تعبیر خواب پله
هر چیزی که می تواند وسیله ترقی ما قرار بگیرد، در خواب به شکل پله ظاهر می شود از آن جمله می توان به پول، تحصیلات، هنر، هوش، نسبت و پیوندهای خانوادگی و غیره اشاره کرد.
اگر در خواب ببینیم که بالای پلکان هستیم، پیشرفت حاصل می کنیم و اگر دیدیم که از پله فرود می آبیم تنزل مقام می یابیم. اگر پله در جابی تاریک بود، مشکلات ما را نشان می دهد و اگر پله سست بود، تردید و فقدان اراده و همت خود ما است. پله باریک و طولانی، سختی راهی است که در پیش دارید. نرده های اطراف پله ها، فرزندان و دوستان هستند.
اگر به سرعت و شتاب از پله ای بالا رفتید و آن جا چیزی را که می خواستید نیافتید، تلاش بیهوده ای خواهید کرد. پله بی نهایت که تا اعماق آسمان وجود داشته باشد نیکو نیست. پلکانی که از سنگ و آهن باشد بهتر از پلکان آجری و خشتی و گلی است. پرت شدن از پلکان هم خوب نیست. اگر بالای پله بودید و به دعوت و اشاره کسی پایین آمدید، فریب می خورید و زیان می بینید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
الهه : سلام، ممنون از پاسختون. همون طور که عرض کردم یه آقا بود. ناشناس بود. خواهرم به من زنگ زد و گفت بیا اونجایی که یه مجسمه روی سنگ ها هست. تا سوار ماشین بشی بریم. من هم از پله ها به سرعت اومدم و پایین لب خیابون به دنبال محل قرار با خواهرم.
ممنون
فریبا هراتی
: سلام. مرد غریبه گشایش کار شماست. باقی تعبیر مثل قبل است. تشکر از همراهیتون.
الهه : سلام، خواب دیدم که با یک آقا وارد دانشگاه شدم . این اقا میخواست به من کمک کنه که جایی مَشغول به کار بشم. همراهش رفتم برای دانشکده حقوق پله های زیادی داشت. همینجور وه از پله ها میرفتیم بالا دیدم دست این آقا پشتم هست و انگار قصد و غرضی داره. اهمیت ندادم. توی پاگرد یه خانم اشنا رو دیدم. دیگه نگذاشتم دستم رو بگیره و به خانمه سلام کردم و صحبت میکردیم. بعد که خواستم پله ها رو ادامه بدم دیدیم تا پام رو گذاشتم روی پله بالایی شل شد. شد از این پله های طنابی که پایینش هم آویزه بود و اون اقا از بالا صدام میکرد که بیا. خواهرم به من زنگ زد گفت بدو بیا که داریم میریم من هم پله ها رو سریع اومدم پایین و رسیدم سر خیابون و دنبال جای دیگه قراری که با خواهرم داشتم مجسمه ای روی سنگ ها. فکر کنم اون اقا هم همرام بود اگه اشتباه نکنم.
با تشکر.
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیز برای اینکه خوابها درست تعبیر شوند شما باید همیشه بگویید که شخصی که در خواب می بینید خیالی است یا واقعی! من علم غیب ندارم که بتوانم این موضوع را تشخیص دهم. شما درک بالایی دارید و درس مهمی هم از زندگی خواهید گرفت. کسی می خواهد به بهانه رساندن شما به حقوقتان و پیشرفت دادن زندگی تان و نیز به بهانه ی حمایت از شما، سرتان را کلاه بگذارد و بعد زیر پایتان را خالی کند و شکست بخورید. شما باید سعی کنید منطقی فکر کنید و تکیه بر جایی نزنید که هیچ پایه و اساس درست و حسابی ندارد. شما از کار خودتان پشیمان خواهید شد و از انجام آن منصرف می شوید. جمله آخرتان را تکمی ننوشته اید!!! با خواهرم داشتم مجسمه ای روی سنگ ها یعنی چه؟ تشکر از همراهیتون.
فائزه : سلام شب بخیر من خواب دیدم حیاطی هستم ک یه جوون بایه وانت گوشت خام حلال گوسفند یا گاوشو نمیدونم میاد میریزه پایین و میشینه خرد کردنش من به دلم میاد حتما خیلی ثروتمنده از اونجا میام بیرون میرم به یه سالن همایش از در عقبی که میبینم دوستم با شوهرش نشستن تو صندلیها دارم با بغل دستیهاشون حرف میزنن و متوج منم نشدم من ناراحت میشم میگم جا حتی واسم نگرفتن از در میرم بیرون ب خودم میگم لباسم مناسب نیست میرم خونه عوض میکنم میام حتما بهتر میشه منظورم دقیق یادم نیست رابطه با دوستام بود بعد انگار از دور خودمو میبینم با مانتو زرد براق و نو ولی تو دلم میگم چرا اینو پوشیدم یه مانتو قدیمی زرد دارم ک اون منظورمه ولی اونی ک تو خواب تنمه نوئه، جایی ک وایستادم یه جاییه که بالاست انگار بالای یه تپه مانند تپه رو نمیبینم چیزی ک خیلی به چشمم میاد مانتوئه زرد و یه جای بلند وایستادم بعد وقتی میحوام برگردم خونه راه پله ای که باید ازش بیام پایین کیسه هایین که توش پر نونه من اول میخوام آروم بیام ولی میگم لیز میخورم بعد خودمو میندازم رو کیسه های نون و میام پایین و پام مستقیما میاد به یه حالتی روی زمین که قشنگ خاک رو روی زمین میبینم بعد میرم به شمت خونه توی راه میبینم روسری سیاه دستمه که یکمم خاکیه یه جوری انگار روسری رو از سرم دراوردم و میرسم خونه توی خونه لباسامو عوض میکنم و بعد که میخوام برگردم به همایش میبینم پول ندارم میرم توی کیف مامانمو نگاه میکنم میبینم هزار تومنی توش داره میگم که با این ک نمیتونم کرایه ماشین بدم میرم به مامانم با یه جوری که دوست ندارم ازش پول بگیرم نمیدونم گفتم بهش ۱۰هزار تومن بده یا نه میگم بهم پول بده اونم یه پنج تومنی بهم میده میگه این خیلی ارزش داره انگار میخواد بگه که درسته ۵تومنه ولی با ارزشه توی دودلی بودم که چیکار کنم برم نرم ک از خواب پریدم ، نمیدونم خوابم چیه هر چی تعبیر هارو نگاه میکنم نمیفهمم ولی گفتن خوابتو ب خیر تعبیر کن ممنونم از کمکتون
فریبا هراتی
: سلام. صبح شما هم بخیر. شما از سردی روابط دیگران با خودتان نگران هستید و کنجکاوید که دلیل این سردی روابط چیست و می خواهید همه چیز را تحلیل کنیدو به اصل موضوع پی ببرید. در پس زمینه ی ذهن شما اینطور است که دوست شما ازدواج کرده و با شوهرش در اجتماعات زیادی شرکت می کنند و دوستان زیادی دارند ولی شما تنها هستید. سعی می کنید که رفتارتان را عوض کنید و رفتار دیگری از خودتان ارائه دهید تا شاید در ارتباط شما با دیگران موثر باشد. شما خیلی قوی نگرانی و ناراحتی خودتان را نسبت به اطرافیانتان اعلام می کنید و احساستان این است که تیز هستید و دیدتان وسیع است و می دانید که دوروبرتان چه خبر است و اینکه برای شما ثروت مهم نیست و دنبال انسانیت هستید. اما فکرتان از این کینه ای که نسبت به مردم گرفته اید مکدر است و می خواهید دوباره رفتارتان را عوض کنید. مادر شما دعای خیری در حق شما کرده که مسیر زندگی تان را تغییر خواهد داد. شما سعی می کنید که قویتر، عاقلانه تر، جسورانه تر و با احساس مثبت تری عمل کنید و درست تر فکر کنید تا موفقتر باشید. تشکر از همراهیتون.
Fatemeh : عرض سلام وآرزوی قبولی عبادات شما خانوم هراتی عزیز..من چندسالی میشه ک درس و دانشگاهم تموم شده اما صبحی خواب دیدم ک تو یه محیط آموزشی هستم البته همشون فقط خانوم بودن.برا بیرون رفتن از اونجا سوار اتوبوس شدم مثل اینکه سرویس دانشگاه بود.وقتی سوار شدم نمیدونم رو چ حسابی کفشامودر آوردم و همون ردیف اول زیر صندلیها پرت کردم.ب بیرون ک نگاه کردم استادمو دیدم ک میرفتم سمت ایستگاه سرویس تا اونم سوار اتوبوس شع (تو خوابم چهره اش متفاوت بود ولی خب میدونستم ک فلان استادمه).البته منم باید اون ایستگاه پیاده میشدم دنبال کفشم گشتم هر چی نگاع کردم پیداش نکردم و اتوبوسی ک خالی از مسافربود اینبار پر شده بود حتی استادمم بود.همه مسافراشم بغیر استاد،خانوم بودن.ازاول تا اخر اتوبوس دنبال کفشم بودم میگفتم یع نیم بوته مشکیه ولی کسی کفشامو ندیدع بود.با چراغ قوه ای ک داشتن زیر تمام صندلیها نگاه کردم اما نبود تا اینکه ی چیزی بهم گغت دست استادته.رفتم پیشش دیدم ارع تو یه قسمتی از ماشین مخفیش کرده بود انگاری کفشمو گرو گرفته بود.بعد پیدا شدن خیالم راخت شد رفتم دوردیف عقب تر نشستم.استادم کفشامو آورد بیرون دیدم دستشه اما وقتی اورد بالا دیگه کفش نبود ی بچه تقریبا یک ساله بود خیلی هم قشنگ بود و هم من هم استادم میدونستیم ک بچه ماست.بعدش خودمو تو یع ساختمان دیدم و میدونستم استادم بالای پله هاس و منتظر منه، و جفتمون هم مثل اینکه امتحان داشتیم و خب اون اونجا منتظر بود.ب همراه چند تا ازدخترای دیگه از پلع ها بالا رفتیم و هر چی بالاتر میرفتیم برا من مسیر سخت تر میشد تا اونجا ک پله های آخرو خیلی سخت بالارفتم ولی بالاخره تمومش کردم و ب اونجایی ک باید میزفتم برا امتخان و دیدن استادم رسیدم....
من مجردم و همونطور ک گفتم چندسالع ک درسم تموم شده.و در عجبم از دیدن استادم تو خوابم والبته بارها خواب دیدم ک از پله ب سختی دارم بالا میرم...ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما احساس می کنید که هنوز درسهایی هست که باید از زندگی بگیرید و می خواهید مثل باقی مردم همرنگ جماعت شوید و بدون اینکه ابتکار عمل داشته باشید، بنشینید بببنید جه می شود. شما احتمالا هر بار که با عده ای می نشینید چنان محو نظرات آنان می شوید که موضع گیری و رویکرد خودتان را نسبت به مسائل فراموش می کنید و می نشینید ببینید دیگران چه نظری دارند و حرفهای آنان را تایید می کنید. اما وقتی پای زندگی خودتان در میان باشد، باید احساس امنیت داشته باشید اعتماد به نفستان را بالا ببرید و احساس کنید که جاپایتان قرص است و به همین دلیل باید روی حرف و نظراتی که می دانید درست هستند پافشاری کنید و اینطور نباشید که هر چه دیگران گفتند مطیع وار اطاعت کنید!! استاد شما به شما یاد می دهد که باید روی پای خودتان بایستید و موضع خودتان را حفظ کنید. بچه ای که در خواب دیده اید، هدف و پروژه ای است که استادتان یادتان می دهد و شما اگر آن استاد را در واقعیت اصلا نمی بینید، استاد اشاره به گشایش کار شما دارد و یعنی شما به خواسته تان خواهید رسید و باید سعی کنید در زندگی درس بگیرید و قوی باشید تا به هدفتان برسید. شما سعی می کنید در زندگی پیشرفت کنید و خودتان را بالا ببرید و هر چه بیشتر موفق می شوید، حفظ این موفقیت سخت تر می شود. کفش همیشه بخت نیست!! استاد هم شوهر نیست. شما باید اعتماد به نفستان را بالا ببرید. تشکر از همراهیتون.
Fatemeh : ممنونم..با این توصیافت شما فک میکنم حضور استادم تو خوابم هشداری باشه در مورد اعتماد بنفس پایینم،چون من همیشه ایشونو بخاطر اعتمادبنفس بالاشون تحسین میکردم.
بعد از ابنکه از خواب بیدار شدم حس خیلی خوبی داشتم امیدوارم تعببرش همون گشایش کارم باشع چ تو زمینه شغلی چ تو زندگی شخیصیم.وممنونم بابت تعبیراتون چون همیشع اون چیزی ک تعبیر کردین اتفاق افتادع و درست بوده.زندگیتون سرشار از اتفاقای خوب خانوم هراتی عزیز
فریبا هراتی
: خواهش می کنم. تشکر.
khorshid : سلام.دختری مجردم.خواب دیدم توی خونه ای ناشناسم و آدما هم ناشناس بودن و عروس دامادی رو دیدم که جلو در خروجی خونه بودن و عروسیشون بود و عروس زیبا بود لباسش کوتاه و ساده و نقره ای رنگ بود و موسیقی فیلم سیندرلا هم گذاشته بودن و من به خانمی که همراهه عروس داماد بود و فامیلمون بود گفتم چقدر خوشم اومد که لباس و آهنگ عروس به سبک فیلم سیندرلاس منم اینجوری دوست دارم واسه خودم.بعد خودمو توی یه پاساژ لباس فروشی دیدم داخل یه مغازه بودم و لباسای رنگارنگشو نگاه میکردم یه کیف بزرگ مشکی قشنگ پشت ویترین بود و داشتم فکر میکردم که بخرمش یا نه که یه خانم تو مغازه یه لباس فسفری رنگ که طرح پلنگی داشت رو پوشیده بود و بمن گفت این خوبه بنظرت یا نه منم گفتم خیلی خوبه بخر منم میخواستم قبلا بخرم اندازم نشده .بعد به قصد خروج از پاساژ رفتم سمت راه پله هیچکس اونجا نبود و پله هارو با سرعت زیاد میرفتم روبه پایین و راه پله گرد بود و انگار همش میچرخیدم و کلافه شده بودم که راه خروج پیدا نمیشد یا نمیرسیدم چون ساختمونش خیلی قدیمی و دلگیر بود و راه پله قسمت زیرزمین ساختمون بود و حس بدی داشتم و وقتی رسیدم به راهروی خروج روی پله ی آخر بودم دیدم روبه روم گربه های روشن زیادی که حدود 20،30 تا گربه بودن تجمع کردن و یه مرد که نمیشناختمش و صورتشم ندیدم ولی انگار اشنا بود هم جلو گربه ها وایساده بود و داشت کنترلشون میکرد و منم از گربه ها خیلی میترسیدم به مرده گفتم گربه هارو بگیر تا من بتونم برم بیرون و دوتا از گربه ها داشتن میومدن سمتم و من ازشون چندشم میشد مثل واقعیت و من اون لحظه داشتم به خروجی راهرو نگاه میکردم که سمت راست بود و نور و روشنایی ازش میتابید،ولی ندیدم که خارج بشم.ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. شما به این فکر می کنید که چقدر خوب است که آخر همه ی ماجراهای عشقی به خوبی و خوشی تمام شود و شرایط بد همیشه به خوشی و خرمی برسد. شما به دنبال این هستید که بهترین رفتار را داشته باشید و به بهترین وجه فکرتان را منظم کنید. قبلا سعی کرده اید که خیلی مثبت اندیش و قوی باشید ولی نشده. شما احساس می کنید که در شرایطی منفی قرار دارید که همه اش دور خودتان می پیچید و به جای پیشرفت در زندگی پسرفت می کنید. احساس می کنید که افکار منفی قدیمی و سنتی ذهنتان را پر کرده و مغزتان خسته شده است. شما خصوصا از زنهایی که شما را فریب داده و به شما خیانت کنند و از حسادت ها و خصومت های شیطانی متنفرید و همینکه نور و روشنایی را بیرون دیده اید به این معنی است که مشکلات شما حل خواهد شد و از این کلاف سردرگمی که در آن هستید نجات پیدا خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
Mahy : سلام عزیزم. روزبخیر. تا حالا دوبار این خواب رو دیدم. خواب دیدم با برادرم داریم از پله میریم بالا. ولی پله ها خراب میشه و برادرم از پله ها میفته. بعدش من سعی میکنم پله هارو با فلزی که بهشون وصله محکم کنم تا برادرم بیاد بالا. برادرم از نرده های کنار پله آویزون میشه. من بهش میگم طاقت داشته باش تا پله رو وصل کنم ولی دستش ول میشه پرت میشه پایین و می میره. من به خودم دلداری میدم که زندست و پله ها رو درست میکنم تا بیارمش بالا و میرم بالای سرش می بینم زندست ولی همونطور دراز کشیده. ممنون
فریبا هراتی
: سلام. برادر شما دنبال هدفی می رود که به جایی نمی رسد و با شکست مواجه می شود. او سعی می کند که ارتباط خودش را با هدفی که دارد محکم کند و شما هم به او کمک می کنید ولی این کار موفقیتی ندارد و برادرتان مجبور می شود از خواسته اش دست بکشد و مدتی افسرده و ناراحت می ماند اما دوباره زندگی اش خوب می شود ولی دیگر دنبال هدف مشابه اولی نمی رود. لا اقل فعلا نمی رود!! تشکر از همراهیتون.
نگار : سلام
خواب دیدمکه همسرم همراه شریکش و یه خانومی که انگار از کارمندای شرکته دارن از ورودی شرکت میان بیرون. اما شرکت زیرزمینه و اینا از پله هایی که از زیر زمین میاد بالا و اونجا که شرکته تاریکه و دیده نمیشه، شریک همسرم و اون خانومه اصرار دارن که همسرم نیاد بالا و شریکش دستاشو حلقه کرده دور همسرم سفت طوری که همسرم نشست روی پله ها ولی شریکش میخندید و میخواست که همسرم بمونه ، بعد من رفتم جلو که همسرم و کمک کنم و شریکش من و دید و با من سلام علیک کرد و همسرم بهم گفت همینجا عید و تبریک بگو که بعدا دیگه مسیج نزنی بهش برای تبریک..
بعد دیدم که همسرم انگار برگشته و بهم تو تلگرام پیام داده و من میبینم که بعد از مدت ها ازش پیام دارم و برام ایموجی بوس و لبخند فرسناده اما انگار صفحه ای که میخوام برم پیام و ببینم تبدیل به یه لیوان نسکافه شده و ایموجی ها شکل برچسب شدن که روی نسکافه شناورن و توی همه این جریان همسرم روبه روم نشسته بود و نگاه میکرد من و و لبخند میزد.
بعد میبینم که عکس پروفایل تلگرامش میاد رو صفحه گوشیم و من با خودم میگم چقدر شکسته شده همسرم.
( در واقعیت همسرم به خاطر یه مشکل کاری پیش من نیست یه مدته و شریکش هم از من خوشش نمیاد)
فریبا هراتی
: سلام. همسر شما می خواهد اوضاع کاری اش را و مسائل مالی پنهانی را که الان با شریکش دارد برای شما مطرح کند ولی شریکش نمی خواهد که شما از اوضاع مالی او چیزی بدانید. زن غریبه دنیاست و همسرتان و شریکش به ثروت رسیده اند ولی از راهی که شریک همسرتان دوست ندارد شما بدانید جطور به ثروت رسیده اند. همسر شما می خواهد که شما هم شریکش را تایید کنید یا حتی پیشنهاد کمک به او بدهید. همسر شما می خواهد که قبل از اینکه شما هر تصمیمی بگیرید، بینش و دانش لازم را بدست بیاورید. شما را دوست دارد و می خواهد با شما در ارتباط باشد. او روحش خسته شده. تشکر از همراهیتون.
پیمان : سلام وقت بخیر
خواب دیدم از پله ها دارم میرم پایین جایی مثل زیر زمین بود که یک دفع دوست دختر قبلیم جلوم ظاهر شد همو دیدیم بدون هیچ صحبتی از کنار هم رد شدیم. بعدش وارد یک توالت شد جاش خیلی تنگ بود به زور میشد نشست... بعدش ازش خارج شدم پیش هم محله های دوست دختر قبلیم بودم که برگرده دوباره ببینمش دست هم محله هاشون هم پول بود.
(تو واقعیت این دوست دخترم خواستگارش بودم ولی همه چیز بهم خورد الان یک سال بیخبرم ازش)
تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. من متوجه نشدم که شما وارد توالت شدید یا او نوشته اید وارد یک توالت شد بعدش ازش خارج شدم!! لطفا توضیحتان را تصحیح بفرمایید تا در تعبیر اشتباه نشود. تشکر.
پیمان : ببخشید م افتاده. من وارد شدم و خارج شدم
فریبا هراتی
: سلام مجدد. زندگی دوست دختر قبلی تان جالب نیست شما به خاطر او ناراحت می شوید. اما جایی نگذاشته که بتوانید نگرانی هایتان را مطرح کنید و دفعشان کنید. خفت و خواری، بی ارزشی، سردرگمی و کثیفی و کم و کاستی هایی در پس زمینه ی ذهن اوست و او مشکلاتش را حل نکرده چون در زیر زمین مانده. هم محله های او هم با مشکل و گناه مواجه هستند. تشکر از همراهیتون.
سیدمجیدموسویان موسویان : سلام درودبی کران. من دیشب خواب دیدم که با خانومم رفتیم خونه دوستم به عنوان شوخی نصف شب اذیتشون کنیم داخل خونه بودیم که خانوم دوستم گفت بسه دیگه شما خونه ندارید برید خونه تون دیگه بعد من خودمو از الکی ناراحت گرفتم اومدم از خونه بیرون دنبالم راه افتاد که معذرت خواهی کنه حتی به سر شونم زد که برگردم و نگاهش کنم ولی بر نگشتم که وسط کوچه برگشتم دستشو دراز کرد که دست بده گفت آشتی آشتی ولی دست ندادم و آشتی کردم. بعد باخانومم به سمت خونه راه افتادیم پیاده ولی مسیر خونه دور بود باید از ی جای کوه مانند که در وسط کوه پله های سنگی کوچک و بلند گذاشته شده بودکه باید پشت سرهم حرکت میکردیم خانومم جلو و من پشت سرش از پله که بالا میرفتیم دور اطرافمان درخت زیاد بود تا به جایی رسیدیم ی مرد داشت ماشین می شست وازه کنارش رد شدیم و دوبار از پله بالا رفتیم و بجای رسیدم که ی مسجد بود و از حیاط مسجد خانومم پرید و بعدش من پریدم که به کوچه رسیدیم خانومم که از من جلو تر میرفت و با گوشی حرف میزد و دعوا میکرد اسم دوتا از خواهر زاده هاشو آورد بعد ی زمین خاکی که کنار کوچه بود 3تا خانوم و2مرد که لباس فرم پوشیده بودن از خانومم سوال کردن میشه از موهاتون عکس بگیریم و خانومم سریع سرشو لخت کرد آرایش کرده بوده و موهایش رنگ شده بود و بلند که بافته بود از پشت سرش به جلوی سرش وصل کرده بود مدل قشنگی بود و برا مدل میخواستن من نمیزاشتم اومدم جلوشونو بگیرم عکس نگیرن با باهاشون درگیر شدم و یکدفعه جمعیت زیاد شد دیگه خانومم ندیدیم فقط تو خواب داد میزنم من غیرت دارم نمیزارم عکس بگیرید و همونجا خواهرزاده های خانومم از این حرف من در گیر شدن وبعد یکی ازپشت منو گرفته بود که مچ دستش خیلی باریک بود مثل بچه ولی وقتی نگاهش میکردم ی آدم قوی و قد بلند بود و در همین یک مرد از داخل ماشین داشت منو نگاه میکرد حالت نگاهش جوری بود که (دیدی به هدف رسیدم) بعد همینجور که داد میزدم بیدار شدم. در اول خوابم مسجدی رو خواب میدیدم(همان مسجدی که در بالا نوشتم همان مسجد هست) که جلسهای مهمی تشکیل شده بود و خواستم وارد مسجد بشم اشخاصی بد شکلی بودن و داخل مسجد شدم مسجد کلا دوتا اتاق گنبدی بود که از اتاق اول به دومی راه روی بود که باید سرتو خم میکردی رد میشدم و رفتم دراز کشیدم و سیگار میکشیدم و اهمیتی به جلسه نمیدادم .ممنون میشم تعبیر کنید .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. آدمهای بدی دور شما را خواهند گرفت که عشق قدرت بیشتر از عشق خداوند آنها را گرفته و از شما انتظار دارند که جلویشان تعظیم کنید! شما این مسئله را کفر می دانید و به این خاطر خیلی عصبانی می شوید و به این اشخاص اهمیتی نمی دهید. شما گاهی راجع به دیگران با خانمتان صحبت می کنید و هر چند که قصدتان خیرخواهانه باشد ولی باید سعی کنید که تا از شما کمک نخواسته اند، حرف کسی را نزنید و در کار کسی دخالت نکنید تا موجبات ناراحتی خودتان و دیگران را فراهم نکنید. شما و خانمتان به آرامی در زندگی تان پیشرفت می کنید و خانمتان حاضر نیست که شما برای رسیدن به قدرت، به گناه رو بیاورید و جلوی کسی سر خم کنید. خودتان هم اینکار را نمی کنید ولی خانمتان افکارش را برای دیگران مطرح خواهد کرد و شما با این کار او مخالفید چون صلاح نمی دانید که آنچه در فکر خانمتان است برای دیگران آشکار و علنی شود. اگر شما افکارتان را به وضوح برای دیگران رو کنید، عده ای با شما دشمنی خواهند کرد. کسانی که صاحب نفوذ و قدرتی هستند و شما جلویشان زانو نمی زنید، موجبات ناراحتی شما را فراهم خواهند کرد. به خانمتان بسپارید که نظراتش را برای هر کسی نگوید و برایتان دردسر نتراشد. تشکر از همراهیتون.
سیدمجیدموسویان موسویان : سلام خانم هراتی بی نظیر و عالی تعبیر کردید ولی هرچی فکر میکنم نمی تونم اون اشخاص رو بفهمم کی هستند. بازم ممنونم عالی بود.
فریبا هراتی
: خواهش میکنم. شاید کم کم متوجه شوید.
zhila : سلام.من خواب دیدم توی یه خونه ای بودیم که دو طبقه بود .فکر کنم قبلا یه شکل دیگه بود وحالا دوباره از نو ساخته بودنش.توی خوابم با یکی بودم تو طبقه اول که نمی دونم کی بود!(کسی بود که قرار بود باهاش ازدواج کنم)بعدش خواستم برم طبقه بالا اما پله هاش یه جوری بود انگار می ترسیدم پله هارو برم بالا چون به نظرم کج بودن و من نمی تونستم تعادلم رو حفظ کنم.رسیده بودم بالا صدا کردم گفتم"امید؟"پسر یکی از آشناهامون اومد بیرون به استقبالم و جواب داد اما من گفتم نه نه معذرت می خوام منظورم اون یکی "امید"بود و سرم رو به سمت کسی که دوستش داشتم برگردوندم و به اون اشاره کردم که یعنی منطورم ایشونه.اونم کنار چن تا دختر نیمه دراز کشیده بود و روی یکی از دستاش تکیه داده بود، اونم سرشو برگردوند سمت من و می خندید!توی خوابم با خودم می گفتم چرا اسمشو فراموش کردم؟؟! اسمش توی ذهنم بود می دونستم اسمش چیه اما اسمش رو فراموش کرده بودم و اونو با یه اسم دیگه صدا کردم.چیزی که برام عجیب بود این بود که بعد این همه مدت این اولین باری بود که توی خوابم می خندید.
فریبا هراتی
: سلام. شما به ایده ی تازه ای فکر می کنید و زندگی تان متحول شده . روحیات تازه ای پیدا می کنید. شما می خواهید در زندگی تان بالا بروید و پیشرفت کنید. امید دارید که به موفقیت برسید و امیدتان ( رویایتان ) را صدا می کنید و فقط به او فکر می کنید. او به دنبال کسب ثروت است و مثل شما شاید اینطور عاشق نیست. شما همه ی هدفتان اوست و او هدفش کسب ثروت است. از اینکه اینطور به او وابسته باشید شاید خوشش نمی اید و از این بابت نگران است. سعی کنید قبل از اینکه شدیدا عاشق بشوید، مطمئن باشید که این عشق دوجانبه است یا خیر. تشکر از همراهیتون.