تعبیر خواب صندلی
دیدن صندلی در خواب بسته به محکم و یا لزران بودن آن میتواند تعابیر متفاوتی داشته باشد. البته این نکته را در نظر بگیرید که صندلی بایستی از اجزای اصلی و یا محوریت خواب قرار گرفته باشد تا بتوان از تعابیر آن استفاده کرد.
اگر زنی در خواب صندلی ببیند و صندلی داشته باشد و ببیند که روی یک صندلی محکم و شیک و قشنگ نشسته از شوهر و زندگی خانوادگی خویش راضی است و با همسرش روابط بسیار خوبی دارد که جای نگرانی نیست.
اگر مردی ببیند روی چنین صندلی نشسته از شغل و کار و حرفه خویش خشنود است و خودش فکر میکند حرفهاش مطمئن و آیندهاش تأمین میباشد خواب او نیز این امید را میدهد.
لوک اویتنهاو میگوید:
صندلی: مقام والا.
صندلی زیبا: وفور نعمت.
صندلی چرخدار: پیری زود رس.
آنلی بیتون میگوید: دیدن صندلی در خواب، نشانه آن است که در انجام وظیفه خود با شکست روبرو خواهید شد و سودآورترین موقعیتها را از دست خواهید داد.
هانس كورت میگوید: مشاهده صندلى در خواب، بیانگر شكست و خسارت است. اگر خواب ببینید كه مشغول ساختن صندلى هستید، به این معنا است كه به خاطر موضوعى پریشان و غمگین میشوید. مشاهده صندلى گهوارهاى در خواب، بیانگر رفاه و آسایش در زندگى است.
تعبیر خواب صندلی بزرگ
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: اگر در خواب ببینید که روی صندلی بسیار بزرگی نشستهاید که از هیکل و قد و قواره شما بزرگتر است به نا حق چیزی را تصاحب میکنید که به شما تعلق ندارد یا به مقامی میرسید که صلاحیت تصدی آن را فاقد هستید یا دست به کاری بزرگ میزنید که توانائی انجام آن را ندارید.
تعبیر خواب صندلی کوچک و لرزان
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: اگر دیدید صندلی زیر پایتان کوچک یا شکسته و لرزان است موقعیت شغلی خوبی ندارید و از آینده خود بیمناک میشوید و در شغل و حرفه خویش دچار تزلزل میگردید.
تعبیر خواب خریدن صندلی
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: اگر همسرتان را دیدید که صندلیها را پاک میکند یا صندلیهایی خریده و به خانه آورده برای شما خدمتی دل نشین انجام میدهد.
تعبیر خواب شکستن صندلی و صندلی شکسته
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: اگر در خواب دیدید که صندلی را زدید و شکستید زیان بزرگی متحمل میشوید
لوک اویتنهاو میگوید: صندلی شکسته: یک آشفتگی آرامش خانواده را برهم خواهد زد.
هانس کورت: اگر در خواب صندلى گهوارهایی شكستهاى ببینید، نشانه آن است كه دچار غم و اندوه میشوید.
تعبیر خواب نشستن روی صندلی
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: اگر دیدید در اتاقی فقط شما روی صندلی نشستهاید در آینده دچار کبر و غرور و خود خواهی میشوید و اگر دیدید همه نشستهاند و شما ایستادهاید تحقیر میشوید و مورد اهانت قرار میگیرد.
آنلی بیتون میگوید: اگر خواب ببینید دوستی بی حرکت بر صندلی نشسته است، دلالت بر آن دارد آن دوست به بیماریی مبتلا خواهد شد و خواهد شد و خواهد مرد.
برایت میگوید: اگر خواب ببینید كه بر روى صندلى نشستهاید، نشانه آن است كه مسئولیت سنگینى بر دوش شما میگذارند. دیدن یك صندلى راحتى در خواب، بیانگر موفقیت و پیروزى است.
تعبیر خواب مرتبط :
تعبیر خواب میز
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Ad : با عرض سلام و خسته نباشید. خواب دیدم، صبح جمعه از خواب بیدار شدم، قرار بود که همون روز ساعت هفت صبح برای یک کار علمی حتما جایی برم، ولی خواب مونده بودم. مرتب میگفتم قرار بوده که ساعت هفت حتما اونجا (جایی که قرار بود برم) باشم، ولی الان ساعت ده هست (توی خواب ساعت ده صبح بود). بعد دیدم داخل آشپزخونمون بودم. یک آقایی که در بیداری میشناسمشون و چند سال پیش ازم خواستگاری کرده بودند و من جواب رد داده بودم و الان ایشون دیگه ازدواج کردهاند، با یک پسر نوجوان که توی خواب پسر ایشون بود، توی آشپزخونه کنار میز بودند. توی خواب اینجور بود که ایشون همسری ندارند و خواستگار من هستند. بعد دیدم رفتم توی حیاط خونمون، دیدم یک صندلی که خیلی بزرگ هم نبود و رنگش سفید بود، البته کاملا سفید نبود، یک نفر پشت در اتاق من گذاشته بود. داشتم میومدم که وارد ساختمان بشم دیدم یک بوته بزرگ سبزی روی زمین افتاده بود، نگاهش که کردم دیدم اسفناج بود که از ریشه در آمده بود و یه کم برگهاش پژمرده شده بود (فقط همین یک بوته افتاده بود و جای دیگهای هم اسفناج نبود). در یک قسمت از خوابم، دقیق یادم نیست کجای خوابم بود، یک آقای غریبی هم بودند که برای انجام یه کار خدماتی اومده بودند خونه ما. من دستکش (پارچهای نبود، شبیه به دستکشهای جراحی بود) دستم بود و میخواستم چیزی رو به این آقا بدم که ایشون موقع گرفتنش دستم رو فشردند و خندیدند. با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید نسبت به موضوعی آگاهی و دانشتان را بالاتر ببرید ولی مسائلی در جریان است که از آن بی خبر هستید. شما به دستاوردهای بزرگی خواهید رسید و گشایش کار می یابید. نیرو و انرژی تازه ای خواهید گرفت هر چند که انتظار داشتید که زودتر از این حرفها به آرامش و موفقیت برسید. شما جایگاه خودتان را در زندگی پیدا خواهید کرد. شما می خواهید همه ی کارها را به خوبی مدیریت کنید و مشکلاتتان را از بین ببرید. قرارداد جدید یا گشایش کار حدید یا رابطه ی جدیدی به زندگی تان راه می یابد که به نفع شماست و آن را خواهید پذیرفت. تشکر از همراهیتون.
نسترن سیاه : با سلام و خسته نباشید.لطف کنید بعد از تعبیر , خواب رو حذف کنین.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما در مورد موقعیت و وضعیتی که در زندگی بیداری تان دارید، احساس امنیت می کنید و حسابی روی خودتان کار کرده اید تا خردمندانه رفتار کنید و جایگاه شایسته ی احترامی برای خودتان بسازید. از اینکه کسی از این جایگاه شما سو استفاده کند و موقعیت شما را متزلزل کند ( مثلا از رابطه ی نزدیک شما با خودش سو استفاده کند و شاید با کسی ارتباط برقرار کند که آبروی شما به خطر بیافتد) و یا شما حس کنید که با رفتار او کوجک و بی ارزش می شوید و از احترامتان کم می شود، عصبانی می شوید. شما سعی می کنید که دوباره موقعیت قوی و احترام خودتان را از نو بسازید. تشکر از همراهیتون.
Farid : با سلام من خواب دیدم که خونه قبلیمون هستیم و قراره ساختمان روبه رویی ما رو تمیز کنند خانوم همسایه قبلی هم نظارت میکرد و من هم یه صندلی پلاستیکی زرد برده بودم اونجا و مواظب بودم صندلی چیزیش نشه ممنون میشم تعبیرشو بهم بگید.
فریبا هراتی
: سلام. شما به شرایطی که در گذشته داشته اید فکر می کنید و مسائلی وجود داشته که آبروی کسی رفته و یا کسی با مشکلی مواجه بوده و شما هم دلتان برای کسی می سوخته و در عین حال نمی خواستید که جایگاه خودتان را از دست بدهید و سعی می کردید که خردمندانه رفتار کنید. تشکر از همراهیتون.
nedaaa : سلام خانم استاد عزيزم، لطفا از من ١٠ تا بابت خاب قبل و خابي كه الان براتون ميفرستم كسر بفرماييد و همسرمم با كاربري خودش پيام ميده كه كسر كنيد، اين خواب از يك خانم متاهل : خواب ديدم دنیا یه جوری شده بود که مرده ها با زنده ها باهم زندگی میکردن بعد من یه جایی بودم با پدربزرگم (که فوت شدن ) و مادربزرگم (كه زنده هستن) باهم بودیم و من میدونستم که مادربزرگم داره میمیره و من مراحل مردنشو میدیدم مثلا اینکه نشست رو ویلچر بعد زیر چشماش کم کم شروع به کبود شدن کرد و لباش هم سیاه شد .وقتی ما تو همین حالت کنار هم بودیم من داشتم میگفتم بهشون که: من همیشه میگم که جسم مثه لباس ادمه و وقتی کسی میمیره انگار فقط لباس از تنش خارج میشه و در واقع نمیمیره
بعد پدربزرگم که فوت شدن در تایید حرف من گفتن که : اره بابا اون موقعی که شما داشنید منو خاک میکردید من که اون زیر نبودم من فلان جا داشتم فلان کارو میکردم و شما فک میکردید دارید منو خاک میکنید (جا و کارشو هم گفت ولی بیدار شدم یادم رفت)
تو ادامه ی خوابم دیگه یادم نیست دقیقا چی شد فقط یادمه دنیا یه جوری بود هرکی تنهایی دنبال کارای خودش بود و منم تنها داشتم یه جایی میرفتم
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. تشکر از محبت شما. تعبیر خواب ایشان این است که در واقع آدمهای این دنیا بعضی امیدوار هستند و روحیه ای زنده دل و با نشاط دارند و بعضی افسرده و ناامید که احساس استیصال می کنند. گذشته از این، در عالم واقع مرده ها و زنده ها هم کنار هم زندگی می کنند. یکی با حضور فیزیکی اش در این دنیا و یکی با کالبد روح درست مثل مادر بزرگ و پدر بزرگ شما. مادر بزرگ شما روحیه اش کاملا خراب و از بهبود شرایطش ناامید است. او می داند که به تنهایی هیچ کاری نمی تواند انجام دهد و باید او را کمک کنند و به جلو هول دهند تا به خواسته اش برسد. بد بینی و عدم اشتیاق او به دنیای اطرافش باعث شده که کم کم بینش او ضعیف تر شود و استرس زیادی ذهن او را پر کند و کلام او برای دیگران خوشایند نیست و همه او را به عنوان کسی می شناسند که همه اش حرفهای ناامید کننده می زند یا ناله می کند و از شنیدن حرفهایش بدشان می آید و این همان لبهای سیاه او در خوابتان است. اما اینطور نیست که الزاما او زود فوت کند و عمرش تمام شده باشد بلکه چیزهایی که شما دیده اید شرایط روحی او را توصیف می کند. پدر بزرگتان کاملا درست فرموده اند ( روحشان شاد). درست همانطور که وقتی که شما موی سرتان را کوتاه می کنید دیگر آن موی کنده شده از سر را عضوی از وجودتان نمی دانید و به آن احساس ندارید، بعد از خروج روح از جسم، روح به جسمش دیگر وابستگی و احساس ندارد مگر اینکه این انسان گناهکار باشد و در دنیا خیلی برای رفاه جسمش مرتکب گناهان شده باشد و در اینصورت بعد از مرگش هم به بدنش و اینکه زیر خاک می رود و می پوسد فکر می کند و نگران است و آرامشی ندارد. در نهایت در دنیا هر کسی پی کارهای خودش است و شما هم مسئول اعمال خودتان هستید. تشکر از همراهیتون.
Lia : با سلام.از جایی ک یادم میاد اینکه خواب دیدم تو سالن ی قلعه سنگی هستم. سعی میکنم ته ی قابلمه ک توپکهای کوچک نارنجی تو سس ربی هست ی کوچیکشو بردارم اما ادمایی اونجا هستن ک نمخوان و نمیشه.بعد هنرپیشه جذاب مو بورمرد ک نقش پادشاه رو درسریال سلطنت بازی میکنه پشت میز نهارخوری چیزی نشسته میخواد ک (با بشقاب غذام) پیش اون بشینم اما خانمی از فامیل ک خیلی بهماسیب زده (اصلا رابطه ندارم) نمیخواد من اونجا بشینم.(تو خواب متوجه نیستم ک اون اقا هنرپیشه است) سعی میکنم از صندلی چرمی های عجیبی ک زیر میز هست یکی بیرون بکشم. چرمیه کرم رنگ و زیباست اما پشت نداره. نمیدونم موفق شدم پیش پادشاه بشینم یا نه. اما اون بسیار مایله ک من پیشش بشینم . با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیزم لطفا خوابتان را همیشه در بخش دیدگاه یا سوال خودتان وارد کنید. شما احتمالا به اشتباه خوابتان را زیر کامنت کسی دیگر ثبت کرده اید و ممکن است در پیدا کردن خوابتان با مشکل مواجه شوید. شما موقعیتی خوب و برتری نسبت به بعضی مسائل، در مقایسه با دیگران دارید و عده ای به شما حسادت می کنند و نمی خواهند که رنگ و بوی تازه ای به زندگی تان وارد شود. عده ای سعی می کنند که با کلاه برداری با استفاده از مقام و موقعیتی که دارند، شما را بفریبند و خانم فامیل هم نمی خواهد که شما موقعیت و جایگاه بالاتری نسبت به دیگران داشته باشید. شما سعی می کنید که جایگاه قرص و محکمی برای خودتان در نظر بگیرید و با سخت کوشی و سماجت به خواسته تان برسید. اما نمی توانید به کسی تکیه کنید و اطرافیانتان قابل اعتماد نیستند. اما خیلی تمایل دارید که جایگاه قدرت و اقتدارتان را پیدا کنید. تشکر از همراهیتون.
زهرا : سلام، پیشتر✪لطفا نمایش داده نشود
فریبا هراتی
: سلام. شما با نگاهی سنتی شرایط امروزتان را سفت و سخت و با قدرت بررسی می کنید ( سخت می گیرید) و می خواهید اطرافیانتان را بهتر بشناسید. شما درک بالایی دارید و بسیار خردمندانه و منطقی فکر می کنید و از این جهت نباید خودتان را دست کم بگیرید. جد استادتان ( یکی از ائمه ی اطهار) محب شماست و هوای شما را دارد و شما می خواهید مانند او ایمانی قوی و درکی بالا داشته باشید. از لحاظ احساسی اما شما از او عقب هستید و خوابتان گویای این است که باید احساسات، محبت و رئوفت بیشتری از خودتان نشان دهید و خیلی خشک و بی عاطفه رفتار نکنید. زمانی که شما فکرتان ناراحت است و کز کرده اید گوشه ای و شرایط را از دیدگاه خودتان بررسی می کنید، دارید فقط خودتان را ناراحت می کنید چون چشم اندازه پاک و روشنی در انتظار شماست و شما باید ( مثل باقی جاهای خوابتان که دنبال استادتان بودید و از او تقلید و او را تعقیب می کردید، الان هم مثل او باشید) مثل او مثبت اندیش باشید و آرامش خودتان را باور داشته باشید. در کمال خونسردی و آرامش کسی را که دوستش دارید را مورد بررسی قرار دهید. قهر چاره ی کار نیست. باور داشته باشید که کسی که به او متوسل شده اید ( از ائمه ی اطهار) محب شماست و دعای خیرش پشت سر شماست و نباید ناراحت باشید. تشکر از همراهیتون.
سحرم : سلام خانم هراتی عزیز ممنون میشم این خوابم و تعبیر کنیدخانم هراتی عزیز برای این دو خابمم شارژ میکنم وقتی صفحه اش بیاد ممنون متن خوابم و مخفی کنید مچکرم
فریبا هراتی
: سلام. اینکه قبلا خوابی دیده اید که تعبیرش صادقه بوده دلیل بر این نیست که همه ی خوابهایتان صادقه باشد و خیلی از اتفاقاتی که در بیداری شما اتفاق افتاده، با اتفاقات خوابتان یکسان هستند و خواب شما می تواند به احتمال قوی به افکار شما در بیداری مربوط باشد. اگر برای محیط کار شما همکار جدیدی بیاید، به خاطر حایگزینی کسی است که حامله شده و می خواهد برود، و نه جای شما. چون همکار شما الان دارد کنار شما کار می کند و چند ماه دیگر قرار است برود. انشالله مشکلی پیش نخواهد آمد و نگران نباشید. تشکر از همراهیتون.
sara : سلام و عرض ادب. دیشب خواب دیدم که من و مرحوم پدرم کنار پیادهرو منتظریم تا مادر و برادرم بیایند. انگار آنها داخل مغازه یا ساختمانی با عده ای صحبت می کردند. چند تا خانم غریبه هم کنار پیادهرو ایستاده یا نشسته بودند. گویا پدرم کمی خسته بودند و می خواستند بنشینند و من به پدرم گفتم که برویم آن نیکت چوبی را بیاوریم که روی آن بنشینیم. با کمک پدرم یک نیمکت چوبی را آوردیم بالای جدول کنار پیادهرو تا پدرم بهتر روی نیمکت بنشینند یا دراز بکشند. من هم روی نیمکت نشستم. با سپاس فراوان.
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. روحشان شاد. روح پدرتان زنده است و در کنار شماست. شما فقط حضور فیزیکی او را در کنار خودتان از دست داده اید ولی او همراه شماست و از زندگی تان با خبر است. شاید به صورت مستقیم در تصمیم گیریهای شما دخالت نکند ولی دعای او پشت سر شماست و او صبورانه نشسته ببیند شما چه می کنید. شما حضور او را در کنارتان باور دارید. تشکر از همراهیتون.
Shamim : سلام وقت بخیر
مادرشوهر سابقم خواب دیده كه من رفتم خونشون و توي خونشون جمعيت زيادي بوده و پدربزرگ ومادربزرگ همسرسابقم هم كه فوت شدن توي اون جمع حضور داشتن و مادرشوهرم به گوشش ميرسه كه من هم به خونشون رفتم و با خوشحالي به سمت من مياد و به من تعارف ميكنه كه بيا بشين كه در همين حين همسر سابقم به مادرش ميگه مامان سارا(یعنی من) كمرش درد ميكنه براش ويلچر بيار.
ممنون واسه تعبیر
فریبا هراتی
: سلام. همسر سابق شما معتقد است که شما بار سنگینی در زندگی تان به دوش می کشید و مسئولیت های شما سنگین است و نیاز به حمایت و راهنمایی دارید تا کسی شما را به سمت جلو هول دهد. او معتقد است که شما مستاصل هستید و نیاز به کمک خانواده ی شوهرتان دارید. این احساس شوهرتان را مادرش در خواب متوجه شده و این خواب را دیده است. در حقیقت اموات شوهرتان هم می دانند که وظیفه ی خانواده ی شوهرتان است که از شما حمایت کنند. تشکر از همراهیتون.
smamb : سلام و خسته نباشید.خواب دیدم رفتم خرید و رفتم داروخونه قرصهایی که در واقعیت مصرف میکنمو برادرزاده نامزدم خرید انداخت تو نایلون وسایلام.گفت زیاد بخر تا دوباره مجبور نشی بیای داروخونه پولشم پرداخت کرد.از داروخونه اومدم بیرون گفتم برم تو خيابونی که نامزدم مغازه داره رد بشم منو ببینه حرص بخوره.همینکه وارد خیابون شدم چندتا آقا ایستاده بودن صحبت میکردن از بینشون رد شدم یکیشون سرشو بلند کرد دیدم نامزدمه. تو دلم گفتم اه چه زود دید. نامزدم غمگین و افسرده بهم گفت سلام سولماز. خودمم دیدم ناراحت و عصبانی بودم محلش ندادم. نامزدم اومد دنبالم دستمو گرفت با یه دست کمرمو گرفت گفت بیا منو به زور کشون کشون برد مغازشون.میخواست منو راضی کنه برگردم.برد تو پستوی مغازشون که کلی میز صندلی بود. تو دلم گفتم الان خودخواه خودش میشینه رو صندلی.نشست رو صندلی کوچیک قرمز که انگار من قبلا روش نشسته بودم یه صندلی قرمز کوچیک دیگه هم کنارش بود که فکر کردم واسه اون خانمست که گذاشته رفته.من همش اعتراض میکردم بعد دستای منو گرفت نشوند رو یه صندلی زرشکی تیره بزرگترو راحت تر. گفت ببین اعتراض نکن صندلی بهتری نشوندمت.دیگه ساکت شدم.دیدم تو خونشون با خواهرم نشستیم روی مبل و با عصبانیت به خانوادش میگفتم که من خیلی وقت پیش میتونستم ازدواج کنم و پسر شما زیر همه قولاش زد.نامزدمم کنارم ایستاده بود خانوادش تو خواب خانواده دومادمون بود.پیش خودم میگفتم چقدر عزت نفسم پایینه دارم بهشون اینارو میگم.پدر دومادمون که تو خواب پدر نامزدم بود یه کاغذی تو دستش بود که قولنامه ازدواج نامزدم به من بودو نگاه میکرد و میگفت آره دیگه باید به قولی که داده بود عمل کنه حرف زده بوده.بعد یه کاغذ کهنه قدیمی تا شده روی زمین بود که عکس پدر واقعیت توش بود یه چیزی مثل شجرهنامه خونوادگیشون بود که انگار مال من بود برداشتم.تعجب کردم که چرا مال منه .ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما احتمالا از روشی که برادرزاده ی نامزدتان به شما پیشنهاد می کند تا مشکلاتتان را با او حل کنید، استفاده می کنید. شما تصمیم می گیرید که خودتان را از او مخفی نکنید و به او شانس دیگری بدهید. نامزد شما اینبار قدر شما را بیشتر می داند و برای شما جایگاه قویتر و محکمتری نسبت به گذشته، در زندگی اش قائل خواهد شد. شما می دانید که اگر این شرایط او و کاری که او با شما کرد را برای هر کسی تعریف کنید که فرهنگ شما را می شناسد، این اشخاص از شما حمایت خواهند کرد ولی دلتان نمی خواهد که غرورتان را بشکنید و این جور از او در مقابل خانواده اش شکایت کنید. او احتمالا سعی می کند که خردمندانه رفتار کند و قول می دهد که شما را همانطور که از قبل هم مد نظرش بوده، به زندگی اش وارد کند. احتمالا تصمیم به آشتی خواهید گرفت. تشکر از همراهیتون.