نشدم.کلاس که تموم شد بقیه اومدن بیرون.همراه یکی از بچه ها که همیشه باهاش میرفتم رفتم.اون خودش سر راه پیاده شد که بره تولد دوست نزدیک قدیمی من(شخص4)که الان نزدیک نیستیم.خیلی ازبچه ها اونجا بودن.راننده هم منو رسوند خونه.وقتی اون دوستم داشت جلو اون ساختمونی که توش تولد بود پیاده میشد صدای آهنگ خیلی بلند بود و صدای جیغ و شادی میومد.صدای یه نفرم که میشناختم خیلی واضح میومد(شخص5)من ناراحت بودم که چرا منو دعوت نکرده و باخودم میگفتم حتما کلی داره بهشون خوش میگذره و مشروب میخورن و میرقصن و....واقعا دلم میخواست برم وای نرفتم.ممنون میشم مثه دفعه قبل اشخاصم مشخص کنین.

پاسخ
لینک۲ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۴۰:۱۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما درسهای مهمی از زندگی خواهید گرفت چون شخصیتی دقیق و باهوش دارید. شخص شماره یک، به خودش شک دارد و جنبه هایی در شخصیت او وجود دارد که او به این جنبه ها به دیده ی حقارت نگاه می کند و بنابراین او که نمی خواهد این جنبه ها را در وجود خودش بپذیرد، با دیدن همان جنبه ها در وجود شخصی دیگر، آنها را مسخره می کند تا بگوید که من اینطور نیستم! اما معلم شما یا همان شخص معروف، با اعتماد به نفس و شخصیتی قوی دارد. شخص شماره 2 جانب کسی را نگه نمی دارد و علیه کسی هم جبهه نمی گیرد و به منافع خودش فکر می کند. شما می خواهید نگرانی هایتان را تخلیه و خشمتان را از خودتان دور کنید اما علیرغم اینکه سعی می کنید آرام باشید نمی توانید تظاهر کنید که همه چیز خوب است و تا اندازه ای می توان خشم و ناراحتی را از ظاهرتان متوجه شد و سیاستمدارانه رفتار نمی کنید. شما سعی می کنید که به ثروت و سلامت برسید مثل شخص شماره 3 ولی او به صورت تیمی و شما به صورت مستقل و برای خودتان کار می کنید. شما امکان رسیدن به موفقیت بیشتری دارید نسبت به شخص شماره 3 و کسانی که از او تبعیت و یا با او همکاری می کنند. شما زیاد اهل پس انداز نیستید و خوش گذرانی را به دور اندیشی و آینده نگری ترجیح می دهید. شما ولخرج و دست و دلباز هستید و ازامکانات مالی خوبی هم برخوردارید. دوست شماره 4 شما با دردسر و موضوعی روبرو خواهد شد که فکرش را به هم می ریزد و شاید کسی در خانواده ی او فوت کند. شخص شماره 5 با او همدردی خواهد کرد. اینها از روی ناراحتی کنترلشان را در زندگی شان از دست می دهند و می خواهند از واقعیت یا موقعیت ناراحت کننده ای که در بیداری برایشان پیش می آید فرار کنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۲۲:۲۸:۳۹
amir

amir : یه مسافرت بود ته یه منطقه کوهستانی.چنتا از دوستامم بودن.اون هتلی که تو بودیم کلی پله داشت و بالای کوه بود.یه بار که داشتم از پله ها پایین میومدم خسته شدم خواستم بپرم و سه چهارتا پله رو یکی کنم ولی وقتی پریدم ده دوازده تا پله رفتم پایین ارتفاع پله ها هم زیاد بود و حدود 10مترپریدم پایین رو هوا که بودم میترسیدم وقتی فرود میام پاهام بشکنه یا خیلی درد بگیره ولی وقتی رو زمین اومدم اصلا درد نگرفت و یکم تعجب کردم.دوستام که صحنه رو دیدن هم تعجب و تحسین کردن ولی من پشت سرمو(که اونا اونجا وایساده بودن نگاه نکردم)بعدش داشتم رو زمین قدم میزدم که یهو یه مار کبری زیر یه بوته کدو بود و بهم حمله کرد(قیافه مار و صحنه حمله یادم نیست ولی این جمله که یه مار کبری از یه بوته کدو بهم حمله کرد کاملا یادمه).یه قانونی هم بود که میگفت امکان نداره که داخل بوته کدو مار باشه.یکی ازدوستام که توی واقعیت میشناسمش(شخص 1)انگار تو خواب تو این چیزا زیاد سررشته داشت.با تعجب و یه جوری که انگار خیلی کار محالی انجام دادم بهش گفتم یه مارکبری از یه بوته کدو بهم حمله کرد و من اتفاقی برام نیفتاد.حرفمو باور کرد ولی گفت امکان نداره مار تو بوته کدو باشه.بعد همینطور که داشتیم رو زمین راه میرفتیم من یکم سریعتر راه رفتم(فبل از اینکه سریعتر بشم هم شخص1 تو کل طول مسیر و حتی وقتی حرف میزدیم پشت سر من راه میومد و موقع حرف زدن من سرمو برمیگردوندم عقب و اونم همش سرش پایین بود) و دنبال بوته کدو میگشتم و همش جونور و حشره میدیدم و هی وایمیسادم و دوباره سریع میشدم که پام روشون نره.یه بارم نزدیک پام بره رو یه بزمچه(مارمولک بزرگ)که وسط یه بوته(کدو نبود)که پامو رو هوا نگه داشتم و روش نرفت.بعدش با یه دوست دیگم که توی واقعیت میشناسم و ازش بدم نمیاد ولی شدیدا معتقدم که خیلی بدجنس و شیطان صفته و فقط به فکر خودشه(شخص2)تو یه ماشین پراید متروک تو همون کوهستان بودیم و انگار کار خیلی خطرناک و شاخی میکردیم که سوارش شدیم و منم میگفتم تازه این که چیزی نیست یه مار کبری ازیه بوته کدو بهم حمله کرد(این جمله رو خیلی تو خواب گفتم).صحنه ی بعدی ربطی به اینا نداشت و اشخاصش عوض شدن.زیاد از این بخش خواب یادم نیست ولی یادمه ازهمون اول خواب یه صدایی ویژگی های خون آشام هارو تو ذهنم زمزمه میکرد.بعد یکی ازدوستام که اونم تو واقعیت میشناسم(شخص3)خون آشام بود.من این موضوعو وسط خواب وقتی بهم حمله کرد فهمیدم.مثله تو فیلما دندوناشو فرو کرد تو گردنم و خونمو خورد.شب بعد دوباره تو همون مکان قبلی اومد سراغم و خواست دندوناشو فرو کنه تو گردنم و منم یه حسی بهم میگفت که باید مقاومت کنم و بهش اجازه ندم وای میدونستم که زورم بهش نمیرسه و حس قویترم بود که حالت مازوخیستی داشت(تو واقهیت هم این حسم خیلی قویه)ومیخواستم دردشو احساس کنم وای وقتی دندوناشو فروکرو دردش خیلی کمتر از انتظارم بود و همون موقع یه دوست دیگمم که تو واقهیت میشناسمش(شخص4)مارو دید (شخص 3 و4 ومن همدیگرو میشناختیم )و به شخص3(خون آشام)گفت که نباید خون منو بخوره(بخاطر دوستیمون که باهم داشتیم)و به منم گفت که نباید اجازه بدم خونمو بخوره.البته شخص3 تو یه خواب دیگمم بود که بهش اعتماد داشتم ولی سهی کرد آبرومو ببره و منو جلو جمع شرمنده کنه وای زیاد موفق نشد.تاهمیین قدر یادم هست.بی زحمت اگه میشه متنای درمورد این اشخاص 1تا4رو یه خلاصه کوچولو و جدا ازتعبیر کلی برام بگین.میدونم وقتتون تنگه ولی لطف میکنین.ببخشید طولانی شد.

پاسخ
لینک۲۹ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۱۸:۳۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و دوستانتان می خواهید که در زندگی تان پیشرفت کنید و به اوج موفقیت برسید. شما مجبور می شوید که عادات و رفتارهای قدیمی تان را عوض کنید، زندگی تان را متحول کنید و طرز فکرهای قدیمی تان را رها کنید. شما به مشکلات و موانعی که قبلا در زندگی تان وجود داشته فکر می کنید و چیزی در گذشته تان هست که تاییدش نمی کنید. با این وجود سعی می کنید که ریسک کنید و زندگی تان را عوض کنید. کسی هست که می خواهد شما را بفریبد و برایتان دردسر درست کند و این شخص به احتمال قوی می تواند یک خانم باشد. کسی که اصلا از او انتظار نمی رود که بتواند بد باشد و بد رفتار کند. دوست شماره یک شما در این مورد مجرب تر از شماست و او با این وجود نمی خواهد قبول کند که این شخص با این سابقه ی مثبتی که دارد بتواند به شما آسیبی برساند. به هر جهت از افکار شما تبعیت می کند و به نوعی دنباله روی شماست. شما نمی خواهید که اشتباه کنید و با این دوست شماره یک تان الکی توافق کنید و هر چه او گفت چشم و گوش بسته بپذیرید. دوست شماره 2 شما می خواهد کنترل کارها را به روشی خطرناک به دست گرفته و شما را به جهتی که دوست دارد هدایت کند. شما باید با توجه به شناختی که از او دارید این اجازه را به او ندهید و به او اعتماد نکنید. دوست شماره 3 شما شخصیتی هوسران و اغواگر دارد که به دیگران برای منافع خودش صدمه می زند. شما می دانید که او برای شما خوب نیست ولی با این وجود، پاز گول او را می خورید و اجازه می دهید که او افکار شما را به دست بگیرد و نتوانید درست و منطقی فکر کنید و یا باعث می شود که شما بین عقل و منطق و قلبتان فاصله بیافتد و افراطی عمل کنید ( یا خیلی منطقی و یا خیلی احساسی). او حتی ممکن است سعی کند که شما را معتاد کند و شما با وجودی که می دانید که عاقبت بسیار بدی در انتظارتان است ولی فکر می کنید که بدون او تهی و خالی هستید و عقلتان را باو می سپارید تا شما را بدبخت کند. شما می خواهید چیزها را تا سرحد نهایت تجربه کرده و حس کنید. دوست دارید خودتان را قربانی کنید و بعد به حال خودتان تاسف بخورید و دوست دارید که به خاطر اشتباهات گذشته تان رنج ببرید. شخص 4 شخصیتی منطقی دارد و اجازه نمی دهد که عقل و شعورش به خاطر اکثریت تحت الشعاع قرار بگیرد و وقتی که در یک جمع قرار می گیرد، خودش را نمی بازد و دست کم نمی گیرد و شخصیت خودش را خورد نمی کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۵۵:۴۳
amir

amir : واقعا ممنون بخاطر این تعبیر زیبا و دقیقتون.ببخشید شما تو شبکه های اجتماعی در بحث سوالات و این چیزا هم فعالیت میکنید آیا؟

پاسخ
لینک۳۰ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۰۶:۱۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : خواهش می کنم. خیر فقط اینجا هستم.

پاسخ
لینک۳۰ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۰۸:۵۸
رامك

رامك : سلام روزتون خوش
من خواب دیدم دوست صمیمیم با پدر درگیر شدن و پدر و کشتن ( پدرم ۶ سال پیش فوت شدن ) ولي تو تمام مراسم كنارم بود با اينكه ميدونستيم پدر و كشته ولي چيزي بهش نميگفتم

پاسخ
لینک۲ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۴۲:۱۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. روح پدرتان شاد. دوست صمیمی شما از خصلت های اخلاقی پدرتان خوشش نمی آید و می خواهد که شما مثل او نباشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۴۱:۱۳
F

F : سلام خانم هراتی عزیز

خواب دیدم شخصی رو که مدتی قبل با او قطع رابطه کردم به صورت اتفاقی دیدم و یکی از دوستام واسطه شده بود که با او صحبت کنم.
و آن شخص کنار من توی ماشین نشست تا با هم صحبت کنیم. و من نسبت به این مسئله نه ناراحت بودم و نه راضی بودم.
حرفایی که میزد رو دقیق یادم نیست اما تصمیم داشت من و متقاعد کنه که باهم باشیم و رفتارهای قبلش رو موجه جلوه بده.
و مسیر طولانی همراه من بود و حرف میزد.

پاسخ
لینک۳۰ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۵۴:۲۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. او به شما فکر کرده و احتمالا دوست دارد که مشکلات و مسائل حل نشده ی بین شما را رفع و رجوع کند. شما نسبت به او احساس گذشته را ندارید و به او بی تفاوت شده اید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۲۷:۲۴
masumehh

masumehh : سلام.من و پسری باهم دوست بودیم رابطمون بنا به دلایلی کات شده و جدا شدیم.قرار بود ازدواج کنیم.دیشب خواب دیدم که دوست پسرم و دارم انگار ذهنی میبینم چیکار میکنه.اول میدیدم کلا که ناراحت بود و سرش و با بازی های کامپیوتری گرم کرده بود.بعد دیدم مردی و به عنوان رفیق دوست پسرم تو خواب دیدم که اصلا نمیشناختم تو خواب کیه.تو واقعیت هم اصلا با دوستاش در ارتباط نیستم.دیدم خودمو به اون پسر معرفی کردم و گفتم دوست دختر فلانی ام(علی).اونم کلی تحویلم گرفت و گفت به به پس اون دختر شمایید.چه دختر سفید و خوشگلی.ما خیلی تعریفتون و شنیدیم.گفتم علی راجع به من به شما چیزی گفته بود؟گفت جزییات نه اینکه کی هستید و چی هستید و ... اینا نه.فقط گفته بود دختری هست که دوسش دارم و هستیم باهم.و گفته بود اگه بخوام بگم از این دختر مثل این میمونه که جلوی یک دریایی و گرفته باشن.بخوان جلوشو وا کنن.چجوری اون دریا سرازیر میشه و نمیشه جلوشو گرفت.علی تو خواب گفته بود منم بخوام از این دختر(یعنی من)بگم چنین حکمی و داره.بعد از اون مرد که مثلا رفیقش بود خواستم یه کاری کنه که رابطمون درست شه.(البته این مرد و که نمیشناختم و به اسم رفیق دوست پسرم بود من و آخری حتی یک بوس هم کرد.از پشت اومد و صورت من و بوسید)و قبلش ازش خواسته بودم غیر مسقیم کاری کنه که ما باهم آشتی کنیم.وقتی بوسید من و ترسیدم که دوست پسرم ناراحت نشه نبینه و نفهمه.اونم بعدش قرار گذاشت با علی دوست پسرم.دیدم داره بش میگه که دوست دخترتو دیدم.و یه سری چیزا از من بهش گفت.منم ترسیدم دیدم داره لوم میده.قرار نبود بگه من ازش خواستم.یه هو دیدم علی پرسید از کجا میدونی اینارو؟گفت یکی مبلغ 40 تومن پول بهش دادم و اینارو به من لو داد.و نگفت که من گفتم.انتهای خوابم من داشتم یواشکی از طبقه بالاتر دوست پسرمو نگاه میکردم که یه دفعه چشاش درشت شد و من و دید و چشم تو چشم شدیم مدت طولانی.و چشماش خیلی درشت شد(قشنگ دو سه برابر) و به من نیگاه میکرد و مثل دوربینی که زوم میشه بهم نزدیک شد تصویرش.با اینکه قایم شده بودم ولی من و دید.و از خواب بیدار شدم.

پاسخ
لینک۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۵۸:۲۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست پسر شما سعی می کند که بی خیال باشد و صرفا خوش باشد و هر چیز را جدی نگیرد چون از این که همه اش بخواهد با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کند خسته شده است. دوست پسر شما نسبت به شما احساسات زیادی را در وجودش محفوظ نگه داشته و نمی تواند همه ی احساسش را به زبان بیاورد. دوست پسر شما می خواهد که شما را آزمایش کند. او معتقد است که اگر موردی برای شما پیش بیاید که اوضاع به نفع شما تغییر کند، او را کنار خواهید گذاشت. بنابراین، او سعی می کند که بینش خودش را نسبت به شما قوی تر کند و دید بهتری نسبت به شما پیدا کند. شما از این مسائل با خبر شده اید چون ادراک شما و شهود و بینش شما قویست. باید مراقب باشید که چگونه رفتار می کنید و به هر کسی هم در رابطه با او اعتماد نکنید. او همچنان شما را مورد بررسی خودش قرار می دهد و اگر تمایل دارید که دوباره با او ارتباط داشته باشید باید بدانید که او تا شما را امتحان نکند، به شما اعتماد نخواهد کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۳۰:۴۵
masuumee

masuumee : سلام خانم هراتی عزیزم.من و پسری باهم بودیم که خیلی هم و دوست داشتیم و قرار بود ازدواج کنیم ولی بخاطر مشکاتی رابطه امون کات شد.و الان جدا هستیم.امروز مادرم خواب دیدن که بیمارستان بودیم همگی خونوادگی (حالا چرا نمیدونست)و غذا میدادن و مامان بابام غذارو میگیرن میخورن و هرچی دنبال من میگشتن دیدن من نیستم.مامانم میگفت اصلا از غذای بیمارستان هم خوشش نیومده بوده و وقتی من میام میگه حالت تهوع گرفته بوده مامانم.بعد من میام و میگه کیمیا کجا بودی؟چرا نیومدی غذا بگیری؟میگه منم بخاطر اینکه بابام نفهمه یواشکی به مامانم گفتم دوست پسرم فهمییده من تو شهر اونام زنگ زد بهم گفت بیا ببینمت.منم رفتم اونو دیدم.وقتی ام دیدمش انقد اعصابش خورد بود که حد نداشت.ازینکه کارش درست نشده بود که بیاد جلو(خاستگاری) اعصابش داغون بود.ولی در هر صورت مامامنم میگفت دیدم که آشتی شدین تو خواب با هم.و تماس هم از سمت اون بوده که خواسته بود هم و ببینین.
بعد دختر خاله منم مجرده.ماامانم دیده اونم با یک پسری که معلوم نیست کی بود ازدواج کرده بود.و پسره با خالم اینا داشتن میرفتن خونه خالم.ممنون

پاسخ
لینک۱۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۳۱:۳۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مادر شما آرزو می کند که کاش شرایط عوض می شد و فکر شما و زندگی تان عوض می شد ( چیزی را آرزو می کند که می داند آن چیز خواسته ی شما نیست) و بعد از اینکه چنین آرزویی کرده پشیمان می شود. اما کسی که شما دوستش دارید، با شما تماس خواهد گرفت و از اشتباهی که راجع به شما مرتکب شده اظهار ندامت و پشیمانی خواهد کرد. انشالله آشتی می کنید. دختر خاله ی شما هم به انجام کاری متعهد خواهد شد و یا با کسی ازدواج خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۰۷:۳۵
Vahideh

Vahideh : سلام خانم هراتی عزیزم. خداقوت...
این خواب برادرم هست، که در اون دوست صمیمیش رو میبینه که شهید مدافع حرم شده. و خواب مربوط به چند وقت پیشه. از زبان خودش:
میدیدم تو خونه‌ام. دوستم اومده دنبالم. زنگ در رو زد. منم رفتم پایین. گفت مگه تو اونقدر نمیخواستی شهید بشی؟ چرا اینجایی پس؟ من گفتم چرا، اما اینجوری که نمیشه، بذار وسایلمو بردارم، به مامانم اینا بگم دارم میام. دوستم گفت نمیخواد! دستمو گرفت و منو با خودش برد و منم باهاش رفتم. وسط راه دیدم روی یه ماشینه اعلامیهء شهادتش رو زدن!!! برگشتم نگاهش کردم (درصورتی که در واقعیت مدتی از شهادتش گذشته بود و میدونستم شهید شده. اما تو خواب یهو متوجه شدم)

پاسخ
لینک۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۲۸:۳۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. روحشان شاد. روح او زنده است و به شما فکر می کند. از نظر او شهادت یعنی دل کندن از همه چیز از کار و خانواده و همه چیز.... و ایمان به اینکه عشق به خداوند شما را همیشه زنده نگه می دازد. در حالی که همه ی مردم خیال می کنند که شهید مرده است ولی او می داند که زندگی اش همچنان ادامه دارد. شما علایق دنیایی دارید و وجودتان را وقف خانواده تان کرده اید. اگر می خواهید ثواب شهادت برایتان نوشته شود بدون اینکه جسمتان شهید شود، کافیست که هر کاری که می کنید به عشق خداوند انجام دهید و بگویید خدایا به خاطر تو زنده ام به خاطر تو کار می کنم به خاطر تو و به عشق تو هر کاری می کنم محبت من به دیگران به عشق توست.... و عشق اولتان خدا باشد. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۵ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۴۷:۵۰
meysam

meysam : سلام خواب دیدم رفتم سر کار سابقم با یه همکار(مؤنث) سابقم (تو همون شرکت) که البته ایشون هم دیگه اونجا کار نمیکنن و اون زمانی که همکار بودیم رفت وآمدمون باماشین من بود و باهم دوست بودیم( البته نه دوست پسر دختر) باهم با ماشین من داریم از شرکت شاد وخرم برمیگردیم ومن متوجه میشم که ایشون یه پژو 405 آلبالویی برای خودشون دارن و گویا ازدواج هم کردن، البته وقتی از شرکت اومدم بیرون و ایشون هم قرار شده بود خواستگار بیاد براشون رابطمون مثل سابق نبود

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۴۰:۰۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. الان مسیر زندگی این خانم عوض شده و دور، دور اوست و اوضاع به نفع اوست. شور و شوق زیادی در زندگی او وجود دارد و کنترل زندگی اش را با موفقیت به دست گرفته. تعهدی جدید یا شغلی جدید پیدا کرده است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۵۱:۲۵
الهام

الهام : با سلام و احترام

متشکرم

پاسخ
لینک۱۸ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۰۲:۵۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. شما انتظار دارید که دوستتان با شما صداقت داشته باشد و از طبع هنری و خلاق شما برای منافع خودش سو استفاده نکند. انتظار دارید که قدر شما و کارهایتان را بداند اما به شما ثابت شده که احساس او نسبت به شما سطحی است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۲۳:۲۹
2020

2020 : سلام وقت بخیر
خواب دیدم آقایی به خانه ما آمده (این آقا از همکلاسیهای من هست و همسر داره و و برای کشیدن نقاشی و ... گروهی بیرون میرویم) در دستشویی داشت دستاش را میشست و اومد بیرون یک شیت بزرگ کشیده بود و آورده بود نشان من بده، دو تا نقاشی در یک شیت (صفحه) بود و خیلی زیبا کشیده بود و تصویر بالا کامل و پایین را انگار کامل نکشیده بود هنوز، تصویر بالا یک دروازه‌ای از بناهای قدیمی که هیبت عظیمی داشت و آجری بود و خیلی ظریف با جزئیات کشیده بود، روی مبل نشسته بودیم و حرف میزدیم که خانمش زنگ زد، به خانمش گفت سلمانی (آرایشگاه) هستم، مادرم یک دفعه اومد تو سالن و شروع کرد به حرف زدن که اشاره کردیم حرف نزن، بعد یک دفعه نمیدونم چی شد گوشی رفت دست مادرم و خانمشون داشت با مادرم حرف میزد ولی فکر نکنم هنوز میدونست خونه ما هست، من رفتم جلو که صداشون را بشنوم فقط صدای خیلی نازک و ظریف از یک خانم را میشنیدم و حرفهاشون را نمیشنیدم...

پاسخ
لینک۱۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۷:۵۹:۵۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. او به فرصت های جدیدی که پیش رو دارد فکر می کند. او می خواهد نگرانی های گذشته اش را بشوید برود و شروعی تازه داشته باشد و زندگی اش را متحول کند. نقشه هایی هم برای آینده اش دارد که هنوز تصمیم جدی روی آنها نگرفته است. او می خواهد نگرانی هایش را بازگو کند و از شما راهنمایی و کمک بگیرد ولی دوست ندارد که خانمش بداند که او درددل می کند. مادر شما تمایل ندارد که خانم این آقا شما را مسبب مشکلات زندگی اش بداند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۰۹:۰۹
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.