کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب پرده

دیدن پرده کهنه خوب نیست و غم و اندوه را خبر می دهد. پرده نو نیز غم و اندوه است با این تفاوت که بزرگ نیست و می توانید با آن مبارزه کنید. اگر پرده را در اماکن عمومی ببینیم، مثلا اگر در خیابان پرده آوریخته باشند، از یک ناراحتی عمومی خبر می دهد.

اگر ببیند که پرده اش سوخت یا پاره شد، از غم و رنج رهایی می یابید. پرده آویختن و پرده نصب کردن، فراهم آوردن موجبات کدورت و ملال است. اگر پرده را در خانه خودتان می آویزید برای خود دردسر درست می کنید و چنانچه پرده را در خانه دیگری نصب می نمایید برای دیگران ناراحتی به وجود می آورید.

یوسف نبی (ع) می گوید: دیدن پرده نشانه کم شدن خوشبختی است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

93 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

سایه

سایه : سلام دیشب به یک نیتی سوره توحید خوندم خوابیدم دیدم خونه مادریم دو تا اتاق بالایی خونه به جای در پرده سفید هست و شیاری از گل های سبز روی پرده بود مادرم می گفت این خونه مال تو

پاسخ
لینک۲۴ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۵۳:۰۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مادر شما از شما حمایت خواهد کرد و محدودیتی برای شما قائل نخواهد شد. او می خواهد که شما مثبت اندیش باشید و حرفتان را به کسی نگویید ولی امیدوار باشید که انشالله به اهدافتان برسید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۰۹:۰۵
khorshid

khorshid : سلام.خواب ديدم همراه با خانوادم داريم ميريم خونه آقايي که دوستش دارم چون خانواده هامون قرار گذاشته بودن که همديگرو خونه اون آقا براي آشنايي ملاقات کنن براي ساعت 12شب. و منم آماده نبودم و دنبال لوازم آرايش ميگشتم و هر از گاهي يه قسمت از صورتمو ميرسيدم آرايش کنم.از ظاهرم راضي نبودم شال و مانتو کرم روشني پوشيده بودم.ولي وقتي رسيديم کوچشون ديدم ساعت شده دوازده و ده دقيقه و حالم بد بود که دير شده.و همين آقايي که دوستش دارم و در واقعيت از هم بيخبرو دلخوريم،ديدم ساعت دوازده دو بار زنگ زده بوده گوشيم و اسمشو رو گوشيم ديدم و گفتم بعدا خودم زنگ ميزنم و خوشحال بودم که بهم زنگ زده.وقتي رسيديم کوچشون ديدم يه کوچه شلوغه و خونشون يه خونه قديمي و شخصي بود،در حالي که در واقعيت توي بهترين منطقه هستن و خونشون آپارتمانيه.جلو خونشون بوديم و مادرم بلند حرف ميزد زير پنجرشون و من حرص ميخوردم ميگفتم الان ميشنون آبروريزي ميشه و به اين فکر ميکردم که شايد اين رفتاراي خانوادم رو اونا نپسندن.و چون با عجله اومديم لباس قشنگي نپوشيدم و با يه شلوار مشکي گشاد ساده اومده بودم.از کيف مادرم لوازم ارايش برداشتم و رفتم دستشويي عمومي و آرايش کردم.منو مادرم و خالم با ماشين خالم رفتيم توي خيابون که اونجا وايسيم منتظر بقيه خانواده بوديم،دوتا پسر غريبه جوان و خوش برخورد رو ميخواستيم توي اين فرصت جايي برسونيم نشستن تو ماشين و يکيشون در ماشين رو قفل کرد و منو گرفت به قصد گروگان و درگير شديم و مردم رو صدا ميکرديم و نجاتمون دادن. بقيه خانواده رسيدن ولي شوهر خالم نيومد و همه از دستش عصباني بوديم و بابام ميگفت اين رفتارش درست نبود،در واقعيت شوهر خالم از آشنايي منو اون آقا باخبره ولي وقتي شوهر خالم از من شنيد که اون آقا بي محلي ميکنه و بيشتر درگير کارشه،ديگه راضي نبود که به اون آقا فکر کنم.و عموم رو ديدم که اونم اومده بود و انگار با بابام صحبت کرده بود و ناراضيش کرده بود و بابام ميگفت من بايد بهشون بگم که وضع ماليمون نسبت به اونا متوسطه من فهميدم که اين حرفها رو عموم بهش گفته و عصباني شدم و مخالفت کردم.ديدم خيليا راضي نيستن بريم و ناراحت بودم.ولي توي ذهنم به اينم فکر ميکردم که ديگه خيلي دير شده و رفتن فايده نداره و زشته.ممنونم

پاسخ
لینک۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۴۹:۱۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید در مقابل صبر زیادی که کرده اید به پاداش، شادی، عشق، پول و موفقیت برسید و با مردمی با جایگاه و قدرت بالا معاشرت کنید. اما هنوز نگران هستید که نکند نتوانید به خوبی رفتار کنید و نکند نتوانید با سیاست باشید. شما سعی می کنید ضروریات اولیه و لازمه ی معاشرتتان را حتما در نظر بگیرید و از کسی جانبداری نکنید، نشان بدهید که جناحی ندارید و بی طرف هستید. شما به دستاورد بزرگی خواهید رسید. او هم مثل شما نگران است که نکند شما را از دست بدهد. او گزینه های محدودی دارد و مجبور است که روشنفکر باشد و خانواده ای سنتی و با افکارو روحیات قدیمی دارد. شما نگرانی هایتان را نمی توانید مخفی کنید و حریم خصوصی ندارید. شما از اینکه شرایط اغوا کننده ای پیش بیاید که جلوی رسیدن شما را به هدفتان بگیرد نگران هستید ولی نگرانی تان بی مورد است. شوهر خاله شما نمی تواند مثل پدر و مادرتان رفتار کند ( به دلیل آشنایی با آن آقا او فکری در سرش دارد که از افکار پدرو مادرتان نمی تواند تبعیت کند) و مخالف است که حالا که او به شما بی محلی می کند باز هم به او ابراز علاقه کنید. پدر شما بخاطر اصالت فرهنگی اش مراقب است که شما از نظر اقتصادی پیش آنها کم نیاورید و خودتان را کوچک حساب نکنید ولی در عین حال می خواهد که آنها واقعیت را در باره ی شما بدانند و فکر نکنند که شما خیلی پولدار هستید. دیدن خوابتان در فضای شب گویای این است که شرایط آینده برای شما خیلی واضح و روشن نیست ولی 10 دقیقه بعد از نیمه شب به دستاورد بزرگی اشاره می کند که منجر به خاتمه ی دلشوره های شما می شود. نهایتا یا خیلی زود شرایط به سمت مثبت پیش می رود یا وارونه ی آن و شما از این بلاتکلیفی بیرون خواهید آمد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۱۲:۳۱
khorshid

khorshid : ببخشيد خانم هراتيه عزيز ولي خواب مگه اندازش دست خودمه! من که نميتونم خودم تنظيم کنم که خواب کوتاه ببينم من از خودم که اضافه نميکنم به خواب! شما روزي يک خواب تعبير ميکنيد منم يک خواب رو نوشتم ولي توقع نداشتم که با اين همه هزينه اي که واسه خواب تو سايتتون ميکنم اينو بگيد! چون من خيلي فعالم.من نميدونم کجاهاي خواب مهم نيست که ننويسم. شما هميشه خودتون ميگيد با جزعيات بگيد تا درست باشه تعبير. اگه ميشه خواب رو به اندازه دوتا خواب ازش مبلغ کم کنيد.من مشکلي ندارم! اگه نميشه که بگيد نصفشو حذف ميکنم

پاسخ
لینک۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۲۵:۵۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : بله دست خودتان است. می توانستید بنویسید با خانواده ام داریم میریم خونه کسی که دوستش دارم. آماده نبودم. خانواده هم راضی بودند. نه اینکه 7 خط توضیحات جانبی بنویسید. دوست عزیز من روزانه صدها خواب دریافت می کنم اگر هر کسی بخواهد 30 خط خواب بنویسد باید روزی اقلا 300 صفحه آ4 خواب مطالعه کنم حالا تعبیر و تایپش جای خود. ضمن اینکه خیلی از مردم 4 خط خواب می نویسند و خواب طولانی 3 دقیقه زمان نمی برد که تعبیر شود باید نیم ساعت روی خواب شما وقت بگذارم که این انصاف نیست که شما همان هزینه را پرداخت کنید که یک نفر با یک خواب 2 خطه پرداخت می کند! از جزئیات، جزئیات مهم منظورم است نه اینکه (وقتي رسيديم کوچشون ديدم يه کوچه شلوغه که بعضي از همسايه ها و پسر بچه هاشون توي کوچه بودن و خونشون يه خونه قديمي و معمولي و شخصي بود و پنجره خونشون باز بود و پرده مشخص بود يه پرده گيپور سفيد قديمي که پايينش چيندار بود.بنظرم فرهنگ و سطح اون محله پايين بود،در حالي که در واقعيت توي بهترين منطقه شهر هستن) به جای داخل پرانتز می توانید بنویسید کوچه شلوغ بود!! من بخواهم روزی 400 صفحه بخوانم که باید در عرض یک هفته چشمانم را بدهم از نو بسازندچون کور می شوم!! انصاف داشته باشید. لطفا خوابتان را از اول خلاصه بنویسید و در ودیوار را وصف نکنید. نهایتا 10-12 خط بنویسید.

پاسخ
لینک۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۴۴:۲۴
khorshid

khorshid : سلام.دختر.مجردم.خواب ديدم همراه با خانوادم و خانواده عمم و خالم داريم ميريم خونه آقايي که دوستش دارم چون خانواده هامون قرار گذاشته بودن که همديگرو خونه اون آقا براي آشنايي ملاقات کنن براي ساعت 12شب. و منم آماده نبودم و استرس داشتم و دنبال لوازم آرايش ميگشتم که بردارم و هر از گاهي يه قسمت از صورتمو ميرسيدم آرايش کنم.پدرمم راضي بود و با بعضي از خوانواده زودتر راه افتاديم که خونه رو پيدا کنيم تا بقيه بيان و دختر عمم هم با ما اومد و چون زيباتر از منه فکر ميکردم اگه بياد ازون بيشتر خوششون مياد و از ظاهرم راضي نبودم شال و مانتو کرم روشني پوشيده بودم.ولي وقتي رسيديم کوچشون ديدم ساعت شده دوازده و ده دقيقه و حالم بد بود و به مادرم غر ميزدم که ديره.و همين آقايي که دوستش دارم و در واقعيت از هم بيخبرو دلخوريم توي خوابم انگار رابطمون همونطوري سرد بود و ما خودمون باهم صحبتي نکرده بوديم راجب قرار،ديدم دوبار زنگ زده بود گوشيم و اسمشو رو گوشيم ديدم که تماس گرفته و گفتم حالا خودم زنگ ميزنم و خوشحال بودم که بهم زنگ زده و بخاطر اين قرار حس ميکردم خواسته منو خوشحال کنه و از علاقم باخبر شده، ولي وقت نکردم زنگ بزنم.وقتي رسيديم کوچشون ديدم يه کوچه شلوغه که بعضي از همسايه ها و پسر بچه هاشون توي کوچه بودن و خونشون يه خونه قديمي و معمولي و شخصي بود و پنجره خونشون باز بود و پرده مشخص بود يه پرده گيپور سفيد قديمي که پايينش چيندار بود.بنظرم فرهنگ و سطح اون محله پايين بود،در حالي که در واقعيت توي بهترين منطقه شهر هستن و خونشون آپارتمانيه و کلا از لحاظ مالي و تحصيلات از ما بالاتر هستن.بعد اونجا از ماشين پياده شده بوديم و منتظر بقيه بوديم که برسن و مادرم بلند حرف ميزد زير پنجرشون و من حرص ميخوردم از دستش ميگفتم الان ميشنون آبروريزي نکن و به اين فکر ميکردم که اين رفتار نادرست خانوادم رو اونا نميپسندن.و وقتي رسيديم کوچشون ديدم چون عجله اي اومديم لباس مناسب و قشنگي نپوشيدم مخصوصا شلوارم رو يادم رفته بود عوض کنم و با يه شلوار مشکي گشاد ساده اومده بودم.از کيف مادرم لوازم ارايش برداشتم و رفتم دستشويي عمومي اي که اونجا بود و خانماي ديگه اي هم اونجا ارايش ميکردن، توي آينه آرايش کردم.منو مادرم و خالم دوباره با ماشين خالم رفتيم توي خيابون که اونجا وايسيم انگار دوتا پسر جوان و خوشبرخورد رو قرار شد توي اين فرصت تا جايي برسونيم نشستن تو ماشين يکي جلو يکي عقب و پسره روشو کرد عقب و گفت حالا حرکت کنيم و در ماشين رو قفل کرد و شخصيتش عوض شد منو گرفت به قصد گروگان و من هولش ميدادم و مردم رو صدا ميکرديم و رسيدن به دادمون و نجات پيدا کرديم.بعد بابام و بقيه رسيدن ولي شوهر خالم نيومد و همه از دستش عصباني بوديم مخصوصا بابام و ميگفت اين رفتارش درست نبود،در واقعيت فقط همين شوهر خالم به همراه خاله و مادرم از آشنايي منو اون آقا باخبره و من از طريق شوهر خالم غير مستقيم با اين آقا آشنا شدم ولي وقتي شوهر خالم از من شنيد که اون آقا بهم بي محلي ميکنه و بيشتر درگير کارشه،ديگه راضي نبود که به اون آقا فکر کنم.و عموم رو ديدم که اونم اومده بود و با بابام انگار صحبت کرده بود و ديگه بابام ناراضي شد و ميگفت من بايد بهشون بگم که وضع ماليم متوسطه و وضعمون مثل اونا خيلي خوب نيست من مطمعن شدم که اين حرفها رو عموم يادش داده و داره سنگ جلو پاي ما ميندازه و عصباني شدم توي جمع گفتم نيازي به گفتن اين حرفها نيست چون مهم نيست.و يکمم خجالت کشيدم که نظرمو توي جمع مردا و بزرگترا گفتم.و ديدم خيليا دارن پاشونو عقب ميکشن و من بغض کرده بودم و از همه کينه گرفته بودم و خودمو کنترل ميکردم و دلم براي خودم ميسوخت ولي توي ذهنم به اينم فکر ميکردم که ديگه خيلي دير شده و احتمالا اين قرار ديگه بهم خورده و حتما خيلي عصباني شدن تا الان مخصوصا مادرش.ببخشيد که خيلي طولاني شد خوابم همه جزعيات رو نوشتم تا دقيق بفهمم اين خواب مهم چي ميخواد بگه.ممنونم

پاسخ
لینک۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۴۴:۰۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. خوابهای خیلی طولانی منبعد تعبیر نخواهند شد چون اندازه 5 تا کاربر خواب نوشته اید و صحیح نیست که یک نفر 4 خط بنویسد و یک نفر 40 خط و یک هزینه پرداخت کنند. لطفا خوابتان را خلاصه کنید.

پاسخ
لینک۵ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۵۳:۲۸
رزیتا

رزیتا : سلام خانم هراتی عزیز خسته نباشید . خواب دیدم یه پرده مخمل بنفش بود که مال خواهر شوهرم بود مادر شوهرم از من خواست تا کمکش کنم و دور تا دور پرده رو با چسب شیشه ای پهن چسب بزنیم تا فرم پرده ثابت بمونه . یه فرش هم کف زمین بود که مادر شوهرم گفت لوله اش کنم . انگار میخواست ریشه های فرشم چسب بزنیم بعد یه لحظه پرده های حریر خونمونو کنار پرده های خواهر شوهرم دیدم .( در ضمن من با خواهر شوهرم قهرم و با مادر شوهرم رابطه خوبی ندارم ) ممنون از تعابیر زیباتون .

پاسخ
لینک۲۹ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۳۲:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما می ترسید گیر بدجنسی های خواهر شوهر و مادر شوهرتان بیافتید و نتوانید از دستشان خلاص شوید. شما نمی خواهید با آنها مشارکت یا تعهدی داشته باشید و به ایشان اعتماد ندارید. هر چند که مادر شوهرتان می خواهد به شما بقبولاند که او زمینه ی زندگی اش را از زندگی شما لوله و جدا کرده و در کارتان دخالت نمی کند و هر چند که خواهر شوهرتان با رفتاری مهربان و صمیمی و لطیف بخواهد با شما برخورد کند. شما هم آدمی صاف و ساده هستید و خوش رفتارید ولی همانطوری برخورد می کنید که با شما رفتار می شود. مادر شوهر شما می خواهد که شما صداقت او و دخترش را باور کنید و جنبه هایی از ایشان را به هم وصله پینه کنید و بدانید که از زندگی شما جدا هستند و دخالتی برای ازار شما در کارتان نمی کنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۵۷:۰۵
ناری

ناری : سلام وقت بخیر
خواب دیدم دوستم که متاهل هست داخل خونه ش دوتا پرده سفید شیک و خیلی خوشکل به اندازه پنجره متوسط خریده و اویزان کرده.این دوتا پرده داخل دوتا اتاق مختلف از خونه ش بود. من هم دوست داشتم یکی از اونها رو بخرم نمیدونم خریدم یا نه اما به نظرم که مطمئن نیستم یه پرده بزرگتر از همون مدل خریده بودم یا داخل خونه دوستم بود.
با تشکر

پاسخ
لینک۲۰ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۵۶:۳۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. دوست شما سعی می کند که با سیاست و روشی زیبا حرفهای زندگی اش را از دیگران بپوشاند و مسائل شخصی اش را برای کسی مطرح نکند. شما این کار او را تصدیق می کنید و دوست دارید شما هم مثل او رازدار زندگی تان باشید و رفتاری سیاستمدارانه از خودتان نشان دهید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۵۵:۵۱
نرجس

نرجس : سلام خانم هراتی عزیزم.
من رقیبی احساسی دارم که هر بار خوابش رو میبینم، انگار دارم از بیرون خونه از پشت پرده‌ای حریرمانند اونو دید میزنم. یا اون منو از آن سوی پرده دید میزنه و من متوجه میشم و میبینمش. یه بار هم اون داخل خونه روی مبلی خوابیده بود و من از پنجره از پشت پرده دیدمش.
متشکرم ازتون

پاسخ
لینک۲۷ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۴۹:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و او هر دو حواستان به هم هست و در مورد هم کنجکاو هستید و هر دو شخصیتی احساسی و مهربان از خودتان نشان می دهید ولی با هم رک و بی رو درواسی نیستید که نظراتتان را با هم مطرح کنید و فاصله و پرده ای بین خودتان و او می بینید. ترجیح می دهید که این فاصله حفظ باشد و نمی توانید با هم قاطی و صمیمی شوید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۷ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۲۶:۵۵
passerby

passerby : سلام با آرزوی قبولی طاعات و عبادات. خواب دیدم یه اتاقی هستم شبیه اتاق کارم بود یه پرده نو کرکره ای کرم رنگ خوشگل آویزون بود و یکی از اساتیدم هم اونجا بود ولی یکی از کرکره ها همش پیچ میخورد و برعکس میشد بالاش رو درست میکردم پایین تاب میخورد و بالعکس....آخرش هم همینطور موند یه برگه بود که توش مطالبی نوشته شده بود و نگاش کردم و گفتم خدارو شکر زودتر شروع کردم و به آرزوم رسیدم ولی یادم نیست چی بود!!! در ادامه می دیدم رفتم مدرسه دوران تحصیلم و چادری سرم کردم و می‌خوام طوری رد بشم که کسی نبینه ولی اونجا مراسم جشن ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه بود و دانش آموزان سرود میخوندن و دستشون گلدون که توش گل مریم بود داشتند من یواشکی از کنارشون رد شدم یکیشون گلدون گل رو داد به من بعدش من رفتم داخل ساختمان دیدم که داخل هم همین مراسم هست و دانش آموزان سرود جشن ازدواج رو همون مثل حیاط مدرسه میخونن ولی گل و گلدون ندارن و من با خودم گفتم اینا ندارن گل و گلدون رو دادم به یکی از اونا که داشت سرود میخوند ولی باعصبانیت گل رو له کرد و گلدون رو انداخت رفت و من خیلی ناراحت شدم و رفتم آبدارخونه و دنبالم بودن که چرا گل به دانش آموزان دادم و ....ممنونم که تعبیر می کنید.

پاسخ
لینک۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۵۹:۵۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. مورد جدیدی هست که ذهنتان را درگیر کرده و فکرتان را مشغول می کند. شما باید از گذشته درس بگیرید و راه حل مشکلاتتان را درک کنید. شما سعی می کنید به تجاربتان رجوع کنید. نمی خواهید که دیگران متوجه شوند که اعتماد به نفس یا توانایی و درکتان نسبت به موضوعی کم شده است. باید از زندگی و ازدواج حضرت فاطمه س و حضرت علی ع الهام بگیرید و سعی کنید ارتباط معنویتان را با آنها بهبود ببخشید و در زندگی امروزتان از آن استفاده کنید تا در زندگی به هارمونی و هماهنگی برسید. عده ای هم هستند که برای آنان زندگی حضرت علی ع الگو نیست و مهر و عشق به شیوه ی آنان را نمی پسندند. شما باید روی تمیز کردن جنبه ای از زندگی تان کار کنید. نمی شود که بگویید من مرید حضرت فاطمه هستم و مثل کسانی که به او باور ندارند رفتار کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۵۱:۴۲
Shahrzad

Shahrzad : باسلام.دوست من خواب عشق قدیمیشو دیده که داره پنجره ای که خیلی نور داره رو متر میکنه با دوستش بوده و به دوستم میگه پرده چه رنگی دوس داری ولی پشتش به دوستم بوده.

پاسخ
لینک۱۲ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۱:۰۹:۱۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عشق قدیمی او چشم انداز مثبتی نسبت به مسائل دارد و امیدوار است که خیلی خوشبخت شود. او دوست شما را پشت سر گذاشته و بین آنان کدورت و فاصله ای برقرار است و هر احساسی دوست شما داشته باشد برای او مهم نیست. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۲ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۲۲:۵۳
زهرااااا

زهرااااا : با سلام و احترام ....!
امروز صبح خواب میدیدم در خانه ی یکی از دوستانم هستم ( او در واقعیت در تهران ساکن است ) نمیدانم آنجا کجا بود اما انگار همین شهر خودمان بود ...در یک اتاق پذیرایی زیبا و نسبتا بزرگ بودم .وروی مبل های قهوه ای چرم که در آنجا بود نشستم ...دوستم میگفت مبل های شما چطور است .؟من گفتم مبل های ما نیز همین شکلند .در واقعیت مبل نداریم .اما در خواب حس میکردم داریم .من دقیقا پرده ی خانه ی آنها را ندیدم اما احساس می کنم پرده ای بزرگ در پذیرایشان نصب بود .عکس دوستم را در کنار پرده دیدم و او به تمسخر بهم گفت عکسو ببر .اما من از آنجا بیرون آمدم و عکسو نیاوردم و ازش ناراحت شدم ..امدم بیرون اما مانتو یا چادر و روسری نداشتم .جای نا اشنایی بود برایم ..ساختمانها و آپارتمانهایی میدیدم ..بعضی از انها مخروبه بود .حس میکردم صبح است اما هوا کاملا روشن نشده ..در حالی که تاریک هم نبود و روشن بود .با خودم میگفتم تا صبح کامل نشده و مردم بیرون نیامده اند و مرا با این وضع ندیده اند باید برگردم به خانه ی خودمان .جلوتر رفتم و دیدم جایی مانند ریل راه اهن است ..من تمام مسیرها را پیاده طی کردم و سریع میدویدم.حس میکردم نمیدانم خانه مان کجاست اما تلاش میکردم آن را پیدا کنم .در داخل شهر بودم .نمیدانم چرا از بعضی پاساژها و ساختمان ها ( مغازه ها که صاحبشان انجا نبود ) بالاو پایین میپریدم .گاهی بال میرفتم گا هی پایین میپریدم .مثلا دیدم در یک مغازه ی مبل فروشی
از بالا روی مبل ها پریدم بعد امدم بیرون .در تمام این مدت حس میکردم حالا روز کامل نشده و مردم بیرون نیامده اند و من باید زود خودم را به خانه برسانم تا مر را بی حجاب نبینند .البته تعدا بسیار کمی از افراد را نیز دیدم .یهو دیدم ی مانتو و روسری تنم است .مثل زنهای بد حجاب بودم ( بر خلاف واقعیت ) بالاخره خانه مان پیدا کردم .خیالم راحت شد .وقتی رفتم خانه .خانه ی که در واقعیت هستیم نبود اما انگار خانه ی خودمان بود که اجاره کرده بودیم .و اتاق های زیادی داشت .خیلی بزرگتر بود .بعد در آخر خوابم یهو دیدم در یکی از اتاقهای خانمان هستم که دو پنجره داشت .دو پنجره ی بزرگ .اتاق پذیرایی کوچکی بود .یکی از پنجرها دو تا پرده داشت ( یکی سفید و یکی خاکستری تیره متمایل به سیاه که پرده ی سفید دو تیکه ‌ ودر کناره های پنجره بودند و پردته خاکستری در وسط) و اون یکی پنجره یک پرده ی سفید دو تیکه داشت که هر تیکه در یک طرف ( کناره های پنجره بود و وسط خالی بود ...همه ی پرده ها توری و ظریف و
نازک بودند و از ظاهرشان معلوم بود نو هستند .من نشستم رو مبل های قهوه ای چرم و داشتم پرده را تما شا میکردم .یهو دیدم یک نفر ( یک‌خانم اشنا که ارتباطی با او نداریم ) کنارم نشسته و پرده ی خاکستری را از این پنجره در اورده و باعث شده پنجره دید داشته باشد و به اون یکی پنجره نصب کرده و یک گلدان با گل قرمز مصنوعی هم کنار پنجره و پرده گذاشته و من حس میکردم از این پنجره دیگر مرا نمیبینند اما اون یکی پنجره هنوز دید داره .و اصلا هم هیچ حرفی نزد و من تعجب کردم ..ببخشید طولانی شد ....با سپاس ♡♡♡

پاسخ
لینک۱۵ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۰۱:۳۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. دوست شما روحیه ای بزرگ دارد و زندگی او موفق و سرشار از ثروت است. شما هم می دانید که ذاتا اینطور هستید هر چند که هنوز به ثروت نرسیده اید. شما احساس می کنید که دوستتان می خواهد به شما پز بدهد که ثروتمند است و ناراحتتان کند ولی شما قوی تر از این هستید که بخواهید حسرت او را بخورید. زندگی شما متحول خواهد شد و گذشته ها را پشت سر می گذارید. هنوز شرایط آینده برای شما خیلی واضح نیست ولی شروعی تازه خواهید داشت. شما نمی خواهید که مردم از افکار شما با خبر شوند و رویاهایتان را بدانند. شما به امنیت خواهید رسید و تا اندازه ای افکارتان را دیگران متوجه خواهند شد. شما احساس استقلال خواهید کرد و موقعیت های زیادی در زندگی تان پیدا می شود. شما گاهی نسبت به اینده چشم انداز مثبتی دارید و گاهی منفی. گاهی یاد گذشته ها می افتید و کینه و ناراحتی فکرتان را می گیرد و گاهی مثبت اندیش می شوید. به ثروت خواهید رسید . دنیا به شما رو می آورد. غم هایتان را دور خواهید ریخت عشق و محبت به زندگی تان می آید.تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۵ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۰۳:۲۱
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.