تعبیر خواب قبر
اگر کسی خواب ببیند روی قبری سنگ قبر می گذارد یا آن را آجر و سیمان می کند، بیننده خواب خرابی را آباد می کند، یا بنایی می سازد، یا خانه ای می خرد یا باغی احداث می نماید. اگر ببیند که او را در قبر می نهند، گرفتار مشکلات می شود و معاش او تنگ می گردد.
اگر ببیند که مرده است و دارند او را در قبر قرار می دهند و هر چه می گوید کسی صدایش را نمی شنود، به شدت گرفتار سختی و تنگی می شود و کسی به یاری او نمی شتابد. اگر کسی در خواب ببیند که بر بام خانه اش قبر می کنند، عمر بیننده خواب دراز می شود. اگر خواب ببینید در قبرستانی زیبا و سرسبز هستید، اخبار سلامتی کسی را می شنوید که بکلی از زنده ماندنش قطع امید کرده بودید. دیدن قبرستانی متروک و پر از بوته های خار، دلالت بر آن دارد که عمر طولانی خواهید کرد.
حضرت دانیال می گوید: دیدن گور درخواب ، دلیل زندان است. اگر در خواب ببیند گوری از بهر خود کند، دلیل که عیش بر وی تنگ شود.
بعضی معبران می گویند: اگر کسی دید گور می کند، برای خود خانه خواهد ساخت. محمدبن سیرین می گوید: اگر وی را در گور نهادند، دلیل که او زندان کنند. اگر ببیند بر بام خانه او گور میکندند، دلیل که عمر او دراز خواهد بود.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند منکر و نکیر از او سوال پرسیدند، دلیل که پادشاه با وی مطالبتی کند. اگر جواب ایشان را درست داد، دلیل که از عذاب پادشاه برهد. اگر جواب را خطا دهد، به خلاف این است.
تعبیر خواب قبرستان (گورستان)
اگر کسی در خواب دید در گورستان مشغول خواندن فاتحه است، از مرگ و میرها عبرت می گیرد. اگر دید در گورستان از قبری، مرده ای با او سخنان دلنشین گفت، اعمالش خوب است و اگر سخنان عتاب آمیز می گفت، بد کردار است و باید به سوی خدا با توبه بازگشت کند.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن گورستان بر سه وجه است:
- غم،
- زندان،
- محنت.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
کیهان : سلام
خواب دیدم قبرکندن و وقتی قبر را دیدم، فهمیدم که این قبر برای پدرم هست و من داشتن گریه میکردم، رفتم کنار قبر و دیدم پدرم که فوت شده بود و با کفن سفید بدنشو پوشیدنش و جسدش دقیقا کنار قبر بود که اماده گذاشتن در قبر بود و من هم کنار قبر (روبری جسد) داشتم گریه میکردم.
لطفا تعبیر این خواب رو بفرمایید
فریبا هراتی
: سلام. پدرشما فکرشان ناراحت است. او می خواهد برای رسیدن به خواسته هایش ایستادگی کند حتی اگر به قیمت قطع ارتباط با دیگران هم که شده، برای رسیدن به اهدافش اصرار می کند. در مورد یک سری تعهدات در زندگی تان شما احساس نگرانی و ناراحتی می کنید. پدرتان امیدوار است که بتواند شروعی تازه داشته باشد ولی در شرایط حاضر او روحیه اش افسرده شده است. شما و پدرتان باید به یک سری عادات و رفتارتان پایان بدهید. پدرتان تولدی دوباره را تجربه می کند و عمرش طولانی است. تشکر از همراهیتون.
الهه : سلام خانم هراتی عزیزم خواب دیدم میخوام برم سره خاک مامانم و مسیر تپه مانند بود ومنم داشتم پیاده میرفتم بعد ادرسو گم کرده بودم و از یه خانمه پرسیدم که بچشو رویه ویلچر سوار کرده بود بچه بهم گفت این مسیرو برو انتها قبرستونه بعد با ولیچر تا نصفه تپه با من بالا اومد من هی گفتم نمیخواد گفت نه خودم برمیگردم که بعد به من گف منو هل بده گفتم میوفتی تو دره گفت نه تو هلم بده که من هلش دادم تا نیمه رفت بعد ناپدید شد من ترسیدم ولی ادامه دادم رویه این تپه ها هم دشتای سبز رنگ بود که روش گلایه زرد رنگ در اومده بود بعد هوا عاللی بود بهاری و معتدل.بعد به قبرستون مامانم که رسیدم هوا یهو انگار رو به تاریکی رفت و خیلییی خلوت بود و اروم انگار من تنها بودم و داشت شب میشدقبر مامانم کوچولو بود و روش دوتا گل شمعدونی یکی قرمز و یکی صورتی بود که خییلی پر گل بودن و کل اونجا بویه گلابه محشری میداد منم گل اوردم کنار قبر کاشتم رفتم اب بیارم دیدم گل من غنچش وا شد منم کنار خاک مامانم کلی گریه کردمو باهاش دردو دل کردم سنگ قبرش کوچولو بود وقتی کنارش نشسته بودم اندازه یه مستطیل بود ولی دور که میشدم خیلی بزرگ بود و بلند انگار گلا هم بیشتر و پربارتر بودن از دور.بعد دیدم داره شب میشه رفتم دنباله قبره مامانبزرگم گشتم هرچی گشتم پیدا نکردم من دوتا دوست دارم که خیلی مومننن و سر مزار شهدا میرن اونارو اونجا دیدم که رفتن رویه یه قبر فاتحه خوندن من صداشون کردم برنگشتن نگام کنن منو نمیشناختن منم رفتم که ببینم چیه دیدم خاک و گله و انگار تازه خاک ریختن روش وقبر کناریشو سبز گذاشتن من یادم اومد قبر کناری مامانبزرگمه چون سید بودن روش کلا سبز بود اومدم فاتحه بدم پاهام رفت تویه گل اون مزار بغلی و تا زانو فرو رفتم دوستام که هنوز داشتن فاتحه میدادن ازشون خواستم کمکم کنن اونام کمک کردن بهشون گفتم این کیه دارین فاتحه میدین گفتن شهید شده و جمجش روی خاک بود گفتن بزن به جمجمش و فاتحه بخون غریبه اینجا و از این حرفا منم زدم به جمجمش و فاتحه خوندم براش بعد انگار تویه اون قبرستون فقط همون سه تا قبر بود و قبر دیگه ای نبود.ممنون از شما و نماز روزهاتون قبول حق
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. شما دلتان برای مادرتان تنگ می شود و احساس می کنید که مشکلاتی که در زندگی تان پیش آمده، شما را به استیصال کشانده و مجبورید خودتان را به جلو هول دهید! شما فکر می کنید که مادرتان نیاز به حمایت شما دارد در حالیکه عشقی که شما به مادرتان می دهید از فاصله ی دور هم برای او ارزش بزرگی دارد و او محبت های شما را متوجه است. دوستان شما که در قبرستان محل شما نگذاشته اند به این تعبیر است که خداوند می خواهد به شما بگوید برای چه بیتابی می کنی وقتی می دانی که مادرت روحش زنده است و مادر بزرگت روحش زنده است و لااقل اینها مزاری دارند که به آنها سر بزنی. پس این شهدایی که هیچ چیز ندارند و هیچ قبری ندارند خانواده ی اینان پس چه کنند؟ خدا خواسته که شما با مشکلات ایشان آشنا باشید و به یاد بیاورید که اینان هستند که دلسوزی و ناراحتی دارند و نه مادر و مادر بزرگ شما. ضمن اینکه می خواهد به شما بگوید که این شهدا هم زنده هستند و به خاطر پاکی و بزرگی روحشان حتی دعای آنان در حق شما مستجاب می شود و می توانید برای رسیدن به خواسته هایتان، به ایشان توسل جویید. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام،من خواب ديدم وارد قبرستان شدم(قبرستاني كه پدر بزرگم،داييم و مادر بزرگم اونجا دفن هستند).وقتي وارد قبرستان شدم چند تا قبر عجيب و غريب ديدم مثلاً قبر يك جوان روش پوتين هاي سربازيش بود و ايستادم فاتحه فرستادم و مادر اون جوان هم كنار قبره پسرش نشسته بودو چادرش رو صورتش بود ،قبر ديگه ايي بود كه خيلي بزرگ بود و متعلق به يك پيرمرد برد ،مجسمه اون پيرمرد رو روقبر ساخته بودند به حالت كاهگلي،بعد قبره اين پيرمرد خيلي عجيب و قشنگ بود يكسري چراغ هاي رنگي بالاي قبر اويزون بود،و همه رهگذر ها ميامدن سر اين قبر و نگاه ميكردند ،...من هم تو خواب همين طور كه داشتم قبر ها رو نگاه ميكردم با خودم سوره توحيد و ايت الكرسي ميخوندم...خواستم تعبير اين خواب رو بدونم.
فریبا هراتی
: سلام. روح امواتتان شاد. شما می خواهید به یک سری عادات و رفتار پایان داده و تولدی دوباره را تجربه کنید. به ناراحتی ها و اندوه حل نشده و قدیمی فکر می کنید. به این فکر می کنید که دنیا جای عجیبی است. کسانی هستند که جوان هستند و افسرده... و گاهی یک سربازی ساده می تواند برای آنان افسردگی بیاورد یا خانواده شان را داعدار کند و گاهی کسانی تا سالهای بالای غمر با همه ی بدبختی هایشان و سختی هایی که تحمل کرده اند زندگی می کنند و امید بخش زندگی دیگران هستند و در مورد مسائل مختلف با انعطاف پذیری خودشان، زندگی را با خوبی ها و بدیهایشان گذرانده اند. شما از زندگی مردم عبرت می گیرید. شما از غم ها و نگرانی ها انشالله ایمن خواهید بود و زندگی خوبی خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.
Maede : سلام خسته نباشید من خواب دیدم که من میرم داخل قبرستونی که مامانم اونجا دفن هست دقیقا همون شکلیه میخوام برم سر خاک مامانم من موهام کوتاه تر شده تا سر شونه م (در واقعیت موهام خیلی بلنده تا زیر کمرم) بعد به موهام دست میکشم میگم راحت شدم کوتاه شد یهو میبینم پدر شوهرم اونجاست داره قبر برادر شوهرم نبش قبر میکنه(برادر شوهرم ۵ ماه پیش فوت کردن جوون بود) ولی جای قبر در واقعیت متفاوته قبر برادر شوهرم یه طرف دیگه قبرستون بود تو خواب بعد میبینم شوهرم اومد بهش میگم به بابات بگو نبش نکنه خیلی گناهه میگه من چی کار کنم نمیتونم جلوشو بگیرم شوهرم با من میاد سر خاک مامانم از داخل میبینم(مادرم داخل دفنه پهلوی یه امامزاده در واقعیت تو خوابم همونجا بود) پدر شوهرم رفته تو قبر کفنو باز میکنه پسرشو میبوسه با گریه دوباره میاد بالا روش خاک میریزه دایی و شوهر خالمم کنارش بودن ما میریم سر خاک مامانم اونجا میبینم عکس هست میگم من عکس دیگه ای از مامانم آورده بودم این عکس نبود پس عکس که آوردم کجاس عکسو ور میدارم دختر خالم میگه من آوردم دوباره میبینم یه عکس دیگه زیره شه اون یکی دختر خالم میگه اینو من آوردم دوباره بر میدارم میبینم عکسی که خودم آوردم هست مادرم چهرش معلوم نیست پشت به ماست تو یه جای پر از شکوفه و سبز تو دوتا عکس اول چهره ش بود خندان اولی با آرایش دومی با حجاب سومی هم پشت به ما رو صندلی نشسته بود ولی جاش خیلی قشنگ انگار خوشحال.میشه بگین تعبیر خوابمو
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحشان شاد. شما احساس تنهایی می کنید. خدا رحمت کند برادر همسرتان را. چیزی در مورد برادر شوهرتان هست که پدر شوهرتان می خواهد آن را همیشه به یاد بیاورد. پدر شوهرتان از مرگ پسرش افسرده شده و مرتب حرف او را می زند. شما همیشه تصویر ذهنی ای از مادرتان دارید که متعلق به خودتان است و کسی نمی تواند احساس شما را نسبت به او درک کند. هر کسی در ذهن خودش تصویر ذهنی خاص خودش را نسبت به مادرتان دارد. مادر شما اصلا دوست ندارد که الان زنده بود و در این دنیا زندگی می کرد. چون عاقبت او به اندازه ای خوش و با صفاست که او به آنچه که امروز دارد بسیار دلخوش و شاد است. مادر شما اول ناراحت بوده که شما را رها می کند و بعد نگران بوده که چه پیش می آید و حالا که جایش امن و مطمئن هست اصلا نمی خواهد به شما برگردد و می خواهد همین جایگاهی را که امروز دارد حفظ کند. جای او در بهشت است. تشکر از همراهیتون.
Maede : ممنون واقعا عالی بود دستتون درد نکنه تشکر از جوابدهیتون
فریبا هراتی
: خواهش میکنم.
Maede : سلام خسته نباشید من دو روز پشت هم خواب دیدم یعنی دیشب و پریشب تو رو خدا جوابم زود بدید ذهنم مشغول کرده.پریشب خواب دیدم دور از جون شوهرم فوت کرده من انقد که تو خواب گریه میکنم و میگم خدایا شوهرم بهم برگردون خاکای رو زمین ور میدارم میریزم هوا میگم یا امام حسین تو که مادرم برنگردوندی(مادرم یه سال و ۶ ماه پیش فوت کردن) شوهرمو برگردون همه هم اومده بودن بعد دیدم میرم یه جایی من و مادرم و خاله م تو استخر هستیم مادرم به خاله م میگه بدنت درد میکنه اینجا مشت و مالت میدن برو خوب میشی دوباره من میام بیرون از اونجا دوباره میبینم شوهرم مرده و نیست من یادم میاد و من خواهش میکنم از خدا که برش گردونه من مشکی پوشیده بودم .این خواب پریشبم بود
دیشبم خواب دیدم که من میرم داخل همون قبرستونی که مامانم اونجا هست میخوام برم سر خاک مامانم من موهام کوتاه تر شده تا سر شونه م (در واقعیت موهام خیلی بلنده تا زیر کمرم) بعد به موهام دست میکشم میگم راحت شدم کوتاه شد یهو میبینم پدر شوهرم اونجاست داره قبر برادر شوهرم نبش قبر میکنه(برادر شوهرم ۵ ماه پیش فوت کردن جوون بود)بعد میبینم شوهرم اومد بهش میگم به بابات بگو نبش نکنه خیلی گناهه میگه من چی کار کنم نمیتونم جلوشو بگیرم شوهرم با من میاد سر خاک مامانم از داخل میبینم پدر شوهرم رفته تو قبر کفنو باز میکنه پسرشو میبوسه با گریه دوباره میاد بالا روش خاک میریزه دایی و شوهر خالمم کنارش بودن ما میریم سر خاک مامانم اونجا میبینم عکس هست میگم من عکس دیگه ای از مامانم آورده بودم این عکس نبود عکسو ور میدارم دختر خالم میگه من آوردم دوباره یه عکس دیگه زیره شه اون یکی دختر خالم میگه اینو من آوردم دوباره بر میدارم میبینم عکسی که خودم آوردم هست مادرم چهرش معلوم نیست پشت به ماست تو یه جای پر از شکوفه و سبز تو دوتا عکس اول چهره ش بود خندان اولی با آرایش دومی با حجاب سومی هم پشت به ما رو صندلی نشسته بود ولی خوشحال.میشه بگین تعبیر خوابمو تورو خدا دوتا حساب کنید بخدا از دیروز آشفته م ممنونتون میشم خدا اجرتون بده
فریبا هراتی
: دوست عزیز اینجا تعابیر بر طبق نوبت کاربران و ساعت و دقیقه و ثانیه ای که ارسال کرده اند انجام می شود و کسی نوبتش موخر یا مقدم نخواهد شد. ضمن این که همانطور که در ثبت نام در سایت به شما اطلاع رسانی شد شما فقط مجاز به ثبت یک خواب در 24 ساعت هستید و این یعنی شما نمی توانید یک کامنت ارسال کنید و در آن دو خواب بفرستید!! من خواب اولتان را پاسخ می دهم و دومی را یک روز دیگر ارسال کنید چون سایت روزهای دو شنبه و 5 شنبه تعطیل است. روح مادرتان شاد. عمر شوهرتان طولانی است ولی او به خاطر مسئله ای ناراحت و افسرد شده یا خواهد شد و نیاز به حمایت روحی و پشتیبانی دارد. شما به همین دلیل خاطراتان مکدر و ناراحت می شود. من متاسفانه نمی توانم بین کاربران محترم سایت تفاوت قائل شوم و خلاف مقررات عمل کنم. تشکر از همراهیتون.
Maede : دست شما درد نکنه چشم اون خواب رو دوباره جمعه براتون ارسال میکنم ممنون از جوابدهی به موقع شما.تنتون سلامت
مینا : سلام وقت بخیر
مادرم خواب دیده که داره نماز می خونه ومادربزرگم که سالهاست فوت کرده رو دیده که از داخل قبر داشته مادرم و نگاه می کرده انگار که قبرش پنجره داشته واز اون پنجره مادرم ونگاه می کرده البته مادرم خودش معتقده که چون برای مادرش نماز می خونه این خواب و دیده
فریبا هراتی
: سلام. روح مادر بزرگتان شاد. بله تعبیر خواب مادرتان این است که ثواب نمازهایی که برای مادرش می خواند به او رسیده است و روح او از این که دخترش برایش نماز می خواند با خبر و راضی است. تشکر از همراهیتون.
Mitra : سلام چند وقت پیش خواب دیدم تو یه مکانی هستم که هم انگار شهر زادگاهمه و هم انگار اولین بارمه که اونجام و حس خوبی بم میداد به نظرم یه آب تقریبا مثل آبشار هم بود که یه قبرم اونجا بود من همراه خواهر و مادرم بودم که اونا پایین قبر بودن من بالای قبر و انگار فاتحه میخوندیم روی قبر نوشته بود فاطمه بنت اسد
فریبا هراتی
: سلام. شما هر وقت به مشکلی برخوردید و حس کردید که زیر بار احساسات منفی خورد می شوید، باید متوسل به حضرت فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی ع شوید و او را به پسرش حضرت علی ع قسم دهید که برای حاجت روایی تان دعا کند و انشالله مشکلاتتان حل خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
Negah : سلام وقت بخیر من خوابی دیدم که نمیتونم تعبیرشو پیدا کنم خواب دیدم قبر دوستم و از قبرستان به جایی در طبقه ی بالا ی یه هتل منتقل کردن من رفتم بالا تا به قبر دوستم سر بزنم تو اونجا چند تا قبر بود که روی قبر ها با پارچه پوشونده بودن من اولین قبر رو که پارچه ی صورتی داشت کنار زدم و قبر دوستم رو دیدم و نشستم کنار قبرش ولی دیدم دو تا کتاب روی قبرش هست یکیش رو باز کردم توش نوشته شده بود عزیزم اینو بخون این برای تو ا ولی دیگه برداشتم و بقیش رو نه یادمه نه دیگه میدونم برداشتم که با خودم بیارمش البته من روزهای گذشته هم متوالی دیدم تو خوابم تو قبرستونم و از تو قبر ورق در میارم و البته چند روز دیگه اولین سالگرده دوستمه ، میخواستم ببینم اگه میتونید کمکم کنید تعبیرش رو ممنون میشم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحشان شاد. دوست شما امروز به درک و آگاهی بالایی رسیده و شما هم خبری دریافت خواهید کرد که حالت ذهنی تازه ای خواهید یافت یا در هویت شخصی شما تغییر به وجود می آید. زندگی شما متحول می شود و از عادات قدیمی تان جدا می شوید و طرز فکر قدیمیتان را رها می کنید. دوست شما شخصیت بسیار مهربانی داشته و دعای خیر او پشت سر شماست. فرصت و چالشی جدید در زندگی شما پیش می آید و شما باید به پیامی که از ضمیر ناخودآگاهتان به شما می رسد و به شهود خودتان و آنچه که به دلتان می افتد اعتماد کنید. تشکر از همراهیتون.
passerby : سلام وقت بخیر، خواب دیدم خواهرشوهرم اومده دنبالم منو با ماشین خودش می بره می رسیم میگه واسا بزار بابا یعنی پدرشوهرم ما رو ببینه که ما اومدیم تو دلم میگم عجب سیاستی داره مگه بابا نبینه چه اتفاقی میفته ما که قبلا دوبار اومدیم چه لزومی داشت دوباره بیایم انگار کسی فوت کرده بود و مراسم عزاداری بود پدرشوهرم لباس سیاه پوشیده بود و گریه نمی کرد ولی مادرشوهرم و پسرم سر قبر نشسته بودن به شدت گریه می کردن به پسرم میگم برا چی گریه می کنی تو دلم میگم مگه برا غریبه اینطور گریه میکنن
قبر به شکل یه ذوزنقه بود که توی اون یه قبر به شکل همون گورای معمولی مستطیلی شکل بود و بقیه ذوزنقه مثل حوض پر از آب بود و پسرم و مادرشوهرم کنار اون نشسته بودن منم یه چادر سیاه سرم کرده بودم ولی از زیرش یه پیراهن قرمز رنگ پوشیده بودم بعد پسرم رو برداشتم با خودم بردم یه خانم داشت مولودی خوانی می کرد و یه دختر بچه داشت آهنگ می زد ولی وسیله موسیقیش شکسته بود و من بهش میگفتم اگه از این طرفش بزنی صدای بهتری میده. در ادامه هم می دیدم پدرم رو میگن فوت کرده باید ببریم بزاریم تو قبر ولی بابام بیدار میشن و با صدای بلند میگن من نمردم زنده هستم حالم خوب شده و ....
ممنون از وقتی که برای تعبیر خواب صرف می کنید.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما از خواهر شوهرتان تبعیت می کنید تا کاری را به روش او انجام دهید. در اینصورت شما بیشتر به چشم پدرشوهرتان می آیید و عزیزتر می شوید. پدر شوهر شما به خاطر مسئله ای فکرش ناراحت است و موردی هست که باعث نگرانی آنها شده. شما در مسیر همراه و هم توازن با پدر و مادر شوهرتان رفتار می کنید ولی دقیقا مثل آنان رفتار نمی کنید و در کاری نسبت به آنها افراط یا تفریط دارید. احساسات منفی زیادی در جریان خواهد بود که شما را عصبانی می کند و به ظاهر ابراز تاسف می کنید ولی ته قلبتان، دلتان خنک می شود که مادر و پدر شوهرتان ناراحت می شوند. زندگی آنان از هارمونی و هماهنگی خارج می شود. پدر شما هم به نظر می رسد که از مسئله ای ناراحت است ولی مشکل او به زودی حل خواهد شد و از نگرانی بیرون می آید. تشکر از همراهیتون.
ترانه : سلام خواب دیدم که یکی از همکلاسیهای پسرم (قبلا به من ابراز علاقه کرد ولی الان با به نفر دیگه است)در گوشی اش داشت دنبال یه تالار برای عروسی اش می گشت بهم برگشت گفت که به نظر شما کدام تالار بهتره من گفتم که به من ربطی ندارد و ایشون برگشتن گفتن که بودن نظر شما نمیشه و نظر شما برام خیلی مهمه من با تعجب بهش نگاه کردم واز اون جا رفتم چون میخواستم برم مراسم ختم شخصی که قبلا بهشون علاقه داشتم و الان ازدواج کرده اند اما سر قبر که رفتم تا فاتحه بخونم ایشون اومدن سر قبر و گفتن من نمردم و این قبر داداشم است
فریبا هراتی
: سلام. همکلاسی پسر شما می خواهد که شما بدانید که او خیلی به عشق جدید زندگی اش وابسته است و شخصیت او برایش بزرگ است. شما هم احساس می کنید که باید گذشته را پشت سر بگذارید و شروعی تازه داشته باشید ولی کسی که به او در گذشته علاقه داشتید و الان در قلب شما نیست، دلش می خواهد که هم از توبره بخورد و هم از آخور. او اگر برای شما ارزش قائل بود رهایتان نمی کرد و نمی رفت. حالا که رفته چه خودش در قبر باشد و چه برادرش نباید برای شما مهم باشد. شما ارزشتان بالاتر از آن است که در گذشته زندگی کنید و غصه ی زمان گذشته را بخورید. آینده تان را بسازید و شروعی تازه داشته باشید. تشکر از همراهیتون.