کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب پله

هر چیزی که می تواند وسیله ترقی ما قرار بگیرد، در خواب به شکل پله ظاهر می شود از آن جمله می توان به پول، تحصیلات، هنر، هوش، نسبت و پیوندهای خانوادگی و غیره اشاره کرد.

اگر در خواب ببینیم که بالای پلکان هستیم، پیشرفت حاصل می کنیم و اگر دیدیم که از پله فرود می آبیم تنزل مقام می یابیم. اگر پله در جابی تاریک بود، مشکلات ما را نشان می دهد و اگر پله سست بود، تردید و فقدان اراده و همت خود ما است. پله باریک و طولانی، سختی راهی است که در پیش دارید. نرده های اطراف پله ها، فرزندان و دوستان هستند.

اگر به سرعت و شتاب از پله ای بالا رفتید و آن جا چیزی را که می خواستید نیافتید، تلاش بیهوده ای خواهید کرد. پله بی نهایت که تا اعماق آسمان وجود داشته باشد نیکو نیست. پلکانی که از سنگ و آهن باشد بهتر از پلکان آجری و خشتی و گلی است. پرت شدن از پلکان هم خوب نیست. اگر بالای پله بودید و به دعوت و اشاره کسی پایین آمدید، فریب می خورید و زیان می بینید.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

183 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Ad0rina

Ad0rina : سلام خواب ديدم بادوست پسرم(كه شديداازش ناراحتم وارتباطم روباهاش محدودكردم)از پله هاي يك ساختمان ٢طبقه پايين مي امديم(اول ميخواستيم با آسانسوربياييم ولي يك اكيپ ناجوررفتن تو آسانسورودوست پسرم گفت اينا بدكاره ان با پله ميريم)من پشت دوست پسرم شروع كرديم پايين اومدن.يك طبقه كه اومديم اون خسته شدوزانوهاش درد گرفت و دنبال يه وسيله بودمثل طي كه بهش تكيه كنه ولي باز به راه ادامه دادومنم پشت سرش وقتي رسيديم پايين من كلامي تشويقش كردم كه آفرين ديدي تونستي!

پاسخ
لینک۱۳ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۴۳:۴۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید با او قطع رابطه کنید ولی او تمایلی به این که رابطه تان بهم بخورد ندارد. شما از یک سری تضادها و دوگانگی ها در ارتباط با او خسته هستید و او معتقد است که نباید عجولانه تصمیم بگیرید و بخاطر مسائل مالی و پولی، مرتکب اشتباه شوید. او به خاطر غرورش وانمود می کند که حاضر است مثل شما به جدایی فکر کند، ولی او نیاز به حمایت و پشتیبانی شما دارد و دلش می خواهد که این نگرانی ها را از زندگی اش پاک کند. او به خاطر شما حاضر خواهد شد که ارتباط تان را کم کند و یا حتی قطع کند و شما از این جدایی زیاد هم ناراحت نیستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۳ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۴:۵۸
Fatemeh

Fatemeh : با سلام لطفا سوالم نمايش داده نشود.

،خيلي ممنون

پاسخ
لینک۲۵ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۴۶:۵۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به خودتان افتخار می کنید و فکر می کنید که با تمام تحصیلات و تجاربی که این آقا دارد، شما از جایگاه بالاتری نسبت به او برخوردار هستید که نه تنها شما بلکه دوست او هم تمایل دارد با شما ارتباط برقرار کند. اما احساس غرور شما به نحوی برای او مشخص می شود و او از اینکه تلاش کند تا به شما برسد، پشیمان خواهد شد. شاید او شما را برای ازدواج با خودش انتخاب کرده باشد ولی اگر بخواهید نسبت به او فخر فروشی کنید یا خودتان را خیلی بالا بدانید و افکاری جاه طلبانه در ارتباط با او داشته باشید، او نسبت به شما بی تفاوت خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۵ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۵۷:۳۹
تانیا

تانیا : با سلام خدمت شما بزرگوار ( این خواب مربوط به همسایه مونه که چندماه پیش نقل مکان کردند و اصلا اپارتمان جدیدشونو ندیدم ) خواب دیدم وارد اپارتمان جدید همسایه مون شدم علت رفتنمو نمی دونم شاید ازم دعوت کرده بودند هر چند مطمئن نیستم . معمولا بدون دعوت کسی مهمانی نمی رم مگر افراد و دوستان خیلی نزدیک . در ابتدا ورود راهرویی دیدم که کف آن سرامیک سفید بود وبین سرامیک ها بند کشی به رنگ تیره یا سیاه بود که به چشم می امد ولی در کل تمیز و نو بود . با خودم گفتم که ، این آپارتمانم که شبیه اپارتمان قبلی شونه ! ( در واقعیت شبیه نبود ) وارد هال اپارتمان شدم دور تا دورچند تا در بسته ی چوبی بود. فکر کنم در اتاق خواب‌ها و اشپزخانه باشه یکی از درها تا نیمه باز بود به نظر می رسید که در پذیرایی باشه پیش خودم گفتم حالا چرا درها بسته ست ! خانم همسایه رو کنار درباز شده دیدم احساس خوبی نداشتم شاید به این خاطر بود جدی بود یا خوشحال نبود یا شاید می خواست اپارتمان جدید به نحوی به رخم بکشه دقیق متوجه نشدم و حتی یادم نیست که که اصلا صحبتی شد یانه و یا داخل پذیرایی رفتم یانه ! ولی درادامه خواب خودمو در راه پله های آپارتمانشون می دیدم که پایین می رفتم که اقای همسایه رو دیدم ایشان خیلی بهم احترام می گذاشت ولی بعدا احساس کردم خیلی قربون و صدقه میره تا حد چاپلوسی . رفتارش اصلا دوست نداشتم و سعی می کردم زودتر از آنجا خارج بشم . باتشکر

پاسخ
لینک۱۴ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۲۷:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما نسبت به همسایه ی قبلی تان فکر کرده اید و یا ضمیر ناخودآگاه شما شرایط آنان را مشاهده کرده و از طریق تله پاتی از آنان با خبر شده اید. ایشان شخصیتی مادیگرایانه ولی متمول دارند که هر کسی به فکر خودش است و اینطور نیست که همه منابع مالی خودشان را با هم به اشتراک بگذارند.(( این مال من است آن مال توست)) سیستم فکری ایشان است. درست مثل گذشته. آنها تصمیم دارند که در خانه ی جدیدشان با سیاست رفتار کنند و به هر کسی صمیمیت نشان ندهند و هر کسی را به زندگی شان راه ندهند بلکه با همه خشک و ظاهری تعامل کنند. شما تصمیم می گیرید که از این مدل زندگی و از افکار آنان دوری کنید و نمی خواهید مانند آنان باشید. آقای همسایه بر خلاف خانمش سعی می کند که خیلی خودش را گرم و صمیمی نشان دهد و شاید این هم سیاست اوست. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۱۶:۵۲
Sahel mohamadi

Sahel mohamadi : خواب دیدم یه مجلس مذهبی بود ولی نمیدونم چه برنامه ای بود خیلی از مردم داشتن میرفتن من و شوهرمم داشتیم میرفتیم داخل و از پله های باریک و مارپیچی که داشت بالامیرفتیم که یک خانم مسن دست همسرم رو گرفت و آشنایی داد و بوسیدش که من باوجود اینکه از همسرم دل خوشی ندارم لجم گرفت که چرا بااعتقادی که داره خودشو خوشحال نشون میده و اصلا براش مهم نیس از پله ها که بالا رفتیم به چنداتاق تودرتو رسیدیم که خانومها و آقایون از هم جدا مبشدند و من در قسمت خانومها نشستم و منتظر بودم تلفنی که اونجا بود و هرکس می خواست ازش استفاده کنه خالی شه و من بتونم به کسی که دوسش دارم زنگ بزنم و از اونجا باهاش صحبت کنم و همینطور تو دیدم اون خانم مسن بود که خیلی خوشحال بود و داشت برای بقیه تعریف میکرد که از دیدن شوهر من چقدر خوشحال شده ولی متوجه نشدم آشناییشون فامیلی بود یا چیزِ دیگه

پاسخ
لینک۹ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۴۸:۲۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. زندگی شما متحول خواهد شد. همسرتان به ثروت خواهد رسید. شما از اینکه در این شرایط که همسرتان را دوست ندارید، او به ثروت بیشتری می رسد زیاد راضی نیستید. احتمالا ارتباط تان با همسرتان خیلی کمتر خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۹ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۳۵:۴۱
فاطمه مومنی

فاطمه مومنی : سلام عزیزم.دو شب پیش خواب دیدم که سر کلاس فیزیولوژی پزشکی رو صندلی نشستم دوستامم بودن(در واقعیت برای کنکور میخونم)استاد مرد جوانی بود.من یه بسته کبریت داشتم.دو تا چوب برداشتم وبا یکی باروت اون یکی رو کندم.باروت بدون روشن شدن افتاد رو موکت قهوه ای کف کلاس و کمی دود سفید رقیق ازش بلند شد.استاد متوجه شد و به چندتا از دوستام گیر داد.یه دختر سبزه رنگ کنارم بود منو لو داد گفت کار اینه باید انظباط ۱۴بدین بهش.ولی استاد (دندوناش نامرتب بود )به من چیزی نگفت و به اون دختر گفت چغلی کردن خوب نیست.بهم گفت بیا دفتر.رفتم تو سالن دیدم تو کلاسا تعداد زیادی بسته نوار بهداشتی بغل دیوار چیده بود.یکی از همکلاسی های دوران دانشگاه رو دیدم یه پاش لنگ بود عصا داشت با هم از پله ها بالا رفتیم بهش کمک کردم و تقریبا آخر از بقیه رسیدیم بالا.اونجا یه سالن مطالعه بود رو نمیکت ها پر آدم بود که با فاصله اجتماعی نشسته بودن.من و دوستم خواستیم رو یه پتو بغل دیوار بشینیم. مسول کتابخونه اومد منو برد یه سالن پر از تخت (تختخواب بودن ولی مخصوص نشستن)بعضی شون پشتی داشتن.رو یه تخت نشستم که تشکش فنردار و نرم و تمیز و سفید بود.یه قسمتی از سالن کلی دفتر(جزوه دروس پزشکی)بود مسول زنی۴۰ساله بود تاکید داشت با نظم و به ترتیب استفاده بشن.جزوه ای که برداشتم درباره استفاده از اشعه ایکس و کاربردش تو پزشکی بود.خانم مسول ازم خواست تا براش توضیح بدم و من هم گفتم اگه یه سنگ کوچیک داشته باشی که ازش اشعه ساطع شه ممکنه سرطانزا باشه ولی تو پزشکی به ضرورت استفاده میشه برای عکس برداری.خانومه گفت خیلی مسولیت دارم اینجا باید حواسم به راه پله و آسانسور باشه.
یه روشویی اونجا بود کمی جرم سفت داشت.شیر آب رو باز کردم و تمیزش کردم.تشکر

پاسخ
لینک۲۵ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۹:۵۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما هدفی دارید که می خواهید به آن برسید و می خواهید نشان دهید که از دیگران قویتر هستید. قدرت استدلال در شما قویست و باید به بعد شهودی تان به اندازه ی بعد عقلانی تان اعتماد کنید. شما تا اندازه ای احساساتی هستید و اجازه می دهید که احساساتتان روی قضاوتتان تاثیر منفی بگذارد. می خواهید تصمیمی را عملی کنید و روی آن فکر می کنید. شاید از نظر بعضی از مردم شما افراطی رفتار می کنید و به تمایلات و خواسته هایتان زیادی توجه می کنید. باید بیشتر خویشتندار باشید و تمرکزتان روی اهدافتان باشد. شما سعی می کنید که افکارتان را مرتب کنید و نقاط ضعفتان را از بین ببرید. سعی می کنید که از خودتان به خوبی حمایت کنید. همکلاسی دوران دانشگاه شما احساس استیصال می کند و نیاز به حمایت دارد که بتواند اهدافش را بخویبی به پیش ببرد و به موفقیت برسد. شما به دوستتان کمک می کنید که خودش را در کارش پیشرفت دهد و شرایط خودتان هم بسیار بهتر خواهد شد. دور دور شماست و اوضاع به نفع شماست. شما سعی می کنید که با استفاده از امکانات و موقعیتی که دارید خودتان را در کارتان پیشرفت دهید و ایمان دارید که می توانید به موفقیت برسید و اینکه اگر ایمانتان کم باشد و خودتان را باور نداشته باشید، شکست خواهید خورد. شما مثبت اندیش و خوشبین هستید که می توانید نگرانی هایتان را دور بریزید و به موفقیت برسید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۵ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۵۹:۲۴
لیلا

لیلا : سلام سرکارخواب موندم دیرم شده بود هرچی میخواستم ماشین بگیرم نمیشد بعد مجبور شدم با دوچرخه برم تو مسیر از یه کوچه های قدیمی رد میشدم یه دوست قدیمی که با هم قهر بودیم و دیدم و کلی با هم خوش و بش کردیم بعد نمیرسیدم سرکار هرچی تلاش میکردم دیرمم شد بعد دیدم تو خونه ام (در واقعیت طبقه پایین مادرشوهر و برادرشوهرم هستن و قهر هستن با شوهرم و البته سر قضیه مالی که حق شوهر من و یه برادرشوهر دیگه من و خوردن و چهارماه خودشون مارو مخفی کردن )برادرشوهرمو دیدم خیلی به من احترام گذاشت بعد مادرشوهرم و دیدم کلی ابراز دلتنگی کرد بعد شوهرم اومد احوالپرسی کرد رفت داخل خونه من دیگه ندیدمش .بعد یه دفه دیدم دارم فرار میکنم از یه پله های اهنی رفتم بالا رسیدم پشت بوم یه سری دنبالم میگشتن یه جا پیدا کردم قایم شدم و پیدام نکردن ولی ترس وحشتناکی بود

پاسخ
لینک۲۲ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۰۹:۰۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. موانعی سر راه رسیدن شما به اهدافتان وجود دارد و نباید اجازه دهید که این موانع شما را دلسرد کنند. شما باید سعی کنید که تعادلتان را در زندگی تان ایجاد کنید و بین کار و تفریح یک تعادلی بوجود بیاورید. شما با مشکلات قدیمی دست و پنجه نرم می کنید و در شرایط بغرنجی به سر می برید. نمی توانید مانند گذشته آرامش داشته باشید و نمی توانید در کارتان تمرکز کافی را بدست بیاورید. من متوجه ی منظور شما از این که مارو مخفی کردن نشدم!! اما برادر و مادر شوهرتان تمایل دارند که دوباره با شما ارتباط داشته باشند و شاید با همسرتان ارتباط گرفته و با او همفکری کنند. شما از اینکه محدود باشید و نتوانید به صورتی که دوست دارید زندگی کنید، خسته هستید و می خواهید که عزم و اراده تان را قوی کنید تا بتوانید در زندگی تان خودتان را پیشرفت دهید. می خواهید به اوج موفقیت برسید و از تمام محدودیت ها و مسائلی که امروز فکرتان را ناراحت می کند فرار کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۲ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۵۹:۱۸
زهرا

زهرا : با سلام و احترام، بامداد دوشنبۀ گذشته بدون
لطفا در صورت امکان، متن خواب نمایش داده نشود.

پاسخ
لینک۱۳ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۲۷:۰۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. شما خودتان را در کاخ سفید مشاهده کرده اید و ترامپ را اصلا جدی نمی گیرید کما اینکه او هم از مقام و موقعیت خود خیلی پایین تر آمده است ( شاید به خاطر پایین آمدن قدرت و یا شاید به خاطر سلامت جسمی و بیماری اش)؛ ولی به نفعش است که خونسرد باشد ( که در واقعیت نیست). آنان سعی می کنند که آگاهانه و با برنامه ریزی منطقی تحول جدید پیش رویشان را طی کنند، در مسیر درستی حرکت می کنند و راستگرا هستند. آنها تصمیم دارند که قاطعانه پای حقوقشان بایستند و به پیش بروند و شما که خلاف تفکرات آنان به پیش می روید، شاهد این تحولات خواهید بود. به نظر می رسد که او تصمیم ندارد شکست بخورد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۳ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۰۰:۲۳
masi

masi : با سلام وارزوی سلامت وبهبودی برای شما.خانم هراتی جون دیروز خواب دیدم رفتم خونه قبلی جاریم که (باخواهرش توی یک خونه زندگی میکردن) .هردو درحال اسباب کشی بودن وخونه شلوغ وکثیف بود دختر خواهر جاریم شده یه بچه چهار پنج ساله وبا صدای بلند از درد گریه میکرد وهرکاری میکردن اروم نمیشد که من خوابوندم وپشتشو ماساژ دادم وکلی قلنجشو شکوندم واین بچه اروم شد (یه تیشرت کهنه داشتم که انداختم رفته )اون تنم بود.داشتم سینم رو میخاروندم که پاره شد وسط سینم دیده میشد که یه شال نو وقشنگ بهم دادن انداختم رو لباسم وپارگی رو پوشوند .بعد گفتم این دختر چشم خورده اسپند براش دود کردم و تخم مرغ دادم مادرم براش بشکونه مادرم تخم مرع رو دور سر یه مرغ تو حیاط چرخوند و پرت کرد تو حیاط .میخاستم بیام بیرون یادم افتاد شورتم توی حمومشون جا مونده .حموم توی زیرزمین بود چندتا پله به پایین رفتم دیدم نمیشه پله های فوق العاده وحشتناکی داشت باریک و صاف و حدود صدتا پله از ترسم برگشتم بالاو باخودم فکر میکردم که اینا چطور حموم میرن با این پله ها وجاریم گفت من برات میارم اومدم بیرون ازخونشون یه چادر خیلی قشنگ مشکی وگرون قیمت سرم بودخوشحال بودم پارگی لباسمو پوشونده. اومدم سرکوچه از خونه دوستم لحاف نوجهیزیم رودور خودم محکم پیچیدم . وبه سمت خونه خودم رفتم ودیدم لحاف کهنه قبلیم هم اونجاست وموند همونجا نیاوردمش.(بیست سال پیش هم خواب دیدم جاریم وخواهرش منو انداختن توی یک قبر ورفتن که بعدش یه بیماری طولانی مدت سخت گرفتم.)
.خیلی مراقب سلامتی خودتون باشین یه خانم هراتی فرشته که بیشتر نداریم

پاسخ
لینک۱۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۲۱:۵۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر از محبت شما. دختر جاری شما فکرش ناراحت است و خیلی بچه گانه و اشتباه رفتار می کند. شما او را نصیحتش می کنید و سعی می کنید که او را ترغیب یا وادار کنید که نظرات و نصایح شما را قبول کند و می خواهید که مشکلاتش را برایش حل کنید. شما مانند گذشته سعی می کنید که رفتاری فداکارانه و سینه چاک از خودتان نشان دهید و حالتی حمایتگرایانه به او می گیرید. شما البته باید برای او اسفند دود کنید و برای خودتان هم تخم مرغ بشکانید و بگویید یک مرغ هم قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشید. آنها گاهی بسیار مرموزانه رفتار می کنند و اشتباهات زیادی را مرتکب می شوند و شما نمی توانید از لحاظ احساسی مانند آنان باشید. شما فکرتان درست کار می کند احترامتان بالاست و در امنیت و رفاه به سر می برید. خواب 20 سال پیشتان معنی متفاوتی داشته و آنها باعث افسردگی شما شده بودند اما این تعبیرش متفاوت است و در واقع شما باعث خیر برای آنان خواهید شد. تشکر عزیزم. شما هم مراقب خودتون باشید و تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۱۰:۴۵
Shadi

Shadi : سلام خدا قوت دیشب خواب دیدم یکی از علمای حوزه که قبلاً با ایشان مباحث علمی و مسائل دینی رو بحث می کردیم هستیم ایشان در حال واکس زدن کفششون هستند که من ازشون گرفتم و براشون واکس زدم، با هم رفتیم در مسجدی و شروع به نماز خوندن کردیم، مسجد موقع ورود همکف بود ولی وقتی می خواستیم خارج بشیم طبقه ی چهارم بود و از پله باید پایین میومدیم، دیدم پله ها مثل نردبان هست و برای پایین اومدن مدام می ترسیدم نیوفتیم پایین ولی یکی دوتا که اومدیم یک دفعه زیر پامون سفت شد و از یک پاساژ سر در آوردیم، با آقای خامنه ای هم دیداری داشتیم ( البته خواب همسرم هست)

پاسخ
لینک۲۹ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۰۰:۰۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما از این عالم که سعی می کند از نظراتش دفاع کند، پشتیبانی کرده و از عقاید او دفاع می کنید و او رویکرد ها و روش های او را تایید می کنید. شما و او ادعایی ندارید ولی درکتان و ایمانتان بسیار بالاست و به مقام بالایی هم می رسید و شما نگران هستید که نکند اشتباه و خطایی در عملکرد شما وجود داشته باشد که از مقام و احترامتان نزد خداوند بکاهد و مرتکب گناه شوید. ولی شما در موقعیتی هستید که جاپای قرص و محکمی دارید و خطا و اشتباهی از شما سر نزده است. اما از نظر اقتصادی، شرایط خوبی ندارید و مجبورید صرفه جویی کنید. شما انتظارات بالایی از دیگران دارید، جاه طلب و هدف محور هستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۳۷:۵۲
Hoshang

Hoshang : سلام.خدا قوت.تو جزیره کیش،سوار بر یک کشتی توریستی،چند تا از همکلاسیهای دانشگاه و شاید هم خانمم.کشتی که حرکت می کنه،فضا به گونه ایی می شه که آب به راحتی وارد کشتی می شه و دلفین ها می آند تو کشتی و ظاهرا این بخشی از زیبایی اون منطقه بود،در این لحضات من ساختمان هایی را می بینم که گویا اداری هستند، و من از کشتی در می آم و می رم به دیدن اون بناها.بناهای آجری که هم در خشکی هستن و هم در آب و من داشتم فکر می کردم چطور ممکن اینها در مقابل آب مقاوم باشند.بعد می خوام بر گردم به کشتی که با یک بناهای دیگه روبرو می شم که جزیزه کوچکی هستن و من تصور می کنم قشم باشه.بعد این جزیره ظاهرا با یک کشور دیگری مرز داره و با سیم خار دار مرز دو کشور مشخص و مناطقی نیز حایل می باشند(به نظر مرز ارمنستان).فضا عوض می شه و من در مناطق شمالی تهران در یک مکانی هستم که اونجا نماز جمعه هست و یک همکلاسی دوره دبیرستانم اونجا است و از اون با تعجب می پرسم ،تهران که تنها یک جا باید نماز جمعه باشه اون می گه دیگه قرار تو سه منطقه باشه.باز فضا عوض می شه،چند تا جوان هست و گویا بعضی ها را می شناسم،نمی دونم چی می شه که یکی از اون جوانها که کت و شلواری به تن داره به من می گه بیا بریم تا چیزی را به شما نشون بدم که دستم را می گیره یک پله که ابتدایش سنگ شده بود رو بریم بالا،پله ها خیلی زیاد بودن و او جلو و من هم پشت سرش که در پله ها بالا کم کم باریک و سیمانی بودن و در مسیر چند نو جوان که یاز ساز دستشون بود یا چای (بابت درآمد)به بالا که رسیدیم فهمیدم که اینجا شهر تبریز هست و چند خانم مسن که چای سماوری را تبلیغ می کردن.

پاسخ
لینک۱۶ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۲۲:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. ذهن شما به آرامش خواهد رسید. سعی می کنید که خیلی خردمندانه و عاقلانه فکر کنید. ضمیر ناخودآگاه شما الهاماتی را دریافت می کند که باعث می شود در زندگی تان تحولی مثبت به وجود بیاید و از شرایط تان راضی خواهید بود. شما شاید در ظاهر خشک و سنگدل به نظر برسید ولی بسیار احساساتی هستید. شما به خاطر مسئله ای شاید احساس محدودیت می کنید. شما سعی می کنید که در همه ی کارهایتان موفق عمل کنید و از این جهت خدا را شکر خواهید کرد. شما می خواهید در زندگی تان پیشرفت کنید و گشایش کار هم پیدا می کنید ولی در مسیر پیشرفت شما برایتان سختی ها و مشکلاتی پیش می آید که ناراحتتان می کند و حتی عصبانی می شوید و بعد فکر می کنید که خردمندانه ترین کار این است که احساس بیشتری از خودتان بروز دهید و از سر آشتی وارد شوید. خشم و عصبانیت به نفع شما نیست. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۴۶:۱۵
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.