کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب مهمانی

اگر کسی خواب ببیند در اجتماعی به مهمانی رفته، و به خوردن شیرینی مشغول است، درگفتگویی به رفع اختلافات مردم می پردازد. اگر ببیند او را در باغی به مهمانی بردند و در آن باغ میوه بسیار بود، دلیل که در جنگ شهید شود. اگر کسی ببیند که در ضیافتی با شکوه شرکت دارد، تعبیرش این است که دوستان با محبتی دارد که در صدد لطف و ابراز محبت به او هستند.

اگر ببینید کسانی که در آن ضیافت هستند همگی لباس های شاد و رنگی بر تن کرده اند و در ظروف گرانبها غذا می خورند، نشانه این است که در هر راهی که قدم بر می دارید، نیکی و خیر و منفعتی برایتان وجود خواهد داشت و دوستان شما نیز انسان های خوب و با محبتی هستند.

اگر ببینید در ضیافتی حضور دارید که همه در آن به قهقهه مشغول هستند و رقص و پایکوبی می کنند، تعبیرش رسیدن مصیبت به کسی است که آن ضیافت را ترتیب داده است و اگر ببینید که دیگران در آن ضیافت، افرادی نا آشنا هستند و روی میز ها خالی از ظروف زیبا و غذا است، موردی نا خوشایند مانند سوء تفاهم یا نا امیدی، در بیداری پیش خواهد آمد.

ابراهیم کرمانی می گوید: اگر دید مهمانی با چنگ و چغانه و نای و رقص بود، دلیل مصیبت است.

تعبیر خواب مهمان امام صادق (ع)

اگر کسی در خواب ببیند که به مهمانی رفته، به رفع اختلافات مردم می پردازد و اگر خواب ببیند که برای او مهمان آمده، خیر او به دیگران خواهد رسید.
اگر در مهمانی غذای خوبی مانند شیرینی بین مهمانان پخش شود، بین آنان صلح و صفا قرار خواهد گرفت و دوستی و یاری آنان به یکدیگر زیاد خواهد شد و مشکلات آنان حل خواهد شد.

اگر در مهمانی به رقص و پایکوبی مشغول شوند، ناراحتی و مشکلی برای آن جمع پیش خواهد آمد که بهتر است با صدقه دفع بلا شود.

تعبیر خواب مهمان داشتن

اگر خواب ببینید به منزل شما مهمان آشنا آمده و صحبت های آنان مهربانانه و دوستانه است، دوستان زیادی خواهید داشت. اگر مهمانان شما غریبه بودند، و صحبت های آنان مهربانانه بود، در کاری با دیگران به توافق خواهید رسید.

اگر رفتار مهمانان با شما به صورت اغراق آمیزی با خوش و بش و شادمانی همراه بود، دشمنانی دارید که بر علیه شما رفتار سویی در سر می پرورانند.
اگر خواب ببینید در مهمانی، دیگران با شما دعوا کردند، از رفتار و اعمال شما در بیداری تمجید خواهد شد و شما را به نیکویی یاد خواهند کرد.

تعبیر خواب مهمان سرزده

مهمان سر زده به دوست یا خواستگار تعبیر می شود و کاری پیش خواهد آمد که موجب می شود از زندگی و کار روزمره خود، کمی عقب بمانید.

اینکه رفتار مهمان سر زده با بیننده خواب چگونه باشد، در تعبیر خواب بسیار موثر است. اگر مهمان سرزده، مرتب به بوسیدن و فشار دادن شما در آغوش خود پرداخت، از جانب شخصی که انتظار آن را ندارید، با شما رفتاری خواهد شد که باعث آزردگی شما از او شده و سعی خواهید کرد که از او دور شوید.

اگر مهمان سرزده، کاملا آرام و با متانت با شما برخورد کرد، دوستی های جدیدی در زندگی شما برقرار خواهد شد که پایدار و طولانی مدت خواهد بود.
اگر مهمان ناخوانده با شما دعوا کرد و یا با شما به فحاشی و زد و خورد پرداخت، دیگران در بیداری به تعریف و تمجید از شما خواهند پرداخت و به شما لطف و محبت و یاری خواهند رسانید.

تعبیر خواب پذیرایی کردن و غذا دادن به مهمان

اگر به مهمان خود غذا می دهید، بسته به نوع غذایی که می دهید به دیگران خیر و برکت خواهید رساند.

اگر خواب ببینید از مهمانان خود با غذاهای خوب و شیرینی و میوه پذیرایی می کنید، از جانب شما به دیگران محبت و خیر و نیکویی خواهد رسید.
اگر به مهمان خود نان بدهید، روزی پاک و تمیز و برکت به آنان خواهد رسید.
اگر غذای چرب و پر روغنی به آنان بدهید، موجب خواهید شد تا دیگران به ثروت و مال فراوان برسند.
پذیرایی با غذاهای گوارا و نوشیدنی های شیرین نشانه رسیدن خبرهای خوب و شاد کامی و نوشیدنیهای تلخ یا غذاهای شور نشانه خبرهای بد و رسیدن اختلافات با کسانی است که در خواب دیده اید.

تعبیر خواب پذیرایی شدن و غذا خوردن در مهمانی

تعبیر غذا خوردن در مهمانی مانند تعبیر غذا دادن به مهمان است.
اگر غذای چرب تناول کنید به ثروت می رسید. غذای شیرین خوردن به تعبیر پایداری در دوستی و حل مشکلات است. نان زیاد نشانه برکت و شربت نوشیدن، نشانه شاد کامی است. غذاهای شور یا تلخ و نوشیدنیهای بد طعم نشانه اختلافات و بروز ناراحتی بین کسانی است که خواب دیده اید به نزد آنان به مهمانی رفته اید.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

830 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

اردلان

اردلان : سلام. برادر من خواب دیده که در یه مهمونی که توی باغی که حالت بالا و پایین داشته و جشن و سرور بوده یک دیس رشتا پلو دستش بوده و در حال پخش کردن اون بوده که پسرخاله ام که رحمت خدا رفته اومده و از اون رشته پلو برداشته و گفته که ته دیگ هم برام بیار ولی برادرم یادش میره براش ببره هنگام رفتن از باغ خواهرم میگه من جورابهام گم شده وقتی دنبال جوراب رفتن دیدن پایین باغ مثل دره مانندی سه لنگه جوراب افتاده که همش فکر میکرده چرا اینا اینطوری جفت نیستن

پاسخ
لینک۲۷ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۵۵:۰۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. اگر جشن و سروری که در باغ برگزار شده بوده با آهنگ و رقص همراه بوده، باید برای دفع شر صدقه بدهید چون موضوعی فکرتان را ناراحت خواهد کرد و اگر فقط می دانستید که جشن است و رقصی نبوده، خبرهای خوش در راه است. شما در مورد یک پروژه یا رابطه ای نگران هستید و انشالله رشته ی کار دستتان می آید و به دیگران هم کمک می کنید که مشکلشان حل شود. روح پسر خاله تان شاد. باید برای او هم دعای خیر بفرستید که انشالله گره از کار او هم برداشته شود و به آرامش بیشتری برسد. خواهرتان احساس می کند که گرمی و آرامش زندگی اش دستخوش تغییراتی منفی شده است. دوست عزیز بهتر است برای دفع شر از خانواده تان به اندازه ی وسعتان سریعا بگویید برایتان یک گوسفند یا 3 عدد مرغ قربانی کنند و گوشتش را درسته به فقرا ببخشید انشالله دفع شر خواهد شد. این خواب هشداری از ناراحتی فکری شماست که با قربانی دفع شر خواهد شد انشالله. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۷ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۱۵:۲۴
آوین

آوین : با سلام و تشکر
خواب دیدم صبح شده و وقتی از خواب بیدار شدم دیدم خونه ام پر از مهمان است که هیچکدام را نمی شناختم. به پسرم گفتم اینا کی هستند و او گفت مامان فکر کردم میری سرکار کسی خانه نیست منم اجازه دادم بیان خونمون دوستای من هستند. ولی وقتی رفتم بینشون دیدم چند تا خانواده هستند دختر های جوان بودند با پدر و مادر و خواهر برادر های کوچکشان من به یکی از دخترها خودم رو معرفی کردم و گفتم من مادر نیما هستم بلند شد همراه خانواده با من سلام علیک کرد ولی به نظرم خیلی معذب بودند و در عین حال سعی می کردند خیلی مودب رفتار کنند و من به سرعت رفتم تا ازشون به خوبی پذیرایی کنم و براشون چای دم کردم و هی می گفتم ازشون خوب پذیرایی بشه چیزی کم نباشه البته میوه یا شیرینی رو یادم نمی یاد ولی چای رو یادم میاد که براشون تعارف می کردم

پاسخ
لینک۱۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۴۸:۵۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما شروعی تازه خواهید داشت و اشخاص جدیدی به زندگی تان راه می یابند. اگر پسرتان در سن ازدواج است، او دوست دخترش را به شما معرفی خواهد کرد و شما هم او را می پذیرید و طرح دوستی با او می ریزید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۳۹:۴۲
elnaz

elnaz : سلام من چند وقت پیش خواب دیدم پدر مرحومم دست یه زن غریبه رو گرفته آورده خونمون اون زن هم مانتو شلوار قهوه ای و چادر مشکی به سر داشت بابام آوردش تو اون اتاقی که من و خواهرم حضور داشتیم اون زن یه سوال از خواهرم کرد و بعد یه سوال از من کرد و من جوابشو دادم و اون در جواب چیزی گفت که ازش ناراحت شدم و اتاق رو ترک کردم اومدم تو پذیرایی روی مبل سفیدمون نشستم و دیدم اون زن هم پشت سر من اومد بیرون و یه جا ایستاد و بهم خیره شده بود ولی چهره و قد و هیکل اون زن بسیار شبیه یکی از مردایی بود که تو بیداری میشناسم (شبیه اولین روزایی بود که تازه شناختمش) و نزدیک یکساله که ندیدمش و هنگامی هم که من روی مبل نشستم مادرم هم روی مبل روبه رویی منتهل اون ور تر نشسته بود

پاسخ
لینک۲۴ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۵۷:۱۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روح پدرتان شاد. این خانم که دیده اید لباس قهوه ای تنش است جنبه ی ضعیف و زنانه و احساساتی وجود مردی است که او را در بیداری می شناسید. او نسبت به توانایی های خودش شک دارد و شخصیتی مادیگرا و محافظه کار دارد و دوست ندارد که افکارش را با دیگران مطرح کند و شما نمی توانید شخصیت او را خوب درک کنید ولی پدر شما می خواهد به شما بگوید که شما در رابطه تان با او تقصیری ندارید و ایراد از شما نبوده است. شاید شما اطلاعات و یا دانشی دارید که می توانسته باو کمک کند. شما نسبت به او حالت اضطراب یا غرور دارید و او می خواهد نقطه نظر شما را از موقعیت دیگری درک کند. شما و مادرتان با هم درددل می کنید و مادرتان تصمیم نهایی را به خودتان واگذار می کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۳۰:۱۵
زن ۴۰ ساله

زن ۴۰ ساله : با سلام و احترام. من زن ۴۰ ساله هستم. این خواب و صحبتهای من مربوط به سه شب قبل شب یلداست. کمی قبل اذان صبح خواب دیدم: در یک مهمانی هستم که عمویم هم بود. مهمانی در سالنی ساده بود و ۳۰-۴۰ نفر شاید پشت میزها نشسته بودند. مادربزرگم سوار بر الاغ اومد تو سالن. عموم نسبت بهش حالت خیلی خفیف تمسخر داشت. مادربزرگم در حالت نشسته خم شده بود و سرش را روی پشت الاغ گذاشته بود. لباس آبی پررنگ یا سبز مایل به آبی پررنگ تنش بود. من با خودم فکر کردم یا سرش درد میکنه یا ترسیدن که بیفته که با الاغ آوردنش. بعدش نشست پشت میز و مشغول خوردن غذا شد و من خیلی مودب نزدیکش ایستاده بودم. جوانتر از الانش بود و تحلیل جسمیش بشدت دنیای واقع نبود. غذا هم جوجه کباب با مخلفاتش مثل گوجه و سبزی بود.
(ایشان ۹۵ سالشه و معمولا مهمانی و رستوران نمیره که برای حمل و بردنش مزاحم بچه هاش نشه. دیشب همین عمو زنگ زد و بعدش با مبایل عمو، مادربزرگم منو برای یلدا دعوت کرد شهرستان که حوصله م نمیاد برم)

پاسخ
لینک۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۵۵:۲۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. مادر بزرگ شما شخصیتی رهبر مآبانه دارد و می تواند دیگران را متقاعد کند که کاری را انجام دهند که او به انجامشان تمایل دارد و می تواند مردم را وادار کند که چیزها را از زاویه ی دید او ببینند و نظراتش را درک کنند. اما او شخصیتی لجباز و یکدنده و سرکش دارد. او می خواهد که دیگران را مورد بررسی قرار دهد و از ایشان حمایت و عشق دریافت کند. روحیه ی او جوانتر از سنش است و او خودش را قویتر از آنچه که به نظر می آید، می پندارد. عموی شما این روحیه ی او را مورد تمسخر قرار می دهد ولی مادر بزرگتان مهربان و اجتماعی و از خودگذشته است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۱۶:۲۳
زن ۴۰ ساله

زن ۴۰ ساله : من زن ۴۰ ساله هستم. سه شب قبل یلدا، کمی قبل اذان صبح خواب دیدم: در یک مهمانی هستم که عمویم هم بود. مهمانی در سالنی ساده بود و ۳۰-۴۰ نفر شاید پشت میزها نشسته بودند. مادربزرگم سوار بر الاغ اومد تو سالن. عموم نسبت بهش حالت خیلی خفیف تمسخر داشت. مادربزرگم در حالت نشسته خم شده بود و سرش را روی پشت الاغ گذاشته بود. لباس آبی پررنگ یا سبز مایل به آبی پررنگ تنش بود. من با خودم فکر کردم یا سرش درد میکنه یا ترسیدن که بیفته که با الاغ آوردنش. بعدش نشست پشت میز و مشغول خوردن غذا شد و من خیلی مودب نزدیکش ایستاده بودم. جوانتر از الانش بود و تحلیل جسمیش بشدت دنیای واقع نبود. غذا هم خوراک جوجه بود با مخلفات معمول (سبزی و گوجه دورش)
(ایشان ۹۵ سالشه و معمولا مهمانی و رستوران نمیره که برای حمل و بردنش مزاحم بچه هاش نشه. دیشب همین عمو زنگ زد و بعدش با مبایل عمو، مادربزرگم منو برای یلدا دعوت کرد شهرستان که حوصله م نمیاد برم)

پاسخ
لینک۳ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۲۷:۴۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب :
سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. در نوبت هستید و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۳ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۳۹:۴۴
mina

mina : سلام عزیزم روزتون بخیر
شب گذشته خواب دیدم تمام اقوام پدری (عموها) در خونمون جمع هستند و سفره پهن است و همه دور سفره بودن و من خودم به تنهایی در آشپزخانه مشغول کشیدن غذا بودم اول برنج رو کشیدم (برنج کته پخته شده بود) و بعد شروع کردم مرغ رو کشیدن فقط مرغها خیلی بی رنگ بود یعنی سرخ نشده بود که من دائم به مادرم میگفتم چرا انقدر بی رنگه غذا
بعد دیدم فکر میکنم مادرم بود یک کاسه سس غذا رو آورد روی بشقابهای مرغ ریختم بعد خورشتهامون خیلی خوش رنگ و چرب شده بود و من خودم خیلی خوشم اومد و دائم میگفتم به به چقدر خوش رنگ و لعاب شده
و خواهر بزرگترم رو دیدم انگار گوشه ایی از آشپزخانه نشسته بود و کمک نمیکرد تو کشیدن غذا و من میگفتم چرا لیلا (خواهرم) کمک نمیکنه چرا چند وقته اینجوری شده
بعد صداش کردم بیاد کمک اومد . فقط عمو و زنموی کوچکمم لوبیا پلو آورده بودن که اون هم کشیدم گذاشتم توسفره بعد خواهر بزرگم میگفت نگاه کن همه بیشتر لوبیا پلو خوردن
و درآخر خودمم مشغول کشیدن ته دیگ برنج بودم که خیلی ضخیم نبود و خیلی برشته بود یک تیکه برای خودم در بشقاب گذاشتم اومدم سر سفره
و اینکه چهره مهمانها خیلی شاد و خوشحال بود و من خودم خیلی خوشحال بودم

پاسخ
لینک۱۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۴۵:۴۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما سعی می کنید که روابط دوستانه تری با فامیل داشته باشید و از خانواده تان حمایت کنید. شما از اینکه مردم از نگرانی ها و ترس هایشان در مورد آینده سخن بگویند بدتان می آید و معتقدید که باید مثبت اندیش بود. روزی شما زیاد است و زندگی تان آرام و فقر و ناراحتی هایتان بسیار ناچیز است. پس معتقدید که خواهرتان هم مثل شما باید شخصیتی حمایتی داشته باشد و افسردگی را کنار بگذارد. عمو و زن عموی کوچکتان به ریشه ها و اصالتشان پایبند هستند ولی دلشان شور می زند و برای مشکلات پیش رو کمی غصه می خورند هر چند که در ظاهر آرام و متین رفتار کنند اما ته دلشان شور می زند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۰۳:۴۹
ponehh

ponehh : سلام وقتتون بخیر
خانم هراتی عزیز چند شبه پشت سر هم‌خواب میبینم تو خونمون مهمانیه , دیشب ‌خواب دیدم ‌تعداد زیادی خانم محجبه که نمیشناختمشون مهمان ما بودن یکی از خانما یه دختربچه تقریبا یکسال و نیمه داشت که با حرکات بامزه سر‌گرممون میکرد ، بعدش دیدم تو یکی از اتاقا که خیلی بزرگ بود تعداد زیادی پسر و مرد جوان خیلی خوش تیپ‌و‌خوش قیافه نشستن که باز هیچکس رو نشناختم (تو‌خواب حس میکردم دوستای پسرعمه‌م هستن که عمه م اونارو دعوت کرده و تو خونه ما مهمونی برگزار کرده) ویکی از همین پسرا میخواست توجه منو به خودش جلب کنه منم زیاد خودمو‌مشتاق نشان نمیدادم موقع ناهار عمه‌م یه بشقاب برنج وگوشت بهم داد که تقریبا نصف بیشترشو‌خوردم بعد عمه م با یه حالتی انگار از من ناراحته که نباید میخوردم بقیه غذامو خورد تو‌ خوابم مکانا مدام عوض میشد یه قسمت خونه ما بود بعد چند لحظه خونه عموم و یه جاهایی خونه قبلی که زندگی میکردیم

پاسخ
لینک۱۳ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۲۱:۴۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. دنیا به شما رو می آورد و به ثروت می رسیدو گشایش کار می یابید. باید وقتی انشالله شرایط اقتصادی تان بهتر شد، تک خوری نکنیدو به خانواده و یا به مردم غریبه که شرایط اقتصادی خوبی ندارند کمک کنید چون خداوند از اینکه فقط به فکر خودتان باشید خوشش نمی آید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۳ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۱۱:۲۷
Sara

Sara : سلام . روزتون بخير. خواب ديدم كه در منزل پدرم هستم و تعداد بسيار زيادي مهمان داريم كه خانه بزرگ پدرم ، پر از ادم شده . همه لباس مشكي به تن دارنداما اثري از غم و ناراحتي نيست و همه به ارامي با هم صحبت ميكنند و جو دلنشين است. با سپاس از توجه شما.

پاسخ
لینک۳ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۵۵:۳۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما با پدرتان هم عقیده هستید و روحیه ی او را درک می کنید. او شخصیتی مهربان دارد و به دیگران کمک می کند. ویژگی های معنوی و صفات الهی در وجود دوستان و خانواده ی شما زیاد به چشم می خورد و هارمونی و هماهنگی و آرامش در زندگی تان وجود دارد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ دی ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۲۶:۰۵
سوگندم

سوگندم : سلام وعرض ادب خدمت خانم هراتی عزیزم،خدا قوت .صبح خوابی دیدم که تعریف می کنم قبل از ان باید ذکر کنم که این خانواده ایی که من خوابشان را دیدم .در شهر دیگری هستند واز اقوام نزدیک همسر مرحومم هستند وخیلی وقت هست که ندیدمشون ومتمول هستند.خواب دیدم که در خانه این اقا هستیم .حس می کنم انگار مهمانشان بودیم افراد دیگر. هم بودند مثل اینکه این خانواده از ما پذیرایی می کردند.من به اتاقی که بچه ها بودند. می روم ومی گویم چه اتاق زیبایی، مثل حالتی که مجبور بشویم برویم خانه کس دیگر بمانیم .وخیلی مهربان بودند خانه اشان انگا رعوض شده بود وقدیمی بود واتاق های بزرگ داشت وخانمش اسمش تغییر کرده ومریم صداش می کرد وجوان شده وخوشگل مثل زمان مجردیش ومی گفت مامایی خوانده ولی. گفت :در اصل رشته اش ریاضی فیزیک است من گفتم چرا رشته دانشگاهیت با رشته ات فرق دارد وقبلا خودش گفت ساکن تهران بود وچهار تا بچه داشت وکوچک بودند ودختر وپسر خانمش ارام بود وخیلی مهربان از ما پذیرایی می کرد وخودش هم دوران جوانیش بود من فکر می کردم الان که خیلی پولدارند، این زندگی حتما مال اوایل ازدواجشان هست .سفره پهن بود می خواستیم برویم نمی گذاشتند. ما غذا خورده بودیم. ومن رفتم که اشپزخانه برای این اقا ماست. بیاورم که مثل همسرش داخلش سیر ونعناع می ریزم ولی حس می کردم همسرش بهتر درست میکند ونمک می زند بخورد. ان اقا می گفت باید همین جا بمانید .بعد انگار طبقه دوم ساختمانی که زندگی می کرد .دیوارهای ان انگار پیش ساخته بودند مثل دیوار کانکس ولی کانکس نبود وان اقا ان را بار می زد( البته کارگرها اینکار را می کردند) . که به ما بدهد که ساختمان خودمان را کامل کنیم ومن فکر می کردم که حتما می خواهد خانه اش را از نو بنا کند واین به دردش نمی خورد .واین اجرها ی پیش ساخته وقطور به درد ما می خورد.برای ساخت خانه ، بعد من قبل از رفتن به منزلشان می بینم که داشتم یک پایه قوی بتونی که مثل پایه پل هست را تماشا می کردم در مسیر که خانه ایی روی ان بنا بود که همسر مرحومم ساخته بود ولی بزرگ بود ومن اشک می ریزم وگریه می کنم. ویاد همسرم می افتم .البته بقیه یادم نیست از خوابم .نمی دانم علت خواب های من چیست. که اصلا به ان خانواده فکر هم نمی کنم . با تشکر ...دوستون دارم

پاسخ
لینک۱۰ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۵:۵۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. روحشان شاد. این خانواده به شما فکر می کنند و شخصیتی حمایتگرایانه در برابر شما دارند. این خانم وجهه ی خوبی دارد و دوست داشت تا به شما کمک کند. او حساب کتاب زندگی سرش می شود و اهل عمل است و صرفا حرف خالی نمی زند. او دلش بزرگ است و از عهده ی کارهای زیادی بر می اید. شما به این فکر می کنید که زمانی پایه و اساس محکمی در زندگی تان داشتید و احساس امنیت می کردید. آنها دوست دارند به شما کمک کنند و به نحوی از شما حمایت کنند. حتما حرفتان را زده اند و شما خوابشان را دیده اید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۰ دی ۱۳۹۸ ساعت ۲۲:۴۵:۲۷
zahra

zahra : سلام من خواب دیدم واسه مراسم بله برون پسرخاله شوهرم ( جمعه این هفته دعوتیم) به روستاشون دعوت شدیم (درحالیکه در تهران است) همراه شوهر و برادرشوهر و برادر داماد سوار ماشین شدیم گفتم لباس قشنگی بردارم رفتیم و رسیدیم به روستا اونجا دیدم مادربزرگ داماد هنوز نیومده و قراره با پسرش بیاد همه منتظر بودن بعد دیدم همه لباس مشکی پوشیدن انگار فوت کرده بود ولی من تعجب میکردم که ناراحت نیستم و مراسم هم سر جاش بود موقع پوشیدن لباس دیدم خیلی لباس نیاوردم ولی کلی روسری داشتم از مادرشوهرم پرسیدم روسری مشکی بپوشم یا روشن گفت مشکی چندتا مشکی نشون دادم گفت اینا بوره خیلی قشنگ نیست از خاله شوهرم پرسیدم از یه روسری مشکی طلایی دوتا داشتم که نو بود و اتو نداشت همون پسندیده شد و پوشیدم موقع رفتن دیدم حواسم نبوده چادر مشکی کهنه سرمه باخودم گفتم عیب نداره اینجا روستاس رفتیم تو یه خونه که دیواراش کاه گلی بود و مثل حسینیه بود نشستیم عروس و چندتا دوستاش صلوات و با تواشیح میخوندن من گفتم آخه چه کاریه جلو جمع خانوادگی من انتهای محلس بودم بهم گفتن بیا جلو دیدم چادرم و عوض کردم و چادر سفید پوشیدم کمی شونه راستم خاکی شده بود که برادر دادماد برام تمیز کرد تعجب کردم که چرا نامحرمه این کار و کرد دیدم دوتا از دوستامم اونجان خوشجال شدم اونام چادر رنگی داشتن ولی چادر من بیشترش سفید بود گفتم زشت نباشه من فقط چادرم اینقدر رنگش روشنه آخه چرا این و سر کردم این واسه عروساس بعدم همه عزادارن لباس مشکی دارن اون وقت من......بعد با خودم گفتم وقتی خانواده دختر تهرانن چرا مراسم و تو روستا گرفتن؟ و ..... ممنون

پاسخ
لینک۲۴ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۰۸:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما احساس می کنید که پسر خاله شوهرتان در شرایط بدی قرار دارد و با آدم ساده لوحی زندگی می کند که هم سطح شما نیست. احساس می کنید که از نظر مالی هم شرایط او جالب نیست و فامیل خانم او هم نابخردانه رفتار می کنند و زیاد از شرایط موجود احساس خوشحالی نمی کنند و فکر می کنید که این ازدواج باعث افسردگی و شکست پسرخاله ی شوهرتان می شود. شما سعی می کنید که سنگین رنگین و موفق به نظر بیایید در حالی که فکرتان مرتب نیست و نگران هستید. شما تلاش نمی کنید که رفتاری مدرن و با پرستیژ از خودتان نشان دهید و متوجه می شوید که خانواده ی عروس با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند و ظاهری مذهبی دارند. سپس شما نشان می دهید که سفید بخت هستیدو مشکلاتی در زندگی تان ندارید و از شما تعریف می کنند که به خودتان خواهید بالید. شما احساس می کنید که در آن جمع از همه خوشبخت ترید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۲۶:۵۱
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.