کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب دکتر

اگر در خواب دیدید که خودتان بیمار هستید و به نزد دکتر رفته اید، جایی در زندگی دچار مشکلی هستید که برای حل آن مشکل از شخصی کار آمد یاری و کمک خواهید گرفت و مشکل شما حل خواهد شد. اگر در خواب از دکتر ترسیدید، آن شخص دشمن شماست و نباید مشکل خود را در بیداری با او مطرح کنید ولی اگر از او نترسید، او دوستتان است و کسی است که به شما کمک می کند.

همین حالت است اگر از دکتر دارو بگیرید. اگر فقط نسخه دکتر را در خواب دیدید و احساس کردید آن نسخه محتوی دارویی شفابخش است، خبری خوش به شما می رسد که خوشحالتان می کند و اگر احساس خلاف داشتید خبری نامطلوب خواهید شنید.

محمد ابن سیرین می گوید: اگر ببیند طبیب بیماری را علاج کرد، دلیل که یکی را از راه فسق به راه صلاح آورد. اگر بیماریِ آن کس زیاده شود، تاویلش به خلاف این است.

ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند طبیب بیماری را دارو داد و نافع بود، دلیل که علم گوید و مردم به علم او کار کنند. اگر دارو نافع نبود، تاویل به خلاف این است و طبیبی کردن به خواب، مردم مصلح را دلیل بر راه آخرت کند و مردم مفسد را، دلیل بر صلاح تن و کسب معیشت است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

124 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

آروینا

آروینا : با سلام واحترام خدمت شما
من خواب دیدم رو تخت دراز کشیدم و کنارم دکتری بود ازم مراقبت میکرد پتو رو پام می پوشاند خیلی بهم محبت می کرد بعد سوار ماشین دکتر شدم من را کنار یک کافی شاپ پیاده کرد و خودش رفت بیمارستان ،ناراحت شدم که چرا من رو پیاده کرد و رفت انگار انتظار داشتم ازم خواستگاری کنه اینکه اینهمه مواظبم بود ،در واقعیت این دکتر را نمی شناسم ودر خواب صورتش واضح نبود فقط میدونستم دکتر است ولباس پزشکی پوشیده،ممنون میشم تعبیر بفرمائید باتشکر.

پاسخ
لینک۲۹ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۶:۱۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. شما تمایل دارید که کسی از نظر عاطفی از شما حمایت کند و مراقب شما باشد تا هیچ احساس نگرانی نکنید. شما تنها هستید و به این احتیاج دارید که روابط عمومی تان را با دیگران قوی کنید و دوستان بیشتری داشته باشید تا حس محبت و دوستی را از آنان دریافت کنید ولی شما بیشتر از یک دوست، به یک همسر احتیاج دارید که در کنارش به آرامش برسید. ولی یادتان باشد که زندگی زناشویی فقط آرامش گرفتن از همسر نیست بلکه بیشتر آرامش دادن به همسر است!! اگر بخواهید در یک رابطه فقط گیرنده باشید، این رابطه دوام نخواهد داشت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۳۴:۰۵
آسیه

آسیه : سلام 20 دقیقه پیش خواب دیدم که داداشم زیر کیس کامپیوتر یک دکمه داره که باهاش غیب میشه یعنی هست اما من نمیبینمش و اگر از اونجا بلند شه دوباره میبینمش که پسر عمو مامانم چند ظهر همش برا ناهار و حرف میومد خونه ما و من تو اتاق میموندم که نیام بیرون دیده شم بعد رفتیم یه جایی که یک گنبد بزرگ آبی رنگ که توش جاهای خالی داشت و کبوترا اونجارو پر کرده بودن که من دلم میخواست اونا بلند شن و هنوز چیزی نگفته بودم بابام سریع از اون راه پله داخلش رفت بالا ولی من نمیدیدمش صداشو میشنیدم انگاری یکم سرشو بالا میورد رو گنبد میدیدمش ولی ندیمدمش همرو پرواز داد و من نگران بودم یکم بالاتر بیاد از رو این گردی گنبد لیز نخوره چیزیش بشه و بابام همینطور صداش میومد که به مادرم میگفت اینجارو فلانی ساخته که قدیما براش کار میکردم داخل گنبد هم همش مغزن آب و محل زندگی کبوتراس و یکبار همون ارباب از درامدش گفت بهم بعد هم شک کرد نکنه دزد باشم که یکهو خودم رو تنها بدون مامان بابام تو خیابونای کرمان دیدم ولی من رفسنجانی ام که آقای حمید لولائی مغازه کلاه و کفش فروشی داشتن و من اومدم تو پیاده رو راه برم یهو دیدم یه چادر رو سرمه پام گیر کرد خوردم رمین گفتم ای بابا چادر چیه پوشیدم درش بیارم و در دنیای واقعی من برای کنکور میخونم که دیدم یک روپوش سفید تنمه و منم دانشجو پزشکی ام و دارم به سمت بیمارستان با خوشحالی میرم و همش تکرار میکردم من عضو بورد تخصصی آسیه... هستم که رو محوطه بیمارستان رفتم به سمت چپ و وارد یک جای تاریکی که انگاری شب بود شدم و یک چاه آب اونجا بود که خواهرم که دانشجو پرستاری هست باهامون بود ولی تو خوابم نمیدونم دقیقا چرا با ما بود دوستام که تو خواب مثلا هم رشته من بودن ولی من تو واقعیت ندیدمشون گفتن چادرامونو بذاریم اینجا الودگیشون کم شه و من دیدم یکیشون یه چیزی انداخت تو چاه بعد که نگاه کردم دیدم چاه تا نزدیک لبه ها پر زباله اس و من چادرم گذاشتم رو لبه چاه و یکهو همه ترسیدن که چه طور برگردیم ما می ترسیم و راه برگشت از راهی وارد شدیم نبود و روبه روی چاه بود که بینشونم درخت و همه جاهم تاریک و شب بود.من با شجاعت گفتم بیاین بریم ولی تو دنیای واقعی ترسوام و من جلو و اونا با خواهرم پشت سرم بودن که من صلوات میفرستادم بلند بلند همه جارو نگاه میکردم میرفتم جلو و به در چوبی که رسیدم درو باز کردم دیدم بیرون هم تاریک و جنگلیه انگار شایدم کوهستان یک روستا بود به هرحال من پشت در رو نگاه کردم و دیدم چندتا دیگه از همکلاسی ها پشت در برای ترسوندن ما قایم شدن و من برا اینکه خواهرم نترسه سریع اونارو لو دادم که چرا پشت در واستادین مارو بترسونین و بیدار شدم

پاسخ
لینک۳۰ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۴:۲۶:۴۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما نگران این هستید که نکند که برادرتان که اینقدر دوستش دارید، به یکباره از زندگیتان به خاطر دیگران ناپدید شود، و یا همه ی حواسش را به دیگران بدهد و شما را نادیده بگیرد. از جهتی حس می کنید که شاید تمایل ندارید که با بعضی از فامیل مثل پسر عموی مادرتان تعاملی داشته باشید. شما می خواهید حمایت روحی و روشنگری بیشتر در زندگی تان دریافت کنید و به آرامش بیشتری برسید. شما از اینکه بعضی اخبار به شما برسد خوشتان نمی آید و از غیبت ها و حرفهای دیگران شاید احساس خوبی ندارید. پدرتان از خاطرات قدیم اش می گوید و اینکه باید بعضی از آدمها را از زندگی تان خارج کنید تا آرامش به زندگی تان برگردد و اینکه نباید خودتان را به خاطر کارهای دیگران مقصر بدانید. شما سعی می کنید که نگرانی ها و افکار منفی را از زندگی تان خارج کنید و نگذارید که این افکار منفی باعث شکست شما شوند. شما رفتاری شایسته و با کرامت و آرام از خودتان بروز می دهید و به اهدافتان می چسبید و برای تحققشان پافشاری می کنید. شما نباید به حرف دیگران که می خواهند دلتان را خالی کنند و شما را از شرایط بترسانند باشید. عده ای همیشه منفی بافی می کنند و از شکست ها می گویند ولی شما باید مراقب خودتان و روحیه تان باشید. وجود خواهرتان در خواب در واقع وجهه ی حمایت گرایانه ی خودتان است که باید مراقب خودتان باشید و از افکار منفی دیگران پیروی نکنید که می خواهند دلتان را خالی کنند. به خدای بزرگ توکل کنید و راه های تازه ای برای رسیدن به اهدافتان پیدا کنید. مشکلات را یکی یکی کنار بگذارید و بعدا می فهمید که آدمهای بد تعمدا می خواهند شما را از رسیدن به هدفتان ناامید کنند. شما باید درستان را خوب بخوانید و توکلتان به خدای بزرگ باشد و دیگر از هیچ چیز نترسید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۴۱:۵۰
گلی

گلی : سلام خانم هراتی عزیز امروز ۲۱جمادی الثانی ساعت ۱۰ الی ۱۱ صبح خواب دیدم در مطب دکتر روانشناسم بودم و روی شکم روی تخت دراز کشیده بودم (درواقعیت اینطوری دراز نمیکشم در حین ویزید)و دستم راستم مشت بود دکتر دستشو گذاشت روی دستم گفت بلاخره تو مال من میشی بعد انگار منو هیپنوتیزم کرد و انگار یکم گیج بودم و اون به من کمک کرد که کفشامو بپوشم یکیشو اون یکیشو خودم پوشیدم گفت فعلا برو کار دارم اومدم بیرون پیش منشی بهم گفت یه سری اشیا از همه مریضا جا مونده بینشون وسایل شما هم هست (من یه گردنی دارم که توش حرز امام جواد ع و و حرز امام رضا ع دارم )عین همینو بهم داد گفت جا مونده (البته در واقعیت همیشه نگرانم گمشون نکنم یا جا نزارم جایی )بعد که رفتم از مطب بیرون تو راهرو بودم دیدم این گردنی مال من نیست و باز کردم دیدم یه عطر با جلد سبز توش هست که مال یکی دیگه از بیماراست با لبخند بهش گفتم این مال من نیست و بردم پسش دادم و اومدم بیرون این سری که میخواستم برم مطب دیدم پله هاش خیلی شیب داره اصلا سخته رفتن تو مطب ولی بلاخره وارد شدم بعد دیدم برادرم رضا هم انگار داخل مطب بود ولی ندیدمش فقط حس کردم بعد صحنه بعد تو راهرو بودم دم پله ها با چادر نشسته بودم(درواقعیت من چادری نیستم ولی همیشه توخوابام این چادر سرم هست چادرم ملی هست و مشکی دارمش )بعد یه دختر و پسر داشتن از مطب و پله ها میرفتن پایین که برن بیرون بعد یه دختر چادری هم رفت که بره دستم خورد به پاش سقوط کرد از پله ها ترسیدم یه صلوات فرستادم که چیزیش نشده باشه اما دیدم سالم از پله ها اومد بالا چادری بود با روسری یا شال فیروزه ای رنگ و انگار یه چسب رو دماغش یا صورتش بود وقتی نزدیک تر شد زیباتر و خوشگلتر بود ولی دیگه چسب نداشت فک کردم میخواد بیاد دعوا با اینکه میدونستم دستم خورده سقوط کرده اما میخواستم وانمودکنم من نبودم ولی دیدم نه اومد بغلم کرد و باهم گریه کردیم گفتم چی شد چیزیت نشد گفت دوستات نذاشتن (همون دختر و پسر که قبل اون رفتن پایین از پله ها گرفته بودنش )بعد دیگه هی گریه میکردم و بغلش تا بیدار شدم خواب عجیبی بود ؟؟اما ۲۱ ماه قمری فک کنم خوابا درست نباشه (ولی اینم بگم روز قبلش دکتر ویزیتو گرون کرد ناراحت شدم علاوه بر اینکه کلا من از اول به این دکتر اعتماد نداشتم نمیدونم چرا هرچند حالم خداروشکر روبه بهبوده و تصمیم داشتم بخاطر گرون شدن ویزیت دیگه نرم اما رفتم چون منشی زنگ زد وگفت حتما درمانتو ادامه بده ممنونم از تعابیرتون یه شارژداشتم تعبیر کنید!دوباره شارژ میکنم لطفا اگه تعبیری داره بفرمایید تا شارژ کنم !!سپاس

پاسخ
لینک۱۷ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۳۲:۵۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما سعی می کنید که احساسات واقعی تان را از این دکتر بپوشانید و مخفی کنید. همه ی چیزهایی که در دلتان نگه داشته اید را به دلائلی که به نظر خودتان منطقی هستند، نمی خواهید رو کنید و نمی خواهید راجع بهشان صحبت کنید. اما کم کم، شما احساسات واقعی خودتان را کاملا شفاف و بدون ترس و نگرانی، با دکترتان مطرح خواهید کرد. شما خودتان تلاش می کنید که جاپای قرص و محکمی در زندگی تان داشته باشید و اعتقادات تان نسبت به باورهایتان، قوی باشد و دکتر هم در این راه به شما کمک می کند. برای رسیدن شما به سلامتی کامل، 50 درصد شما مسئول هستید و 50 درصد هم دکترتان. و اگر هردویتان بخواهید با هم خالصانه صحبت کنید، آنوقت مشکلات شما حل خواهد شد. شما علاوه بر معالجه ی دکتر، به امام جواد ع و امام رضا ع هم متوسل شده اید و ایمان دارید که دعاهای خیر ایشان می تواند باعث شفا و آرامش در وجود شما بشود. برای شما خیلی سخت است که بخواهید خلاف میل تان با این دکترتان صحبت کنید و نظرات واقعی تان را به او بگویید. شما احساسات و افکارتان را از او مخفی می کنید ( که البته اشتباه شماست) شاید به خاطر صلاح و رودرواسی و به خاطر فرهنگ اشتباه جامعه خودتان را مقید می کنید که همه چیز را به او نگویید. شما فکر می کنید که ویزیت این دکتر باعث شکست اقتصادی شما می شود ولی نگران نباشید اینطور نخواهد شد. عزم و اراده ی شما برای رسیدن به موفقیت و نیز احساس مثبت و شرایط مالی شما، مانع از این خواهند شد که شما شکست بخورید هر چند که امروز شاید از این دکتر ناراضی باشید. اما عقلانیت و درایت شما قویتر خواهد شد. شما وجهه ی بهتری پیدا خواهید کرد و فکرتان راحت تر خواهد شد. نه عزیزم!! تمام خوابهای این جور روزها باطل و برعکس نیستند. اما بعضی خوابها باطل می شوند که از محتوایشان مشخص است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۵۴:۵۸
گلی

گلی : سلام خانم هراتی عزیز منم یادم هست پرسیده بودم دقت کرده ام ....امام همون طور که خودتون گفتید پاسخ مثبت است سوالم این بود که پاسخ رو شما از خوابم میگویید یا خودتان محض راهنمایی همین ...الانم همه چیو متوجه شدم باز ممنونم از پاسخگویی و صبوریتون .......منو ببخشید که اذییتون کردم با سوالام ..

پاسخ
لینک۳ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۳۵:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : استدعا می کنم عزیزم. شما باعث اذیت من نمی شوید. اما نگران هستم که عدم توجه شما باعث دلخوری خودتان شود! هیچ وقت چیزی را از روی رودرواسی مخفی نکنید و همیشه نظراتتان را صریح ابراز کنید ولی در عین حال دقت کامل داشته باشید که برایتان سوتفاهم و سوتعبیر پیش نیاید.

پاسخ
لینک۳ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۴۷:۰۷
گلی

گلی : سلام دوست مهربونم❤این متن مخفی باشه

پاسخ
لینک۳ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۳۸:۵۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. منظور من از پاسخ مثب بوده، همانطور که در تعبیر هم عرض کرده ام و دقت نکرده اید!! این است که شما پرسیده اید که خوب است که مرحله ی درمانی تان را ادامه دهید و پیش روانشناس بروید یا خیر، که پاسخ مثبت است. شما از من نپرسیده بودید خانم! از حضرت علی ع سوال کرده بودید و تعبیر خوابتان این است که پاسخ مثبت است یعنی خوب است که بروید پیش روانشناس. دوم اینکه باید بدانید که شما پیش روانشناس می روید تا راهنمایی بگیرید. اما روانشناس جادوگر و خدا نیست که زندگی شما و احساسات شما را از قبل بداند و علم غیب ندارد. شما باید راجع به چیزی که فکرتان را ناراحت می کند بی پرده با روانشناس صحبت کنید و از او چیزی را مخفی نکنید. اگر حتی از روش او خوشتان نمی آید، باید صریح ولی آرام به او بگویید که شما احساس می کنید او برایتان وقت کم می گذارد و لازم است که بیشتر با او صحبت کنید. رودرواسی با روانشناس مثل این است که شما بروید دکتر و به جای اینکه بگویید فلان جای بدنم درد می کند بگویید آقای دکتر، حدس بزن کجایم درد می کند!! دکتر نمی تواند در یک ربع ویزیت شما، تمام بیماری های دنیا را در مقابل شما حدس بزند و بفهمد که به کدامیک مبتلا هستید. این شما هستید که باید بگویید کجایتان درد می کند. روانشناس هم همینطور است. در نهایت اگر او به حرفتان گوش نداد و نتوانست قانع تان کند، دکترتان را عوض کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۴۹:۴۲
گلی

گلی : سلام لطفا خوابم مخفی بمونه !ممنونم ازتعابیرتون و راهنماییتون

پاسخ
لینک۱ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۱:۱۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست خوبم شما پرسیده اید که خوب است بروید پیش روانشناس یا خیر و اینکه مرحله ی درمانی تان را ادامه بدهید یا خیر، پاسخ هم مثبت بوده است. اما حضرت علی ع هرگز در خواب شما اسم روانشناس شما را نیاورده اند و تاکیدی روی او ندارند بلکه منظور مرحله ی درمانی شماست که باید تحت نظارت یک دکتر دلسوز باشید. این که دیده اید روی گوشتان چیزی گذاشته اید به این تعبیر است که شما نمی خواهید که روانشناستان را بشنوید یا باورش کنید و احساستان این است که او هم به اندازه ی کافی صحبت نمی کند. او گاهی با شما تندخویی می کند و حالت سلطه جویانه دارد. اگر پیش او راحت نیستید می توانید دکترتان را عوض کنید. من اصلا نمی دانم شما برای چه منظوری پیش او می روید ولی شرط اول مداوا این است که ارتباط خوبی بین شما و دکترتان وجود داشته باشد. شاید او حرفهای شما را زیاد شنیده و روحیه تان را حفظ شده است. ولی به هر جهت وقت ویزیت هر دکتر ثابت است و او نمی تواند اگر قبلا مثلا با 100 تومان در ساعت شما را می پذیرفته الان 100 تومان برای یک ربع از شما بگیرد. اگر اینطور است، دکترتان را عوض کنید. همه ی پزشکان درامدهای بالایی دارند ولی باید به اندازه ی کافی وقت برای شما بگذارند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۳۲:۳۴
Vahideh

Vahideh : سلام و عرض ادب عزیزم
میدیدم رفتم محل کار سابقم(دندانپزشکی)همکارم گفته بود دستیارنمیاد،ازم خواست جاش برم.منم رفتم.دکتر روپوش سبزتنش بود و یه بیمار زیردستش بود.تعجب کرد وخوش‌برخورد بود.منم خوش و بش کردم.اتاق بزرگتر و خالی‌تر بود.روپوش آبی تنم بود.یادم افتاد ماسک نزدم.رفتم کشو رو بازکردم.چند ردیف ماسک پارچه‌ای بود که به ماسک‌های معمولی وصل بودن.بعد همکارم کنار دکتر ایستاده بود و لبخند میزد و لباس سفیدش می‌درخشید!یهو سایتی رو دیدم که مردم توش چت میکردن.فهمیدم کارمنشی جدید دکتره.صحنه عوض شد.انگار بازیگرسریال ترکیه‌ای که میبینم(کرم بورسین)طرفم بود.شهر متروکه و بهم‌ریخته بود.یه سری موجودات کوچیک و عجیب میخواستن پیداش کنن و بگیرنش!رفتم جایی که قایم شده بود.یه جا هر دو سفیدپوش داشتیم باهم راه میرفتیم که بهم گفت امام زمان اومده،یا میخواد بیاد!!

پاسخ
لینک۱۵ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۲۶:۰۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. شما راجع به صداقت و افتخار کسی در زندگی تان شک دارید و می خواهید راجع به آن بررسی بیشتری انجام دهید. کسی که می خواهد شما را راهنمایی کند، به نظر با ایمان می رسد ولی تعداد کسانی که حرفهای او را باور دارند، زیاد نیست. شما سعی می کنید که خردمندانه رفتار کنید و مسائل را به خوبی بررسی کنید. شما با سیاست برخورد می کنید تا با مشکلی مواجه نشوید. کسی سعی می کند خودش را بسیار برجسته و ممتاز و باکرامت جلوه دهد تا شما را جذب عقاید خودش کند. اما گول ظاهر این اشخاص به ظاهر موجه و با ایمان را نخورید! جون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند!! کسی می خواهد برایتان نقش بازی کند و از اینکه شما خردمندانه فکر می کنید بسیار عصبانی خواهد شد و دچار استرس می شود. فکر او بهم ریخته است و کمتر کسی حرفهای احمقانه ی او را باور دارد. او اهل گناه است و شیاطین او را احاطه کرده اند و او مرید آنان است. شاید کسی سعی کند که از امام زمان تقلبی ( به اسم سایان ) برایتان تبلیغ کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۵ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۰۷:۵۷
کردیا

کردیا : باسلام و عرض ادب ، خدا قوت
این خواب رو پنج شنبه دیدم ، رفتم پیش یه دکترروانشناس(دکترهولاکویی)مشاوره،ایشون خیلی من رو بازخواست و سرزنش میکرد یعنی مشاورش اینطوری بود اصلا خوب صحبت نمی کرد بعد یکدفعه عصبانی شدم گفتم نمیخوام بسه خواستم برم بیرون وسایلم رو جمع کرد بعد اومد سمتم تو اتاق روی میز من رو خوابوند بحالت معاشقه اومد روی بدنم در همون حین یه دکتر دیگه اومد تو اتاق حالت ما رو دید من کمی خجالت زده شدم رفتم به اون دکتر گفتم تقصیر من نیست اقای دکتر هم گفت می دونم دکتر هولاکویی آمریکایی فکر می کنه. مرکز مشاوره مثل یه خونه بزرگ حومه شهر بود و من از خونه اومدم بیرون دیدم شب شده ولی چراغهای خیابان و پیاده رو روشن بود و من کفش تابستانی پوشیده بودم با ناخنهای پدیکور شده و همچنین موهای رنگ شده طلایی البته در واقعیت موهام مشکیه . ممنون از تعبیرتون

پاسخ
لینک۲۰ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۴۴:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. شما می خواهید خردمندانه فکر کنید و همه چیز را با ذهنی باز مورد قضاوت و بررسی قرار دهید. شما می دانید که اشتباهاتی در رفتارتان دارید و سعی می کنید که حرفهای دکتر هلاکویی را آویزه ی گوشتان کنید و به راهنمایی های او توجه کنید. شما در واقع خودتان را وادار می کنید که طبق افکار او رفتار کنید و نظرات او را به خودتان تحمیل می کنید. شما نیاز به راهنمایی و مشاوره دارید و می خواهید که از قالب و الگو بیرون بیایید، یک روش جدید را برای زندگی تان انتخاب کنید و به موفقیت برسید. شما می خواهید روشنفکرانه تر، اجتماعی تر، آزاد تر رفتار کنید. شما راه درست را انتخاب می کنید، اعتماد به نفستان را تقویت می کنید، دوست دارید که همه پیشرفت شما را تصدیق کنند و به خواسته های شما رسیدگی کنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ دی ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۴۹:۵۷
Lia

Lia : با سلام خواب دیدم با تشکر لطفا صورت خواب نمایش داده نشه

پاسخ
لینک۲ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۴۹:۵۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عموی شما بینشی قوی دارد و او می تواند حدس بزند که شما چه سبک زندگی دارید و سیستم فکری شما و خانواده تان چگونه است. او می خواهد به شما بگوید که خودش بسیار ماهرانه می تواند افکارش را در زمانی که دچار استرس شده از دیگران بپوشاند. و در واقع به شما نهیب می زند که به خوبی شما را درک می کند. شنیده اید بعضی ها می گویند من خودم تو را بزرگ کردم! تربیت کردم! استعاره از اینکه من می توانم همه ی افکار شما را یکجا از بر باشم. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۱۶:۲۹
Yaseman

Yaseman : سلام خدمت خانم هراتی عزیزم. ان شاءلله خوب باشید. لطفا متن خواب را نمایش ندید.

پاسخ
لینک۲۴ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۲:۰۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما می خواهید که همه ی خانواده و دوستانتان بتوانند روی مشکلاتشان کار کنند و از مواجهه با مسائلی که دارند، اجتناب نکنند. شما معتقدید که همه باید بتوانند احساساتشان را جایی ابراز کنند و با کسی حرف بزنند تا به آرامش برسند. شما می خواهید که از خواهرتان حمایت کنید تا او احساس امنیت شدیدی در زندگی داشته باشد ولی او معتقد است که زیاد هم نباید بدبین بود و اینکه رفتارش به اندازه ی کافی خوب هست که بتواند از پس خودش بربیاید. همکار شما یکی که بدون جوراب بوده، از لحاظ مالی متمول است ولی احساس امنیت و گرمی در زندگی ندارد و حرفهای زیادی در دلش مانده که باید برای کسی مطرح کند. دومی هم طرز فکرش عجیب است. شما یاد گرفته اید که افکارتان را دسته بندی کنید ولی با کسی که نمی تواند درکتان کند، زیاد صحبت نکنید و غرورتان را نشکنید. امینت و آرامش در زندگی شما بیشتر شده ولی نسبت به مسائل اجتماعی، بدبین هستید و یا کینه به دل گرفته اید. فکر شما آرامتر از آنچیزی است که در ظاهر وانمود می کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ دی ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۴۰:۴۷
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.