تعبیر خواب نان
دیدن نان در خواب، به خیر و برکت تعبیر می شود. اگر کسی در خواب دید که نان مطبوع و خوش خوراکی می خورد، به سود و فایده ای دست پیدا می کند. اگر نان کپک زده و نامطبوع بود، به زیان مالی دچار می شود و اگر نان به خانه می آورد، نسبت به خانواده خود توجه دارد و نشانه روزی حلال است.
اگر دید مقدار زیادی نان در خانه دارد، در آن سال خیر و برکت زیادی به او می رسد. اگر کسی در خواب ببیند نان خشک می خورد، گرفتار تنگی معاش می شود. نان گرم و تازه عیش و خوشی و لذت است. اگر کسی نان به شما داد نعمت می رساند و خدمت می کند.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن نان در خواب چهار وجه است:
- عیش خوش،
- مال حلال،
- ولایت،
- خیر و برکت.
حضرت دانیال می گوید: اگر دو سه نان یافت، دلیل آن که از غم برهد. اگر نان نتوانست خوردن، دلیل که اجلش نزدیک است. اگر نان بسیار داشت و نخورد، دلیل که غمی به وی رسد.
ابراهیم کرمانی می گوید: دیدن نان گرم به خواب عیش و نعمت است و دیدن نان خشک، به خلاف این است و خوردن نان سبوس به خواب، دلیل قحط است.
جابر مغربی می گوید: دیدن نان کاروس به خواب دلیل بر تنگی روزی است و پرهیزکاری و نان جوین، دلیل زهد است و نان برنج، دلیل بر بستگی کار است و نان عدس و باقلا و نخود، دلیل غم و تنگ دستی است. اگر سلطان ببیند یک نان داشت، دلیل که ملکش زیاده شود و گویند دیدن هیچ چیز در خواب بهتر از نان نباشد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
فاطمه : سلام
من خواب ديدم به خانه ي خانمي رفتم،(ايشون رو تو واقعيت ميشناسم گاهي فال ميگرن برام)يه لباس مشكي پوشيده بود و من ناراحت بودم بهش گفتم ديدي هيچ كدوم از مشكلاتم درست نشد،...بعد يك نان لواش و پنير و گردو به من داد گفت بيا بشين اين و بخور ناراحت نباش،شوهرش كه سيد هست از بيرون اومد و سلزي خريده بود،و ديدم چشم هاي شوهرش سبز روشن شده و اون خانم به شوهرش گفت سيد فاطمه ميگه با نامزدش اشتي نكرده و كارشون درست نشده،سيد گفت عيب نداره ناراحت نباش درست ميشه انشالله،اون نان و پنيري كه به من داده بودن رو گذاشته بودم روصندلي بعد يه خانمي هم تو اون خانه بود و من اصلاً صورتشون رو نميديم ،نشسته بودن روي اون صندلي كه نان ها رو گذاشته بودم و با خودم گفتم اينا انگار ميخوان نان من رو بخورن،رفتم صداش كردم گفتم ميشه اون كيسه نان هام رو بدين،بعد خيلي دلم ميخواست از اون نان بخورم،يه تيكه كندم و خوردم،....ديگه گفتم من بايد برم دانشگاه ديرم شده،وقتي از توي خانه اومدم بيرون اتوبوس سوار شدم اما وسط راه فهميدم اشتباه اومدم،پياده شدم يه جاي خيلي بزرگ،ساختمان هاي لوكس داشت درخت هاي سبز داشت اما هيچ ادمي نبود،گفتم بزار تاكسي بگيرم برگردم خانه ي فاطمه خانم(همون خانمي كه منزلشون بودم)،خيلي سريع يه اژانس پيدا كردم وقتي رفتم نشستم ديدم راننده هم عقب نشسته و يه پسر جوانه،ترسيدم و در رو نيمه باز گذاشتم گفتم يه موقع نتونه درب رو قفل كنه،يكم كه مسير رو رفتيم نفهميدم چطوري رفت جلو پشت فرمون نشست و من رو يه راه اشتباه برد،بهش گفتم نگه دار اينجا كجاس من رو اوردي،سريع از ماشين پياده شدم و يه جايي مثل بازار بود چند تا خانم و اقاي خيلي خوش تيپ و مرتب (با كت و شلوار)اونجا بود و من بهشون گفتم اين اقا من و دزديده بهم كمك كنين،اون ها وقتي اون پسر رو ديدن شناختن و گفتن اين كارش اينه نگران نباش ما الان نگه اش ميداريم زنگ ميزنيم پليس بياد،وقتي نشسته بودم و منتظر پليس بوديم من رفتم پيش چند تا دختر نشستم و با يكي از دختر ها شروع كردم حرف زدن،اون دختر گفت اينجا چه كار ميكني ؟گفتم اينجا خانه يه يكي از دوستامه ميام گهگاهي پيشش،گفت فاطمه خانم؟تعجب كردم كه ميشناسش ،گفتم اره تو ميشناسيش؟گفت اره ميرم پيشش فال ميگيرم،من گفتم من هم فال ميگرم پيشش همه چيزش هم درست در مياد اما اون چيزي كه ميخوام درست در بياد و اتفاق مهميه برام،اتفاق نميافته،از اون دختره پرسيدم همه چيزايي كه بهت ميگه درسته؟گفت اره همه اش درسته....بعد به اون پسره كه راننده بود نگاه كردم،لباس هاي عجيب غريب پوشيده بود،روي صورتش خالكوبي بوديه تسبيحم دستش بود،...من نشسته بودم منتظر بودم پليس بياد و من برگردم خانه ي فاطمه خانم .ممنون از اينكه وقت ميگذاريد.
فریبا هراتی
: سلام. دوست خوبم فال گیری و دعا نویسی در واقع کمک گرفتن از جنیان و شیاطین است و شما نباید این حرفها را باور کنید. شاید 2 خبر درست به شما بدهند ولی شما را به سمت مقصدی هدایت می کنند که شیطان به آنها می گوید. همه ی این افراد هم موکلانی از جن دارند که کمک گرفتن از جنیان در قرآن کریم مذموم شناخته شده و خداوند در آیه 6 سوره جن می فرماید: یک عده از انسان ها و نوع بشر، به جای پناه بردن به خدا، به جن پناه می برند در صورتی که اجنه نمی توانند پناه آنها باشند. ( پس این کارهای دعا نویسان برای اجیر کردن اجنه برای موفقیت انسان ها در زندگی شان وعده ای دروغ و باطل است. هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خدا نیست! ). رنگ سبز چشمان این آقای به اصطلاح سید گویای این است که او به مسائل و چیزها به صورتی حسودانه و پولی نگاه می کند و برای آنها مادیات است که مهم است و نه شما. شما با کمک گرفتن از اینها به جایی نمی رسید!! دیده اید که مسیر را اشتباه رفته اید و باز هم که قصد کمک گیری از آنها را داشتید، باز شما را به اشتباه برده اند!! اینکه او در صندلی عقب رانندگی می کرده یعنی او کنترل و اختیار خودش را هم ندارد چه برسد که بخواهد شما را هدایت کند آنهم به سمت این خانم و آقا. اگر شما بخواهید از آنها کمک بگیرید شما را به خطا و اشتباه می اندازند. شما متوجه می شوید که ایشان قابل اعتماد نیستند و به امنیت می رسید و واگذارشان می کنید به خداوند. فالگیر در خواب شما در تعبیر به این اشاره می کند که او به شما دروغ می گوید! جنیان از کارهای گذشته ی شما با خبرند و به او گزارش می دهند و او گذشته ی شما را به شما می گوید و اعتماد شما را جلب می کند. حتی راجع به آینده هم شاید مسائلی را درست می گویند ولی ته قضیه شما را به سمتی هدایت می کنند که شیطان می خواهد!! اینها روحشان را به شیطان فروخته اند گول این آدمها را نخورید. در قرآن آمده است که هرگز از آینده چیزی را نپرسید که اگر آن را بدانید از آن ناراحت می شوید. آیه 102 سوره مائده: ای اهل ایمان، هرگز از چیزهایی مپرسید که اگر فاش گردد شما را زشت و بد میآید و غمناک میکند، و اگر پرسش آن را به هنگام نزول آیات قرآن واگذارید برای شما (هر چه مصلحت است) آشکار میگردد. خدا از عقاب سؤالات بیجای شما درگذشت، و خدا بخشنده و بردبار است. فالگیری گناه است . از این کار دست بردارید تا شما را به گمراهی و بدبختی نکشانند و حرف هر کسی را هم باور نکنید. تشکر از همراهیتون.
mmar : سلام خانم هراتی ، روزتون بخیر ، دیشب خواب دیدم با خانواده ام تو مکانی هستیم که بعد اونجا برامون مهمون میاد دوتا از دختر خاله هام بودن که سادات هستن که بسیار خوشحال شدم و بچه اشون رو بغل کردم و برامون هدیه نان باکت و ... آورده بودن وقتی رفتن نگاهی به اون مکان انداختم دیدم تو انبار بزرگی هستیم که قفسه بندی بود و نان های مختلف باگت و شیرمال و ... از این نوع به تعداد چند عدد در هر قفسه ایی بود و با خودم فکر کردم که اینجا قراره انبار پر از نان های مختلف فانتزی بشه
تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به ثروت بسیاری خواهید رسید و خداوند به شما روزی پاک و حلال خواهد بخشید. شیرین کام و خوشبخت می شوید. تشکر از همراهیتون.
مریم : سلام من صبح امروز خواب دیدم که مهمان دارم
پدر شوهرم و تعدادی از دوستانشون مهمان من بودند و من سعی داشتم براشون صبحانه حاضر کنم. انگار از قبل خمیر داشتم تو خونه چون پدر شوهرم سر اجاق ایستاده بود گفت به من ی ظرف بده تا نون بپزم برات
بعد شروع کرد به درست کردن نون های کوچیکی که به ما هم داد ازش خوردیم.
سفره ای بزرگ پهن کردم پر از خامه و مربا و پنیر و همه چی، رفتم از تو آشپزخونه نون بیارم فکر میکردم ندارم یک دفعه دیدم ی گوشه ای یک عالمه نون دارم حتی نون روغنی فکر کردم خشکه دست زدم دیدم نرم و تازه است.
اون ها رو هم آوردم سر سفره .
توخوابم یک زن دیگه ای هم تو خونم بود که داشت تو کارها کمکم می کرد پیش خودم فکر میکردم این زن همسر دوم شوهرمه. موقعی که شوهرم اومد گریه میکردم که چرا اینکارو با من کردی برو اینو طلاقش بده من و تو با هم خوشبختیم.
فریبا هراتی
: سلام. روابط فامیلی و دوستانه ی شما قویتر خواهد شد. با کمک پدر شوهرتان، شما به ثروت زیادی می رسید و گشایش کار می یابید. برکت و مایه و شرینی و ثروت و گرمی و رفاه و آرامش خواهید داشت. ثروت روی ثروت انباشته می کنید. شوهرتان هم خیلی پولدار می شود و شرایط اقتصادی خیلی خوبی خواهید داشت. شما از خوشحالیتان ذوق می کنید و می خندید. تشکر از همراهیتون.
maryam : سلام وقتون بخیر، بعد از نماز صبح خواب دیدم با یکی از دوستای قدیمی اگار رفتم توی یک نان باگت فروشی ، بعد به فروشنده میگم 5 تا نون باگت بده ، همون موقع توی ذهنم تو خواب داشتم فکر میکردم که ای کاش مثلا دیرتر اومده بودم که نون جدیدشو پخت کنه این شاید یکم سفت شده باشه، نونش هم ازین نون باگت قهوه ای ها هست نمیدونم نون جو یا سبوس ولی نون باگت قهوه ای بود ، بعد فروشنده یه نایلون نون میزاره جلوم و منم میگیرم میام بیرون وقتی بیرون اومدم دیدم به جای 5 تا یه بسته نون 10 تایی داده که منم میگم اه عجب ادمی من که گفته بودم 5 تا الکی اضافه تر داد انگار مثلا پول 5 تا میشد10000 تومن ولی من 15000 تومن داده بودم چون 10 تا نون بهم داد چند قسمت از نون هم همش می خوردم ، بعدش رفتیم جلوتر میخواستیم بریم سر کار ، دوستم داشت میرفت محل کار خودش ، بعدش من یادم افتاد من که محل کارم اینجا نیست آخه این دوستم شمال تو خواب هم انگار شمال بودیم ،پس من نمیتونم امروز سر کار برم،بعدش جلوتر انگار شب بود هوا تاریک بود یه جایی نزدیک خونه مادربزرگم اینا (که خونه شون تو همون شمال )رسیدم دیدم یه صف خیلی خیلی طولانی که انگار نذری میدن انگار مربوط به مراسم امام حسین بود ولی صف خیلی طولانی بود منم رفتم یه جایی وسط صف ایستادم
فریبا هراتی
: سلام. شما به موفقیت و دستاورد بزرگتر از انتظارتان می رسید و شرایط سخت برای شما حل و فصل خواهد شد. مشکلات شما به زودی ناپدید می شود. شما به حاجاتتان خواهید رسید. الان نصف راه رسیدن به موفقیت را پیموده اید و با صبر به زودی حاجت روا خواهید شد. گشایش مالی زیادی در راه دارید. تشکر از همراهیتون.
نگار : سلام خانم هراتی عزیز
مادرم خواب دیده که مادرشوهر من به مناسبت برگشتن همسرم مهمونی داده و مادرم اینارو و مارو دعوت کرده خونشون برای شب خوابیدن و لحاف و تشک های خیلی راحت و تمیز به مادرم اینا داده.بعد صبح شده و مامان و بابام رفتن که دست صورت بشورن، مادرم دیده که ابراه دستشویی کوچیک و زنگزده هست و درب داره و مامانم به بابام گفته که با سر و صدا نشور زشته. و بابا هم رعایت کرده اما در ابراه و برنداشته و رفتن سر سفره و پدر شوهرم غر زده که "چرا در ابراه و برنداشتید؟ من مجبور شدم بردارم و دستم کثیف شد"
بعد مامانم دیده که سر سفره دایی و زنداییم هم هستن و زنداییم یه چادر گل گلی انداخته و روش و گرفته(در واقعیت محجبه نیستن ایشون). بعد یهو یه زن که موهای مدل گوگوشی سیاه و سفید داشته با پالتوی سیاه رنگ که انگار خواهر پدرشوهرم بوده نشسته سر سفره و از داخل یه کیسه فریزر نون بربری خرد شده دراورده و ریخته جلوش بعد اونارو زود زود لیس میزده و مامانم و زن داداشم به هم نگاه کردن که چرا اینجوری میکنه و مامانم خندیده و از صدای خنده خودش بیدار شده.( در واقعیت پدر شوهر من خواهری نداره)
فریبا هراتی
: سلام. انشالله همسرتان بر می گردد و روابط فامیلی شما و مادر شوهرتان قویتر خواهد شد. اما پدر شما هنوز از همسرتان دلگیر است و غرغر خواهد کرد و گله شکایت می کند که پدر همسرتان با اینکار پدرتان مخالف است و نمی خواهد که دیگر حرفهای بد گذشته مطرح و تکرار شود و می گوید بگذارید انرژی های منفی از زندگیمان پاک شود و برود. زندایی شما مغرور و خوشحال و خوشبخت است و به زندگی اش حسابی چسبیده. پدر شوهرتان هم به ثروت می رسد ( این مدل مو مال تقریبا 40 سال پیش است هنوز مد است؟ :))))) ) و پز ثروتش را خواهد آمد. مادرتان هم از اینکه همسرتان بخواهد ثروتش را به رخ دیگران بکشد حرص می خورد. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام خانم هراتی. خواب دیدم من با حجاب کامل چادر مشکی و شال مشکی. کاملا محجبه بودم و یک پسر کنارم ایستاده بود و با موبایلش با دختری حرف میزد. و اصلا حواسش به من نبود. دشمنم با دوربین موبایلش ازم فیلم گرفت که بهم تهمت بزنه این پسر بامن رابطه داره. یک دختر کنارم بود با لباس آبی پر رنگ ، کمک کرد موبایل از دشمنم بگیریم و فیلم هارو کامل پاک کنیم. انگار اگه دختر نبود من از پسش بر نمیومدم. بعد همراه خواهرم رفتیم نانوایی محله دشمنمون. دیدم دشمنم (که خانم هستش)رنگ و رو پریده ایستاده نون بخره و انگار نانوایی هم بعداز اذان مغرب نانوایی رو می بنده. انگار دشمنم نفر آخر بود که شاطر ردش میکرد. به زبان قرآنی تو صورت دشمنم چیزی خوندم و به حالت تف تو صورتش پرتاپ کردم البته آب دهان به سمتش ننداختم فقط حالت تف بود. در همین حین دم در نانوایی (یخ دربهشت) میفروختن به من و خواهرم دادن بخوریم. دختر متاهل دشمنم دور ایستاده بود تعجب کردم پیش مادرش چکار میکنه. دشمن وقتی رفت من سه قرص نون خواستم ولی بین سه و پنج تو خواب شک داشتم. آخرش فکنم پنج قرص نون خریدم.با اینکه اذان گفته بود ولی شاطر هم که منو دید شروع کرد نون پختن. قرص نون هام حالت گرد و مثل باگت روشون کنجد بود.
فریبا هراتی
: سلام. شما شخصیتی با کرامت دارید ولی فکرتان بسیار ناراحت و کینه توزانه و عصبانیست. کسی که با شما دشمنی دارد قادر نخواهد بود که تصویر بدی از شما به دیگران ارائه کند و برای شما هیچ مشکلی هم پیش نخواهد آمد. لطفا دقت داشته باشید که شما زیاده از حد روی کلمه "دشمن " تاکید می کنید و این حرص و جوش شما را نشان می دهد که بیشتر از هر کسی ؛ خودتان از این بابت آسیب خواهید دید چون با فشار و تاکید و کینه صحبت می کنید ( بیش از انداره ی معقول). این حالت می تواند روی عملکرد و روحیات شما تاثیر بسیار منفی داشته باشد. شما روزی خودتان را خواهید داشت و هرگز مشکلی برایتان پیش نمی آید پس نباید فکر کنید که وجود او باعث می شود که شما متضرر شوید. شما برای دفع شر این خانم دعا می کنید و برای او آرزوهای بد دارید. ثروت و سلامتی به شما خواهد رسید. تشکر از همراهیتون.
Setare : سلام خانم هراتی عزیز.وقت شما بخیر.در خواب دیدم که برای خرید نان از منزل اومدم بیرون که برم سمت نانوایی همیشگی که از ما یه مقدار فاصله داشت ولی اتفاقی دیدم یه نونوایی دقیقا روبروی خونه اون سمت خیابونه با خودم گفتم چرا تا حالا ندیده بودمش...توی صف یه نفر میخواست زرنگی کنه و نوبت منو بگیره که باهاش لفظی درگیر شدم ولی خلاصه نونمو سر نوبت خودم گرفتم .البته توی خواب خونه و محلمون انگار فرق کرده بود.ممنون از شما
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما از جایی که انتظارش را ندارید و خیلی زود انشالله به ثروت خواهید رسید. زندگی شما متحول خواهد شد ( به سمت مثبت). تشکر از همراهیتون.
sara : سلام پدرم دیشب خواب دیده ی چنتا نون بوده که مردی به پدرم اشاره کرده مال تو برش دار برو بابامم نون هارو برداشت ک بره دوتا مرد با دوتا زن چادری ازش بزور نون گرفتن بابام همش الکی میگفته دارم اینارو برای مادرم میبرم(مادرشون فوت کرده) اما گرفتن ازش نون هارو
فریبا هراتی
: سلام. پدرتان به ثروت می رسد ولی خیلی زود خرج هایی پیش می آید که پولش را از دست میدهد. روح مادرشان شاد. پدرتان یا برای انجام کاری پول خرج می کند یا چیزی برای زندگی تان می خرد که پولش تمام می شود. تشکر از همراهیتون.
shamim : سلام خانم هراتی خسته نباشید. در خواب دیدم که گوشیم زنگ میخورد و برادرم بود که گفت خانم فلانی(که در واقعیت بعضی وقت ها بهشون در حد وسع خودمون کمک میکنیم) پشت در خونه هست . من خواستم به اون خانم زنگ بزنم. که یدفعه برادرم رو دیدم گفت ایفون رو بزن نه که زنگ بزنی. ایفون رو زدم خواهرشوهر این خانم و خودش با حالتی شاد و خندان وارد حیاط و داخل خانه شدند پیش اوپن اشپزخانه رسیدند در دست این خانم یه نقاشی و تصویر از یک دسته گل زرد رنگ که بر روی یه تخته پلاستیکی یا مقوا یا کاغذ یا چوب چسبانده بود دیدم و یه چیزی گفت که دقیقش یادم نمیاد مثل این که، اینها بهانست من مهمون دارم پول نون میخوام پول دوازده تا نون. من و مادرم داشتیم پول دوازده تا نون رو محاسبه میکردیم. که بهش بدیم. تو دستم یه پنج هزار تومنی دیدم. بعد دیدم که یه زن و مرد از فامیل های مادرم که در گذشته همسایه خانه پدری مادرم بودند و الان سالهاست دیگه ازون صمیمیت خبری نیست به صورت سرزده به خانه ما امدند من در خواب میدانستم که ماه محرم هست و این ها اومدند که خانه جدیدمون رو ببینند(در واقعیت در سالهای اخیر نقل مکان کردیم) من فورا رفتم اتاق خوابمون که رختخواب ها رو که همچنان پهن بودند را جمع کنم (در واقعیت بعضی روزها رختخواب رو دیر جمع میکنم)چون فکر میکردم اینها که برای دیدن خونه جدید اومدند حتما اتاق خواب هارو هم نگاه میکنند. داشتم جمع میکردم که مادرم و این خانم و شوهرشون و یه پسربچه وارد اتاق شدند سلام گفتم خانمه جواب داد خانمه یه چیزی در باره رختخواب بهم گفت الان یادم نیست من گفتم دارم جمعشون میکنم. بعد این خانم روی دو سه تا از رختخواب ها که تا کرده بودم نشست. اقاشون داشت با اون پسربچه حرف میزد و حواسش برا سلام علیک کردن نبود. مامانم بهم گفت برو براشون چایی بریز. من رفتم داخل هال، دیدم اونجا هم شلوغه یعنی چند نفر هستند من اصلا نه میشناختمشون نه میدونستم که چرا خونه ما هستند. تو دست یکی شون ابکش دیدم بدون اینکه بهشون توجهی کنم رفتم چایی درست کنم. چادری قهوه ای رنگ که در واقعیت داریم به سر داشتم و شلوار سفید یا خاکستری خیلی روشن پوشیده بودم . ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما باید خیلی سریع به این خانم کمک کنید و خودتان قبل از اینکه او از شما کمک بخواهد به او پیشنهاد کمک بدهید. شما باید کمال الهی را در حق این خانم اجرا کنید و کاری کنید که زندگی او سرو سامانی بگیردو مسیر زندگی اش عوض شود. برای شما خواستگار می آید و از بعضی از نگرانیهایتان خلاص می شوید. سفید بخت و ثروتمند خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
Shima : سلام وقت بخیر
خوابی دیدم که زن داداشم سفره ی خیلی زیبا و بزرگی هدیه داده بهم ،منم سفره دولا کردم چون خیلی بزرگ بود و و برعکس (از سمت پشت) انداختم رو زمین و چند تا نون که شبیه پیراشکی بود وسطشون مایع شیرینی بود گذاشتم روی سفره،که داداش و زن داداشم و البته خودم بخوریم چندتا بیشتر نبود به اندازه خودمون و باعث تعجب بود سفره خالی
ولی از اینکه سفره هدیه گرفته بودم خوشحال بودم بازم جای تعجب بود چرا برعکس انداختم روی زمین
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. موقعیت خیلی خوب و جدیدی به شما پیشنهاد می شود که به واسطه ی آن به سود مالی خواهید رسید و شما هم سعی می کنید که خانواده تان را در خوشبختی خودتان شریک کنید. شما از ایده ی زن برادرتان استفاده می کنید ولی به روش خودتان کارتان را انجام می دهید و وانمود می کنید که این روش مال شماست نه او. تشکر از همراهیتون.