تعبیر خواب مار
مار ثروت است و دارایی نهفته که شما از وجودش بی خبرید. همچنین بعضی معبران گفته اند که مار، خطر یا دشمن خانگی است. چنین موجودی می تواند یک زن زیبا نیز باشد. زنی که داشتنش خطرناک است و در عین خطرناک بودن دوست داشتنی است. در خواب خیره نگریستن به چشم مار را خوب ندانسته اند. اگر دیدید ماری را کشتید بر دشمنی پیروز می شوید .
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن مار در خواب بر ده وجه است:
- دشمن پنهان،
- زندگانی،
- سلامتی،
- پادشاهی،
- سپه سالاری،
- دولت،
- زن،
- مراد،
- پسر،
- سیلاب.
تعبیر خواب نیش زدن مار (مار گزیدگی)
اگر خواب ببینید که مار شما را نیش زد، از جانب دشمن خود آسیب خواهید دید و بهتر است برای دفع بلا صدقه بدهید.
تعبیر خواب پیچیدن مار دور اعضای بدن
اگر کسی خواب دید مار به دور بدن او حلقه خورده، بسته به نوع ماری که می بیند تعبیر خواهد شد.
اگر کسی خواب ببیند مار سفیدی دور بدون او حلقه زده، بسیار ثروتمند خواهد شد.
اگر کسی ببیند که مار سیاهی دور او پیچیده است، با دشمنی درگیر خواهد شد که دست و پا گیر است.
اگر بیننده خواب توانست مار را از دور خود باز کند، بر دشمنش در بیداری ظفر و پیروزی خواهد یافت. اما اگر آزاری از مار ببیند، احتمال دارد در بیداری نیز دشمن او بر او غلبه پیدا کند که در این صورت باید برای دفع بلا صدقه بدهد.
تعبیر خواب کشتن مار
اگر کسی ببیند که ماری را کشت، بر دشمن خود در بیداری غالب و پیروز خواهد شد.
تعبیر خواب خوردن مار
اگر خواب ببینید که گوشت مار می خورید، به دشمن خود فایق آمده و به مقام بزرگی نایل خواهید شد.
تعبیر خواب مار سفید
مار سفید در خواب به ثروت و مراد تعبیر می شود و اگر خواب ببینید چنین ماری را گرفتید به آرزوی خود خواهید رسید و ثروتمند خواهید شد.
تعبیر خواب مار سبز
اگر کسی خواب ببیند که مار سبزی در خانه او وجود دارد، دشمن او شخصی صالح و زاهد است.
تعبیر خواب مار سیاه کوچک
مار سیاه در خواب به دشمن تعبیر می شود. مار سیاه کوچک دشمنی است که قدرت زیادی برای ضربه زدن و ناراحت کردن به شما را ندارد.
تعبیر خواب مار خاکستری
مار خاکستری در خواب به دشمنی تعبیر می شود که در عین اینکه شما فکر می کنید از معاشرت او به مقام و بزرگی می رسید، اما همچنان خطرناک بوده و احتمال دارد از جانب وی به شما ضربه و ناراحتی برسد.
تعبیر خواب مار قرمز
مار قرمز در خواب به دشمن معاشر تعبیر می شود. کسی که از هم صحبتی و معاشرت با او لذت می برید ولی علیرغم برخورد خوب و ظاهر دوستانه و گرمی که با شما دارد، قصد ضربه زدن و آسیب رساندن به شما را دارد.
محمد ابن سیرین می گوید: دیدن مار در خواب، دلیل دشمنی پنهان است. اگر مار را در خانه ببیند، دلیل دشمنی خانگی است. اگر در صحرا ببیند، دشمنی بیگانه است. اگر ببیند که با مار جنگ کرد، با دشمن خصومت کند. اگر ببیند که مار بر وی پیروز شد، دشمن بر وی غالب گردد. اگر ببیند که گوشت مار می خورد، به مقام بزرگی نائل خواهد شد. اگر ببیند که مار را به دو نیم کرد، از مال و ثروت دشمن خواهد خورد. اگر ببیند که ماری مرده، بلا از وی رفع شود.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند که ماری سفید بگرفت، به بزرگی و مقام می رسد. اگر ببیند که مار از وی بگریخت، دلیل ضعفِ دشمن است. اگر مارهای سیاه ببیند، تعبیر آن وجود دشمنان بسیار است. اگر مار را سبز ببیند، نشانه این است که دشمن او زاهد و صالح است. اگر زرد ببیند، دشمن او بیمار است. اگر مار را سرخ ببیند، دشمن او معاشر است. اگر ببیند که ماران بسیار پیش او جمع شدند، دلیل است خویشان دشمن او باشند.
جابر مغربی می گوید: اگر کسی ببیند که از سوراخ دهان یا بینی یا گوش یا آلت تناسلی یا مقعد او ماری بیرون آمد، دلیل که فرزند او، دشمن او است. اگر ببیند که مار را بگرفت و گزندی به وی نرسید، دلیل است که بزرگی یابد و بر دشمن غالب شود و مقصودش حاصل شود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Ad : با عرض سلام، وقتتون بخیر. خواهشمندم متن خوابم نمایش داده نشود. با تشکر. با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. پدر شما شخصیتی متمول و موفق دارد که به منافع خودش بسیار اهمیت می دهد. او به خاطر مسائل مختلف که به او ربطی نداشته باشد، هیچ جناحی نمی گیرد و به نفع کسی اقدام نمی کند یا علیه کسی گارد نمی گیرد. او بسیار خردمند است و برای کسی هم خطری ایجاد نمی کند. اما اگر او احساس کند که کسی به ضررش کار می کند، می تواند بسیار بیرحمانه رفتار کند و یک تهدید بزرگ برای دشمنانش محسوب می شود. اگر این مارها گربه می خوردند؛ "شما" یا "کسی" در زندگی او؛ احساس می کنید که خودمختاری و استقلالتان را از دست داده اید. تشکر از همراهیتون
فاطمه حاجیانی : سلام وقت بخیر
من خواب دیدم که یک مار سفید رو مادرم اورده توی خونه و من دلم میخاد ازش مراقبت کنم اما بخاطر ترسی ک ازش داشتم اونو توی یه کیسه بستم و داخل کیف گذاشتم و چند روز بعد بردمش توی یه فروشگاه
توی فروشگاه یه مرد جوان با ظاهر اراسته و به ظاهر مذهبی وارد مغازه شد و وقتی گفتم میخام مار رو ازاد کنم در کیف رو باز کرد و با چاقو سر پلاستیک رو پاره کرد و مار نفس کشید و بعدش مار سفید سعی داشت از پلاستیک خارج بشه که همون لحظه من قایم شدم و صاحب مغازه مار رو پرت کرد به سمت باغی ک روبروی مغازه قرار داشت
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. مادر شما ( یا خرد و عقلانیت شما) آرزو دارد که شما به رفاه و ثروت زیاد برسید و ممکن است او پیشنهادی در رابطه با اینکه چطور به این رفاه برسید، با شما مطرح کند. شما تمایل دارید که روی این موضوع و پیشنهاد خوب فکر کنید و تا زمانی که مطمئن نشده اید، هیچ اقدامی در رابطه با آن انجام ندهید. شما به تمایلات و خواسته های احساسی و فیزیکی تان فکر می کنید. اگر عزم و اراده تان برای رسیدن به موفقیت زیاد باشد، شخصیتی قوی و مستقل و خودمختار داشته باشید؛ می توانید در به خودتان این شانس را بدهید که پیشنهاد مادرتان ( یا چیزی که خرد و عقلانیت تان به شما می گوید) را اجرا کنید. تشکر از همراهیتون
Zahra : عرض ادب صبح یکشنبه ۱۵ ذیقعده با مادر(ک درسن جوانیش بود وخیابونها هم شکل دهه قبل ولی من سن الانم بودم)سوار پیکانی شدیم ناگهان راننده ما و ماشین رها کرد وسط خیابون و رفت، چند نفر غریبه اونجا بودن ک گفتن او از طرف یکی از نزدیکانمون مامور بوده بلایی سرمون بیاره.. بخیر گذشته، بعد برگشتیم خونه وخاله را در خونمون دیدم ک از ما خداحافظی کرد رفت، باخودم گفتم:دقت کنم یوقت چیزی در اتاقم نذاشته باشه ک یهو مار نیم متری قطر ۵سانت ب رنگ آبی سیاه ک دمش ۳تا بود دیدم ک از اتاقم رفت پذیرایی، مادر را (سن الانش بود)بلند کردم گذاشتم رو صندلی در پذیرایی ک مار را نگا کنه تا زنگ بزنم برادرم بیاد ولی تلفن همش اشغال بود، برگشتم پذیرایی تا باموبایلم زنگ بزنم ک مار تبدیل شد ب ی ماهی خیلی بزرگ، مادر از پذیرایی رفت بیرون و هرکار میکردم نمیشد تماس بگیرم، ماهی همش از دهنش ی چیزی ب سمتم پرتاب میکرد فرار کردم سمت پنجره پذیرایی و باز تماس ناموفق و ماهی بازم بهم چیزی پرتاب کرد ک اینبار میخواست بخوره صورتم خیلی ترسیدم شروع کردم بلند اعوذب ال..بسم ال..گفتن ک شروع کرد ب کوچک شدن و باز شکل مارشد ولی ناگهان ناپدید شد
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. تعبیر این است که شما در ظاهر خردمند و مجرب هستید ولی در باطن ساده دلی و خامی از خودتان بخرج می دهید و همینطور مادرتان خیال می کند الان هم مثل گذشته می تواند به دیگران اعتماد کند و هر دو گول می خورید و به کسی اعتماد می کنید که مسیر درست را در زندگی تان به شما نشان دهد و از او تبعیت می کنید. ولی این شخص، رفیق نیمه راه است و فقط برایتان دردسر درست می کند. شما باید خردمندانه رفتار کنید و مسئولیت عملکرد و افکارتان را بپذیرید و وظائف تان یا سرنوشت تان را به دیگران واگذار نکنید! کسی ( شاید خاله تان) می خواهد شما را از عواقب تصمیمات تان بترساند. شما تصمیمی می گیرید که باید با جرات و جسارت زیاد آن را عملی کنید ولی نگران هستید که عواقب کار چه خواهد شد و کارتان چه پیامدهایی خواهد داشت. خاله تان ممکن است تلاش کند که شما و توانایی هایتان را تضعیف کند و به شما بقبولاند که در کارتان شکست خواهید خورد در حالی که شما شخصیتی خلاق دارید و باید با خردمندی و آرامش، به اهدافتان پایبند باقی بمانید. مادرتان اینبار به تصمیمات شما بیشتر اعتماد می کند ولی برادر شما نمی تواند به دلیل مشغله ی فکری و زندگی، مسئولیت عملکرد شما را بپذیرد و خودتان باید برای خودتان تصمیم درستی بگیرید. اینبار شما خردمندانه تر رفتار می کنید و برای آینده تان، خودتان تصمیم می گیرید. نگرانیها وترسهای شما بی مورد هستند و می توانید خواسته تان را محقق کنید. تشکر از همراهیتون
معصومه : سلام بزرگوار.خواب دیدم دوستم که از من اجازه گرفته بود انگور(غوره)رو بیاره خونه مون وبشینه همین جا تو حیاطمون پاکش کنه یک زنبیل بزرگ غوره آورده و مشغوله پاک کردنشه.من رفتم پیشش و ازم پرسیدم بابات اینها کی غذا میخورن گفتم نیم ساعتی مونده به یازده و نیم(در واقعیت این ساعت نهار میخورن).بعد انگار دوستم و بساطش رو تو راهرو خونه مون دیدم. نزدیک بساطش شدم دست بردم سمتشون که دیدم انگور نیست باقلای چیتیه.باقلاش هم خراب بود.بعد یه مار قرمز رو تو زنبیلش دیدم.صحنه بعدی که یادم مونده تعقیب کردن همین مار قرمز توسط مار سیاه بود روی دیوار حیاط.انگار مار سیاه هم از همون زنبیل دراومده بود.تصویرش تو ذهنم نیست که این مارها تو خونه مون چرخیده باشن اما میدونم که چرخیدن و حالا تو حیاط بودن.این دو تا مار سمج بودن تو تعقیب و گریز.مار سیاه بزرگتر و درازتر از قرمزه بود.تو ذهنم این بود که ممکنه از هر جایی داخل خونه باز بیان و نتونم جلوشون رو بگیرم.(دستگیره در حالمون در واقعیت خراب شده و من دستگیره رو دَرِش آوردم تا درستش کنم و الآن دو تا حفره رو اون قسمت دره)تو خواب احساس ناامنی میکردم که اگه از این دو تا حفره بزرگ مارها داخل شن چی؟ داشتم از این حفره ها اون ورش رو میدیدم که برادرزاده بزرگم رو دیدم که از اون ور حفره ها داره بهم نگاه میکنه (انگار برادرزاده م قبل از این قسمت هم تو خوابم بود ولی من الآن یادم نمیاد) میخواستم با یه چیزی حفره ها رو بپوشونم که مار از اونجا داخل نشه.پارچه ای اون نزدیکی بود برداشتم و دقیق یادم نیست که گذاشتم داخل حفره یا نه ولی من خیالم جمع نبود که وجود این پارچه های داخل حفره ها هم بتونه مانع داخل شدن مار بشه. باز صحنه های بعدی یادم نمونده و انگار هنوز مار سیاه در تعقیب مار قرمز هست روی دیوار حیاط. من تو آشپزخونه به فرش نگاه میکردم و میگفتم وای مارها چند جای خونه چرخیدن و همه جاش رو آلوده و کثیف کردن. بعد انگار مار سیاهه باز داخل خونه مون و بین آشپزخونه و راهرومون بود. به برادرزاده م که هنوز اون ور حفره ها و دقیقا تو همون قسمت بین آشپزخونه و راهرو بود گفتم با داس بکشش علیرغم اینکه دلم راضی به کشتنش نبود ولی راه دیگه ای نداشتم. برادرزاده م هم انگار این کار رو کرد ولی من ندیدم. بعد باز کنار همون بساط غوره تو راهرو دوستم رو که داشت بساطش رو جمع می کرد مار قرمز رو مرده و جمع و جور شده دیدم که انگار گذاشته بود کنار که با خودش ببره. تو خواب به دوستم گفتم بعد از این میخوای چیزی بیاری اینجا خوب توش رو نگاه کن مار توش نباشه.من در واقعیت هم از مار میترسم و هم از این دوستم خیلی خوشم نمیاد ولی به دلایلی قطع رابطه نکردم باهاش
فریبا هراتی
: سلام. دوست شما راجع به مشکلاتش با شما صحبت خواهد کرد و از شما راهنمایی می گیرد. پدر و مادر شما نسبت به مشکلات او بی تفاوت هستند و یا خودشان را درگیر مشکلاتشان نمی کنند. اما تحولات منفی زیادی در زندگی دوستتان در جریان است که فکر شما را هم ناراحت می کند. شور و شوق او برای حل مشکلاتش و نگرانی او از خطراتی که او را تهدید می کنند، برای شما مشهود می شود ولی شما سعی می کنید که زندگی شخصی تان را تحت تاثیر این مشکلات و تهدیدها قرار ندهید و رابطه تان را با او، مختص به روابط خودتان با او در حد دوستی اجتماعی قرار دهید و بیش از حد با او صمیمی نشوید. اما وقتی شما از مشکلات او می شنوید به این فکر می کنید که اگر در زندگی شما خللی ایجاد شود و بخواهید مثل او درگیر مشکلاتی باشید، چه کار باید بکنید. به این فکر می کنید که اگر رفتارتان سیاستمدارانه باشد، از ورود مشکلاتتان به زندگی تان جلوگیری می کنید. فکر شما خیلی تحت تاثیر حرفها و مشکلات دوستتان ناراحت می شود و او سعی می کند که بر موانعی که سر راه موفقیت او قرار گرفته اند؛ غلبه کند. شما می خواهید برادرزاده تان هم قوی رفتار کند تا مشکلات مشابه با دوستتان برای او و شما پیش نیاید و او هم خیلی جدی سعی می کند که با قاطعیت از ورود مشکلات به زندگیش خودداری کند. دوست شما انگیزه و شور و شوقش را برای حل مشکلاتش از دست می دهد. شما نمی خواهید که دوستتان از این همه مسائل منفی با شما صحبت کند و فکرتان را ناراحت کند. تشکر از همراهیتون
Hana : خواب دیدم که ما چند قفسه مار چیدیم تو هر قفسه یه مار هست من تو هر قفس مار رفتم که ببینمشون که رفتم ولی نخواستن منو نیش بزنن و منم دیدمشون از دیدنشون لذت بردم بعد رسیدم به قفس آخری که مارش خیلی گنده تر نسبت به بقیه بود همین که وارد قفسش شدم شروع کردم به دنبال کردن من و کل خونه رو از دست اون فرار کردم انقد رفرار کردم که رفتم تو اتاق مامانم و خواهرم هم تو اتاق بود مامانم در اتاق رو بست در اونطرفیش رو به خواهرم گفتم ببنده هرچی بهش میگفتم زود باش جیغ میزدم الان میاد زود باش اون خیلی گیج بازی در می اورد و یه جوری نگاه من میکرد انگار نمیدونه چی شده و یه عالمه طولش داد تا ببنده ولی خب از طرف در ها یادمه دوتا سوراخ گنده داشت که همش میترسیدم از اون دوتا سوراخه وارد شه و من دیگه راه فراری نداشته باشم تا اینکه خواهر بزرگم صدام کرد تو اشپزخونه داشت ظرف میشست میگفت بیا مارتو ببین بعد اون یکی خواهرم که تو اتاق بود هم رفت بیرون و اومد گفت بیا مارتو ببین با خیال راحت گفت منم شک کردم رفتم تو اشپزخونه بعد رفتم تو اتاق دیدم دست مامانم یه افتاب پرسته سفیده که مامانم میگه این پاهاش کجه در حالی که اون دستش بود و میگفت این چیه خریده فک میکنم به داداشم میگفت بعد منم تو این فکر بودم افتاب پرست رو یه جایی بزارم رنگش عوض شه ببینمش ولی خیلی از افتاب پرسته چندشم میشد
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید که افکارتان را دسته بندی کنید و با اشخاصی که به زندگی تان می آیند؛ در شرایط مختلف، به صورت های متفاوتی که درخور و شایسته ی آنان باشد، تعامل کنید. شما شخصیتی خلاق، زیبا، احساستی، خوش سلیقه، حسابگر، انحصار طلب، خوش شانس و تا اندازه ای حسود دارید و اگر کسی را دوست نداشته باشید؛ می توانید بی عاطفه و بی رحم رفتار کنید و در اینصورت قابل اعتماد نیستید. شما سعی می کنید که وقتی در مقابل چیزی وسوسه می شوید، خویشتندار باشید و جلوی خشم خودتان را بگیرید. برادر شما و تا اندازه ای هم مادرتان، شخصیت هایی متفکر و نسبتا" بداخلاق دارند و خیلی زود در شرایط مختلف ناگهان اخلاقشان عوض می شود و روحیاتشان ثابت نیست. شما از این رفتار آنان خوشتان نمی آید و معتقدید که باید صداقت بیشتری داشته باشند. تشکر از همراهیتون
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید که افکارتان را دسته بندی کنید و با اشخاصی که به زندگی تان می آیند؛ در شرایط مختلف، به صورت های متفاوتی که درخور و شایسته ی آنان باشد، تعامل کنید. شما شخصیتی خلاق، زیبا، احساستی، خوش سلیقه، حسابگر، انحصار طلب، خوش شانس و تا اندازه ای حسود دارید و اگر کسی را دوست نداشته باشید؛ می توانید بی عاطفه و بی رحم رفتار کنید و در اینصورت قابل اعتماد نیستید. شما سعی می کنید که وقتی در مقابل چیزی وسوسه می شوید، خویشتندار باشید و جلوی خشم خودتان را بگیرید. برادر شما و تا اندازه ای هم مادرتان، شخصیت هایی متفکر و نسبتا" بداخلاق دارند و خیلی زود در شرایط مختلف ناگهان اخلاقشان عوض می شود و روحیاتشان ثابت نیست. شما از این رفتار آنان خوشتان نمی آید و معتقدید که باید صداقت بیشتری داشته باشند. تشکر از همراهیتون
Niloofar : سلام وقت بخیر خواب دیدم تو خونمون ی عالمه مار هست ب پدرم گفتم اینهمه مار اینجا چیکار دارن جواب خاصی نداد ی مار دراز سیاه و سفید زانو مو گاز گرفته بود ولی سمی نبود ب زور از پا م جداش کردم مار لوله کردمش بعد با ی نخ گره ش زدم از خونمون اومدم بیرون ی جایی بیابون مانند دیدم کنارم ی مار بزرگ از پایین و ی مار از بالا ب حالتی ک صورتاشون بهم میخورد بهم نزدیک شدند هر دو مار ی اندازه و بزرگ و سبز خیلی تیره و حالت صورتم حالت قدرت طلبانه داشت چشمام و لبخندم ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما و بعضی از افراد خانواده تان شخصیت هایی خلاق؛ زیبا و احساساتی، خوش سلیقه و حسابگر، انحصار طلب و خوش شانس و تا اندازه ای حسود دارید و می خواهید تغییرات مثبتی در زندگی تان ایجاد کنید. شما ترس ها و نگرانی های زیادی را درون خودتان نگه داشته اید و احساس خطر می کنید. خوابتان به شما هشدار می دهد که با اشخاصی تعامل دارید که بی عاطفه و بی رحم و غیر قابل اعتماد و ماده گرا، خائن و فریبکار هستند. شما می خواهید از حمایت خانواده تان بیشتر برخوردار باشید و بتوانید احساس قدرت بیشتری بکنید ولی گاهی احساس بی کفایتی و ضعف می کنید. در نهایت شما می توانید بر مشکلاتتان غلبه کرده و بسیار قوی رفتار کنید. تشکر از همراهیتون
سجاد : سلام وقت بخیر
من خواب دیدم به همراه خانواده و دخترخاله هام موقتا داخل یک خانه حیاط دار بودیم گویا ویلایی بود که نمیدانستم کجاست، در حیاط خانه چند مار سیاه نسبتا کوچک (کمتر از یک متر و نسبتا نازک) دیدم که از آن ها ترسیدم اما زیاد به آن ها نگاه نکردم، در یک صحنه دُم یکی از مارها را دیدم که زنگی بود و راه راه سیاه و سفید بود و به داخل خاک فرو رفت، یک مار سیاه دیگر را دیدم که دور شاخۀ درخت باغچه پیچیده بود و در حال حرکت بود و در نهایت برای برداشتن وسیلهای تا درب خانه رفتم و از دخترخالهم پرسیدم اینجا روی زمین مار هست؟(چون برای غلبه به ترس به زمین نگاه نمی کردم) گفت آره زود بیا و مواظب باش پاتو روشون نذاری، بدو بدو برگشتم اما هیچ برخورد یا تماسی با مارها نداشتم، و از خانه خارج شدم و درب خانه بسته شد، و خانواده داخل حیاط ماندند.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما در رابطه با تعامل با فامیل، سعی دارید که خونسردی و آرامش تان را حفظ کنید ولی در زندگی تان تهدیداتی وجود دارد که شما آنها را دست کم می گیرید. شما سعی می کنید که خونسرد و مثبت اندیش باشید و زیاد مسائل و مشکلات زندگی بیداری تان را برای خودتان بزرگ نکنید. قبلا به خاطر مسائلی نگران بوده اید ولی آن مسائل تمام شده و مشکلاتتان خود بخود حل شده است. اما افرادی در زندگی شما هستند که بی رحم و بی عاطفه اند. شما می خواهید بی طرفانه تر مردم را قضاوت کنید، از افسردگی و ناراحتی دوری کنید و مراقب باشید که برای خودتان مشکل آفرینی نکنید. پس حدود و فاصله تان را با افراد خانواده تان حفظ می کنید و از صمیمیت زیاده از حد خودداری می کنید. تشکر از همراهیتون
Sheida : سلام
خواب دیدم ک من ب همراه دخترخالم و مادرم نشسته ایم ک یدفهه ماری ک دقیق یادم نیست کبری سبز بود یا مار عادی تیره اومد و ب ما حمله ور شد بشدت ترسیده بودیم قصد نیش زدن داشت ک مادرم اونو ب سمت خودش کشوند ک مارو نیش نزنه. ولی خودشو نیش زد و بهد هم. دور کمرو شکمه مادرم حلقه زد اولش مامانم گفت چیزی نیست شل هستش ما ترسیذیم رفتیم چاقو بیاریم ک ببریمش دخترخالم حالت مانع داشت کمکم نمیکرد تارسیدم دیدم حلقه ک زذه دور کمرمادرم ک نشسته بود وحشتناک سفت و اینقد فشار اورذه بود ک مادرم از درد حتی ادار هم کرده بود. و داشت با حالت دردی ک تحمل میکردو گریه میکرذ میگفت چیزی نیست. و اما به چیزه دیگه ک مهنیشو پیدا نکرذم دیدم ک مار تیغ داره و تغیه هاشو از زیر پوستم مادرم زده بیرون خیلی ترسناک بود. همش میگفتم این حلقه زده ک طهمشو از پا بندازه . این خوابم صب دیدم
فریبا هراتی
: سلام. موقعیت و یا رابطه ای توجه شما را به خودش جلب می کند و شما فریب می خورید و فکر می کنید که موقعیت خوبیست که به ثروت برسید. اما مادرتان باور ندارد که شما بتوانید از پس خودتان بخوبی برآیید و نگران است که بازیچه ی دست دیگران شوید. او سعی می کند که سختی ها را به تنهایی تقبل کند و بارهای سنگینی را روی دوش خودش احساس خواهد کرد. کسی قصد سوء استفاده از شما را دارد و به همین جهت مادرتان احساس استیصال خواهد کرد و سعی می کند که بر این موقعیت خراش دهنده غلبه کند. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون
bernadett : سلام واردات
نقل از ایلیا خواهرزاده ۱۰سالهم: مردی بهم میگه برم داخل ساختمونه نیمه کاره جعبه ای رو بردارم مسیر سختیه، وارد اتاقی در ساختمون شدم ک دری اونجاست وارد اتاق۲ میشم جعبه چوبی دست چپمه برمیدارم ک توش ی سنگ قیمتی قرمز رنگه از ساختمون خارج میشم، تو مسیر یکی جعبه و سنگ رو ازم میدزده؛ حالا رو پل چوبی رو جوب پهن ایستادم«ظاهرأ در شمال از این پلها زیاده»انتهای پل معلقه مثل پرتگاه، متوجه میشم مار رنگارنگ سبز یا آبی«دقیق نمیدونه» ب پهنای ۲تا پام پشتمه اول میترسم نیشم بزنه یا خفم کنه ولی کاری نمیکنه حالا ۲تا مار کوچیک کنارم میبینم (چون دقیق نمیتونه رنگ مارو توصیف کنه اگر درمفهوم خواب مؤثره لطفأ توضیح بفرمایید)
بعد میبینم ی عده منو دزدیدن ک یکیشون خانمه باسرعت زیاد دارم فرار میکنم درامتداد خیابون ب دوراهی میرسم میرم سمت راست
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب. خواهر زاده ی شما سعی می کند که با اراده و قوی باشد. روی جسم و ذهنش کار کند و شخصیتی بهتر و قویتر از خودش بسازد. او به ماهیت واقعی خودش پی می برد و می فهمد که شخصیتی با استعداد و پر شور و شوق دارد که می تواند به سوی موفقیت صعود کند . اما کسی سعی می کند که وقت یا انرژی او را دزدیده و یا اعتماد به نفس او را از بین ببرد تا او خیال کند که لیاقت موفقیت را ندارد و خودش را ناشایست و ناتوان احساس کند. خواهرزاده ی شما باید تصمیم بگیرد که زندگیش را عوض کند و وارد فاز تازه ای از زندگی شود. او باید ایمانش و اراده اش را قویتر کند، خردمندانه تر رفتار کند و ویژگیهای قوی تر و مثبت تری در خودش ایجاد کند تا عملکرد او منجر به موفقیت او شوند و نه اینکه باعث سقوط او و جریحه دار شدن احساساتش شوند. ایلیا شخصیتی خلاق، زیبا، احساساتی، خوش سلیقه، حسابگر، انحصار طلب، راحت طلب، خوش شانس و شاید حسود دارد. اگر کسی را دوست نداشته باشد می تواند بی رحم و بی عاطفه رفتار کند و در اینصورت قابل اعتماد نیست. او نباید خطرات و تهدیدات کوچک را در زندگی نادیده بگیرد و به آنها نباید بی اهمیت باشد. او باید سعی کند که در زندگیش درست تصمیم بگیرد تا دیگران موفقیت های او را از چنگش در نیاورند. او شخصیتی منطقی دارد. تشکر از همراهیتون
وحید : سلام.خواب مار قرمزی را دیدم که چشمهای درشت سیاه داشت.تقریبا کوچک بود.چمبره زده بود و سرشو اورده بود بالا و حالت تهاجمی داشت.من مجبور بودم از کنارش رد شوم.به حالت چهار دست و پا همینجور که تو چشمهای هم خیره شده بودیم از کنارش رد شدم.همش به خودم میگفتم حالا میزنه حالا میزنه.ولی نزد و من رد شدم و رفتم.نمیدونم دقیقا مکانش کجا بود ولی جایی شبیه خونه بود
فریبا هراتی
: سلام. شما نگرانیها و ترسهایی در وجودتان دارید و بینش تان بسیار قویست. از اینکه با شخصی بی عاطفه و بی رحم و غیر قابل اعتماد در زندگی تان مواجه شوید، می ترسید اما در عین حال، شما شور و شوق آتشینی برای رسیدن به اهدافتان دارید. شما سعی می کنید که به بینش و شهود و غرایز خودتان اعتماد کنید؛ توقعات و استانداردهایتان را پایین بیاورید و به آرامی به سمت اهدافتان حرکت کنید. شما علیرغم شور و شوق زیادی که در وجودتان هست، فکر می کنید که نمی توانید بخوبی از پس انتظارات دیگران بر بیایید و خواسته هایشان را برآورده کنید و محتاطانه رفتار می کنید. این احتیاط شما باعث می شود که شما در کارتان موفق شوید. تشکر از همراهیتون