تعبیر خواب پله
هر چیزی که می تواند وسیله ترقی ما قرار بگیرد، در خواب به شکل پله ظاهر می شود از آن جمله می توان به پول، تحصیلات، هنر، هوش، نسبت و پیوندهای خانوادگی و غیره اشاره کرد.
اگر در خواب ببینیم که بالای پلکان هستیم، پیشرفت حاصل می کنیم و اگر دیدیم که از پله فرود می آبیم تنزل مقام می یابیم. اگر پله در جابی تاریک بود، مشکلات ما را نشان می دهد و اگر پله سست بود، تردید و فقدان اراده و همت خود ما است. پله باریک و طولانی، سختی راهی است که در پیش دارید. نرده های اطراف پله ها، فرزندان و دوستان هستند.
اگر به سرعت و شتاب از پله ای بالا رفتید و آن جا چیزی را که می خواستید نیافتید، تلاش بیهوده ای خواهید کرد. پله بی نهایت که تا اعماق آسمان وجود داشته باشد نیکو نیست. پلکانی که از سنگ و آهن باشد بهتر از پلکان آجری و خشتی و گلی است. پرت شدن از پلکان هم خوب نیست. اگر بالای پله بودید و به دعوت و اشاره کسی پایین آمدید، فریب می خورید و زیان می بینید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
علی رضا : سلام مجدد خانم هراتی . از اینکه وقت گذاشتید و پاسخی این چنین کامل و جامع دادید از شما متشکرم. من هم برای شما طلب سلامتی و موفقیت از خداوند متعال می کنم
فریبا هراتی
: تشکر
علی رضا : سلام خانم هراتی عزیز . خودتان بخوانید.
فریبا هراتی
: سلام. شما موقعیتی پیدا می کنید که خودتان را در زندگی بالا ببرید و پیشرفت کنید و به جایی می رسید که کمتر کسی قادر خواهد بود مثل شما در زندگی پیشرفت کند. شما بسیار ثروتمند و مقتدر و قوی خواهید شد و به اوح موفقیتی می رسید که کمتر کسی قادر خواهد بود این تجربه را کسب کند. اما می خواهید به ازدواج فکر کنید و با کسی می خواهید ازدواج کنید که برای شما نقش بازی می کند و با شما صادق نیست! شما قلبتان پاک است و خدا با شماست و در خواب هم که از تکان های شدیدی که با آن مواجه بودید با خبرتان کرده اند. روح پدرتان شاد. اینطور نیست که شما قطعا با این خانم ازدواج کنید. ممکن است شما با کسی ازدواج کنید که خصوصیاتی مانند این خانم داشته باشد. کفش در واقعیت به رویکرد و موضعگیری شما اشاره می کند. وقتی می بینید که کفشتان سوراخ است یعنی شما اشتباه راجع به کسی فکر می کنید. فکر می کنید که کاری خوب است که نیست! یا کسی خوب است ولی نیست! این بد بودن این شخص دلیل بر بد مطلق بودن او نیست بلکه اینکه دیده اید که سوراخی وجود دارد که گفته اید بعدا درستش می کنم به این اشاره دارد که او خصلت هایی دارد که شما نمی پسندید و می گویید بعدا درستش می کنم. اما من احساس قلبی ام این است که شما الان باید دنبال کاری بروید که واقعا به آن علاقه دارید. شما در هر کاری که بروید چون پشتیبانی خدای بزرگ را دارید به اوج موفقیت خواهید رسید. ولی یادتان باشد داشتن ثروت و قدرت دلیل نمی شود که آدمها با شما صادق باشند. شما باید با خودتان یک بار دیگر عهد ببندید با خدای خودتان که او شخصی را به زندگی شما بیاورد که خودش صلاح می داند و در کنار او احساس خوشبختی مطلق کنید ولی هرگز عشقتان را جز به خدای بزرگ به هیچ احدی ندهید!! این شرط و عهد مجدد شما باعث خواهد شد که خداوند شما را که به او صد در صد تکیه کرده اید و عاشق خدا هستید را هرگز به زمین نزند و پشتتان را خالی نکند. مبادا عشقتان را به کسی غیر از خداوند بدهید. شما می توانید خانمتان را دوست داشته باشید نهایت دوست داشتنی که یک نفر در قبال دیگری می تواند داشته باشد. اما عشق معنی بزرگتری دارد. عشق یعنی قبول همه چیز بی چون و چرا. یعنی اعتماد 100 در صد. یعنی هر چه او گفت نه نگویید. بی فکر خودتان را به آغوش او بیاندازید و بگویید هر چه تو می گویی درست است.!! این فقط شایسته ی خداست. به هیچ بشری اگر از تخم چشمتان هم به شما نزدیکتر نباشد، نباید اینگونه وابسته باشید. خدارا برای خودتان عشق قرار دهید و دیگران را دوست داشته باشید. با اصول و قوانین منطقی با مردم برخورد کنید. اعتماد بی جا نکنید. تمام وجود و دار و ندارتان را به پای کسی نریزید! همیشه به این فکر کنید که شما راضی هستید به رضای خداوند. اول بشناسید بعد عاشق شوید (( دوست داشته باشید)) و نه برعکس. امیدوارم در پناه خدای بزرگ از شر همه ی آدمهای بد مصون و محفوظ باشید. نکته ی آخر اینکه هیچ بشری روی کره ی زمین بی گناه و بی عیب نیست. دنبال حوری بهشتی معصوم نباشید. گذشته ی هر کسی به خودش مربوط است چون هیچوقت شما نمی توانید انتظار داشته باشید که یک نفر از شکم مادرش متولد شده باشد و نشسته باشد در خانه اش دور از افتاب و مهتاب تا شما بروید بعد از 30 سال از او خواستگاری کنید. الان دوران عوض شده . شما هم شاید در زندگی تان با کسانی قبلا اشنا شده باشید که بعد دیده اید با شما همخوانی ندارند. این دلیل بر کثیف بودن و بد بودن شما نیست. منطقی و روشنفکرانه خودتان را به خدا بسپارید. تشکر از همراهیتون.
فائزه : سلام شب بخیر من خواب دیدم حیاطی هستم ک یه جوون بایه وانت گوشت خام حلال گوسفند یا گاوشو نمیدونم میاد میریزه پایین و میشینه خرد کردنش من به دلم میاد حتما خیلی ثروتمنده از اونجا میام بیرون میرم به یه سالن همایش از در عقبی که میبینم دوستم با شوهرش نشستن تو صندلیها دارم با بغل دستیهاشون حرف میزنن و متوج منم نشدم من ناراحت میشم میگم جا حتی واسم نگرفتن از در میرم بیرون ب خودم میگم لباسم مناسب نیست میرم خونه عوض میکنم میام حتما بهتر میشه منظورم دقیق یادم نیست رابطه با دوستام بود بعد انگار از دور خودمو میبینم با مانتو زرد براق و نو ولی تو دلم میگم چرا اینو پوشیدم یه مانتو قدیمی زرد دارم ک اون منظورمه ولی اونی ک تو خواب تنمه نوئه، جایی ک وایستادم یه جاییه که بالاست انگار بالای یه تپه مانند تپه رو نمیبینم چیزی ک خیلی به چشمم میاد مانتوئه زرد و یه جای بلند وایستادم بعد وقتی میحوام برگردم خونه راه پله ای که باید ازش بیام پایین کیسه هایین که توش پر نونه من اول میخوام آروم بیام ولی میگم لیز میخورم بعد خودمو میندازم رو کیسه های نون و میام پایین و پام مستقیما میاد به یه حالتی روی زمین که قشنگ خاک رو روی زمین میبینم بعد میرم به شمت خونه توی راه میبینم روسری سیاه دستمه که یکمم خاکیه یه جوری انگار روسری رو از سرم دراوردم و میرسم خونه توی خونه لباسامو عوض میکنم و بعد که میخوام برگردم به همایش میبینم پول ندارم میرم توی کیف مامانمو نگاه میکنم میبینم هزار تومنی توش داره میگم که با این ک نمیتونم کرایه ماشین بدم میرم به مامانم با یه جوری که دوست ندارم ازش پول بگیرم نمیدونم گفتم بهش ۱۰هزار تومن بده یا نه میگم بهم پول بده اونم یه پنج تومنی بهم میده میگه این خیلی ارزش داره انگار میخواد بگه که درسته ۵تومنه ولی با ارزشه توی دودلی بودم که چیکار کنم برم نرم ک از خواب پریدم ، نمیدونم خوابم چیه هر چی تعبیر هارو نگاه میکنم نمیفهمم ولی گفتن خوابتو ب خیر تعبیر کن ممنونم از کمکتون
فریبا هراتی
: سلام. صبح شما هم بخیر. شما از سردی روابط دیگران با خودتان نگران هستید و کنجکاوید که دلیل این سردی روابط چیست و می خواهید همه چیز را تحلیل کنیدو به اصل موضوع پی ببرید. در پس زمینه ی ذهن شما اینطور است که دوست شما ازدواج کرده و با شوهرش در اجتماعات زیادی شرکت می کنند و دوستان زیادی دارند ولی شما تنها هستید. سعی می کنید که رفتارتان را عوض کنید و رفتار دیگری از خودتان ارائه دهید تا شاید در ارتباط شما با دیگران موثر باشد. شما خیلی قوی نگرانی و ناراحتی خودتان را نسبت به اطرافیانتان اعلام می کنید و احساستان این است که تیز هستید و دیدتان وسیع است و می دانید که دوروبرتان چه خبر است و اینکه برای شما ثروت مهم نیست و دنبال انسانیت هستید. اما فکرتان از این کینه ای که نسبت به مردم گرفته اید مکدر است و می خواهید دوباره رفتارتان را عوض کنید. مادر شما دعای خیری در حق شما کرده که مسیر زندگی تان را تغییر خواهد داد. شما سعی می کنید که قویتر، عاقلانه تر، جسورانه تر و با احساس مثبت تری عمل کنید و درست تر فکر کنید تا موفقتر باشید. تشکر از همراهیتون.
Mahy : سلام عزیزم. روزبخیر. تا حالا دوبار این خواب رو دیدم. خواب دیدم با برادرم داریم از پله میریم بالا. ولی پله ها خراب میشه و برادرم از پله ها میفته. بعدش من سعی میکنم پله هارو با فلزی که بهشون وصله محکم کنم تا برادرم بیاد بالا. برادرم از نرده های کنار پله آویزون میشه. من بهش میگم طاقت داشته باش تا پله رو وصل کنم ولی دستش ول میشه پرت میشه پایین و می میره. من به خودم دلداری میدم که زندست و پله ها رو درست میکنم تا بیارمش بالا و میرم بالای سرش می بینم زندست ولی همونطور دراز کشیده. ممنون
فریبا هراتی
: سلام. برادر شما دنبال هدفی می رود که به جایی نمی رسد و با شکست مواجه می شود. او سعی می کند که ارتباط خودش را با هدفی که دارد محکم کند و شما هم به او کمک می کنید ولی این کار موفقیتی ندارد و برادرتان مجبور می شود از خواسته اش دست بکشد و مدتی افسرده و ناراحت می ماند اما دوباره زندگی اش خوب می شود ولی دیگر دنبال هدف مشابه اولی نمی رود. لا اقل فعلا نمی رود!! تشکر از همراهیتون.
سحر : سلام.خواب میدیدم تو خیابون همسرم تو ماشین نشسته و دو تا دختر نوجوان هم انگار عقب ماشین بودن.همسرم چهره اش بهم ریخته بود و انگار معتاد بود و اصلا چه ره اش عوض شده بود و من بهش این موضوعو گفتم و از یه جایی با سرعت از پله ها پایین میرفت و من دنبالش میرفتم که توضیح بده برام و دستش یه کیسه ای بود که انگار به جای مواد نان بود و وقتی تا پایین پله ها رفتیم من با سرعت برگشتم بالا و همسرم دنبالم دوید به سمت بالا و به انتها که رسیدیم جلوم وایساد و با حالت گریه و ناراحتی از اینکه من حرفش رو قبول نکردم گفت میدونستم تو باز هم از جدایی حرف میزنی.و بعد انگار اون دوتا دختر رفته بودن و ماشین رو با خودشون برده بودن که ماهم دنبالشون رفتیم که پیداشون کنیم.
فریبا هراتی
: سلام. همسر شما اعتماد به نفسش پایین است و نمی تواند موقعیتی را که در آن قرار دارد کنترل کند. او دارد نهایت سعیش را می کند که شما به ثروت برسید و سرمایه و حمایتی داشته باشید ولی شما به جای حمایت از همسرتان نقاط ضعف او را به رخش می کشید و باعث می شوید که شخصیت او خورد شده و بشکند. در اینصورت او کار و ثروتش را مدتی کنار خواهد گذاشت و تا بیایید به خودتان بیایید و متوجه شوید که اوضاع از چه قرار است و همسرتان بی تقصیر است، کار او از دستش می پرد و همان ناچیز سرمایه تان هم از دست خواهید داد. پس به جای اینکه سربه سر او بگذارید او را تشویق کنید و نقاط قوتش را به او یادآور شوید و به او امید بدهید تا در زندگی تان قویتر بشوید. تشکر از همراهیتون.
سحر : سلام.خواب میدیدم تو خیابون همسرم تو ماشین نشسته و دو تا دختر نوجوان هم انگار عقب ماشین بودن.همسرم چهره اش بهم ریخته بود و انگار معتاد بود و اصلا چه ره اش عوض شده بود و من بهش این موضوعو گفتم و از یه جایی با سرعت از پله ها پایین میرفت و من دنبالش میرفتم که توضیح بده برام و دستش یه کیسه ای بود که انگار به جای مواد نان بود و وقتی تا پایین پله ها رفتیم من با سرعت برگشتم بالا و همسرم دنبالم دوید به سمت بالا و به انتها که رسیدیم جلوم وایساد و با حالت گریه و ناراحتی از اینکه من حرفش رو قبول نکردم گفت میدونستم تو باز هم از جدایی حرف میزنی.و بعد انگار اون دوتا دختر رفته بودن و ماشین رو با خودشون برده بودن که ماهم دنبالشون رفتیم که پیداشون کنیم.
فریبا هراتی
:
سلام. طبق قوانین سایت که شما آن را هنگام ثبت نام در سایت اخیرا مشاهده فرمودید، و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بسیار بالای تعابیری که فرستاده می شود، هر کاربر فقط مجاز به ثبت یک خواب در 24 ساعت است. در صفحه پرداخت قسمتی که که تیک می زنید قوانین رو قبول دارم بالای اون قسمت قوانین نوشته شده. و یک خواب شما امروز تعبیر شد. لطفا مجددا خواب خود را فردا ارسال کنید . تشکر از همراهیتون.
بهار : سلام خانم هراتی عزیز.من متاهل هستم و خواب دیدم وارد مدرسه دوران راهنمایی شدم.کسی اونجا نبود.و با خودم گفتم من طبقه آخر باید برم.دویدم به سمت راه پله ها یک راه پله معمولی بود سمت راست و سمت چپ پله برقی که با سرعت به سمت بالا میرفت.من دیدم جلو پله معمولی یک حالت پرتگاه هست که پایینش رو نمیدیدم خیلی عمیق بود و روشن هم بود.میخواستم بپرم (و به نظر خودم شدنی بود)اما گفتم ولش کن از پله های سمت دیگه میرم.با خودم گفتم از پله برقی هم میترسم استفاده کنم چون تند داره میره.و نگاه که کردم دیدم جلوش نوار پارچه ای کشیده شده بود و قاعدتا نمیشد استفاده کرد.میخواستم دور بزنم برم از راه پله دیگه استفاده کنم که بیدار شدم .ایا این خواب به مانعی سر راه موفقیت اشاره میکنه؟و میشه فهمید اون مانع چی هست؟سپاس
فریبا هراتی
: سلام. شما نیاز به راهنمایی دارید و می خواهید آخر کارتان را متوجه شوید. اینکه جلو پله برقی مانع گذاشته اند یعنی شما نباید برای رسیدن به آگاهی بیشتر از نیروهای مافوق و ممنوعه مثل فال و سرکتاب و جادو و اینگونه مسائل استفاده کنید. پارچه ی جلوی پله برقی اشاره به این دارد که اطلاعاتی که اینگونه راهکارها به شما نشان می دهند سرشار از فریب و حقه و دروغ است و نباید سراغ اینکار ها رفته و نباید گولشان را بخورید! پله معمولی و پرتگاه هم نشانه ی این امر است که چنانچه در کارتان اشتباه کنید به شدت متضرر خواهید شد ولی کاری نیست که نتوانید انجامش دهید و باید نهایت سعی و دقتتان را در انجام کارتان بکار ببرید. شما باید برای رسیدن به اهدافتان تمام جوانب امر را بررسی کنید. تشکر از همراهیتون.
IRANdokht : سلام خانم هراتی عزیز روزتون بخیر
صبح بعد از اذان قبل از طلوع خورشید خواب دیدم باشوهرم برای یه کار اداری جایی رفته بودیم که مدارکمونم اونجا ارائه دادیم بعد از این که کارمون انجام شد سوار ماشینمون شدیم اون راننده بود و من کنارش نشسته بودم که متوجه شدم پدربزرگم که فوت شدن و یه آقای دیگه عقب نشستن ازچندتا کوچه پس کوچه رد شدیم رسیدیم به یک کوچه بن بست که آخرکوچه یه درسبزرنگ کم عرض که با سه تا پله بالاتر از سطح زمین بود قرارداشت پیش خودم گفتم حالا چه جوری میخواد ماشینا ازپله ها ببره بالا تا رد بشیم. یه دفعه دیدم شوهرم تو ماشینش یه وسایلی مثل ریل قطار داشت که گذاشت دوطرف پله تا ماشین ازروش ردبشه وبره بالا البته محل عبور دیگه باریک نبود تعداد پله هاهم بیشتر شده بود یدفه هم تایر از روی ریل خارج شد اما دوباره برگشت. یادمه بالا که رفتیم من متوجه شدم دزد چمدانی که لباسام داخلش بود و توی ماشین بودا برده منم به همه آدمایی که اونجا بودن میگفتم این همه مرد چرا حواستون به چمدان من نبود
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما و همسرتان به دنبال اعتبار و حقیقتی در مورد یک موضوع هستید و همسر شما کنترل زندگی تان را به دست گرفته و شما از او تبعیت می کنید. روح پدر بزرگتان شاد. دعای خیر او پشت سر شماست. گزینه های شما محدود است و باید سعی کنید که روشنفکرتر باشید. شاید از اهداف اصلیتان منحرف شده اید. شما شرایط بغرنجی را در زندگی بیداریتان تجربه می کنید. شاید شما فکر کنید که در دنبال کردن اهدافتان به بن بست رسیده اید ولی همسرتان سعی می کند که خیلی روشمند و درست زندگی تان را کنترل کند و از سختی ها بیرونتان بکشد. برای رسیدن به موفقیت شما باید سعی کنید که زیاد در گذشته نمانید و به سمت اینده حرکت کنید. خاطرات و یا تجربیات شما الان در این مرحله ی زندگی تان برایتان کاربردی ندارد. منفی بافی نکنید و اجازه ندهید که خستگی جلوی پیشرفت شما به سمت اهدافتان را بگیرد. تشکر از همراهیتون.
سیدمجیدموسویان موسویان : سلام درودبی کران. من دیشب خواب دیدم که با خانومم رفتیم خونه دوستم به عنوان شوخی نصف شب اذیتشون کنیم داخل خونه بودیم که خانوم دوستم گفت بسه دیگه شما خونه ندارید برید خونه تون دیگه بعد من خودمو از الکی ناراحت گرفتم اومدم از خونه بیرون دنبالم راه افتاد که معذرت خواهی کنه حتی به سر شونم زد که برگردم و نگاهش کنم ولی بر نگشتم که وسط کوچه برگشتم دستشو دراز کرد که دست بده گفت آشتی آشتی ولی دست ندادم و آشتی کردم. بعد باخانومم به سمت خونه راه افتادیم پیاده ولی مسیر خونه دور بود باید از ی جای کوه مانند که در وسط کوه پله های سنگی کوچک و بلند گذاشته شده بودکه باید پشت سرهم حرکت میکردیم خانومم جلو و من پشت سرش از پله که بالا میرفتیم دور اطرافمان درخت زیاد بود تا به جایی رسیدیم ی مرد داشت ماشین می شست وازه کنارش رد شدیم و دوبار از پله بالا رفتیم و بجای رسیدم که ی مسجد بود و از حیاط مسجد خانومم پرید و بعدش من پریدم که به کوچه رسیدیم خانومم که از من جلو تر میرفت و با گوشی حرف میزد و دعوا میکرد اسم دوتا از خواهر زاده هاشو آورد بعد ی زمین خاکی که کنار کوچه بود 3تا خانوم و2مرد که لباس فرم پوشیده بودن از خانومم سوال کردن میشه از موهاتون عکس بگیریم و خانومم سریع سرشو لخت کرد آرایش کرده بوده و موهایش رنگ شده بود و بلند که بافته بود از پشت سرش به جلوی سرش وصل کرده بود مدل قشنگی بود و برا مدل میخواستن من نمیزاشتم اومدم جلوشونو بگیرم عکس نگیرن با باهاشون درگیر شدم و یکدفعه جمعیت زیاد شد دیگه خانومم ندیدیم فقط تو خواب داد میزنم من غیرت دارم نمیزارم عکس بگیرید و همونجا خواهرزاده های خانومم از این حرف من در گیر شدن وبعد یکی ازپشت منو گرفته بود که مچ دستش خیلی باریک بود مثل بچه ولی وقتی نگاهش میکردم ی آدم قوی و قد بلند بود و در همین یک مرد از داخل ماشین داشت منو نگاه میکرد حالت نگاهش جوری بود که (دیدی به هدف رسیدم) بعد همینجور که داد میزدم بیدار شدم. در اول خوابم مسجدی رو خواب میدیدم(همان مسجدی که در بالا نوشتم همان مسجد هست) که جلسهای مهمی تشکیل شده بود و خواستم وارد مسجد بشم اشخاصی بد شکلی بودن و داخل مسجد شدم مسجد کلا دوتا اتاق گنبدی بود که از اتاق اول به دومی راه روی بود که باید سرتو خم میکردی رد میشدم و رفتم دراز کشیدم و سیگار میکشیدم و اهمیتی به جلسه نمیدادم .ممنون میشم تعبیر کنید .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. آدمهای بدی دور شما را خواهند گرفت که عشق قدرت بیشتر از عشق خداوند آنها را گرفته و از شما انتظار دارند که جلویشان تعظیم کنید! شما این مسئله را کفر می دانید و به این خاطر خیلی عصبانی می شوید و به این اشخاص اهمیتی نمی دهید. شما گاهی راجع به دیگران با خانمتان صحبت می کنید و هر چند که قصدتان خیرخواهانه باشد ولی باید سعی کنید که تا از شما کمک نخواسته اند، حرف کسی را نزنید و در کار کسی دخالت نکنید تا موجبات ناراحتی خودتان و دیگران را فراهم نکنید. شما و خانمتان به آرامی در زندگی تان پیشرفت می کنید و خانمتان حاضر نیست که شما برای رسیدن به قدرت، به گناه رو بیاورید و جلوی کسی سر خم کنید. خودتان هم اینکار را نمی کنید ولی خانمتان افکارش را برای دیگران مطرح خواهد کرد و شما با این کار او مخالفید چون صلاح نمی دانید که آنچه در فکر خانمتان است برای دیگران آشکار و علنی شود. اگر شما افکارتان را به وضوح برای دیگران رو کنید، عده ای با شما دشمنی خواهند کرد. کسانی که صاحب نفوذ و قدرتی هستند و شما جلویشان زانو نمی زنید، موجبات ناراحتی شما را فراهم خواهند کرد. به خانمتان بسپارید که نظراتش را برای هر کسی نگوید و برایتان دردسر نتراشد. تشکر از همراهیتون.
سیدمجیدموسویان موسویان : سلام خانم هراتی بی نظیر و عالی تعبیر کردید ولی هرچی فکر میکنم نمی تونم اون اشخاص رو بفهمم کی هستند. بازم ممنونم عالی بود.
فریبا هراتی
: خواهش میکنم. شاید کم کم متوجه شوید.
zhila : سلام.من خواب دیدم توی یه خونه ای بودیم که دو طبقه بود .فکر کنم قبلا یه شکل دیگه بود وحالا دوباره از نو ساخته بودنش.توی خوابم با یکی بودم تو طبقه اول که نمی دونم کی بود!(کسی بود که قرار بود باهاش ازدواج کنم)بعدش خواستم برم طبقه بالا اما پله هاش یه جوری بود انگار می ترسیدم پله هارو برم بالا چون به نظرم کج بودن و من نمی تونستم تعادلم رو حفظ کنم.رسیده بودم بالا صدا کردم گفتم"امید؟"پسر یکی از آشناهامون اومد بیرون به استقبالم و جواب داد اما من گفتم نه نه معذرت می خوام منظورم اون یکی "امید"بود و سرم رو به سمت کسی که دوستش داشتم برگردوندم و به اون اشاره کردم که یعنی منطورم ایشونه.اونم کنار چن تا دختر نیمه دراز کشیده بود و روی یکی از دستاش تکیه داده بود، اونم سرشو برگردوند سمت من و می خندید!توی خوابم با خودم می گفتم چرا اسمشو فراموش کردم؟؟! اسمش توی ذهنم بود می دونستم اسمش چیه اما اسمش رو فراموش کرده بودم و اونو با یه اسم دیگه صدا کردم.چیزی که برام عجیب بود این بود که بعد این همه مدت این اولین باری بود که توی خوابم می خندید.
فریبا هراتی
: سلام. شما به ایده ی تازه ای فکر می کنید و زندگی تان متحول شده . روحیات تازه ای پیدا می کنید. شما می خواهید در زندگی تان بالا بروید و پیشرفت کنید. امید دارید که به موفقیت برسید و امیدتان ( رویایتان ) را صدا می کنید و فقط به او فکر می کنید. او به دنبال کسب ثروت است و مثل شما شاید اینطور عاشق نیست. شما همه ی هدفتان اوست و او هدفش کسب ثروت است. از اینکه اینطور به او وابسته باشید شاید خوشش نمی اید و از این بابت نگران است. سعی کنید قبل از اینکه شدیدا عاشق بشوید، مطمئن باشید که این عشق دوجانبه است یا خیر. تشکر از همراهیتون.