کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب عزاداری

آنلی بیتون می‌گوید: اگر خواب ببینید عزادار کودکی هستید، نشانه آن است که نقشه‌هایی که برای زندگی خود کشیده‌اید با سرعت به شکست می‌انجامد.
اگر خواب ببینید برای خویشاوندی عزاداری می‌کنید، دلالت بر آن دارد که در آینده پیشرفتی اندک خواهید داشت و ایده‌های شما که به خوبی اندیشیده شده، به ثمر نخواهد رسید.

تعبیر خواب عزاداری برای مرده
جابر مغربی گوید: اگر بیند مرده‌ای جان داد و خویشان او بر وی نوحه و زاری می‌کردند، دلیل که بر اهل بیت مرده غم و انده رسد. اگر بیند که خویشان وی آهسته می‌گریستند، دلیل که خویشان وی از وی شادی و خرمی رسد.

حضرت دانیال گوید: اگر به خواب بیند که بمرد و همه بر وی بگریستند تا وقتی که وی را بشستند و با کفن در گور کردند این همه، دلیل بر فساد دین بود.

مطیعی تهرانی: اگر در خواب ببینیم کسی که مرده است گریه می کند خوب است و جای نگرانی نیست.

معبرین غربی گویند: رفتن به مراسم ختم و عزاداری مرده در خواب نشان دهنده رخ دادن حادثه شومی در آن محل یا بیانگر جدایی بین دوستان و اقوام است. اگر در خواب برای شخص مرده ای عزاداری می‌کنید نشان دهنده رسیدن ضرری از جانب اقوام مرده به شماست. همچنین عزاداری برای مرده می‌تواند نشانه سختی است که به وسیله شخص عزادار به وجود می‌آید.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

210 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Baran

Baran : سلام..وقت بخیرر...من روزای اخر ماه رجب ظهر خواب دیدم از راهی میرفتم دیدم خانمی سر راهم اومد و به من اشاره کرد دنبااش برم راه کمی باریک بود رفتیم در خانه ای را بروی من باز کرد درب حیاط بودش وارد حیاط شدیم سایه بون داشت رفتیم داخل گوشه حیاط ی استخر مانندی بود هوا افتابی و روشن و گرم مطبوعی بود ولی جلوش باز بود و خیلی بزرگ نبود مثله حوضه مربعی بود انگار ی بچه باهام بود از اب شیر کنار استخر یکم اب خوردم بعد دیدم خانم توی ابه اب تا زانوش بود بچه رو هم دیدم رفت تو اب منم گفتم پس عمیق نیست منم برم رفتم اب تا زانو بود و پامو تا زانو برهنه کرده بودم اب تمیز و زلالی بود کف استخر ابی بود و مشخص بعداز اب خارج شدم دیدم ی سگ مثله موش اب کشیده شده بود ولی اروم بود من یکم ترسیدم نکنه خودشو تکون بده خبس شم ولی اینکارو نکرد از کنارم رد شد بسمت ساختمان رفت منم اومدم برم بیرون از خونه چه وقته خروج دیدم ی دسته کاهو دسته منه...ممنونم

پاسخ
لینک۱۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۲۳:۲۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. دوست عزیز من از نام شما نمی توانم متوجه شوم که شما خانم هستید یا آقا و در تعبیر خواب بهتر است این مسئله مشخص باشد ضمن اینکه باید ذکر کنید که مجرد هستید یا متاهل. لطفا منبعد به این مسئله توجه داشته باشید. دنیا به شما رو می آورد و ایده ی تازه ای به ذهنتان می رسد. شما می خواهید نگرانی های گذشته را بشویید و شروعی تازه داشته باشید. می خواهید انرژی مثبت به زندگی تان بیاید و با ثبات و قدرت بیشتری هدفتان را دنبال کنید. اگر بچه همراه شما دختر بوده، می خواهید در کاری سرمایه گذاری کنید و اگر پسر بوده به فکر شراکت در انجام کار هستید ولی دلتان نمی خواهد که احساساتی فکر کنید و منطقتان را از دست بدهید. می خواهید بیشتر روی این ایده فکر کنید و نیاز به حمایت روحی دارید ولی به هر جهت رسیدن به ثروت و مسائل مالی برایتان مطرح است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۱۷:۰۱
Azad

Azad : با سلام خواب ديدم توي يه مراسم ختم بودم خيلي شلوغ بود يه نفر نوحه ميخوند بقيه هم به صف ايستاده بودن به جلو حركت ميكردن يه بچه اون وسط يه ترقه كوچيك انداخت ينفر از اقوام ترقه ها رو ازش گرفت همشو يجا ريخت ولي عمل نكرد، ولي مردم ترسيدن، تو همون صف يكي از آشناها تعريف خانمم رو ميكرد ميگفت آدم شوخ طبعي هست ما خيلي به حرفاش ميخنديم، بعد تو همون مراسم انگار من يجايي دورتر دور از چشم مردم ايستاده بودم ينفر داشت سقف سالن و زمين رو تي ميكشيد، از من پرسيد خوبه؟ بعد مو قع رفتن يه الاغ آورده بودن من سوار بشم انگار قدش خيلي بلند بود ترسيدم نميدونم آخر سوار شدم يا نه.

پاسخ
لینک۳۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۱۵:۳۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. کسی در زندگی شکست می خورد و همه به حال او تاسف خواهند خورد و البته کسی هم با بی عقلی سعی می کند که خودش را مضطرب تر از باقی مردم نشان دهد ولی کسی به رفتار مبالغه انگیز او اهمیت چندانی نمی دهد. خانم شما شخصیتی مهربان و احساساتی دارد. و شما کمتر از باقی مردم تحت تاثیر شرایط قرار می گیرید و ظاهر بین نیستید بلکه سعی می کنید که عمق و ریشه ی مطالب را ریابید و به مفهوم دنیا و معنی خلقت بیشتر فکر می کنید. سعی می کنید که رفتاری پاک در دنیا داشته باشید و عاقبت خوبی برای خودتان بسازید. کسی هم تملق شما را می گوید و شما را خیلی بزرگتر از چیزی که هستید، حساب می کند تا سرتان را شیره بمالد. او خوشبختی و شانس و مقام شما را بالا می نامد ولی شما دوست ندارید که الکی خیلی برایتان مقام قائل شوند و زمانی هم الکی از مقامتان خلعتان کنند. اگر سوار شدید، از تعریف مثبت مردم نسبت به خودتان خوشتان می آید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۴۶:۴۱
Foroozan

Foroozan : سلام خانم هراتي روزتون بخير انشاالله،خواب ديدم كه همراه خواهرم براي شركت در يك مراسم عزا در شهرستان رفته بوديم ولي لباس رنگي و دامن كوتاه پوشيده بوديم (دامن از جنس لس و فون و تا زير زانو)كه يكمي از اين بابت معذب بوديم خوب يادم نيست، اونجا آقايي بود كه انگار رابطه عاطفي با من داشت يعني در جمعي كه بوديم اينطور فكر ميكردم و باهم بوديم گاها، بعد خواهرم يك مانتوي مشكي از دختر عموم (كه شايد ايشون از نزديكان صاحب عزا بود و همينطور شوهر عمه ام كه به ما خوشامد گفت) گرفت و پوشيد كه من از پشت كه ميديدم مانتوي مدل جديد و بلندي (تقريبا مدل كيمينوبود)بود كه پشت كتفش مدلش جوري بود كه يك حلقه فلزي بهش وصل بود اما من گفتم اينو نپوش لباس عزا پوشيدن شگون نداره، اما خب داشتم فكر ميكردم شايد اين حرفا صحت نداشته باشه

پاسخ
لینک۲۳ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۱:۵۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما و خواهرتان شاد و روشنفکر هستید ولی می خواهتد مجبورتان کنند که مطابق میل کسانی که سطح فکری شان با شما تطبیق ندارد رفتار کنید و به عادت یا رفتاری پایان دهید. شما سخت کوش و در بیان خواسته تان آزاد هستید. سعی می کنید که درست فکر کنید و قوی و مصمم رفتار کنید. خواهر شما اما از جمع تبعیت خواهد کرد و خودش را دست کم می گیرد. او اعتماد به نفسش پایین است و دیگران می توانند او را وادار کنند که مطابق میل آنها، کاری را انجام دهد که با سلایق او تطبیق نمی کند. اما شما نمی خواهید با زور خودتان را عوض کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۴۵:۳۶
Marzie521

Marzie521 : سلام.من و دوست پسرم در دو ماه آینده قرار ازدواج داریم..خواب دیدم باهم داریم میریم یه مجلس که میدونم خانوادش اونجان وقتی رسیدیم دیدم مجلس عزاس که گریه و زاری نبود ولی لباس سیاه تن همه بود دوستای منم لباس سیاه تنشون بود منم لباسم سیاه بود‌.. پدر و مادر منم بودن..بعد من به سمت مادر ایشون رفتم و مادرشون با لبخند منو بغل کرد و سه بار گونه ی من رو بوسید من نبوسیدمش خجالت میکشیدم..بعد پدرش با لبخند و شوخی شروع کرد با من صحبت کردن و تعریف کردن از پسرش که پسرم خیلی خوب و صبوره یه حالتی که من راضی باشم..وسط حرفاش بابای خودم گفت آقای فلانی ساکت شین تا ملا روزه اش رو بخونه و اونم ساکت شد و ملا میخواست بخونه

پاسخ
لینک۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۱:۲۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و دوست پسرتان مجبور خواهید شد به عادات و رفتارهای گذشته تان پایان بدهید و این در حالی است که شما توانایی ندارید که گذشته را رها کنید و شخصیت های تازه ای به خودتان بگیرید. همه ی شما از این جهت نگران هستید و مادر او برای شما احترام زیادی قائل است ولی پدر شما به خوشبختی شما زیاد مطمئن نیست. او ممکن است فکر کند که شما بد شانس هستید و قرار است ناراحت شوید. اما این تفکر ممکن است صرفا یک سو تفاهم برای پدر شما باشد و نه اینکه شما قطعا قرار باشد که ناراحت و غمگین باشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۲۶:۲۱
 Reyhan

Reyhan : سلام خانم هراتی عزیز ان شاالله که خوب و سلامت باشید.نزدیک غروب خواب بودم خواب دیدم تو یه اتاق هستم و حال روحیم منقلب شد رفتم لب پنجره ی اتاق. شب بود ولی آسمون روشن بود و همه جا دیده میشد یهو شروع کردم به یا علی گفتن بلند انگار حضرت علی ع رو صدا میکردم بدون وقفه ذکر یا علی گفتم صورتم سمت آسمون بود تو ذهنم گفتم الان مردم فکر میکنن دیوونم بعد گفتم ولشون کن و ذکر یاعلی رو ادامه دادم. همون حین دیدم انگار حضرت علی ع فوت شدن و جمعیت زیادی برای تشییعشون اومدن خیلی زیاد بودن حتی داخل تابوتو میدیدم مردی با ابهت و قوی هیکل و قد متوسط از طرف مقابل جمعیت باز هم تشیع کنندگان دیگه ایی بودن انگار مراسم تششیع امام حسین ع یا امام صادق ع بود خوابم عوض شد دیدم مردی هست و یک زن که داشتن همسر یکی از اصحاب امام حسین ع که با تمام مصیبتهایی که کشیده بود و موهای سفیدش ولی بسیار باوقار بودن مسخرش کردن بعد بهش گفتن برو اون زن رفت بیرون ،اون مرد گفت من از محمد بزرگترم اون به زور خودش رو به ما تحمیل کرد که اونجا فهمیدم عموی حضرت محمد ص هستند به ذهنم رسید ابوسفیان هست و از اینکه حضرت پیامبر ص فوت شدن خوشحال بود.ممنون از تعابیر زیباتون

پاسخ
لینک۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۱۳:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما فکرتان ناراحت است و می دانید که دلیل این ناراحتی چیست. این همه ظلم که شما شاهد آن هستید و امیدوارید که به دعای خیر حضرت علی ع صلح و ارامش به زندگیتان و به دنیا برگردد. شما ذکر حضرت علی ع می گویید و متوسل به او می شوید که مشکلات زیادی که در دنیا وجود دارد و باعث افسرده شدن روحیه شما شده است، پایان بگیرد. شما حس محدود شدن دارید و آزادی عمل برای رسیدن به خواسته تان را ندارید. می دانید که مسائل مرده و فاسدی در زندگی شخصی و اجتماعی شما هست که باید به آن مسائل خاتمه دهید و اجازه ندهید که بیشتر از این روحیه تان خراب شود ولی به تنهایی قادر به حل مشکلاتتان نیستیدو از حضرت علی ع استمداد می طلبید. شما می دانید که امروز خیلی از کسانی که قدرتمند و صاحب مقام هستند به مردم زور می گویند و ایمان مردم را به مسخره گرفته اند و فکر می کنند که هیچ وقت قدرتشان پایان نمی پذیرد. اگر فکر می کنید که امروز به شما ظلم شده، به گذشته نگاه کنید! به امام حسین ع و اصحاب او هم ظلم شد و او هم برای رفع و دفع این ظلم جنگید. دنیا محل اثبات خود و قویتر کردن خود و محل گذار است و برای هیچ کسی ابدی نیست. اما مهم است که آدم خوب و تمیز زندگی کند و از مردن نترسد و برای رسیدن به حقوق خودش مبارزه کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۲۴:۱۵
Mohsen

Mohsen : با سلام و درود خدمت شما بانوی محترم:
بین ساعت 6 تا 7 صبح خواب دیدم تو خونه پدری که فروخته شده مراسم عزاداری فوت پدرم که پدرم هم چند سال عمرشونو دادن به شما همه سیاه پوشیدن خانواده خالم بیشتر یادمه که بودن اما من بالا تنه لخت بودم پیراهن تنم نبود و تو حیاط خونه بودم که به فکرم رسید طبقه دوم با یکی حرف زدم بره چایی بزاره برای مهمانهایی که قراره بیان حتی تصویر قوری و سماور هم دیدم که قوریه بزرگی بود سفید رنگ بعد خانواده پسر عموی پدرم اومدن با پسراش اومد جلو دست بدن من گفتم با مشت بزنیم بهم بخاطر بیماری که هست (کرونا) همشون اومدن جلو با مشت زدیم بهم اما پسر آخری که بهم رسید اسمش اسماعیله بهم دست داد ناگفته نمونه خیلی وقته خانواده پسر عموی بابامو ندیدیم فقط سر مراسمها اومدن اما پدرم میونه خوبی با پسر عموش داشت بعد دیدم یه تیشرت که رنگ مشکیه یه مارکم سمت چپش داره انگار مورد علاقمم هست پیداش کردن دادن من پوشیدم آخرای خوابمم دیدم به اتفاق خانواده خاله نشستیم من و به اتفاق یکی از دختر خاله هام لباس زرد رنگ پوشیدیم که داشتیم بهم نگاه میکردیم انگار برامون جالب بود تو فکر غذا بودم که براشون تهیه کنم اما انگار موندنی نبودن میخواستن برن با تشکر از زحمات شما.

پاسخ
لینک۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۲:۳۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. روحشان شاد. فامیل شما فوت پدرتان را فراموش کرده اند و صفا و صمیمیت گذشته را یادشان رفته. شما احساس می کنید که در فامیل زیاد از شما حمایت نمی شود اما شما می خواهید روابط صمیمی را با فامیل حفظ کنید. شما و خانواده ی چسر عموی پدرتان از هم زیاد خوشتان نمی آید و به نوعی جلوی هم جبهه گرفته اید و فقط پسر آخریست که یا بر خلاف دیگر اعضای خانواده اش با شما صمیمی است و یا کلا خودش را کنار کشیده و مطلقا نمی خواهد با شما در ارتباط باشد. شما هم سعی می کنید که مثل دیگران زندگی را ساده بگیرید و صداقت و اصالت خودتان را حفظ کنید هر چند که احساس کینه یا اندوه از این رفتار دیگران در رفتار شما هم مشخص است. شما و دختر خاله تان رفتاری یکسان در مورد خاصی از خودتان بروز خواهید داد. یا هر دو خردمندانه و یا هر دو کینه توزانه نسبت به همدیگر تعامل می کنید. شما می خواهید از خانواده ی خاله تان حمایت کنید ولی آنها هم خیلی با شما همفکر نیستند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۴۷:۰۰
Mrt

Mrt : سلام خانم هراتی عزیز.بنده خواب دیدم یه خانم سیاهپوش که اصلا نمی شناختمش داخل یک اتاق رو صندلی نشسته بود و برای یک نفر که فوت شده بود گریه و زاری میکرد و میگفت حیفش بود.نفهمیدم دقیقا چه کسی مرده بود.تعبیرش چیه؟

پاسخ
لینک۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۱۲:۲۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما نسبت به مسئله ای نگران و بدبین هستید. اگر شما خانم هستید ( باید همیشه توضیح بفرمایید تا تعبیر اشتباه نشود)، از شرایط غیر قابل پیشبینی پیش رویتان می ترسید و فکر می کنید که تحولی منفی برای مردم در راه است. و اگر آقا هستید، احساساتی تر از همیشه رفتار می کنید و البته نسبت به این شرایط احساس تاسف می کنید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۲۶:۳۲
رویا

رویا : باسلام و احترام
خانم هراتی عزیزم، خواب دیدم، توو حیاط خونمون دوتا سگ قهوه ایی و سیاه هست، مشکیه حالت وحشی داشت، همه غذاهارو اون میخورد، یدفعه دیدم هرچی میخوره با هر خوردنش یه چی تووی شکمش منفجر میشه. بعدش توو حیاطمون عزایی شده بود، خیلیا بودن، همه با لباس مشکی، دیدم جسد از خونمون بیرون بردن، انگار بابام مرده بود. شایدم برادر مرده ام دوباره مرده بود. نمیدونم جسد کی بود.
من دم درخونه با گریه، بلند اواز غمگین میخوندم و ویالون میزدم!!! همه خیلی گریه میکردیم.

ممنون میشم لطف کنید و تعبیرشو بفرمایید.

پاسخ
لینک۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۵:۴۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. شما دوستانی دارید که یکی عصبی و بد اخلاق و منفی باف است و دیگری محافظه کار و مادیگرا و خانواده دوست. شما هر قدر هم از دوست بد اخلاق و عصبی و افسرده تان حمایت کنید، فایده ندارد و او مرتب دارد مثل سیر و سرکه می جوشد و حرص می خورد. شما می خواهید یک سری از آدمها را از زندگی تان دور کنید و در تعامل با مردم و روابط عمومی تان، جنبه هایی از خودتان را عوض کنید و اخلاقیاتی را دور بریزید و می خواهید که افکار منفی و ناراحتی ها را دور بریزید. شما قبلا فکر می کردید که خیلی خردمند هستید ولی الان که این همه برای دوستتان از خودتان مایه گذاشته اید و او هیچ عوض نشده می فهمید که اشتباه کردید و باید خودتان را عوض کنید و روحیه ی تازه ای به خودتان ببخشید. پس شما شخصیتتان را عوض خواهید کرد و سعی می کنید که منبعد با کسانی تعامل کنید که به شما آرامش ببخشند و هارمونی و هماهنگی به زندگی تان بیاورند و خوشحالتان کنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۳۲:۰۸
طراوت قربانی

طراوت قربانی : سلام وقت بخیر دیشب انگار مدت زیادی در حال خواب دیدن بودم وسطشون بیدار میشدم ولی دوباره خواب با همون محتوا ادامه داشت من پدر و برادرم رو از دست دادم وبارهاذپیش اومده دوباره خواب دیدم که برادرم خودکشی کرده و مرده و دوباره داریم ختم میگیریم و عزاداری میکنیم ،دیشب هم اول خاب اینطوری بود که برادرم سم خورده و ما داریم گریه میکنیم و زن همسایه هم با گریه و لباس مشکی وارد خونمون شد و بعد که مجدد بیدار شدم و خابیدم خاب دیدم توی قبرستون محل زندگی خانواده همسرم هستم و به شدت دارم عزاداری میکنم جوری که به سینه خودم میکوبیدم یا از حال میرفتم ولی انگار بازم واسه پدر و بردارم بودالبته این قسمت خابم در طول شب نبود شاید ساعت ده و یازده صبح بود ولی حس خیلی بدی دارم ازین عزاداری قوی که کردم و نگران خانواده و همسرم شدم به نظر شما این خاب چ تعبیری داره ممکنه ربطی به خاطرات تلخ ذهنم باشه؟ممنونم

پاسخ
لینک۱۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۱۵:۳۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما به خاطر فوت پدر و برادرتان هنوز ناراحت هستیدو دلتان برایشان تنگ شده و اگر برادرتان در واقعیت خودکشی کرده، شما نتوانسته اید که هنوز با این موضوع کنار بیایید. شما نتوانسته اید خاطرات و تجارب گذشته را شسته و کنار بگذارید و این باعث می شود که بترسید که نکند در آینده هم عزیزانتان را از دست بدهید. اعصابتان ضعیف شده و خوابتان در واقعیت اصلا تعبیر ندارد. لطفا شبها قبل از خواب کمی عرق بهارنارنج بخورید و روزها هم اگر برایتان مقدور است روزی 7-8 عدد بادام بخورید برای اعصاب و حفظ تعادل و برگشت آرامش ذهنی تان بسیار عالیست. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۰۴:۰۰
سروناز

سروناز : سلام خانم هراتي عزيزم، خواب ديدم يكي از اعضاي فاميل خاستگار قبليم فوت كرده بود و براش مراسم ختم گرفته بودن، مامانم زودتر از من رفته بود به مراسم و داشت يه عالمه حرف ميزد كه بعدش من رسيدم و نگران بودم مامانم به وقت حرف بدي نزنه. همه لباس سرتا پا مشكي پوشيده بودن، پدر ايشون رو ديدم كه روي ماشين بزرگي شبيه وانت وسط مجلس ايستاده بود و داشت براي مردم غذا ميريخت و يكم از بيفرهنگي مردم شكايت ميكرد.پدرش رو تو واقعيت نديدم ولي تو خواب به شدت شبيه خودِ دوست پسرم بود.مادر و خواهر كوچيك ايشون هم نزديك من روي زمين نشسته بودن.بعد از تموم شدن قرآن خواني يك دفعه مادر و خواهرش رو به من برگشتن و مادرش شروع كرد به سوال پرسيدن از من، حس ميكردم مادرش از من خوشش مياد و من يك دفعه موهامو باز كردم و راحت جلوي ايشون نشستم و جواب ميدادم، حس ميكردم از نظر ايشون من زيبا هستم تو خواب و از قيافم راضي بودم. خواهرش هم به من خيره نگاه ميكرد، باخودم گفتم اگه مامانش ازم خوشش مياد پس من حاضرم باش ازدواج كنم.تو اين لحظه يك دفعه خودِ خاستگارم رو تو جمعيت ديدم كه ريش مشكي زيادي داشت و صورتش به وضوح ديدم اما تا ديدم داره بهم نگاه ميكنه نگاهشو برگردوند و تو جمعيت مخفي شد.(تو واقعيت با هم قطع رابطه كرديم).مرسي از تعبيراي عالي شما

پاسخ
لینک۱۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۱۲:۵۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. خواستگار قبلی شما از قطع رابطه با شما پشیمان است و مادرتان سعی می کند که قطع رابطه ی شما را توجیه کند ( یا عقلانیت شما سعی می کند که توجیهی برای قطع رابطه تان پیدا کند). پدر او وجهه ی خوبی در زندگی دارد و بسیار زحمت کش و مسئولیت پذیر است و از مردم حمایت می کند. مادر او شخصیتی افتاده و مهربان دارد و خواهر او رفتار شما را تحت نظر گرفته و می خواهد بداند که چرا به پسر او نه گفته اید. آنها شما را دوست دارند و احترام شما پیش ایشان بالاست. اما خود او که از شما ناراحت است، احساسش را از شما مخفی می کند و نمی خواهد که بدانید که به شما فکر می کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۵۱:۱۷
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.