تعبیر خواب مرغ
محمد ابن سیرین می گوید: هرچند در خواب مرغ را بزرگ ببیند، همت بیننده خواب در آن چه طلبد عظیم تر است. اگر ببیند مرغان بسیار در جایی صدا کردند، دلیل که مصیبتی پیدا شود. دیدن ماتحت مرغ، دلیل فرزند است.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند مرغ با او سخن گفت، دلیل که کارش خوب شود. اگر ببیند مرغ پاره ای گوشت از اندام او را کند، دلیل که مال از وی به زور بستاند.
جابر مغربی می گوید: دیدن خروس در خواب بهتر از مرغان دیگر است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
فاطمه : سلام.. مادرم سه ماهه که فوت کردن من خواب دیدم دختر برادرم مریض بود و کسی مرغی به مادرم اونم زنده داد یهو تو خونه کسی نبود من بودم و مادرم.. مادرم سر مرغ رو با بدترین شکل با گذاشتن گردن مرغ لای در جدا کرد و شکمشو فشار داد گف اینی هم ک افتاد بچشه.. و برام اینجور بیرحمی عجیب بود.. یه بچه دوساله هم دیدم اومد ک کاراش عجیب بود و خیلی کارای عجیب میکرد.و همش بالا می اورد و کارابی میکرد ک حال ادم ب هم میخورد ب نظرتون تعبیرش چیه
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. شما باید به برادرتان بگویید که یک مرغ برای دخترش قربانی کند و اینکار را هم خیلی زود انجام دهد و گوشتش را درسته به فقرا ببخشد. بلا و خطری از سر دختر او دفع خواهد شد و از نگرانی خارج می شوند. این خواب هشداری است که باید اینکار را زود انجام دهند وقربانی برای دخترشان بکنند. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام وقت بخير من خواب ديدم غذا دستم بود يه مرغ گرسنه همش به سمتم ميومد پلاستيكو پاره كنه يكمشم خورد بعد انگشتمو گرفته بود تو نوكش منم به زور جدا كردم و فرار كردم تعبيرش چيه؟
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید به کسی محبت کنید و نسبت به او عاطفه دارید و شخصیتتان انعطاف پذیر است و کسی هست که ( زنی) که در کار شما دخالت می کند و از کارهایتان می خواهد سردربیاورد و بداند که به چه کسی دلبستگی پیدا کرده اید و شما هم نمی گذارید که او در کارتان دخالت کند. او مهارت های ذهنی و فیریکی شما را زیر سوال می برد و فکر می کند که از پس خودتان بر نمی آیید. تشکراز همراهیتون.
hediehh : سلام.خواب ديدم كه به يكي گفته بودم برام مرغ بياريد بُكشم كه برام اوردن ولي چهارتا مرغ بود كه همشون خيلي بزرگ و تپل بودن و من گفتم چرا چهارتا اوردين من يكي دو تا ميخاستم ولي بعدش گفتم اشكال نداره ،كه اينارو اورد توي حياط گذاشت و حياط هم خونه ي قديميمون بود و من گفتم بزاريد يكم اينا توي حياط راه برن و بعد ميكشيمشون و بابامم توي حياط بود و به من ميگفت چرا اين همه مرغ گرفتي و اينگار توي حياطمون دو تا اردك سفيد خوشگل و بزرگ هم بودن كه اونارو نميخاستيم بكشيم و همينطوري توي حياطمون بودن و يك دونه كلاغ خيلي كوچولو هم بود كه اندازش مثه گنجيشك بود ولي كاري نداشت به كسي و غذا ميخورد. و از اون چهارتا مرغ يكي از مرغا سفيد بود و يكيشون رنگ طبيعي مرغ قرمز بود و پاهاي خيلي بلندي داشتند و دو تا ديگه از مرغا دختر بچه بودن كه فك كنم يكيشون دو سال بود و يكيشون سه سال بود و اينگار اين دو تا دختر رو قبلش ديده بودمشون كه توي اتاقم بودن ولي الان اينگار مرغ بودن و من يك لحظه دلم براشون سوخت كه اينارو بكشم و اومدن سمت من و منم بغلشون كردم و هر دو تاشونو بغل كردم و حس خيلي خوبي داشتم و يكهو از كشتنشون منصرف شدم و تصميم گرفتم كه اينارو براي هميشه پيش خودم نگه دارم و بهشون گفتم من ميخام شمارو ديگه پيش خودم تا اخر عمر نگه دارم و ديگه بچه هاي من بشيد و بشون گفتم قول بديد از اين به بعد به من بگيد مامان و اونا هم بهم گفتن مامان و حس خيلي خوبي داشتم و خوشحال بودم که اینارو دارم و محكم بغلشون كردم و اين دخترا خيلي با نمك و تپل بودن و اونا هم منو دوست داشتن. و فكر ميكنم با خودم ميگفتم اگه ازدواج كنم اينارو هم پيش خودم نگه ميدارم.و اينكه ديگه نديدم اون دو تا مرغ ديگه رو بكشم ولي قصدش رو داشتم، ممنون. مجردم
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید تمایلات نفسانی خودتان را فدای روشنگری های معنویتان کنید. می خواهید با ترسهایتان مبارزه کنید و از بین ببریدشان. می خواهید با بی ارادگی هایتان مبارزه کنید و از خطرات و بلاها هم مصون بمانید. شما شخصیتی محتاط و آرام دارید. همت و ثروت شما زیاد خواهد شد به اهداف و آرمانهایتان خواهید رسید و عشق به زندگی تان راه می یابد. نگاهی روشن به زندگی پیدا می کنید. مثبت اندیش می شوید و هارمونی و هماهنگی و تعادل در زندگی تان حکمفرما می شود. تشکر از همراهیتون.
mahtab : باعرض سلام و ادب خدمت سرکار خانم هراتی عزیز،
در خوابم یه مرغ چاق دیدم که روی تخم هاش نشسته بود ،بنظرم اون اطراف موش یا راسو بود برای همین تصمیم گرفتیم جای مرغ رو عوض کنیم(تنها نبودم ،برادرم و چند نفر دیگه که اشنا بودن با من بودن) بنظرم هر کی یه تخم مرغ برداشت و رفتن بزارن یه جای امن ،منم پیش مرغ وآخرین تخم موندم تا صدمه نبینن تا بقیه بیان اینارو ببریم، وقتی تنها بودم رو زمین کنار مرغ دراز کشیدم یه سلفی بگیرم که حرارت خیلی زیاد بدن مرغ رو احساس کردم و با خودم گفتم چه حرارتی داره !!!مکان هم اصلا واضح نبود کجاست و بنظرم تاریک بود،تعبیر بفرمایید ممنون میشم
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما به سرمایه های خودتان فکر می کنید و اینکه مردم می خواهند این سرمایه ها را از چنگتان بیرون بیاورند. احساس خشم در وجودتان را سرکوب کرده اید و سعی می کنید به جای عصبانی شدن و مبارزه از مردم بد ذات فاصله بگیرید. شما در وجودتان عصبانی هستید ، می ترسید و دلشوره دارید. به نظر شما هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و شرایط آینده برایتان نامعلوم است. تشکر از همراهیتون.
مریم : سلام .خواب دیدم در یک مرغداری بودم که سطح مرغداری را آب گرفته بود . و دیدم که مرغ ها رویا سطح آب مثل مرغابی شناور بودن و داشتم به خودم میگفتم اینها به خاطر شرایطشون مجبورن اینجوری زندگی کنن.بعد یه مرغ نسبتا لاغر که انگار توان شناور شدن نداشت و خیلی نحیف بود نظرم رو جلب کرد و بلافاصله عد از اون یه مرغ سرحال که اندازه یه مرغابی بزرگ بود و به راحتی و زیبایی روی آب شناور شده بود نظرم رو جلب کرد. تاریخ ۹۸/۴/۴.با تشکر از شما .
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که آزادیتان کم شده و قادر نیستید که همه ی نظراتتان را تمام و کمال ابراز کنید. احساسات منفی شدیدی در جریان است که شما و عده ای را بلاتکلیف نگه داشته ولی نگران نباشید این شرایط سخت خواهد گذشت و ترس های شما کم شده و نقاط قوت شما زیاد خواهد شد. شما انطباق پذیر تر و مقاومتر خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
مینا : سلام وقت به خیر خانم هراتی عزیز، خاله ام چند وقت هست پدرشون رو از دست دادن چند وقت دیگه هم عروسیشون هست، پدرشون وقتی در حیات بودن خونه رو به نام ایشون کردن، حالا خواب دیدن که چند تا مرغ که گندیده بودن رو میبره بندازه سطل زباله بیرون، که پدرشون رو اونجا میبینن که روی صندلی نشسته که میگه یه نفر مرده و دو تا از فامیل ها که اونجا بودن میرن مسجد، بعد به خاله ام میگه الان وقتشه خواهر و برادرها بریزن سرت، که میگه به خاطر چی؟ میگه برای خونه که به نامت زدم، میگه مگه شما راضی نبودی، میگه من راضی ام این مال تو هست، الانم اومدم باهات خداحافظی کنم.
خیلی ممنون از شما
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. خاله تان می خواهد حرفهای بیخودی و پچ پچ ها و شایعاتی را که روح او را خراب می کند دور بریزد. پدر ایشان احساس می کند که برای خاله تان مرده است! چون شاید با ازدواجی که در راه دارد، دیگر دلش برای پدرش تنگ نمی شود و او را مثل قبل صدا نخواهد کرد. بنابراین آمده تا خداحافظی کند و بگوید که تو به زودی مرا فراموش خواهی کرد. و البته راجع به ارث، خانواده اش شاکی خواهند بود. تشکر از همراهیتون.
zarrin : با عرض سلام مجدد، من عذر خواهی میکنم یادم رفته بود این تکه رو بگم که توی خوابشون دو تا از جوجه ها از صندوقی که مرغ و جوجه ها توشون بودن بیرون اومدن میخواستم ببینم تعبیرش چی میشه چون ایشون دو تا نوه دارن ممنوون
فریبا هراتی
: سلام. مقداری از ثروتتان را به کار می اندازید و استفاده می کنید و باقی سرمایه تان را حفظ می کنید. تشکر از همراهیتون.
zarrin : سلام خانم هراتی عزیز، مامان من بعداز اذان صبح یه خواب دیدن ممنون میشم تعبیر بفرمایید.
ایشون خواب دیدن که تو خونه ای هستن و یه کانال آبی هست که آشغال سر راهش هست وخودشون و پدرم دارن میزنن پشت این آشغالها که آب یکسریشون رو میبره
بعد میان تو یه صندوق رو نگاه میکنن میبینن که داخلش یک مرغ و کلی جوجه کوچیکه که ایشون نمیدونن و میگن نگاه کن حسن یعنی پدرم اینارو اینجا گذاشته
وبعدش هم میبینن که 3 تا گوسفند سفید تو حیاط خلوت دارن در ضمن ایشون 3 تا فرزند دم بخت دارن که خیلی نگران سرو سامان گرفتنشون هستن
ازتون تشکر میکنم جواب بفرمایید.
فریبا هراتی
: سلام. روزی شما زیاد خواهد شد و موانع و مشکلاتی که سر راه رسیدن شما به روزی پاک و ثروت قرار گرفته، از بین خواهد رفت. انرژی مثبت به زندگی تان راه می یابد. ثروت و سرمایه هایی به زندگی تان می آید که به مرور زمان زیاد خواهند شد. شما شخصیت هایی مطیع و آرام دارید که اهل حرص و طمع و وسوسه های شیطانی نیستید و پدر و مادرتان می خواهند که شما خوشبخت شوید. تشکر از همراهیتون.
Atena : سلام صبح بخير
ديشب خواب ديدم با داييم ميخواستم برم جايي جشن سر راهم ميگم اول برم خونه بابابزرگم يه سر بزنم رفتم داخل حياطشون ديدم هيشكس نيست تو حياط نشستم يه چند دقيقه بعد خالم اومد كه خونه همسايشون بود بعد مامان بزرگم اومد نشستيم همونجا مرغ و خروساشون خيلي اذيت ميكردن انداختميشون بيرون
حياطشون بزرگه از يه در كه انداختيمشون از در ديگه اومدن منم از همون دور كه نشسته بوديم دمپايي پرت ميكردم بهشون كه نيان ولي يكيشون خيلي سمج و هيكل بود منم اينقد محكم پرت كردم خورد تو سرش گيج شد بعد دختر عمو مامانم كه همسايه ديگشون بودن از همون در اومد داخل مرغه هم ول كن نبود بخاطر اينكه زدمش ميخواست حمله كن بهم اينقد كه چندشم ميشد وقتي داشت سريع ميومد سمتم با دوتا پام محكم زدمش كه دستم بهش نخوره ديگه افتاد مرد دختره همينطور هم نگاه ميكرد گفتم نكنه حالا اينو بكشن بخوان بخورونش حالت تهوّع گرفته بودم...
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما از اینکه دورو برتان بنشینند و غیبت کنند و شایعه پراکنی کنند بدتان می آید و کسانی هستند که می خواهند مرتب از این و آن بگویند و شما این افراد را از خودتان دور می کنید. علت ورود این افراد هم به زندگی تان این است که دیگران به آنها رو داده اند که بتوانند هر وقت دوست داشتند بی اجازه در کار همدیگر دخالت کنند. تشکر از همراهیتون.
yasin137364 : سلام خسته نباشید
من خواب دیدم پسر داییم آمده بود خونه ی ما یه مرغ برای ما آورده بود،من توذهنم فکر میکردم مرغ سفید هست،مرغ زنده نبود فکر کنم،من آن مرغ را ندیدم فقط میدانستم برای ما مرغ آورده،من میگفتم حالا که برای ما مرغ آورده ما باید به او ماست بدهیم،بعدش روی فرش جلوی حیاط ما نشسته بودیم و صحبت میکردیم،پسر داییم میگفت که باید به ترکیه بروم،چون درسم هنوز تمام نشده است.بقیه صحبت ها یادم نیست.قرار بود دو روز بماند.یعنی من اینجور فکر میکردم.پسر عمویم از کنار ما میگذشت،اولش قصد نداشت به پسر داییم سلام کند،ولی بعد منصرف شد و آمد سلام کرد،و من دیدم که قد پسرعمویم بلندتر از پسر داییم است.و بعد ما به داخل حیاط رفتیم من قصد تعویض لباس داشتم رفته بودم در توالت منزلمان،عمه من به من میگفت که لباسات زیاد قشنگ نیست به پسرداییم هم میگفت مگه نه،؟پسر داییم چیزی نگفت.من به عمه ام گفتم لباسای من که تو برداشتی،پسر داییم هم کنار من در توالت بود،من دیدم قدم تا شانه ی او می رسد(در واقعیت هم همین است)بعدش پسر داییم با تلفن صحبت می کرد،من به دو دخترخالم گفتم شما باید به من کمک کنید خشت درست کنیم ما میخواهیم خانه درست کنیم،پسر داییم آمد کنار من گفت خشت چه جوری درست میکنند،فکر کنم قصد داشت به من کمک کنه.در داخل خانه رفتیم دیدم همان عمه که به من میگفت لباس قشنگ بپوش،ادکلن زد از داخل اتاق خانه ما آمد بیرون من بهش گفتم چرا ادکلن من زدی اونم گفت همونجا گذاشته بودی منم زدم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. پسر دایی شما از احساسات خودش و از عصبانیتش و ترسهایش برای شما می گوید و شما هم می خواهید او را حمایت کنید و به او یاد بدهید که باید در موقعیت ها و فرایندهای مختلف درست رفتار کند تا با مشکلی مواجه نشود. پسر عموی شما هم خیلی با پسر دایی تان صمیمی نیست و برایش مهم نیست که چه اتفاقاتی در زندگی او در شرف وقوع است. او موفقتر است از پسر دایی تان . عمه شما می خواهد که شما رفتار بهتری از خودتان نشان دهید و شادتر باشید. شما به عمه تان می گویید که اوست که شما را ناراحت می کند نه اینکه شما همیشه ناراحت باشید. پسر دایی تان می خواهد برای شما درددل کند. شما می خواهید سخت بکوشید و از خودتان در مقابل مشکلات زندگی تان حمایت کنید. عمه ی شما خیلی از خودش تعریف می کند. تشکر از همراهیتون.