تعبیر خواب قربانی کردن
قربانی کردن در خواب، نجات و رستگاری است و دیدن قربانی کردن دیگران نشان انتفاع و سود بردن است به خصوص اگر از گوشت قربانی به بیننده خواب سهم بدهند. اگر کسی دید به سفر حج رفته و روز عید قربان است و قربانی می کند، در انجام امر حق کوشا است و اگر می دید از سفر آمده و جلویش قربانی می کنند، باید خیرات و صدقه بدهد. اگر نذری کرده بود و در حال اجرای نذر، قربانی می کرد، بلا از خود و خانواده اش دور می شود.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی به خواب دید که شتری یا گوسفندی قربانی نمود، بیننده اگر بنده است، آزاد خواهد شد. اگر بیمار است شفا یابد. اگر آزاد است رستگاری یابد و حج اسلام بگذارد. اگر ترسی داشت ایمن شود. اگر درتنگی بود به فراخی آید. اگر این خواب نزدیک عید قربان ببیند، دلیل که اثر آن بیشتر است.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند گوشت قربانی خورد، دلیل منفعت است. اگر ببیند گوشت قربانی قسمت نمود به مردم، دلیل که مردی محتشم در آنجا بمیرد و مال او را قسمت کنند.
جابر مغربی می گوید: دیدن قربانی درخواب، دلیل بشارت است.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن قربان کردن بر چهار وجه است:
- ایمن شدن از ترس،
- یافتن مراد و حاجات،
- خیر و برکت،
- زوال قحطی و تنگی.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
سایه : یادم رفت بنویسم می خواستم با ماشین اداره برگردم خونه ، و انگاری با مدیرم هم یک کل کل مزاح گونه داشتم
سایه : سلام خانم هراتی عزیز
دیشب خواب دیدم روز آخر ساله انگاری ، داشتم دو جعبه شیرینی گرفته بودم و یکیش پخش می کردم طبقه ای بودم آقای که بهش علاقمندم هم بود یکی از خانم های اداره که مدیر هم هست و از رفقای من هست و بود آن خانم بهم گفت ناراحت نباشی ها ، گفتم نه می رم خونه استراحت می کنم ، بعدش دنبال آن یکی جعبه شیرینیم می گشتم دیدم تو یکی از پاگردهای اداره جا گذاشتم نمی خواستم برم بالا دور بزنم برم آن یکی پله ، که آن آقا فکر کنه به خاطر آن رفتم، رفتم جایی واستادم که شیرینی را بردارم جایی که واستاده بودم هم سطح با پاگرد شده بود دیدم لاکپشتی داره شیرینی من را می خوره یکی از همکارهای استان ایلام که یک خانمه تو خواب دیدم آمده بود پیشم نشسته بود بعدش دیدم جایی هستیم نزدیک های روستامون بود فکر می کنم نزدیک قبرستانی بود که پدر و مادرم دفن بودن گوسفندی را برای قربانی داده بودن آقای که که می شناختم و از آشناهای من بود هم آنجا بود به خواهرم گفت گوشت من را همیشه خودش تامین می کنه ، در واقعیت همچین چیزی نیست ولی خیلی پولداره یهو دیدم همه گوشت را بردن جز تکه های استخون موند برای من دل و جیگر موند گفتم بدید نمی دونم کدام یکی از خواهرهام بود گفت می خواهی دل و جگر را می خواهی چکار نگیر ، گفتم نه بدید ، قصابی که گوشت را قربانی کرده از زنجان آمده بود راننده ماشین سنگین بود ، آن اقایی که می شناختم بهم یک نسخه دارو داده بود که پیدا کنم ، من یک داروخانه حوالی انقلاب نرسیده به چهارراه ولیعصر بود انگاری تو خواب آن داروخانه را می شناختم و انگاری نسخه دیگه ای براش از طریق تلگرام یا واتس آپ براشون فرستاده بودم یادمه هر جایی رفتم نسخه آن آقا را نشون دادم گفت این نسخه به درد نمی خوره باید نسخه پزشک باشه انگاری آن نسخه معتبر نبود و آن آقا نمی خواست جایی ثبت بشه واسع همین می خواست من از طریق آشنا با همون نسخه این دارو را واسش تهیه کنم دارو برای ریه بود کلی نسخه داروخانه خالی دستم بود که توش هیچ دارویی ننوشته بود انگاری من می تونستم توش چیزهایی بنویسم لوگوی داروخانه رنگ قهوه ای بود سربرگش هم رنگ قهوه ای بود
فریبا هراتی
: سلام. شما به موفقیت در کارتان خواهید رسید و خیرتان به دیگران می رسد. صبورانه منتظر نشسته اید تا نتیجه ی تلاشهایتان را بگیرید و در لاک خودتان فرو رفته و با دیگران در مورد احساستان صحبت نمی کنید. روح امواتتان شاد. شما ساده لوحی و بی فکری را کنار گذاشته اید و سردی روابط بین شما و فامیلتان از بین خواهد رفت. او به نقاط قوت و اصالت شما پی برده و شما را تحسین می کند و از نظر او شما شخصیتی با فرهنگ و شجاع داریدو در خمیر مایه ی وجودتان ثروت و دست و دلبازی نهفته شده و کسی که به شما گفته استخوان را نگیر، نمی خواهد که شما به خودتان بگیرید که خیلی اصیل و با فرهنگ هستید! شما می دانید که آدمهایی هستند که سخت تلاش می کنند و بارهای سنگینی را در زندگی بدوش می کشند و شما می خواهید به ایشان کمک کنید تا مشکلاتشان تا جایی که از دستتان برمی آید، حل شود. این آقا راه حلی برای از بین بردن مشکلش دارد ولی مشکل او به صورتی که خودش دوست دارد حل نمی شود و باید شما او را کمک کنید. او نیاز به کمک مالی دارد. در مورد مسائل کاریتان شاید با رئیستان کمی بگو مگو داشته باشید. تشکر از همراهیتون.
Mehrsa : سلام قشنگتون صبح بخیر این خواب رو دوستم دیدن : خواب دیدم با همکارم رفتیم منزلشون بعد برف زیادی اومده بود در خونشون سخت باز میشد از زیادی برف وارد خونه که شدیم یک نفر داشت گوسفند قربانی میکرد همکارم گفت هر چی خون بیشتر از گوسفند بیاد بیرون بهتره و گوسفند رو قربانی کردند ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. همکار شما در شرایط سختی زندگی می کند و می خواهد که از مردم دور باشد. او تمایل زیادی به ارتباط پیدا کردن با مردم ندارد زیرا فکر می کنند که مردم او را ساده فرض کرده اند. او از اینکه از دیگران بی چون و چرا تبعیت کند و هر چه همه گفتند، او تصدیق کند، خسته شده است. او می خواهد عقلانیت را به زندگی اش راه دهد و شخصیت خودش را متحول کند. می خواهد از نقص ها و اشتباهاتش دست بکشد. تشکر از همراهیتون.
Zahra : سلام وقتبخیر
درخواب درخانه مابرادرم درسالن درازکشیده بودکه ناگهان زندایی من ازحیاط واردشدورفت مانتوبپوشه تاببره۱گوسفندراپس بده چون به برادرم میگفت فروشنده قراربودگوسفندنربده ولی هر۲گوسفندنرنیستن،من ازحرفاش فهمیدم که هر۲گوسفندبه منظورقربانی برای برادرم خریده شده بوده و۱گوسفندقربانی شده بوده ودیگری درحیاط مانده بودکه میخواستن ببرن پس بدن به فروشنده ولی من اصلادرطول خواب نه قربانی رادیدم ونه لحظه قربانی کردن راونه علت قربانی کردن برای برادرم رامتوجه شدم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. برادر شما می خواهد که برادرتان از اشتباهات و سادگی خودش دست بردارد و در مقابل دوگانگی ها و تضادهای دنیا، تعادلش را حفظ کند و زود گول کسی را نخورد و از کسی پیروی نکند. از نظر او، خودش خردمند تر است از همسرش و می خواهد که همسرش نفس ساده ی خودش را قربانی کند و زیرک تر باشد. برادر شما نسبت به قبل عاقلانه تر فکر می کند ولی هنوز اخلاق و عاداتی دارد که باید آنها را کنار بگذارد. ضمن اینکه اگر وسع ایشان می رسد در واقعیت، باید برای بهبود زندگی شان و سلامتی شان و دفع شر دشمنانشان یک گوسفند قربانی کنند و گوشتش را درسته به فقرا ببخشند و خست هم به خرج ندهند ولی اگر وسعشان نمی رسد، 2 عدد مرغ قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشند. تشکر از همراهیتون.
zahra : سلام.پری شب خواب دیدم که خواهرم میخواست پسرش را که ۲۸سال دارد.قربانی کند.هی پسرش را دنبال خود به مکانی که میخواست اونجا قربانیش کنه ،میکشاند.من خیلی ترسیده بودم.داشتم حمام میکردم که خواهرم صدام زد که بیا بریم.از حمام بیرون آمدم و به چهره خواهرم که ناراحت بود نگاه کردم.و با خودم میگفتم:خواهرم چقدر بی رحم شده که میخواهد پسرش را قربانی کند.با ترس همرا خواهرم و پسرش به راه افتادم.ولی توی راه با حرف زدن میخواستم.خواهرم را قانع کنم.که این کار را نکند.(البته خواهر زاده من دختری را عقد کرده که الان میخواد طلاقش بده)آخرش به خواهرم گفتم این چه کاریه که پسرت را قربانی کنی؟! و از این کار منصرفش کردم.داشتم با خواهر زادم بر میگشتم.که از خواب بیدار شدم...خانم هراتی اگه خواهرم در خواب پسرش را قربانی میکرد.بهتر بود یا من مانع شدم بهتره؟؟..تشکر
فریبا هراتی
: سلام. قربانی کردن خواهر زاده تان در خواب اشاره به این می کند که خواهرتان سعی می کند پسرش را به کاری وادار کند که مخالف میل پسرش است و با اینکار پسر او نفسش را قربانی خواهد کرد و انچه را که دوست دارد را زیر پا خواهد گذاشت. اگر خواهر شما اصرار دارد که پسرش از این دختر طلاق بگیرد، یعنی خواهرتان دارد پسرش را وادار می کند که مخالف میلش زنش را طلاق بدهد و پسر او احساس می کند که قربانی تصمیمات خواهرتان می شود. اگر هم خواهرتان اصرار دارد که پسرش با این خانم آشتی کند، پسر او احساس می کند که آشتی با این خانم یعنی قربانی شدن خودش و حرام شدن زندگی خودش. پس تعبیر خواب به احساس خواهر شما در رابطه با زندگی پسرش مربوط است و منوط به آن هم تعبیر می شود. شما خواهرتان را از اینکه در حق پسرش اشتباه کند و او را وادار به انجام کاری کند که دوست ندارد، باز می دارید و منصرفش می کنید تا بعدا پسر او نگوید که مادرم زندگی من را خراب کرد و اگر به حرف او گوش نمی کردم قربانی این شرایط نمی شدم. اما اگر خواهر شما و پسرش، هر دو نسبت به عروسشان یک نظر را دارند و هم نظر هم هستند و مخالفتی با هم ندارند، تعبیر خواب این می شود که شما خواهرتان را نصیحت می کنید که کار درست را انجام دهد و آن این است که او باید برای دفع شر از سر پسرش و خوب شدن زندگی او، نذر کند که گوسفندی را قربانی کند و گوشتش را درسته به فقرا ببخشد و اصلا خودشان نباید از این گوشت بخورند. تشکر از همراهیتون.
زیبا ماهری : سلام و عرض ادب
امروز صبح خواب دیدم که یهو یه مارمولک دیدم و ترسیدم بعد یهو مارمولکا خیلی زیاد شدن ولی خیلی خیلی کوچیک و به رنگ شیری و به تنم حمله کردن و خیلی برام چندش آور بود و حالم بد بود. و هر چی میخواستم از شرشون نجات پیدا کنم نمی شد.
صحنه بعد دیدم یه آقایی میخاست یه گوسفند رو قربونی کنه و یه جمعیتی هم بودن ولی دوتا بچه نظر من رو جلب کردن و من نگران بودم که اونا صحنه قربونی گوسفند رو ببینن و اون اقا هی میرفت جلوتر که بچه ها نبینن ولی اوناهم جلوتر میومدن و بالاخره گوسفند رو قربونی کرد و من با چشام صحنه رو دنبال می کردم ببینم خون میاد یا نه و همچنان نگران بچه ها.انگاری چند قطره خون دیدم و دیگه چیزی یادم نمیاد.
( قابل توجه اینکه قبل خواب ذهنم هم درگیر یه سری مسایل و چالش های درونی بود.)
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما تصمیمات زیادی هست که رویشان فکر می کنید و تمایل دارید که به این تصمیمات بله بگویید ولی نمی دانید که بله گفتن شما به نفعتان هست یا خیر و این فکر شما را درگیر کرده است. شما باید سعی کنید که خردمندانه رفتار کنید و صرفا از جمعیت تبعیت نکنید و دوگانگی شخصیت و یا دودلی را کنار بگذارید. دمدمی مزاج و حساس و بهانه گیر نباشید و مرتب در تصمیماتتان دو دل نباشید که خوب است، بد است... انشالله در تصمیمی که می گیرید بازدهی مثبتی بدست خواهید آورد و بعد از آن باید سعی کنید که به اندازه ی وسعتان گوسفند یا مرغ قربانی کنید ( و خست هم نکنید) و گوشتش را درسته به فقرا ببخشید به شکرانه ی اینکه خداوند به شما کمک کرده که انتخاب درستی داشته باشید. تشکر از همراهیتون.
Fatemeh : من خواب دیدم که یک خونه حیاط دارخریدیم که خیلی بزرگه و قدیمی که آشپزخونش توحیاط هست و من به همسرم گفتم که حتما باید تو این خونه دوربین بزاریم برای امنیت بیشترو ته حیاط فنس زده بودن که پشت اون فنس ها کاملا متروکه و جنگلی بود و ترسناک و من به مادر و پدرم گفتم که بیان خونه مارو ببینن که گفتن بلد نیستن اونجارو و خودم و همسرم رفتیم برای اینکه بیاریمشون و تو راه اومدن به خونمون بایدپیاده میومدیم از یک راهی که شبیه یه راه خاکی و باغی بود که درحال اومدن به خونه بودیم که یه اسب پشت سرمادرم میومد و مادرم ترسید و اون اسب خوابید روزمین و دیگه پشت سرمون نیومد و وقتی خواستیم وارد حیاط خونمون بشیم دیدم که یه راهی به پشت اون فنس هاکه حیاط ترسناک بود هست ولی حالا توش یه امام زاده بود که یک دفعه احساس کردم بغلم یه نوازد پسر دارم که دارم میبرمش همراه پدر و مادر و همسرم به حیاط اون امام زاده (اون امام زاده پشت خونمون بود که گفتم ترسناکه و متروکه )و بهم توخواب گفتن یه اسب برای پسرت قربونی کردیم و توخواب گفتم اون اسبی که پشت سرمون میومدرو قربانی کردین؟گفتن نه یه اسب دیگه بود و پدرم گفت بچه رو ببر تو امام زاده زیارتش بده و من یهو دیدم بچه توبغلمو وسط قران پیچیدم یعنی بین برگ های قران گذاشتمش و توبغلم گرفتم یه قران بزرگ بود و وارد امام زاده شدم و توامام زاده خیلی از فامیل و همسایه هامون بودن و خواهرم که به تازگی بچه نوزادشو ازدست داده هم تو اون امام زاده به همراه همسرش بود و شوهرش درحال ساخت و فروش طلا بود وانگار اونجا کار و زندگی میکردن و مادرم اونجا به من گفت که این بچه به کمک من به دنیا اومده (منظورش این بود که بچه از ارتباط من و مادرم متولد شده به جای من و همسرم ) و من متعجب شدممم ازاین صحبت و دنبال این بودم که این موضوع و روشن کنم که اینطور نیست و بچه از من و همسرمه و خوابم تموم شد.
فریبا هراتی
: سلام. شما روحیه ای تازه، امکانات مالی قوی و روابط احتماعی قوی خواهید داشت و زندگی تان متحول می شود. شما به مردم بسیار خیر و برکت خواهید رساند و به همه کمک می کنید ولی می دانید که خیلی ها هستند که چشمشان دنبال مال و ثروت شماست و از این بابت نگران هستید. چون شما نمی توانید از دل همه ی آدمها با خبر باشید و می خواهید که پدر و مادرتان در این فکر و در زمینه ی روش زندگی تان برای انجام کار خیر با شما همفکری کنند. اما پدر و مادرتان نمی خواهند در کارتان دخالت کنند و اگر هم حرفی بزنند، از روی غرور و تکبر و قدرت نیست بلکه کاملا متواضعانه با شما صحبت می کنند. نگرانی های مالی شما همه با توسل به ائمه ی اطهار و توکل به خدای بزرگ از بین خواهد رفت. شما ثروت و کارتان را به قدرت و دستان خدای بزرگ می سپارید و از او می خواهید که خودش شما را از شر همه ی خطرات مصون نگه دارد. شوهر خواهرتان شخصیتی مالدوست و ثروتمند دارد ولی ثروت او نتوانست باعث شود که فرزندش برایش باقی بماند. اما اگر شما گشایش کار یافته اید (( بچه تان را نگه داشته اید))، به خاطر دعای خیر مادرتان است که از خدای بزرگ خواسته که شما مالدوست و دنیاپرست نباشید و در راه خدای بزرگ بخشی از ثروتتان را خرج کنید و این توصیه ی پدرتان هم به شما هست. پس برای بهبود زندگی تان، سلامت تان و گشایش کارهایتان همه، باید برای رضای خدای بزرگ به مستمندان و فقرا از مال و ثروتتان ببخشید و فکر نکنید که هر چه دارید صرفا از روی منطق و به خاطر تلاش خودتان و شوهرتان بدست آورده اید بلکه قسمت اعظم خوشبختی شما، به خاطر حمایت و حفاظت خداوند بزرگ از شما و از برکت ایمانتان است و نه صرفا عمل شما. تشکر از همراهیتون.
mohammad816 : سلام. خواب دیدم یک گوسفند رو میخوام قربانی کنم البته در واقعیت هیچوقت چنین کاری انجام ندادم. گوسفند چاقی بود که پشمهای کرم رنگ داشت ولی متوجه شدم که سر و صورتش سیاه و شبیه خرگوش هست . یکی از دوستانم خیلی درخواست کرد که اون قربانی کنه ولی من توجهی نکردم و بعد از آب دادن سر گوسفند رو بریدم . ممنون از شما
فریبا هراتی
: سلام. شما باید سادگی و بی فکری را کنار بگذارید. باید مالدوستی و دنیاپرستی را رها کنید. باید از این که به فکر منافع خودتان باشید و از شاخه ای به شاخه ای برای رسیدن به خواسته هایتان بپرید دست بکشید. شما از اینکه وجهه ی بدی نزد خدای بزرگ داشته باشید، دست می کشید و شانس و موفقیت خودتان را از راه گناه نمی خواهید. نفس اماره تان به بی فکری و ساده لوحی و مالدوستی را قربانی می کنید. شما ایمانتان را قوی می کنید و انرژی مثبت به زندگی تان راه می یابد. ضمن اینکه در واقعیت و بیداری اگر وسعتان می رسد باید بگویید که یک گوسفند چاق و سالم را قربانی کنند و گوشتش را درسته به فقرا ببخشید و مطلقا از آن نخورید. تشکر از همراهیتون
sinderellay : سلام وعرض ادب.برای شفای بیماریم گوسفندقربانی نذرکردم.خواب دیدم باماشین رفتیم یه جای ناشناس.ازبالایه گوسفندقربانی آویزدن بودکه پوستشوفقط کنده بودن.وتوخواب میدونستم که اون نذرخانواده ماهس نه نذرمخصوص من.یه تکه ازجگرگوسفندودادن من خوردم.بعدرفتیم خونه قدیمی که داشتیم قبلا.وچندتامرغ داشتیم ومن مرغو گرفتم واون میخواست تخم بزاره ومن دستموبازکردم وداخل دستم تخم گذاشت وهمراه تخم یه قوط مثل قوطی شیر هم اوندبیرون انگارقوطی استفاده شده بود.بعدرفتم یه جای زیرپله هاکه دیدم مرغااونجاهم تخم گذاشتن ومن گفتم ببین کجا تخم گذاشتن جای مخفی.وفک کنم 4تاتخم جمع کردم که یکیش شکسست .تخم فقط ماله یامیتونه حاجت وخواسته هم باشه؟
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. خواب شما می گوید که شما باید سعی کنید که احساستان را رک و پوست کنده بیان کنید و از نگرانی هایتان صحبت کنید. شما باید از ترس و نگرانی هایی که در دلتان مخفی کرده اید دست بردارید و جگر و دل و جرات داشته باشید و به خاطر بیماری تان اینقدر دلشوره نداشته باشید. سلامتی و شفا و ثروت به زندگی شما راه می یابد ولی شما خودتان احساس شکنندگی و آسیب پذیر بودن دارید. تخم مرغ دستاوردهای مالی است و احساس شما را هم بیان می کند. چیزی جدید در حال وقوع است و تخم مرغ ترک برداشته، احساس آسیب پذیری و شکنندگی شماست. همه ی خانواده ی شما آرزوی شفای شما را دارند و نذر شما، نذر ایشان هم هست. شما باید مثبت اندیش باشید و به شفا فکر کنید. قوطی شیر احساساتی است که درون خودتان نگه داشته بودید و الان برای شما این شفا نمایان می شود. تشکر از همراهیتون.
Xanum : سلام خانم هراتی جان یه سوال داشتم خارج از تعبیر، میتونم برای یه نفر دیگه قربانی بدیم بدون اینکه خود اون شخص بدونه؟مثلا برا پدر و مادر یا آشنایان نزدیک که دوسشون داریم براشون برای دفع بلا قربونی بدیم؟
فریبا هراتی
: سلام. بله می توانید برای او قربانی بدهید بدون اینکه خودش بداند.