تعبیر خواب فرار کردن
اگر کسی خواب دید از چیزی فرار می کند، دشمنی را مغلوب می کند.
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن گریختن دلیل شادی است، وقتی که فریاد و زاری نکند. اگر فریاد کند، دلیل مصیبت است.
محمد ابن سیرین می گوید: گریختن درخواب، دلیل رستگاری است.
جابر مغربی می گوید: اگر دید مردان از زنان می گریختند، دلیل که بیننده از شخص بزرگی می ترسد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
mehrnaz : سلام من خودمو تو خواب دیدم که فکر میکردم سوار اتوبوس هستم، اون وسیله نقلیه درحال حرکت بود ولی دیدم داخل یه ماشینم که دوتا پسر کنارم نشسته بودند،بجز راننده و ماشین سریع وارد یک خونه شد و خودمو اونجا دیدم که مرد دیگری هم اومد، میدونسم که اونها منو دزدیدند و من خیلی ترسیده بودم و میخواستم اونها متوجه ترسم نشن و بهشون گفتم من میرم دستشویی و اونها قبول کردند وبا اینکه میدونستم امکانش هست که در حیاط قفل باشه بازم سریع دویدم و درو باز کردم و رفتم داخل کوچه و با سرعت تمام فرار کردم، میخواسم پشت سرمو نگاه کنم که ببینم دنبالم هستن یانه ولی از ترس زیاد و اینکه همون نگاه کردن سرعتم کم کنه و اونا منو بگیرن نگاه نکردم، بعد که به یک خیابون رسیدم یه تاکسی گرفتم و آدرس خونمون دادم تا منو ببره خونه
فریبا هراتی
: سلام. شما از انجام اشتباه در کارتان خودداری می کنید و اجازه نمی دهید که انرژی های منفی تمرکز شما را برای موفقیت در کارتان به هم بزند. با سختی ها و شرایط بغرنج مبارزه خواهید کرد و خیلی زود به هدفتان خواهید رسید. تشکر از همراهیتون.
محمد اسماعیل کیانفر : سلام خسته نباشید
خواب دیدم که توی یه محیطی بودم که من یه کاری کرده بودم نسبت به ادمای اونجا که اون ادما دشمن من شده بودن و می گشتن که منو پیدا کنم، منم پشت یه جایی قایم شدم و یکی از اونا داشت دنبال من می گشت تا منو بگیره و ببره، تا اینکه من از دستش فرار کردم و رفتم توی کوچه ای که دیوار داشت و از اون دیوار ها رفتم بالا و ناگهان دیدم یک پنجره به سمت بیرون باز شد که می خواستم از اون پنجره برم و اگر می رفتم دیگه از اون محیط و اون ادم نجات پیدا می کردم، در همین حین که پنجره بازشده رو به بیرون رو دیدم که خواستم از اون برم بیرون از خواب بیدارشدم/باتشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما با مشکلاتی مواجه می شوید و خودتان را در شرایط بغرنجی می بینید و سعی می کنید که از رودررویی با سختی ها پرهیز کنید. در نهایت شما بر مشکلاتتان غلبه می کنید و چشم انداز جدید و امید های جدید به ذهنتان خطور می کند و از مشکلات رها خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
محمد اسماعیل کیانفر : سلام خسته نباشید
خواب دیدم که یه جای عمومی و حالت رودخانه و فضای سبز بود که دیگه خواستم از اونجا برم به جای دیگه ای(یک مسیر دیگه) تا اینکه یک ماشین اومد و گفتن که برسونمت و منم سوار شدم و تا اینکه بعد از چند ثانیه متوجه شدم اون مسیری که من می خواستم برم نرفتن و مسیر رو عوض کردن، دو تا بودن یکی راننده و یکی هم صندلی عقب کنارم نشسته بود و مواظبم بود، منم تا اینکه دیدم دارن به قصد چیز خطرناکی یه جای دیگه ببرنم از ماشین پریدم بیرون و اون ماشین رفت روی یک سنگ و چپ شد و یکی از اونا هم از ماشین افتاد پایین و گذاشت دنبالم و منم از دستش فرار کردم و نجات پیدا کرد/اینم بگم من یه مشکلی توی زندگی دارم و کسانی هستن که قصد به دام انداختن و خراب کردن من رو دارن تا به منافع خودشون برسن/با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. احتمال دارد به بهانه کمک رسانی به شما بخواهند سرتان را کلاه بگذارند و شما نباید اجازه دهید که دیگران برای شما تصمیم بگیرند و دنباله روی از کسی نکنید. اگر در زندگی به آرامی حرکت کنید و به هدفتان برسید بهتر است از اینکه زودباور باشید و فکر کنید که دیگران مشتاق کمک رسانی به شما هستند. به هر جهت خوابتان می گوید که از سختی و شر رها خواهید شد و کسانی که بخواهند برایتان پاپوش درست کنند خودشان شکست خورده و متضرر می شوند. برای دفع شر هم صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
Maya : سلام وقت بخیر
خواب دیدم در جایی هستم شبیه به بک دانشگاه خیلی بزرگ یادم نمیاد چراو به چه علت اما از دست ادمهایی که مرد بودن فرار می کردم چیزی مثل نردبان داشتم اما سرعت اون نردبان مثل کفشای اسکی و بیشتر بود روش سوار میشدم و فرار می کردم اولش از دست اونا داخل یه انبار بزرگ بودم که فرار می کردم بعدش از اون انبار اومدم بیرون و وارد محوطه شدم باهمون نردبان انگار به حراست دانشگاه اطلاع داده باشن که منو دیدن اجازه خروج ندن اومدم از یکی از دوستانم کمک خواستم تا نگهبانیو سرگرم کنه من فرار کنم و اونم کمکم کرد و من فرار کردم از دانشگاه اومدم بیرون بازم اون نردبان باهام بود وسطای راه چندتا مرد انگار اسلحه داشتن یه چیزایی بهم گفتن خیلی عصبانی بودن انگار مخاطبشون من بودم اما گذاشتن برم ولی وقتی از اونجا دور شدم انگار دنبال من می گشتن رسیدم به جایی که چندتا خانواده حالت کارتن خواب بودن خونه نبود شبیهه چندتا ماشین خراب بود که اونا توش زندگی می کردن من اونجا رفتم جایی قایم شدم تا بخوابم و یه پرده داشت اومدم پرده رو بکشم دختر جوونی منو دید و بعد رفت بزرگترشو بیاره دوتا مرد و یه زن اومدن گفتم من فقط می خوام شبو اینجا بمونم ادمای مهربونی بودن گفتم دنبالم هستن مردی که کت و شلوارم تنش بود اومد بهم پول بده گفتم پول نمی خوام جای خواب می خوام و اونا گداشتن من اونجا بمونم و ودر نهایت تونستم از دستشون فرار کنم و اونا منو پیدا نکردن ممنون میشم بفرمایید چه تعبیری داره سپاسگزارم
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس تان این است که به اندازه کافی توانایی و استقلال و ارداه دارید که روی پای خودتان بایستید و در زندگی تان خودتان را بالا ببرید. شما اجازه نمی دهید که دیگران شما را دست کم بگیرند و افکار شما را نادیده بگیرند یا به واسطه قوانینی که وضع شده، حقوق شما را نادیده بگیرند. شما می خواهید روی افکارتان تمرکز کنید و تا مدتی ایده هایتان را از دیگران مخفی کنید تا زمانی که شرایط مساعد شود و دیگران پذیرای ایده های منطقی و قوی شما باشند. شما از دردسر دوری می کنید و در خفا اهدافتان را به پیش می برید. تشکر از همراهیتون.
رعنا : سلام بر شما. من خوابي ديدم كه نميدونم تعبير داره يا باطله.
با دوست صميميم بودم، اون تيپش كاملا خاكستري، من تركيب مشكي و خاكستري.
جايي نااشنا بوديم؛ تعدادي مَرد غريبه، يك صندلي و يك مرد جوان كچل با شنل مشكي. فضا خيلي عجيب و حتا رعب اور بود ؛ افراد به نوبت روي صندلي مينشستن.
فهميدم كه مرد شنل پوش "عزرائيل" هست! و اشخاصي كه روي صندلي ميشينن موعد مرگشون فرا رسيده...
از مرد شنل پوش پرسيدم نوبت من كيه؟! چيزي نگفت ، فقط با دستش به مرد روي صندلي اشاره كرد. منظورش اين بود كه "بعد ازين مرد نوبت توئه!"
من خيلي غصه خوردم. از دوستم كه ماجرارو نميدونست با بغض پرسيدم: اگر چنددقيقه به پايان عمرت باقي مونده باشه چيكار ميكني؟ اما اون فقط لبخند ميزد (خيلي شاد بود ازينكه باهميم)
درنهايت متوجه شدم تمام اين ماجراها نقشه بوده، اون افراد اين فيلم رو بازي كردن تا مارو بگيرن (حالا نميدونم به چه قصدي)، مجرم بودند.
از دستشون فرار كردم، در تاريكي شب ميدويدم(ديگه از دوستم خبري نبود) و دونه دونه نابودشون كردم. در نهايت دوتا از مردها باقي موندن كه من با كمك پدرم از پسِشون براومديم.
سپاس از لطف و صبوري شما
فریبا هراتی
: سلام. دوست شما کاملا نسبت به مسائل بد بین شده و در عین مقام و بزرگی و رازداری، مغرور و کم معاشرت است و شما علاوه بر خصلت های او، گاهی احساس تنفر و کینه توزی دارید در حالیکه صفات معنوی عالی هم در وجودتان هست و عزتتان زیاد است. شما به جایگاه خودتان در آینده فکر می کنید و احساستان این است که انرژی منفی سد راه موفقیت شما شده و می خواهند ناامیدتان کنند. کسی هست که سعی می کند با بیرحمی و خونسردی هرچه تمامتر، بدون اینکه احساسی از خودش نشان دهد، شما را نسبت به آینده تان بدبین کند و بگوید که زندگی تان به سمت منفی متحول خواهد شد. دوست شما در زمان حال زندگی می کند و هر روز از اینکه امروز را دارد شاد است ولی شما خیلی به آینده فکر می کنید و نگرانید. شما می دانید که منفی بافی جرم است و ناامید در درگاه خداوند مجرم است بنابر این افکار منفی را دور می ریزید. سعی می کنید با انرژی مثبت و نصایح مفیدی که پدرتان به شما می دهد، یکی یکی مشکلات را پشت سر بگذارید و همه منفی بافی ها را دور بریزید. تشکر از همراهیتون.
Asayesh : سلام ممنون از شما.ِِواب دیدم با همه خانواده داریم فرار میکنیم.همه آذوقه و وسایل لازمه مهم رو هم برمیداریم..چندین بار با این مضمون تو این ماه این خواب دیدم.بهدکسی هم آسیب نمیرسه و میبینمم همه خانواده هم هستن .فقط در حال جمع کردن وسایل و فرار هسیم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما از رودررویی با مشکلات خودداری می کنید و از پذیرش مسئولیت کارهایتان فرار می کنید. شما ترجیح می دهید که از یک موقعیت خاص دوری کنید به جای اینکه با آن درگیر شوید. تشکر از همراهیتون.
Sepidesamimi : سلام وقتتون بخیر و شادی و سلامتی
من دقیقا دو شبه دارم خواب یکسانی رو میبینم که :در حال فرار کردن از یه نفر هستم و اون شخص قصد آسیب رساندن به من رو داره و من تا جاییکه میتونم دارم میدوم و فرار میکنم....ولی به هیچ وجه تسلیم نمیشم....از هر کسی هم سر راه بهش بربخورم کمک میگیرم و اونا هم کمکم میکنن.....یه اقایی بود با چنتا همرا که به زور میخواست منو تسخیر خودش کنه و محکم دست و پای منو میگرفت و ولم نمیکرد که حتما باید برای من باشی و فلان.....منم از دستش تا جون داشتم فرار میکردم و انگار تو خواب یه پسری ۸ یا ۹ ساله داشتم که مثلا اون اقا پدرش بوده و با پدرش همدست بوده و مسیرایی رو بهم نشون میداد که منو به اون اقا نزدیکتر میکرد ولی من متوجه میشدم و فرار میکردم...بعد از اینکه بیدار شدم گفتم خدا حافظ من است و کسی نمیتونه بمن اسیبی برسونه....ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما هدفی دارید که برای رسیدن به آن با دلسوزی و مهربانی کار می کنید و از خودتان مایه می گذارید ولی کاری که می کنید نهایتا به نفعتان نیست و انرژی منفی و سختی و عدم موفقیت شما را دنبال می کند اما در نهایت شما چون توکلتان به خداست، هرگز کسی نخواهد توانست به شما شر و آسیبی برساند و انرژیهای منفی اثری بر ایمان و اراده شما نخواهند داشت. تشکر از همراهیتون.
Somaye : باعرض سلام و احترام
من خواب دیدم از یک توله سگ زیبا (البته ظاهرش مثه خواهرزادم که بشدت دوسش دارم، بود ولی من حس میکردم توله سگه) در حال فرار کردن هستم و اصلا دوست نداشتم اون بمن نزدیک بشه و بامن تماسی داشته باشه. آخرش از دستش فرار کردم تو رختکن توالت خونه قدیمی مون و اون بزور داشت در رو هل میداد و وارد میشد و من هم همش تلاش میکردم ولی آخرش انگار کنار دری که من نگهش داشته بودم تا اون داخل نشه، یه در کوچولویی وجو داشت و داخل شد و کنارم قرار گرفت و دیگه ازش نمی ترسیدم و روی دستشم انگار چندتا خراش کوچولو بود.
فریبا هراتی
: سلام. محبت خواهر زاده تان بیشتر از قبل به دلتان خواهد نشست چون او خیلی خیلی شما را دوست دارد و هیچ راهی نیست که شما بتوانید او را از خودتان دور کنید. حتی اگر همدیگر را خواسته ناخواسته اذیت کنید، او همیشه به شما وفادار و صادق و مهربان است و محبتتان در قلبش نشسته است. همینطور هم شما نسبت به او. تشکر از همراهیتون.
سولماز : سلام
پریشب خواب دیدم با دوست پسرم، دوستم و برادر دوستم بیرونیم، و فردای همون روز من قراره با خانواده م برم شهرستان، دوستم یهو به برادرش گفت سولماز میخواد با مامانش بره شهرستان منم میخوام باهاشون برم،برادرش شروع کرد به شوخی کردن و مخالفت کردن ولی من متوجه شدم که دوستم دلش میخواد با ما بیاد شهرستان ولی نمیخواد برادرش بفهمه که پدرم و برادرم هم با ما هستن،
نمیدونم چرا ولی میدونستم که در حال حاضر کسی خونمون نیست به خاطر همین بهشون گفتم بیاید امشب بریم خونه ما بخوابیم،همه رفتیم اونجا ولی خونمون خونه ای بود که تو بچگیام اونجا زندگی میکردیم،یه خونه کلنگی ۳ طبقه بود ،در که باز میشد پله میخورد به سمت پایین و اشپزخونه و نشیمن اونجا بود و از جلو پله ها یه راهرو مستقیم میخورد به حیاط،من اومدم رختخوابا رو تو آشپزخونه پهن کردم که بخوابیم،دوست پسرم میخواست بخوابه ولی ما همش حرف میزدیم و اون کلافه شده بود و من همش نگران بودم که عصبانی نشه،خلاصه که به برادر دوستم گفتم مطمئن باش منو مامانم تنها میخوایم بریم شهرستان بذار باهامون بیاد و اون راضی شد و خوابیدم.
دم صبح یهو بیدار شدم دیدم پدرم و برادرم و دایی و خاله م خونمونن ، سریع از اشپزخونه اومدم بیرون و درو بستم میترسیدم که دوست پسرمو ببینن، تندی رفتم ببینم کی کجاست و چطوری میتونم از خونه فراریش بدم،نمیدونم چرا ولی خانواده م خیلی خوشحال بودن و میخندیدن، برادرم جلوی باغچه نشسته بود و یه سری پارچه رو داشت با قیچی خرد میکرد و در خونه رو میتونست ببینه،پس نمیتونستم از در بیرونش کنم، رفتم تو اشپزخونه یهو چشمم به پنجره آشپزخونه افتاد(چون زیرزمین بود یه پنجره کوچیک چسبیده به سقف رو به کوچه داشت) بهش گفتم میتونی از اینجا بری؟ گفت آره
یه عالمه پا پشت پنجره میدیدم انگار که یه تجمعی تو کوچه بود و کلی آدم پشت پنجره ما وایساده بودن،(نگران اینم بودم که بین اون آدما آشنا نباشه که فرار کردن اینو ببینه) دوباره چشمم به نرده های پنجره خورد،تمام این لحظات تو خواب داشتم از استرس جون میدادم،چون هرلحظه ممکن بود بابام بیاد تو آشپزخونه،بهش گفتم وای نرده داره نمیتونی بری
ولی اون پاشو گذاشت رو اجاق گاز و از لای نرده ها رفت بیرون
تا اون رفت پدرم در آشپزخونه رو باز کرد و من یه نفس راحت کشیدم...
خیلی ببخشید که انقدر طولانی شد
فریبا هراتی
: سلام. خانواده شما نسبت به شما خیلی سخت می گیرند و اعتقادات قدیمی تر و سنتی تری دارند. دوست شما دلش می خواهد یه خانواده شما نزدیک باشد ولی برادرش مخالف اعتقادات سفت و سخت برادرتان و پدرتان است و شما امیدوار هستید که دوست پسرتان علیرغم همه این عقاید و سنت های قدیمی خانواده تان بتواند پیش شما احساس گرمی و آرامش کند. برادر شما مخالف این است که شما دوست پسر داشته باشید و اگر این رابطه را بداند سعی در تخریب آن و جدایی شما خواهد کرد. شما موفق می شوید که نهایتا رابطه تان را با هر سختی که شده از دید پدرتان مخفی کنید. تشکر از همراهیتون.
zhila : سلام.من خواب دیدم که با کسی که دوستش دارم فرار میکردیم نمیدونم از چی یا از کی ولی خودمونو قایم میکردیم.یه جایی نزدیک خونه اونا بودیم که دیوارهای نیمه ساخته شده ای اونجا بودن(منم تو دلم گفتم خوب به جای اینکه این همه دیوار نیمه کاره بسازن مثلا یکیشو تکمیل میکردن)پشت یکی از دیوارها قایم شده بودیم که یهو برگشتیم پشت سرمونو نگا کردیم پدرش اونجا بود اولش ترسیدیم ولی پدرش خندید و رفت تو خونه گفت بیایید دنبالم.(شکل و قیافه ی پدرش توخوابم اونی نبود که تو واقعیت هست)ماهم رفتیم دنبالش وقتی رفتیم تو دیدم آشپزخونه شون دوتیکه بود یه جوی از وسط اشپزخونه رد شده بود حالا آب بود یا فاضلاب یادم نیست.منم تعجب کردم و بهش گفتم که بهم نگفته بودی که اشپزخونه تون این شکلیه اینطوری که خیلی ناجوره یه چیزی از این بخوای برداری برگردی اون ور و.....میخواستم درستش کنه و بشه یه اشپزخونه واحد.اما یه جوری بود که باید اون جوی اونجا میبود دقیق یادم نیست تو جوابم چی گفت...!
فریبا هراتی
: سلام. شما و دوستتان می خواهید از پذیرش مسئولیت کارهایتان خودداری کنید یا از رودررو شدن با مسئله ای خودداری کنید. او موانع و مشکلات و بهانه های زیادی برایتان می تراشد تا خودش را توجیه کندو در اصل اتکای او به دروغهایی است که می گوید. در زندگی او گرمی و حمایت و امنیت وجود ندارد و گاهی بنابه مصلحت حالا چه مثبت باشد و چه منفی؛ شما را وادار می کند که فاصله بگیرید و از مسئله ای دور باشید و در جریان کار قرار نگیرید و این شخص قابل اعتماد نیست. تشکر از همراهیتون.