کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب طلا

اگر مردی در خواب زینتی طلا با خود همراه داشته باشد، دلیل ارتکاب به فعل حرام است و اگر زنی انواع ساخته شده از طلا را به همراه داشته باشد و یا نگهداری کند، زیبنده خواهد بود. دیدن طلا در خواب برای زن شادی و سود و منفعت است اما دیدن طلا در خواب برای مردان رنج و اندوه است. اگر مردی در خواب ببیند که مقداری طلا یافته یا در جیب و کیف خویش دارد به مقدار حجم آن طلا ( نه به ارزش آن ) مالش از بین می رود و زیان می بیند. اگر کسی در خواب زرگری ببیند با مردی دروغ گو و لاف زن بر خورد می کند.

درنفایس الفنون آمده که اگر بیننده خواب ببیند طلا به امانت می دهد آن کس که امانت می گیرد به او خیانت می کند. طلا شنیدن سخن مکروه است.
مرحوم مجلسی نوشته: اگر کسی سکه طلا به خواب ببیند که به او می دهند به ریاست می رسد و چنانچه ببیند گم کرده از بیماری شفا می یابد.

ابن سیرین می گوید: اگر کسی دید که زر می گدازد، بر زبان مردم می افتد. اگر ببیند که طلا به خانه می برد، مال می یابد و ثروتمند می شود. اگر ببیند طلا می خورد، مال خویش را هزینه می کند یا هدر می دهد. دیدن زر در خواب ، برای مردان غم و اندوه است و برای زنان نیکو و پسندیده است. اگر ببیند که زر ببافت یا کسی به او داد، دلیل بود که مالش ضایع گردد، یا تاوانی بر وی افتد، یا کسی بر وی خشم گیرد.

ابراهیم کرمانی می گوید: اگر کسی درخواب ببیند زرو یا سیم می گداخت، دلیل است که بر زبان مردم افتد. اگر ببیند که زر به خروار به خانه برد، دلیل که مال بسیار یابد. اگر ببیند که زر می خورد، دلیل است که به قدر آن مال بر عیال هزینه کند.

جابر مغربی می گوید: زر به خواب، برای مردان بد است ولی برای زنان خوب است. اگر ببیند که زر و سیم به یک جا جمع بود، دلیل است که عز و جاه یابد. اگر ببیند با زرگری نشسته و با او معامله می کرد، دلیل که او را با مردی دروغگو سر و کار افتد. یوسف نبی (ع) می گوید: هر که زر در خواب ببیند کار دنیا بر وی نظام گیرد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

473 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Arshia

Arshia : سلام
خواب دیدم که برادر شوهرم مغازه طلافروشی دارد و من همراه همسرم قصد خرید طلا داریم
مبلغی که در نظر گرفتیم همسرم اعتقاد دارد سه تکه طلا بخریم ولی من گفتم دو تکه طلا بخریم
لطفا تعبیر کنید

پاسخ
لینک۲۶ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۴۴:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و همسرتان جلوی برادر شوهرتان با هم صحبت می کنید و احتمالا از برادر شوهرتان مشورت می گیرید. شما می خواهید که در زندگی زناشوییتان تعادل و مشارکت وجود داشته باشد و پیوند زناشویی تان پذیرای ایده های جدید و مثبت باشد. همسرتان معتقد است که نشاط و سرزندگی بر حسب تجربه به دست می آید و شاید او خودش را مجرب تر از شما می داند و خلاقیت و انرژی و قدرت درونی خودش را برای موفقیت در تمام مراحل زندگی تان لازم و موثرتر از صرفا مشارکت می داند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۶ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۳۲:۳۱
Maryam

Maryam : سلام خانم هراتی عزیز.من خواب دیدم که مادر و خواهر وبرادرم چندین سری نیم ست و سرویس طلا آورده بودن خونه تو هال به ردیف .انگار برامن که انتخاب کنم منم چندتاشو برانداز کردم حتی یک ستش همونی بود که تو بیداری همیشه دوس دارم بخرم همه چیزاش گرد و گوی بود ولی یهو فهمیدم که خواهرم و مامانم از قبل براخواهرم انتخاب یه سرویس خوب کردن و نیاورده بودن من ببینم ناراحت و حتی کمی حسودیم شد و اومدم بیرون .سوار اتوبوس شدم که برم زیارت.تو اتوبوس همش زنای کم درامد و نسبتا فقیر همرام بودن و من همش مواظب کیف پولم بودم آخه تو همه خوابهایی که تاحالا دیدم به عمرم من کیفم رو گم میکنم.تو مرکز شهر پیاده شدم تو ترافیک.خوشبختانه کیفم باهام بود.اونجایه امامزاده بود ولی من نرفتم و دوباره سوار اتوبوس دیگه شدم اومدم شمال شهر.تا برم امامزاده ای که قصد داشتم.راه رسیدن به اونجا خاکی بود ولی هموار انگار خاکش زیرسازی و کوبیده شده بود کنارشم یه رودخانه نسبتا کم اب و ارام بود .من کنار رود چندتا پسر دیدم تو اب آرام نشسته بودن .ازشون معلوم بود پایین شهری وفقیرن ولی مظلوم و بی آزار انگار در حال مدیتیشن تو اب یا روسنگهای تو اب نشسته بو دن حتی من دیدم روی سر یکیشون گلهای شبیه بابونه زرد ونارنجی سبز شده بود .من متعجب بودم و دلم براشون که فقیرن ولی مظلوم و روحانی میسوخت ترحم بهشون داشتم.اخه تو ذهنم بود اینا باید گستاخ و بد باشن چون ندار هستن.بعد به اومدنم فکر کردم گفتم اه مریم تو که میخواستی بیای اینجا چرا از اول به جای پایین رفتن تو شهر با همون اتوبوس در مسیر عکسش از خونتون بالا نیومدی خیلی نزدیکتر بود که؟ به خودم گفتم عیب نداره قصدم زیارت بود باز به خودم گفتم خب تو مرکز شهر که اون امامزاده رو نرفتی ؟دوباره گفتم به خودم که خب من قصدم این امامزاده بود بعدم ادنجا شلوغ بود و پر ازدهام خلاصه جلو ملامت و افسوس از دست دادن زمان و مسیر رو برا خودم میگرفتم و از خواب بیدارشدم.ممنونم زحمت تعبیرشو با توجه به شرایط زندگیم بفرمایید.ضمنا وقتی پسرا رو دیدم یهو یاد شوهرم افتادم که احتمالا اونم زندگی سختی تو بچگی داشته.

پاسخ
لینک۲۸ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۵۳:۴۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام . خواب شما در واقع بازتاب افکار شما است و اینکه ذهنتان از این خسته است که به امتیازات و آرزوهایی که می خواستید نرسیده اید و اینکه زندگی خواهرتان شاید راحت تر است از شما. شما مسیر زندگی تان را به خیال خودتان وارونه رفتید و برای رسیدن به موفقیت باید کار دیگری می کردید و ترحم به بچه ها، احساس شمابه همسرتان است ولی خوابتان تعبیری نداردکه مربوط به آینده باشد. فقط ذهنتان خسته است و بس. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۵۳:۰۴
مریم

مریم : سلام .من خواب دیدم رفته بودیم بدون این که با مامانم هماهنگ کنیم طلا بخریم...یادم نمیاد با زنداداشم بودم یا خالم...یه نفر رو در راه دیدم که خیلی طلا به خودش اویزون کرده بود حتی به مقنعهش ....منو دید ک ی طلا دارم....بهم گفت میخواد با تلفن حرف بزنه..زمانی که میحرفید اومد زیرچادر من..حدس میزدم که میخواست اگ طلا دارم برداره ازم...خودمو کشیدم کنار..بعدش رفتیم طلا فروشی نمیدونم گوشواره خریدیم یا گردبندفقط یادمه اسم خودم روش بودبعدوقتی که برگشتیم به کسی که هراهم بود گفتم زودبیا اون خانومی که حواسش به ما هست پرت بشه وطلا رو نگیره ازمون..توراه با خودم فکرمیکردم پولم کجا بود بخوام طلابخرم گفتم اهان یه پلاک فروختم بقیش رو هم ازتو کارت دادم(البته خرید و فروشش و حتی طلایی که خریدیم تو کیف کسی بود که همراهم بود)بعد اومدم خونه... امام خمینی روی تخت من نشسته بود!و مامانم واسش غذا اورده بود بعد مامانم گفت اب بیار واسش من رفتم با حوصله میگشتم بهترین لیوانامونو بیارم.دوتا از خوشگلهاشو گزاشتم توی بشقاب بعد دیدم بشقاب کثیفه یکی دیگ برداشتم اونم کثیف بود ولی زیاد تو چشم نبود لیوانارو ک گزاشتم توش اومدم تو اتاقم دیدم مامانم خودش از تو کارتون لیوان تازه برداشته بود و به من گفت که خیلی طول کشید بیای امام نگاه میکرد نیشخند میزددرواقع به من میخندیده(تعبیرش چیه؟اخه من با امام چکار)

پاسخ
لینک۸ دی ۱۳۹۷ ساعت ۰۶:۱۵:۵۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید ارزش و اعتبارتان بالا برود و شما را تحسین کنند و موفق باشید. با آدمهایی هم در تماس دارید که خیلی می خواهند خودشان را موفق جلوه دهند و به بهانه صمیمیت با شما، می خواهند از رازهایتان با خبر شوند و اعتبار و موفقیت شما را بدزدند و برایتان دردسر درست کنند. شما سعی می کنید بهترین حرفها را آویزه گوشتان کنید و به اصولی متعهد باشید که شخصیت شما زبانزد باشد و همه بگویند مثل مریم باشید. اما در عین حال می دانید که قابلیت های شما آنقدر نیست که خودتان بتوانید به تنهایی به این خواسته تان برسید. حتی برای داشتن احساسات مثبت و پاک، راجع به مسائلی که از نظر عقیدتی برایتان مهم به نظر بیاید، آمادگی ندارید تا ظرفیت قابل قبول و تمیزی از خودتان ارائه دهید. بشقاب تعهدات و پتانسیل شما نسبت به آینده است و شما گناهانی مرتکب شده اید که نمی توان به شما به عنوان شخصی بسیار متعهد نگاه کرد. مادرتان اما به اصول عقیدتی اش خیلی متعهد تر است از شما و شما ممکن است از حمایت از آرمانهای امام دم بزنید در حالی که اصول فکری شما و او خیلی با هم در تناقض است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۳۸:۱۱
m

m : سلام من قبلا به یکی از دوستانمون پیام دادم جواب پیام را ندادند که شب این خواب را دیدم که من و خواهرم داخل ماشین هستیم و یک دفعه اون خانم را دیدیم و اومد دم ماشین گفت ببخشید وقت نداشتم الان جوابتون را میدم بعد ما داخل خانه همون دوستمون رفتیم، یک جعبه ای جلو من گذاشت که پر از پابند بود انگار من باید یکی از اون ها را انتخاب می کردم (دقیقا نمیدونم می خواستم بخرم یا ...) به صورت ردیفی و مرتب کنار هم چیده شده بود (نمیدونم طلا بود یا نه) من به دوستمون گفتم من این ها را نمی پسندم هیچ کدوم را دوست ندارم و خواهرم یک پابندی داره که خیلی زیباست مثل اون می خواهم و خواهرم پابندش را نشان داد که یک پابند بود که دو زنجیره و زیبا بود و اون جعبه ای دیگه ای که پابندهای قشنگتری داشت را بهم داد گفت از داخل این میتونی پیدا کنی این ها قشنگتر و گرونتر هستند ...

پاسخ
لینک۲۴ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۲۰:۳۸:۲۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید در زندگی تان راهی درست را انتخاب کنید و تصمیمات درستی بگیرید که مانند خواهرتان به خوشبختی برسید و دنیا به شما رو می آوردو به خواسته های خودتان خواهید رسید ولی باید دقت عمل داشته باشید و اولین پیشنهادی که به شما شد را نپذیرید بلکه باید با تعمق و فکر راه درست را انتخاب کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۲۰:۴۲:۵۴
مروارید

مروارید : سلام
ببخشید اون گردنبند که انتخاب کردم برای عروسی بپوشم نگین قرمز داشت و خیلی خوشگل بود.

پاسخ
لینک۷ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۵۰:۴۲
مروارید

مروارید : سلام خانم هراتی
من نزدیک اذان مغرب خواب دیدم که ی جای شلوغی هستم و همه دارن برای ی عروسی آماده میشن و منم دارم آماده میشم بعدش من ی سری طلا داشتم ولی مال خودم نبود مربوط به ی بازیگر معروف ترکی بود که انگار خواهرم بود در خواب و من چند تا تکه طلا برداشتم و گذاشتم تو کیفم گفتم اینا رو بردارم و برای خودم پس انداز کنم اون اینقدر طلا داره که اصلا حواسش نیست چی برداشتم یعنی میدونستم بردارم طلا هم اون ناراحت نمیشه و آخر سر ی گردنبند برداشتم و گفتم این خوبه و فک کنم انداختم گردنم بعد میخواستم طلاها را ی جایی بزارم کسی نبینه بعد طلاهای خودم هم توی خواب دیدم همه رو روی هم گذاشتم و خواستم ی جایی بزارم ولی به خودم میگفتم بقیه میبینن کجا گذاشتم و ممکنه اون رو بدزدن. ممنون میشم تعبیرش رو بگید.

پاسخ
لینک۷ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۴۶:۵۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما سعی می کنید روی دیگران بسیار تاثیر گذار باشید و عقلتان را در این راه بکار ببرید. ولی تمایلات ارضا نشده ی خودتان را برای تاثیر گذاری بیشتر، سعی می کنید از کسی که نقش بازی می کند و احساساتش واقعی نیست، الهام بگیرید و خودتان را پر شور و شوق و احساساتی جلوه دهید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۷ دی ۱۳۹۷ ساعت ۲۳:۱۱:۳۵
مروارید

مروارید : ببخشید میشه یکم واضح تر توضیح بدید متوجه نشدم.ممنون

پاسخ
لینک۷ دی ۱۳۹۷ ساعت ۲۳:۱۷:۳۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : شما سعی می کنید کاری کنید که دیگران شما را خیلی خاص بدانند ولی این ایده را از کسی تقلید می کنید که در زندگی اش خودش برای همه فیلم بازی می کند. خوابتان به شما می گوید روش شما برای رسیدن به موفقیت اشتباه است و روش درستی نیست.

پاسخ
لینک۷ دی ۱۳۹۷ ساعت ۲۳:۲۳:۱۷
sahar

sahar : سلام خانم هراتي عزيز من خواب ديدم تو ي جايي هستم خيلي عجيبو غريبه يهو ديدم ي سيل عظيم ولي اررم داري همينطور ك مياد خونه هاي مردم رو باخودش جابجا ميكنه خونه ها هم عين خونه هاي واقعي نبودن همچي يجور ديك بود با چوب تخته هاي بلند ادمهاي ي كشور ديك مثه هندو بودند انكار اب خونهارو باخودش ميبرد ويجاي ديك ساكن ميشد خونه مامنم ايناهم باهاشون جابجاشد ك مامانم ناراحت بود و لباسها و تشك هاشون ميفتاد تو اب ابجيم ميرف ميكرف من كفتم خب خوبه حداقل اومديم بالاتر ديدم ك خالم ميخنديد ازينك اين اتفاق براي ما افتاده چون بعضي از خونه ها جابجاشدنداين خونه ها خبلي بلند وغيرعاديدبودندمن تو اين جابجايي ديدم ك ي صندوق پرازلباس پيداكردم ميونش ي گوشي اپل بود ك سالم نبود بازبود وتوي اين لباسهاي طلاها و سكه هاي هندويي پيداميشه بردم اين صندوق رو ي مكان خلوت با دوستم ميگشتيم من طلاارو پيداميكردم بعد بهش گفتم اين گوشي چرا اين مدليه گف اين فقط براي رد گم كني اينجا گذاشتن من طلاهارو همينطور ك بيشترپيداميكردم ميزاشتم داخل جيبهام دوستمم متوجه نميشد كلي طلا و سكه هاي ك خارجي بودصندوقچه اي طلاي كوچيك همرو گرفتم و اون لباسهارو ب دوستم كفتم يجاقايمًكنه اونم زبرخاك پنهونشون كرد بعد من يكم از لباسهارو گزاشتم زيرلباسم ك فكر كنن من حامله ام و بامن كاري نداشته باشن ممنون از تعبيراي خوبتون

پاسخ
لینک۳ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۰۶:۳۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. لطفا قبل از اینکه خوابتان را تعبیر کنم اجازه دهید به یک نکته ی مهم اشاره کنم. از واحد پشتیبانی سایت به من اطلاع داده شده که شما تمایل دارید بعد از اینکه ثبت نام این دوره تان تمام شد، خوابتان را در تلگرام یوتاب به صورت وویس مسیج ارسال کنید تا بنده تعبیر آن را خدمتتان بنویسم. لازم می دانم از همین الان خدمتتان عرض کنم که لطفا به هیچ وجه خوابتان را به صورت وویس ارسال نکنید و حتما به صورت کتبی در تلگرام بنویسید. چون هر خواب گاهی نکات ریزی دارند که زمانی که آنها را مکتوب می نویسید مورد توجه قرار می گیرند ولی اگر آنها را صرفا بیان کنید بنده ممکن است روی آن نکات تمرکز نداشته باشم و از قلم بیافتد. پس هرگز خوابتان را وویس نفرستید. این تقاضای من از شما، برای راحتی کار من و صحت تعبیر است و چنانچه وویس بفرستید تعبیر نخواهم کرد. اما تعبیر خوابتان این است که : مشکلات غیر قابل انتظار و آشفتگی احساسی و اجتماعی بزرگی در جریان است که زندگی خیلی از مردم را متحول خواهد کرد و خیلی از مردم شرایط زندگی شان عوض خواهد شد. شرایط زندگی شما هم عوض خواهد شد ولی به هیچ وجه متضرر نمی شوید. بلکه تحولی مثبت در زندگی تان به وجود می آید و به ثروت بسیار زیادی می رسید اما از ترس اینکه کسی به ثروتتان چشم نداشته باشد، خودتان را ناراحت یا فقیر جلوه می دهید. اما طرز فکر و رفتارتان عوض خواهد شد و احساس امنیت زیادی خواهد داشت. مهارت ها و استعدادهایتان را حفظ می کنید و در آینده کم کم از آن استفاده خواهید کردو آنها را بکار می برید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۳۶:۴۹
Sarv

Sarv : سلام و عرض ادب حضور خانم هراتی عزیز.

خواب دیدم پدرم هفت هشت تا پلاک بزرگ طلای مربع و مستطیل زیر خاکی با طرح های زیبا تقریبا به ابعاد ۱۰ سانتی و ۸ سانتی و ... خریدن و رو دیوار نصب کردن و به مادرم و اعضای خانواده میگن کدوم رو دوست دارین انتخاب کنین و مادرم یه مربعی رو انتخاب میکنن و بقیه که چند تا بچهء حدود ۶ تا ۷ ساله هستن (در بیداری خونوادهء ما ۴ نفره است و من فقط یک برادر دارم که از خودم کوچکترن و در خواب برادرم رو نمیدیدم) هم انتخاب میکنن و من منتظرم به من هم بگن یکی رو انتخاب کن که نمیگن و من اعتراض میکنم و به حالت قهر از اتاق خارج میشم و توی اتاق دیگه به صورت دمر رو فرش دراز میکشم و در حالیکه صورتم رو به فرش چسبونده بودم گریه میکنم و با خودم میگم الان پدرم میاد و از دلم در میاره. بعد میبینم تو یه اتاق دیگه پدرم نشستن و با یه مرد غریبه حرف میزنن و منم میرم تو اتاق و یه قوری چینی خیلی بزرگ سفید با گلهای قرمز ریز رو میبینم که توش یه پسر بچهء دو سه ماهه با صورت گرد و چشمهای مشکی زیبا هست و لباس راحتی سفید تنشه. من بچه رو از تو قوری بیرون میارم بغلش میکنم و تو بغلم آرومه و بعدش میبینم خیلی راحت تو بغلم خوابیده و من احساس آرامش داشتم.

معذرت میخوام که طولانی شد و محض اطلاع شما در بیداری من مجردم و ۳۴ ساله و برادرم ۲ سالی میشه که نامزد کردن.

پاسخ
لینک۱ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۵۸:۱۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. پدر شما استعدادهای نهفته و دانش های خودشان را که منجر به غنا و ثروت و موفقیت او در زندگی می شود، برای مادرتان و شما رو می کند. او این موفقیت ها را به شما نمایش می دهد تا از امکاناتی که او فراهم کرده استفاده کنید. بعضی از این امکانت را برادر و مادرتان به کار می گیرند و برخی را خرج احتیاجات و کارهایی می کنند که در زندگی شان جریان دارد. احساساتی مانند حرص و طمع یا وسوسه هم تحت این شرایط، به زندگی مادر و برادرتان می آید ولی شما ، به گونه ای دیگر به موفقیت می رسید و آن این است که گشایش کار می یابید و در حقیقت قوری جنبه ی دنیوی زندگی شماست. شما چیزهای خاصی را بی اهمیت می شمارید یا از کسی یا چیزی در زندگی تان چشم پوشی می کنید که همان، برای شما می شود یک سود کلان. شما پروژه ای را به دست می گیرید که به شما آرامش می بخشد و شما آن را به خوبی به پیش می برید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۰۱:۰۵
چکاوک

چکاوک : سلام خانم هراتی روزتون بخیر .....من دیروز صبح خواب دیدم که به یک طلافروشی رفتم و سفارش طلا دادم البته یادم نیست چی سفارش دادم گوشواره یا انگشتر ......ولی یه چیزی سفارش دادم و فروشنده میگه منتظر باش میارنش ...و من رو همش دعوت به صبر میکنه نمیدونم از کجا میفهمم که طلافروشی بخاطر تخلفاتی که کرده سفارشهارو نمیتونه بسرعت بدست مشتری برسونه همش تو دلم میگفتم اگه میدونستم مشکل دارن اصلا سفارش نمیدادم ....ولی فروشنده همچنان بهم میگفت صبور باشم البته میدونستم بهم حتما میدن ولی باید صبوری میکردم .....ممنون از تعبیرتون

پاسخ
لینک۲ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۰۸:۳۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما می خواهید در زندگی به خوشبختی زیاد برسید ولی می دانید با این همه نامروتی های زندگی و مشکلاتی که وجود دارد شما مجبور هستید که صبور باشید. شما به خواسته هایتان خواهید رسید ولی با صبر. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۲۱:۴۰:۱۳
سولماز

سولماز : سلام
من و دوست پسرم باهم کار میکردیم که الان به خاطر ضرر مالی مجبور شدیم کارمون رو جمع کنیم و خیلی فکرمون مشغوله،خواهرش بارداره و اون روز از من پرسیده بود که برای خواهرزاده ش چی بخره و من تو فکر این موضوع بودم. شب خواب دیدم که تو ماشین نشستیم و اون حسابی تو فکره منم بهش میگم برای خواهر زاده ت طلا بخر ،رفتیم یه جای سرسبز ماشین رو پارک کردیم و پیاده شدیم که یهو یه خانم دنده عقب اومد و زد به ماشین من و غش غش میخندید،جلوی ماشین جمع شده بود، دوست پسرم بهش هیچی نگفت و رفت جای ماشین رو عوض کرد ولی دیگه جلوی ماشین جمع نبود و فقط دوتا خط رو سپر افتاده بود،بعد رفتیم تو یه مغازه طلا فروشی ،فروشنده یه سبد گذاشت جلومون که توش پر از طلاهای ریز ریز بود من دستم رو بردم داخل سبد و دستمو میزدم تو طلاها و باهاشون بازی میکردم یهو وسط اون همه طلای ریز یه انگشتر دیدم که یه سنگ سبز خیلی بزرگ و تراش نخورده روش بود و یه آیه قرآن روش حکاکی شده بود که توی اون آیه ها رو خاک گرفته بود،انگار که خیلی قدیمی بوده باشه و روی اون سنگ یه تاج طلایی براق و خیلی قشنگ بود،کلی نگاهش کردم و لذت بردم و فکر میکنم تو دستمم امتحانش کردم و بعد گذاشتمش سرجاش،بعد دوست پسرم رفت سراغ اون سبد و اونم چشمش به اون انگشتر افتاد و آوردش بیرون و به من گفت این چقدر قشنگه ولی وقتی انگشتر دست اون بود اون تاج هی از روش محو میشد و هی نمایان میشد،اونم سعی میکرد که دستشو بکشه تو آیه های قرآن و خاکش رو پاک کنه پرسید این چه سنگیه؟گفتم فکر میکنم زبرجد باشه خیلی خوشگله ،حالا انقدر دست نکش بهش قرآنه هی دست میکشی گناه داره،انگشتر رو گذاشت سر جاش و رفتیم بیرون،جلوی یه مغازه آگهی استخدام گذاشته بودن بهم گفت دوتا مورد از این کارایی که اینجا زده به رزومه من میخوره من برم فرم پر کنم اونجا،بعد اومد گفت بابت هر فرم باید ۴۵۰۰ تومن بدم،از من پول گرفت و رفت داخل مغازه و برگشت،بین در مغازه و جایی که من ایستاده بودم پر از درخت و شمشاد بود و یه میز که به زمین چسبیده بود، از زیر میز رد شد و اومد پیش منو سوار ماشین شدیم، همه خیلی بد رانندگی میکردن و میپیچیدن جلومون و همش نزدیک بود تصادف کنیم ولی اون ماشین رو جمع میکرد،بهش گفتم بریم فلان مغازه طلا بخریم...

پاسخ
لینک۲۱ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۴:۳۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما احساس می کنید که دنیا به شما حمله کرده و بد آورده اید ولی در واقعیت اینطور نیست. به خوشبختی و شرایط خاصی فکر می کنید که امیدوارید به شما برسد ولی امروز باورتان نمی شود که بتوانید آن خوشبختی ها را داشته باشید. دوست پسرتان شرایط و تواناییها و عملکرد خودش را ارزیابی می کند و فکر می کند ویژگی های خاصی دارد که دیگران فاقد آن هستند. شما کنترل زندگی تان را دست او می سپارید و زندگی تان در مسیر سازنده ای قرار دارد. دوباره کارها خوب می شود و انگار که تولدی دوباره یافته باشید و همه چیز رو به تعالی می رود. منوط به اینکه بین مادی گرایی و معنویت تعادل برقرار کنید و به هم دروغ نگویید. آرمانهای زیادی دارید و دوست پسرتان می تواند در شرایط سخت کارهایتان را به خوبی هدایت کرده و پیش ببرد. شما می خواهید که به موفقیت های زیاد برسید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۱۶:۱۸
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.