تعبیر خواب روسری (چارقد)
روسری نیز مانند چادر برای زنان نشانه عفاف، بخت و عزت بیننده خواب است. دیدن چارقد در خواب برای مردان، بی ارزشی و سبک شدن در اجتماع و اهانت تاویل شده است. اگر زنی ببیند چارقد کثیف و پاره ای دارد در محیط خانواده برایش ناراحتی به وجود می آید. اگر ببینید کسی چارقد شما را به زور گرفت، مورد اهانت قرار می گیرید و پاره کردن چارقد، بی احترامی به آبروی اوست.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Ad : با تشکر از تعبیر دقیقتون. بله ایشون تمایلی به ارتباط مجدد ندارند، ببخشید سوالی که داشتم آیا توی واقعیت هم ایشون مراسم عقدشون هست و قراره ازدواج کنند؟ باز هم ممنونم
فریبا هراتی
: استدعا می کنم. عقد او هم به تعهد او به انجام کار و یا تعهد او به ازدواج با کسی می تواند اشاره کند و مشخص نیست از خوابتان که در کدام زمینه او متعهد خواهد شد. تشکر.
Ad : با عرض سلام. وقت بخیر. خواب دیدم بیرون از خونه داخل ماشینم بود. با مبایلم به شخصی که توی خواب اینجور بود که میشناختمش و اسمش توی مبایلم به اسم "به" ذخیره شده بود، زنگ زدم (توی بیداری همچین اسمی توی مبایلم ذخیره نشده). دقیق یادم نیست ولی یا جوابم رو نداد یا مبایلش خاموش بود. با ماشینم داخل یک پارکینگ شدم که یک زمین خیلی بزرگ داشت. هنوز داخل ماشین بودم که مبایلم زنگ زد و شماره رو یادم نیست ولی فکر میکردم همون شخصی که بهش زنگ زده بودم، بود. یک آقای جوان بود و من که باهاش صحبت می کردم جواب میداد ولی جواب دادنش طوری بود که مثل این بود که من رو نمی شناسه. منم احساس کردم باید بشناسمش، ولی دقیق نمیدونستم که چه کسی بود. توی صحبتهاش بهم گفت که یک ساعت دیگه مراسم عقدش هست. من هم مرتب بهش میگفتم که امیدوارم توی زندگی و هم توی درسش موفق باشه. تلفن رو که قطع کردم دیدم شمارهای که بهم زنگ زده بود به اسم یک آموزشگاه توی مبایلم ذخیره شده بود و جزو شمارههایی بود که کنارش تیک زده بودم، که نمیخواستم به اونجا زنگ بزنم (نیاز نبود که دیگه زنگ بزنم). بعد دیدم بیرون از پارکینگ توی ماشینم بودم و کنار خیابون پارک کرده بودم. یک خانم از فامیلهای نزدیک هم داخل ماشینم بودند. از ماشین پیاده شدیم. من یک روسری بسیار بزرگ به رنگ آبی پررنگ (نزدیک به سورمهای) که نقش و نگار هم داشت روی سرم بود (توی بیداری این روسری رو ندارم). روسریام رو به صورت معمولی بستم و روی سرم مرتبش کردم. با تشکر. البته توی بیداری یک آقایی مدت طولانی خواستگارم بودند ولی موضوعمون از طرف ایشون بهم خورد. آیا خوابم میتونه ربط به ایشون داشته باشه؟ با تشکر مجدد
فریبا هراتی
: سلام. بله خواب شما مربوط به اوست. شما هنوز در پس زمینه ی ذهنتان نتوانسته اید با این تناقض و دوگانگی رفتاری و تضادهایی که از اخلاق او دستتان آمده کنار بیایید و فکرتان را کمی ناخواسته، ناراحت کرده است. هر چند که سعی می کنید که به آرامش برسید و موضوع را کنار بگذارید ولی این مسئله هنوز در پس ذهنتان باقیست. البته شما می دانید که او تمایلی به ارتباط با شما ندارد و شما هم نمی خواهید به او فکر کنی و به صورت ناخواسته این مسئله به ذهنتان راه پیدا می کند. او هم گاهی به شما به عنوان یک موضوعی که دیگر گذشته و تمام شده، نگاه می کند. شما سعی می کنید که روابط اجتماعی تان را با دیگران قوی کنید، مدتی از کار دست بکشید و استراحت کنید، منیت نداشته باشید و شاد باشید و همه ی این مسائل را به فراموشی بسپارید. تشکر از همراهیتون.
نورالله : سلام دختر عموی من دیشب خواب دیده روسری هاشو داده به مادرش و بهش گفته اینا رو بده افراد مستحق.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. او می خواهد به زنان یاد دهد که چطور احساسشان را در موقعیت های مختلف کنترل کنند و راجع به چیزی که در فکرشان می گذرد، حرف نزنند. او می خواهد به کسانی که نیاز به راهنمایی و کمک دارند، طرز فکر خودش را بیاموزد تا در شرایط مختلف، بتوانند عزت و ارزش و احترامشان را بالا ببرند. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام
من خواب ديدم تو خانمان هستم و و منتظر بودم خواستگار برام بياد،يك مانتو كرم پوشيده بودم و يك روسري نو كه تازه خريده بودم و كرم زرشكي بود پوشيدم و ارايش كردم و از قيافه ام خيلي خوشم اومده بود و حس ميكردم خيلي روسرى بهم مياد.موبايلم ٣بار زنگ خورد و من ميدونستم كه انگار مادر خواستگارم هست و تو خواب ميدونستم يك پيرزن هست مادرش،اما هرسه بار كه زنگ زد من بردميداشتم و الو ميگفتم ولي اون خانم توان نداشت حرف بزنه.بخشي از خوابم هم اين بود كه يكدستبندبراي خودم خريده بودم و با خودم ميگفتم خوب شد قبل از اين گروني ها دستبند رو خريدم ويلا نميتونستم بخرم و عكس دستبند هاي ديگه ي طلافروشي ايي كه ازش خريدكرده بودم و نگاه ميكردم.
فریبا هراتی
: سلام. کسی دلبسته ی شماست و شما هم نسبت به او احساس تعهد و عشق دارید. شما آماده هستید که ازدواج کنید و می خواهید که زندگی ساده و پر شور و شوقی داشته باشید و با سیاست رفتار کنید. می دانید که هیچ اشتباهی از جانب شما رخ نخواهد داد. اما تنها یک مشکل وجود دارد و آن این است که علیرغم میل باطنی خواستگارتان، او استطاعت مالی ندارد و از ترسش که نکند نتواند احتیاجات شما را برآورده کند، می ترسد که پا پیش بگذارد و از شما خواستگاری کند. تشکر از همراهیتون.
leili : سلام ، وقتتون بخیر
خواب دیدم مامانم به من یه پارچه سفید چلوار اندازه دستمال داد و من اونو به عنوان روسری سرم کردم و از خونه زدم بیرون ، توی راه خانم بروفه ی بازیگر رو دیدم که توی محله ما دنبال سوتین زرد بود ، من گفتم توی خونه دارم میخوای براتون بیارم.
از طرفی مامانم نگران شده بود و یه ماشین گرفته بود و همه جا دنبال من میومد.
و صحنه خواب عوض شد من داشتم پسری که دوسش دارم رو از دور توی محل کارش می دیدم ، محل کارش روبه روی خونه ما بود درصورتی که در بیداری چنین نیست. انگار من و این پسر همکلاس دانشگاهی بودم. درصورتی که توی بیداری هم رشته هامون و هم تحصیلاتمون متفاوته. متاسفانه بقیه خواب یادم نیست. ممنون از لطفتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. مادر شما به شما نصیحت می کند که سیاست داشته باشید و همه ی افکارتان را بیان نکنید ولی شما از نصیحت او خوشتان نمی آید هر چند که به آن عمل می کنید. شما می خواهید که منظم تر و با نظم و دیسیپلین بیشتری رفتار کنید و خردمندانه تر و دقیقتر به نظر بیایید هر چند که این رفتار، شخصیت اصلی شما نیست ولی سعی می کنید که تصویر تازه ای مطابق میل مادرتان از خودتان ارائه دهید. شما به پسری که دوستش دارید خیلی فکر می کنید و او را هم روحیه و هم فکر خودتان می دانید. از نظر شما درک شما و او در یک سطح است و هم فاز هم هستید. تشکر از همراهیتون.
مرضیه چکاوک : سلام.من مجردم و دوستم که تازه عقدکرده درمراسم مذهبی که خانمها باچادر مشکی بودن بودیم. انگار اونجا حلیم میدادن، به دوستم کاسه استیل بزرگ دادن به من یک کاسه استیل کوچک، من از بیتوجهی ها ناراحت شدم.آقایی،انگار روحانی که از اون هم به خاطر بی توجهی ها ناراحت بودم یک روسری سفید و بزرگ ومربع رو سرم انداخت(روی صورتم هم افتاد)در اون لحظه حس بسیار خوب پیدا کردم.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما حاجتی دارید که می خواهید به آن برسید. عزم و اراده ی دوست شما برای رسیدن به خواسته هایش بیشتر از شماست. هر دوی شما با صبوری نشسته اید و امیدوارید که به خواسته هایتان برسید. شما سفید بخت خواهید شد و اگر اراده تان کمتر است ولی به هر جهت آرزویتان برآورده خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
Niloo : سلام.خواب دیدم تو ماشین عشقم بودم و رسوندم خونه خواهرم.اونجا ی شال بلنده طوسی رنگ سرم بود ک دوسش داشتم و باهاش ی کوچولو بدون اهنگ رقصیدم .بعد ی خانوم از اقوام دورمون هم اونجا ایستاده با لبخندنگاهم میکرد.رفتم تو اتاق شال را دراوردم چون برای خواهرم بود و ی شال طوسی دیگه که درواقعیت دارمش و کوتاه تر از شال اولی بود سرم کردم.دیدم شالم داخلش ی رویه پارچه داشت (درواقعیت این رویه رانداره).گفتم شال خودم محکم تره.در بیداری با عشقم قهریم مجردم هستم و شال ها بافت زمستونی بودن.
فریبا هراتی
: سلام. اختلافات بین شما و عشقتان باعث شده که از لحاظ روحی به خواهرتان نزدیک تر باشید. شما از اینکه خواهرتان فکرش را از دیگران می پوشاند و رازدار و مغرور و کم حرف است خوشحال هستید و او را تحسین می کنید. هارمونی و هماهنگی بیشتری به زندگی تان راه می یابد و از لحاظ فکری خودتان هم مثل خواهرتان هستید و خیلی با مردم قاطی نمی شوید. ولی مسائل و مولفه ها و عناصر بیشتری در ذهن شما هست که نمی خواهید اصلا کسی از آن با خبر باشد و شخصیت رازدارتری دارید. شما سعی می کنید که از سردی روابط با عشقتان، خودتان را محفوظ نگه دارید و اجازه ندهید که استرس به زندگی تان راه پیدا کند. تشکر از همراهیتون.
Mahsa : سلام خسته نباشید..دیشب خواب دیدم رفتم توی یه مغازه ولی نمیدونم دقیقامغازه چی بودو۲تاخانم ویه آقا اونجاکارمیکردن وبه من یه روسری بسیارزیبانشون دادن روسری به رنگ زمینه سفیدوتوش رنگی هم بودولی بیشترسفیدبودوبلندبودومن خیلی خوشم اومده بودوبه من گفتن بندازروی سرت ببینیم بهت میادمنم انداختم وتوی آینه نگاه کردم وخیلی بهم میومدواوناهم گفتن خیلی بهت میادومن قیمتش پرسیدم واون آقاگفت برای شما۲۰تومن .به نظرمیرسیدقیمتش بیشتربودومن خریدمش وخیلی خوشم اومده بود.درضمن من مجردم ممنون ازشما
فریبا هراتی
: سلام. شما طرز فکرتان را عوض خواهید کرد و خیالتان راحت می شود. از شما به خوبی حمایت خواهد شد. احتمالا از شما خواستگاری می شود و شما به خواستگارتان پاسخ مثبت خواهید داد. انشالله سفید بخت می شوید. تشکر از همراهیتون.
حلما : سلام. رفتم خانه پدربزرگم خاله ام (مجرد)را دیدم یک روسری زیبایی سرش بود بهش گفتم چه روسری زیبایی وچقدر جلوی روسری بلنده( از زیر گلو تا انگشتان پا طولش بودحتی انگشتان پا را هم پوشانده )خاله گفت آره راحت شدم دیگه لازم نیست موقع مسجد رفتن چادر بپوشم.دیدم از پشت بلندیش تا وسط کمرشه وبه اندازه یک انگشت ازموها زیرروسری پیداست امااو نمیدونست موهاش زیبا گیس کرده خرمایی صاف بود.
فریبا هراتی
: سلام. خاله ی شما فکرش راحت خواهد شد و از نگرانی بیرون می آید. احترام و عزت او زیاد خواهد شد و افکارش را دسته بندی و مرتب کرده و زندگی راحتی خواهد داشت. احتمالا ازدواج می کند. تشکر از همراهیتون.
roksana68 : سلام خانم هراتی خواب دیدم رفتم خونه پدر شوهرم عموی کوچیک شوهرم اونجا بود پدرشوهرم تصمیم گرفته بود کلاخونه رو بکوبه واز نو بسازه یایه کاری در مورد خونه ش انجام بده.بعدش بافامیلای شوهرم سرسفره بودیم .من کنارزن عموی شوهرم(زن،یه عموی دیگه ی شوهرم)بودم خواهرم روبرو م بود.برای سرگرمی من گفتم همدیگه رو هل بدیم بابازوهامون همه اینکارو کردیم شادبودیم.بعدش سرمیز بودیم خواهرم روبروم بود.دختر عموی شوهرم روسری جلومون گرفت که مننتونم خواهرمو ببینم وباهاش حرف بزنم انگارنمیخواست من ارتباط داشته باشم کلا باخواهرم.منم ناراحت شدم باچاقومیوه خوری روسری رو گرفتم ازوسط پاره کنم بعدگفتم شایدمال زنعموی شوهرمه دیگه پاره نکردم.بعدش انگار پدرشوهرم ازتصمیمش در موردخونه منصرف شده بود.بعددیدم همسایه دیواربه دیوارمون که تازه چهارطبقه خونه ساخته کلاهمه رو خراب کرده ویه زمین مونده (توواقعیت طبقه بالای پدرشوهرم زندگی میکنم دلم میخواد برم از اونجا)
فریبا هراتی
: سلام. ممکن است او واقعا بخواهد که منزلتان را بکوبد و از نو بسازد. یا اینکه او ایده ای در سر دارد و می خواهد که کلا زندگی اش را متحول کند. همه ی شما از هم حمایت می کنید و به هم محبت دارید و تحت تاثیر همدیگر هستید. دختر عموی شوهرتان سعی می کند که مسئله ای را از شما مخفی نگه دارد. او احتمالا از زن عمویتان چیزی شنیده که نمی خواهد که شما آن را بدانید و به خواهرتان بگویید. پدر شوهر شما از اینکه بخواهد زندگی تان را متحول کند منصرف می شود ولی همسایه تان تصمیم دارد تحولی بنیادین و اساسی در زندگی اش به وجود بیاورد. تشکر از همراهیتون.