تعبیر خواب قبر
اگر کسی خواب ببیند روی قبری سنگ قبر می گذارد یا آن را آجر و سیمان می کند، بیننده خواب خرابی را آباد می کند، یا بنایی می سازد، یا خانه ای می خرد یا باغی احداث می نماید. اگر ببیند که او را در قبر می نهند، گرفتار مشکلات می شود و معاش او تنگ می گردد.
اگر ببیند که مرده است و دارند او را در قبر قرار می دهند و هر چه می گوید کسی صدایش را نمی شنود، به شدت گرفتار سختی و تنگی می شود و کسی به یاری او نمی شتابد. اگر کسی در خواب ببیند که بر بام خانه اش قبر می کنند، عمر بیننده خواب دراز می شود. اگر خواب ببینید در قبرستانی زیبا و سرسبز هستید، اخبار سلامتی کسی را می شنوید که بکلی از زنده ماندنش قطع امید کرده بودید. دیدن قبرستانی متروک و پر از بوته های خار، دلالت بر آن دارد که عمر طولانی خواهید کرد.
حضرت دانیال می گوید: دیدن گور درخواب ، دلیل زندان است. اگر در خواب ببیند گوری از بهر خود کند، دلیل که عیش بر وی تنگ شود.
بعضی معبران می گویند: اگر کسی دید گور می کند، برای خود خانه خواهد ساخت. محمدبن سیرین می گوید: اگر وی را در گور نهادند، دلیل که او زندان کنند. اگر ببیند بر بام خانه او گور میکندند، دلیل که عمر او دراز خواهد بود.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند منکر و نکیر از او سوال پرسیدند، دلیل که پادشاه با وی مطالبتی کند. اگر جواب ایشان را درست داد، دلیل که از عذاب پادشاه برهد. اگر جواب را خطا دهد، به خلاف این است.
تعبیر خواب قبرستان (گورستان)
اگر کسی در خواب دید در گورستان مشغول خواندن فاتحه است، از مرگ و میرها عبرت می گیرد. اگر دید در گورستان از قبری، مرده ای با او سخنان دلنشین گفت، اعمالش خوب است و اگر سخنان عتاب آمیز می گفت، بد کردار است و باید به سوی خدا با توبه بازگشت کند.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن گورستان بر سه وجه است:
- غم،
- زندان،
- محنت.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
roksana : سلام خانم هراتی عزیز.خواب دیدم با مادرم وخواهرم تو قبرستان هستیم تو روستای مادربزرگم.چند نفر دیگه هم هستن.(قبلا خاله ام با دوتا از فامیلا هنگام رفتن به مراسم خاکسپاری فامیلمون توی همین روستا، تصادف کردن وفوت شدن ولی آستارا خاکسپاری شدن خودشون)دیدم قبرخالم با اون دونفر توی روستاست زن یکی ازاونا فوت شده ها اومد وخواهرم رو صدا کردوبه چشمم شبیه یه ادم دیگه هم که تو روستا زندگی میکنه هم ،اومد.اومد سرقبر، ماهم سرقبراییم.(توواقعیت قبرهاشون همه سنگ داره وخیلی تمیزه)اما تو خواب سیمانی بود وبا سیمان روشو نوشته بودن اما نوشته ها خیلی تمیز وخوش خط بود .منم تو دلم گفتم اینا که قبلا سنگ داشت حتما پولشون نرسیده مجبور شدن سیمانی کنن بعد با خودم گفتم اما قبر خاله ام سنگداره وتمیزه.کنار اون قبرا انگار دوتا قبر دیگه هم بود که اسم نداشت سیمانی بود و روش شعر نوشته بود چند سطر اولشو خوندم فقط دوباره قبر بغلیش هم روش شعر حافظ با خط خوش وریز نوشته شده بود واسم خود حافظ هم تو شعر بود اونم چند سطر اولشو خوندم .نمیدونستم قبرها برای کیه .بعد یه مرد که انگار میشناختمش ولی بعد اینکه بیدار شدم از خواب حس کردم یه مرد دیگه که تو واقعیت پسرش فوت شده وتو روستا دفنه هست.اومد اونجا با چندین نفر بود اومد که انگار نوحه بخونه ولی ما راه افتادیم گفتیم غمگین نکن بزار یه شعر دیگه باهم بخونیم شروع کردیم به خوندن بلند ولی خجالت میکشیدیم کسی بشنوه (از این اهنگایی که ملی هستش همه بلدن از اون ترانه ها میخوندیم وشاد بود)اون اقا همه هم خواهرمو شناخت باهمدیگه سلام علیک کردن .اونا رد شرن رفتن .ماهم دیگه میخواستیم بریم .رسیدیم به یه تپه ملنتد بزرگ که باید ازش رد میشدیم یادم افتاد که اومدنی هم از اونحا رفتیم بالا بعد رسیدیم قبرستون الان هم باید ازش بریم بالا سراشیبی خیلی خیلی زیادی داشت به زحمت ازش میرفتیم بالا از چمنا میگرفتیم میرفتیم بالا من به زحمت رفتم میترسیدم بیوفتم همش با خودم گفتمچمنارو خدا خودش انقدر ریشه شو محکم کرده که ما گرفتنی ازش کنده نشه بیوفتیم.رسیدیم بالای تپه مادرم ازش راحت رد شد ازش.اون بالا نرده های اهنی جدا جدا از خم بود یه دونه یه دونه تو خاک من گرفتم ازش ولی شل بود خم میشد تو ذهنم گفتم الان خووهرم ازش میگیره میوفته پایین .خواهرم ازش گرفت پرت شد پایین منم ترسیده بودم همونجا مونده بودم اصلا برنگشنمپایینو نگاه کنم خواهرمو.چنتا میله دیگه هم گرفتم دیدم نه شله .با صدای ضعیف وعاجزانه مامانمو صدا زدم کمکم کنه جوابمو داد .بعدش از خواب پریدم .شرمنده خیلی طولانی شد .تو واقعیت بچگیام از تپه ها تو روستا بالا میرفتیم ولی دیگه اینجوری نبود که تو خواب بود .بعدش هم من همیشه فک میکنم به هرچی فکر کردم اتفاق میوفته به خاطر همون به چیزای خوب فک میکنم یا وقتی فکر بد کردم زود ذکر میگم که رفع بشه از سرم تو خوابم هم به خودم گفتم تو فکر کردی خواهرت میوفته بیا افتاد.واینکه من دیشب فال حافظ گرفته بودم .ممنون خانم هراتی تعبیرش چی هست ؟؟؟
فریبا هراتی
: سلام. دوست خوبم از شما خواهش می کنم سعی کنید تا می توانید خوابتان را خلاصه کنید که بنده بتوانم روی متن اصلی و نکات کلیدی خوابتان بیشتر تمرکز کنم و اخر خواب که رسیدم اولش یادم نرود! روح امواتتان شاد. اینکه دیده اید قبر امواتتان تمیز اما سیمانی است به این اشاره دارد که مردم از این اموات تعاریف خوبی می کنند و از آنها به خوبی یاد می کنند ولی ایشان با مرگشان برای خیلی ها مشکلات و ناراحتی به وجود آوردند و ایشان را اسیر و مستاصل کردند. اما خود ایشان به هارمونی و آرامش در دنیای باقی رسیده اند و شما دوست دارید که مثبت اندیش باشید و در سختی های زندگی، افسردگی ها و ناراحتی ها را کنار بگذارید. خواهر شما شاید احساس می کند که روحیه اش خراب شده و جاپای قرصی در یک موقعیت ندارد و باید به او بگویید که تکیه اش در زندگی باید به خداوند باشد و نه به دیگران چون خداست که هرگز پشت کسی را خالی نمی کند. شما باید برای سلامتی خواهرتان و دفع شر و ناراحتی از زندگی تان صدقه بدهید و بگویید یک مرغ برای سلامتی خواهرتان و خودتان قربانی کنند. مادر شما از لحاظ روحی قویتر از شماست و به راحتی این دوران سخت و تلخ دوری از عزیزانی مثل خواهرش را پشت سر خواهد گذاشت. تشکر از همراهیتون.
hoseini : سلام ..من ۳۰ سالمه.خواب دیدم با مادرم به قبرستان رفتیم میخواستیم بریم سر قبر بچگی های خودم.ولی کاملا زنده بودم در خواب.با مادرم رفتیم یه قبرستانی که تقریبا غیر اشنا بود و تو خواب بنظرم این بود که دیگه این قبرستان قدیمی شده ولی قبرسنان ویرانه نبود تو خواب تقریبا بنظرم این بود که دیگه ازین قبرستان استفاده نمیشه.ولی ویرانه نبود حالا ازین که بگذریم با مادرم رفتیم سر قبر بچگیامو پیدا کردیم که روش اسمه خودم بود که مامانم گفت ببین چقدر کوچیکبودی خاکت کردییم .تقریبا خیلی بچه بودمو کوچیک تو قبر..یعنی قبر بچگیام بود یعنی تقریبا قبر نوزادیام بود که انگار زنده شدمو بزرگشدم ولی با مادرم رفتیم سر قبر بچگیام یعنی.یعنی این قبر کاملا مال زمان بچگی ونوزادیم بود که انگار توبچگیمرده بودم .ممنون میشم تابیرشو هرچی واقعیت هست بگید یعنی هرچیکه تابیرش همونه چه خوب چه بد واقعیتو بگید خواهشا استرس دارم.
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خواب شما این است که شما تمام باورها و افکار قدیمی و مسائل بدردنخور و منحط و گذشته ها را که برایتان فایده ای نداشته از زندگی تان دور کرده اید و الان زندگی شما متحول شده و شخصیتی تازه افکاری تازه و آرمانهایی تازه به زندگی تان وارد شده است. شما دیگر آن آدم سابق نیستید. دنیا دیگر آن دنیای سابق نیست. گذشته ها مرده است و شما شروعی تازه یافته اید. باید از افکار مربوط به گذشته و مرور مکرر خاطراتتان دست بردارید و به فکر آینده تان باشید. هر روزی که می گذرد، برای انسان شانسی تازه و شروعی تازه است و گذشته های شما مرده است. باید گذشته را در گذشته رها کنید. باید امروز را زندگی کنید و به فکر آینده ی روشنی که در پیش دارید باشید. خوابتان می گوید از افکار قدیمی دست بردارید و از نعمت زندگی خوشحال باشید و قدر خودتان را بدانید. اصلا خواب بدی نبود که به خاطرش استرس بگیرید. تشکر از همراهیتون.
g m : سلام و وقت بخیر. خواب دیدم که لوازم التحریر فروش محله قدیممان که فامیلیش رو هم یادم نمیومد ولی تو خواب دیدمش به آسم آقای ملکپور ؛تو مغازش یه قبر گذاشته و مثل اینکه هر هفته یک مرده رو از قبرش در میاوردن و میذاشتنش تو قبری که تو مغازه ایشون بود و روی تخته سیاهی که اونجا بود انگار اعمالشو می نوشتن. یه خانوم یا دختری رو دیدم که در آوردن و خیلی ناراحت شدم گفتم چقدر بده که اینجوری همه چی راجع به آدما فاش می شه. مغازش شبیه گالری یا موزه شکل یک ویترین شده بود. بعد دیدم که زن داییم که احساس و رابطه خوبی باهاش ندارم,داره آواز می خونه و به منم کسی می گفت تو هم بخون و من نمی خوندم و تو دلم می گفتم من که مثل این نیستم و داشتم خصوصیات فیزیکیشو با خودم مقایسه می کردم و خلاصه هم آواز نخوندم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. پادشاه عالم خدای بزرگ همیشه زنده است و او به مردگان و افسردگان و آدمهای منفی امید می بخشد و بازگشت همه به سوی خداست. نتیجه ی اعمال همه ی انسانها در پیشگاه خداوند مشخص است و روزی هر کسی هر کاری کرده آبرویش جلوی خداوند خواهد رفت چون خدا او را به نتیجه ی کارهایش واقف خواهد کرد. شما می توانید از نگاه کردن به زندگی دیگران درس بگیرید و سعی کنید که شخصیتی تاثیر گذار روی دنیا داشته باشید. زن دایی شما ناراحتی هایش را جار می زند و باعث می شود که دیگران روی او نظر دهند ولی شما اینطور نیستید و سعی می کنید که رازدار خودتان باشید و افکارتان را با همه در میان نگذارید تا روی شما بد قضاوت نکنند. تشکر از همراهیتون.
samin : سلام و ادینه بخیر و شادی.دیشب خواب دیدم سر مزار مادرم هستیم که در شهر زادگاهم است.مردی از دور کوچه رو بروی مزار (مزار مادرم کوچه ای روبرویش نیست)ژنده پوش و گویا دیوانه و کمی زخمی به ما نزدیک شد،به خواهرم گفتم این همون آقاهه است که همشهری هستیم و مرد با ایمان بود و در شهر محل سکونتمان مداحی میکرد .و برای مادرم هم امدند ولی نامش را هردو در خواب بیاد نداشتیم وای دیوونه شده،آزاری نداشت .در حال نزدیک شدن به ما بود و ما در جیبمان بدنبال پول بودیم که نگاهمان کرد و ارام رد شد.گویا شناخته بود وما ناراحت از اینکه به او کمک نکردیم یدفعه دیدیم برگشت خیلی بیصدا کنارمزار مادرم نشست.و هیچکدام چیزی نمیگفتیم.فقط در دلم خوشحال بودم میتوانم فرصتی برای کمک بهش داشته باشم .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحشان شاد. این شخص که دیده اید دیوانه شده، خواهد مرد و به استیصال و بدبختی خواهد رسید چون در زمان حیاتش نقش بازی می کرده و فقط به خاطر رسیدن به پول ادای مذهبی بودن را در می آورده. او دیگر نخواهد توانست به کسی تکیه کند و هدفش را از دست خواهد داد چون ایمان او به دروغ بوده است. تشکر از همراهیتون.
عبدالله یزدانی : خواب دیدم رفتم لطفا بعد از تعبیر خوابم را مخفی کنید ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. شما دوست دارید خانه بخرید و خانه تان را مطابق با سلایق این خانم تزیین کنید. تعبیر دوم این است که شما طرز فکر محدودی دارید و احساس می کنید که زندگی تان دارد یکنواخت و تکراری می شود و می خواهید جنبه هایی از خودتان را بر طبق سلیقه ی این خانم عوض کنید تا هیجان بیشتری به زندگی تان وارد شود. تشکر از همراهیتون.
علی : با عرض سلام و خسته نباشید خدمت خانم هراتی بزرگوار
من یک مرد متاهل و بشدت عاشق همسرم هستم و مدتی هست که فوبیای مرگ دارم و از مرگ می ترسم. من یک خونه خیلی خوب در یک نقطه عالی از شهر دارم و دارای یک شغل بسیار مناسب با وضعیت مالی بسیار خوب هستم...این خواب رو چند وقت پیش دیدم....خواب دیدم که می خوام خونم رو بفروشم. بعد نمی دونم که چه اتفاقی افتاد که رفتم پشت بام خونه و دیدم دو طبقه بالای خونه من هم طبقه وجود داره و اونجا توی پشت بوم 2 تا قبر شهید وجود داره (به نظرم قبر دو شهید گمنام بود) بعد یک دفعه دیدم جمعیت زیادی از زن و مرد اونجا جمع شدن و دارن برای این شهدایی که قبلا دفن شدن یک مراسم میگیرن من هم نشستم و یک دفعه خانمم و دختر باجناقم هم با چادر اومدن پیش من نشستند. توی مراسم یک دفعه یادم اومد که ای داد بیداد من دو سال پیش هم از وجود این شهدا خبر داشتم ولی یادم رفته بود و به همین علت(وجود دوشهید در پشت بام خونم) توی دلم به خودم گفتم چرا می خوای خونه رو بفروشی بار همین از فروش خونه منصرف شدم. لازمه که بگم بیشتر مردمی که تو مراسم بودن لباس هاشون بنفش بود (هم مردها و هم زن های چادری و مانتویی) و من از این قضیه متعجب بودم ولی لباسهای خودم مثل همیشه کت و شلواری بود و همسرم و دختر باجناقم چادر سیاه به سر داشتن.( لازم بذکره که بگم همسر من چادری هست).
با تشکر از زحمات شما خانم هراتی انشاءالله که اموات شما همیشه از خیرات شما بهره مند باشند.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما ایده ای در سر دارید که مدتی به این فکر می کنید یا خواهید کرد که این ایده عملی نیست و از فکرش باید خارج شوید ولی شما با توجه به موفقیت های زیادی که کسب کرده اید، تصمیم می گیرید که این ایده ها را عملی کنید. از فکر مرگ بیرون بیایید. عمر شما طولانی است و شما احتمال دارد بخواهید خودتان مجددا خانه های بهتر و مرفه تری برای خودتان بسازید و یا ایده های بالایی داشته باشید که بخواهید آنها را عملی کنید. روحیه شما بسیار قویتر و جیبتان پر پولتر از قبل خواهد شد و به موفقیت های بسیار زیادی خواهید رسید. شما در حضور مردم مشهور و موفق جلوه می کنید و انرژی مثبتی به زندگی تان وارد می شود. دنیا به شما رو می آورد و از قبل هم ثروتمندتر خواهید شد. آدمهایی بسیار مهربان و با رفتاری صمیمی، دلسوز، وفادار و بلند رتبه و مقامدار دورو بر شما را خواهند گرفت. شما حالت محترمانه و با دیسیپلین و شخصیتی حمایتگرایانه نسبت به خانم و خانواده تان خواهید داشت. در نهایت چیزی که به خوابتان مربوط نیست ولی لازم به ذکر می دانم این است که اصلا در واقع چیزی به اسم مرگ مطلق وجود ندارد. در دنیا همیشه ماده از بین می رود و انرژی باقی می ماند. جسم انسان ماده است و شما هر روز شاهد مرگ قسمت هایی از بدنتان هستید. سلولهای بدنتان هر روز بخشی شان در حمام می میرند و بعد از 120 سال، جسمتان هم فوت می کند اما روح انسان همیشه باقی و زنده است چون روح انرژی است و هرگز نمی میرد. پس جوری زندگی کنید که بعد از حیات دنیوی، روحتان بتواند در بهشت های عالی و عمارات مرفه دنیای باقی هم به خوشی ادامه ی حیات بدهد و به عشق دنیا اشتباهی انجام ندهید که بعدا پیش خودتان بگویید که به خاطر 100 سال حیات دنیایی تا ابد الاباد باید معذب به سختی هایی باشم که به خاطر گناهان دنیایی انجام دادم. مهربان و سخاوتمند و با ایمان باشید و تا همیشه در رفاه زندگی کنید. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام خانم هراتی عزیزم. خواب دیدم با خواهرکوچک مجردم و معشوقش(سامان) به قبرستان رفته بودیم. انگار قبرستان منطقه مسکونی هم بود. و دور و بر قبرها چندین خانه دور تا دور قبرها بنا شده بود و چندین خانواده آنجا زندگی میکردند. که یک دختر بچه هم بود که آروم بازی میکرد. یک قبر سنگی سیاه کوچک مربعی شکل در گوشه ایی وجود داشت که به سه یا چهار قسمت تقسیم شده بود. روی یک قسمت قبر اسم عشقم که با پسونده ه (به اسم مونث تبدیل شده بود) حک شده بود. مثل اینکه اسمش سعید باشد رویش سعیده نوشته شده بود. (در قسمت دیگر چیزهای دیگه هم نوشته شده بود یادم نیست)خواهرم گفت این قبر راز سعید است که سامان برملایش کرده! این خواهر سعید است و سالها پیش فوت کرده است. انگار این قبر یک رازی بود که سعید هیچوقت به من نگفته بود! شب شد نم نم باران میزد،سعید انگار خانه مجردی داشت من به خانه اش رفتم. در زدم در باز نمیکرد. میدانستم چون یک خانم حدودا ۴۰ ساله اومده پیشش در عمدا باز نمیکنه که من نبینمش.انگار داشت با این زن بهم خیانت میکرد.خودم سرزنش کردم اگر زودتر میومدم این زن به خونش نمیومد.با خواهرم به مکانی رفتیم که مجهول بود. خانواده مادریم آنجا بودن. من و خواهرم و دختر خاله متاهلم جوراب سفید نخی داشتیم. جوراب من و دخترخاله ساق بلند و جوراب خواهرم ساق کوتاه بود. چون جوراب دخترخاله ام با خواهرم کاملا متفاوت بود نمیتوانست ادعایی بکند اما بخاطر شباهت اندک با جوراب من میخواست مال مرا ببرد و مدعی شد که مال اوست. ولی من اجازه ندادم و ازش گرفتم.خواهرم دامن کوتا و تاپ بالا ناف جین پوشیده بود که دیدم گردن بسیار کلفتی دارد و بسیار چاق شده(در واقعیت ظریف اندام است) خودش را با تعجب در آینه نگاه کرد گفت چقدر چاق شده ام از فردا رژیم میگیرم.
فریبا هراتی
: سلام. شما و خواهرتان به مسائل دنیایی و رابطه هایتان با دوستانتان فکر می کنید و شما سعی می کنید که بعضی مسائل قدیمی را از ذهنتان دور کنید و اخلاق و عاداتی هست که باید به فراموشی بسپاریدشان. از جمله مسئله ای در رابطه با عشقتان هست که باید آن را فراموش کنید. سعید دنیاپرست و مالدوست شده و به ثروتی رسیده است که نمی خواهد شما از آن باخبر باشید و حتی شاید نمی خواهد که شما با او ارتباطی داشته باشید. الان دور دور اوست و اوضاع به نفع اوست. شما به گرمی و امنیت در زندگی تان خواهید رسید و ثروت و رفاه بیشتری نسبت به خواهرتان خواهید داشت. اما زندگی شما برایتان محفوظ خواهد ماند و چیزی که تقدیر شما باشد را کسی نمی تواند با زور از شما بگیرد. خواهر شما تند خو و بداخلاق شده و سخت می کوشد ولی حمایت کمی دریافت می کند. او سعی می کند که منبعد خونسردتر و آرامتر باشد و می داند که مجرب تر شده و زیاد فکرش را مشغول می کند. تشکر از همراهیتون.
salimhsalari : سلام خیلی خیلی ممنون .من پدر جانباز شیمیایی ۲۵ درصد هست شیمیایش خیلی زیاد بود نخواست درصدشو بالا ببره مامانم هم چند بار گفت که درصدشو بالا ببرن ولی نبردن .بابام در اثر شیمیایی از دنیا رفت براش کمیسیون گرفتن و سه تا از دکترا تایید کردن که در اثر شیمیایی از دنیا رفته میگفتن باید چهار تایید کنن گفتن چون درصدش پایین بود و تا حالا سابقه نداشتیم جانبازی که درصدش این قدر پایین بوده و اینجوری شده باشه جز شهیدش نزدن ولی من همیشه به همه میگفتم که بابام شهید شده خودش چند بار تو خواب بهم گفت و همیشه وجودش و احساس میکنم و یه کتاب در مورد بابام با عموم اونم شهید شده ولی کسی نمی دونست جز افرادی که از قدیم بودن
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. بقای عمر شما باشد انشالله. کامنت شما طولانی بود من فکر کردم خواب ارسال کرده اید. از شما یک حق خواب کسر کردم ولی به واحد پشتیبانی گفتم به شما یک حق خواب اضافه کنند.
salimhsalari : سلام وقت بخیر
پدرم از دنیا رفته و قبرش بالاش یه چیزی درست کردن که توش میشه قرآن و کبریت و اینا می زاریم و روش رو میپوشونیم .
من خواب دیدم رفتم سر قبر پدرم همون چیزی که بالاش درست کرده بودیم درش رو باز کردم پر از خاکای نرم بود من دست میگرفتمشون انگار یه نفر قبر بابامو کنده بود ولی خاکا هنوز توش بودن طول بودخیلی نرم بودند عین آرد و تبرک بود خاکای که توی خواب احساس میکردم و با خودم میگفتم این جور خاکا هیچ جا نیست این خاکا تبرک هستند و قبرای دیگه این جوری نیست بالاش این جوری نیست رفتم خونه با یه نفر آشنا شدم ایرانی بود ولی میگفت همسایه تراپ هست فهمیدم بچه ی خانم اون چیزی که بالای سر بابام بود رو باز کرده بود و قبر بابامو با دستاش کنده بود و خاکاش هنوز تو همون بود فقط با دست کنده بود .
اسم پسر خانم توی خوابم ممتاز بود خانم میگفتم پسرم ممتاز از اون خاکا خوشش میاد بریم یه کم بر داریم با هم میرفتیم سمت قبرستان جای که بابام دفن شده توی راه با من حرف میزد میگفت تراپ رئیس جمهور آمریکا همسایه ما هست ولی ما اصلا نمی بینیمش اصلا نمی دونیم کی میاد خونشون کی میره اون خانم هم باحجاب بود.
ممنون و تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحشان شاد. پدر شما شخصیتی پاک و باکرامت داشته و روحش آمرزیده و بزرگ است و اگر کسی از او بخواهد تا برایش دعا کند، دعای پدرتان در حق آن شخص، مستجاب خواهد شد. از این رو خیلی از مردم که به ظاهر از طبقه ی بالای اجتماعی هستند و زندگی های مرفهی دارند، اما با مشکلی در زندگی شان مواجه هستند، چنانچه قبر پدرتان را زیارت کنند و از او بخواهند تا برای ایشان دعا کند، خداوند به برکت روح بزرگ و با ایمان پدرتان دست رد به سینه ی ایشان نخواهد زد و دعایشان را مستجاب می کند. شما باید قدر پدرتان را بدانید و به روح و شخصیت او افتخار کنید. او شاید از لحاظ اجتماعی مثل خیلی ها ممتاز محسوب نمی شده ولی از لحاظ ایمان و جایگاه او نزد خداوند، او بسیار برجسته و ممتاز محسوب می شود. تشکر از همراهیتون.
Som : سلام وقت بخیر.لطفا پیام نشون داده نشه
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید ازدواج کنید و زن دایی پدرتان آرزوی شفا و سلامت و انرژی مثبت برای همه دارد. شما هم به شادی و انرژی مثبت خواهید رسید. دوست عزیز هیچ جادویی بر شخص مومن به خداوند، کارساز نیست چه مثبت و چه منفی. جادو فقط به کسانی موثر واقع می شود که معتقدند که قدرت شیطان از قدرت خداوند بالاتر است و متوسل به جنیان و شیاطین می شوند. چیزی که دعا نویسان به مردم می دهند فقط توسل به اجنه است که در قرآن کریم این کار گناه محسوب می شود. لطفا این متن را که برایتان تهیه کرده ام تا آخر با دقت بخوانید تا نظر قرآن کریم را راجع به توسل به اجنه ( که دعانویسان انجام می دهند) بدانید و نادانسته مرتکب گناه نشوید:
شما باید از ارتباط با جن ها و دعانویسان پرهیز کنید و اینکارها واقعا گناه است شر کارتان گردنتان را می گیرد و در نهایت به ضعف اعصاب یا دیوانگی خدای نکرده دچار می شوید. همانطور که در قرآن آمده هیچ برگی از درخت نمی افتد مگر اینکه خدا بخواهد. جادو فقط برای کسانی موثر واقع می شود که به جادو ایمان دارند و قدرت آن را بالاتر از قدرت خدا می دانند. آیه 6 سوره جن می فرماید: یک عده از انسان ها و نوع بشر، به جای پناه بردن به خدا، به جن پناه می برند در صورتی که اجنه نمی توانند پناه آنها باشند. ( پس این کارهای دعا نویسان برای اجیر کردن اجنه برای موفقیت انسان ها در زندگی شان وعده ای دروغ و باطل است. هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خدا نیست! ) در جای دیگری در قرآن در سوره بقره آیه 102 آمده که (عده ای از بنی اسرائیل از دو فرشته که در بابل نازل شده بودند، به اسم هاروت و ماروت که دعاهایی می آموختند، که بین زن و شوهران جدایی می انداخت، و جدایی نمی انداخت مگر آنکه خدا می خواست!! ) و این به این معنی است که حتی اگر جنیان بخواهند کاری کنند، موفق نمی شوند مگر اینکه خدا بخواهد! حالا جای سوال است که مگر خدا می خواهد؟ مگر خدا دوست دارد که کسی بد بخت شود؟ حقیقت این است که اگر جنیان به خودی خود می توانستند به انسان ها آسیب برسانند، احدی بر پشت زمین باقی نمی ماند زیرا شیطان از بدو خلقت انسان با او دشمنی داشت!! خداوند انسان ها را دوست دارد و عاشق آنان است زیرا از روح خود در بدن انسان دمید. تنها کسانی اسیر جادو جنبل می شوند و آسیب می بینند، که معتقد هسنند که قدرت شیاطین از قدرت خداوند بیشتر است. معتقد هستند که خداوند مهربان نیست و حامی بنده های خود نیست. معتقد هستند که خدا نمی بیند و نمی شنود و آنان را رها کرده تا شیاطین و اجنه بتوانند آنان را اذیت کنند. خداوند به واسطه چن ها، باور انسانها را نسبت به قدرت خودش آزمایش می کند. تا بفهمد که چه کسانی به او توکل می کنندو چه کسانی به اجنه!! این باور منفی انسانها، انرژی منفی دشمنانشان و اجنه را جذب کرده و آنان را آسیب پذیر و مغلوب می کند. اگر شما به خدای بزرگ و الرحم الراحمین ایمان داشته باشید و مطمئن باشید که عشق او شامل حال بندگانش است، هرگز آسیبی از هیچ جنی نخواهید دید. برای کارهایتان هم مطلقا از این دعا نویسان کمک نگیرید. گر اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی!! تشکر از همراهیتون..