تعبیر خواب قبر
اگر کسی خواب ببیند روی قبری سنگ قبر می گذارد یا آن را آجر و سیمان می کند، بیننده خواب خرابی را آباد می کند، یا بنایی می سازد، یا خانه ای می خرد یا باغی احداث می نماید. اگر ببیند که او را در قبر می نهند، گرفتار مشکلات می شود و معاش او تنگ می گردد.
اگر ببیند که مرده است و دارند او را در قبر قرار می دهند و هر چه می گوید کسی صدایش را نمی شنود، به شدت گرفتار سختی و تنگی می شود و کسی به یاری او نمی شتابد. اگر کسی در خواب ببیند که بر بام خانه اش قبر می کنند، عمر بیننده خواب دراز می شود. اگر خواب ببینید در قبرستانی زیبا و سرسبز هستید، اخبار سلامتی کسی را می شنوید که بکلی از زنده ماندنش قطع امید کرده بودید. دیدن قبرستانی متروک و پر از بوته های خار، دلالت بر آن دارد که عمر طولانی خواهید کرد.
حضرت دانیال می گوید: دیدن گور درخواب ، دلیل زندان است. اگر در خواب ببیند گوری از بهر خود کند، دلیل که عیش بر وی تنگ شود.
بعضی معبران می گویند: اگر کسی دید گور می کند، برای خود خانه خواهد ساخت. محمدبن سیرین می گوید: اگر وی را در گور نهادند، دلیل که او زندان کنند. اگر ببیند بر بام خانه او گور میکندند، دلیل که عمر او دراز خواهد بود.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند منکر و نکیر از او سوال پرسیدند، دلیل که پادشاه با وی مطالبتی کند. اگر جواب ایشان را درست داد، دلیل که از عذاب پادشاه برهد. اگر جواب را خطا دهد، به خلاف این است.
تعبیر خواب قبرستان (گورستان)
اگر کسی در خواب دید در گورستان مشغول خواندن فاتحه است، از مرگ و میرها عبرت می گیرد. اگر دید در گورستان از قبری، مرده ای با او سخنان دلنشین گفت، اعمالش خوب است و اگر سخنان عتاب آمیز می گفت، بد کردار است و باید به سوی خدا با توبه بازگشت کند.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن گورستان بر سه وجه است:
- غم،
- زندان،
- محنت.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
alireza : سلام اینو خانومم برام تعریف کرده :دیدم نمیدونم طرف پسرعمم بود یا پسرعمه مامانم بودش اسمش مهدی یا امیرمهدی بودبعد با این من کلی حرف زدم خندیدم همو هم لمس کردیم بعدمن میفهمم ک این مُرده،روحشه بعد ب مامانینا میگم این مُرده روحشه بعد همه هم میدیدنش ولی نمیترسیدن مثه من بعد ی خونه بود ۳ طبقه بودش. ۱۰.۲۰ تا دشویی بود طبقه بالا. بعد تو همه دشوییا یک قبر بودش بعد من هی ب مامانینا میگفتم توروخدا بیاین از این خونه بریم ولی اونا عین خیالشون نبود. منم دیدم اینا نمیان. خودم اومدم پیشه توبعد تو میخواسی بری ی جایی. اومدم پیشت باترس گفتم اره اینجوری شده،بعد تو میخواسی بری ی جاگفتم نرو منو تنها نذارمن نمیتونم برم میترسم. بعد تو گفتی با من بیا بریم گفتم ن نمیتونم زیاد از مامانینا دور شم.بعدمحکم بغلت کرده بودم طوفان بودش داش شب میشدولی تومنو گذاشی رفتی موندم
فریبا هراتی
: سلام. تاریخ خواب همیشه ممکن است در تعبیر موثر باشد و شما متاسفانه آن را ذکر نکرده اید. اما تعبیر خواب خانمتان این است که خانم شما نسبت به خانواده ی پدری یا مادری خودش احساس تعهد نمی کند بلکه او معتقد است که آنان فکر او را ناراحت می کنند و او را درک نمی کنند و شخصیت مردهای فامیلشان را نمی پسندد. از نظر او افکار آنان منحط و بدرد نخور است و باعث افسردگی و نگرانی او می شوند. هر چند که از نظر مالی شاید شرایط زندگی فامیل خانمتان خیلی هم خوب باشد ولی او به شما وابسته است و احساس امنیت او به خاطر وجود شماست. در عین حال که خانم شما عاشق شماست، شخصیت احساسی او مانع از این می شود که وابستگی به مادرش را هم از دست بدهد. شما ممکن است با کشمکش ها و یا ناراحتی هایی در زندگی تان احساس افسردگی کنید و فکر کنید که چطور می توانید مشکلات تان را از بین ببرید. خانم شما نگران است که شما او را تنها بگذارید و از او حمایت نکنید. تشکر از همراهیتون
گلی : خانم هراتی این قسمتش یادم رفت بگم و انگار میخواست بگه اخرت هست خوب باشید ای آدمها باهم و من درطول خواب ترس داشتم زیاد
گلی : سلام خانم هراتی عزیز ۱۲ شوال ساعت ۹ صبح خواب دیدم دوتا قبر بودن یه زن و یه مرد که صورت مرد یه معجزه شد و از قبر افتاد بیرون و من و چن نفری که اونجا بودیم شاهد اون معجزه بودیم و گریه میکردیم و من عکس گرفتم از دوتا قبر که یکیش خانم بود و اون یکی که آقا بود صورتش از قبر افتاده بود بیرون و میخواستم به همه معجزه خدارو نشون بدم که ببینن معجزه خدارو و من هی اشک میریختم و گریه میکردم و عکسو به چن نفری نشون میدادم که ببینن معجزه خدارو بعد دیدم صحنه بعد که من پیش همون قبرام و میبینم همون آقا که سرش پیداست البته دستشام پیدا بود با دستاش اشاره میدادکه تو پیروز شدی انگار امتحانی چیزی بود و من اشک ریخته بودم و به همه معجزه خدارو گفته بودم پیروز شده بودم ممنونم از تعابیرتون
فریبا هراتی
: سلام. مسئله ای که شما نسبت به انجامش ناامید بودید، دوباره انجام خواهد شد، ناامیدیها از بین خواهد رفت، شرایط بهتر خواهد شد و هر چند که شاید پولی که از دست داده اید یا ضررهای مالی، دوباره زنده نشوند ولی دوباره گشایش کار خواهید یافت و اوضاع زندگی بهتر می شود. مردم از افسردگی و ناامیدی بیرون می آیند و خداوند به صورت معجزه واری شرایط زندگی مردم را بهتر خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
غزاله : سلام و وقت بخیر. دوست پدرم پریشب دم سحر خواب دیده پدرم بهش زنگ زده و گفته میای بریم سر مزار؟ اونم گفته باشه فکر کرده قراره برن سر مزار مادرم. ولی دیده قبرستان دیگه ای رفتن و بر سر یک مزار ایستادن و پدرم به شدت گریه کرده دوست پدرم پرسیده این کیه؟ پدرم گفته تو نمیدونی این مزار کیه؟ دوست پدرم تا اومده ببینه کیه بیدار شده. من هم دیشب خواب دیدم خاله ی بزرگم فوت شده و مراسم هست و همه گریه مبکردیم. طاعاتتون قبول درگاه حق.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. تحولات تازه ای در زندگی پدرتان و دوستش در جریان است و آنان به عادات و رفتارها و روشهای قدیمی شان پایان خواهند داد و شروعی تازه خواهند داشت. پدرتان بشدت خوشحال می شود و موقعیت تازه ای برای رشد و پیشرفت پیدا می کند. تعبیر خواب شما ربطی به خواب پدرتان ندارد و ثبت 2 خواب در یک کامنت خلاف مقررات سایت است و خدای نکرده شما را مدیون سایت و کارمندان آن می کند. در صورت تمایل می توانید خواب خودتان را جداگانه ارسال کنید. تشکر از همراهیتون.
حانیه : سلام روز یکشنبه صبح خواب دیدم که رفتیم قبرستان شهرمون اونجا خیلی خیابوناش شیب داشت و با فامیل هامون دور هم جمع بودیم بعد از فامیل جدا شدیم و تصمیم گرفتیم بریم سر قبر یکی از اشناهامون (مادربزرگ مادرم که تازه فوت شده) اونجا یه اقایی بود مار های کوچیک میفروخت به مردم مار ها مثل کرم بودن دور دستش و داخل کیفش و یجوری رسم بودکه بخری و بری دم قبر و اونجا یه اکواریوم مانند هست و مار هارو اونجا داخل اب بنداری منم تو عالم خواب یادم اومد که دفعه قبل ترسیدم و اینکارو انجام ندادم و تصمیم گرفتم ایندفعه از ترسم بگذرم و منم مار بخرم و یطوری بود که مثلا بچه ها ذوق میکردند ازین کار مثل اینکه داری بهشون بادکنک میفروشی .ما رفتیم دم قبر فامیلمون و من اونجا چند مار کرم مانند کوچولو دور انگشتام بود را داخل اون اب اکواریم انداختم .اونجا یکم دور تر یه گروه پسر دور یکی از قبر ها بودن من چشمم به یکیشون افتاد و پسره بهم گفت تو امشب با ما باید بیای من توجهی نکردم و به بغل دستیمم گفتم داره چرت و پرت میگه حتما اما دیدم پسره اومد نزدیک تر و اسم و فامیل منو گفت من متوجه شدم که قضیه جدیه و فرار کردم ازونجا دوان دوان رسیدم به جایی اونجا پلیس وجود داشت برای همین کارا چون این موضوع انگار شایع بود و رفتم داخل یه ساحتمان مانند پاساژ اونجا کلی دختر صف بودن و همه ی اونا هم مثل من یکی مزاحمشون شده بود انگار این پسرا یه گروه بودن که بعضی دخترارو رد یابی میکردن و من رفتم پیش پلیس و اطلاعاتمو کاری کرد که به کسی دسترسی نداشته باشه
من از اون ساختمان اومدم بیرون همه ماشینا در حال برگشت بودند و ترافیک خیلی سنگین تصمیم گرفتم لابه لای این ماشینا دنبال ماشین خودمون بگردم که دیدم چندتا پسر مسلح بازم هستند
خلاصه با کلی تلاش و یواشکی ماشین خودمون پیدا کردم داخل ماشین من و خالم مادرم و مادربزرگم و پدربزرگم بودیم
و درسته اطلاعاتم غیر قابل دسترسی شده بود ولی با این حال خطردر کمینم بود
نهایت از اون قبرستان اومدیم بیرون دم یه شیرینی فروشی ایستادیم و مادرم رفت شیرینی خریددر حد دو ملیون یجورایی نذر بود ماهم تا اون خریدشو کنه دم ماشین چادر زدیم رفتیم داخل اون نشستیم که کسی پیدام نکنه یوقت
فریبا هراتی
: سلام. شما به عادات و رفتارهای گذشته تان پایان خواهید داد و شروعی تازه را آغاز می کنید. شما در بخش هایی از زندگی تان بی ثباتی و نبود کنترل را حس کرده اید و تصمیم می گیرید که اشتباهات امواتتان را بخشیده و حلالشان کنید. کسی هست که سعی می کند مردم را به اشتباه و گناه وادار کند و موجب شود که آنان تهدیدی را در زندگی شان دست کم بگیرند و افکار اشتباه او را باور کنند. او می خواهد که مردم این افکار را در زندگی شان همیشه بکار ببرند و یکنواخت و بی روح زندگی کنند. شما قبلا نمی توانستید این افکار را بپذیرید ولی حالا خیال می کنید که این روش خردمندانه زندگی کردن است و می توانید اینطوری تغییرات مثبتی را در زندگی تان ایجاد کنید!! وقتی که به صحت موضوعی آگاهی ندارید و آن را باور می کنید، در واقع برای خودتان شر و دردسر خریده اید و مثل این است که ناآگاهانه خودتان را درون یک مخمصه و در سختی ها قرار دهید. شما سعی می کنید به اشتباهاتتان پایان دهید و از اشخاصی که خردمندتر هستند راهنمایی بگیرید و نظرات هر کسی که سعی می کند که شما را بفریبد را باور نکنید. از اشتباهاتتان دست می کشید. اختیار و کنترل زندگی خودتان را بدست می گیرید و دیگر حرفهای مزخرف و بی پایه و اساس دیگران را نمی پذیرید. شما سعی می کنید که تعادل را در زندگی تان ایجاد کنید و زندگی خوب و آرامی داشته باشید. شما و خانواده تان حامیان هم خواهید بود و هرگز بدون مشورت خانواده تان به اراجیف دیگران عمل نخواهید کرد. تشکر از همراهیتون
Khat : سلام خانم هراتی عزیز،خواب دیدم قبر پدرم خوابم مخفی باشه لطفا.
فریبا هراتی
: سلام. روح پدرتان شاد. پدر شما فقط حضور فیزیکی شان را در دنیا از دست داده اند و روحشان زنده است و شما نباید فکر کنید که او در قبر خفته. کسی راجع به شخصیت و هویت پدرتان حرفی زده که باعث ناراحتی برادر بزرگ شما شده و شما می دانید که پدرتان شخصیتی پاک دارد و برای او صدقه می دهید و دعای خیر می فرستید تا اگر کسی صحبت نادرستی در باره ی او کرده، این ناراحتی از پدرتان دور شده و گناهان او شسته شود. پدر شما در زمره ی افرادی است که نزد خداوند مقام بلندی دارند. شاید همه در ظاهر تصور کنند که همه ی کسانی که در قطعه ی پدر شما به خاک سپرده شده اند، یکسان فکر می کردند ولی کسی که قبرش متفاوت بوده، خطر فکریش با اشخاصی که دورو بر او هستند هم متفاوت بوده است. تشکر از همراهیتون
Mobina : سلام،و خسته نباشید، دیروز صبح بعد نماز صبح خواب دیدم تو یک روستایی رفتم گردش ، اطراف روستا در حال پیاده روی بودم روستا هم مثل کوه وبیابون بود دیدم تشییع جنازه هست رفتم نزدیک دیدم عشق سابق امدفوت کرده و همه در حال شیون گریه هستند وقتی همه رفتن ، نزدیک قبرش رفتم یک سنگ قبر سفید مرمر بو که عکسشم روش بود ، گفتم بیچاره نامزدش تازه ازدواج کرده بودن بعد با یک چوب نازک به سنگ قبر میزدم و با بغض و عصبانیت من گفتم من راضی نبودم به مرگت اما حلالت نمیکنم و چند بار اینو با صدای بلند تکرار کردم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما احساس استیصال می کنید و از شرایطی که در زندگی تان ایجاد شده ناراحت هستید. می خواهید به آرامی در مسیر زندگی تان پیشرفت کنید و با چالشهای زیادی مواجه می شوید و احساس تنهایی و بی یاوری دارید. اما به این درک و نتیجه می رسید که باید رابطه ی قدیمی تان را دفن کنید و گذشته را فراموش کنید و بگذارید در همان گذشته بماند و خاطرات قدیمی را با خودتان به آینده تان یدک نکشید. عشق قدیمی شما در تصمیماتش ثابت قدم و یک کلام است و می خواهد زندگی تازه ای را شروع کند و به رفاه و ثروت رسیده است و احتمالا خانه می خرد و شما تمایل ندارید که او را ببخشید. تشکر از همراهیتون
Mansooreh : سلام روزتون به خیر خانم هراتی عزیز من خواب دیدم یه جایی بودم یهویی متوجه شدم که قبر حضرت سلیمان روبروی من هستش تقریبا یک متر باهاش فاصله داشتم هم خیلی خوشحال بودم که دارم قبر ایشونو میبینم هم اینکه خیلی تعجب کرده بودم انگار یادمه یه نوشته به رنگ سبز هم رو قبر ایشون دیدم در ضمن جاری من کنار من نشسته بود اونم مثل من متعجب و خوشحال بود ممنونم میشم برام تعبیر کنید
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید نگرانی هایتان را نسبت به آینده از بین ببرید و دانش و خردتان را زیادتر کرده و کنترل بیشتری روی زندگی تان و آینده تان داشته باشید. می خواهید ناشناخته ها را بشناسید. شما و جاری تان در دنیا به مقام و منزلت و ثروت زیادی دست خواهید یافت ولی با همه این بزرگی ها و عزت، خدا را فراموش نخواهید کرد و مغرور نخواهید شد. تشکر از همراهیتون
Pegah : سلام
من دیشب خواب دیدم که همرا با مادرم و به خواست ایشون مادر بزرگم رو از قبر بیرون آوردیم تا یکمی تمیزش کنیم و دوباره برش گردونیم سر جاش.انگار این یجور رسم بود که باید انجام میشد.جسد مادربزرگم کاملا سالم بود و داخل پلاستیک پیچیده شده بود.مادرم گل و لای رو از روی مادربزرگم تمیز میکرد.وسطای خواب دیدم که تو خونه مون بین پدر مادرم سر یه مسئله ی پیش پا افتاده جر و بحثه و یه لحظه دیدم جنازه رو آوردن تو خونه و هنوز دوباره دفنش نکردن.بهشون گفتم که باید برگردونیمش داخل خاک و مادرم از من کمک خواست اما من ترسیدم به جسد دست بزنم .بعد از اینکه بردنش برای دفن من لرز شدیدی گرفتم بطوری که تمام دندون هام محکم به هم میخورد و صدا میداد.خواهرم برام آب آورد تا حالم بهتر بشه و بعد مادرم رفت طبقه بالای خونه تا آش درست کنه و من و خواهرم رفتیم اتاق پایین.اتاق پایین پسری که قبلاً با ایشون برای آشنایی و ازدواج صحبت میکردم با مادرش نشسته بودن.من و ایشون شروع کردیم به بازی کردن درست نمیدونم چه بازی بود یچیزی مثل پانتومیم یا حدث زدن چیزی و من حالم بهتر بود.چند لحظه بعد برق کل خونه رفت و اون پسر یه فندک روشن کرد و من ازش درخواست کردم که فندکو به من بده..درحال روشن و خاموش کردن فندک خوابم برد و بعدش کلا از خواب بیدار شدم.زمان دقیق بیدارشدنم شش صبح بود
خواستم اضافه کنم که در واقعیت مادربزرگم حدود ده ساله از دنیا رفته و زمین هایی داشته و مادرم برای گرفتن سهمش ده ساله با خواهر و برادرهاش صحبت میکنه اما اونا حاضر نیستن سهم مادرم رو بدن و این درگیری همیشگی ماست که الانم دنبالشیم
ممنون میشم تعبیرش رو بفرماییدخواستم اضافه کنم که من دیشب قبل خواب به دوستم که خودکشی کرد فکر میکردم و با این افکار به خواب رفتم...
بطور کلی ترس از دست دادن عزیزانم رو دارم و شبانه روز این فکرها توسرم هست و ناخودآگاه منجر به این میشه که کارام خوب پیش نره و کمتر کار کنم
و قسمتی از خواب رو فراموش کردم بنویسم این بود
که بخاطر اینکه جسد مادربزرگم رو کنار میز کار من گذاشته بودن من بعد از برداشتنش هم میترسیدم به میز کارم نزدیک بشم و با خودم میگفتم حالا چطور کار کنمهمه ی اتفاقا داخل خوابم در طول شب اتفاق میفتاد...و بجز من و مادرم کسی دیگه هم همراهمون بود که الان نمیشناسمش....به پسر کم سن حدود بیست سال که کارش انجام دادن این مراسمها بود
فریبا هراتی
: سلام. شما به خاطر مسائلی که در رابطه با ارث مادربزرگتان پیش آمده، با مادرتان صحبت می کنید و از رازهای خانوادگی و اشتباهات مادربزرگتان پرده برمی دارید. مادر شما امروز احساس ایزولگی و تنهایی می کند و نیاز به حمایت مادربزرگتان دارد ولی او در زمان حیاتش، تسهیلاتی فراهم نکرده که شما الان راحت باشید و خاله ها و داییها، شما را آزار ندهند. پدر و مادر شما هم راجع به اخلاقیات مادربزرگتان صحبت می کنند و هنوز نتوانسته اند اشتباهات گذشته ی او را فراموش کنند. مادرتان در حالی که دچار استرس و دلشوره شده، سعی می کند که روشنفکرانه مسائل را حل کند و تاثیر مثبتی روی زندگی شما بگذارد. شما علاوه بر این مشکلات مالی، در ضمیر ناخودآگاهتان به ترس ها و نگرانیهای عمیقی که در وجودتان تلمبار شده فکر می کنید و می خواهید که از شر مشکلات قدیمی خلاص شده و بتوانید که زندگی تازه ای را برای خودتان بسازید. شما نمی خواهید که آرزوهایتان بمیرد و مجبور شوید سختی های زندگی که ناشی از تصمیمات اشتباه مادربزرگتان در زمان حیاتش بوده است را لمس کنید. در رابطه با دوست پسرتان در گذشته، شما نتوانسته اید که مقصود خودتان را بخوبی به او برسانید و او شخصیتی مهربان و خردمند داشته. اما چون شما احساستان را نتوانسته اید بخوبی بیان کنید، رابطه ی شما با تنش و استرس مواجه شده و ارتباط تان قطع شده است. اما جرقه و ایده ی تازه ای به ذهنتان راه می یابد و شما تلاش خواهید کرد که مشکلاتتان را با استفاده از این ایده و جرقه ی تازه، حل کنید ( یا شاید تلاش می کنید که حقایق را با این آقا مطرح کنید و احساستان را بیان کنید). شما تمام مدت به مشکلاتتان فکر می کنید و نمی دانید که عاقبت کار چه خواهد شد. تشکر از همراهیتون
Shoka : سلام خوب هستین .عیدتون مبارک باشه.اگه بخام به تقویم ایران تاریخ خوابم ۲۷ رمضان میشه ولی به تقویم شمسی (عربی)شب ۲۸ رمضان بود که خواب دیدم مثل این بود مرده بودم و داخل یک قبر خوابیده بودم که بلند شدم و متوجه شدم تو یک قبر هستم فوری شروع کردم به بیرون اومدم از قبر و تو دلم میگفتم من نمیخام بمیرم نمیخام اینجا باشم و بلند حرف نمیزدم تو دلم میگفتم کسی نشنوه همش درحال تلاش از بیرون اومدن تو قبر بودم ترسیده بودم از اینکه اونجا هستم و هل کرده بودم و دقیق یادم نمیاد بیرون اومدم یا نه لی لحظه ای هم انگار بیرون بودم و از بالا قبر رو نگا کردم (این قسمت برام مبهم هست)و همینجور که درحال تلاش بودم حس کردم قبلش یک نفر که مرد بود منو هل داده بود تو قبر .منو نگذاشته بودن داخلش انگار که هلم داده بودو من افتاده باشم اونجا.وخاک داخل قبر توجهم رو جلب کرد که قهوه ای بود مثل خاک زمین کشاورزی بودکه تازه س رطوبت داره و حاصلخیزه .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. عید شما هم مبارک. تعبیر خوابتان این است که شما قبلا به خاطر شرایطی که در زندگی تان ایجاد شده بوده، ناخودآگاه به افسردگی دچار شده بودید و بعد، به خودتان آمده و دیده اید که نمی خواهید این روند منفی و افسردگی در زندگی تان در جریان باشد و ادامه پیدا کند. شما نمی خواهید اسیر و مستاصل باشید و تنها کسی که می تواند به شما کمک کند که از ناامیدی بیرون بیایید، خودتان هستید! اگر خردمند باشید و سعی و تلاش کنید، متوجه می شوید که هرگز نباید به خاطر مسائل دنیایی احساساتی شده و فکرتان را ناراحت کنید. باید همیشه به خدای بزرگ توکل کنید که امیدهای تازه ای در زندگی تان ایجاد خواهد کرد. زندگی همیشه به نحوی ادامه پیدا می کند و جای رشد و ترقی و پیشرفت وجود دارد. شما هم از اشتباهاتتان درس خواهید گرفت و انشالله پیشرفت کرده و متعالی می شوید. تشکر از همراهیتون.