تعبیر خواب شب
اگر کسی در خواب شبی ظلمانی و دود آلود و تیره دید، به سختی و مصیبت دچار می شود ولی اگر شبی روشن با ماه و ستارگان روشن دید، تعبیر برعکس است.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند شب تاریک راه می رفت، دلیل بر استقامت است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
بهزاد : سلام و صبح بخیر
خواب دیدم در حیاط خانهای روی تختی به پهلو دراز کشیدم نمی توانم حرکت کنم و نگاهم به دربی بود که زن داداشم داخل آن ایستاده بود. که حس می کنم یک انسان یا موجودی نمیدونم نتونستم ببینم از پشت به من نزدیک می شود که شروع به تحدید کردن زن داداش می کند که دیگه به من نزدیک نشود و کاری به من نداشته باشد. زن داداشم به داخل می رود و زن داییم میاد از من می پرسد چه اتفاقی افتاده بعد من در آغوش می گیرد شروع می کند زیر لب چیزی زمزمه کردن بعد از اتمام زمزمه من شروع به حرکت می کنم.
که زن داییم می پرسد چی شده تو خواب همش مامان و بابام صدا می کردم
که دخترشون هم میاد کنار ما و می گوید همه چیزی که درباره من بهش گفتن دروغ بود (من از ایشون خواستگاری کردم و جواب منفی گرفتم یک سال پیش) که من با شنیدن این حرف خوشحال میشم و دختر داییم حلقهی از دست چپش خارج می کند و به من می دهند و من هم حلقه را به انگشت دست راستم می کنم و وقتی دستانم را مشت می کنم احساس می کنم هر دو تا انگشت (انگشت حلقه ازدواج) دست چپ و راستم حلقه هست
که در این زمان زن داداش از خانه خارج شد بالای سر من میاد که من را ببوسد که تو دلم میگم من نبوس من نبوس که ایشون پیشانی من را می بوسد می رود یکی دیگه از زن داییهام می خواهد مانع رفتن زن داداش بشود در حال صحبت بودن که داداشم از خانه خارج می شود من به داداشم میگم کی برمی گردی میگه من فردا صبح همینجا هستم و می روند من هم بلند می شوم و در حیاط که مراسمی هست دوری می زنم که می بینم پسرخالهام برای رقصیدن می رود وسط جمع و به من نگاه می کند منم تو ذهن خودم میگم منم برم برقصم (من تا حالا نرقصیدم)
ببخشید که طولانی بود شرمنده
این خواب بین ساعت ۵ تا ۶ دیدم، دیدن این خواب در این ساعت چه حکمی دارد ؟
سپاس بابت وقت تون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. متاسفانه کسی در زندگی شما بر علیه شما نقشه ای کشیده بوده تا شما را مسخ کند و اختیار شما را از شما بگیرد. ( به احتمال قوی زن برادرتان) شاید او به جادو جنبل رو آورده باشد ولی او نمی داند که برگی از درخت نمی افتد مگر به خواست خدا. شاید هم جادویی در کار نبوده و صرفا دروغی از جانب شما به کسی و از جانب کسی به شما گفته باشد تا رابطه ی شما دونفر را خراب کند. اما الان زمان آن رسیده که شما در زندگی تان پیشرفت کنید و آنچه که خداوند برای شما مقدر کرده، و حق الهی شماست، به شما خواهد رسید. اگر شما از دختر دایی تان خواستگاری کرده و جواب رد شنیده اید، احتمالا به شما دروغ گفته اند. او شما را دوست دارد و شما باید دوباره با او صحبت کنید و دلیل رد خواستگاریتان را بپرسید. شاید به شما مشخص شود که اصلا او به شما پاسخ منفی نداده است. زن برادرتان نمی خواهد که بیشتر از این در کار شما دخالت کند و به تصمیم شما احترام خواهد گذاشت. پسرخاله تان شاید از دختر دایی تان خوشش می آید و از اینکه شما با او ازدواج کنید غصه می خورد. تشکر از همراهیتون.
بهزاد : سلام و وقت بخیر
خواب دیدم در حال رانندگی هستم و تلفنی با بابام صحبت می کنم مسیر بهم میگه که من یک جا اشتباه پیچیدم که بابام ناراحت میشه شروع به سروصدا دادن می کن میگه چرا اشتباه پیچیدی منم در جواب میگم اشکالی ندار اینجا می پیچم از اینا اینجا می رم.
در ادامه خواب باز در حال رانندگی هستم دارم برادرم رو می رسانم (در واقعیت هر روز می رسانم محل کار) تو مسیر داشتیم در مورد اتفاق اشتباه رفتن صحبت می کردیم که رسیدم مقصد بعد سه تا ظرف غذا بود که برادرم یکی شون برداشت من بقیه رو برگردوندم داخل ماشین.
در راه برگشت به خانه تمام مسیر خراب بود و خاکی که کارگران درحال ساخت ساز بودن و من به سختی عبور می کردم حتی یک جا با یکی از کارگر ها بحث و صحبت کردم و قسمت های از مسیر رو اگاهانه خلاف جهت حرکت کردم.
به خانه رسیدم (خانه ای قدیمی پدریم که الان چند سال زندگی نمی کنیم) شروع کردم به عوض کردن لباس هام (همین طوری که در واقعیت انجام میدم) بعد منتظر شدم پدر و مادرم بیان از بیرون مدتی منتظر بودم که دیدم ساعت ۱۲ شب شد و خبری نیست که نگران شدم و پیش خودم می گفتم چه اتفاقی افتاده و دل شور داشتم
سپاس بابت وقت تون
فریبا هراتی
: سلام. شما در مسیر زندگی تان در رابطه با روشی که برای پیشبرد کارهایتان، از آن استفاده می کنید، با پدرتان صحبت می کنید و او با راه حل شما برای از بین بردن مشکلات مخالف است. پدر شما معتقد است که شما باید از شیوه ی فکری درستی برای حل مشکلاتتان استفاده کنید. شما سعی می کنید که برادرتان را حمایت کنید و به او نصیحت و پشتیبانی مالی در صورت لزوم برسانید. ولی او همیشه به کمک شما نیاز ندارد. شما در خلوت خودتان وقتی که به گذشته فکر می کنید می دانید که خیلی وقتها شرایط پیشرفت شما در کارتان مهیا نبوده و مجبور شده اید که خلاف مقررات آنهم به صورت عمدی رفتار کنید در غیر اینصورت شانس رسیدن شما به موفقیت امکان پذیر نبوده است. شما سعی می کنید که در حضور کسانی که خردمند و عاقل هستند مثل پدر و مادرتان، رفتاری درست داشته باشید و با مردمانی که در جایگاه بالایی هستند تعامل کنید. شما می خواهید به شادی و عشق و پول و موفقیت برسید. شما باید سعی کنید که در عشق یا قدرت و موفقیت، متکبر نباشید. از صبر خسته شده اید و احساس می کنید که زمان در گذر است و هنوز نتیجه ی مطلوبی از زندگی تان نگرفته اید. تشکر از همراهیتون.
بهزاد : سلام و وقت بخیر
خواب دیدم در مسیری تاریک در حال حرکت هستم که دو نفر (فکر کنم پسرخاله هام بودن) از کنارم رد شدن چند قدم که برداشتم برگشتم نگاه به پشت سرم کردم دیدم خانمی در بین روشنی و تاریکی برای من دست تکان می دهد زیاد توجه نکردم باز چند قدم برداشتم دوباره پشت سرم نگاه کردم که خانم این دفعه در روشنی چراغ ایستاده بود و کسی بود که بهش علاقه دارم و با اشاره دست می گفت که برم پیشش من هم برگشتم و به سمت ش حرکت کردم وقتی به جای که ایشان بود رسیدم یک پنجره سفید بود (فکر کنم بیمارستان بود) و پشت پنجره داشتن کسی رو درمان می کردن که وسیله ای دست من بود دقیقا یادم نیست اما مثل پلاستیک خون بود که به افراد پشت پنجره دادم تا بیمار درمان شود بعد با خانم رفتیم و گوشه تاریک کنار هم نشستیم که مادرم میاد اول ایشون می بوسه بعد من رو و کلماتی رو بیان می کنن که یادم نیست
سپاس بابت وقت تون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما در شرایطی قرار دارید که نمی دانید عاقبت کار چه می شود و شاید فکرتان ناراحت است ولی سعی می کنید که مطابق با ارزشهای خانوادگی تان رفتار کنید. شما اشتباهاتی داشته اید و برای رسیدن به خواسته هایتان با موانع و مشکلاتی روبرو شده اید و باید حالا سعی کنید که اشتباهاتتان را جبران کنید. شما سعی می کنید که درونگرایی کنید و به اشتباهاتتان فکر کنید و آنها را جبران کنید تا رابطه تان را بهبود ببخشید. این خانم هنوز چشمش دنبال شماست و باید مشکلاتتان را با هم حل کنید. مادر شما برای او احترام قائل است ( مادرتان در خوابتان می تواند به عقلانیت و خرد خودتان هم اشاره کند و این یعنی اگر خردمندانه فکر کنید برای او احترام قائل هستید). تشکر از همراهیتون.
elnaz : سلام خواب دیدم تو خونه قبلیمون که شهر دیگه بود من و مامان و خواهرم هر سه توشیم و هی تلفن خونمون زنگ میخورد و من گریه میکردم که قبلا همش بابا به خونه زنگ میزد (چون پدرم تازه فوت کرده)
بعد یه مرد جوانی به خونمون زنگ زد و من رفتم تو پذیرایی خونمون که چراغش خاموش بود ولی اتاق خیلی تاریک هم نبود داشتم باهاش حرف میزدم بعد دیدم که من تو اون خونه یه عروسک بافتنی دارم که داخل یه سبد چوبی گردیه که اون سبد گرده هم روش بافتنیه سفیده عروسکمم هم رنگش سفید و سبز بود ولی کثیف بود و سر عروسکم از تنش جدا بود.( تو این قسمت من راوی بودم و تو اون خونه حضور نداشتم که خواهرم گفت برم آبادان(شهر سابقمون)و اون عروسکه رو بیارمش اینجا منم با خودم گفتم اگه جاش بودم عروسکه رو میذاشتم همونجا ارزش آوردن نداره تو اون قسمت که راوی بودم اومده بودیم همین شهری که الان توش ساکنیم.)
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. شما به زندگی خانوادگی آرام، پر از صلح و صفا و عشقی که در گذشته داشته اید فکر می کنید. به اینکه جای پدرتان در کنار شما خالیست و از بی گناهیها ، سرخوشیها و بی مسئولیتی های گذشته تان، زمانی که بی خیال بودید و اشتباهاتتان به چشم نمی آمد و در آرامش و صلح به سر می بردید، یاد می کنید. اما الان دیگر نمی توانید مانند گذشته باشید و باید حواستان را جمع کنید که چه کسانی با شما در ارتباط هستند و کورکورانه با مردمی که آنها را نمی شناسید، تعامل نداشته باشید تا گولتان نزنند و از شما سو استفاده نکنند. تشکر از همراهیتون.
ستاره : سلام خانم هراتی،خواب دیدم شب بود من و دایی کوچکم خونه پدربزرگم تو اتاق نشسته بودیم که یک دفعه متوجه حالتی عجیب در اسمان شدیم و از اتاق اومدیم بیرون و تو ایوان وایسادیم دیدیم خورشید و حدودا ۱۱ ستاره(فکر کنم ۱۱ تا بودن ولی مطمئن نیستم،گفتم بهتره بدونین پدربزرگم فوت شدن و۱۱ فرزند هم دارن و مادربزرگم در قید حیات هستن) دورش اومده بودن پایین تو حیاط خونه (بالای نخل تو باغچه که کوچیک بود)خیلی با جبروت و روشن بودن و مات تماشا بودیم و من همش میگفتم لا اله الا الله،میخواستم بدونم تعبیرش دقیقا تو چه زمینه ای از زندگی هست و اینکه مربوط به بیننده خواب(من) هست یا اهالی اون خونه؟اینکه ممکنه تعبیرش خیلی سال طول بکشه؟
فریبا هراتی
: سلام. روح پدر بزرگتان شاد. شما به خاطر مسئله ای ناراحت کننده که در جریان است فکرتان ناراحت است اما نمی دانید که عاقبت کار چه خواهد شد. شما و دایی تان سعی می کنید که بسیار عقلانی و خردمندانه فکر کنید و فرصت ها و امیدهایی که در آینده برای حل این مشکل وجود دارند را حدس بزنید. آرامش و امید و طول عمر مردم کاهش یافته و مردم امیدی به خوشبختی شان در زندگی ندارند. ولی انشالله حضرت مهدی عج ظهور خواهند کرد و 11 امام دیگر تصدیق و گواهی به وجود ایشان داده اند و با ظهور حضرت مهدی انشالله آرامش و صلح بر زمین حکمفرما خواهد شد. تعبیر دوم این است که صلح ذهنی و انرژی روشنگری و خرد و قدرت الهی و آرامش و شانس و بینشی قوی بر مردم و نیز بر زندگی شما نازل خواهد شد و تساوی و عدالت و برابری و معنویتی قوی بر زمین نازل خواهدشد. زمان تعبیر دست خدای بزرگ است و بس . تشکر از همراهیتون.
negar : سپاسگزارم.خیلی شرمنده ام و به قوانین سایت اگاهم.اما چند سالی اون اقارو اصلا ندیدم و خبری ندارم ازشون و اون ارتباط خانوادگی محدود نیز خراب شده .متاسفانه دقیقا همانطور که فرمودید مشکل و سنگ اندازی از جانب خانواده ایشان است.فقط اینکه دیدن ایشون می تونه به معنای دیدار در بیداری و عالم واقع باشد باشه؟چون از خدا خواسته بودم تا اخر تابستان انچه برایمان رقم زده را نشانم بدهد.(البته مطمین نیستم ارتباطی بین خواب و نیتم باشد).باپوزش فراوان ولی عدر منو بپدیرید چون راهنمایی شما و تعابیر خوبتون ارامش عجیبی به من می ده.التماس دعای فراوان
فریبا هراتی
: خواهش می کنم. بله ممکن است بعید نیست که او را رمانی ببینید و همه چیز برایتان مشخص شود. ولی دوست عزیز حقیقت این است که اگر مردی زنی را بخواهد از پشت کوه قاف هم او را پیدا می کند و نه اینکه تعمدا او را بگذارد و برود. احتمالا چون به او فکر کرده اید خوابش را دیده اید ( با توجه به دعایتان). مردها که زنها را بخواهند برای آنها می جنگند نه اینکه با اولی تلنگر از جانب خانواده ول کنند بروند. موفق باشید.
negar : شرمنده خانم هراتی فقط اینکه در حین خروج از خانه و برخورد با این اقا روشنایی منزل شان را می دیدم.باتشکر و التماس دعا
IRANdokht : سلام خانم هراتی روزتون بخیر
دیشب خواب دیدم شب هنگام بود و من درحالی که چادرمشکی به سر داشتم(من برخلاف خواست شوهرم چادری نیستم) فاصله خانه پدرم تا خیابان اصلی رو با سرعت زیاد پیاده میرفتم طوری که حتی خودم هم متعجب بودم چه طوری اینقدر سرعت من زیاده و اینقدر زود رسیدم به سرخیابان که یکدفعه دیدم یه آقا از پشت صدام کرد و گفت برا چی اینقدر سریع داری راه میری وقتی برگشتم دیدم آن آقا یکی ازمجریان خوش چهره تلویزیون بود که البته درخواب احساس کردم نسبتی با من دارند.مسیر برگشتم به خانه پدرمو یادم نیاد فقط یادمه تو پیاده رو خواهرم یه زنجیرطلا و شمش طلایی که آویزون به زنجیر بودا به گردنم انداخت البته مادرم هم حضور داشت و این طلا هدیه مادرم بود من در واقعیت همچین طلایی ندارم ولی تو خواب با این که میدونستم دارم هدیه میگیرم ولی به خودم میگفتم من که اینا داشتم.در ادامه خوابم دیدم مادر وخواهرم شب خونه من خوابیدن و مادرم در ورودی رو بازگذاشتن و من نگران بودم یک موقعی یکی میاد طلای منو میبره ها که یکدفعه یه آقا و یک پسر جوانتر دم در پیدا شدند که دزد بودند و من داد وفریاد کردم و داداشم از طبقه بالا اومد پایین و با دزدها درگیر شد
ببخشید خوابم طولانی شد شرمنده
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما خیلی سریع به اهدافتان می رسید و شرایط سخت زندگی را پشت سر می گدارید. احترام و عزت شما زیاد خواهد شد. احتمالا شما حامله می شوید و فرزندانی به دنیا خواهید آورد و به احتمال قوی دختردار خواهید شد. ثروت و موفقیت زیاد به زندگی تان راه می یابد و احساساتی تر رفتار خواهید کرد. شما نسبت به همسرتان متعهد تر خواهید شد و عزیزتر و محترم تر می شوید. دعای خیر مادرتان در حق شما مستجاب می شود. اگر خواهرتان مجرد است برای او هم خواستگار خواهد آمد. گشایش کار خواهید یافت. تشکر از همراهیتون.
رعنا : سلام عزیزم، در یک خواب دیگری مادربزرگم دیدن شب بوده و در جایی بلند نزدیک به اسمان با تعدادی از مردان فامیل نشسته بودن.(اقایونی که همه در قید حیات هستن) نوری مثل نور مهتابی هم میتابیده. سپاسگزارم
فریبا هراتی
: سلام خانم گل. بینش و درک مادر بزرگ شما بسیار بالاست و هرگز از مردان فامیل از لحاظ بینش و درک کمتر نبوده است. پیشرفت احساسی غیر منتظره ای در زندگی او پیدا می شود که بسیار خوشحال خواهد شد. مادر بزرگ شما به خواسته ی خودش می رسد و در زمانهای سخت، او در مسیر درستی گام نهاده و قطعا به خواسته های خودش می رسد. تشکر از همراهیتون.
آرام : سلام وقتتون بخیر
خواب دیدم شب هنگام دارم تو ی مسیر راه میرم( توی خوابم مسیر برام آشنا بود) و آسمان خیلی پرستاره و زیبا بود و مسیر کاملا با نور ستاره ها روشن شده بود. چند نفر دیگه هم همراهم بودن و من داشتم بهشون میگفتم: قبلا آسمون اینجا اینقد زیبا و پرستاره نبود.
با سپاس
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما امیدوار هستید که نگرانی هایتان تمام شود و آرمانها و آرزوهای زیادی دارید و می دانید که مسیر زندگی تان درست است و شانس شما برای رسیدن به موفقیت از همیشه بیشتر است. تشکر از همراهیتون.