کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب پله

هر چیزی که می تواند وسیله ترقی ما قرار بگیرد، در خواب به شکل پله ظاهر می شود از آن جمله می توان به پول، تحصیلات، هنر، هوش، نسبت و پیوندهای خانوادگی و غیره اشاره کرد.

اگر در خواب ببینیم که بالای پلکان هستیم، پیشرفت حاصل می کنیم و اگر دیدیم که از پله فرود می آبیم تنزل مقام می یابیم. اگر پله در جابی تاریک بود، مشکلات ما را نشان می دهد و اگر پله سست بود، تردید و فقدان اراده و همت خود ما است. پله باریک و طولانی، سختی راهی است که در پیش دارید. نرده های اطراف پله ها، فرزندان و دوستان هستند.

اگر به سرعت و شتاب از پله ای بالا رفتید و آن جا چیزی را که می خواستید نیافتید، تلاش بیهوده ای خواهید کرد. پله بی نهایت که تا اعماق آسمان وجود داشته باشد نیکو نیست. پلکانی که از سنگ و آهن باشد بهتر از پلکان آجری و خشتی و گلی است. پرت شدن از پلکان هم خوب نیست. اگر بالای پله بودید و به دعوت و اشاره کسی پایین آمدید، فریب می خورید و زیان می بینید.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

183 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

B987

B987 : سلام خانم هراتی عزیز...من خواب دیدم که از پله های آجری (یا خشت و گلی نمیدونم دقیقا چه پله ای بود ولی آهنی نبود)به راحتی اومدم پایین ولی وقتی رسیدم پایین بهم گفتن اینجا اتتهای بازار نیست باید بری بالا (توی خواب انگار توی بازار بودم و دنبال انتهای بازار بودم)ولی هنگام بالا رفتن از پله ها خیلی به سختی بالا میرفتم (فقط میدونم بالا میرفتم اینکه به انتها رسیدم یا نه یادم نمیاد)......تعبیرش چی میشه ؟با تشکر

پاسخ
لینک۲۵ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۲۴:۳۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما هدفها و نیازهایی دارید که در جهت خلاف خواسته هایتان، به جای پیشرفت در زندگی، ناامیدی را پیش گرفته اید و دارید پس رفت می کنید اما به خودتان می آیید!! شاید همین حالا! و سعی می کنید با سختی های زندگی مبارزه کنید و ایمان و امیدتان را از دست ندهید. شما باید تا ته خواسته هایتان بالا بروید و همه خواسته ها و نیازهایتان را بدست آورید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۵ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۱۳:۱۵
Ghoncheh

Ghoncheh : سلام من خواب ديدم مكاني خيلي بزرگ بود ادم ها رفت امد داشتن من هم مثل اينكه توي اون مكان كاري داشتم توي ساختمان رفت وامد مي كردم وكاري. داشته ام انجام مي دادم و بعد ديدم همايش بزرگ بود يك ادم مهمي داشت سخنراني مي كردو خودم اون بالاديدم و سخنراني تمام شد و من داشتم از پله ها پايين مي رفتم پله هاي پهن بودن و من تو خواب احساس راحتي داشتم كه پايين ميام اينكه كارم باراحتي تمام شده و با افتخار پايين اومد كه ديدم به يك بيابان خورد و مادرم و برادرم اونجا داشتن مي رفتن و برادرم به مادرم مي گفت ديدي جواب ازمايشات هيچي نبود و من هم باهاشون بودم و بيدار شدم البته تو اين هفته مادرم مريض بودن

پاسخ
لینک۱۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۰۵:۰۰:۱۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احساسات درونی شما برای اطرافیانتان شناخته می شود. شما نیاز دارید که حرفتان را به دیگران بگویید و مواظب باشید که کسی شما را فریب ندهد. در واقع شما از کسی که سخنرانی می کرده احساس خوبی ندارید و شاید حس می کنید که فریبتان می دهند و پایین آمدن از پله ها به حس خستگی از فریب و تمایل برای کشف حقیقت اشاره می کند. مادرتان هم سلامتی شان را باز می یابند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۵۶:۱۲
هدی

هدی : سلام خانوم هراتي عزيز اميدوارم حالتون بهتر باشه،ديشب خواب ديدم دوستم با دوستاش اومده خونمون (نااشنا بود خونمون) بدرقشون كردم از پلها داشتن ميرفتن پايين گفتم از همون طبقه دوم با اسانسور برين داخل اسانسور دنبال دكمه پاركينگ بودم دوستم دير اومد در اسانسورو گرفتم اومد، تو پاركينگ داخل انباري دنبال ماشين ميگشتم داداشم جلو در سفيد رنگ اهني گفت جا نميگيره اينجا گفتم خودم ديدم گذاشتن، درو باز كردم كوچيكتر شده بود اونجاحتي سرمو بردم داخل يه چيزي افتاد رو سرم فقط تار ماشين بزرگي اونجا بود وسطشم يه كاغذ بنفش،(داداشام دوستام بااينكه دوريم همه تو پاركينگ منتظر بودن) رو صندلي فوتبال بچها رو تماشا كردم بعدش از پلها طبقه رو طَي ميكردم برم خونه،يه واحد در اتاق خوابش رو به پلها باز ميشد يه تخت دونفره مغر پسته ايي شيك ديدم طبقه دوم خونه خالم بود پرده بنفش رنگ نقش رو ديوار راهرو نصب كرده بود طاقچه مانند جلوشم گلدوناي گل بنفش مصنوعي شيك بود اونورترش تابلو نقاشي (در واقعيت نزديك هم نيستيم قراريم از هم رفت و امد نداريم فقط مادرم ميره خونشون) يه واحدم خونه مامان زن داداشم بود نامزده، طبقه سوم خونمون اخر همه بود دمپايي كرم رنگ مردونه ديدم جلو در صداي شوهر خالم داشت با مامانم حرف ميزد خدافظي كنه منم به سرعت رفتم پايين پاركينگ مخفي بشم، يه حموم و دستشوايي كنار هم تو پاركينگ بودن تو حموم قايم شدم دختر عموم ديدم بيرون داره نوارشو عوض ميكنه گفت زن داداشت داره صدات ميزنه ، ديدم اونم اومده پايين داره از مهمونمون خبر ميده بهم،برام جالبه من از همشون دورم همه تو اون ساختمون بودن،ديشب پله زياد ديدم حتي يه فيلم بود اونم داخلش طبقه دوم دوتا دوست انقد رو پلها قلت خوردن رو پايين يكيشون مرد،منم اونورتر با يه بچه پوشك شده صورتي بازي ميكردم(يه پيشنهاد كاري دارم ميتونه ربطي داشته باشه؟)ممنون

پاسخ
لینک۲۲ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۱:۳۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. خانه ناشناخته افکار و ایده ها و روحیات جدیدی است که به شما پیشنهاد می شود و شما وار فار جدیدی از زندگی می شوید و زندگی تان متحول خواهد شد. مجبور خواهید بود یک سری از دوستانتان را کنار بگذارید چون دیگر فرصتی برای رفت و آمد با آنان نخواهید داشت و شما مجبور خواهید شد به دنیای واقعی برگردید و فکر دوستان را از سرتان دور کنید. شما به رقابت و رقیب های کاری خودتان فکر خواهید کرد و به سطح بالاتری از درک و شعور دست پیدا می کنید. سعی می کنید از خاله تان بالاتر باشید و زندگی تان بهتر از آنان باشد و رفتار مهربان تصنعی خاله تان را که ظاهرسازی می کند و می خواهد خودش را خونگرم نشان دهد را متوجه می شوید. حتی می خواهید از خانواده نامزد برادرتان هم قویتر و بهتر باشید و به نشاط و سرزندگی کامل برسید. دوست ندارید شوهر خاله تان یا خاله تان از کارهای شما سر دربیاورند. دختر عمویتان هم از غم فارغ خواهد شد. شما به ثروت می رسید و کاری جدید را آغاز می کنید که به شما لذت می دهد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۲ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۵۶:۴۰
Azita

Azita : با سلام
خواب دیدم با عمه ام از یه راه پله بالا رفتیم راه پله ها نور گیر نبود, تاریکم نبود اما تقریبا باریک بود, رسیدیم به یه خونه انگار که مهمونیم اونجا یا اقامتگاهه ولی من کسی رو ندیدم, اما ازمون پذیرایی شد, دیدم داریم شیرینی می خوریم شیرینی ها از این خشکا یا ناپلئونی ها بود, بعدش من انگار که تنهایی می خوام دورو اطرافو سرک بکشم از پله ها اومدم پایین طبقه همکف یه آقایی رو پشت میز دیدم که صدام کرد رفتم جلو دیدم چند تا تیکه اشیا که تو خواب می گفتم چه عتیقه های خوشگلی, رنگشون ابی بود توشون چشم نظرم بود. بهم نشون داد
آقاهه دستش حلقه بود جوون بود و بهش می گفتم استاد, بعدش دیدم با عمه ام از پله ها پایین اومدیم و انگار که یه راهرو اونورتر ااستخر داشت,و ما تازه فهمیدیم
ممنونم از تعبیرتون

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۳۱:۲۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. در زندگی شما و عمه تان تغییر و تحولی روی خواهد داد و باید برای پیشرفت در زندگی خیلی دقیق و مرتب باشید. ایده ای جدید به ذهن شما می آید و با روحیات جدیدی آشنا خواهید شد و این ایده باعث موفقیت شما خواهد شد و شیرینکام می شوید. شما به چیزی با ارزش و فکر نابی می رسید که ارزش دارد که آن را حفظ کرده و نگه دارید. از جمله باید یادتان باشد که برای چشم زخم صدقه دهید و ان یکاد بخوانید. گشایش کار خواهید یافت و احساسی مثبت و ثروت خواهید یافت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۵۳:۰۹
مریم محقق

مریم محقق : خانم هراتی عزیز دهنم از تعجب باز موند دقیقا افکار منو گفتین که من در پس خوابم زمینه ذهنیم بود ولی براتون ننوشتم واقعا حیرت آوره تعبیراتون خیلی خدارو شاکرم که شما سرراه من قرارگرفتین تا بیم و امیدهامو برام روشن کنین واقعا مرحباااا ببخشید نتونستم کامنت نزارم براتون واقعا احسنت و ماشالله

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۲۲:۵۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : تشکر عزیزم.

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۴۰:۴۶
مریم محقق

مریم محقق : خانم هراتی عزیزم ببخشید قسمت اخر خوابمو یادم رفت بنویسم اونجا که داخل دسشویی حس دفع و راحتی داشتم یه چیزی درحد ۱تا۲کیلو سنگین شبیه کیسه ی پر افتاد پشت گردنم و روی دوشم که بیدارشدم
بابت کامنت اضافه و پرگویی منو ببخشید دوست عزیز و صبورم

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۲۶:۵۷
مریم محقق

مریم محقق : سلام دوست عزیزو مهربونم خانم هراتی عزیزم
من خواب دیدم که داخل یک واحدآپارتمانی بزرگ هستم باچند خانم دیگه چیزی شبیه خوابگاه دانشجویی وطبقه هفتم هست بعد خودمو داخل محوطه پایین دیدم که میخوام برم بالا رفتم تو آسانسور برق نبود اومدم بیرون از پله ها برم باخودم گفتم وای خسته میشم تا طبقه اول رفتم پله ها خوش نقش و نگار نقاشی شده بودن ولی نرده نداشتن به شدت ترسیدم و برگشتم دنبال آسانسور اضطراری میگشتم که آبدارچی حال حاضرمحل کارمو دیدم گفتم اقای فلانی اینجا قبلا اسانسور اضطراری داشت کجاس؟گفت نیست کارنمیکنه و رفت، طبقه همکف رفتم داخل یه خونه دیدم خانومه با سه تا سگ خونگی بودن که سگها باهم بازی میکردن گفتم میخام برم طبقه ۷ واسانسوراضطراری رو پیدانمیکنم مادرشون اومدن یه خانم مسن با چادر نماز و انگار از هردو پافلج بودن چون رو زمین میخزیدن و من پاشونو ندیدم باهام صحبت و خوش و بش کردن بعد دیدم داخل محوطه با پسرم هستم و یک خانم مسن با آقایی که پسرشون بودن دم درواحدشون هستن و گفتن فامیلی ندارن و تنها هستن ویه آقای دیگه متشخص و کراوات زده داخل محوطه نزدیکشون دیدم پسرشون اول خوشتیپ و موجه بود ولی انگار کم کم به شکل اقایی ضعیف با سروریش اصلاح نشده و انگار معتاد به نظرم اومد بعد دیدم اونورترانگار محل درمان سوانح و سوختگیه یه خانم منتظر بود با لباس کردی و من ازش پرسیدم انگار بچه شو اورده بود که درمان شده وداره بر میگرده بعد دیدم یه اقایی رو برانکارد هست و اون یکی که دکتره انگار ازش میپرسید دکتر ...(اسمشو یادم نیست چی گفت)اسم پسر آخریت چیه و اون با صدایی انگار ازته چاهه جواب داد متوجه شدم که میخواد سطح هوشیاریشو رو بسنجه و همچنین حس کردم اقایی که رو برانکارده دچارسوختگی شدید شده همکار شون هست یه حسی هم داشتم انگار اون دکتر که سوخته خواسته خودشو بکشه
بعد با پسرم صحبت میکردم و پسرم مثل همیشه عاقلانه حرفامو تایید میکرد(یادم نیست چی میگفتم ولی در مورد مشکلات آدمهایی که خودشو میکشن بود انگار)خودمو داخل یه ساختمون دیدم که یه خانومی داره بهم اعتراض میکنه که برام آمپول ب کمپلکس ب۱۲نوشتی و من نمیخوام اینارو و به مسئول حراستمون شکایت میکرد که ایشون میگفتن ما خانم...رو قبول داریم و هرکاری بکنه حتما درسته و من دیدم که مسئول حراست خیلی خوشتیپ تر و خواستنی تر از عالم واقعیت الانش بود وبا چشمای شفاف وبراق منونگاه میکرد بعد خودمو دیدم رفتم داخل یه جایی که شبیه دسشوییای قدیمی بود و اصلا لوله کشی آب نداشت و عطر خوبی هم حس کردم و برای قضای حاجت نشستم و حس راحت شدن ودفع بهم دست داد و بیدارشدم اما مدفوع ندیدم.منو ببخشید خیلی طولانی شد

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۰۸:۵۴:۱۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عریزم. شرایط اقتصادی شما بهبود می یابد و شما و خیلی ها مثل شما در حال یادگیری هستید و خیلی چیزها از زندگی را یاد خواهید گرفت. شما به کمال ذهنی، شفا، تکامل و هارمونی خواهید رسید و به معنویت بالا دستیابی پیدا می کنید. شما دوست دارید به سرعت به اهدافتان برسید ولی انرژی و امکانات لازم را ندارید و بنابر این آهسته و پیوسته به سمت اهدافتان پیشروی خواهید کرد. اما نگران شکست و سقوط در زندگی هستید هر چند که راه برای شما باز است و زندگی روی خوشی به شما نشان می دهد. شما متوجه خواهید شد که خیلی از کسانی که دوست و آشنای زیادی هم دارند و شاید مثل شما تنها نیستند، به استیصال دچار شده اند و این که دوستان آنان نمی توانند برایشان مفید باشند. ( به قدرت خودتان شک نکنید- کسی به دردتان نمی خورد). خیلی ها را خواهید دید که شرایطشان به نظر بهتر از شما می آید ولی آنها هم در واقع و درنهایت تنها هستند و کسی به دردشان نمی خورد. شما سعی می کنید که به پسرتان یاد دهید که منفی بافی نکند و او شما را تصدیق می کند و مثبت اندیش خواهد بود. شما با خودتان در جنگ هستید و فکر می کنید که مثبت اندیشی تان الکی است ولی در اصل اینطور نیست و باید مثبت اندیش باشید چون زندگی تان رو به مثبت پیش می رود. درست است که امروز شرایط مناسب نیست ولی خبرهای خوشی در راه است. انرژی های منفی تان را دور می ریزید هر چند که مسئولیت امروزه تان زیاد است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۴۷:۴۱
Sara

Sara : سلام خواب دیدم از پله های سنگی بالا میرم و کنار خانواده و فامیل و یه سری افراد دیگه میشینم بعد انگار نشستم و از بالا نگاه میکنم ک چقدددر وحشتناکه و میترسم به ی دختری میگم من میخوام برم پایین چرا پله ها بهم چسبیدن و من نمیتونم برم؟ پله لغزنده هم بود بعد مادرم و دخترخالش پله ها رو یه تکون میدن یه راهی به سمت پایین ایجاد میشه و من خیلی راحت و سریع میرم پایین و بقیه هم دارن با تعجب نگاه میکنن

پاسخ
لینک۲۰ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۳۸:۵۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به سطح بالاتری از درک و شعور دست پیدا می کنید و در زندگی ترقی کرده به ثروت می رسید ولی بعد به موانعی که در زندگی تان وجود دارد فکر می کنید و به افکار سرکوب شده تان و چیزهایی که برای رسیدن به این ترقی، زیر پا گذاشتید فکر میکنید. شاید چیزی از گذشته تان هست که شما آن را تایید نمی کنید. شما در پیگیری تلاشتان، اعتماد به نفس و یا عقیده ی راسخی ندارید. مادر و دختر خاله شما موجب می شوند که شما بتوانید با افکار سرکوب شده تان روبرو شوید و به چیزهایی که میخواستید به آن برسید و نرسیده بودید، دست یابید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۱۳:۴۵
Sara

Sara : سلام خواب دیدم از پله های یه برجی بالا میرم و یه کتابی تو دستمه و مرتب در حال تکاپو بودم و از پله ها بالا میرفتم و کتابم میخوندم که میرسم به بالای اون برج و میگم نیم ساعت طول کشید تا برسم انگار تایم گرفته بودم و رسیدم. بعد با خودم گفتم پایین رفتنشم نیم ساعت طول میکشه

پاسخ
لینک۱۱ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۲۴:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به درک وسیعی خواهید رسید و در زندگی به سرعت پیشرفت خواهید کرد. دانش و آگاهی شما زیاد خواهد بود و می توانید این موضوع را به خوبی بفهمید که همانطور که خیلی راحت به اوج رسیدید ممکن است شان و مقامتان را هم از دست بدهید پس باید با آگاهی و درست قدم بردارید تا در زندگی سقوط نکنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۱ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۲۵:۴۲
yoma

yoma : با سلام
در خواب دیدم ک با لباس های پاره و موی پریشان بدون حجاب در حال فرار از خانه هستم و یک مرد هم دنبالم می کنه پله های زیادی رو پایین می آیم پنجره هایی هست ک بیرون رو می بینم اما پله ها تمام نمیشه و به یکی از پاگردها ک می رسم خانمی در خونه رو باز می کنه وارد میشم با کسی تماس می گیرم و می گم فرار کردم از اون خانم تشکر می کنم بیرون میام باز هم با همون پله های زیاد و نسبتا تاریک مواجه میشم ک پایان نداره ....
بنده خانم هستم ممنون میشم ک تعبیر کنید

پاسخ
لینک۲۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۵۶:۴۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. فکر شما درگیر است و ذهنی آشفته دارید. موانع زیادی در زندگی شما وجود دارد و می ترسید که با احساسات سرکوب شده تان روبرو شوید. نیاز دارید که منطق خودتان را قوی تر کنید و در مقابل ترسهایتان مقاومت کنید. اگر مرد را می شناسید در واقعیت او به شما خیلی آسیب روحی رسانده و اگر نه، احساس می کنید که فشار زیادی از لحاظ کاری و اجتماعی به روحیه شما وارد می شود که برایتان نا امیدی به همراه آورده. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۰۳:۴۱
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.