تعبیر خواب ظرف
دیدن ظرف های تمیز و زیبا در خواب نشانه خوشبختی و سعادت است. اگر کسی به خواب ببیند که مشغول خرید و فروش ظروف است نیز همین تعبیر را دارد. ولی دیدن ظروف کثیف و خاک گرفته خوب نیست و نشانه آینده ای نا مطلوب است و یا اینکه از طرف دیگران مورد آزار قرار خواهید گرفت.
دیدن ظروف چینی در خواب، رسیدن به موفقیت های بزرگ در زندگی است. اگر خواب ببینید ویترین هایی پر از ظروف درخشان دارید، اگر مجرد هستید، ازدواجی درخشان خواهید داشت و اگر متاهل هستید، آینده ای سر شار از سعادت خواهید داشت. شکستن ظروف در خواب، نشانه بروز مسائلی است که برای مدتی کوتاه شما را ناراحت خواهند کرد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Fateme : سلام وقتتون بخیر و شادی خواب دیدم خونه مادربزرگمیم شام سرسفره همه خوردن و رفتن فقط خاله ام و من نشستیم یهو ساعت دیوارو نگاه میکنم میبینم شده دوو ربع نصفه شب میگم وای هواسمون نبود شد نصف شب بلند میشم سفره اینارو جمع میکنم میرم اشپزخونه ب شستن ظرفها خالم میگه بیام کمک میگم نه خاله میشورم و بعد میره بعد زنداداشم میاد میگه بیام کمک میگم نه خودم میشورم (از ایشون بدم میاد و کلا تو واقعیت قهریم و دلم نمیخاد اصلا ببینمش تو خوابم ک دیدمش از صبح ک بیدارشدم اعصابم ریخت بهم چرا تو خوابم اومد )بعد تمام ظرفارو شستم و اَشغالهاهم ریختم تو کیسه ای زباله ابی رنگ بود ی کیسه پر عروسک بزرگ ابی هم تو اشپزخونه بود ک اومدم آشغال خالی کنم توش دیدم عع عروسک ریختم ی کیسه دیگه یهو گفتم بنده خدا پیرمرد (پدربزرگم که سالهاست فوت شده )هنو بیداره برم جاشو بندازم راحت بخابه رفتم تو حال دیدم خودش رفته روتخت و پتوشم روشه و و وقتی منو دید چهرش ی لبخند قشنگی داشت و شوهرخالم اونورتر گرفته بود خوابیده بود ی لباس خواب کرم رنگ هم تنش بود ی لامپ صد بالاسر پدربزرگم روشن بود گفتم بزار خاموش کنم براخواب اذیت نشه ک هرکاری کردم کلید لامپ خراب بود خاموش نشد ب خنده گفتم من دوبار تاحالا برق گرفته دیگه دست تو کلید نمیکنم دیگه روشن موند و بعد دیدم روز شده و با مامانم ک عصا ب دست هست (درواقعیت عصا میگیره)داریم میریم تو جاده و جاده دوطرفه هست ی طرفش ترافیک سنگین ماشینا واستان و ی طرف دیگش خلوت ماشینی توش نیست و فقط یکم جلوتر درب بهشت زهراست ک جمعیت جلو در جمع شده و ما یواش یواش با مامانم اونارو رد میکنیم میریم و میریم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. فامیل شما فکر رفاه و آسایش خودشان را می کنند و می خواهند که از ایشان حمایت شود ولی در عوض کاری برای مادر بزرگتان نمی کنند. اما شما در سختی ها و زمانی که مادر بزرگتان به شما احتیاج دارد، سعی می کنید که روح بزرگتان را اثبات کنید، تعادل و گرمی به او ببخشید و رفتارتان با او خالص باشد و نه اینکه دورو و دوگانه با او برخورد کنید. شما برای آینده تان برنامه ریزی می کنید و به پیش می روید چون می دانید که هر کمکی که امروز به او بکنید، بعدا پاداش کارتان را از خداوند خواهید گرفت. شما می خواهید نگرانی های زندگی تان را دور بریزید و از رفتار هر کسی یک نمونه در ذهنتان دارید و می توانید تشخیص دهید که چه کسی درستکار است و چه کسی نقش بازی می کند. روح پدربزرگتان شاد. شما به فکر آرامش روح او هم هستیدو او هم دعای خیرش پشت سر شماست و از شما راضی است. شوهر خاله تان فقط به فکر خودش است و جبهه و طرف کسی را نمی گیرد و جانبداری از کسی نمی کند. پدر بزرگتان روحش در نور و آرامش است و انسانی پاک بوده است. شما حامی و همراه مادرتان هستید. بعضی ها در زندگی تان خیلی سرشان شلوغ است و بعضی ها تعامل و رفت و آمدی با دیگران ندارند. اما شما سعی می کنید که مسائل منفی و بدیها را پشت سر بگذارید و در زندگی تان به پیش بروید. تشکر از همراهیتون.
Vahideh : سلام خانم هراتی گرامی
خواب میدیدم داخل خونهای هستم که گویا منزل همسرم بود.. روی مبل سه نفره نشسته بودم بولیز و شلوار سفید یا شیری رنگی هم تنم بود، همسرم سمت چپم نشسته بود،با پیرهن سرمهای و شلوار مشکی. انگار مادرشوهرم هم سمت راستم نشسته بود با پوشش سراپا مشکی. دختر همسرم مشکی پوش از اتاق اومد بیرون و تا دید من بعد از مدتها برگشتم و نشستم،چشم و ابرویی اومد و پشت چشمی نازک کرد و شروع کرد با بقیه حرف زدن. مخاطبش مادرشوهر و همسرم بود که انگار مادرشوهرم هم باهاش مشکل داشت. من عصبانی شدم و گفتم سلامت کو؟ نمیدونی باید به بزرگترت سلام بدی؟!! همسرم به اطرافش نگاه کرد. مکثی کردم و گفتم دیگه تصمیم گرفتم خودم حرفام رو بزنم! اون موقع تصمیم گرفتم جمعتون کنم و بگم میتونم مسئولیت یکی از بچهها رو میتونم بپذیرم نه بیشتر (پسر همسرم) توانم همینقدره، اما خجالت کشیدم و نگفتم. که حالا اینجور مشکل ایجاد شد... بعد مادرشوهرم خطاب به همسرم گفت: دیدی؟ دیدی؟...
محیط اونجا کوچیک بود، آشپزخونه حالت کابینت بندی و کوچیک کنار هال بود.. ظرفهای کثیف توی سینک بود. انگار مادرشوهر اونجا ایستاده بود و چیزهایی گفت.. تو سینک یکم آبِ کفی پرشده بود. بعد من رفتم بدون دستکش شروع کردم به شستن چنگال و بقیه ظرفها (بدون دستکش تو واقعیت ظرف نمیشورم)
(در واقعیت هم همینطور بود؛ چندسال پیش میخواستم مادر و خواهر و داماد همسرم رو جمع کنم و بگم فقط توانم پذیرش مسئولیت یکی از بچههاست اما خجالت کشیدم و نگفتم)
فریبا هراتی
: سلام. خواب شما بازتاب افکار شما در بیداریتان است. شما هنوز با این موضوع کنار نیامده اید که همسرتان دو فرزند دارد. ولی زمانی که با او ازدواج کردید به این مسئله آگاه بوده اید و با علم به این مسئله از روی خجالت حرف نزده اید. اما امروز فشار عصبی ناشی از بد رفتاری دختر همسرتان را روی خودتان حس می کنید. شما سعی می کنید که با کرامت به نظر برسید و جبهه گیری نکنید و می دانید که اگر عدم علاقه تان را به دختر همسرتان بازگو کنید، ذهن او مشوش می شود. شما می خواهید محیط گرم و آرامی برای خودتان بسازید ولی باید با مشکلات قدیمی کنار بیایید ولی نمی توانید این مسئله را خوب مدیریت کنید. خودتان را جای دختر او بگذارید. پدر و مادرتان جدا شوند. پدرتان سرپرستی شما را تقبل کند. بعد بخواهد ازدواج کند و خانم جدید بگوید که وحیده باید برود!! اگر پدرتان شما را رها کند شما دلتان می شکند. چاره ای هم ندارید. همسر جدید هم از شما خوشش نیاید!! حتی اگر شما بچگی کنید و حرف زشتی بزنید از همسر جدید پدرتان انتظار میرفت که عاقلانه با شما برخورد کند. الان هم شما باید با دختر او عاقلانه برخورد کنید و نه از روی احساس یا خشم یا بی فکری. تشکر از همراهیتون.
Shamim : سلام روز بخیر
دیشب من به این نیت خوابیدم که ببینم با کسی که دوسش دارم ازدواج میکنم یا نه؟(بلا تکلیفی خسته شدم واسه همین این نیت رو کردم)
خواب دیدم شب بود و صدای دوره گردی از تو کوچه میومد که ظرف میفروخت .منم رفتم یه سبد گوجه به دوره گرده دادم و به جاش سرویس قابلمه گرفتم و آوردم خونه و با خودم گفتم این جنسش خوبه این رو برمیدارم واسه جهازم.
بعد دوباره رفتم یه سبد دیگه گوجه به دوره گرد دادم و یه سرویس قابلمه خریدم و همون اتفاق ها تکرار شد(شاید هم دوبار این خواب رو دیدم!)
ممنونم واسه تعبیر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما شرایط خودتان و کسی که دوستش دارید را مرتب نقد و تحیلی می کنید و از شرایط موجود عصبانی هستید. شما قصد انجام کاری را دارید و خشم و ناامیدی نهفته ای در وجود شما قرار گرفته است. شما سعی می کنید که نگرش های تازه ای نسبت به موضوع پیدا کنید و ظرفیت ها و تحمل خودتان را بالا ببرید. از جان و دل و نشاط و شادی تان مایه می گذارید و فقط صبر می کنید و حرص می خورید. خواب شما شرایط امروز شما را بیان می کند ولی گویای این امر هم هست که خیلی زود نمی توانید به خواسته تان برسید و یا اینکه از این شرایط واقعا خسته شده اید. تشکر از همراهیتون.
shirin : سلام، بله درست ميفرماييد. ممنون از راهنماييتون.
فریبا هراتی
: استدعا می کنم.
shirin : سلام، خواب ديدم يكي از فاميلمون مهموني گرفته بود و همه ي ما دعوت بوديم( در بيداري به خاطر يه بي احترامي كه در يك مهماني به پدرم كرده بودن ازشون دلخورم و قصد كردم ديگه خونشون نرم) و در خواب در اين مهماني ديدم بابام رفته توي آشپزخونه و داره ظرفاشونو و قابلمه هاشونو ميشوره و من عصباني شدم و بلند گفتم براي چي شما رفتي ظرفاي اينارو ميشوري و همه نگاه ميكردن و فهميدن من خيلي ناراحت شدم و بابام ميگفت باباجون اشكالي نداره خودم دوست داشتم بشورم و داشت منو آروم ميكرد
فریبا هراتی
: سلام. فامیل شما می خواهد روابط دوستانه اش را با شما تعمیم دهد و پدرتان با گذشت و بزرگواری سعی می کند که برای آینده برنامه ریزی کند و اشتباهات به وجود آمده را بشورد برود. حتما شنیده اید که می گویند بخشش از بزرگان است چون انسان خردمند با بزرگ منشی رفتاری از خودش نشان می دهد که دیگران شرمنده ی او شوند نه اینکه پا جای پای احمق ها بگذارد و با آنها مثل خودشان رفتار کند. اگر سگی شما را گاز بگیرد، شما هم او را گاز می گیرید؟!!! در آنصورت دیگر به عنوان یک انسان خردمند شناخته نخواهید شد. به یاد داشته باشید که از کیسه همان برون تراود که در اوست!! تشکر از همراهیتون.
shirin : ممنون از تعبير دقيق و درستتون، من هميشه توكلم به خداست. از راهنماييتون خيلي ممنونم.
shirin : ممنون از تعبير خوبتون، ببخشيد من با پسري چند ساله در ارتباطم و خيلي دوست دارم با هم ازدواج كنيم ولي ايشون دودل هستن براي ازدواج، منظورتون از سختي ممكنه كه رابطه ي ما به هم بخوره؟
فریبا هراتی
: سختی های زندگی شما ممکن است به هر دلیلی باشد و از خوابتان معلوم نیست که از چه دلیلی ناراحت هستید. ولی اگر خودتان را به خدای بزرگ بسپارید و به او بگویید که انشالله در حق شما همان بشود که او صلاح می داند، و اصرار به کاری نکنید که به ضررتان است،اگر این پسر خوب است خداوند او را به زندگی تان می آورد و اگر بد است از زندگی تان دفعش می کند. هرگز عشق را گدایی نکنید و به خاطر عشق به کسی التماس نکنید. عشق آن است که شما را بالا ببرد و حامی و محافظ شما باشد ( مثل خدا) نه آن که اعصابتان را خورد کند و شما را قابل آن نداند که با شما بماند. ( مثال عرض کردم). هر وقت خودتان را در مقابل دیگران دست کم بگیرید، از اعتبار ارزشتان پیش آنها پایین می آید.
shirin : ببخشيد معذرت ميخام، اين ظرفايي كه گفتم در خواب خريدم چون اسمش رو نميدونستم پرسيدم همون ظرفاي چيني بود كه قديما همه داشتن و وسطش گلهاي آبي و قرمز بود و دقيقا همين ظرفهارو در خواب با قيمت ارزان خريدم ولي در خواب قيمتي بود.
shirin : سلام خاب ديدم در خانه قديميمون بودم كه فكر كنم از سفر زيارتي اومده بودم و از اونجا ظرفهاي آركوپال قديمي زيبا كه قيمتي بود ولي من با قيمت خيلي ارزون خريده بودم كه ده تا ديس بود و بشقاباي زياد بود و چند تا كاسه و كلا ظرفا زياد بود و يادمه اين ظرفارو اول به دوستم دادم گفتم مال تو باشه ولي بعدش گفتم نه حيفه اين ظرفا قيمتيه ميبرم براي خودم و ظرفارو اوردم خونه و اومدم خونه و ديدم كاسه هاي اين ظرفا لباش ترك خورده و هي در آوردم ديدم شكسته اولش كه خريده بودم سالم بود ولي تو خونه اوردم شكسته بود، فقط كاسه ها شكسته بود و گفتم اينارو بندازم دور و بعد دختر عموم اومد خونمون واسه ديدني كه از سفر زيارتي اومدم و يهو يه صدايي از توي كمد اومد و با هم رفتيم ديديم يه چيزي هي تكون ميخوره و يهو يه گربه كوچيك سفيد از اون تو در اومد پريد بيرون و ما ترسيديم و دختر عموم گفت من رفتم ميترسم و من در رو باز كردم كه گربه بره بيرون و هي پيش پيشش ميكردم كه بره طرف بيرون ولي نميرفت و من از ترس رفتم روي مبل وايسادم و دختر عمومم هي ميزد كه بره و گربهه بال داشت پرواز ميكرد كه دست ما بهش نرسه و وقتي پرواز ميكرد خيلي كوچولوتر ميشد اندازه يه پروانه و ديگه يادم نيست گربه رو از خونه بيرون كردم يا نكردم. مجردم، ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما به سنت ها و عقایدی که از قدیم داشته اید فکر می کنید و اعتقاد دارید که ایده ها و مفاهیم و نگرش های با ارزشی را با توسل به ائمه ی اطهار برای بهبود زندگی تان، بدست آورده اید. شما تشنه ی زندگی هستید و برای آینده تان تعهد و پتانسیل و قابلیت های خودتان را نشان می دهید احساس مثبتی دارید و وظائفتان را به خوبی انجام می دهید. آرزو دارید که خداوند با دست و دلبازی به شما نگاه کند و آنچه که حقتان است را به شما بدهد و از ایمانتان و ارتباط با خداوند احساس امنیت می کنید. موردی پیش می آید که نسبت به ایمانتان شک می کنید و حس می کنید که امنیت شما به خطر افتاده است. شما با دختر عمویتان از سختی های زندگی تان درددل می کنید. هر بار که شما مثبت اندیش تر باشید ایمانتان قوی تر می شود و سختی های شما کوچکتر خواهند شد. دوست عزیز ما به این دنیا می آییم که روحمان قوی شود و تکمیل شود و هرگز بدون سختی ها انسان بهتری نخواهیم شد. درک انسان در سختی ها بالاتر می رود و این نشانه ی ظلم خداوند نیست. شما باید در سختیها توکلتان را به خداوند بیشتر کنید و از او بخواهید که هرگز برای آزمایش شما، بیشتر از چیزی که طاقتش را ندارید را به شما تحمیل نکند و شما را به آزمایش های سخت امتحان نکند. ربنا ولا تحملنا ما لا طاقة لنا به. تشکر از همراهیتون.
samira : سلام وقتتون بخیر
من با مدیرمون سر کار بحثم شد و ایشون دلم رو شکستن تا جایی که می خوام استعفا بدم.
دیشب خواب دیدم که جایی هستم و یه سری ظرف کثیف هست مثل بشقاب و لیوان...دوتا سینک بود مادر مدیرم اومد کمک من ایشون ظرف ها رو کفی می کرد و من آب می کشیدم. یه سری لیوان هم بود دور و اطراف دیدم دارم ظرفا رو می شورم جمع کردم آوردم گفتم اونا رو هم بشورم. آخرش انگار که من سرعتم کم بود تا به خودم بیام بقیه ظرفایی که جمع شده بود خودشون آب کشیدن.
انگار یه سری عروسکای کوچیک هم بودن که آخر سر اونا رو هم سریع فقط آب کشیدم و همه جا مرتب شد.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما فکر می کنید که محیط کار هم عروسک بازیست و انتظار دارید که همه مثل محیط خانواده با شما صمیمی و گرم و مهربان برخورد کنند؟؟!! اینطور نیست دوست من. با این وجود نگرش ها و دیدگاه های اشتباهی که به دلائلی سر مسائل مختلف در محیط کاری شما پیش آمده، نیاز به برنامه ریزی صحیح و اصولی دارد و شما باید نظریات و افکارتان را از منفی بافی ها و رویکردهای اشتباه و نگرش های غلط پاک کنید. باید سعی کنید که شروعی تازه داشته باشید و دوستی هایتان را ترمیم کنید. از دل همکارانتان کدورت ها را در بیاورید. رئیس شما هم آدم بدذات و خبیثی نیست و او هم می داند که عاقلانه ترین کار این است که در صلح و آرامش با هم کار کنید. شما از اینجا استعفا بدهید، هر جا بروید اوضاع همین است مگر اینکه نگرش های خودتان را ترو تازه کنید و رفتار دوستانه ولی با حد و مرزی را از خودتان نشان دهید که نه اجازه دهید کسی از شما سو استفاده کند و نه انتظار بیجایی از کسی داشته باشید. روابط شما و رئیستان خوب خواهد شد و سعی می کنید که ایده آلهایتان را هم درست و به دور از منفی بافی قرار دهید. تشکر از همراهیتون.