تعبیر خواب عروس
اگر کسی در خواب دید خودش یا دیگری عروس به خانه آورده و او عروس را می شناسد، به بزرگی می رسد اما اگر عروس را نشناخت، عمر او رو به اتمام است. دیدن جشن عروسی همراه با رقص و پایکوبی مصیبت است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
1010 : سلام و خسته نباشید.خواب دیدم خانواده اقایی که تو تعبیر خواب گفتید به من علاقه منده اومدن خونه قبلی ما پدرش تو اتاقی بود که ما بودیم و اون آقا تو اتاق دیگه با برادرم نشستن رو رختخوابایی که روی هم تا شدن و یه ملحفه روش کشیده شده و باهم حرف میزدن.خواهرم بهم گفت که نزدیکش نشو بی میل بود به پسره نزدیک شم.ولی من گوش نکردم و رفتم تو اتاق و پشت برادر زادم که پسره سوار بودم ولخت بودم.چند بار دور اتاق چرخیدم سرم پایین بود ولی حواسم به این. آقا بود.هربار که از نزدیک این آقا رد میشدم این آقا بهم توجه میکرد و مردمک چشماش مثل تیله پررنگ شد و به من زوم کرد حواسش کاملاً به من جلب شد و از حسش به خودم مطمئن شدم یک حس بسیار قوی بود که تو خواب حسش میکردم.دندونای جلویی فک پایینش دیده میشدن که با فاصله بودن.برگشتم پیش خواهرم تو اتاق.ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. تعبیر خوابتان این است که او سعی می کند که خردمندانه به شما فکر کند و از فرهنگ خانوادگی شما بخوبی با خبر شود. او می خواهد که شما را بیشتر بشناسد و همینطور با روحیه ی برادرتان بیشتر آشنا شود. او می داند که در زندگی شما، می تواند جایگاه امن و راحتی داشته باشد. شما احساسات خودتان را صریح و رک و راست و بی پرده برای او به نمایش می گذارید و او روی شما زوم کرده و رفتارتان را قضاوت می کند. او نسبت به نظرات مادر و خواهر و یا زنان دوست و فامیلش، نسبت به شما خیلی اهمیت نمی دهد و یا نظرات این خانمها نسبت به شما متفق و یکسان نیست. تشکر از همراهیتون
eli : سلام.دیدم خونه عشقمم(باهمسرش اختلاف دارن)دوتایخچال بود،کوچیکه روبازکردم ی بشقاب بود که توش توت فرنگی وگوجه سبز نصفه خورده بود.گفتم فصلشون که گذشته.یخچال بزرگ پر ظرفهای شیشه ای بزرگ ترشی وزیتون بود.رفتم توحیاط ،با ی پسر نوجوون بودم،انگار یواشکی اونجا بودیم،ی گوشه قایم شدم،از ی اتاق که تکی گوشه حیاط بود،خانمش اومد بیرون،لباس سرخابی بلند تابستانه تنش بود،موهاش خرگوشی بود،بلندو مشکی،باخودم گفتم مهدی که میگفت موهاشو مردونه زده(درواقع مردونه زده).گفتم حتماتا الان خواب بوده.رفت اتاقی که اون طرفتر یک طبقه چند تاپله داشت،حیاط پرگل وگیاه بود،ی پاسیو بودکه مثل باغچه همه چی کاشته بودن، باقالی هم بود که گل داده بودن،ظرفهای شیشه ای پایه دار (مثل خنچه عقد)روشون میوه بودو کلی کدو حلوایی سبز، ی گوشه هم ی انبار ازهمین کدوها،گفتم مهدی میگفت براش خریدنمیکنه.پس ایناچیه.پسری که کنارم بود همش میگفت فرارکنیم الان زنش میاد مارو میبینه.بعددیدم جایی هستم دوستم میگفت میگن تو ادارتون تو از همه خوشگلتر وخوش هیکلتری،تو آینه دیدم تپلترشدم ،با هم رفتیم خونه پدرمهدی ،خونشون شبیه دربار پادشاهها بود،ی راهرو با اتاقهای زیاد و درهای چوبی نفیس و بلند،یکی از اتاقهابرای ما بود،رفتم تو اتاق عشقم دراز کشیده بود،خودمو انداختم روش،به دوستم گفتم اینجابرای بعدازدواجمونه،فعلا یواشکی عقدیم.پرده های ضخیم ونفیس داشت،پرده رو کشیدم،دوباره زدم کنار گفتم نور بیادبهتره.بعد دیدم ساعت یازده شبه و من و داداشم عروسیمونه(داداشم ازدواج کرده وبچه داره.من مطلقه ام)با زنداداشم آرایشگاه بودم،اون آماده بود،آرایش غلیظ وشنیون که قشنگم نبود،استرس داشتم که برسم دوازده شبه وهمه میرن.میگفتم منو ساده درست کن و شنیون نکن.ارایشگره میگفت من فقط همینو بلدم.به عشقم زنگ میزدم بگم آماده باشه ولی جواب نمیداد،لباس عروس زن داداشم تور بود ولی من میخواستم لباس مجلسی باشه، خیاط داشت میدوخت،آستر چینهای پایین لباس بد بود، قیچی زد،گفتم شلخته میدوزه ولش کن، میرم تور میگیرم.زنداداشم گفت ۴۰۰هزارتومن اجارشه،جای دیگه ۱۰۰تومنه ،گفتم واسه ۳۰۰چیزبد نمیگیرم.رفتملباس عروس شیک کفتن ۴میلیون.گفنم همینومیخرم.اومدم خیابون عشقمو دیدم،قیافش کسی دیگه بود.یکی ازمشتریهاش که معتاد و سبزس، گفتم آماده شو مراسمه.گفت گوشیم سکوت بود متوجه تماست نشدم،گفت من نمیام مراسم،فقط میام امضا میزنم ولی مراسم نمیام.حالم خیلی بد شد از حرفش ،یهو خواستگارمو دیدم از پنجره سرش بیرونه،با خودم گفتم اصلا با همین ازدواج میکنم.خواستگارم گفت الهه ی مشکلی دارم حل شه میتونیم بعدش ازدواج کنیم.از بلاتکلیفیم غصه می خوردم (در واقعیت هم همینم)
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که شما به شرایط روحی و زندگی واقعی عشقتان کنجکاو هستید. او دو جور شخصیت متفاوت از خودش بروز می دهد و دو هدف متفاوت دارد. بخشی از شخصیت او که رفتارش نسبت به شماست، شامل تمایلات و وسوسه های احساسی شما و تمایلات او نسبت به شماست و این بخش کوچکی از زندگی اوست و البته گاهی بخاطر رسیدن به این تمایلات حرص می خورید و کمی ترش می کنید.اما بخش بزرگی از زندگی او که مربوط به همسرش است، سرشار از احساسات منفی و صلح و امید است. قهر و صلح و رسیدن به شفا و آرامش بخشی از این زندگی اوست که تا همیشه هم ادامه خواهد داشت. شما در بخشی از زندگی او، به صورت مخفیانه قرار دارید و کمی گشایش کار پیدا کرده اید و می خواهید با اراده تر رفتار کنید و کسی از شما چیزی نمی داند. خانم او از اینکه شوهرش خیلی حامی او نیست دچار استرس می شود ولی سعی می کند که باهوش و خردمند باشد و افکارش را متمرکز می کند تا زندگیش را حفظ کند، دوستان زیادی دارد و نزد همه، محترم و محبوب است. او رازدار خودش است. او سعی می کند که در زندگیش پیشرفت کند و به همه ی آرزوهایی که در خاطرش هست برسد هر چند که او محبت می کند و همسرش او را ناراحت می کند. او ایده ها و افکار جدیدی در سر دارد که تمایلات و عشق خودش را به همسرش نشان دهد. شما امروز احساس خوبی دارید و خودتان را کاملتر و قویتر از گذشته می دانید. مهدی با شما رفتاری خردمندانه و با پرستیژ و متمولانه دارد و در موقعیت های مختلف بلد است که با سیاست رفتار کند. شما از اینکه رابطه و رازتان را با او مخفی نگه دارید خسته شده اید می خواهید همه بفهمند. شما زیادی حواستان به مردم و خواسته هایشان هست. ایده آلگرا هستید و اهداف غیر واقعی برای خودتان در نظر گرفته اید. شما و خانم برادرتان به مشکلات بزرگی برمی خورید. خانم برادرتان بشدت غصه می خورد و روابط شخصی خودش را با برادرتان ارزیابی می کند. همه از احساس او با خبر می شوند. شما از این طولانی شدن شرایط تان خسته اید و نمی خواهید چیزی برایتان مخفی باشد. می خواهید تغییر بزرگی در رفتارتان ایجاد کنید و هر چیزی که ناراحتتان می کند را از زندگی تان ببُرید و دور بریزید . می خواهید اوضاع به نفعتان شود. عشق شما مسائلی را از شما مخفی می کند و اعتماد به نفسش کم می شود. احساس ناامنی می کند و فکر می کند که قدرتی ندارد و کنترل کارها از دستش دررفته. او نمی خواهد از شما جدا شود ولی اگر بخواهید از او جدا شوید، مخالفتی ندارد و مطابق با میلتان رفتار می کند. خواستگار دیگرتان هم الان نمی تواند ازدواج کند ولی بعدا شاید از شما خواستگاری کرد. خوابتان شامل 3 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون
Marjanehhhhh : سلام وقت بخیر من دیشب خواب دیدم که دختر کوچیکه داییم توی تالاره،عروسیشه و لباس عروس تنشه و انگار لباسش ی جوریه، ساتن و مثل لباس قدیمیا،مهره دوزی و این چیزا،خودش و خواهر بزرگه وسط میرقصن، البته رقص نبود انگار میپریدن بالا ی حرکات عجیب و خیلی خوشحال بودن،خاهر بزرگه نگار عمدا پاهاشو محکم میکوبید زمین و توی تالار هم آدم بود ولی چهره هیچ کدوم رو ندیدم و یادم نیست که غریبه بودن یا فامیل، (دخترهای داییم هردو متاهل هستن و بچه دارن) ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. تعبیر خوابتان این است که مشکلات بزرگی برای دختر کوچک داییتان ایجاد خواهد شد و او احساس بی ارزشی یا اندوه فراوان خواهد داشت. خواهر او برایش غصه می خورد و حرص و جوش زیادی خواهند خورد. احتمالا بین آنان و کسی دعوا بوجود خواهد آمد. تشکر از همراهیتون
Maryam 1913 : سلام. خاب دیدم عروسم. لباس اعلای قرمز(رسم ما) تنمه. خاهرام اومدن ببرنم اتاق عروس، هرکدوم یک سمتمو گرفته بود.سه خواهر آروم و کم، گریه میکردیم. علتش یادم نیست یا تو خابم نمیدونستم. خاهرم با دستمال بینیمو پاک کرد. خوشگلتر و روشنتر از واقعیتم بودم. خسته بودم و شاید غمگین و میل نزدیکی نداشتم با خودم گفتم به فلانی(اسم شوهرم در خاب که بیداری یادم نیست چه اسمی یا چ کسی بود) میگم این کارو میذاریم برای بعد. عبای نازک قرمز پوشیدم(رسمشو نداریم). کفش قرمز زیبا و کیف دستی بنفش داشتم. خیلی لاکچری بودن. عبا معمولی بود. مهمان نداشتیم(در واقعیت مراسم و مهمان نمیخام). فقط خانواده خودم، پدر مرحومم بود. دایی و عموی بزرگم هم بودن.
بلحاظ روحی عشقم چند ماهه ترکم کرده. از خانوادم دورم و بشدت افسردهم. برای رهایی از این حال بد خیلی دعا میکنم
فریبا هراتی
: سلام. شما بشدت دچار استرس شده اید و غصه می خورید. خواهران شما سعی می کنند که از شما حمایت کرده و غمخوار شما هستند. شما وجهه ی خوبی دارید، روحی لطیف و شخصیتی دلسوز دارید و احساستان را به راحتی می توان از ظاهرتان تشخیص داد. با پرستیژ و مهربان هستید. روح پدرتان شاد. دعاهای خیر او پشت سر شماست. شما با فرهنگ و اصیل هستید. اما هنوز برای جدایی از عشقتان آماده نیستید. تشکر از همراهیتون
Mina : سلام.درماه ذی القعده.خواب دیدم که با مادرم خونه زن عموم عروسی هستیم خونه کوچیکی بود.اما نمیدونستم عروسی چ کسیه.عروس ودامادم ندیدم.اما خیلی ازماپذیرایی کردند و شراب هم تعارف میکردن اما من گفتم نمیخورم.من گفتم برم ظرفارو بشورم تارفتم یه نفرگفت بیابرو ظرفی نیست یهو دیدم گفتن بریم اون خونه اینجاخیلی کوچیکه تمامه مهمونا رفتن تا من بامادرم خواستیم بریم یهو خونه خالی شد. و منو مادرم موندیم گفتم مامان زودباش رفتم دم در دیدم تو یه کوچه تاریکی برادرم که یه زنی زیره بغلشو گرفته بود داشت میرفت.( برادرم ۱۴ساله گم شده و ما هیچ اطلاعی ازش نداریم) گفتم مامان بدو حسین اونجاس از اینجا رفتن. تامادرم اومد بریم دنبالش،محو شد تو تاریکی.وقتی رفتیم داخل اون کوچه دیدم تمامه خونه ها دراش بازه و فرش تو حیاطاش پهنه اما هیچکس اونجانیست و خونه ها تاریک وبی سر وصدا.هرچی گشتیم نبود گفتم مامان بریم.اما گفت نه بیا شاید اونجاباشه. رفتم جلوتر از یه پل که یه طرفش یه درخت بود و خشکی و اونطرفه پل رود و موج شدیدی بود ترسیدم و ردشدیم و از پله های زیادی بالارفتیم رسیدیم به خونه شخصی که خانمی داشت آشپزی میکرد.مادرم از اونجا یه شلوار برداشت و رفتیم گفتم مامان شاید راضی نباشه.و بعدازپله هایی به شکل سنگ قبر حالت پیچ دار زیادی اومدیم پایین ومادرم نشست رو یه پله گفت خسته شدم.گفتم بیابریم رفتیم بین دوکوه پرازبرف وایسادیم مادرم گفت گم شدیم بیااینور گفتم نه نرو زیره برفاخالی میشه اما گوش نکردرفت و زیره پاش خالی شد افتاد مچ دست راستش شکست.یهو مادرم و کول کردم و باخودم گفتم چقدرمادر سبک شده گفتم بیااون بالا جاده س.رفتیم و سوار ماشین شدیم برگشتیم تامادرم کرایه ۲۰تومن حساب کرد از خواب بیدارشدم. تشکر
فریبا هراتی
: سلام. همیشه تاریخ روزی که در ماه قمری خواب را دیده اید؛ در تعبیر موثر است و نه صرفا ذکر ماه قمری. تعبیر خوابتان این است که تحولاتی منفی در زندگی زن عموی شما در شُرُف وقوع هستند و مشکلاتی پیش می آید که همه برای آنان غصه می خورند. شما نمی توانید درک کنید که شاید این تحول به ظاهر منفی، چطور می تواند در واقعیت، به نفع زن عمویتان یا خانواده ی او باشد. این اتفاق قابل پیشگیری نیست و متاسفانه هیچ راه حلی هم برایش وجود ندارد. شما و مادرتان برای آنان خیلی ناراحت می شوید و خودتان را تحت فشار می دانید. شما به شرایط سخت و بغرنجی که برادرتان به آن دچار شده، فکر می کنید و نمی دانید که باید چگونه با این شرایط کنار بیایید. به مرگ فکر می کنید و به تنهایی آدمها... زندگی شما در یک فاز تحول قرار گرفته و شما به مرحله ی تازه ای وارد می شوید و باید تصمیمات مهمی برای زندگی تان بگیرید. مادرتان می خواهد نقش خودش را در این شرایط درست ایفا کند ولی احساس افسردگی و عدم موفقیت، او را ناامید کرده و نمی داند که با چالشهای زندگیش چگونه باید کنار بیاید. او فکر می کند که زندگیش به جایی نمی رسد و جاپای قرص و محکمی در زندگی ندارد. غصه های زیاد مادرتان، سردی روابط یا احساسات سردی که در زندگی او وجود دارد، باعث می شود که او از اینکه بتواند دوباره برادرتان را پیدا کند، ناامید و افسرده شود. شاید سلامت و جان مادرتان هم در خطر باشد و او به این فکر می کند که شما بدون او تنها می مانید. برای سلامتی مادرتان بگویید که برایش یک مرغ قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشند و صدقه هم بدهید. خوابتان شامل 2 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون
Mina : سلام خانم هراتی عزیز.
من ی شبی دیدم که داخل یه زیرزمینی هستم رفتم حمام بعد انگار از کسی میترسیدم همه درارو قفل میکردم که یکدفعه اومدم برم از پله ها بالا که پدرشوهرم سرپله استفراغ شدیدی کرده بود رفتم پیش مادرشوهرم اطلاع بدم دیدم سمنو میپزه گفت حسوم ندارم منم گفتم من دارم میارم برات،تارفتم بیارم پسر ۷ماهم افتاد تودیگ(دربیداری پسرمم ۷ماهش بود)خیلی ترسیدم.یهو سمنو سررفت تمامه خونه نابود شد هممون فرارکردیم وقتی اومدیم بیرون تکه های خونه رو آب معلق بود و هیچ خونه ای نمونده بود.هرچی به همسرم و بقیه خانوادش گفتم بچمون پس چی باید برم جنازشو بیارم اما اونااصلا متوجه نبودن انگار اتفاقی نیفتاده. خودم برگشتم تنها دنبالش دیدم تواون خونه پر از شیاطینه که برای خودشون راه میرفتن و کارانجام میدادن. اما سرمو بالا نمیاوردم چون میدونستم نباید تو چشماشون نگاه کنم.خواستم فرارکنم دیدم هرچی هر پله ای و میرم اخرش دیواره.یه نفر یه دری وبازکرد گفت بدوبیا ازاینجابرو.منم رفتم و دیدم چون کل اونجاازبین رفته بود یهو همه از یه جایی که نور بنفش داشت و غار مانند بود مثه رحم بود دیواره هاش رو به آسمون بود،میرفتن رد شن خیلی سریع که اونجا نمونن انگار کسی دنبالمون بود.همسرمم ازاونجارد شد همینکه من اومدم رد شم به سختی انگار تمام بدنمو میفشرد تا رد شم جوری که پشیمون شده بودم اما میدونستم راهی نیست،باخودم گفتم انگار دست اونارو کسی میگرفت که راحت میرفتن،به زور رد شدم فشار شدیدی به شکمم واردشد.وقتی اونجارسیدیم ترس اینو داشتیم که باز اونایی که ازشون فرارمیکردیم بیان،که یدفه شخصی اومد با یه ماشین ون مشکی،گفت ما حواسمون هست برید فلان آدرس طبقه ۶۳ ام برای شماست.وقتی منو همسرم اونجارفتیم من دکمه ۶۳ آسانسور زدم رفتیم بالا،بعد باهم برای خرید اومدیم پایین.هنگامی که دوباره خواستیم بریم بالا به همسرم گفتم زودباش خطرناکه الان میان.اما اون دم در یهو خوابش برد و من رفتم بالا هرچی صداش زدم بلند نشد .از خواب بیدارشدم با حسه به شدت عجیبی. چون فرزندم تو دیگ افتاد و این اتفاقا رخ داد خیلی برام مبهم بود این خواب. بسیار تشکر ازشما
فریبا هراتی
: سلام. لطفا همیشه تاریخ خواب را به روز و ماه قمری ذکر کنید؛ شاید در تعبیر موثر باشد. شما در ضمیر ناخودآگاهتان تلاش می کنید که از اشتباهات گذشته تان دوری کنید و شروعی تازه داشته باشید و به آرامش برسید. شما نگران هستید که دوباره در زندگی تان مرتکب گناه شوید و شیطان به روحتان نفوذ کند. سعی می کنید که درست زندگی کنید. پدر شوهر شما سعی می کند که جنبه های چندش آور و اشتباهات گذشته اش را از زندگیش دور کند یا از خصلت های زشت گذشته اش دست بردارد. مادر شوهرتان در زندگیش بسیار صبور است و تمام تلاش خودش را می کند که تاثیری مثبت روی زندگی همسر و فرزندانش بگذارد. اما از مشاهده ی اشتباهات شوهرش، خسته شده و نمی تواند زندگیش را بخوبی مدیریت کند. او نیاز به راهنمایی و مشاوره ی شما دارد تا بفهمد که چطور باید تمام ابعاد کارش را بخوبی بررسی کند و تصمیماتش را زیر و رو کند و کارهایش را بخوبی مدیریت کند. شما سعی می کنید که انرژی خودتان را وقف حل مشکلات مادرشوهرتان کنید و این باعث می شود که به فرزند خودتان کم توجهی کنید و موفقیت های او و خودتان را فدای موفقیت مادرشوهرتان کنید. ( تعبیر در دیگ افتادن فرزندتان همین است). شما بیشتر از اینکه بتوانید مشکلات مادرشوهرتان را مدیریت کنید، مسئولیت های مختلف خودتان را نادیده می گیرید، زیر بار احساسات و فشار زیاد عصبی قرار می گیرید و خونسردی تان را از دست داده و هیجانی رفتار می کنید. در نتیجه، همه چیز را بیشتر خراب می کنید، احساسات منفی به زندگی شما و مادرشوهرتان جریان پیدا می کند، تمام نقشه هایتان نقش بر آب می شود و شما حس می کنید که به هدفتان نرسیده اید و کسی به احساسات پاک و معصومانه ی شما که هدفتان خیرخواهانه بوده، توجهی نشان نمی دهد. شما به این فکر می کنید که می خواستید کار خوبی انجام دهید و نه اینکه از نفس اماره و یا شیاطین در زندگی تان پیروی کنید. خرد و عقلانیت، به شما می گوید که به لطف خداوند پناه ببرید و به او توکل مطلق کنید. شما حاضرید جانتان را در راه خداوند بدهید و از خیر دنیا بگذرید و تولدی تازه داشته باشید و از خداوند می خواهید که در سختی ها شما را کمک کند. شما هنوز در زندگی تان وظائفی دارید و زمان مرگ شما نرسیده است. با این وجود، شما همیشه گوش بزنگ و آماده هستید که جوری زندگی کنید که در درگاه خداوند، شکست نخورید ولی همسرتان، بعد از اینکه به او شانس زندگی و جبران اشتباهات گذشته اش داده می شود، در خواب غفلت به سر می برد و مانند شما خردمندانه رفتار نمی کند. خوابتان شامل 3 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون
مروارید : سلام وقتتون بخیر خواهر من خواب دیدن که عروسی برادرم هست ولی عروس وداماد رو تو خواب ندیدن و رقص و آهنگ و اینا هم نبوده فقط دیده که همه لباس مجلسی محلی پوشیدن ولی همین خواهرم خودش و یه خواهر دیگه مون مانتو پوشیده بودن که وقتی دیدن بقیه اینطوری لباس پوشیدن اونا هم دنبال لباس مجلسی بودن .
در واقعیت برادرم مجرد هست. ممنون میشم تعبیر بفرمایید.
فریبا هراتی
: سلام. تحولات مثبتی در زندگی برادرتان در جریان است و انشالله او به انجام کاری دست خواهد زد که شما هم به او افتخار خواهید کرد همانطور که خیلی از مردم به موفقیت های برادرتان افتخار می کنند. شاید برادرتان به انجام کاری متعهد می شود و موفقیت های زیادی به دست می آورد. یا حتی شاید در واقعیت ازدواج کند. تشکر از همراهیتون
sara : سلام وقت بخیر متن پنهان باشد گوید؟ممنون ارتعابیر خوب وکاملتون.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. تعبیر خواب شما این است که خواهر شما سعی می کند که از رئیسش تبعیت کند و سعی می کند که با او صمیمی و با احساس، برونگرا و اجتماعی رفتار کند. رئیس او، باعث رسیدن خواهرتان به موفقیت می شود. شما به تحولات تازه ای که در زندگی تان اتفاق می افتد، فکر می کنید و دوست دارید که ازدواج کرده و سفید بخت باشید. انشالله هر چه که خیر و صلاح شماست، همان برایتان بشود. تشکر از همراهیتون
وحید امینی : سلام وقت بخیر
من دیشب خواب دیدم تو یه جمعی بودم داشتیم همه با هم حرف میزدیم یه دفعه فهمیدم نامزد دارم باهاش دست دادم اومدم بیرون بعدش چیزی نفهمیدم صبحش رفته میوه خریدم فهمیدم متاهل شدم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. تعبیر خوابتان این است که شما را برای انجام کاری، در نظر گرفته اند و یا خودتان کاندیدای انجام کاری خواهید شد و قبول می کنید که مسئولیت های جدیدی را بپذیرید. شما برای رسیدن به موفقیت تلاش خواهید کرد و متعهد به پیشبرد وظائف جدیدتان خواهید شد. به نحوی در معرض عمل انجام شده قرار خواهید گرفت و آن را می پذیرید. تشکر از همراهیتون
زیبا : سلام لطفا مخفی باشه،امروز ساعت۸:۳۰
فریبا هراتی
: سلام. دختر عمه ی شما به خاطر احساساتی شدنش در رابطه با موضوعی، بشدت ناراحت می شود و منطق خودش را از دست می دهد. شما روابط شخصی خودتان را یا شرایط امروز زندگی تان را ارزیابی می کنید و از این شرایط راضی نیستید. پدر شما در تعبیر به خرد و عقلانیت خود شما معنی می دهد و این یعنی اگر شما خردمند باشید می دانید که 50 درصد موفقیت شما، منوط به تلاش شماست و اینکه نشان دهید که ارزش آن را دارید که دیگران برایتان اعتبار قائل شوند. اما شما دوست دارید که 100 در صد موفق باشید و این منوط به این است که بتوانید با مسائل غیر منتظره ای که در زندگی تان پیش می آید، خودتان را وفق بدهید و خیلی افراطی رفتار نکنید. اگر شما به تمایلات خودتان خیلی بخواهید توجه کنید و فقط خواسته های خودتان را در نظر بگیرید، نمی توانید خیلی موفق باشید. برای رسیدن به سعادت، باید خویشتندار باشید، با عرضه و زرنگ باشید و تمرکزتان روی اهدافتان باشد. شما باید صداقت داشته باشید و نه خیلی آتشین مزاج و پر شور و شوق خودتان را نشان دهید و نه اینکه خیلی وانمود کنید که سرد و بی تفاوت هستید. شما خودتان را با دوست پسرخاله تان و همسرش؛ و منطق آنها را با منطق خودتان مقایسه می کنید. این خانواده اهداف تازه ای دارند که می خواهند آن را عملی کنند و برای رسیدن به موفقیت تلاش می کنند. شما نشان می دهید که خونسرد و برونگرا هستید ولی متکبر و مغرور نیستید. من متوجه ی دلیل نگرانی های شما نشدم. شاید به این دلیل که روابط خودتان را در بیداری، با اشخاصی که در خواب اسم برده اید، توضیح نداده اید. خوابتان شامل 2 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون