تعبیر خواب پله
هر چیزی که می تواند وسیله ترقی ما قرار بگیرد، در خواب به شکل پله ظاهر می شود از آن جمله می توان به پول، تحصیلات، هنر، هوش، نسبت و پیوندهای خانوادگی و غیره اشاره کرد.
اگر در خواب ببینیم که بالای پلکان هستیم، پیشرفت حاصل می کنیم و اگر دیدیم که از پله فرود می آبیم تنزل مقام می یابیم. اگر پله در جابی تاریک بود، مشکلات ما را نشان می دهد و اگر پله سست بود، تردید و فقدان اراده و همت خود ما است. پله باریک و طولانی، سختی راهی است که در پیش دارید. نرده های اطراف پله ها، فرزندان و دوستان هستند.
اگر به سرعت و شتاب از پله ای بالا رفتید و آن جا چیزی را که می خواستید نیافتید، تلاش بیهوده ای خواهید کرد. پله بی نهایت که تا اعماق آسمان وجود داشته باشد نیکو نیست. پلکانی که از سنگ و آهن باشد بهتر از پلکان آجری و خشتی و گلی است. پرت شدن از پلکان هم خوب نیست. اگر بالای پله بودید و به دعوت و اشاره کسی پایین آمدید، فریب می خورید و زیان می بینید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Ana : سلام و وقت بخیر
خانم هراتی من خواب دیدم در حال بالا رفتن از پله های یک ساختمان بسیار بلند هستم که راهرو و طبقات تاریک بودند، من هم از تاریکی ترس داشتم که مبادا باعث افتادن من از پله ها شود یا کسی من رو اذیت کنه. حین بالا رفتن متوجه شدم اقای دکتری مشهور که نگران من بودن پشت سرم اومدن که به خاطر تاریکی از من مراقبت کنن. خیلی حواسشون به من بود که اتفاقی نیوفته بعد من متوجه شدم که ایشون به من علاقه دارن. ما کل طبقات را تا یک طبقه مانده به پشت بام بالا رفتیم که من از خواب پریدم. البته من پله ها رو راحت و سریع بالا میرفتم ولی ترس از افتادن هم داشتم که بعد از اومدن اون اقا ترس من برطرف شد. لطفا خواب من نمایش داده نشود. تشکر.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما در زندگی تان پیشرفت خواهید کرد و زندگی تان متحول خواهد شد. شما برای اتخاذ یک تصمیم روشن و واضح، در ابتدای این تصمیم گیری، اطلاعات کافی را کسب نکرده اید و مطمئن نیستید که مسیر زندگی تان به نفع شما هست یا خیر. ولی بعد با آرامش و بدون اینکه عجله کنید، تحقیق می کنید و انتخاب درستی برای زندگی تان خواهید داشت. اگر با این آقا در بیداری ارتباط و تعامل دارید؛ رابطه ی شما با او تقویت خواهد شد ولی اگر در بیداری او را نمی شناسید، بودن او کنار شما به این معنیست که شما تصمیم درستی برای زندگی تان می گیرید و نباید از چیزی بترسید. گشایش کار خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.
Foroozan : سلام وقت بخیر, دیشب خواب دیدم که در یک کلاس یک نفر که مثلا دوستم است گفت فلان فروشگاه آف خوبی زده و گفت سوشرتی(رنگ زرشکی مات و اسپورت که قشنگ هم بود بنظرم) که پوشیده بود از اونجا خریده که منم خواستم برم اونجا که متوجه شدم جمعیت زیادی دارن میرن و حالت ازدحام ایجاد شده بود که من از یک مسیر دیگه داشتم میرفتم و با خودم فکر میکردم نکنه یه جایی به این ازدحام برخورد کنم و تو فروشگاه چقد شلوغ خواهد بود (نگرانی از بابت ماسک و کرونا داشتم). داشتم از 4یا 5 پله سنگی (یک سنگ کمی متخلل و کرم رنگ) میرفتم پایین که چون پله هاش لیز بود، فردی به من معجونی را داده بود که از 7تا(خوب یادم نیست شایدم 5 تا)ماده تشکیل شده بود و وقتی خوردمش با قدرت پامو رو پله ها میگذاشتم و سر نمیخوردم. در بخشی دیگر یادمه که قرار بود با خواهرم از خانه شخصی که معجون رو درست کرده بود بازدید کنیم برای خرید که گفته بودن نور زیادی داره خانه اش، من زنگ در خانه را زدم اما نیومد باز کنه احتمال دادم بعد از ظهره و وقت خوابشونه و برم بعدا بیام، دیوارهاش کمی کوتاه بود که داخل کمی دیده میشد و دیدم که بچه کوچیکشو فرستاده که ببینه کی هست (چون دیوارها کمی کوتاه بود از داخل بیرون دیده میشد)، و همینطور اینکه دیدم زیاد هم نور نداره داخل خونه و پنجره زیاد نداره و منزل خودمون بهتره بعد البته فکر میکنم در رو باز کرد اون خانم. خواب دیگرم:سه شب پیش خواب دیدم سه قلو باردار بودم و سه خوراکی نرم سفید رنگ به من دادن که روش چیزی مثل پوست پسته ریخته شدم (مثل شیرینی یا گز نرم مستطیلی) و میخواستم بخورم برای تقویت اون سه تا.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما فرصت جدیدی به دست می آورید که روی پروژه یا علت جدیدی سرمایه گذاری کنید. می خواهید که خیالتان راحت باشد و به امنیت کامل و رفاه برسید. ولی نگران هستید که در این راه شکست بخورید و چاپای قرص و محکمی در رابطه با موقعیتی که در آن قرار دارید، نداشته باشید. اما اگر شما خردمندانه فکر کنید و ایمانتان هم قوی باشد و کمال ذهنی پیدا کرده باشید، زندگی تان به هماهنگی و هارمونی خواهد رسید. شما مسیر جدیدی را برای رسیدن به موفقیت انتخاب می کنید که در آن پیشگام هستید و ریسک شکست در آن بالاست ولی اگر عقلانی برخورد کنید شکست نخواهید خورد. شما می توانید به راحتی به درک بالایی راجع به سرمایه گذاری تان برسید و یادگیری راه حل مشکلات و چالش های مربوط به آن برای شما سخت نیست. شما خودتان فکرتان به خوبی کار می کند. شما مجاز به ثبت فقط یک خواب در هر کامنت و در هر 24 ساعت هستید و نه بیشتر چون خدای نکرده مدیون سایت و کارمندان آن خواهید شد. لطفا خواب دومتان را جداگانه ارسال بفرمایید. تشکر از همراهیتون.
زهرا : سلام،صحنۀ اول رویای بامداد یکشنبه/در آمفیتئاتر دانشجوهانشسته بودند، من ایستاده نزدیک ردیف ۱و۲، تالار تاریک تا اسلاید روی پرده دیده شود، صندلیم در ردیف یک یا دوبود اما گفتم بروم خانه و بعد ازغذا واستراحت برگردم، مرحوم مادرم خانه بود، شب بود و به خانه برگشتم/دوم، خواهرم مرا جایی میبُرد، نگرانِ کلاسم در تالار گفتم بایدبرگردم،اما او به اصرار دست چپم راگرفته بود.به پلکانی رسیدیم، مثل ورودیِ یک تالار لوکس و روشن، ۵یا۶پله مرمرسفید، نردهها فلزیِ طلایی، من با لباس سفیدبلند ونارضایتی سمت راست و او در چپ از پلهها پایین آمدیم، از عمد با کفش پاشنهدارطوری پایین آمدم که صدای قدمهایم شنیده شود! پایین پلهها وارد سرسرایی شدیم از مرمرسفید،اینجا هم بسیار روشن انگارجشنی در کاراست،اما جز این سرسرا و سراپردۀ سفید ورودیِ سالن اصلی، فضای بیشتری دیده نمیشد
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید دانش و خردتان را در مورد خاصی افزایش دهید و الان ذهن شما نسبت به بعضی مسائل تاریک است. شما نیاز به آرامش روحی و حمایت دارید. روح مادرتان شاد. او در کنار شماست و نباید احساس تنهایی کنید. خواهر شما می خواهد شما را راهنمایی کند و از نظر احساسی از شما حمایت کند تا در زندگی تان پیشرفت کنید. شما رفتاری باکرامت و پاک از خودتان بروز می دهید و به خاطر شرایط حاضر غصه می خورید. می خواهید به کسی نشان دهید که بلدید از خودتان به خوبی حمایت کنید و نیاز به پشتیبانی مالی و پول کسی ندارید. نمی دانید که آینده چه خواهد شد ولی نگرانی مالی ندارید. تشکر از همراهیتون.
زهرا : سلام، امروزقبلظهر در رویا طبقۀ دوم پانسیونی ساکنِ اتاقی بودم، دوش گرفته بودم و بنابود به کارها برسم/صحنۀ۲ خارج سرسرا بالای پلکانِ مشرف به حیاط ایستاده بودم و مرحوم پدر با کت وشلوارطوسی و پیراهن سفید سمت چپ من؛انگار از انجام کاری برگشته.ذوق کردم که با هم بالا برمیگردیم،از او اصرار که برای خرید باید بازارچه بروم. نشد منصرفش کنم،کمی خسته بود و من نگرانِ تنهارفتنش.دیدم حمام رفتهام و بیرونرفتن برنامهام نبوده اما بااو میروم مبادا اتفاقی بیفتد/صحنۀ۳ با پدر کف حیاط و زیرآفتاب بودیم؛ خواستم درسایۀ درختان پای یکی ازچند ستون آجریِ ایوان بنشیند تاآماده شوم.او لب ایوانِ سمت راستِ حیاط پای ستون درسایه نشست. نگرانِ معطلیِ او، سریع به طبقۀ۲ آمدم. حالا راهرو کمی تاریک بود و درِ اتاقها شبیه هم! مردّد که اتاقم کدامست، دری را زدم.خانمی در باز کرد، شک کردم آیا او هماتاقیام بوده؟حس کردم نه این یکی؛ شاید درب سمت چپ، اتاق من باشد.
فریبا هراتی
: سلام. شما با مشکلات و سختی های احساسی مواجه شده اید و باید کمی صبور باشید و این سختی ها خیلی زود خواهد گذشت. شما نگرانی هایتان را می شویید می رود و شروعی تازه خواهید داشت. درک شما بالاست. روح پدرتان شاد او شخصیتی حمایتگرایانه نسبت به شما دارد و روحش زنده و در آرامش و کنار شماست. شما نباید فکر کنید که تنها هستید. او مشکلات شما را می داند و شما را درک می کند. پدر شما می خواهد که نگرانی های شما زود از بین برود و مولفه ها و عناصر لازم برای رسیدن به موفقیت برایتان فراهم شود. شما می خواهید این مشکلات احساسی را پشت سر بگذارید و زندگی تان را متحول کنید ولی به تنهایی از پس اینکار به راحتی بر نمی آیید. دعای خیر پدرتان پشت سر شماست. تشکر از همراهیتون.
نفیسه : سلام خواب میدیدم بالای یک سری پله برقی که به طرف پایین بودن،انتهای پله مشخص نبود و تاریک بود پایین پله ها وایسادم و کارت زدم و قصد عبور از پله داشتم .
در صحنه ی بعد اقوام دوری که تهران داریم در منزل ما بودن ،سالهاست ما با هم ارتباط نداریم و دختر اونها سعی داشت با من ارتباط برقرار کنه.
و در اخر ما در میدان شهرمان یک مجسمه از مشک حضرت اباالفضل داریم که،مراسم عزاداری هم در ان نزدیکی برای امام حسین برگزار می شود.یکی دیگه از فامیل هامون که با هم خیلی مشکل داریم،دخترشون زیر همین مجسمه میخواست به من یک بچه که بغل کرده بود بدهد و من متعجب بودم و باور نمیکردم
فریبا هراتی
: سلام. قبل از تعبیر خوابتان لازم به ذکر می دانم که شما فقط مجاز به ثبت یک خواب در هر 24 ساعت و در هر کامنت هستید و نه بیشتر. اگر بین خوابهایی که در یک شب می بینید حتی یک ثانیه بیدار شده باشید و دوباره خوابتان برده باشد، یک خواب محسوب نمی شود ( تمام خوابهای یک شب را نمی توانید یک جا تحت عنوان یک خواب ارسال کنید). چنانچه بین خوابهایتان بیدار شده باشید، لطفا باید بفرمایید تا از شما حق خواب بیشتری کسر شود در غیر اینصورت خدای نکرده مدیون سایت و کارمندان آن خواهید شد و هرگز نباید با یک حق خواب چند خواب را بخواهید که تعبیر کنید. تعبیر خواب شما این است که شما دارید مرتکب اشتباه یا گناه بزرگی می شوید که آخرش به ناکجا آباد ختم می شود و اگر این اشتباه را انجام دهید به مشکلات بسیاری دچار خواهید شد. اینکه دیده اید که دختر او می خواسته با شما ارتباط برقرار کند، به تحسین شما از خودتان از نظر قدرت زنانگی و امیال درونی شما اشاره می کند و همینطور می تواند به تمایل شما برای رسیدن به ثروت زیاد اشاره کند. قسمت آخر خوابتان دختر فامیلتان برای شما آرزویی کرده و حضرت عباس ع را قسم داده که به هدفش برسد. اگر کسی در حق کسی آرزوی بدی بکند، با هیچ قسمی این آرزو برآورده نخواهد شد مگر اینکه از شما به او ظلم شده باشد. تشکر از همراهیتون.
یاشار : با سلام و درود فراوان خدمت شما عزیز بزرگوار.. والا من خواب دیدم یه جایی مثل اردوگاه کار مثل برده ها در سخت ترین شرایط کار میکنم به طوری که وضع جسمی داغونی پیدا کردم و صورتم زیر آفتاب سیاه و پر از ریش و پشم ژولیده شده و توی این اردوگاه پله هایی بود به سمت پایین و من مثل اسکیت بازها به طرز ماهرانه ای پله هارو پایین میرفتم و همه تحسین میکردن منو با این هنرم.. انگار دچار یاس نامیدی شده بودم و افسرده و خودم را نابود میدیدم تو این اردوگاه کار.. بعد یه با یه نیسان آبی انگار از اردوگاه فرار کردم و رفتم به خارج از کشور.. بعد مثل تو فیلمها با دور تند یهو رفتم چند سال بعد و من یه خواننده شده بودم و وضعم خوب شده بود و به موفقیت رسیده بودم و ریشمو شیش تیغ زده بودم ولی هنوز آثار سیاهی صورتم نرفته بود و امیدوار بودم کم کم پوست صورت روشنتر بشه تو خارج از کشور.. بعدش یهو احساس کردم تو خونه ای شبیه خونه قدیمی ما که از گل و چوب بود و سست خوابیده بودم و بیرون برف شدیدی می اومد ولی هم از داخل خونه که مبادا فرو بریزه واهمه داشتم و هم از سرمای بیرون. با تشكر از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. شما در زندیگ تان خیلی سخت کار می کنید و زحمت می کشید و تحت فشار و استرس هستید و البته اهل غر زدن نیستید. شما احساستان را درون خودتان حفظ می کنید و سعی می کنید که حتی زمانی که در زندگی پسرفت دارید، نگرشی ساده و بی خیال به خودتان بگیرید و احساسات منفی تان را بروز ندهید. شما می خواهید چشم انداز تازه ای در زندگی تان پیدا کنید و شرایط زندگی تان را عوض کنید. فکر می کنید که اگر سخت بکوشید شاید بتوانید مثل کسانی که خارج از ایران رفتند زندگی بهتری داشته باشید و به هارمونی و هماهنگی در زندگی تان برسید ولی این خیالی باطل است! کسانی که در خارج از کشور به راحتی زندگی می کنند از ابتدا یا بسیار متمول بوده اند یا چندین سال در شرایط بسیار سخت تر از امروز شما کار و زندگی کرده اند و تازه چون زبان مادریشان هم در زندگی استفاده نمی شده، حتی نمی توانستند که احساس واقعی خودشان را به زبان بیاورند و بسیار سختی کشیده اند. شما به شرایط امروزتان که فکر می کنید، اوضاع اقتصادی سخت و عدم امنیت و عدم صداقت و ... جایگاهی سست و نامطمئن را برای خودتان متصور هستید که از بیرون رکود اقتصادی و بی تفاوتی مردم را شاهد هستید و از درون، عدم امنیت. ولی به حقیقت که با سختی آسانیست... منوط به اینکه ناامید نشوید. تشکر از همراهیتون.
psl22 : سلام و عرض ادب من خواب دیدم از پلههای زیادی که کنارش باغ بود بالا رفتم و وقتی خواستم برگردم پایین میترسیدم چون ارتفاع زیاد بود و پلهها شیب تندی داشت. طرف دیگر باغ پلههای دیگری بود که فکر میکردم اون پلهها هم مثل همین طرف شیب تندی داره تا اینکه برادم گفت از اون پلهها بریم پایین و وقتی آمدیم جلوی پلهها دیدیم شیب ملایمی داره و راحت و با آرامش پایین آمدم تا به زمین رسیدم. اونجا بازارچه بود و کمی گشتم و خرید کردم. وقتی خریدم تمام شد دوباره خودم رو بالای پلهها و در همان ارتفاع دیدم اما این بار دیگر ترسی نداشتم چون میدونستم اونطرف پلههای راحتی داره و پرای پایین رفتن مشکلی ندارم. اون بالا مادرم که تازه چند ماهی هست که به رحمت خدا رفتن منو صدا کردن و من برگشتم مادرم رو در آغوش گرفتم اما وقتی نگاه کردم دیدم پدرم هستند که در آغوش گرفتم
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما می خواهید در زندگی تان پیشرفت کنید و افکار زیادی در سرتان هست. شما از اینکه نتوانید در کارتان موفق باشید و شکست بخورید می ترسید. نگران هستید که شرایط ثابت و پایداری نداشته باشید و لغزش و اشتباهی از شما سر بزند. برادر شما برای شما یک دوست و همفکر خوب است که با راهنمایی او می توانید در شرایطی که اوضاع زیاد به نفعتان نیست، دوام بیاورید. شما انتخاب هایی پیش رویتان دارید و شاید مجبور شوید که اقتصادی تر رفتار کنید. اما به خواسته هایتان خواهید رسید و رشد سریع اقتصادی و یا اجتماعی خواهید داشت. روح مادرتان شاد. دعای خیر او پشت سر شماست و او می خواهد که شما در زندگی تان همیشه قوی باشید و پیشرفت کنید. در آغوش گرفتن پدرتان به این موضوع اشاره می کند که شما بسیار بسیار خردمندانه تر فکر خواهید کرد و مجرب تر رفتار می کنید. تشکر از همراهیتون.
ستایش : سلام من خواب دیدم که وسط پلکانی بسیار تنگ و طویل بودم که دو طرف پله نیز دیوار بود به جای نرده ، و جماعت زیادی نیز پشت من قرار داشتند و میخواستیم از پله ها بالا برویم و بین راه که بودیم مادرم که بالای پله ها قرار داشت از من خواست که برگردم پایین و چیزی را که جا گذاشته بود بردارم و دوباره بالا بروم و من برگشتم پایین و این بار به تنهایی پله هارا بالا رفتم و به مقصد رسیدم.جا داره بگم که مشابه همین خواب را چند وقت پیش هم دیده بودم
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید تغییر و تحولاتی در زندگی تان به وجود بیاورید و پیشرفت مثبتی داشته باشید ولی اگر عجولانه و بدون برنامه ریزی قبلی و آماده کردن خودتان برای این تغییر، بخواهید زود به هدفتان برسید، مجبور خواهید شد زمان بیشتری را صرف کنید تا به خواسته تان برسید و با موانع و مشکلات بیشتری برای رسیدن به اهدافتان مواجه خواهید شد. خردمندانه تر این است که اول فکر کنید و بعد مهیا شده و اقدام کنید. تشکر از همراهیتون.
sahar : عرض سلام و ادب
بعد از نماز صبح خواب دیدم در یکی از واحدهای یک ساختمان نا آشنا هستم. چند نفری هم ظاهرا از اقوام در اون واحد هستند تمایل ندارن من از اون واحد برم بیرون. اما یک دفعه من با سرعت از واحد میرم بیرون و به راه پله میرسم و با شتاب از تمام پله های ساختمان بالا میروم، شاید حدودا ۲۰ طبقه بالا میروم تا به پشت بام میرسم باز روی پشت بام یه سری سکوهای بلندتری بود میرم روی اون ها می ایستم و منظره ی شهر رو از بالا میبینم. اولش میگم آخیش بالاخره دیدم همه جا رو. بعد چشمم به دو سه تا ساختمانی که بلندتراز ساختمانی بود که روش بودم افتاد، برام یه مقدار کم خوشایند نبود این قضیه. برخی از اقوام هم که دنبالم بودند به من میرسند و من دست یکیشون رو میگیرم که دقیقا بیاد روی سکو جایی که ایستادم بایسته.
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما به ثروت زیادی خواهید رسید و ایده های تازه ای به ذهنتان می رسد که اقوام شما تمایل ندارند شما در کارتان پیشرفت کنید. اما شما با سرعت به اوج موفقیت می رسید و درکتان از باقی افراد خانواده تان بالاتر خواهد رفت. شما دوست دارید همیشه در مقام بسیار بالای اجتماعی و یا ثروت و یا دانش قرار بگیرید ولی خوب به اندازه ی خودتان بسیار بالا خواهید رفت و به ثروت ومقام خواهید رسید. تشکر از همراهیتون.
sina : سلام خواب دیدم که از خواب بیدار شدم دیدم تو یه اتوبوس هستم و فک میکنم داریم به اردو میریم گوشیمو برداشتم دیدم عموم
با طعنه بهم پیام داده که وقتی که خواب بودی کار انجام شده دیگ نمیخواد بری.دیدم اتوبوس وایساد صبر کردم تا بقیه پیاده شن ولی فهمیدم برای من وایساده پیاده شدم دیدم تو یه جاده ی چهارراهی هستم از دور دوست دوران مدرسمو دیدم که داشت با شلنگ آب دور و بر یه ساختمونو میشست تا منو دید خواست روم بپاشه ک جا خالی دادم آبو بست و با طعنه حرف عمومو تکرار کرد.رفتیم تو ساختمون دیدم یه رختکنه یه دوست دیگه هم اومد با هم احوالپرسی کردیم که دیدم داره مسابقه برگزار میشه برای تماشا رفتیم عموهام هم داشتن نگاه میکردن.یه جایی شبیه کلبه چوبی بود یه زن از پله های چوبی پایین اومد و خم شد و سه تا زن از بالا خودشونو پرت کردن پایین و با آرنج زدن تو پشتش.یه ترازو کنارم بود عدد ششصد و خورده ای بود شد هشتصد.بهم گفتن این زن باید از پله ها بالا بره و وقتی پایین اومد موانعو رد کنه تا اون زنا بزنن رو پشتش و رکوردو که هزار کیلو(وزن ارنج زنها) هست بزنه.زنه از پله ها رفت بالا منم رفتم بالا دیدم وقتی داره پایین میاد رو پله ها چاقو و تیغه هست کمکش میکنم ردشون کنه ک رو یکی از پله ها میشینه دیدم دختری هست ک قبلا باهاش بودم گریه کرد و گفت خسته شدم.ممنون میشم کامل تعبیر کنید
فریبا هراتی
: سلام. شما به این آگاهی می رسید که باید خودتان را متحول کنید و تولد معنوی دوباره ای داشته باشید. ایده های تازه ای به ذهن شما می رسد و مسائل تازه ای برای شما روشن و مطرح خوهند شد. شما قبلا سعی کرده اید که همرنگ جماعت شده و از خودتان اصالت و ابتکار به خرج نداده اید. اما الان وقتش رسیده که تصمیمات خودتان را برای بهتر کردن زندگی تان بگیرید و راهتان را از دیگران جدا می کنید. شما باید برای زندگی تان تصمیماتی اتخاذ کنید و نباید به حرفها و احساسات اشخاصی که از شما عصبانی هستند و می خواهند بار منفی احساساتشان را روی شما تخلیه کنند، اهمیت دهید. شما می خواهید که رفتارتان را عوض کنید و شخصیتی رقابتی دارید. عزم و اراده ی شما برای رسیدن به موفقیت بالاست. شما می خواهید در زندگی تان به صلح و آرامش و صفا برسید و از مشکلات و مسئولیت های سخت بیرون بیایید. نگاه خانواده شما به شماست و آنها رفتار شما را با فرهنگ و سنت های خودشان مقایسه می کنند. دختری که قبلا با او بوده اید در زندگی خیلی سختی کشیده و احساس شکست می خورد. او می خواسته که در زندگی به سعادت و تعادل برسد ولی حالا احساس می کند که دشمن شاد شده. مردم او را تحقیر می کنند و فشار زیادی روی اوست. شما می توانید به او کمک کنید که از این حرفهای تیز و زخم زبانها و شرایط سختی که او با آنها مواجه است بیرون بیاید. تشکر از همراهیتون.